در تاریخ اسلام دو حادثه بسیار
مهمّ و بزرگ اتفاق افتاده است که از یکی رسالت و از دیگری امامت به وجود آمده است.
نخستین حادثه، نزول وحی بود که رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) را در برداشت و دومین
حادثه نیز در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت پیامبر گرامی اسلام از
مراسم حجة الوداع اتفاق افتاد.
در این روز بزرگ، رسول گرامی اسلام(ص) به امر
الهی در مسیر بازگشت از مراسم حج، در محلی به نام غدیر خم حضرت علی علیه السلام، را
به عنوان وصی و جانشین بعد از خود به همگان معرفی نمودند. در حقیقت انتصاب حضرت
علی(ع) به امامت در واقعه غدیر خم، ادامه رسالت مهم پیامبر گرامی اسلام بود.
بنابراین روز غدیر و انتصاب امیرالمومنین(ع) به امامت به اندازه روز بعثت و رسالت
نبی گرامی اسلام(ص) دارای اهمیت می باشد.
نقل شده است که امام حسن علیه
السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند. امام علی علیه السلام با
فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه
السلام می رفتند. و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا
می فرمود. لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت
کنند.
پس شایسته است که به پاس قدردانی از این نعمت عظیم الهی و عرض ادب به
ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عید سعید غدیر را در خانواده و اجتماع
باشکوه فراوان برگزار نماییم و از برکات معنوی این روز عزیز بهره مند شویم. آنچه در
این مختصر تقدیم می گردد آدابی است که بزرگان دین به منظور گرامی داشت این روز عزیز
تعلیم فرموده اند:
اعمال و آداب روز
عید غدیر
در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی
وارد شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
* تحکیم بیعت با ولایت
همان
گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت
مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند، در سال روز آن حماسه جاوید،
تجدید آن بیعت سفارش شده است.
*
تبریک گفتن
حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید
غدیر خم روز تهنیت گویی است. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با
برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین
و الائمة سلام الله علیهم.»
* اظهار
سرور و شادمانی
در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی
ما ائمه شادند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه
است و شادمانی شیعه در این روز فرض است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده
است که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است». همچنین از امیر
المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر
اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد
گردانید.»
* مصافحه
کردن
مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر
به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر
هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.»
ذکر مخصوصی نیز در
این روز هنگام مصافحه سفارش شده است که عبارت است از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من
المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از
جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار
داد.»
* آراستن و پوشیدن لباس
نو
از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و
آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت
نمایند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و
زینت است. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می
آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش
را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست
کند، خوشبخت زیسته است.»
حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی
از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را
بپوشد.»
پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری
چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.
* استفاده از بوی خوش
اسلام درباره به
کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. به خصوص در ایام عید سعید غدیر
سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف
مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال
کند.»
* پیمان اخوت و
برادری
از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین
منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری
بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که
خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن
ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری است. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از
اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده
است.
* احسان و
انفاق
احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام
بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است
که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم
شرکت می کردند.
* صله
رحم
صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام
بر این مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری
شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب
است صله رحم است.»
* دیدار با
مؤمنان
زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی است؛ لیکن در
روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش
قرار گرفته و پاداش افزونتری دارد.
حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند:
«هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و
قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت
دهد.»
* رفع حاجت
مؤمنان
رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن
ارزش خاصی قائل شده است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این
عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز
غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان
باشد.»
* غسل
کردن
امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا
برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد.»
* تشکیل اجتماع در روز عید غدیر
به جهت
یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به
امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و
ثمراتش شادمان باشیم.
ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری
مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و
خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.
* دعا، روزه و عبادت
روزه و دعا از
اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن
راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این
عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد
صلوات بفرستید.»
روزه عید غدیر از مستحباتی است که مکرر به آن سفارش شده
است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند
فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی است که خداوند بدان فراخوانده
است.»
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم است که که در
روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»
شخصی از
امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر است و چه عملی در آن،
استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و...»
امام صادق علیه السلام، درباره
پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه
گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»
و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر
خم، کفاره گناه شصت سال است.»
* افطاری
دادن
از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛
افطاری دادن به روزه داران است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در
شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان
و صدیقان را افطاری داده است. حال چگونه است پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را
افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا
همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش
او.»
* اطعام
از
سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان است. امام صادق علیه السلام،
درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»
* ابراز
برائت
روز غدیر روز بیزاری از کسانی است که با نپذیرفتن امامت
حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین
جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام
بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و
ستمکاران است.
در یکی از دعاهای روز غدیر آمده است: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و
نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و
دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»
* ذکر صلوات
حضرت رضا علیه السلام در
وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد
است.»
* نماز و
نیایش
روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش است؛ چرا
که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا علیه السلام می
فرمایند: «روز غدیر روزی است که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می
افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی است که دعا در آن مستجاب می
گردد.»
نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه
سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت
پیش از ظهر است و پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین
کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده
شود.
*
زیارت
زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی است چه از نزدیک چه از
دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت
حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک است.
امام رضا علیه السلام به پسر ابی
نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام،
حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند
برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می
سازد.»
* خواندن دعای
ندبه
طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب است؛
جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با
غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری است.
* دلجویی و مهرورزی متقابل
حضرت رضا
علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در
چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر
نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.
*
ایجاد زمینه های شادمانی
عید غدیر یادآور بزرگترین و
گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله،
با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید
زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.
حضرت رضا علیه السلام
می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان
سازید.»
* گشاده دستی نسبت به
خانواده
یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت
راحتی و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده است. حضرت امام
صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش
بیشتری فراهم کند.»
* هدیه
دادن
هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای
است و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه
دادن عید غدیر است.
حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می
نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن است.»
عید سعید غدیر خم
واقعه غدیر حادثه ای تاریخی نیست که در کنار
دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و
رمزی است که از تداوم خط نبوّت حکایت می کند. غدیر نقطه تلاقی کاروان رسالت با
طلایه داران امامت است.
آری غدیر یک سرزمین نیست، چشمه ای است که تا
پایان هستی می جوشد، کوثری است که فنا برنمی دارد، افقی است بی کرانه و خورشیدی است
عالمتاب.
و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز
اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز
شکرگزاری، روز پیام رسانی، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادی و هدیه فرستادن، روز
عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفی
راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدواری دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و
عترت، روزی که پیروان واقعی مکتب حیات بخش اسلام آن را گرامی می دارند و به همدیگر
تبریک می گویند.
... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ
دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ
دِینًا ...امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما
تمام کردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم. سوره مائده آیه
۳.
● داستان غدیر
خم
سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت،
گروه انبوهی که تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می کردند تا
این که به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.
نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود که
ناگهان پیک وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خدا پیام آورده
که: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده
به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از
گزند مردمان حفظ خواهد کرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان
بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر
ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم کردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده
و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت
بر می بندم، آنگاه می افزاید چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف
در امور سزاوارتر است همه یک سخن می گویند خدا و پیامبر داناترند.
رسول گرامی می فرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم و همگان یک صدا جواب می دهند که چرا چنین است. آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم.
ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت که: «امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.
● سندیت
واقعه غدیر خم
مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر خود نام راویان
حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگی ذکر کـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص )
۱۱۰ نفر، در میان تابعین ۸۴ نفر، در میان علمای قرن دوم هجری ۵۶ نفر، در میان علمای
قرن سوم هجری ۹۲ نفر، در میان علمای قرن چهارم هجری ۴۳ نفر، در میان علمای قرن پنجم
هجری ۲۴ نفر، در میان علمای قرن ششم هجری ۲۰ نفر، در میان علمای قرن هفتم هجری ۲۱
نفر، در میان علمای قرن هشتم هجری ۱۸ نفر، در میان علمای قرن نهم هجری ۱۶ نفر، در
میان علمای قرن دهم هجری ۱۴ نفر، در میان علمای قرن یازدهم هجری ۱۲ نفر، در میان
علمای قرن دوازدهم هجری ۱۳ نفر، در میان علمای قرن سیزدهم هجری ۱۲ نفر، در میان
علمای قرن چهاردهم هجری ۱۹ نفر.
حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب
«مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذی، «مسند احمد» و در «مستدرک» حافظ ابن
عبداللّه حاکم نیشابوری به مضامین مختلف ذکر شده است.
● مفهوم عید
هیجدهم ذی الحجه
روز غدیر خم را مسلمین خصوصاً شیعیان عید شمرده اند. لغویون عید را از مشتقات ماده
"ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در نوروز بازگشت حیات را به پیکر سرد گرامی می
دارند، حیاتی که در هجوم خزان به سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز
نیستی پیش می رود تا آنجا که گویی هرگز نبوده است.
در مقام تطبیق این نکته با
موازین مکتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در
چنین باوری نوروز انسان روزی است که وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد.
مثلاً در ماه مبارک رمضان آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سرکش تمام
ناخالصی های وجودش را ذوب می کند تا عبودیت ناب در آن تجلی کند و آنگاه عید فطر
است. پس عید اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این
تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خویشتن است و هم از طرف شرع مشخص شده
است. غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است، علاوه اینکه عید غدیر تشریع هم شده
است.
● در زیر به نمونه هایی از روایاتی
که غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود :
فرات بن ابراهیم کوفی
از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان به نقل از پیامبر اکرم فرمودند :یوم
غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید
از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری
هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم کدام روز
است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض کردم: قربانت شوم در آن روز چه
اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین
بدانید انبیا علیهم السلام روزی که وصی خود را نصب می کردند امر می کردند که آن روز
را جشن بگیرند.
وقتی به سیره ائمه و پیامبر اکرم مراجعه می شود در می یابیم که
پیامبر و امیر مؤمنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یک عید برخورد کرده و
مسلمانان را به تبریک و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز
عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.
امام علی با فرزندان و گروهی از
پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و
پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این
حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.
امروز صدای هلهله فرشتگان در آسمان مدینه شوری تازه بر پا کرده است. خانه امام جواد علیه السلام را شوری دیگر در بر گرفته است. غنچه ای از تبار عصمت، در بوستان آل طه شکفته و عطر وجودش شیفتگان را سرمست کرده است. امام جواد علیه السلام فرزند گرامی اش را در آغوش گرفته و نور امامت و ولایت را در پیشانی مبارکش می نگرد. جانشینی دیگر برای نور افشانی پا به عرصه وجود نهاد. تالطف خدا هم چنان بر بندگان صالحش فرو بارد. جوشیدن این چشمه سار رحمت و مهر بر عاشقان ولایت مبارک و فرخنده باد.
قامتی به اعتدال، چهره ای سرخ و سفید، گونه هایی اندک بر آمده، چشمه های فراخ و ابروهای گشاده؛ ای آفتاب هدایت! چهره ات در توصیف نمی آید که تو آینه دار جمال خدایی. نشانی از زیبایی خلقتی. عصاره ای ازپاکی ها وخوبی های آفرینشی. در بوستان آل طه و در باغ سرسبز اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گلها همه از یک شاخه اند و همه تصویرگر زیباترین و بهترین خلقت خدا. آنان که تو را دیده اند، این گونه توصیفت کرده اند. امّا من خوب می دانم که نه زیبایی ات، در تنگنای لغت می گنجد و نه صفای چهره ات، در غالب کلمات محصور می شود. درود خدا بر تو وبر همه گل های بوستان عصمت.
سمانه مغربیه، مادر امام دهم علیه السلام ، بانویی بزرگوار و باتقوا بود. او در زهد و تقوا و دینداری، درمیان زنان زمان خود، همتایی نداشت. از پاکی و تقوای آن بانوی بزرگ، راویان تاریخ بسیار گفته اند. درسعادتمندی او همین بس که او شایستگی یافت مادر امام هادی علیه السلام گردد. در بیان بلندای مقامش همین بس که فرزند گرامی اش امام هادی علیه السلام می فرماید: « مادرم حق مرا می شناسد. او از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود و خداوند حافظ و نگهبان اوست.»
امام هادی علیه السلام دهمین ستاره آسمان امامت، در سنین کودکی، زمانی که تنها هشت سال از عمر شریفش می گذشت، به امامت رسید. آن امام بزرگوار در هشت سالگی، با شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد علیه السلام ، ردای امامت را به دوش گرفت و چون پدر و اجداد پاک و مطهرش به هدایتگری پرداخت. آن امام همام، هر چند در کودکی به امامت رسید، امّا چشمه ای جوشان از علم و دانایی و حکمت بود، تاآنجاکه همواره، مردم را به حیرت و تعجب وا می داشت.
دوران امامت امام هادی علیه السلام دورانی سرشار از اختناق و نابسامانی و لبریز ازستمگری های خلفای عباسی بود. هرچند اندک اندک از هیبت، عظمت و قدرت دستگاه عباسیان کاسته می شد، امّاهم چنان فشار بر علویان و مبارزه با تفکرات اسلامی به شدت اِعمال می شد. امام هادی علیه السلام مدت بسیاری از دوران امامت خود را در سامراء تحت مراقبت و نظارت دستگاه خلافت به سر می برد. هرچند به ظاهر امام را محترم داشته و آزاد گذاشته بودند، اما در واقع، امام هادی علیه السلام بیشتر مدت امامت خود را در زندان نظامی عباسیان گذراندند. امّا این مراقبت های شدید راه بر هدایتگری و اعمال نفوذ امام نمی بست و امام به صورت مخفیانه، به فعالیت های پرثمر خود مشغول بودند.
متوکل خلیفه ستمگر عباسی، بزم شرابی مهیا کرده و به قصد توهین به مقام بلند امام هادی علیه السلام ، ایشان را بدانجا فرا خوانده است. گستاخی و تاریک دلی، او را وا می دارد که به امام هادی علیه السلام ، عصاره همه پاکی های عالم، جام شرابی تعارف کند. امام آن را رد می کند و او از امام می خواهد که شعری بخواند. امام پاسخ رد می دهد و او اصرار می کند. پس امام علیه السلام می خواند: «حاکمان مقتدر بر قله کوه ها روزها را گذراندند و مردان نیرومند از آنان پاسداری کردند. اما آنان از خطر مرگ نرهیدند. پس از آن همه عزّت، آنان را در گورها جا دادند که چه آرامگاه ناپسندی است و درپی آن، منادی فریادشان زد که کجاست آن زیورآلات و تاج ها و لباس های فاخر؟ چه شد آن چهره های به نازپرورده؟ اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره هایند. خانه هاشان ویران شد، اموالشان بر جا ماند و خود به سوی گورهای تاریک شتافتند». با خواندن این اشعار و باتأثیر کلام امام، مستی متوکل به گریه بدل می شود. بزم او برهم می خورد و دستور می دهد امام را با احترام به منزل باز گردانند.
در دوران امامت امام هادی علیه السلام که چون اجداد بزرگوارش، منبع حکمت و معدن علم و دانایی بود، مکاتب عقیدتی بسیاری رواج یافته و نظرات مختلفی پیرامون اصول عقیدتی اسلام مطرح شده بود. نظرات باطلی که مکتب اصیل اسلامی را با خطر تحریف روبرو می کرد. امام هادی علیه السلام با عظمت علمی و نور هدایت و روشنگری خود، راه را بر بسیاری از این تحریف ها بسته و پیاپی نظر اسلام ناب را به جامعه عرضه می داشت. ایشان همواره نظرات ناب اسلام را به شکلی صحیح بیان می کرد و شک و تردیدهایی که مکاتب گوناگونی مغرضانه بر اصول اعتقادی اسلام وارد می کردند را بی اثر می نمود.
در مورد گنجینه علمی و گستره دانایی امام هادی علیه السلام ، زبانْ ناتوان و قلمْ شکسته است. درباره دقت و تیزبینیِ علمیِ آن حضرت نقل کرده اند که متوکل عباسی نذر کرده بود اگر خداوند بیماری اش را شفا بخشد، مال بسیاری صدقه دهد. بیماری او درمان شد و گاه انجام نذر رسید. در اینکه چه اندازه از مال را بسیار می گویند، از علما پرسید. امّا هیچ کس نتوانست پاسخ محکم و روشنی بدهد. پس این مسأله را از امام دهم علیه السلام سؤال کرد. امام فرمودند: «هشتاد درهم صدقه بدهد؛ چرا که خداوند در قرآن می فرماید: خدا در موارد بسیاری شما را یاری کرد و شماره ی جنگ های پیامبر هشتاد جنگ است که پیامبر در آن ها یاری شده است». و بدین گونه یکبار دیگر امام همگان را در حیرت عظمت علمی خود وا نهاد.
امام هادی، چشمه ساری از دریای جوشان رحمت الهی و بارانی از زلال مهربانی خدا، درباره ی گذشت و پذیرفتن عذرِ
عذر خواهان، چنین توصیه می فرمایند: «اگر خدا خیر بنده ای را بخواهد، او را چنان کند که چون کسی از او عذر بخواهد، او بپذیرد.»
دهمین چراغ هدایت انسان ها و راهنمای راه سعادت بشری، در توصیه به دوری از گناه و اطاعت از خدا می فرماید: «هر که خدا را اطاعت کند، مردمان از او اطاعت کنند. هر که مطیع خدا باشد، دچار خشم مخلوق نشود. وهرکه خدا را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق گرفتار می شود.»
نوری تازه در آسمان ولایت می درخشد. کودکی از تبار پاکان چشم می گشاید. امام هادی علیه السلام پیشوای دهم شیعیان، دنیا را با تولد خود روشنایی می بخشد. فرشتگان، دل به حضور او مسرور می دارند. او تسبیح می گوید و عالم خلقت در این تسبیح گویی با او همراه می شود که: «پاک است خدای جاودانی که در پرده فراموشی فرو نمی رود. پاک است خدای استواری که به بازی در نمی افتد. پاک است آن خدای دارا و بی نیازی که به نیازمندی فرو نمی افتد. پاک و منزّه است خدای من و ستایش از آن اوست.»
روز عرفه، روز معرفت، روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا و
خدایی شدن است.
*******
روز عرفه، روز رویش گلستان رحمت، روز نگین انگشتری ذی
الحجه و روز دعا و استجابت دعا است.
*******
روز عرفه، روز اشک و ناله، روز
حسین و حسینی شدن و روز شکستن بت های درون است.
*******
روز عرفه، روز بریدن
از خاک و پیوند با افلاک و روز توسل به مقام ربوبیت حضرت حق است.
*******
روز
عرفه، روز رسیدن به غایت آمال عارفان و روز همجواری با عرش الهی
است.
*******
عرفه روزی است که خدا درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی
بندگان خود آنان می گشاید.
*******
روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان
خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها
گسترانیده است.
*******
روز عرفه، روزی است که درهای آسمان را برای پذیرش
تضرعهای عاشقانه بندگان ذات اقدس الهر میگشایند .
*******
روز عرفه ، روز
نیایش و روز بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات
قشنگ خلوتتان
*******
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده
عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است.
*******
میخواهم
در ابریترین لحظهها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم.
*******
روز
عرفه، روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا و روز زمزمه رازمندی های حسین و روز
برخورد اشک و لبخند است.
*******
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را
عاشقانه به زمزمه می نشینیم، در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده
است.
خدایا! آنگاه که جان ها
و اندیشه ها از نسیم فرحبخش نام و یادت سرشار است، بگذار در برکه عرفه، خود را از
زنگار غفلت و معصیت شستوشو دهیم.
*******
در روز عرفه، دست های خود را به
سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب
گناهانمان یکی گردان.
*******
روز عرفه، بر عارفان حق، آنان که از خیمه وجود
خویش بیرون می آیند و با آتش شوق و اشتیاق وصال، به دعا و نیایش متوسل می شوند،
خجسته باد.
*******
در روز عرفه، به عرفان خالص خدایی بازمی گردیم و نگاه
عاشقان را برای همیشه به آسمان بندگی پیوند می زنیم.
*******
آیا در
رؤیاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟ عرفه، رؤیایی است که به
حقیقت می پیوندد.
*******
عرفه، روز بازگشت است؛ بازگشت به آغوش مهربان خدا.
عرفه، روزی است که ناامیدی از درگاه خدا رخت برمی بندد.
*******
سلام بر عرفه
که جانمان را به رایحه و خنکای نسیم نوازش می دهد.
*******
خدایا از اعماق
وجودم تو را صدا میزنم و از تو یاری میخواهم ای رحمت کننده و ای گشایشگر
*******
خدایا! کمکم کن تو را به خاطر خودت دوست داشته باشم، نه به خاطر
خودم و نه به خاطر ترس از عذاب آخرت.
*******
الهى بحق خودت حضورم ده و از
جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
*******
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن
دشوارتر.
*******
الهى چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه
سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
*******
الهى ما همه بیچاره ایم و تنها
تو چاره اى و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره اى.
*******
الهى چون تو
حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
*******
الهى آن خواهم که هیچ
نخواهم.
الهى چون در تو مى نگرم
از آنچه خوانده ام شرم دارم.
*******
الهى از نماز و روزه ام توبه کردم بحق
اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
*******
الهى عقل گوید الحذر
الحذر، عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش.
*******
الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من کیست که تو دارایى منى.
*******
الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.
*******
الهى اگر ستار العیوب نبودى ما از رسوایى چه مى کردیم.
*******
الهى اثر و صنع توام چگونه بخود نبالم.
*******
الهى کلمات و
کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین اند خودت چونى.
*******
الهى خنک آن کس که
وقف تو شد.
*******
الهى اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
*******
الهى دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقاى ذوالجمال.
*******
الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
*******
الهى
دولت فقرم را مزید گردان.
*******
الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهل
ها چله ما هم کارى برنیاید.
الهى خوشا آنانکه همواره
بر بساط قرب تو آرمیده اند.
*******
الهى خوشا آندم که در تو گمم.
*******
الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.
*******
الهى در بسته نیست ما دست و پا بسته ایم.
*******
الهى آنکه
سحر ندارد از خود خبر ندارد.
*******
الهى هر چه پیش آمد خوش آمد که مهمان
سفره توایم.
*******
الهى از من آهى و از تو نگاهى.
*******
الهى تو
را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.
*******
الهى تا تو لبیک نگویى کجا من
الهى گویم.
*******
الهى همین قدر فهمیده ام که خدا است و دارد خدایى مى
کند.
*******
الهى چه عزیز است او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه
آریی. ******
الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را
عیان.
******
کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو
سزای آنی.
******
الهی! در جلال، رحمانی؛ در کمال، سبحانی؛ نه محتاج زمانی و
نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند و نه به کس مانی؛ پیداست که در میان جانی، بلکه
زنده به چیزی است که تو آنی.
******
الهی! دیگران مست شرابند و من مست ساقی.
مستی ایشان فانی است و از من باقی.
******
الهی! با بهشت چه سازم و با حور چه
بازم؟ مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم.
******
الهی! نَفَسی ده که
حلقه بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهرِ حکمت تو نوش کند.
******
الهی!
محبت تو گلی است، محنت و بلا خار آن؛ آن کدام دل است که نیست گرفتار
آن؟
******
الهی! در دلِ دوستانِ تو، نور عنایت پیداست و جان ها در آرزوی
وصال تو حیران و شیداست. چون تو مولا که راست؟ و چون تو دوست
کجاست؟
*******
خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در
نظر مردم بزرگوار گردان .
*******
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر
کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار .
*******
خدایا! مرا به علم
توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده .
*******
خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که
مایه ناخشنودی توست به تو پناه میبرم .
*******
خدایا! از اخلاق بد و اعمال
بد و هوسهای بد و مرضهای بد به تو پناه میبرم .
*******
خداوندا! یک لحظه
مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیدهای، از من باز مگیر.
وصیت
امام(ع)
شیخ کلینى در
کتاب کافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت کرده است که امام باقر (ع) به هنگام
احتضار فرمود:
هنگامى که بدرود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید
و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصدیق
کنید.
نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر (ع) شکافتن زمین را
از برخى جهات بهتر مى دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.
کلینى به
سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:
پدرم هر آنچه
از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت سپرد. پس
چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت
کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.
پس به من فرمود:
«بنویس این چیزى است که یعقوب
فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس
نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید. »و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد
و به وى فرمان مى دهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مى خواند کفن
کند و عمامه اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از
زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند.
سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ام و مى خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.
کلینى در
کافى به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود:
پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشت بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش.
چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مى کردى، انجام مى دادم. چرا درخواستى تا عده اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى خواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى) .
کلینى در
کافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:
پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن
کنم. یکى رداى جمرهاى او بود که در روز جمعه با آن نماز مىخواند و دو پیراهن
دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مىنویسى؟فرمود: مىترسم مردم با تو از در
نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان
راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه
از چیزهایى است که بدن را به آن مىپوشانند.
شیخ کلینى در کافى به سند خود
نقل کرده است که امام باقر (ع) وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى
او اختصاص دهند و این کار را از سنت مى دانست. زیرا پیامبر مى فرمود: براى خاندان
جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند.(کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 45،نویسنده: سید محسن
امین،ترجمه: على حجتى کرمانى)
شهادت امام
باقر (ع)
امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در میدان بندگى خدا و
احیاى دین و ترویج علم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه
سال 114 (1) رحلت کرد.
در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى دیگرى نیز
وجود دارد.دسته اى از مورخان سال 117 (2) و بعضى سال 118 (3) و گروه اندکى سالهاى
116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را یاد کرده اند، اما بیشترین منابع تاریخى
سال 114 (8) را متذکر شده اند.
منابع روایى و تاریخى علت وفات آن حضرت را
مسمومیت دانسته اند، مسمومیتى که دسته اى حکومت امویان در آن دخیل بوده است.
(9)
از برخى روایات استفاده مى شود که مسمومیت امام باقر (ع) به وسیله زین
آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه اى که بدن آن گرامى از شدت تأثیر سم بسرعت
متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)
در این که چه فرد یا افرادى در این ماجراى
خائنانه دست داشته اند، نقلهاى روایى و تاریخى از اشخاص مختلفى نام برده اند.بعضى
از منابع، شخص هشام بن عبد الملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. (11)
بخشى
دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفى کرده اند. (12)
برخى از روایات
نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینه هاى عمیق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى
این توطئه به شمار آورده اند. (13)
به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت
هشام بن عبد الملک رخ داده است، (14) زیرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى
استمرار داشته، و آخرین سالى که مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل کردهاند 118
هجرى مى باشد. (15)
با این که نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندکى تأمل در
منابع روایى و تاریخ، بعید نمى نماید که همه آنها به گونه اى صحیح باشد زیرا عامل
شهادت آن حضرت لازم نیست یک نفر باشد بلکه ممکن است افراد متعددى در شهادت امام
باقر (ع) دست داشته اند که هر روایت و نقل، به یکى از آنان اشاره کرده است.
با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آمیز هشام با
امام باقر (ع) و عداوت انکار ناپذیر بنى امیه با خاندان على (ع) شک نیست که او در
از میان بردن امامباقر (ع) ـ اما بشکلى غیر علنى ـ انگیزهاى قوى داشته است.
بدیهى است که هشام براى عملى ساختن توطئه خود،
از نیروهاى مورد اطمینان خویش بهره جوید، از این رو ابراهیم بن ولید (16) را که
عنصرى اموى و دشمن اهل بیت (ع) است به استخدام مى گیرد و او امکانات لازم را در
اختیار فردى که از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مى آید و مى تواند در محیط
زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه یابد و کسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسیله
او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.
امام باقر (ع) این چنین به شهادت رسید و به
ملاقات الهى شتافت و در بقیع، کنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش
حسن بن على (ع) مدفون گشت. (17)
حضرت علی بن امام محمد باقر(ع)
جایگاه علی بن باقر (ع) در اردهال از نظر شیخ عباس قمی
شیخ مفید و طبری و دیگران ذکر کرده اند، اولاد حضرت امام محمد باقر (ع) از ذکور و اناث هفت نفر هستند، ابوعبدالله جعفر بن محمد وعبدالله افطح که از مخدره ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر و ابراهیم عبیداله که از ام حکیم بود و هر دو در ایام حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند، علی، زینب، و ام سلمه که از ام ولد بودند و بعضی گفته اند که ام سلمه از مادر دیگر بوده است.
دیدگاه میرزا عباس فیض درباره شاهزاده عالیقدر حضرت
سلطانعلی بن امام محمد باقر (ع)
داستان شهادت سلطانعلی
سبب هجرت سلطانعلی از مدینه طیبه به جانب کاشان چنین شهرت دارد که گروهی از مردم حوالی کاشان از فین و اردهال که با کاروان حج به طواف خانه مشرف شده بودند، در بین راه مکه به مدینه به صحبت امام باقر (ع) مفتخر گردیده، از آن امام استدعا می کنند که یکی از فرزندان خود را برای ارشاد به همراه آنان اعزام فرماید و آن حضرت علی الطاهر را با ایشان گسیل می دارد.
گزارش تحقیق کتاب نور با هر در فضائل و حالات حضرت علی بن باقر (ع)
در فضائل و حالات ابی الحسن علی بن محمد الباقر(ع)، کنیه شریفه ی آن حضرت ابوالحسن و لقب میمونش طاهر و اولاد امجادش (احمد) که مدفون است به باغات اصفهان و (فاطمه) که زوجه حضرت کاظم (ع) می باشد.
خواب دیدن عامر بن ناصر
عامر چون به قریه بارکرز (7) رسید، بر سر چشمه ی آنجا آرامید، در خواب حضرت رسول اکرم را دید که فرمود: «ای عامر از طرف دوستان و شیعیان من بطلب یکی از اولاد من می روی و نور دیده من محمد باقر قرة العین خود سلطانعلی که شباهت به من دارد همراه تو خواهند ساخت. اما جمعی از ظالمان بی وفا او را در این محل شهید خواهند کرد. »پس با انگشت مبارک به دامن کوهی که در امتداد نزدیک به سر چشمه بارکرز بود نمود، که معبد و مدفن مبارکش همین محل خواهد بود. عامر گوید: گفتم یا رسول الله اگر مرا به این معامله مؤاخذه باشد چه کنم؟ فرمود: «برای تو حرجی نیست. از روز اول شربت شهادت را از جام غم و درد و الم برای اولاد من آماده کرده اند و روز قیامت تشنگان امت را که از سوز معصیت لبها خشک شده از شربت گوارای شفاعت سیراب توانند نمود و به درجات جناب تجری من تحتها الانهار توانند رسانید.»(8)
ورود عامربن ناصر به مدینه
عامر بن ناصر همراهان را امر کرد تا بار شتران بستند و روانه راه شدند. اما کارش گریه و زاری بود، تا به مدینه ی طیبه رسید و به سرای حضرت باقر (ع) نزول نمود. عامر خود را به دست و پای عبدالرحمن غلام حضرت انداخت و عریضه خود را بانضمام تحف و هدایا تقدیم کرد. عبدالرحمن شرایط مهمان نوازی به جای آورد، تا صبح که در مسجد خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدند و به دست و پای آن حضرت افتاده گریه و زاری فراوان نمودند.
اعزام حضرت سلطانعلی از مدینه به فین و چهل
حصاران
نزول اجلال شاهزاده به جاسب
عامر با صداقت آن حضرت را به طرف جاسب عبور داد و اهالی جاسب مطلع گشته به استقبال رفتند، تا اینکه به شرف پای بوسی ایشان مشرف گشته، سپس حضرت در آن محل ساکن شدند و اهالی بسیار خوشحالی نموده می گفتند:
استقبال شایان از امامزاده در خابه
مردم کاشان با شنیدن تشریف فرمائی حضرت، خوشحال شده از کوچک به بزرگ، زن و مرد تقریباً شش هزار نفر به عزم استقبال پیاده و سواره به آن سوی شتافتند. شب را در خارج بارکرس آسوده خوابیدند. چون صبح شد. به قصد زیارت آن حضرت به طرف خابه روان شدند. اما برای اهالی آن محل ترس و وحشت روی داده، جمعیت را راه ندادند. چون جلال الدین در خابه چشم بر سعید بن قوام الدین و محمد بهروز افتاد جمیعت را راه دادند، حضرت امامزاده به خاطر آب و هوای آن قریه گویا تا مدت یکماه به تفرج آن محل و هدایت مردمان آنصوب اشتغال داشت. (15)
کاشان و فین به نور جمال حضرت سلطانعلی منور شد
پس از یکماه شمس رخسارش از طرف مغرب فین و کاشان به یمن مقدم خود، دوستان از فیض خدمتش سربلند و از حل مسائل مشکله بهره مند بودند. بیشتر در مسجد جامع کاشان مشغول عبادت خدا بوده و شیعیان برای ادای نماز جمعه اقتدا می کردند و کرامات زیاد از آن حضرت بروز می کرد. راوی گوید: پس از مدتی باز به هوای تفرج و تفریح میل به طرف خابه فرموده و از کاشان و فین در هر جمعه به خدمتش شتافته، پس از ادای فریضه جمعه مراجعت می نمودند. (16)
کشته شدن جانور به دست حضرت سلطانعلی
یکی از کرامات آن حضرت آنکه جانوری عظیم در کوه خابه ساکن بود، که هر بامداد زهر به آب می ریخت و موجب حدوث بعضی از امراض می شد و همواره چهره مردم زرد بود. آن شاهزاده دلیر با شمشیر به دو نیمه اش ساخت.
خبر شهادت حضرت امام محمد باقر (ع)
پس از یک سال خبر آمد در 114 هجری هشام ابن عبدالملک ملعون حضرت باقر(ع) را مسموم و آن حضرت رحلت نمود.
دستور قتل حضرت سلطانعلی به وسیله ی حاکم قزوین
زرین کفش خدمت حضرت آمده عرض کرد، بعضی از مساکین و عاجزین قریه بارکرس، قادر بر طی مسافرت به خابه نیستند. تقاضا دارند نماز جمعه در بارکرس برگزار شود، تا مردم فین و کاشان با ملاحظه نزدیکی راه بیشتر به نماز جمعه حاضر شوند. همین که امامزاده متوجه بارکرز شد فرمود: در دامنه کوهی که نزدیک سرچشمه بارکرس بود سکونت گزیده و خیمه ها به پا کردند. هر چند دوستان خواستند جایگاهی در آن محل بنا کنند که حضرت راضی نشد.
تدارک قتل حضرت سلطانعلی (ع)
خبر دادن خادم سراپرده با مشاهده دشمن به اهالی خاوه
عبدالکریم بارکرسی خادم آن حضرت از این حال واقف شد، از خانه بیرون آمده، دید جمعی کثیر سلاح ها با خود برداشته و سر و پای برهنه نزد حضرت آمد و مطالب را باز گفت و از آنجا متوجه خوابق شد. چون عبدالکریم با دیده خونبار به خوابق رسید، فریاد برکشید که قرة العین پیغمبر خدا را به دست زرین کفش و ارقم دادید، به فراغت در خانه های خود نشسته اید و از خدا و رسول شرم نمی کنید، اهل خوابق چون شنیدند فریاد واویلا از دل برکشیدند. خواجه جلال الدین و خواجه ملکشاه بفرمودند: تا در کوچه و محله ها ندا کردند، ساعتی بعد دویست نفر از مردان کاری در خدمت آنها حاضر شدند، در حالی که سلاح کامل و اسب همراه داشتند، چون آن حضرت سخنان از عبدالکریم شنید، همان ساعت بفرمود تا مرکب را حاضر نموده و سلاح بر تن بیاراست و جعبه تیر که قاصد مرگ دلیران بود با خود برداشت. (25)
پیروزی اول سپاه اسلام به وسیله ی خواجه نصیر سپهسالار
خواجه جلال پسر خود (خواجه نصیر) را که یگانه پسر و بیست و پنج سال از عمرش گذشته بود سپهسالار نمود. به اتفاق لشگر خدمت نور دیده ی رسول خدا رسید. وقتی آمد که زبیر نراقی با لشگر خود از نراق آمده از طرف خوابق را گرفته و زرین کفش و ارقم طرف بارکرس را احاطه نموده و جنگ آغاز شده بود.
ارسال نامه به سوی چهل حصاران و فین و گفتگو با زرین کفش
حضرت فرمود: «هم اکنون نامه نوشته به سواری تندرو دهید که امین باشد، از دربند به سوی چهل حصاران و فین رفته شیعیان و دوستان ما مطلع شوند، متوجه اینجانب شده دیداری تازه کنیم.»
شجاعت خواجه جلال الدین در میدان جنگ
خواجه جلال الدین را غیرت اسلامی به جوش آمد. پس زبیر ملعون با 30 سوار بر خواجه و یارانش حمله آوردند. خواجه چون
کرامت آن حضرت آشکار شد
تشنگی به حضرت غلبه کرده و برای وضو نیز آب می خواست، از آن شکاف در بند قدری بالا رفته سنگی را از جای برداشت، به حکم الهی از زیر آن سنگ آب پیدا شد و این کرامت نیز از آن حضرت ظاهر شده، تمام مردمان از آن آب وضو ساخته نماز ظهر را به جماعت ادا کردند، آب چشمه هنوز جاری است. (29)
سرنوشت پیک امامزاده چه شد
نامه ای که خواجه جلال الدین به چهل حصاران و فین نوشته بود، مردم را که پشت دربند بودند مطلع کرد و روانه شد مستحفظین راه، به تفتیش او آمده، نامه را با قاصد گرفته به نزد حاراث (30) فرستادند، آن ملعون نامه را قرائت و قاصد را کشته سرش را نزد خواجه فرستاده، پیغام کرد که راه چاره برای شما بسته است و از شر لشگر جرار نخواهید آرمید. (31)
حیله گری دشمن
زرین کفش چون دید ظفر با اسلامیان است، عنان مرکب را به جانب قلة الجبال (32 ) که محاذی دربند است نمود. مردم آنجا را از صغیر و کبیر، برنا و پیر صدا کرده، همه را بیرون کرد. آن فرومایگان وقتی رسیدند که نزدیک بود لشگر مخالف پا به فرار گذارند، که سیصد نفر آنها به دست خواجه نصیر و مردم خابه به جهنم واصل شده بودند. این جماعت نابکار به یکباره بر لشگر اسلام حمله ور شدند و خواجه نصیر مانند شیرنعره از دل بر کشید با لشگر خابه بر آن نامردان حمله بردند. (33)
دست خواجه نصیر از تن جدا شد
ناگاه یکی از منافقین(34) از کمین درآمده شمشیر حواله دست نازنین خواجه نصیر کرده، دست راست او را از روی کین بیانداخت. اما چون خواجه جلال الدین را چشم بر جگر گوشه خود افتاد، فریاد برداشت که ای جان پدر الحمدالله که جان خود را در قدم حضرت سلطانعلی باختی. عرق غیرتش به حرکت آمد، مرکب در میان اهل خوابق راند و گفت این هواداران اهل بیت، مردانه بکوشید تا فردای قیامت جام شفاعت از دست پیغمبر خدا نوشید!(35)
شهادت عامربن ناصر
آورده اند که عامر بن ناصر مرکب پیش راند، تا آن جوان را از میان معرکه برکناری برد، ارقم شامی ملعون تیری بر سینه اش زد که از پشتش بیرون آمده روحش به آشیان قدسی پرواز کرد.
هشدار حضرت به ارقم
آن حضرت به ارقم فرمود: «ای بدبخت پدران پلیدت که در صحرای کربلا تیغ به روی جدم کشیدند چه دیدند؟ البته شنیده ای عاقبت کار آنها به کجا رسید. خود را به عذاب ابدی گرفتار مکن، توشه آخرت درست کن.»
شهادت خواجه جلال
در آن موقع خواجه جلال حمله ور شد. جمعی را به جهنم فرستاد. ناگاه یکی از عقب درآمد (38) و آن یگانه مؤمن را شهید کرد. چون پسر پیغمبر خواجه جلال را مسافر درگاه ذوالجلال دید، غیرت حیدری به جوش آمد، بدون محابا روی به قتال نهاده، اشرار روی به فرار نهادند.
از اسب افتادن حضرت سلطانعلی
وصایای آن حضرت در وقوع جنگ
1- زمانی که خبر از شهادت خود داد فرمود: «ای مردم شما بایستی از دین رسول اکرم منحرف نشوید.»
چرا ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) پیوند آسمانی است؟
نخستین روز از ماه مبارک ذیالحجه، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد.
به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در تاریخ ازدواج علی (ع) و حضرت زهرا (س) اختلاف است و کسی که قدیمیترین تاریخ را نقل کرده، یعقوبی میباشد که نوشته است: رسولالله دو ماه پس از ورود به مدینه حضرت زهرا (س) را به تزویج حضرت علی (ع) در آورد؛ این در حالی بود که گروهی از مهاجرین وی را از رسولالله (ص) خواستگاری کرده بودند و هنگامی که رسول خدا (ص) وی را به حضرت علی (ع) تزویج کرد، گِله کردند و آن حضرت فرمودند: "من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا او را به علی تزویج کرد".
از ابتدای خلقت علی(ع) و فاطمه(س) برای هم آفریده شدند
در روز اول آخرین ماه قمری حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام، پیشوای پارسایان با حضرت فاطمه بنت محمد(ص)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ هم چنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد که امروز نیز جهان از پرتو انوار رحمت و عنایت تنها باقیمانده از دامان حضرت زهرا(س) زندگی میکنند.
کمالات بی شمار برترین بانو
فاطمه علیهاالسلام به 9 سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد و کمال عقلی بانوی فضیلتها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت از همه برباید و یکه تاز میدان فضیلتها گردد. ایمان والا، پارسایی بی نظیر، آگاهی، ذهن سرشار و هوش فراوان و نیز بهره مندی از زیبایی، وی را از همه دختران دیگر ممتاز ساخته بود. توجه و مهرورزی بی پایان رسول خدا(ص) نیز بر امتیازات ایشان افزوده بود. کمالات بی شمار فاطمه علیهاالسلام، دختر محمد(ص) آخرین فرستاده خدا باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر خواستگاری کنند.
علی(ع) خواستگار دختر رسول خدا(ص) در خانه پیامبر
هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر صلی الله علیه و آله مانع گفتن خواستهاش میشد. پیامبر صلی الله علیه و آله که خود علی علیه السلام را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود: «میبینم برای حاجتی اینجا آمدهای. خواستهات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواستهات پیش من پذیرفته است».
جریان خواستگاری چگونه اتفاق افتاد؟
علی علیه السلام که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، با سخنانی شیرین خواستهاش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم میباشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شدهام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمدهام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا میپذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را میکشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه علیهاالسلام گذاشت. پیامبر ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش،علی را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب میشناسی و به سابقه ایمان و خویشاوندی و فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی درآورم که بهترین مرد روی زمین است. آیا راضی هستی همسر علی باشی؟» فضای اتاق لحظاتی غرق در سکوت بود؛ سکوت از سر حیا. فاطمه ساکت ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه علیهاالسلام در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود، اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم بر نگرداند. آن حضرت نزد علی(ع) که در انتظار پاسخ بود برگشت و رضایت فاطمه(س) را خبر داد.
مراسم ساده اما زیبای خطبه عقد
برای اجرای خطبه عقد،علی علیه السلام به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر(ص) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.
مهریه زهرا(س) الگویی برای پیوندهای امروزی
پیامبر گرامی اسلام (ص) ازدواج دخترش را به سادهترین و راحتترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه 500 درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریههای معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی میخوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریهاش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.
درسهایی از ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) برای خانوادهها
نگاهی به نحوه آشنایی، خواستگاری، ازدواج، مهریه و مراسمات مربوط به پیوند انسانهای بزرگ و معصوم بسیار مهمتر از خود آن اتفاق است. یکی از این پیوندها، ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به عنوان برترین بانوان و مردان عالم هستند و یادآوری این مناسبت در هرسال در واقع تذکر و یادآوری الگوها و معیارهایی است که در زندگی آنان برای ما به ویژه برای نسل جوان است.
در جریان ازدواج آن دو بزرگوار که به فرموده حضرت رسول(ص) خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد نکات بسیار مهم آموزشی و الگویی وجود دارد که از آن جمله میتوان به؛ کفو و همتا بودن، خواستگاری بدون واسطه، قناعت، دوری از اشرافی گری و تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی و دینی و اخلاقی، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت و عشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و... اشاره کرد. به این خاطر است که یک پیوند با این ویژگیها پیوند آسمانی لقب میگیرد که رضایت خدا و رسول خدا(ص) در آن وجود دارد.
شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد
در تقویم روزهای سال، ذیقعده یازدهمین ماه قمر ی است، در این ماه شادی و غم به
هم آمیخته، آغازی همراه با سرور و پایانی همراه با اندوه دارد.
این ماه را می
توان ماه امام هشتم (ع) نامید زیرا در ابتدای آن ولادت خواهر گرامی ایشان حضرت
فاطمه معصومه (س) و در یازدهم این ماه ولادت خود آن حضرت و در پایان این ماه شهادت
فرزند گرامی امام هشتم (ع)، حضرت امام جواد(ع) واقع شده است...
امامت -
شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه ع تسلیت باد
با این وصف، هشتمین امام معصوم (ع) در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رویت
جمال جوادالائمه (ع) بودند، تا اینکه در رجب سال 195 ه. ق شهر مدینه و خانه امام به
نور جمال امام جواد روشن شد. نهمین ستاره برج امامت که فرزند پیشوای هشتم، حضرت علی
بن موسی الرضا علیه السلام بود، "محمد" نام یافت تا تجدیدکننده خاطرات و مجاهداتهای
جد بزرگوارش پیامبر عالی قدر اسلام باشد.
بعدها بر اثر زهد و تقوایی که از او
مشاهده شد به لقب "تقی" موسوم گردید و به دلیل بخشندگی و سخاوتی که در راه خدا داشت
به لقب "جواد" نیز معروف شد.
پس از شهادت امام رضا علیه السلام از آنجایی که
اراده الهی بر آن بود که رشته امامت نگسلد امام جواد (ع) در خردسالی و سن هفت یا
هشت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت. امام جواد (ع) نخستین امام شیعه است که
در خردسالی به امامت رسیده این مسئله طعن و مخالفت دشمنان را برانگیخت تا آنجا که
به حیرت و حتی سرگردانی برخی از شیعیان نیز انجامید اما با آشکار شدن جلوه های الهی
امامت آن امام همام اندک اندک ابرهای تیره تردید کنار رفت.
با این وجود مامون،
خلیفه مکار عباسی با اهدافی سیاسی و نیرنگ کارانه و برای رهایی از تنگناها وضعیت
دشواری که در پی شهادت امام رضا (ع) پدید آورده بود دختر خود ام الفضل را به همسری
امام جواد (ع) در آورد.
پس از مامون برادرش معتصم عباسی جای او را گرفت در سال
220 هجری قمری معتصم امام جواد (ع) را از شهر مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک
مراقب ایشان باشد. دسیسه چینی بعضی از درباریان باعث شد تا معتصم که خود نیز مایه
ابراز هر نوع دشمنی با امام را در نهاد خود داشت درصدد قتل امام برآید. معتصم با
دستیاری همسر امام، مقصود پلید خویش را با خوراندن سم به آن حضرت عملی ساخت.این
واقعه شوم در ماه ذیقعده 220 هجری اتفاق افتاد امام جواد در هنگام شهادت بیش از 25
سال و چند ماه نداشت.
پیکر پاک امام جواد (ع) را در کنار قبر جد بزرگوارش امام
موسی بن جعفر (ع) در گورستان قریش بغداد به خاک سپردند.
این محل که مزار پاک
شهدای علوی و سادات بود پس از انتقال بدن پاک امام موسی جعفر از زندان بغداد
"کاظمیه" خوانده شد و پس از شهادت حضرت جواد (ع) و دفن ایشان در این محل آن را
"کاظمین" نامیدند.