صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست
صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

عوامل سعادت


*سه چیز را با احتیاط بردار        

قدم ، قلم ، قسم 

*از سه چیز خود را نگهدار                  

افسوس ، نیرنگ ، نفرین


* سه چیز را پاک نگهدار            

جسم ، لباس  ، خیال

*سه چیز را آلوده مکن             

  قلب ، زبان ، چشم

* از سه چیز کار بگیر                

عقل ، همت ، صبر

*اما سه چیز را هرگز فراموش مکن             

    خدا ، مرگ ، دوست


آدرس کعبه :


شیر خوار گاه آمنه  ، بیمارستان سرطان کودکان محک ، بیمارستان جنوب شهر ، آسایشگاههای معلولین  زنان بی سر پرست که برای امرار معاش به کار های طاقت فرسا اشتغال دارند البته رفتن به اینجور جاه ها سخت تر است از رفتن به مکه  اما ثواب چندین مکه را دارد.


*دعای قشنگ امروز

خدایا :


به آنچه که دادی تشکر  ، به آنچه که ندادی تفکر ! به آنچه که گرفتی تذکر ! که داده ات نعمت است ، نداده ا حکمت ،و گرفتنت عبرت ، یارب آنچه خیر است در تقدیر ما کن  آنچه شر است ازمن و دوستانم جدا کن . امین یا رب العالمین

پرفسور منوچهر جعفریان متخصص برجسته علوم تغذیه  پس از بیست و پنج سال تحقیق حاصل یافته های خود رابیان می کند یافته های او آنقدر ساده است که عمل کردن به آنها شوخی بنظر می رسد :


*سه عامل مهم برای سلامتی روح و روان : بخندید ، ببخشید ، فراموش کنید

ماموریت حضرت میکائیل چیست؟

ماموریت حضرت میکائیل چیست؟


۶۰۲۰۷


حضرت میکائیل علیه السلام یکی از فرشتگان مقرب درگاه الهی است. هریک از فرشتگان مأموریت خاصی دارند. با توجه به روایات مشخص می‌شود که حضرت میکائیل علیه السلام یک وظیفه خاص دارد که عبارت است از ریاست ملائکه‌ای که مسئول رساندن رزق و روزی به مخلوقات هستند.


در مورد مأموریت حضرت میکائیل علیه السلام در روایات آمده است:

پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: … أَمَّا مِیکَائِیلُ فَصَاحِبُ کُلِّ قَطْرَهٍ تَسْقُطُ وَ کُلِّ وَرَقَهٍ تَنْبُتُ وَ کُلِّ وَرَقَهٍ تَسْقُط… صاحب هر قطره بارانی که می‌بارد، هر برگ درختی که رشد می‌کند و هر برگی که فرو می‌افتد، میکائیل است.

لذا می‌توان گفت که وظیفه اصلی حضرت میکائیل علیه السلام نظارت بر باران و گیاهان و در واقع مسئول رزق و روزی موجودات است.


اما گاهی حضرت میکائیل علیه السلام با دیگر فرشتگان نیز همکاری دارد، به‌عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرمودند: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَرْبَعَهَ أَمْلَاکٍ فِی إِهْلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ کَرُوبِیل‏. خداوند تبارک و تعالی، به چهار فرشته (جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، کروبیل) مأموریت داد که قوم لوط را هلاک کنند.

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه « اعیاد شعبانیه مبارک »


حسین سلطان عشق،عباس ساقی عشق،زینب شاهد عشق و سجاد راوی عشق. کاروان عشق در راه است و خود “عشق” نیمه شعبان خواهد آمد…اعیاد شعبانیه مبارک

 


اعمال شب و روز عید مبعث

اعمال شب و روز عید مبعث


 

 27 رجب سالروز بعثت حضرت محمد(ص) از روزهای خوب و متبرکی است که اعمالی برای شب و روز آن ذکر شده تا امکان بهره مندی هرچه بهتر و بیشتر از این فرصت معنوی فراهم شود.

 

شب مبعث از شبهای متبرکه است و برای آن اعمالی ذکر شده:

 

* در مصباح از حضرت ابوجعفر امام جواد (ع) روایت شده که فرمود در رجب شبى است که از آنچه که بر آن آفتاب می تابد بهتر است و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا (ص) به رسالت مبعوث شد و براى آن شب اعمالی است که اگر شیعه ای از ما آن اعمال را در آن شب انجام دهد اجر عمل شصت سال می برد.

 

در مورد این عمل آمده: پس از نماز عشاء هر ساعتى از شب را تا پیش از نیمه آن بیدار شو و دوازده رکعت نماز اقامه کن و در هر رکعت حمد و سوره اى از سوره هاى کوچک مفصل ( مفصل ازسوره محمد است تا آخر قرآن) بخوان.

 

نمازها دو رکعتی هستند. پس از هر دو رکعت بعد از سلام؛ هفت مرتبه سوره حمد، هفت مرتبه مُعَوَّذَتَیْن، و سوره های توحید و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ هر کدام هفت مرتبه، و سوره قدر و آیة الکرسى هر کدام را هفت مرتبه بخوان.

 

بعد از اتمام نماز این دعا خوانده شود:

 

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْیَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَى اَرْکانِ عَرْشِکَ و َمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الاْعْلىَ الاْعْلىَ الاْعْلى وَ بِکَلِماتِکَ التّامّاتِ اَن  تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَنْ تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ...

 

ستایش خاص خدایى است که نگیرد فرزندى و نیست براى او در فرمانروایى شریکى و نیست برایش یاورى از خوارى و به بزرگى کامل بزرگش شمار، خدایا از تو خواهم به حق چیزهایى که موجبات عزتت بر پایه هاى عرشت مى باشد و به حق سرحد نهایى رحمتت از کتابت و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به حق ذکرت که والاتر و برتر و اعلى است و به کلمات تام و تمامت....

 

پس بخوان هر دعایى و حاجتی که داری و درود فرست بر محمد و آلش .

 

* انجام غسل در این شب مستحب است.

 

* زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) که افضل اعمال  شب عید مبعث است.

 

اعمال روز عید مبعث

عید مبعث از جمله اعیاد عظیمه است و روزى است که حضرت رسول (ص) در آن روز به رسالت برگزیده شد . برای این روز  چند  عمل ذکر شده است :

 

* غسل

 

* روزه، روز عید مبعث یکى از چهار روزى است که در تمام سال امتیاز دارد براى روزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال.

 

* بسیار صلوات فرستادن.

 

* زیارت حضرت رسول و امیرالمؤمنین

حدیث امروز: اعمال خوب مؤمن در قبر و قیامت

حدیث امروز: اعمال خوب مؤمن در قبر و قیامت


hadis-mihanfal.com_2


امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: وقتی خداوند، مؤمن را از قبرش [در روز قیامت] بر می‌انگیزاند، همراه او [شخص] مثالی خارج می‌شود که پیشاپیش وی حرکت می‌کند و هرگاه مؤمن هولی از اهوال قیامت را ببیند (و آ‌ن هول سبب هراس او ‌شود)، آن مثال به وی می‌گوید: نگران و محزون مباش، تو را از جانب خداوند بشارت باد به کرامت و خوشحالی. تا اینکه در برابر خداوند جلیل ایستاده و حق‌تعالی از او حسابی آسان کشیده و او را به بهشت امر می‌کند؛

در حالی‌که [شخص] مثالی در جلو او [در حال حرکت] است. مؤمن به او می‌گوید: خداوند، تو را رحمت کند. چه خوب با من از قبرم خارج شدی و دائماً مرا به شادی و کرامت از ناحیه خداوند بشارت دادی تا اینکه آن را دیدم. پس مؤمن می‌گوید:‌ تو کیستی؟ آن مثال می‌گوید:‌ من همان شادی و سروری هستم که تو آن را بر قلب برادر مؤمنت در دنیا داخل کردی. خداوند جلیل مرا از آن سرور خلق کرده است تا تو را خوشحال کنم.


متن حدیث:

إِذَا بَعَثَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ قَبْرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ یقْدُمُ أَمَامَهُ کلَّمَا رَأَى الْمُؤْمِنُ هَوْلًا مِنْ أَهْوَالِ یوْمِ الْقِیامَهِ قَالَ لَهُ الْمِثَالُ: لَا تَفْزَعْ وَ لَا تَحْزَنْ وَ أَبْشِرْ بِالسُّرُورِ وَ الْکرَامَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى یقِفَ بَینَ یدَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیحَاسِبُهُ حِسَاباً یسِیراً وَ یأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّهِ وَ الْمِثَالُ أَمَامَهُ فَیقُولُ لَهُ الْمُؤْمِنُ: یرْحَمُک اللَّهُ نِعْمَ الْخَارِجُ خَرَجْتَ مَعِی مِنْ قَبْرِی وَ مَا زِلْتَ تُبَشِّرُنِی بِالسُّرُورِ وَ الْکرَامَهِ مِنَ اللَّهِ حَتَّى رَأَیتُ ذَلِک فَیقُولُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَیقُولُ: أَنَا السُّرُورُ الَّذِی کنْتَ أَدْخَلْتَ عَلَى أَخِیک الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیا خَلَقَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ لِأُبَشِّرَک؛


پینوشت: «بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۹۰ – کافی، ج۸،ص۱۹۰»

ثواب های بی شمار روزه ماه رجب

حدیث امروز: ثواب های بی شمار روزه ماه رجب


hadis-mihanfal.com_2


ابوسعید خدرى از رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود: ماه رجب، ماه اصم خداست (و اصم به معنى کر و ناشنوا، و گفته شده است که یکى از علتهاى این نامگذارى آن است که در این ماه صداى اسلحه شنیده نمى‌شد) و ماه بزرگى بشمار می‌رود. و (به خاطر آن) اصم نامیده شده است که در نزد پروردگار هیچ ماهى از جهت حرمت و فضیلت به آن نمى‌رسد، و (حتى) در زمان جاهلیت به آن احترام مى‌گذاردند، و ماه شعبان ماه من است (ماه رسول گرامى اسلام)، و ماه رمضان ماه امت من.

آگاه باشید! که هر کس یک روز از ماه رجب را با ایمان و براى خدا روزه بگیرد، مستحق خشنودى بزرگ خداوند مى‌شود، و روزه او در آن روز سبب خاموش شدن آتش خشم الهى مى‌گردد و یک در از درهاى جهنم بر روى او مى‌بندد.

و اگر (گستره) زمین را پر از طلا کنند و به او بخشند، از پاداش روزه او برتر نیست، و اجر او در این دنیا جز با حسنات (کثیر) کامل نمى‌شود به شرط آنکه نیت او پاک و براى رضاى خدا باشد.

و به هنگام شب ده دعاى او مستجاب مى‌شود اگر دعاى او براى دنیا باشد، (خداوند) به او عنایت مى‌کند، وگرنه، خیرات و برکات و دعاهاى (مستجاب) دوستان و برگزیدگان خود را (براى آخرت او) ذخیره مى‌کند.


متن حدیث:

أَلَا إِنَّ رَجَبَ شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَمُّ وَ هُوَ شَهْرٌ عَظِیمٌ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْأَصَمَ لِأَنَّهُ لَا یُقَارِنُهُ شَهْرٌ مِنَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرْمَهً وَ فَضْلًا وَ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّهِ یُعَظِّمُونَهُ فِی جَاهِلِیَّتِهَا؛ أَلَا فَمَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ یَوْماً إِیمَاناً وَ احْتِسَاباً اسْتَوْجَبَ رِضْوَانَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ أَطْفَی صَوْمُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ غَضَبَ اللَّهِ وَ أَغْلَقَ عَنْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ؛ وَ لَوْ أَعْطَی مِلْ‌ءَ الْأَرْضِ ذَهَباً مَا کَانَ بِأَفْضَلَ مِنْ صَوْمِهِ أَلَا إِنَّ رَجَبَ وَ شَعْبَانَ شَهْرَایَ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرُ أُمَّتِی وَ لَا یَسْتَکْمِلُ أَجْرَهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الدُّنْیَا دُونَ الْحَسَنَاتِ إِذَا أَخْلَصَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ وَ لَهُ إِذَا أَمْسَی عَشْرَ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٍ إِنْ دَعَا بِهِ دَاعٍ بِشَیْ‌ءٍ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَّا ادَّخَرَ لَهُ مِنَ الْخَیْرِ أَفْضَلَ مِمَّا دَعَا مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ أَحِبَّائِهِ وَ أَصْفِیَائِهِ…


پینوشت: «ثواب الاعمال، صفحه ۱۱۷»

ولادت حضرت زهراعلیها السلام


آیات و روایات متناسب :
ولادت حضرت زهراعلیها السلام
قرآن کریم:
إنّا أعطَیناکَ الکَوثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر
همانا ما کوثر را به تو عطا کردیم پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن
کوثر ، آیه ۲ - ۱ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
فاطِمَةُ أَعَزُّ النّاسِ عَلَیَّ
فاطمه عزیزترین مردم نزد من است
بشارة المصطفی ، ص ۷۰ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن أَحَبَّ فاطِمَةَ ابنَتی فَهُوَ فِی الجَنَّةِ مَعی
هر کس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد ، در بهشت با من همراه خواهد بود
بحار الأنوار ، ج ۲۷ ، ص ۱۱۶ .
سخنان برگزیده
حضرت فاطمه علیها السلام :
مَن أصعَدَ إلَی اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللَّهُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ
هر که خداوند را بی‏پیرایه عبادت کند ، خداوند برترین مصلحتش را نثار او می‏کند
بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۴۹ .
حضرت فاطمه سلام الله ‏علیها :
فَرَضَ اللَّهُ الصَّلاةَ تَنزِیهاً مِنَ الکِبرِ
خداوند نماز را برای دوری از کبر واجب کرد
بحار الأنوار ، ج ۸۲ ، ص ۲۰۹ .
حضرت فاطمه‏ سلام الله علیها :
نَحنُ وَسیلَتُهُ فی خَلقِهِ و نَحنُ خاصَّتُهُ و مَحَلُّ قُدسِهِ
ما [اهل‏بیت] دست آویز الهی مردمان ، بر گزیده خدا و منزلگاه قدس [و پاکی ]اوییم
شرح نهج‏البلاغه ، ابن ابی‏الحدید ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۱ .
حضرت فاطمه‏ سلام الله علیها :
فَجَعَلَ اللَّهُ . . . إطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ و إمامَتَنا أماناً لِلفُرقَةِ
خدا اطاعت از ما را رشته سامان ملّت ، و امامت ما را مایه ایمنی از تفرقه قرار داده است
الإحتجاج ، ج ۱ ، ص ۱۳۴ .
حضرت فاطمه‏ سلام الله علیها : در جواب امام حسن‏علیه السلام که پرسیده بود : چرا برای همسایگان و دیگران دعا می‏کنی و برای خود دعا نمی‏کنی؟ فرمود :
الجارُ ثُمَّ الدّارُ
اوّل همسایه ، سپس خانه خود
علل الشرائع ، ج ۱ ، ص ۱۸۳ .
حضرت فاطمه‏ سلام الله علیها :
خِیارِکُم ألیَنُکُم مَناکِبَهُ و أکرَمُهُم لِنِسائِهِم
بهترین شما کسانی‏اند که با مردم نرم‏ترند و زنان خویش را بیشتر گرامی می‏دارند
دلائل الإمامه ، ص ۷۶ .
حضرت فاطمه سلام الله ‏علیها :
خَیرٌ لِلنِّساءِ أن لایَرَینَ الرِّجالَ و لایَراهُنَّ الرِّجالُ
برای زنان بهتر است که [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنان را نبینند
بحار الأنوار ، ج ۱۰۴ ، ص ۳۶ .
روز مادر
قرآن کریم:
و وصَّینَا الإنسانَ بِوالِدَیهِ إحساناً حَمَلَتهُ أُمُّهُ کُرهاً و وَضَعَتهُ کُرهاً)
ما به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند ؛ مادرش او را با رنج حمل کرد و با رنج بر زمین نهاد
احقاف ، آیه ۱۵ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ
بهشت زیر قدم‏های مادران است
میزان الحکمه ، ح ۲۲۶۹۱ .
پیامبر صلی الله علیه وآله :
مَن سَرَّهُ أن یُمَدَّ لَهُ فِی عُمرِهِ و یُزادَ فی رِزقِهِ فَلیَبَرَّ والِدَیهِ
هرکه خوش دارد عمرش دراز و روزی‏اش بسیار شود ، به پدر ومادرش نیکی کند
میزان الحکمه ، ح ۲۲۶۷۱ .
امام علی‏ علیه السلام :
بِرُّ الوالِدَینِ أکبَرُ فَریضَةٍ
نیکی به پدر و مادر بزرگ‏ترین فریضه است
میزان الحکمه ، ح ۲۲۶۷۳ .
امام سجّادعلیه السلام :
وَ أمّا حَقُّ اُمِّکَ فَأنْ تَعلَمَ أنَّها حَمَلَتکَ حَیثُ لایَحتَمِلُ أَحَدٌ أَحَداً و أعطَتْکَ مِن ثَمَرَةِ قَلبِها مالا یُعطِی أحَدٌ أحَداً
حقّ مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس دیگری را حمل نمی‏کند و از میوه دلش آن به تو داد که هیچ کس به دیگری نمی‏دهد
الأمالی ، صدوق ، ص۴۵۳ .
امام رضاعلیه السلام :
إنَّ اللَّهَ أمَرَ بِالشُّکرِ لَهُ و لِلوالِدَینِ ، فَمَن لَم یَشکُر والِدَیهِ لَم یَشکُرِ اللَّهَ
خداوند به سپاس‏گزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است ؛ پس هر که از پدر و مادرش سپاس‏گزاری نکند ، خداوند را سپاس نگفته است
الخصال ، ص ۱۵۶ .
روز زن
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَلیُکرِمها
هر کس همسری اختیار کند ، باید او را گرامی بدارد
مستدرک الوسائل ، ج ۱ ، ص ۴۱۲ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
إذا صَلَّتِ المَرأةُ خَمسَها و صامَت شَهرَها و أحصَنَت فَرجَها و أطاعَت بَعلَها فَلَتَدخُلُ الجَنَّةَ مِن أیِّ أبوابٍ شاءَت
هرگاه زنی نمازهای پنج‏گانه‏اش را به جای آورد ، و ماه رمضان را روزه بگیرد، و دامنش را پاک نگه دارد ، و از شوهرش فرمان ببرد ، از هر دری که بخواهد وارد بهشت می‏شود
کتاب من لایحضره الفقیه ، ج ۳ ، ص ۴۴۱ .
امام علی ‏علیه السلام :
إنَّ المَرأَةَ رَیحانَةٌ و لَیسَت بِقَهرَماَنةٍ
زن گل است و لطیف ، نه دلیر
نهج البلاغه ، نامه ۳۱ .
امام صادق‏ علیه السلام :
أکثَرُ الخَیرِ فِی النِّساءِ
بیشتر خوبی‏ها در زنان است
کتاب من لایحضره الفقیه ، ج ۳ ، ص ۳۸۵ .
امام صادق‏ علیه السلام :
إنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلمَرأةِ أن تَصبِرَ صَبرَ عَشرَةِ رِجالٍ
خداوند صبر و تحمّلِ ده مرد را به زن عطا کرده است
الکافی ، ج ۵۰ ، ص ۳۳۹ .
امام صادق‏ علیه السلام :
لَیسَ لِامرَأةٍ خَطَرٌ لا لِصالِحَتِهِنَّ ولالِطالِحَتِهِنَّ
برای زن بهایی نمی‏توان تعیین کرد ، نه برای خوب آنها و نه برای بدشان
میزان الحکمه ، ح ۷۸۴۷ .

حدیث امروز: راز طول عمر در کلام پیامبر (ص)

حدیث امروز: راز طول عمر در کلام پیامبر (ص)


hadis-mihanfal.com_2


پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس ماندگاری می‏ خواهد ـ و البته ماندگاری [ابدی] وجود ندارد ـ باید صبحانه را زودتر بخورد، کفش مناسب بپوشد، ردای (بالاپوش) خود را سبک کند و کمتر با زنان بیامیزد. پرسیدند: ای پیامبر خدا! سبک بودن رَدا به چیست؟ فرمودند: به کم بودنِ بدهی.


متن حدیث:

مَنْ اَرادَ الْـبَقاءَ و لا بَقاءَ: فَلْیُباکِرِ الْغَداءَ وَلْیُجَوِّدِ الْحِذاءَ وَلْیُخَفَّفِ الرِّداءَ وَلْیُقِلَّ مُجامَعَهَ النِّساءِ. قیلَ یا رَسولَ اللّه‏ِ وَ ما خِفَّهُ الرِّداءِ؟ قالَ: قِلَّهُ الدَّیْنَ.


پینوشت: “من لایحصره الفقیه، جلد ۳، صفحه ۵۵۵”

صبر و بردباری در احادیث

صبر و بردباری در احادیث


۰۰۰۷۴۵۷


رسول اکرم صلى الله علیه و آله:

اَلصَّبرُ ثَلاثَهٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَهِ، وَصَبرٌ عَلَى الطّاعَهِ وَصَبرٌ عَنِ المَعصیَهِ؛

صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.

کافى، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۵

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

امام على علیه السلام:

اَلصَّبرُ اَن یَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما یَنوبُهُ وَیَکظِمَ ما یُغضِبُهُ؛

صبر آن است که انسان گرفتارى و مصیبتى را که به او مى رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.

غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:

عَلامَهُ الصّابِرِ فى ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا یَکسِلَ، وَالثّانیَهُ أن لا یَضجَرَ، وَالثّالِثَهُ أن لا یَشکُوَ مِن رَبِّهِ تَعالى؛ لأِنَّهُ إذا کَسِلَ فَقَد ضَیَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم یُؤَدِّ الشُّکرَ، وَإذا شَکا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ؛

صبور سه نشانه دارد : اول آن که سستى نمى کند ، دوم آن که افسرده و دلتنگ نمى شود و سوم آن که از پروردگار خود شِکوه نمى کند ؛ زیرا اگر سستى کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمى گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است.

علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:

اَلصَّبرُ أربَعُ شُعَبٍ: اَلشَّوقُ ، وَالشَّفَقَهُ ، وَ الزَّهادَهُ ، وَ التَّرَقُّبُ ، فَمَنِ اشتاقَ إلَى الجَنَّهِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ ، وَ مَن أشفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ المُحَرَّماتِ، وَ مَن زَهِدَ فِى الدُّنیا تَهاوَنَ بِالمُصیباتِ، وَمَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فِى الخَیراتِ؛

صبر چهار شعبه دارد : شوق، ترس، زهد و انتظار ، هر کس شوق بهشت داشته باشد ، از هوا و هوس دست مى کشد و هر کس از آتش بترسد، از حرام ها خود را نگه مى دارد و هر کس به دنیا بى اعتنا باشد ، گرفتارى ها را به چیزى نگیرد و هر کس منتظر مرگ باشد ، در کارهاى خیر بکوشد.

کنزالعمال، ج۱، ص۲۸۵، ح۱۳۸۸

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:

ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ جَمَعَ اللّه لَهُ خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَهِ: اَلرِّضا بِالقَضاءِ وَالصَّبرُ عِندَ البَلاءِ وَالدُّعاءُ عِندَ الشِّدَّهِ وَالرَّخاءِ؛

کسى که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او فراهم مى کند: خشنودى به مقدّرات، صبر در بلا و دعا در سختى و راحتى.

بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۶، ح۷۱

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

امام کاظم علیه السلام:

اِصبِر عَلى طاعَهِ اللّه ، وَاصبِر عَن مَعاصِى اللّه ؛ فَإنَّمَا الدُّنیا ساعَهٌ، فَما مَضى مِنها فَلَیسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَما لَم یَأتِ مِنها فَلَیسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلى تِلکَ السّاعَهِ الَّتى أنتَ فیها فَکَأَنَّکَ قَدِ اغتَبَطتَ؛

بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصى او شکیبا باش ؛ زیرا دنیا لحظه اى بیش نیست. آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبرى ندارى . پس لحظه اى را که در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان که گویى خوشبخت و خوشحالى.

بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح۱

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

امام على علیه السلام:

فَصَبرا عَلى دُنیا تَمُرُّ بِلوائِها کَلَیلَهٍ بِأَحلامِها تَنسَلِخُ؛

در برابر دنیایى که گرفتارى آن، مانند خواب هاى پریشان شب مى گذرد شکیبا باش.

بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۴۸، ح۲۹

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:

إنَّ المَعونَهَ تَتى مِنَ اللّه عَلى قَدرِ المَؤونَهِ وَإنَّ الصَّبرَ یَتى مِنَ اللّه عَلى قَدرِ المُصیبَهِ؛

براستى که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه مى رسد و صبر از جانب خداوند به اندازه گرفتارى مى آید.

کنزالعمال، ج۶، ص۳۴۷، ح۱۵۹۹۳

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

امام على علیه السلام :
إنّکَ إن صَبَرتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ وأنتَ مَأجُورٌ ، وإن جَزِعتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ وأنتَ مَأزورٌ؛

اگر صبر کنى مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و اجر خواهى بُرد و اگر بیتابى کنى باز هم مقدرات خداوند بر تو جارى مى شود و گناهکار خواهى بود.

جامع الأخبار، ص۳۱۶، ح۸۸۲

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

امام على علیه السلام:

اَلصَّبرُ فِى المورِ بِمَنزِلَهِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ، فَاِذا فارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ وَ اِذا فارَقَ الصَّبرُ المورَ فَسَدَتِ المورُ؛

نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین مى رود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه مى گردند.

دعاهای مهم لحظه تحویل سال نو

دعاهای مهم لحظه تحویل سال نو


۰۰۰۷۴۵۲


دعاهای مهم لحظه تحویل سال نو

خانه هایی که برق می زند، دلهایی که می تپد، نگاه ها و لبخندها رد و بدل می شود، همه چیز آماده است، آماده دگرگونی و تحول، هر چه لحظه تحویل سال نزدیکتر می شود نفس ها عمیقتر می شود و زمزمه ها تندتر نگاه ها از سفره هفت سین جمع می شود و به آسمان دوخته می شود، لحظه تولد سالی جدید نزدیک است خیلی چیزها جمع کرده بودم که با خدای خود در میان بگذارم خداوندا یاریم کن همه را بگویم تو باید بشنوی تا برایم اجابت کنی….

اضطرابی که از دوران نوجوانی، هر سال یک بار آن را تجربه کرده ایم لحظه آغاز، آغاز تحولی تازه،آغاز سال نو، حرکتی جدید، و فرصتی مجدد. فرصتی برای محاسبه، فرصتی برای جبران، فرصتی برای برنامه‌ریزی و شروعی دوباره و خلاصه فرصتی امید‌بخش!

و چه اسرار آمیز این سفره هفت سین تبلور حیات است و منشأ امید ، نورانیت و معنویتش دل ها را می رباید ، ماهی قرمز و کوچک هم لحظه ای آرامش ندارد ، قرآن به عنوان مهمترین جزء سفره هفت سین ایرانی، در مناسب‌ترین و دسترس‌ترین جای سفره قرار می‌گیرد. قرآن در اینجا است تا همراهی کند، آرامش بخشد و هدایتگر باشد. قرآن، ثقل اعظم و جلوه‌ای از عظمت و حکمت خالق یکتا است و در اینجاست تا به این مراسم و تمام وقایع آن معنا دهد.

وقتی که جسم و جان ها اینگونه آماده است جان می دهد سفره های دلمان را بگشاییم و زمزمه ای آرام با خدای خوبمان آغاز کنیم و دعا کنیم دعاهایی که توشه یک سالمان باشد بهترین دعا را بکنیم دعایی مثل:


۱- دعای برای فرج آقا امام زمان (عج)

دعا برای امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ یکی از وظایف شیعه در عصر غیبت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تضرع و زاری و دعا برای تعجیل در فرج آن حضرت است.

در حدیث است که «اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان فی ذلک فرجکم»( بحار، ج۵۳، ص۱۸۱) یعنی برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید به راستی که فرج شما در آن است.

بهترین دعا همین طلب عاقبت به خیری است، اگر ما فقط دنیا را بخواهیم و همیشه هم خوش باشیم و قرار باشد آخرت خوبی نداشته باشیم این خوشی پشیزی نمی ارزد دعا کنیم خداوند یاریمان کند طوری زندگی کنیم که عاقبت به خیری نتیجه اش باشد و بس


۲- دعا برای سلامتی و طول عمر خود و خانواده هایمان

سلامتی نعمتی است که تا از دستش ندهیم قدرش را نمی دانیم، همانطور که قدر والدینمان را هم نمی دانیم، ما وقتی پای دعا کردن میان می آید شاید کمتر برای این نعمت ها دعا کنیم چون هم اکنون آن ها را داریم، ولی یادمان می رود برای تداومشان دعا کنیم، اگر خدای ناکرده یکی از عزیزانمان را از دست بدهیم به هیچ قیمتی باز نمی گردند .

دعا کنیم که خداوند خانواده و عزیزان و خود ما را در سلامتی و سعادت در کنار هم خوش و خرم نگه دارد ، تا در سایه عنایت خداوند در طلب رضای ربوبیش سال های سال زندگی پر ثمری داشته باشیم.

مرحوم سیّد طاووس از امام صادق علیه السلام نقل می کنند: به مردی که تقاضای طولانی شدن عمر خود و نزدیکانش را کرده بود فرمودند:
این دعا را بعد از هر نماز بخوان.

«اَلْلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَلْلهُمَّ اِنَّ رَسُولَکَ الصّادِقُ الْمُصَدَّقَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ قالَ اِنَّکَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ فی شَیْءٍ اَنَا فاعِلُهُ کَتَرَدُّدی فی قَبْضِ روحٍ عَبْدِیَ الْمُوْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ اَکْرَهُ مَسآئَتَهُ اَلْلهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَهَ وَ النَّصْرَ وَ لاتَسُوْنی فی نَفْسی وَ لا فی اَحَدٍ مِنْ اَحِبَّتی»؛‌

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد خدایا این مطلب را پیامبر راستگوى تصدیق شده که درود تو بر او و آلش باد فرمود که هماناتو فرموده اى من در کارى که مى کنم مردّد نشدم مانند مردّد شدنم در گرفتن روح بنده مو منم او مرگ را خوش ندارد و من هم ناراحتى او را خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد و شتاب کن در فرج ولىّ خود و عافیت و یاریش و بد حالم مکن درباره خودم و نه درباره یکى از دوستانم و اگر خواهى یک یک از دوستان خود را نام ببر و بگو: «وَ لافى فُلانٍ وَ لا فى فُلانٍ»

راوی می گوید در اثر استمرار این دعا چنان عمر طولانی یافتیم که از زندگانی خسته شدیم . (مفاتیح الجنان ، تعقیبات مشترکه)


۳- دعا برای مردممان

این روزها بسیاری از مردم عزیز ما در فشار اقتصادی هستند ،خیلی هایشان بر تخت های بیمارستان خوابیده اند و خیلی هایشان داغدار شده اند برای مردم خوبمان هم سلامتی و ثروت، سعادت و امنیت را بخواهیم ، دعا کنیم خداوند به ما کمک کند همدیگر را دوست بداریم و اختلاف سلیقه در زمینه های مختلف دل های ما را از هم دور نگرداند.

سلامتی نعمتی است که تا از دستش ندهیم قدرش را نمی دانیم، همانطور که قدر والدینمان را هم نمی دانیم، ما وقتی پای دعا کردن میان می آید شاید کمتر برای این نعمت ها دعا کنیم چون هم اکنون آن ها را داریم، ولی یادمان می رود برای تداومشان دعا کنیم، اگر خدای ناکرده یکی از عزیزانمان را از دست بدهیم به هیچ قیمتی باز نمی گردد.

دعا کنیم خداوند همه ما مردم ایران را با هم دوست و غمخوار یکدیگر قرار بدهد،

و بگوییم : خدایا مشکلات مالی و اجتماعی ما را خودت برطرف ساز، خدایا دعای همه ما را در حق همکیشانمان همه شیعیان و مسلمانان اجابت کن و همه ما را به عزت و آبرومندی برسان …الهی آمین


۴- دعا برای عاقبت به خیری

بهترین دعا همین طلب عاقبت به خیری است، اگر ما فقط دنیا را بخواهیم و همیشه هم خوش باشیم و قرار باشد آخرت خوبی نداشته باشیم این خوشی پشیزی نمی ارزد دعا کنیم خداوند یاریمان کند طوری زندگی کنیم که عاقبت به خیری نتیجه اش باشد و بس.

و وقتی الماس های اشک از چشم های پاکتان جاری شد لطفا ما را هم از دعای خیرتان محروم نفرمایید ، باشد که آمرزیده شویم.

حدیث امروز: چهار مسیر خوشبختی

حدیث امروز: چهار مسیر خوشبختی


hadis-mihanfal.com_2


حضرت زین العابدین امام سجّاد علیه‌‏السلام فرمودند: اى فرزند آدم! تا زمانى که واعظى از درون دارى و به حسابرسى (اعمالِ خود) اهتمام مى‏‌ورزى و ترس (از خدا و کیفر الهى) جامه زیرین تو باشد و پرهیز بالاپوشت، پیوسته در خیر و صلاح خواهى بود.

متن حدیث:


الإمامُ زینُ العابدینَ علیه‏‌السلام: ابنَ آدَمَ، إنَّکَ‏ لا تَزالُ بِخَیرٍ ما کانَ لَکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ، و ما کانَتِ الُمحاسَبَهُ مِن هَمِّکَ، و ما کانَ الخَوفُ لَکَ شِعارا، و الحَذَرُ لَکَ دِثارا.


پینوشت: «تحف‌العقول، صفحه ۲۸۰»

سخن پیامبر (ص) درباره محبت حضرت فاطمه

حدیث امروز: سخن پیامبر (ص) درباره محبت حضرت فاطمه


http://www.mihanfal.com/138207.html


از حضرت سلمان نقل شده که رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:

اى سلمان! هر کس دخترم فاطمه (س) را دوست بدارد، او در بهشت و کنار من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد گرفتار آتش مى‌شود.

سلمان! محبت به فاطمه(س) در یکصد جا به درد مى‌خورد: از جمله آنها: هنگام مرگ، عالم برزخ، دریاى میزان، عرصات محشر، پل صراط و محاسبه اعمال.

سلمان! واى بر کسانى که به او ظلم کنند و واى بر آنان که به شوهر او جفا نمایند، واى بر ستمگرانى که به فرزندان و شیعیان وى ستم کنند.


متن حدیث

یا سلمان! من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار. یا سلمان! حب فاطمه ینفع فى ماه من المواطن، ایسر ذالک المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و الصراط و المحاسبه… یا سلمان! ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمومنین علیا، و ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها.


پینوشت: «فراید السمطین، ج ۲، ص ۶۷ – بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۶»

حدیث امروز: سخنی زیبا از پیامبر اکرم (ص)

حدیث امروز: سخنی زیبا از پیامبر اکرم (ص)


hadis mihanfal.com 2 حدیث امروز: سخنی زیبا از پیامبر اکرم (ص)


رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: به زودی زمانی بر امت من می‌آید که پنج چیز را دوست بدارند و پنج چیز را فراموش کنند.


دنیا را دوست می‌دارند و آخرت را از یاد می‌برند.

ثروت را دوست می‌دارند ولی حساب را فراموش می‌کنند.

زنان را دوست می‌دارند ولی حور العین را از یاد می‌برند.

قصرها و کاخ‎ها را دوست می‌دارند ولی قبرها را فراموش می‌کنند.

جان خود را دوست می‌دارند و پروردگار را از یاد می‌برند.

آنان از من بیزارند و من هم از آنها بیزار هستم.


متن حدیث:

قال رسول الله صلی الله علیه و اله:


سـَیـَأتی زَمانٌ علیَ اُمتـّی یـُحـِّبونَ خمساً و یـَنـْسـَونَ خـَمـْساً.

- یـُحـِبـُّون الدنیا و یـَنـسـَونَ الـْاخره.

- وَ یـُحـِّبــُونَ الـْمالَ و یـَنـْسـَونَ الــْحـِسابَ.

- و یـُحـِّبـُونَ النــِّساءَ و یـَنـْسـَونَ الـْحـَوْر.

- و َ یـُحـِّبونَ الـْقـُصـوُرَ و یـََنـْسـَوْنَ الـْقـُبـُور.

- وَ یـُحــِّبـونَ الــّنـْفسَ وَ یــَنــْســَونَ الــّربَ.

اولئکَ بـَریــئونَ منـّی و انا بـَریئٌ مــِنـْهـُمْ.


پینوشت: «کلمه‌الرسول‌الاعظم، صفحه ۱۳۳ – الاثناعشریه، صفحه۲۰۲»

ماجرای شهادت حضرت زهرا(س)


کارشناس تاریخ اسلام با اشاره به اینکه اقوال مختلفی در خصوص تاریخ شهادت حضرت فاطمه(س) نقل شده است، وجود این اقوال را سرّی از اسرار الهی دانست.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، به مناسبت ایام فاطمیه با «محمدحسین رجبی دوانی» عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس تاریخ اسلام در خصوص تاریخ دقیق سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و چگونه به آتش کشیدن در خانه یگانه دختر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گفت‌وگو کردیم که مشروح آن در پی می‌آید:


قول مشهور شیعه درباره سالروز شهادت فاطمه(س) 75 و 95 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است/ آیا «سبع» و «تسع» مشتبهه شده است؟


* اقوال مختلفی درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟ 

-در ارتباط با روز شهادت یا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پیغمبر(ص) میان شیعه و سنی، همچنین میان خود شیعیان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً این مدت را ۶ ماه پس از ارتحال پیغمبر(ص) نقل می‌کنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پیامبر(ص) ۶ ماه در قید حیات بودند، در حالی که در منابع شیعه، مشهور دو قول است که یک ۷۵ روز دیگری ۹۵ روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلی الله علیه وآله وسلم هست که بر این مبنا در حقیقت ۱۳ جمادی الاول و ۳ جمادی الثانی را ذکر می‌کنند.

البته بنده شخصاً ضمن احترام به راویان و علمای گذشته و محدثان شیعه این عذر را نمی‌پسندم و نمی‌پذیرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطه‌گذاری در رسم‌‌الخط مسلمانان وجود نداشته است، «تسع» و «سبع» مشتبهه شده و نمی‌دانند که سالروز شهادت بی بی دو عالم(س) 75 روز بوده یا ۹۵روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است!

به طوری که بنده شخصاً معتقدم امر اعتقاد به ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام و آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العین رسول چنان باید برای شیعه و مدعیان پیروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام مهم باشد که اصلاً نیازی به کتابت اینها نباشد، باید مردم چنان نسبت به این مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که این را آنچنان به خاطر می‌سپردند که هر سال برای یادآوری چنین مصیبت عظمایی سالروزش را به سوگ می‌نشستند.

لذا اینکه بگوییم در اذهان یک چنین مسئله‌ای و مشکلی به خاطر نبودن نقطه‌گذاری پیش آمده است، عذر پذیرفته نیست و نشان می‌دهد که متاسفانه برخی از گذشتگان، آن اعتقاد راستینی که باید نسبت به مقام اهل بیت(ع) و بزرگداشت آنچه به آن ذوات مقدس مربوط می‌شود، مثل امروز که شیفتگان اهل‌بیت(ع) باور دارند، در گذشته وجود نداشته است، به قول مرحوم دکتر شهیدی شاید هم، سری از اسرار مربوط به حضرت زهرا(س) هست که باید راجع به آن بزرگوار خیلی مسائل ناشناخته بماند، همان‌گونه که راجع به ولادت آن حضرت(س) قول ثابتی نداریم و دقیق نمی‌دانیم ولادت آن حضرت درچه روز و سالی اتفاق افتاده است، آیا قبل از بعثت یا بعد از بعثت و در چه سالی بوده است؟! که قول مشهور بعد از بعثت است.

مورد دیگر در این ارتباط که لازم به آن اشاره شود و دکتر شهیدی مطرح می‌کند، اینکه محل دفن آن حضرت(س) اکنون دقیقاً مشخص نیست، آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در بقیع، خانه خود یا روضه منوره پیغمبر دفن است و همین‌طور سن شهادت ایشان، اینها مواردی است که دکتر شهیدی می‌گوید: «احتمال دارد از اسرار الهی باشد».

مشهور علمای شیعه 95 روز را صحیح می‌دانند

* پس با این اوصاف، قول ۹۵ روز صحیح‌تر است؟

ـ قول 95 روز اکنون به عنوان قول صحیح‌تر پذیرفته شده است، وقتی می‌گویم به سبب اینکه گفته شده رسم‌الخط مشکل داشته و نتوانستند بفهمند این واقعه «سبع» است یا «تسع» که چون آن موقع نقطه گذاشته نمی‌شده و همچنین دندان‌های درشت حروف مشخص نبوده است، اگر ما این را بپذیریم، از نظر ارزش هر دو یکسان هستند، یعنی اینکه ما چه هفت بخوانیم و چه 9 ارزش آن یکسان است، منتها شاید با توجه به برخی شواهد و قرائن، علمای ما قول دوم را ترجیح دادند و البته برای عرض ارادت ساحت مقدس حضرت زهرا علیها‌السلام هر دو قول را ما بزرگ می‌شماریم و نسبت به ذات مقدس آن حضرت(س) در هر دو قول اظهار سوگ و مصیبت می‌کنیم.


حضرت زهرا(س) به مرگ ظاهری یا بیماری از دنیا نرفته است/ منابع اهل سنت شهادت صدیقه طاهره را تائید می‌کنند


* شبهه‌ای که درباره عروج ملکوتی حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح می‌شود این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لطفا در این خصوص توضیح دهید.

- آنچه واقعاً جای سؤال هست، اینکه مسلمانان اگر ارادت و اعتقاد به ذات مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام صلی الله علیه وآله وسلم داشته باشد، چه شیعه و چه هر فرقه دیگری  باشند و به ذات پیامبر اکرم(ص) اعتقاد و باور داشته باشد، آیا جای سؤال نیست که چرا باید تنها یادگار پیامبر و نوردیده آن حضرت که فرمود او سرور بانوان دو عالم است و بارها فرمودند: «ابنتی فاطمه فإنّها سیدة نساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین» و همچنین احادیثی از پیغمبر (ص) که داریم که می‌فرمایند: «رشد و نمو ظاهری و مادی حضرت صدیقه کبری(س) نسبت به دختران هم سال خود دو برابر بوده است»؛ یعنی مثلاً اگر آن قول معروف را اصل قرار دهیم که حضرت صدیقه طاهره (س) در ۹ سالگی ازدواج کرده است، با این فرمایش پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) در سن ۹ سالگی از نظر ظاهری و مادی معادل دختر ۱۸ ساله زمان خود بوده است.

منابع اهل تسنن سن آن حضرت را در هنگام شهادت 27 و 28 سال گفتند. اگر ما آن را اصل قرار دهیم، این سنی برای بانویی که در اوج طراوت در زمان حیات پدر بوده است و ایشان حداقل به نقل خود اهل تسنن ۶ ماه پس از وجود مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام در قید حیات نباشد، چرا!؟ آیا دچار بیماری یا دچار مشکلی بوده است، این بیماری اگر وجود داشته، باید سابقه در زمان پیامبر(ص) داشته باشد، در حالی که ما اصلاً یک چنین مسئله‌ای را نمی‌بینیم و این نشان می‌دهد که آن حضرت به دلیل تألمات شدید روحی و جسمی که در وجود نازنینش به وجود آمد، در این فاصله کوتاه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به لقای الهی پیوست، ما اگر نقل‌هایی که حتی در برخی از منابع اهل تسنن وجود دارد، مانندکتاب «الامامة والسیاسة»، تألیف «ابن قتیبه دینوری» و یا نقل‌هایی که «ابن ابی الحدید» شارح نهج‌الابلاغه آورده است و دیگر منابع اهل تسنن وجود دارد، به وضوح نشان می‌دهد که حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام نسبت به حوادث بعد از پیغمبر(ص)، حوادث سیاسی پس از رحلت ایشان و تصاحب و غصب خلافت به شدت ایشان موضع داشتند و متأثر بوده است، نه از باب اینکه چرا خلافت و قدرت از کف همسر او بیرون رفته است، بلکه به سبب آنچه که حضرت(س) مشاهده می‌کرد، تمام تلاش‌ها و زحمات طاقت‌فرسای پیامبر بزرگوار اسلام(ص) با چنین توطئه‌ای به باد می‌رود و اسلام به انحراف کشیده می‌شود و مهم‌ترین اصل اسلام که ولایت اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌اسلام برای هدایت بشریت تا پایان تاریخ و پایان جهان است، این گونه مورد حمله قرار می‌گیرد و ولایت از محضر امور خارج می‌شود، لذا مجموع این حوادث آن حضرت(س) را به شدت متألم کرد.

«ابن قتیبه دنیوری» نقل می‌کند که حضرت زهرا(س) خانه خود را مأمن کسانی قرار دارد که نسبت به حاکمیت خلیفه اول موضع داشتند و به ولایت و خلافت امیرالمومنین علی علیه‌اسلام پای می‌فشاردند و آنها در خانه حضرت زهرا اجتماع و تحصن کرده بودند و حاضر به بیعت خلیفه نبودند، بعد «ابن قتیبه» می‌گوید که «عمر بن خطاب» به «ابوبکر» گفت تا علی(ع) بیعت نکرده، به سبب جایگاهی که نسبت به پیغمبر(ص) دارد پایه‌های حکومت تو محکم نخواهد شد و لذا باید از علی(ع) بیعت گرفت و خلیفه اول هم موافقت کرد.


حامیان ولایت در خانه فاطمه(س) تحصن کردند/ آتش و تهاجم غاصبان علیه خانه فاطمه(س)


در آغاز ابوبکر، «قنفذ» غلام آزاد شده عمر را فرستاد که به خانه فاطمه(س) برود و به امیرالمومنین علی(ع) بگوید: خلیفه رسول خدا(ص) تو را می‌طلبد، وقتی قنفذ به حضرت علی(ع) پیغام ابوبکر را رساند، امام (ع) در جواب فرمود: «چه زود به رسول خدا(ص) دروغ بستید» و او را باز گرداند. بار دیگر خلیفه به قنفذ گفت به علی بگو: جانشین پیغمبر خدا(ص) تو را می‌طلبد، که حضرت(ع) در پاسخ فرمود: «سبحان الله! چیزی را ادعا کرده است که در حد و اندازه او نیست». بنابراین آن دو تصمیم گرفتند از راهی جز مسالمت وارد عمل شوند.

«ابن قتیبه» می‌نویسد که عمر با گروهی به سوی خانه زهرا(س) حرکت کرد، در حالی که شعله آتشی در دست داشت، مردم به او گفتند: عمر به کجا می‌روی، گفت: این خانه را که محل توطئه خلافت ما شده است، می‌خواهم با اهل آن به آتش بکشم! به او گفتند: ای عمر! در این خانه دختر پیغمبر حضور دارد، گفت: اگر چه او باشد، من این کار را می‌کنم، «ابن قتیبه» می‌گوید: عمر و افرادش خانه فاطمه(س) را محاصره کرد و فریاد برآورد که؛ ای دختر پیامبر(ص)! این افرادی که در خانه‌ات پناه گرفتند، باید بیرون بفرستی تا بیعت کنند و گرنه خانه را به آتش می‌کشم.


استغاثه حضرت زهرا(س) پشت در، دل‌های مهاجمان را به لرزه درآورد/ گروهی از مهاجمان صحنه را ترک کردند

«ابن قتیبه» در ادامه می‌گوید: فاطمه زهرا(س) پشت در‌آمد و فرمود: «ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا(ص) که بعد از من با خاندانم نیکی کنید؟! هنوز کفن پدر من خشک نشده است، با خاندان او این گونه برخورد می‌کنید؟». او گفت: ای دختر پیامبر(ص) می‌دانم که نزد پدرت چه قدر محبوب بودی. اما اگر در را نگشایی تا آنها بیعت کنند، این خانه را آتش می‌زنم و این کار دین پدرت را محکم‌تر می‌کند! حضرت زهرا علیها‌السلام وقتی چنین دیدند، خطاب به پیغمبر عرضه داشتند: «ای پدر! بعد از تو، ما از پسر ابی قحافه و پسر خطاب چه‌ها که ندیدیم» و شروع به استغاثه‌ای کرد که به نقل «ابن قتیبه» چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دل‌هایشان شکافته و جگرهایشان پاره‌پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند، منتها «ابن قتیبه» دیگر نمی‌گوید چگونه!

 نقل می‌کند که در خانه باز شد و اینها وارد خانه شدند و بازوان علی(ع) را بستند و او را وارد مسجد کردند تا از او بیعت بگیرند. اما منابع شیعه می‌گویند که عمر بن خطاب تهدید خودش را عملی کرد، در را آتش زد، همین که در مقداری باز شد، آن را با فشار سختی گشود، در حالی که حضرت زهرا(س) پشت در بود و بین در و دیوار این ضربت بر او وارد شد و چون باردار بود، موجب سقط جنین آن حضرت(س) شد و حضرت از هوش رفت و زمانی که به هوش آمد، دید امیر‌المومنان علیه‌السلام را کشان کشان با بازوان بسته به طرف مسجد می‌برند، این بود که خود را با همان حالت زار به امیر‌المومنان (ع) چسباند، لباس او را گرفت و فرمود: «نمی‌گذارم با پسرعمویم این گونه رفتار کنید». به نقلی خود ابن خطاب و به نقلی به دستور او «قنفذ» با غلاف شمشیر به دستان حضرت زدند که دستان مبارکش کبود و قدرت او زائل و دوباره بیهوش شد و امیر‌المومنین (ع) را رها کرد.


فاطمه(س) شمشیر را بالای سر علی(ع) دید، بی‌محابا به سمت قبر پدر رفت/ نفرینی که در سایه دستور ولی اجرا نشد

حضرت علی(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در این هنگام حضرت زهرا (س)به هوش می‌آید، این نقل را باز «ابن قتیبه» دارد که وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام دید، شمشیر را بر سر امیر‌المومنان (ع) گرفتند و او را تهدید می‌کنند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: «دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، به سوی قبر پیامبر(ص) می‌روم و در حق شما نفرین خواهم کرد»، معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص) رفت، امیرالمومنین(ع) که چنین صحنه‌ای را دید، به سلمان فرمود: «سلمان برو، جلوی ایشان را بگیر که اگر نفرین کند، خدا عذابی خواهد فرستاد که دیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند!».

سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: شما پدرتان رحمة للعالمین بود، نفرین نکنید، فرمود: «ای سلمان! بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم»، سلمان عرض کرد: این گفته من نیست، این فرموده امیر‌المومنین است. لذا تا حضرت صدیقه طاهره (س) شنید امیر‌المومنین دستور داده است، فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت می‌کنم و شکیبایی می‌ورزم و از خدا فقط می‌خواهم که بین ما و آنها داوری کند».


علی(ع) بعد از شهادت فاطمه(س) بیعت را به خاطر مصالح اسلام پذیرفت


«ابن قتیبه» می‌گوید: ابوبکر وقتی این صحنه را دید، به شدت منقلب و منفعل شد و گفت: دست از علی(ع) بردارید که ما او را مجبور به بیعت نمی‌کنیم، این جا بود که شمشیر را از سر ایشان برداشتند و امیر‌المومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به خانه بازگشتند، البته برخی از نقل‌ها این است که در همان جلسه ابوبکر جلو آمد و دست خود را به دست حضرت (ع) زد و این طور جلوه دادند که امام علی (ع) بیعت کرده است، اما ظاهراً نقل صحیح این است که امام علی (ع) در آنجا بیعت نکرد و حضرت (ع) به خانه رفت و به نقل اکثر منابع اهل تسنن تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، امیر‌المومنین (ع) بیعت نکرد و پس از رحلت آن حضرت(س) بیعت کرد.

البته عده‌ای در نهایت بی‌معرفتی می‌گویند: علی (ع) پشتوانه‌اش زهرا(س) بود و چون او را از دست داد، احساس کرد که هیچ پشتوانه‌ای ندارد و مجبور شد بیعت کند، اما قضیه صحیح این است که امیر‌المومنین چون دستگاه غاصب خلافت را قبول نداشت، به عنوان اعتراض خاندان پیامبر (ص) بیعت نکرد و این عدم بیعت تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، ادامه داشت، منتها وقتی مشاهده فرمود که جریان ارتداد در عالم اسلام پدید آمده و مدعیان دروغین نبوت قصد هجوم به مدینه و نابودی دارالاسلام را دارند، برای اینکه خیال خلیفه از جانب حضرت آسوده بوده و بداند ایشان فعالیتی ضد او نخواهد داشت، به خلیفه اول پیام داد تا به منزل آمده و از حضرت بیعت بگیرد، پس امام علی (ع) برای ایستادگی برابر جریان مرتدین و از بین بردن اقتدار آنها و برای حفظ اصل و اساس اسلام، مجبور به بیعت با خلیفه نخست شد، لذا علاوه بر حضور در نمازها، جاهایی که خلیفه دچار مشکل شده و حیران می‌ماند و از او درخواست کمک می‌کرد، هدایت و راهنمایی خویش را از او دریغ نمی‌داشت، در واقع برای حفظ مصالح اسلام، خلیفه وقت را یاری می‌فرمود.


فاطمه زهرا(س) غاصبان خلافت را بایکوت کرد


منتها همین «ابن قتیبه» بعد از آن حوادثی که پدید آمد، نقل می‌کند که حضرت زهرا (س) با وجود قضایای فدک و برخوردی که صورت گرفت، خلیفه را تحریم کرده بود و با او سخن نمی‌گفت که به اصطلاح امروز بایکوت کرده بود و حتی اگر سلام هم می‌کردند، جواب سلام آنها را نمی‌داد تا اینکه خبر رسید، دختر پیغمبر در بستر بیماری است و عنقریب از دنیا خواهد رفت، لذا مردم مدینه ابتدا زنان انصار، بعد مردانشان، بعد مهاجرین آمدند که در حقیقت هم عیادت و هم وداع با حضرت زهرا می‌کردند، به طوری که کسی جز خلفای اول و دوم نماند، اینها دیدند که به زودی دختر پیغمبر(ص) از دنیا خواهد رفت و اگر به عیادت ایشان نروند، مشکل پدید خواهد آمد و برای اعتبار و حیثیت‌شان سخت خواهد بود و چون حضرت زهرا (س) آنها را تحریم کرده بودند و اجازه ورود به آنها نمی‌داد، امیرالمومنین علیه‌السلام را در فشار قرار دادند که برای آنها از حضرت زهرا(س) اذن ورود بگیرند و امیر‌المومنان(ع) مقاومت می‌کردند تا اینکه حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام متوجه شدند که امام علی (ع) در فشار است و لذا جمله عجیبی دارد و این نشان از اوج ولایت مداری سرور بانوان دو عالم دارد که حضرت زهرا(س) به امیر‌المومنان(ع) عرض کرد: «خانه، خانه تو است و من هم کنیز تو هستم و اختیار با شماست»، یعنی به اینها اجازه بدهید بیایند و حضرت هم اجازه داد و اینها وارد شدند.

باز «ابن قتیبه» نقل می‌کند که آنها سلام کردند، حضرت زهرا(س) که به علت صدمات جسمی و روحی بستری بودند، جواب سلام آنها را نداد و روی مبارکش را برگرداند. خلیفه اول از اقداماتی که کرده بود، شروع به عذرخواهی کرد، حضرت(س) پاسخ آنها را نداد و در حقیقت بدون آنکه به آنها نگاه کند فرمود: «من هر دوی شما را قسم می‌دهم که به خدا که آیا این کلام را از پدرم(ص) نشنیدید که فرمود؛ فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بیازارد، من را آزرده است و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است»، هر دو تصدیق کردند که این کلام را از رسول خدا (ص)شنیدند، حضرت(س) وقتی این اقرار را از آنها گرفت، دستان مبارکش را به آسمان بلند کرد و به خدا عرضه داشت: «خدایا اینها به شدت مرا آزردند و بدین ترتیب رسول تو و تو را آزردند و من از اینها نخواهم گذشت تا در روز قیامت در کنار پدرم از اینها دادخواهی کنم» که ابوبکر به شدت از این سخن حضرت(س) منقلب شد و تعادل خود را از دست داد و به هم ریخت، اما خلیفه دوم به او گفت: شایسته نیست خلیفه رسول خدا از سخنان یک زن این‌گونه منقلب و منفعل شود، ما وظیفه دیدار و عیادت از یک بیماری را داشتیم که انجام دادیم! دست وی را گرفت و از خانه بیرون رفت و عجیب این است که «ابن قتیبه دینوری» از علمای برجسته اهل تسنن در کتابش برخی از منابع و مصادر قدیمی تاریخ اسلام آورده است که آنها اشاره می‌کنند، چند روز بعد از این واقعه هم حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد.


حضرت فاطمه(س) نخستین شهید راه ولایت است/ فاطمه(س) با اینکه زن است، مظهر ولایتمداری و ایثارگری است

* اشاره داشتید که برگزاری مراسم ایام فاطمیه و روزهایی که مردم در شهادت دردانه پیامبر اعظم(ص) به سوگ می‌نشینند، شاید سری از اسرار باشد تا یاد و نام بی بی دو عالم علیها‌السلام همواره زنده نگه داشته شود. چرا علما همواره در تکریم و بزرگداشت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) تاکید دارند و آن را جزو شعائر اسلامی می‌دانند؟ 

- حضرت زهرا سلام الله علیها مقامی آنچنان رفیع دارد، به طوری که تنها کسی است که رسول خدا(ص) و سرآمد خلقت، در عمر مبارک‌شان دست ایشان را بوسیده و آن حضرت(س) را می‌بوئیدند و می‌فرمود: «من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می‌کنم»، همین طور پیغمبر(ص) در برابر او به قامت بر می‌خواست و به استقبال او جلو می‌رفت و صبر نمی‌کرد که حضرت زهرا(س) به او برسد، خود به سوی او می‌رفت، این حرکت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم راجع به هیچ کس نداریم، نه از باب اینکه ایشان فرزند پیغمبر(ص) بود و یا یک عاطفه پدری به فرزند داشته باشد، خیر! پیغمبر فرزندان دیگری هم داشت، راجع به هیچ کدام از آنها چنین نکرده بود، این به سبب مقام عظیم حضرت صدیقه کبری (س) است.

حتی علمای شیعه اختلاف دارند که مقام آن حضرت(س) برتر است یا مقام امیر‌المومنین(ع) و برخی معتقدند که فقط بعد «ولایت» امیر‌المومنان علیه‌السلام از ایشان برتری دارد؛ یعنی چون امیر‌المومنین(ع) ولی خدا، پس از پیغمبر(ص) بر خلایق است، از این جهت به حضرت زهرا(ع) ولایت دارد و فقط برتری از این باب است، لذا شخصیت بسیار بزرگواری است که از همه ائمه مقامش بالاتر و ‌ام الائمه و اولین شهید راه ولایت است، باید گفت در حضرت زهرا(س) یک ویژگی خاص وجود دارد که آن حضرت را به تمام معصومین و تمام شخصیت‌های عظیم‌الشأن بی‌نظیر کرده است و آن با وجود اینکه آن حضرت (س)، زن هست و از زنان تکالیفی همچون مردان خاسته نشده است، اما مظهر ایثار و ولایت‌مداری .

از دیدگاه حضرت زهرا (س) بهترین زنان کسانی هستند که مردان نامحرم آنها را نبینند و او نیز مردان نامحرم را نبیند -که این دیدگاه پیغمبر هم هست- یک چنین جایگاهی یک زن مسلمان دارد که برترین آنها خود حضرت فاطمه سلام الله علیهاست، اما در آنجایی که پای دفاع از ولایت به پیش می‌آید، در جمع نامحرمان نامرد که با بی‌تفاوتی نظاره‌گر غصب خلافت و کنار زدن ولی خدا بودند، آن چنان خطابه‌ای را در دفاع از ولایت بیان می‌کند که تاریخ را متحیر کرده است، لذا از این جهت آن بزرگوار مظهر ولایتمداری و ایثارگری است و آن هم به عنوان نخستین کس در این عرصه وارد شد و از جان مبارک خود هم مایه گذاشت، یک ویژگی استثنایی دارد که باید شهامت آن حضرت و علل شهادت آن حضرت به خوبی دریابیم و بزرگ بداریم و با الگوگیری از الگوی بی‌نظیر بشریت، بتوانیم به سیره آن حضرت(س) عمل کنیم.

حکایات و شفایافتگان با توسل حضرت زینب (س)

سالروز ولادت باسعادت عقیله بنی هاشمی حضرت زینب کبری ( س ) و روز پرستار مبارکباد

حکایات و شفایافتگان با توسل حضرت زینب (س)



1- برطرف شدن حاجت یک هندى


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یکى از علماى بزرگوار مى گوید: متولى حرم حضرت زینب (س ) فرمود: یک روز یک هندى آمد جلوى صحن حضرت زینب دستش را دراز کرد و چیزى گفت . دیدم یک سکه طلایى در دست او گذاشته شد. رفتم پیشش و گفتم : این سکه را با پول من عوض ‍ مى کنى . مرد هندى با تعجب گفت : براى چه ؟ گفتم : براى تبرک . با تعجب گفت : مگر شما از این سکه ها نمى گیرید من بیست سال است که هر روز یک سکه مى گیرم و در شهر شام زندگى مى کنم .


۲ - نتیجه احترام یک سنى به زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یکى از شیعیان ، به قصد زیارت قبر بى بى حضرت زینب (س ) از ایران حرکت کرد تا به گمرک ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى که مسئول گمرک بود، پیر زن را خیلى اذیت کرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى کرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج کن .
زن گفت : اگر به شام بروم ، شکایت تو را به آن حضرت مى کنم .
گمرکچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از کسى ترسى ندارم .
زن پس از اینکه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شکسته و گریه کنان عرض کرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمرکچى بگیر.
زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تکرار مى کرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب (س ) را دید که آن را صدا زد.
زن متوجه شد و پرسید: شما کیستید؟
حضرت زینب (س ) فرمود: دختر على بن ابى طالب (ع ) هستم ، آیا از این مرد شکایت کردى ؟
زن عرض کرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید.
بى بى فرمود: به خاطر من از گناه او بگذر.
زن گفت : از خطاى او نمى گذرم .
بى بى سه بار فرمایش خود را تکرار کرد و از زن خواست که گمرکچى را عفو کند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تکرار کرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمرکچى بگذر.
باز هم زن حرف بى بى را قبول نکرد و بار سوم بى بى به او فرمود: او را به من ببخش ، او کار خیر کرده و من مى خواهم تلافى کنم .
زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمرکچى که شیعه نبود، این قدر مرا اذیت کرد، چه کارى انجام داده که نزد شما محبوب شده است ؟
حضرت فرمود: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مکان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام کرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو کنى و من ضامن مى شوم که این کار تو را در قیامت تلافى کنم .
زن از خواب بیدار شد و سجده شکر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت کرد.
در بین راه گمرکچى زن را دید و از او پرسید: آیا شکایت مرا به بى بى کردى ؟
زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى که به ایشان کردى ، تو را عفو کرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو کرد.
مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اکنون شیعه شدم . سپس ‍ ذکر شهادتین را به زبان جاى کرد


۳ - شفاى یک جوان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مردى مصرى نقل مى کرد: روزى در حجره بودم ، زنى باوقار و با حجاب و متانت نزد من آمد و متاعى طلب کرد. سؤ ال کردم : مادر! چرا پریشانى ؟
عرض کرد: اى جوان مصیر! یک فرزند بیشتر ندارم ، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشکان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اى مهیا کنم و به وطن باز گردم .
مردى مصرى گفت : مى شود امشب را در منزل ما مهمان شوى ، تا من هم طبیبى سراغ دارم و فرزند تو را نزد او مى برم ، زن رفت و پسر را آورد و گفت : من هر چه طبیب بوده بردم . مرد مصرى رفت در مقام حضرت زینب (س ) در مصر، و طولى نکشید برگشت و به زن گفت : آماده باش برویم .
وقتى که زن با فرزند خود به همراه مرد مصرى وارد حرم حضرت زینب کبرى (س ) شدند، زن تعجب کرد و گفت : این جا که کسى نیست .
چون این زن مسلمان نبود و به این چیزها عقیده نداشت ، ولى مصرى گفت : شما برو و استراحت کن .
زن در گوشه حرم خوابش برد. اما مرد مصرى وضو گرفت و جوان را به همراه یک روسرى به حرم بسته و شروع به عبادت نماز و دعا و التماس کرد. ناگهان دید مادر جوان که خوابیده بود، بیدار شد و نزد جوان آمد و بى اختیار گریه کنان دنبال در ضریح مى گردد و جوانش بلند شد و با مادر مشغول زیارت ضریح و حرم مطهر بى بى شدند. مرد مصرى مرتب سوال مى کرد که چه شده ؟
زن جواب داد: خواب بودم ، دیدم زن جوانى وارد ضریح شد که دستش را به پهلو گرفته بود. وقتى وارد شد، خانم مجلله اى که در حرم بود، دست و پاهاى او را بوسید و به بى بى فرمود: اى نور چشم من ! این جوان مسیحى را در خانه ات آورده اند، دست خالى بر مگردان .
گفت : مادر! خدا را به جان شما قسم دادم تا حاجت این را روا کند.
یک وقت دیدم که مادر وارد جایى شد که همه در پیش پاى او برخاسته و حضرت فاطمه (س ) فرمود: یا جدا، یا رسول الله ! در خانه زینب آمده ، و رسول خدا (ص ) از خدا خواست تا جوان را شفا عنایت فرماید.


۴ -
شفاى پسرى که از بام سرنگون شده بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مرحوم سید کمال الدین رقعى ، که زمانى مسئولیت واحد تاءسیسات و برق صحن مقدس حضرت زینب (س ) را به عهده داشت ، براى یکى از دوستان خود چنین تعریف مى کرد:
روزى پسرى به نام ((صاحب )) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زینب (س ) براى جشن مبعث بود که از بالاى پشت بام به وسط حیاط صحن سرنگون شد. مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل کردند و به علیت حال بسیار وخیم او، توسط پزشکان بسترى شد.
خود او نقل مى کند: هنگامى که در روى تخت دراز کشیده بودم ، ناگهان بى بى مجلله اى دست یک دختر کوچک را گرفته و آن دختر فرمود: اینجا چه مى کنى ؟ بر خیز و برو کارت را انجام بده . و باز ادامه داد: عمه جان ! بگو برود و کارش را انجام بدهد. بى بى اشاره فرمود: برو کارت نیمه تمام مانده . من که ترسیده بودم ، با همان لباس بیمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار کردم . در خیابان افرادى که مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه مى کنى ؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدى ؟ من شرح واقع را گفتم و خلاصه ، این واقعه ، مشهور آن زمان شهر شام شد.


۵ - یهودى و طلب فرزند از زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
نقل مى کنند: در بروجرد مردى یهودى بود به نام یوسف ، معروف به دکتر. او ثروت زیادى داشت ولى فرزند نداشت . براى داشتن فرزند چند زن گرفت ، دید از هیچ کدام فرزندى به دنیا نیامد. هر چه خود مى دانست و هر چه گفتند عمل کرد، از دعا و دارو، اثر نبخشید. روزى ماءیوس نشسته بود، مرد مسلمانى نزد او آمد و پرسید: چرا افسرده اى ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند میلیون مال و ثروت براى دشمنان جمع کردم ! من که فرزندى ندارم که مالک شود. اوقات وارث ثروت من مى شود. مرد مسلمان گفت : من راه خوبى بهتر از راه تو مى دانم . اگر توفیق داشته باشى ، ما مسلمانان یک بى بى داریم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهى ، هر چه بخواهى ، از خدا مى خواهد. تو هم بیا مخفى برو حرم زینب (س ) و عرض ‍ حاجت کن تا فرزنددار شوى . مى گوید: حرف این مرد مسلمان را شنیدم و به طور مخفى از زنها و همسایه هایم و مردم با قافله اى به دمشق حرکت کردم . صبح زود رسیدیم ، ولى به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زیارت و گفتم : آقا یا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براى عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بى بى جان ! که مرا ناامید کنى . اگر خدا به من فرزندى دهد، نام او را از نام ائمه مى گذارم و مسلمان مى شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد که زنش حامله است ، چون فرزند به دنیا آمد و نام او را حسین نهادند و نام دخترش را زینب . یهودیها فهمیدند و اعتراضها به من کردند که چرا اسم مسلمانها را براى فرزندت انتخاب کردى . هر چه دلیل آوردم نشد قصه را بازگو کردم ناگهان دیدم تمام یهودیهایى که در کنار من بودند با صداى بلند گفتند: ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولى الله )) و همه مسلمان شدند.
۶ - درک عظمت اهل بیت (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
زمانى که اهل بیت (ع ) را با آن وضع ناراحت کننده و بدون پوشش ‍ مناسب ، سوار شتران برهنه وارد شام نمودند و مردم به آنها مى نگریستند و برخى آنان را مورد اذیت و آزار قرار مى دادند، یکى از شیعیان از دیدن این منظره بسیار ناراحت شد و تصمیم گرفت خود را به امام سجاد (ع ) برساند، ولى موفق نشد. خود را خدمت حضرت زینب (س ) رسانید و عرض کرد: اى پاره تن زهرا! شما از کسانى هستید که جهان به خاطر و وجود شما آفریده شده ، متحیرم که چرا شما را به این صورت مى بینم .
حضرت زینب (س ) با دست مبارک اشاره به آسمان نمود و فرمود: آن جا را بنگر تا عظمت ما را درک نمایى . آن شخص نگاه مى کند، ناگاه لشکریان زیادى را میان زمین و آسمان مشاهده مى نماید که از کثرت به شماره نمى آید و همچنین مشاهده مى کند که جلو اهل بیت (ع ) کسى ندا مى دهد که چشمهاى خود را از اهل بیتى که ملایکه به آنها نامحرم هستند، بپوشانید.(200)



۷ -
نفرین زینب (س ) در حق بحر بن کعب
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بحر بن کعب (یا ابجر) را آوردند ابراهیم رو به او گفت : راست بگو، در روز عاشورا چه کردى ؟ واى بر تو باد! ابجر گفت : کارى انجام نداده ام ، فقط روسرى زینب را از سرش گرفتم و گواشواره ها را از گوشش کندم ، به حدى که گوشهایش را پاره نمود...
ابراهیم در حالى که گریه مى کرد گفت : واى بر تو! آیا چیزى به تو نگفت .
ابجر گفت : چرا، او به من گفت : خداوند دستها و پاهاى تو را بشکند و با آتش دنیا قبل از آخرت تو را بسوزاند! ابراهیم رو به او کرد و گفت : اى واى بر تو! آیا از خدا و رسول خدا (ص ) خجالت نکشیدى و رعایت حال جد او را ننمودى ؟ آیا هرگز دلت به حال او نسوخت و به حال او رقت و راءفت نیاوردى ؟
ابراهیم گفت : دستهایت را جلو بیار. او دسته را جلو آورد. در همان لحظه دستور داد آنها را قطع کنند. سپس ابراهیم پاهاى او را نیز قلم نمود و چشمان او را بیرون آورد و با انواع عذاب و شکنجه ها به درک واصل ساخت .


۸ -
سکوت محض در هنگام خواندن خطبه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در دروازه کوفه در آن ازدحام و شلوغى که صدا به کسى نمى رسد، زینب (س ) مى خواست حق را ظاهر کند و خطبه اى انشاد فرماید. هیچ کس گوش نمى کرد. سر و صداى لشکر و هیاهوى تماشاچیان و هلهله ایشان نمى گذاشت صدا به کسى برسد که ناگاه به قوه ولایت اشاره فرمود: ((اشارت الى الناس ان اسکتوا فارتدت الاصوات و سکنت الاجراس )) ساکت شوید! همه صداها گرفته شد، بلکه به همان اشاره زنگهاى گردن اسبها و قاطرها و شترها ایستاد و در یک سکوت محض خطبه غرایش را انشاد فرمود و حق را ظاهر ساخت (201)

۹ -
متوسل شوید، ماءیوس نمى شوید
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هرکه را حاجتى باشد، دنیویه و اخرویه ، هر گاه متوسل به خانه آن مظلومه شود، ماءیوس نخواهد شد؛ چرا که انجام مقاصد از قبیل رحمات اند و اعطاى هر مطلبى ، رحمتى است خاص . و چون آن مکرمه ، عالم به رحمات ، و قادر بر اعطاى هر گونه موهبات مى باشد، چگونه ممکن است کسى در خانه او روى برد و ماءیوس ‍ گردد؟ با آن جود و کرم که جبلى خانواده محمدى بوده ؟! با اینکه هر یک از صدماتى را که متحمل شد، مکافاتى دنیویه و مثوباتى اخرویه دارد، که محتاج به تفصیل مى باشد و آن منافى با غرض ‍ است . ولى اجمالا این مکرمه در این عالم از علایق خود دور مانده زیرا کسانى را که از علاقه خود در این عالم دور افتاده اند هر گاه به او متوسل شوند - احتراما لها- به علایق خود رسند.(202)

۱۰ -
اولین سفر به شام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حاج سید حسن ابطحى گوید: در سفرى که به شام رفتم ، با ماشین شخصى با خانواده ام همسفر بودیم . حدود دویست کیلومتر که به شام مانده بود، عیبى در موتور ماشین پیدا شد که به هیچ وجه روشن نمى شد. در این بین ، آقا مهدى در بیابان با ماشین بنزش پیدا شد و با کمال محبت ماشین ما را بکسل کرد و به شهر شام آورد، ولى از این موضوع خیلى ناراحت بودم و به حضرت زینب (س ) عرض کردم ! چرا ما با این وضع در سفر اول وارد شام شدیم ؟! شب در عالم رؤ یا خدمت حضرت زینب (س ) رسیدم ، حضرت در جواب من فرمودند: آیا نمى خواهى شباهتى به ما داشته باشى ؟ مگر نمى دانى ما در سفر اولى که به شام آمدیم ، اسیر بودیم و چه سختى ها کشیدیم ؟ تو هم چون از ما هستى (و سید هستى ) باید در اولین سفرى که به شام وارد مى شوى اسیروار وارد شوى .(203)

۱۱ -
توسل به زینب کبرى (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مرحوم بهبهانى ، بانى شبستان مسجد نقل مى کرد.
پدرم قبل از تمام شدن کار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصیت نمود که ((مبلغ دوازده هزار دینار حواله را صرف اتمام کار مسجد نمایید)).
زمانى که فوت کرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ‍ ترحیم ،
چند روزى کار ساختمان تعطیل شد. شبى در عالم خواب پدرم را دیدم که به من گفت : چرا کار مسجد را تعطیل کردى ؟ گفتم : به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحیمتان . در جوابم گفت : اگر مى خواستى براى من کارى بکنى ، نباید کار ساختمان مسجد را تعطیل مى کردى .
زمانى که بیدار شدم تصمیم به اتمام کار ساختمان مسجد نمودم به این منظور باى حواله دینارهایى که پدرم در وصیت خود عنوان کرده بود وصول کرده و از آن مصرف مى نمودم . اما هر چه بیشتر جست و جو مى کردم حواله ها پیدا نمى شد هر جا که احتمال وجود حواله ها مى رفت گشتم ، اما خبرى از حواله ها نبود. سرانجام در حالى که بسیار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زینب (س ) شدم و خدا را به حق آن ساعتى که امام حسین (ع ) و زینب (س ) از یکدیگر وداع نمودند قسم دادم . ناگهان خوابم برد.
پس از مدتى بیدار شدم و دیدم همان ورقه اى که حواله ها داخل آن بود کنار من است از همان ساعت کار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانیدم و همیشه این کرامت را براى دیگران نقل مى کنم .(204)

195-داستانهاى شگفت شهید دستغیب ص 52.
196-تحفة الذاکرین و اسرار و الشهاة ، ص 75.
197-سوگنامه آل محمد، ص 377 و 378.
198-داستانهاى شگفت آیة الله دستغیب ص 168
199-کرامات الحسینیة ، ص 55 - 57.
200-ریاحین الشریعه ج 3 ص 160
201-1- زندگانى فاطمه زهرا و زینب (س ) ص ‍ 16
202-فروغ تابان کوثر ص 263
203-2- شب هاى مکه ابطحى ، ص 155

حدیث امروز: آنچه خداوند در سحرگاهان به بنده اش می دهد

حدیث امروز: آنچه خداوند در سحرگاهان به بنده اش می دهد


hadis mihanfal.com 3 حدیث امروز: آنچه خداوند در سحرگاهان به بنده اش می دهد


امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: خداوند عزّوجلّ از میان بندگان مؤمنش، بنده‏‌اى را که بسیار دعا کند، دوست می‌دارد.

پس، همواره در سحرگاهان تا طلوع خورشید دعا کنید؛ زیرا این وقتى است که در آن، درهاى آسمان باز می‌شود، و روزى‏‌ها تقسیم مى‏‌گردد و حاجت‏‌هاى بزرگ برآورده می‌شود.


متن حدیث


امام باقر علیه ‏السلام : اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ مِن عِبادِهِ المُؤمِنینَ کُلَّ عَبدٍ دَعّاءٍ فَعَلَیکُم بِالدُّعاءِفِى السَّحَرِ اِلى طُلوعِ الشَّمسِ فَاِنَّها ساعَهٌ تُفْتَحُ فیها اَبوابُ السَّماءِ وَ تُقسَمُ فیهَاالاَرزاقُ وَ تُقضى فیهَا الحَوائِجُ العِظامُ ؛


پینوشت: «اصول کافی، جلد۲ صفحه ۴۷۸»

حدیث امروز: پاداش کسی که قبر پدر و مادر را زیارت کند

حدیث امروز: پاداش کسی که قبر پدر و مادر را زیارت کند ...


hadis mihanfal.com 22 حدیث امروز: پاداش کسی که قبر پدر و مادر را زیارت کند


رسول خدا (ص) فرمود: کسی که قبر پدر و مادر یا یکی از آندو را در هر جمعه یکبار زیارت کند خداوند او را می بخشد و او را نیکوکار می نویسد.


متن حدیث

من زار قبر والدیه او احدهما فی کل جمعه مره غفر الله له و کتب برا.


پینوشت: کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۶۸

حدیث امروز: عاقبت عدم استفاده از فرصت ها و تن پروری


حدیث امروز: عاقبت عدم استفاده از فرصت ها و تن پروری


hadis mihanfal.com 5 حدیث امروز: عاقبت عدم استفاده از فرصت ها و تن پروری


امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام می فرمایند:‌ جوانی که اهل تن پروری بوده و در دوران سلامتی سرمایه‌ای مهیا نکرده و در اولین فرصت های زندگی و نیرومندی، درس عبرتی نگرفته و درخشنده‌ترین دوران عمر خود را به رایگان از کف داده، آیا می‌تواند در پیری جز شکستگی و ذلت انتظاری داشته باشد.


متن حدیث:


… وَ شَذَّبَهُمْ عَنْهَا تَخَرُّمُ الْآجَالِ لَمْ یَمْهَدُوا فِی سَلاَمَهِ الْاءَبْدَانِ وَ لَمْ یَعْتَبِرُوا فِی اءُنُفِ الْاءَوَانِ فَهَلْ یَنْتَظِرُ اءَهْلُ بَضَاضَهِ الشَّبَابِ إِلا حَوَانِیَ الْهَرَمِ وَ اءَهْلُ غَضَارَهِ الصِّحَّهِ إِلا نَوَازِلَ السَّقَمِ وَ اءَهْلُ مُدَّهِ الْبَقَاءِ إِلا آوِنَهَ الْفَنَاءِ مَعَ قُرْبِ الزِّیَالِ وَ اءُزُوفِ الاِنْتِقَالِ وَ عَلَزِ الْقَلَقِ…


پینوشت: «نهج البلاغه، خطبه ۸۳»

عملیات والفجر 8 فاو

سالروز پیروزی ارزش آفرین عملیات والفجر 8 یاد و خاطره امام و شهدای عزیز بالاخص سالروز شهادت شهید محمدضا اله پرست در این عملیات گرامی باد ...


منطقه فاو بر ارزش سیاسی - نظامی، به لحاظ فراهم سازی امکان حضور مقتدرانه ایران در خاک عراق و موقعیت جغرافیایی و طبیعی آن، دارای ارزش استراتژیک نیز می‌باشد. عملیات والفجر 8 در تاریخ 20 بهمن 1364 با هدف آزادسازی این منطقه شروع شد و با خلق حماسه‌ای تاریخی و کاری که به لحاظ دانش نظامی مدرن غیر ممکن می‌نمود با عبور رزمندگان اسلام از رودخانه خروشان اروند و فتح فاو پایان یافت. فتح فاو از نظر سیاسی، بسیار مهم و استراتژیک بود و توازن نظامی جنگ ایران و عراق را به سود ایران رقم زد.

22بهمن پیروزی انقلاب اسلامی ایران

 

22بهمن پیروزی انقلاب اسلامی ایران

 

22بهمن : در روز 22 بهمن 1357، تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به نقطه عطف خود رسید. در روز 22 بهمن سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهی 2500 ساله و ظلم و استبداد بیش از 50 ساله رژیم پهلوی در ایران، ریشه کن شد و به خواست الهی حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد.

 


وقایع ۲۲ بهمن

وقایع ۲۲ بهمن : در روز 22 بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.


22 بهمن, 22بهمن,روز22بهمن, 22 بهمن سال 57

 


تصمیم شورای عالی ارتش در روز 22 بهمن


روز 22 بهمن : ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدره‌ای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیه‌ای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظه‌ای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.

متن پیام امام خمینی (ره) در روز 22 بهمن 57

متن پیام امام خمینی (ره) در روز 22 بهمن 57 به این شرح است؛

بسم الله الرحمن الرحیم
ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ایران! در این لحظه حساس که به لطف خداوند تعالی مبارزات قهرمانانه شما سدهای استبداد و استعمار را یکی پس از دیگری می شکند و انقلاب اسلامی شما شکوفه ها و میوه های خود را آشکار می سازد، لازم می دانم ضمن اظهار تشکر و قدردانی از یک یک شما برادران و خواهران چند نکته را یادآوری نمایم:

شما در جریان مبارزات گذشته رشد اسلامی و انقلابی خود را آشکار کرده اید و اکنون بیش از پیش لازم است که این رشد را به جهانیان نشان دهید تا جهانیان بدانند مردم مسلمان ایران می توانند بدون قیمومت این و آن، راه سعادت خود را انتخاب نمایند.

لهذا از شما می خواهم که اولا مانع آشوب و هرج و مرج بشوید و نگذارید آشوبگران مغرض به عملیاتی از قبیل غارت، آتش سوزی، مجازات متهمان و از بین بردن آثار علمی و فنی و صنعتی و هنری و اتلاف اموال عمومی و خصوصی دست بزند. دشمن برای خراب کردن چهره نهضت از طریق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در میان توده مسلمان دست به چنین کارها می زنند تا نهضت ما را ارتجاعی و وحشیانه قلمداد نمایند. من اکیدا اعلام می کنم که هر کس دست به چنین عملیاتی بزند از جامعه انقلابی ملت مطرود و در پیشگاه خداوند متعال مسئول است.

ثانیا توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسائس بهره مند است و توطئه ها در کمین ماست. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمانهای رهبری و دولت موقت اسلامی است که همه توطئه ها را نقش بر آب می سازد.

ثالثا افرادی از دشمن که به عنوان اسیر در اختیار شما قرار می گیرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهید. همچنان که سنت اسلامی است به اسیران محبت و مهربانی کنید و البته دولت اسلامی به موقع آنها را محاکمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد کرد.

از همه شما برادران و خواهران عزیزم می خواهم که با دولت موقت انقلابی اسلامی که وارث یک سلسله خرابی های دولتهای فاسد گذشته است همکاری نمائید تا به حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی
22/11/57

 

                                               پیروزی انقلاب در 22 بهمن


پیروزی انقلاب در 22 بهمن : با وجود همه ناباوریها و تمامی تلاشهایی که در سطح بین‌‌المللی برای حفظ رژیم شاه و جلوگیری از موفقیت امام‌خمینی بعمل آمد، انقلاب اسلامی در مرحله نخست مبارزات خویش در  روز 22 بهمن  پیروز گردید و از این جهت پیروزی آن بیشتر به یک معجزه شبیه بود تا تحولی عادی. به جز امام‌خمینی و توده‌‌های بیشماری که خارج از تحلیل‌های معمول، به گفته‌‌ها و وعده‌های امام باور قلبی داشتند، عموم تحلیل‌گران سیاسی و همه کسانی که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند وقوع چنین پیروزی را، حتی تا روزهای واپسین عمر رژیم شاه ناممکن می‌دانستند.
چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپای اسلامی در پهنه‌ای گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را آمریکا رهبری می‌کرد و دولت انگلیس و برخی دول اروپایی دیگر به همراه تمامی رژیمهای وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروی (سابق) و اقمار آن نیز ناخرسند از اتفاقی که در ایران افتاده و به حاکمیت دین منجر گردید، با آمریکائیها در بسیاری از خصومتها همسو شدند. نمونه بارز این هم‌پیمانی در همنوائی نیروهای چپ و راست ضدانقلاب داخل کشور که بعدها اسناد وابستگی آنان به سفارتخانه‌های شوروی و آمریکا افشا گردید و از آن بارزتر هماهنگی همه‌‌جانبه دو کشور در تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهوری اسلامی را می‌‌توان مشاهده کرد. اما امام‌خمینی با همان منطقی که نهضت اسلامی را آغاز کرده بود، در اوج فتنه‌ها و فشارهای خارجی انقلاب را هدایت کرد و آن را با اراده خویش به دوره سازندگی و ثبات هدایت نمود.
نهضتی که امام‌‌خمینی پرچمدار و پایه‌گذار آن بود، توانست در  روز 22 بهمن غبار از چهره اسلام زدوده و سیمای حقیقی آن را پس از 14 قرن به جهان تشنه عدالت بنمایاند. به همین دلیل است که انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام به عنوان «انقلاب امام‌‌خمینی» شناخته شده است.
به همین علت است که تاکنون هیچ یک از طرحهای سیاسی و اقتصادی و نظامی آمریکا علیه ایران که غالباً با حمایت یا سکوت متحدان منطقه‌ای و جهانی آن کشور همراه بوده، به نتیجه نرسیده است. و به همین دلیل است که پس از گذشت سه دهه مقابله غرب با انقلاب، امروز تئوریسین‌ها و سیاستمداران اروپائی و آمریکائی بر ضرورت پذیرش و تحمل واقعیت انقلاب و جایگاه جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی تاکید می‌کنند.


نهضتی که در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، امروزه برای بسیاری از ملل جهان چراغ راه زندگی است.


از این رو «22 بهمن» تنها نباید به عنوان روز پایانی یک رژیم سیاسی و آغازی بر حیات رژیم دیگر تلقی گردد. بلکه باید از آن به عنوان سرفصلی برجسته در تاریخ سیاسی ایران و نقطه‌ای عطف در روند مبارزات ملت ایران یاد کرد.

 

 

عوامل پیروزی در 22 بهمن 

پیروزی شکوهمند 22 بهمن 57، حاصل عوامل بسیاری است که مهم ترین آن ها عبارتند از:

1- ایمان به خداوند متعال

2- رهبری روحانی متقی و فقیه آگاه; امام خمینی رحمه الله

3- اتحاد و همبستگی همه، اقشار ملت.

4- استقامت و پایداری در راه خدا، تحمل مشکلات و ... بر هیچ کس پوشیده نیست که جمع شدن این عوامل در ملتی موجب نزول تاییدات غیبی الهی گردیده و پیروزی آن ها بر دشمنان حتمی می شود.

 

 

22 بهمن و حیرت جهانیان :

در دوران معاصر ، روز 22 بهمن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، *حادثه مهم و حیرت انگیزی برای جهانیان بود . این حادثه بزرگ قرن ، از یک سو معادلات سیاسی استکبار را در ادامه سیاست سلطه و تقسیم استعماری جهان بر هم زد و از سوی دیگر ، یکی از استوارترین رژیمهای وابسته را ریشه کن ساخت و در کشور ایران ، *با اهمیتی که از نظر استراتژیکی و اقتصادی برای قدرتهای بزرگ جهان داشت ، تحولی سیاسی ـ مردمی و عظیم به وجود آورد و یک بار دیگر اسلام به عنوان قدرت تعیین کننده در جهان مطرح شد و چشم انداز وحدت جهان اسلام و ایستادگی در برابر استعمار کهنه و نو ، ایجاد قطب سیاسی جدید در جهان و فروریزی رژیمهای وابسته و تحمیلی را در سرزمینهای پر نعمت اسلامی ، در برابر دیدگان مشتاق بیش از یک میلیارد مسلمان گشود و موجی از وحشت و اضطراب رادر دلهای جهانخوران پدید آورد.

 

 

باران رحمت خدا در کلام امام علی (ع)


حدیث امروز: باران رحمت خدا در کلام امام علی (ع)


hadis mihanfal com حدیث امروز: باران رحمت خدا در کلام امام علی (ع)


امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام: ..هر که دست در دامن تقوا زند، سختی‌هایى که به او نزدیک شده‌اند دور گردند و ناکامی‌ها و مرارت‌ها به کامیابی‌ها و شیرینی‌ها بدل گردد و امواج محن که گرداگردش را گرفته‌اند، فروکش کنند و دشواری‌ها به آسانی‌ها گرایند.

و باران بند آمده کرامت، دوباره بر او فرو ریزد و رحمت گریخته، به سوى او بازگردد و چشمه فروکش کرده نعمت‏ها، دگرباره برایش جوشان شود و بارش کاستى گرفته برکت، دوباره بر او سرازیر شود.
پس بترسید از خداوندى که شما را به مواعظ خود بهره‌مند گردانید و به وسیله پیامبرانش اندرز داد و نعمت و احسان خویش بر شما ارزانى داشت . براى پرستش او خود را خوار دارید و حق طاعت او بگزارید.

متن حدیث:

…فَمَنْ اءَخَذَ بِالتَّقْوى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدائِدُ بَعْدَ دُنُوِّها، وَاحْلَوْلَتْ لَهُ الْاءُمُورُ بَعْدَ مَرارَتِها، وَانْفَرَجَتْ عَنْهُ الْاءَمْواجُ بَعْدَ تَراکُمِها، وَ اءَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعابُ بَعْدَ إِنْصابِها، وَ هَطَلَتْ عَلَیْهِ الْکَرامَةُ بَعْدَ قُحُوطِها، وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِها، وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِها، وَ وَبَلَتْ عَلَیْهِ الْبَرَکَةُ بَعْدَ إِرْذاذِها.

فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ، وَ وَعَظَکُمْ بِرِسالَتِهِ، وَامْتَنَّ عَلَیْکُمْ بِنِعْمَتِهِ، فَعَبِّدُوا اءَنْفُسَکُمْ لِعِبادَتِهِ، وَاخْرُجُوا إِلَیْهِ مِنْ حَقِّ طاعَتِهِ…

پینوشت: «نهج‎‌‌البلاغه، خطبه ۱۸۹»

حدیث امروز: پنج چیز از سنت پیغمبران

حدیث امروز: پنج چیز از سنت پیغمبران


hadis mihanfal.com 21 حدیث امروز: پنج چیز از سنت پیغمبران



پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله:


پنج چیز از سنت پیغمبران است:


حیا، بردبارى، حجامت کردن، مسواک و عطر زدن.


متن حدیث


خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ: اَلْحَیاءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ؛

دهه فجر ، سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی

دهه فجر ، سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی


با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان تنها امید رژیم پهلوی، به عنوان نخست وزیر معرفی و باقی مانده بود.

 

این ایام که مصادف با اربعین امام حسین« علیه السلام» و گسترش راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی بود، امام« قدس سره» طی پیامی، نکات تازه ای را برای هوشیاری مردم یادآور می شوند. همزمان با سایر شهرها، در تهران نیز راهپیمایی ها ادامه می یابد و فریاد الله اکبر جمعیت میلیونی لرزه بر اندام آخرین بقایای طاغوت می اندازد.

انسان های بپا خاسته و از جان گذشته با عزمی پولادین می روند تا سرنوشت مملکت خود را به دست بگیرند و همگی خواستار انحلال حکومت پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی هستند و با شعار « استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی» خط مشی آینده را ترسیم می نمایند.


دهه فجر -گزیده ای از شعارهای انقلابی مردم در راهپیمایی ها

 

" مرگ بر این سلطنت پهلوی"


" توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد"                        "شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"

 

مقاله دهه فجر


" ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است"       " لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است"

 

مقاله دهه فجر

 

" مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!"            " گول نخورید نهضت ما اساسی است" 


" زندگی مصرفی معادل بردگی است"

 

مقاله دهه فجر

" نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست"

 

مقاله دهه فجر


" شاه باید برگردد"    " اعدام باید گردد"

 

مقاله دهه فجر


به دنبال گسترش قیام مردمی، امام قدس سره در پیامی عزم خود را مبنی بر بازگشت به ایران اعلام می دارد. بختیار که با حمایت امریکا و به عنوان یک چهره ی ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله های قیام را دارد، خود را در این امر ناتوان می یابد و می کوشد که با قانونی جلوه دادن دولت خود، قیام مردم را سرکوب نماید. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه های کشور را می دهد. در پی انتشار این دستور مردم خشمگین، به خیابان ها ریخته  و با تحصن و شعارهای کوبنده دولت بختیار را مخاطب قرار می دهند.

 

پس از پانزده سال دوری از وطن درمیان استقبال پرشور مردم قدم به خاک این سرزمین گذاشت ، پانزده سالی که به خاطر خروشیدن بر استبداد و طاغوت و به خاطر بر زبان جاری کردن حقیقت به عراق ، ترکیه و  فرانسه تبعید شد .

پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو، امام خمینی (ره) ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران به سوی تهران حرکت کردند .

 

حاشیه های روزی که امام آمد . . .

حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشکر از آنها خداحافظی کردند.

ایشان پس از اقامه نماز در کف هواپیما، روی دو پتو با آرامش خوابیدند ، این در حالی بود که همه علاقمندان، دوستداران و نزدیکان ایشان، نگران انجام این پرواز بودند. خطر انهدام هواپیما و یا ربودن آن در آسمان چیزی بود که همه را تا لحظه فرود آن در فرودگاه تهران، نگران ساخته بود.

در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن  از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و ۱۵۰ نفر دیگر از خبرنگاران بودند .

راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند .

خمینی ای امام  . . .

با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. استقبال کنندگان  با خواندن سرود «خمینی ای امام»، اشک‌های مشتاقان را بر گونه‌هایشان جاری کردند.

 

پاسخ امام به عواطف یک میهن(مقاله دهه فجر)

حضرت امام طی بیاناتی در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر می‌کنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است که نمی‌توانم جبران کنم.

ایشان ضمن اشاره به اینکه طرد شاه از کشور قدم اول پیروزی بود، همگان را به وحدت کلمه و ادامه مبارزه تا قطع کامل ریشه‌های فساد ترغیب کردند.ایشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند.

با وجود سرمای زمستان، شب پیش از ورود امام ، بسیاری از مردم مشتاق ، در مسیر حرکت ایشان خوابیده بودند .

هنگام ورود امام خمینی به مدت بیست دقیقه مراسم استقبال توسط تلویزیون  ایران به طور زنده پخش شد ، اما ناگهان عکس شاه بر روی صفحه تلویزیون ظاهر و برنامه قطع شد .

در حالی که مراسم ورود حضرت امام به طور مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد، نظامیان با یورش به این سازمان از ادامه پخش آن ممانعت کردند.

عده‌ای از مردم با قطع جریان پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون به علت هجوم مأمورین نظامی، از عصبانیت تلویزیون‌های خود را به خیابان پرت کردند.

 

وقایع ایام‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی:(مقاله دهه فجر)

 

وقایع ۱۲بهمن از ایام‌الله دهه فجر

۱۲بهمن روز ورود روح‌الله خمینی به ایران-در این روز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آیت‌الله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. خمینی پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامه‌ای که از قبل تنظیم شده بود عازم گورستان بهشت زهرا شد…

خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.

 

وقایع ۱۴ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

روز شنبه ۱۴ بهمن از ایام‌الله دهه فجر در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصه‌ای از نظریات آیت‌الله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصه‌ای از پاسخ خمینی به این شرح بود:

 

«کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد می‌توانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شده‌اند. از ارتش می‌خواهم هرچه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته می‌شود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.     »

 

وقایع روز ۱۶ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

روز ۱۶ بهمن و تعیین دولت موقت-خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بین‌المللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.

 

وقایع روز ۱۹ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 روز نوزدهم بهمن ماه بزرگ‌ترین راه پیمایی انقلاب صورت گرفت. در قطعنامه پایانی راه پیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تایید شد.

 

وقایع ۲۰ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رییس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناح‌های مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین ده‌ها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.

 

وقایع ۲۱ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشگر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانک‌ها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. آیت‌الله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشگر گارد حکم جهاد خواهد داد.در اینروز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفت و آمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابان‌ها با ایجاد حریق و راه بندان‌های متعدد مانع حرکت قوای نظامی می‌شدند.

 

وقایع ۲۲ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

۲۲ بهمن از ایام‌الله دهه فجر ،در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.

 

تصمیم شورای عالی ارتش(مقاله دهه فجر)

ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدره‌ای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود.

 

پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیه‌ای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظه‌ای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.

 

مراسم دهه فجر(مقاله دهه فجر)

هرساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی در کشورمان  انجام می گیرد.

همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولا در طول دهه فجر برگزار می شود.

در مدارس کودکان کلاس‌های درس را با نوارهای رنگی، پرچم و عکس امام خمینی و  و رهبر عزیزمان سیدعلی خامنه‌ای تزئین می‌کنند.

 

 



شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد

شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد

alt


10 ربیع الثانی 1435 سالروز ارتحال ملکوتی کریمه اهل بیت حضرت فاطمه‌ی معصومه سلام الله علیها را به عموم ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت عرض می نماییم

فضیلت شهر قم به برکت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

عفّان بن بصری می‌گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: می‌دانی چرا قم "قم" نامیده شد؟ گفتم: خدا و پیامبرش و شما آگاهترید.فرمود: از اینرو این شهر قم نامیده شد چون اهل آن با قائم آل محمّد علیه السلام همراه می‌شوند و با او قیام می‌کنند و او را یاری می‌کنند و در این راه استوار خواهند بود. بحارالانوار/60/216
و نیز امام صادق علیه السلام فرمود: تربت قم مقدّس است و مردم قم از مایند و ما هم از آنانیم،هیچ ستمگری قصد بد به اهل قم نمی‌کند مگر این که در عذاب او تعجیل می‌شود البتّه به شرطی که مردم قم به برادران خود خیانت نکنند، ولی وقتی که خیانت کنند خداوند ستمگران را بر آنان مسلّط می‌کند. آنان (اهالی قم) یاران قائم ما و دعوتگران حقّ ما هستند، سپس امام سرش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا آنان (اهالی قم) را از هر فتنه‌ای مصون بدار و از نابودی نجات بخش. بحارالانوار/60/219
و از نبیّ مکرّم اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم  نقل است که فرمود: هنگامی که مرا به آسمان چهارم بردند، نگاهم افتاد به قبّه‌ای از درّ که دارای چهار در و چهار پایه بود، همانند پارچه‌ی زربافت سبز رنگ. به جبرئیل گفتم، این چیست که بهتر از آن را در آسمان چهارم ندیدم؟ پاسخ داد: شکل شهری است که به آن قم گفته می‌شود که بندگان مؤمن خدا در آنجا اجتماع می‌کنند....بحارالانوار/60/207

شخصیّت برجسته‌ی حضرت معصومه سلام الله علیها

محدّث گرانقدر حاج شیخ عباس قمی در خصوص دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می‌نویسد: بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آنها سیّده‌ی جلیله‌ی معظّمه، فاطمه بنت امام موسی علیه السلام معروف به حضرت معصومه است. منتهی الامال/2/241
و علاّمه‌ی تستری صاحب قاموس الرّجال می‌نویسد: در میان فرزندان امام کاظم علیه السلام بعد از امام رضا علیه السلام کسی همسنگ حضرت معصومه سلام الله علیها نمی‌باشد.تواریخ النّبی و الال/65
و هم‌چنان که در برگ سبز شماره‌ی26 اشاره کردیم، حضرت امام صادق علیه السلام پیش از آن که فرزند بزرگوارشان امام کاظم علیه السلام به دنیا بیایند فرمودند: آگاه باشید که برای خدا حرمی هست و آن مکّه است و برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم حرمی است و آن مدینه است و برای امیر مؤمنان علیه السلام حرمی است و آن کوفه است.آگاه باشید که حرم من و فرزندان بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم کوفه‌ی کوچک ماست. آگاه باشید که برای بهشت هشت در است، سه در آن از قم باز می‌شود. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی،در آنجا رحلت می‌کند که با شفاعت او همه‌ی شیعیان ما وارد بهشت می‌شوند.بحارالانوار/60/216
این حدیث به جهت صدورش از امام صادق علیه السلام قبل از این که حضرت معصومه و پدر بزرگوارش دیده به جهان بگشایند، از اهمّیّت خاصّی برخوردار است و نکات مهمّی در بر دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1ـ قم حرم ائمّه علیهم السلام است.
2ـ قم کوفه‌ی کوچک اهل بیت علیهم السلام است.
از این حدیث، عظمت شهر کوفه نیز به خوبی روشن می‌شود که قم را با آن همه عظمتی که دارد "کوفه‌ی کوچک" نامیده‌اند.علاّمه‌ی مجلسی در فصلی که به ذکر فضایل و مناقب کوفه و اهل کوفه اختصاص داده، بیش از هفتاد حدیث در این رابطه ذکر کرده است.بحارالانوار/100/385
3ـ سه در از درهای بهشت از قم باز می‌شود.
شاید این حدیث اشاره باشد به این که زمان طولانی قم مرکز حوزه‌ی علمیّه می‌شود و علوم آل محمّد علیهم السلام از این شهر به همه‌ی نقاط جهان می‌رسد.چنان که در عصر ما بزرگترین مرکز علمی جهان تشیّع در این حوزه‌ی مقدّسه است و در تمام نقاط جهان، علوم آل محمّد از رهگذر پرورش‌یافتگان این حوزه‌ی مقدّسه منتشر می‌شود. چنان که در حدیث شریف تصریح شده که دانش از این شهر به همه‌ی نقاط دنیا منتشر خواهد شد.بحارالانوار/60/213
4ـ بانویی از تبار من در قم رحلت می‌کند.
جالب این که امام صادق علیه السلام  او را با نام و نام پدرش معرّفی کرده و فرموده: او فاطمه دختر موسی علیه السلام  است.
5ـ همه‌ی شیعیان ما با شفاعت او وارد بهشت می‌شوند.
این تعبیر که با شفاعت یک بانو همه‌ی شیعیان وارد بهشت بشوند، در حقّ هیچ بانوی دیگری وارد نشده است و او به حق نمایانگر جلال و جبروت حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیهامی‌باشد.

چگونگی تشییع و تدفین حضرت معصومه سلام الله علیها

پس از شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام فاطمه‌ی معصومه سلام الله علیها ذیل عنایت و هدایت برادر والاقدرش حضرت امام رضا علیه السلام  مسیر کمال علمی و معنوی را بنابر استعداد و ارادتی که داشت می‌پیمود. پس از عزیمت حضرت رضا علیه السلام به ایران، آن حضرت نامه‌ای به خواهرش نوشت و به غلامش دستور داد در هیچ منزلی توقّف نکند تا هر چه سریع‌تر نامه را به فاطمه‌ی معصومه سلام الله علیهابرساند. فاطمه‌ی معصومه به مجرّد دریافت نامه خود را آماده‌ی سفر ساخت و با گروهی از برادران و برادرزادگان طبق درخواست حضرت رضا علیه السلام با شور و شوقی توصیف‌ناپذیر راهی خراسان شد.(من لا یحضره الفقیه/4/461)
چون کاروان آنان به شهر ساوه رسید، نیروهای نظامی ساوه به کاروان حمله‌ور شدند و مردان کاروان را به شهادت رساندند. بر پایه‌ی برخی گزارش‌ها چون فاطمه‌ی معصومه‌ سلام الله علیهاپیکرهای غرق به خون 23 تن از عزیزان و نزدیکان خود را مشاهده کرد به شدّت دل شکسته و محزون و در نتیجه بیمار شد.(ریاض الانساب/142)و چنین نقل شده که حضرت معصومه‌ سلام الله علیهاوقتی در ساوه مریض شد به همراهان خود فرمود مرا به قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که فرمود: قم مرکز شیعیان ما خواهد بود.ودیعه‌ی آل محمّد/12
مردم مؤمن قم هنگامی که از این فاجعه‌ی دلخراش آگاه شدند شتابان به سوی ساوه شتافتند و حضرت معصومه سلام الله علیهارا ـ گروه فراوانی از مؤمنان سواره و پیاده ـ در اوج احترام با کجاوه به قم آوردند و ناقه‌ی حامل حضرتش در محلّی که امروز "میدان میر" نامیده می‌شود زانو بر زمین زد و آن حضرت را به منزل موسی بن خزرج بردند و بیماری ایشان 17روز به طول انجامید و پس از 17 روز روح بلندش به ملکوت اعلی پیوست. این طور نقل شده که حضرت طیّ این مدّت پیوسته به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بود. خانه‌ی موسی بن خزرج به احترام اقامت 17 روزه‌ی فاطمه‌ی معصومه سلام الله علیهابه مدرسه تبدیل شد و آن را مدرسه‌ی "ستّیه" نامیدند و محلّ عبادت آن حضرت به "بیت‌النّور" شهرت یافت که هم اکنون زیارتگاه مؤمنان و محبّان آن بانوی عالیقدر و بافضیلت است.
در مدّت اقامت کوتاه آن حضرت در قم، زنان، گروه‌گروه به دیدار ایشان می‌شتافتند. پس از رحلت آن بانوی عظیم‌الشّأن مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را تشییع کردند و تصمیم گرفتند حضرت را در باغ "بابلان" به خاک سپارند. از اینرو پس از مشورت به دنبال پیرمرد پرهیزگاری که "قادر" نام داشت فرستادند تا وارد قبر شود و آن حضرت را دفن کند. ناگهان مردم دیدند از جانب شنزار دو سواره که نقاب بر چهره زده‌اند به سرعت به سوی آنان می‌آیند، آنان به جنازه نزدیک شدند، یکی به درون قبر رفت و دیگری پیکر مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیهارا برداشت و به او داد و مراسم دفن را به طور کامل انجام دادند و بی آن که با کسی سخنی بگویند بر اسب‌های خود سوار شدند و از محل دور شدند.بحارالانوار/48/290
برخی از اهل نظر معتقدند این دو سوار حضرت رضا و فرزندشان جوادالائمه علیه السلام بوده‌اند که با اعجاز، خود را به او رساندند. همان‌طور که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام  برای اقامه‌ی نماز بر بانو شطیطه و شرکت در مراسم دفن و کفن ایشان از مدینه به نیشابور آمد.زندگانی کریمه‌ی اهل بیت/146

ارادت خاصّ مراجع عالیقدر شیعه به کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام

 الف: آیت الله العظمی بروجردی(رحمة الله علیه)
چنین نقل کرده‌اند که مرحوم آیت الله بروجردی برای بستری شدن در بیمارستان فیروزآبادی از بروجرد عازم تهران بود، ماشین حامل ایشان اندکی از قم دور شده بود که آقا چشم‌های خود را گشودند و به بیرون از ماشین نظاره کردند،چراغ‌های قم نظر آقا را به خود جلب کرد، پرسید: اینجا کجاست؟ عرض شد: قم است. فرمود: اتومبیل را برگردانید تا من سلامی عرض کنم. ماشین به سوی حرم مطهّر برگشت، آیت‌الله‌بروجردی با آن کسالتی که داشتند و در آن ایّام به صورت حادّ و بحرانی درآمده بود، به پیشگاه کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام عرض ارادت کردند، بعد از سلام و زیارت کوتاهی به طرف تهران حرکت نمودند.تاریخچه سامرّا/162
هنگامی که معظّم له با بهبودی کامل از بیمارستان مرخص شدند، به جهت تلگراف‌های فراوانی که از علما و مراجع و دیگر طبقات قم به ایشان رسیده بود و ایشان را به شهر مذهبی قم برای اقامت و زعامت حوزه‌ی علمیّه دعوت کرده بودند،رهسپار قم شدند و در میان استقبال پرشور و بی‌نظیر همه‌ی طبقات وارد این شهر مقدّس شده یکسره به حرم مطهّر مشرّف شدند. ایشان در تمام مدّت اقامت خود در قم با تمام توان خود تلاش کردند که از حریم کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام دفاع کنند و در تعظیم و تجلیل ایشان کوشیدند، همه روزه با خضوع و احترام زایدالوصفی پیشانی ادب بر آستان می‌ساییدند و محلّ درس خود را در کنار حرم قرار دادند، بزرگترین بنای تاریخی خود(مسجد اعظم)را در کنار حرم بی‌بی و به تعبیر خودشان به صورت متّصل ولی مستقلّ تأسیس نمودند و از هیچ تلاشی در مورد رعایت حریم حضرت معصومه سلام الله علیهافروگذار نکردند. جالب‌تر این که به تولیت آستانه دستور دادند که نام ایشان را در لیست خدّام افتخاری آستانه‌ی مبارکه ثبت نمایند و این حاکی از کمال معرفت ایشان به مقام کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام می‌باشد.ماهنامه کوثر/5/67
 ب: آیت الله العظمی گلپایگانی (رحمة الله علیه)
از دیگر مراجع بزرگواری که عنایت خاصّی به بزرگداشت مقام منیع کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام داشتند، مرحوم آیت الله العظمی حاج سیّد محمّدرضا گلپایگانی بودند. این مرجع والامقام در قسمت اعظم عمر مبارکشان، نماز صبح را در حرم حضرت معصومه سلام الله علیهااقامه می‌کردند، در این مدّت ملتزم بودند که قبل از نماز و یا بعد از نماز کنار ضریح مطهّر، سمت بالای سر، کمی عقب‌تر از محاذات قبر شریف مشرّف شده،زیارتنامه بخوانند، نماز زیارت را به جا آورده و آنگاه بر ضریح مقدّس سر نهاده، اشک ریخته و حوائج خود را با کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام در میان گذاشته و برای همه‌ی مؤمنین دعا کرده، دست بر سینه عقب‌عقب برگردند.ایشان در همه‌ی عمر شریف خود ملتزم بودند که روزهای چهارشنبه پس از اتمام درس، از مسجد اعظم به سوی حرم مطهّر حرکت کنند و به زیارت مشرّف شوند.
ج : آیت الله العظمی مرعشی نجفی (رحمة الله علیه)
پیشتاز مراجعی که در عصر ما شب و روز به یاد این ولی‌نعمت‌عظمی بود و در هر محفلی نقل مجلسش یاد کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام بود، مرحوم آیت الله العظمی حاج سیّد شهاب‌الدّین مرعشی بود که همه روزه پیش از همه به حرم مطهّر مشرّف می‌شد، به توسّل، تضرّع و تهجّد می‌پرداخت تا فجر صادق طالع شود و نماز صبح را در بالای سر حضرت معصومه سلام الله علیها اقامه نماید. اصولاً مهاجرت ایشان از حوزه‌ی علمیّه‌ی نجف‌اشرف به سرزمین مقدّس قم برای مجاورت کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام بود. منزل و حسینیّه‌اش در جوار حرم، مدرسه و کتابخانه‌اش در پیرامون حرم، درس و بحثش در بالای سر حضرت و محلّ اقامه‌ی جماعتش در صحن و سرای حضرت بود. ایشان در تمام عمر با برکت خود،زبانش به این جمله مترنّم بود که: من هر چه دارم از کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام دارم.


آیات و روایات متناسب :
وفات حضرت معصومه‌‏علیها السلام
امام صادق‏‌علیه السلام :
إنَّ لَنا حَرَماً و هُوَ بَلَدَةُ قُمَّ و سَتُدفَنُ فیهَا امْرَأةٌ مِن أولادِی تُسَمّی فاطِمَةَ ، فَمَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ
ما را حرمی است و آن "قم" است ، و به زودی بانویی از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد . هر کس او را زیارت کند ، بهشت بر او واجب شود
بحار الأنوار ، ج ۶۰ ، ص ۲۱۶ .
امام صادق ‏‌علیه السلام :
و تَدخُلُ بِشَفاعَتِها شِیعَتی الجَنَّةَ بِأجمَعِهِم
همه شیعیان من با شفاعت او (فاطمه معصومه‏ علیها السلام) وارد بهشت خواهند شد
بحار الأنوار ، ج ۶۰ ، ص ۲۲۸ .
امام رضاعلیه السلام :
مَن زارَها بِقُمَّ کَمَن زارَنی
هر کس (حضرت معصومه‏‌علیها السلام) را در قم زیارت کند ، چنان است که مرا زیارت کرده است
کامل الزیارات ، ص ۵۳۶ .
امام رضا علیه السلام :
مَن زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ
هر کس او را با شناخت زیارت کند ، بهشت پاداش او خواهد بود
بحار الأنوار ، ج ۱۰۲ ، ص ۲۶۶ .
امام جواد علیه السلام :
مَن زارَ قَبرَ عَمَّتی بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ
هر کس قبر عمّه‏ام (حضرت معصومه‏‌علیها السلام) را در قم زیارت کند ، بهشت پاداش او است
کامل الزیارات ، ص ۵۳۶ .

هنگامی که قائم ظهور می کند ...

هنگامی که قائم ظهور می کند، بین رکن و مقام می ایستد و پنج فریاد می کشد


الاول:
الا یا اهل العالم! انا الامام القائم.
(هان ای اهل عالم، من امام قائم هستم)


الثانی:
الا یا اهل العالم! اناالصمصام المنتقم.
(هان ای اهل عالم، من شمشیر برندۀ انتقام هستم(


الثالث:

الا یا اهل العالم! ان جدی الحسین قتلوه عطشان.
)هان ای اهل عالم همانا جد من حسین را تشنه شهید کردند)

الرابع:

الا یا اهل العالم! ان جدی الحسین طرحوه عریانا.
(هان ای اهل عالم، همانا جدم حسین را برهنه رها کردند)

الخامس:

الا یا اهل العالم! ان جدی الحسین سحقوه عدوانا.
(هان ای اهل عالم، همانا جدم حسین را با دشمنی پایمال نمودند(



ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

زندگینامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)


 

 
عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد . پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبة بن قیس .

 

ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و مدّت ۷۹ سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم علیه السّلام ، امام رضا علیه السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارک امام رضا علیه السّلام ، امام محمّد تقی علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام را درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است .

 

این فرزند حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم، از آنجا که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است به حسنی شهرت یافته است .

 

حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمّه معصومین علیهم السّلام و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین ، آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر داشت .

 

ستایشهایی که ائمّه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند .

 

در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛ در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشّهداء، امام حسین علیه السّلام بیان شده است.

 

زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمّه علیه السّلام بسیار سختگیری می کردند، یکی از بدرفتارترین این خلفاء ، متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دوره او چندین بار مزار حضرت امام حسین علیه السّلام را در کربلا ، تخریب و با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.

 

سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به سر می بردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیز از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، در چینن دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به خدمت حضرت امام هادی علیه السّلام رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد ، حضرت امام هادی علیه السّلام او را تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی .

 

دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سامرا با حضرت امام هادی علیه السّلام به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و شهر به شهر می گشت تا به ری رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علّت این انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر می گردد که وقتی اسلام به شهرهای مختلف کشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی از مراکز مهمّ سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیّت خاصّی پیدا کرد . زیرا سرزمینی حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر ری در حادثه جانسوز کربلا، حضرت حسین بن علی علیه السّلام را به شهادت رساند. در ری ، هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی شهر ری ، بیشتر محلّ سکونت شیعیان بود .

 

حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یک مسافر ناشناس ، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در کوی سکّة الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به همین صورت گذشت . او در زیرزمین آن خانه به سر می برد و کمتر خارج می شد ، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت و تهجّد می پرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می شتافتند، امّا می کوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند .

 

پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شیعیان شد، نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می بوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند .

 

حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می رساند که وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن منطقه ، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام علیه السّلام می دانستند و در مسایل دینی و دنیوی ، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود.

 

روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت علیهم السّلام در آستانه محرومیّت از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیّت عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محلّه سکّة المولی چشم از جهان فرو می بندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند.

 

سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند.

 

همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع کردند و پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پاره ای از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند.

کرامات حضرت محمد (ص)

  • ثواب صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله

    امام باقر علیه السلام از پدرانش علیه السلام روایت نموده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت من در کنار ترازوی اعمال هستم . کسی که گناهانش را سنگینتر از کارهای نیکش باشد، صلوات هایی را که بر من فرستاده است می آورم تا کارهای نیکش را سنگین تر نماییم .




  • صلوات خدا بر صلوات فرستنده

    احمد حنبل ، در مسند خود، از عبدالرحمن بن عوف روایت کرده است :
    روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از مدینه بیرون رفت ، وارد نخلستان شد، به سجده رفت . سجده آن جناب ، آن قدر طول کشید که من ترسیدم مبادا آن حضرت ، وفات کرده باشد. آمدم به آن حضرت نگریستم . سر مبارک را از سجده برداشت ، و فرمود: تو را چه می شود؟




     نجات بنی اسراییل

    خداوند به یهودیان وحی فرمود که :
    هر گاه دچار مصیبتی شدند، با صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت خود را نجات دهند.
    ده سال قبل از ظهور پیامبر اسلام ، دو قبیله اسد و غطفان با گروهی از مشرکان ، به یهودیان حمله کردند، یهودیان خدا را با صلوات بر پیامبر صدا زده و مشرکان را شکست دادند




     

     

    اللّهــم صلّ علــی محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

    نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم فروردین 1392ساعت 6:25 توسط عشاق المهدی| | آرشیو نظرات
    طبقه بندی: کرامات ائمه  کرامات پیامبر (ع) 
    برچسب ها: کرامات امام زمان امام زمان کرامات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله کرامات امام علی کرامات حضرت فاطمه

    بهترین اعمال در آخرت

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:بهترین اعمال در آخرت سه چیز است :
    1 - صلوات بر محمد و آل محمد2 - آبرسانی به تشنه ها



    ادامه مطلب

    یکبار صلوات فرستادن

    امام صادق - علیه السلام - فرمود:
    هنگامی که نام پیغمبر - صلی الله علیه و آله - برده می شود بر آن حضرت بسیار صلوات بفرستید؛ زیرا هر کس یک بار بر او صلوات فرستد خداوند هزار بار در هزار صف فرشتگان بر وی صلوات فرستد، و هیچ مخلوقی باقی نمی ماند



    ا


  • پریشانی ومریضی
  • مردی به (( حضرت رسول الله (ص ))) از تنگدستی و پریشانی و بیماری خود شکایت کرد .
    حضرت رسول (ص ) فرمود :
    هر کس هر صبح و شب ، ده مرتبه این دعا را بخواند و بر آن مداومت داشته باشد ، تنگدستی و پریشانی و مریضی او بر طرف خواهد شد .



  • سه بار بر محمد (ص ) صلوات بفرست !

    وقتی حضرت آدم (ع ) وارد بهشت شد، در بهشت حوران پاکیزه سرشت بسیار بودند؛ اما حضرت آدم با آن ها الفتی نداشت . وقتی حضرت حوا آفریده شد و آدم بر او نگریست از او پرسید: تو چه کسی هستی ؟



    زنده شدن جوان مقتول

     

    در میان بنی اسراییل ، شخصی کشته شد که قاتل او معلوم نبود،: خداوند وحی فرستاد که گاوی را با صفات مخصوصی کشته ، یکی از اعضای او را بر بدن مقتول بزنند تا او خبر از قاتل خود دهد. آن گاو نزد جوانی از بنی اسراییل بود که خداوند به این جوان عنایت کرد و صلوات را تعلیم داده بود.




    ثواب ده هزار بار صلوات

     

    شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین آمد و گفت : مدتی بود که می خواستم رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را در خواب ببینم ، و عرضی که دارم به آن غمخوار بگویم . قضا را، سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته ، به این دولت رسیدم . جمال با کمال آن عدیم المثال را در خواب دیدم . وقتی چون آن جناب را خوشحال یافتم ، قدم در بساط جراءت گذاشتم و گفتم :




    من از محاسبه ثواب عاجزم

    رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود:
    وقتی به معراج رفتم دیدم ملکی را که هزار هزار دست دارد یک میلیون و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار پند دارد.




    شرط استجابت دعای امت پیامبر

    شخص یهودی خدمت امیر المو منین علی - علیه السلام - آمد، و از فضل خاتم الانبیاء - صلی الله علیه و آله - بر سایر انبیاء - علیهم السلام - سو ال نمود، و گفت که حق تعالی ملایکه را به سجده آدم - علیه السلام - امر کرد.
    آن حضرت فرمود: افضل از آن را به محمد - صلی الله علیه و آله - کرامت نموده ؛ زیرا که خود بر او صلوات فرستاد، و به ملایکه امر فرمود که بر او صلوات فرستند،



    خداوند مرا احمد خوانده چون در آسمانها مرا ستایش مى کنند
    گروهى از یهود خدمت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمدند و سئوال کردند که به چه سبب تو را محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعى نامیده اند؟
    # حضرت فرمود: مرا محمد نامیدند، براى آنکه در زمین من ستایش ‍ شده ام .
    # احمد نامیدند، براى آنکه در آسمان مرا ستایش مى کنند.



    او محمود و من محمد هستم

    رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
    من شبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم (علیه السلام ) هستم و حضرت ابراهیم شبیه ترین افراد به آدم (علیه السلام ) در خلق و خلقت بود، حق تعالى مرا از بالاى عرش پر عظمت و جلال خود به ده نام نامیده و صفت مرا بیان کرده و به زبان هر پیامبرى بشارت مرا به قوم خود داده و در تورات و انجیل نام مرا بسیار یاد کرده و نام مرا از نام بزرگوار خود مشتق نمود




    هفدهم قدم از مدینه به تبوک

    از یونس بن اسحاق مرویست گفت از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله چون اراده غزوه تبوک کرد حضرت امیرالمو منین علیه السلام را خلیفه و جانشین خود نمود ، و رفت .
    پس منافقان زبان طعن به آن حضرت گشودند می گفتند که : حضرت رسول صلی الله علیه و آله چون علی را نمی خواست و مصاحبت علی بر طبع شریفش گران بود ، از این جهت علی را در مدینه گذاشته است .




    دعا کردن حضرت رسول و شفیع نمودنش ، حضرت امیر را به درگاه خدا برای امت عاصی

    در کتاب مفتاح الجنه از عایشه مرویست که شبی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حجره من بود ، در اثنای شب بیدار شدم ، دیدم که حضرت در رختخواب نیست ، برخاستم ، و حجره را ملاحظه کردم
    در حجره نبود ، بیرون آمدم ، و سایر حجرات را گشتم ، در هیچ یک نیافتم ، تشویش و اضطراب بر من غالب شد که مبادا امری واقع شده پس بر پشت بام بر آمدم ، دیدم در آنجا با پروردگار مناجات میکند من در گوشه ای پنهان شدم تا که ببینم در مناجات چه می گوید



    مسلمان شدن صیاد یهودی به کرامت پیغمبر صلی الله علیه و آله

    در کتاب تحفه الذاکرین کرمانشاهی و کنزالغرایب مسطور است که ام السلمه روایت کرده ، که روزی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله از صحرایی می گذشت ناگاه از کنار دشت آوازی بلند شد ، و آن حضرت به اطراف ملاحظه کرد! و کسی را ندید .
    بار دیگر فریادی شنید و ملتفت نگردید




    ارزش مرض برای مؤمن

    حضرت صادق آل محمد علیهم السلام حکایت فرماید:روزی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، در جمع اصحاب خود، سر به سمت آسمان بلند نمود و تبسمی کرد.یکی از افرادی که در آن جمع حضور داشت، از آن حضرت سو ال کرد: یا رسول الله! امروز شما را دیدم که سر خود را به سوی آسمان بلند کردی و تبسم نمودی؟!



    حضرت رسول خدا   

    هچنین مرحوم علامه مجلسی رحمه الله تعالی علیه، به نقل از یکی از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام به نام محمد بن سنان حکایت کند:از حضرت صادق آل محمد صلوات الله علیهم شنیدم، که در جمع اصحاب خود می فرمود:روزی شخصی به محضر مبارک محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وارد شد، در حالی که حضرت روی حصیری دراز کشیده بود




    حکایت عمامه ای که حضرت رسول (ص) به اعرابی بذل فرمود

    در کتاب مفتاح الجنه روایت است که روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در بالای منبر موعظه می فرمود ، اعرابی دال شد که هر دو چشمش کور بود ، بعد از اسلام عرض کرد ، یا رسول الله گرسنه ام ، مرا سیر نما ، و هفتاد دینار قرض دارم قرضم را نیز ادا کن .




    رسیدن فرشته ای به مقام خود از برکت صلوات

    در اکثر کتب معتبره و مفتاح الجنه مرویست که روزی جبرییل به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمده عرض کرد : یا رسول الله امر عجیب و غریبی مشاهده کرده ام و آن این است که در وقت نزول ، گذرم از کوه قاف افتاد ناله سوزناکی شنیدم جلوتر رفتم




    پخته نشدن ماهی در آتش به برکت صلوات

    در کتاب مفتاح الجنه مرویست که در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله شخصی ماهی مرده ای را از بازار گرفته به خانه اش آورده و با زن آتش افروخته و ماهی را بر روی آتش انداختند ، تا کباب شود .



    مسلمان شدن صیاد یهودی به کرامت پیغمبر صلی الله علیه و آله

    در کتاب تحفه الذاکرین کرمانشاهی و کنزالغرایب مسطور است که ام السلمه روایت کرده ، که روزی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله از صحرایی می گذشت ناگاه از کنار دشت آوازی بلند شد ، و آن حضرت به اطراف ملاحظه کرد! و کسی را ندید .




    در احوال جوانی که در حالت احتضار مورد عاق مادرش بود

    در حدیث است که جوانی در حالت احتضار بود و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نزدش تشریف داشت ، فرمود : بگو لااله الالله جوان قادر به سخن گفتن نبود .

    استاد واجدی ؛ تمامی اعمالی که در چارچوب بندگی خدا است عبادت است

    استاد واجدی ؛

    تمامی اعمالی که در چارچوب بندگی خدا است عبادت است



    کارشناس مذهبی گفت: این مژده قرآنی است که همه روابط انسانی ما و هر حرکت ریز و درشتی در زندگی که در چارچوب بندگی قرار بگیرد از دیدگاه عبادت محسوب می شود.

     
     سید رضا واجدی کارشناس مذهبی امروز در جمع مردم کاشان با تأکید بر این که در نظام تشریع همه ما مکلف به اجرای فرامین الهی هستیم و در این رابطه هیچ اختیاری از خود نداریم گفت: به فرمان مراجع بزرگوار که برگرفته از دین خدا است ما باید مطیع و فرامین خدا را در همه زمینه ها اجرا کنیم.

    وی یاد آورشد: هنر قرآن است که توانسته همه روابط اجتماعی ما را که در چارچوب بندگی است حتی تفریح انسان را عبادی کرده و آن را عبادت دانسته است، لذا عبادت تنها نماز و روزه نیست و هر نوع فعالیتی از انسان می تواند معنی به عبادت به خودش بگیرد.

    به گفته وی، تمامی افرادی که برای خانواده خود تلاش می‌کنند، تفریح و استراحت انسان وحتی خانمی که در طبخ غذا و نگهداری کودکانش نقش دارد عبادت است. لذا  باید در طول زندگی اتصال با خدا وجود داشته باشد.

    واجدی یاد آورشد: همانگونه که نماز های یومیه را رکعتی کم و زیاد نمی کنیم و می گوییم طبق دستور خدا است و عبادت است ، هر حرکتی نباید کم و زیاد شود حتی حرف زدن با همسرهم باید براساس فرمان خدا باشد.

    این کارشناسی دینی بی تفاوتی نسبت به دیگران را در دین اسلام  جایز ندانست و افزود: اگر اختلافی بین زن و شوهری وجود داشته باشد نمی توان گفت ربطی به من ندارد مشکل خودشان است چرا که  بی تفاوتی نسبت به دیگران در دین و قوائد زندگی جایگاهی ندارد.

    وی افزود: زندگی بندگی یعنی مشکل دیگران ، مشکل من نیز می تواند و بر عکس آن موفقیت دیگران ، موفقیت من نیر هست به این معنی که انسان اگر می خواهد آزادانه زندگی کند نمی تواند نسبت به مشکل دیگران بی اعتنا باشد چرا که همه کارهای من و مرگ و زندگی من باید در مسیرخدایی و  دردر چارچوب بندگی خدا باشد.
       
    این کارشناس دینی با اشاره به آیه 200 سوره آل عمران که می فرماید ، أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اصبرُوا وَ صابِرُوا وَ رَابِطوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ گفت:  اگر می خواهید رستگار شوید در مسائل فردی ، اجتماعی  و دیگران صبر کنید چرا که اگبر صبر نباشد ایمان نیست ، لذا سبر باید در تمامی مراحل زندگی ما روز و ظهور داشته باشد.

    واجدی انسان را نیازمند به صبر دانست و یاد آورشد: تمامی مشکلات، اختلافات و گناهان و کوتاهی های زندگی به دلیل نداشتن صبر است ، لذا مومنین در زندگی و مسائل فردی باید صبر داشته باشند.  

    وی در ادامه با اشاره به تأکید قرآن بر صبر در کنار تقوا گفت: صبر همراه با تقوا ، صبر زیبا مانند صبر حضرت یعقوب که او را توسط حضرت یوسف امتحان کرد و حضرت یعقوب نیز فرمود ، صبر جمیلا، یعنی من صبر زیبا خواهم کرد سفارش شده است.

    به گفته وی، صبر همراه با تقوا، صبر ریشه دار است در غیر این صورت صبر بدون تقوا و صبر ظاهر سازی و قیافه صبر به خود گرفتن ، بی نتیجه و بدون میوه است.

    این کارشناس دینی گفت: اگر صبور باشیم و در زندگی خود حوصله به خرج دهیم و صبر در زندگی ما انسان ها نمود عینی داشته باشد، ملائکه انسان را تا بهشت راهنمایی می کنند و زمانی که وارد بهشت می شوند، ملائکه به دلیل صبر آنها به آنها سلام می کنند.  

    واجدی گفت: هنر انسان در این است که علاوه بر صبر فردی ، با یکدیگر نیز صبر کنند و طرف مقابل خود را نیز به صبر دعوت کند، لذا اگرصبر طرفینی باشد و هردو با هم صبر کنند تمامی پرونده های دعاوی دادگستری بسته خواهد شد.

    این کارشناس دینی در ادامه با اشاره به این که تقوا حقیقتی است که همه خوبی و زیبایی ها را در خودش جای داده است  اظهار امیدواری کرد مومنین ارتباط معنا دار نه از جنس سوداگری بلکه از جنس بندگی و صله رحم را مورد توجه قراردهند و اتحاد خود را در سایه تقوا و بندگی خدا  با یکدیگرمحکم کنند.

    پرسش و پاسخ با استاد واجدی


    پرسش و پاسخ با استاد واجدی


    خبر و اخبار کاشان حامی سید رضا واجدی

    وقتی همدیگر را می بینیم چه می پرسیم؟









    معمولا هرزمانی که همدیگر را می بینین سوالات مشابهی از هم می پرسیم که بعضا هیچ نیازی به پاسخ آنها نداریم و صرفا یک عادت بیش نیست.

    معمولا هرزمانی که همدیگر را می بینین سوالات مشابهی از هم می پرسیم که بعضا هیچ نیازی به  پاسخ آنها نداریم و صرفا یک عادت بیش نیست.

    برای مثال: عموما از یکدیگر می پرسیم چه خبر؟ بدون اینکه بخواهیم اطلاعات لازمی کسب کنیم و طرف مقابل هم چند تا خبر معمولی تحویل ما می دهد و ماهم با یک آره و نه که عمدتا در نقش تایید کننده قرار می گیریم به پاسخ های معمولی گوش می دهیم و چه بسا سالها عمر خود را باشنیدن این پاسخها  سپری کرده ایم اما چیز قابل ملاحظه ای که بر علم و اندوخته های ما بیفزاید بدست نیاورده ایم.

    ای کاش نه بصورت عادت که بصورت یک برنامه از قبل طراحی شده   می توانستیم باسوالات ضروری به مطالب مهم دست می یافتیم.

    برای مثال یکی از دوستان ازسفر زیارتی مشهد برمی گردد. عمده سوالات ما از او اینچنین است:

    مشهد شلوغ بود؟ دستت به ضریح رسید؟ با چی رفتید؟ تو هتل بودید؟ غذاهاش خوب بود؟ هوا خیلی گرم بود؟ با خانواده رفتید؟ و…

    شما از پاسخ این همه سوالات چه نتیجه ای می گیریدو چه مشکلی از شما با طرح این سوالات حل می شود

    در حالیکه می توانستیم سوالاتی بکنیم که پاسخ آنها به ما کمک کند تا موقع سفر به مشهد مقدس از تجربیات همدیگر در این سفر استفاده نماییم .

    مثلا از زائر بپرسیم: وقتی خدمت امام می رسی برنامه ات چیست؟ شما معمولا چه دعاهایی می خوانی؟ از امام رضا (ع) چی خواستی؟ آیا توانستی همه ی نمازهایت را در صحن بخوانی؟ به کتابخانه حضرت سرزدی؟ وقتی اذن دخول می خوانی چه احساسی داری؟ تا حالا دعای عالیه المضامین را خوانده ای؟

    و همینطور در برخورد با هرشخصی سعی کنیم سوالاتی را بپرسیم تا ضمن استفاده از آن ، لطمه ای هم به روحیه طرف وارد نشود.

     در این مبحث سعی کرده ایم با گفتگو پیرامون هدف زندگی که همانا رسیدن به تقوا و رستگاری است موقع دیدار همدیگر گفتگوهای سازنده ای را مطرح کنیم تا از باقیمانده عمرمان بخوبی استفاده نماییم .

    در این گفتگو خدمت استاد واجدی رسیدیم و بجای سوالات معمولی گفتگوهای مهمی را مطرح کردیم. دوست داریم شما راهم شاهد این گفتگوی خود قرار دهیم. ما را همراهی فرمایید.

    جلسه اول:

    بحث را باشوخی یا یک عادت رایج آغاز کنیم و به ایشان گفتیم چه خبر؟ بلافاصله در پاسخ گفتند از عالم حقیقت؟ جدی تر شدیم و گفتیم انتظار ما هم همین است . از حقیقت چه خبر؟ وبرای اینکه وارد یک بحث فرآنی شویم اجازه خواستیم سوالات را واضح و شفاف بپرسیم.

    بهتر دانستیم از ریشه،سوالی را در مورد هدف آفرینش مطرح کنیم تا بالطف خداوندوقت خود را صرف مهمترین موضوع قرآنی کنیم.

    سوال: بفرمایید اگر از قرآن بپرسیم که چرا خداوند ما را آفریده است به ما چه پاسخی خواهد داد؟ لطفا با ذکر آیه و آدرس دقیق پاسخ دهید؟

    جواب: به قول علی (ع) خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده است ، به کجا آمده است؟ برای چه آمده است و به کجا می رود؟ اگر انسان پاسخ این سوالات را دقیق بداند سعادتمند می شودو بهترین سرمایه دار عالم می گردد.

    این سوالی است که از عمق وجدان انسانها مطرح می گردد. این سوالاتی است که هرگز از یک حیوان طرح نمی شود چون حیوانات فرزند این آب و خاکند و از جایی نیامده اند که بجایی بروند. پس سراغ جایی را نمی گیرند.

    ما چون ما فرزند این آب و خاک نیستیم و از وطنی دیگر وارد این دنیای خاکی شده ایم سراغ آن عالم را می گیریم . پس باید به دل راست گفت و هر آنچه او را آرام می کند در اختیارش قرارداد .(دل بایاد صاحب دل آرامش می گیرد)

     باور کنید به دل نمی توان دروغ گفت چون دل فرزند اینجا نیست و از حقه های اینجا بیزار است . ممکن است چند روزی او را قانع کنیم اما بالافاصله مثل غذایی که به معده نمی سازد به همه تعلقات پشت پا می زند و چون نتوانسته ایم قانعش کنیم حالت افسردگی به ما دست می دهد.

    غرضم این است که سوال خوبی کردی و من هم سعی می کنم که پاسخ قرآنی به آن بدهم.

    در یک کلام می گویم ، غرض خلقت راقرآن همان عبادت و بندگی معرفی             می کند( ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون) عبادت هم در حقیقت همان اطاعت است .پس بندگی خدا ،غرض خلقت عالم است . یعنی انسان باید به مقام بندگی برسد. جایگاه حقیقی او بندگی است .

    انسان وقتی بنده است ، خودش است . در جای خودش قرار دارد. اما هروقت پایش را از گلیم بندگی درازتر کرد خودش نیست . ظالم است . و یا اگر خودش را بنده ی غیر خدا دانست باز از مقام خود و جایگاه خودش عدول کرده است . در این صورت  بخودش ظلم کرده است . کسی که بندگی خدا نکند بندگی غیر خدا می کند . پس هیچ کس نیست که بنده نباشد. یا ،بنده ی هوا  یا، بنده ی خدا.

    سوال: الحمدلله در آغاز راه، بحثمان عمیق شدو استارت خوبی زده شد. خداکند توفیق این گفتگو از دست نرود. در حقیقت گفتگوی قرآنی جاذبه دارد زیرا سخن قرآن سخن دل است . انسان حرف قرآن را می فهمد چون حرف دل است. شما فرمودید در هر صورت انسان در حال بندگی است. مگر می شود بنده ی غیر خدا هم بود؟

    جواب: وقتی کسی نافرمانی می کند در همان موقع مطیع کس دیگر است چون همین فرمانِ نافرمانی از جایی صادر می شود. این فرمانِ نافرمانی از طرف نفس و درون انسان است . پس در همان لحظه من بنده ی آنی هستم که مرا از بندگی مولایم باز می دارد. بنده ی هوس ، بنده ی وسوسه .

    وقتی انسان قرار است بین دو مولی ودو سرپرست یکی را انتخاب کند پس چرا به مولی و سرپرست تخیلی مراجعه کند و مولای حقیقی را رها کند؟ این همان تذکر حضرت یوسف(ع) است به زندانیان که فرمود :آیا خدایان متعدد بهتر است یا یک خدای واحد قهار. یعنی اگر از یک خدا سرپیچی کنیم گرفتار خدایان هوا و هوس بیشماری می شویم.(لازم است بدانیم در قرآن نوروصراط یکی است و به صورت جمع استعمال نشده است اما ظلمات بصورت جمع آمده است(من النور الی الظلمات) پس دور شدن از یک خدای حقیقی یعنی گرفتار شدن در چنگال هزاران خدای تاریک وتخیلی.

    دل هرگز زیر بار مولاهای کاذب نمی رود. دل خانه خداست، دل بوی خدا      می دهد ، دل از جنس خداست.( و نفخت فیه من روحی). کسی که این خانه را رها کنددر حقیقت به ابرهه ی هوا و هوس اجازه داده است تا به ویرانی آن بپردازد. نگذاریم این خانه بدست بیگانگان بیافتد.

    سوال: لابد خیلی تفاوت است میان این دو نوع بندگی ؟ حتما نتایج متفاوتی در این دو نوع بندگی وجود دارد؟ حتما این دو نوع بندگی دو مسیر مختلفی دارد ؟ حتما دو تا مقصد متفاوتی دارد؟ شما می توانید آخرین مقصد این دو نوع بندگی را برای ما شرح دهید؟واضح تر بگویم، هدف این بندگی چیست . اول لطف کنید هدف بندگی صحیح که همان بندگی خداست بفرمایید:

    جواب: به نکته خوبی اشاره کردید. شکی نیست که هر خدایی ،غرضی دارد. اتفاقا فرق اساسی این خدا و آن خدایان خیالی بر می گردد به همان غرض آن خدایان، غرض خدای واقعی، خود ماییم . خداوند هرگز از عبادت ما سودی نمی برد. خدا از ما عبادت می خواهد تا ما در کنار عبادت در جایگاه حقیقی قرار بگیریم. غرض عبادت از نظر قرآن رسیدن به تقواست.

    این تقوایی که غرض عبادت است، به نفع عابد است نه معبود. غرض خداوند رشد ماست . بزرگ کردن ماست . رها کردن ما از دام پستی هاست . اما غرض آن خدای تخیلی هیچ است . خود نفس چیزی نیست که غرضی داشته باشد. آنانیکه گیر این خدایان متعدد افتاده اند به هیچ جا نمی رسند چون خدایانشان قلابی است پس مقصد آنها ناکجا آباد است . و به تعبیر قرآن :

    حرکت اینها بسوی سراب است و سراب یعنی یک خیال، یک تصور واهی، (والذین کفروااعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء…(نور – ۳۹)

    در نتیجه اگر کسی گرفتار خدای نفس شود،همانند تشنه ای می ماند که بدنبال آب است اما بسمت سراب می رود. خدای کاذب نمی تواند انسان را اشباع کند.

    پس در یک کلام ،غرض خلقت ، عبادت است و غرض عبادت هم تقواست( یا ایهاالناس اعبدوا … لعلکم تتقون) ای مردم عبادت خدا کنید تا به تقوا برسید.

    پس این تقوایی که بهترین توشه آخرت است، از همین راه بندگی بدست می آید.

    ضمنا باید بدانیم فرق است بین نظام بندگی با نظام بردگی. در نظام بندگی مولی بی نیاز است و بندگی به سوده بنده است و در نظام بردگی ارباب محتاج است و بردگی به سود ارباب است.

    سوال: خیلی عجیب است که انسان در دنیایی زندگی می کند که می تواند گمراه شود. راه را اشتباه برود. به سمت بیراهه برود. شما در لابلای صحبتتون گفتید حیوانات بچه ی این آب و خاک نیستند و از دیار غربت نیامده اند . آیا حیوانات هیچ غرضی در این عالم ندارند؟ یا امکان انحراف و گمراهی برای اینها وجود ندارد؟

    جواب: درست است . حیوانات راهی ندارند چون مقصدی ندارند در نتیجه نیاز به راهنما ندارند. رشدی ندارند، تکلیفی ندارند، اصلا استعدادی برای شکوفا کردن ندارند و در نتیجه هیچ استحقاقی ندارند.شما تا حالا شنیده اید که خداوند برای حیوانات تکلیف قائل باشد؟ آیا حیوان به عبادت دعوت شده است؟ آیا وظیفه ی بندگی دارد؟ همانطور که در آیه به آن اشاره کردم ، تکلیف ،متوجه جن و انس است( ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) در این آیه دو گروه مورد خطابند . جن و انس. حرفی از عبادت حیوان نیست. چون غرض عبادت رسیدن به تقواست و تقوا و صیانت نفس برای حیوان بی معناست . حیوان کرامتی ندارد که بخواهد با عبادت و رسیدن بتقوی از آن صیانت و نگهداری کند. حیوان حیایی ندارد که خداوندبه او تکلیف حجاب دهد. حیوان روحیه حقیقت خواهی ندارد که خداوند او را از ناسپاسی نهیش کند.حیوان حس کمال خواهی نداردتا راه کمال طی کند. حس پرستش در وجودش نیست تا مامور به نماز گردد.

    تکلیف متوجه انسان است چون حیوان نیست. در نتیجه آن که از تکلیف گریزان است به بعد حیوانیش توجه دارد و از خداوند انتظار دارد تا به او به دید حیوان بنگرد.

     

    سوال: حیلی جالب است . تا حالا هزاران حیوان دیده بودم اما به این موضوع آنقدر توجه نداشتم که آنها در دنیای خودشان آسوده می چرند . لابد نه دلتنگ می شوندو نه از زندگی خسته. نه اندوهی دارند و نه نشاطی  و نه فشارهای روحی به خاطر نافرمانی پشت سر آنهاست . لابد به خاطر همین است که ما هروقت اراده کنیم مجازیم آنها را ذبح  کنیم چون ادامه حیات برای آنها بی معنی است . در حقیقت می خواهید بفرمایید تکلیف الهی بخاطر این تفاوت اساسی بین انسان و حیوان است؟ یعنی چون حیوان بچه ی این وطن است ، خطر انحراف برایش وجود ندارد تا خدا برای حفظ آنها از خطر،با دستورات لازم آنها را راهنمایی کند. پس شما همچنان اصرار دارید ثابت کنید تکلیف مخصوص انسان و بخاطر خود انسان است و اگر انسان زیر بار آن نرود در حقیقت نوعی تعریف حیوانی از خود کرده است؟ آیا مهمترین فرق انسان و حیوان را می توان از تکالیف الهی که متوجه انسان است فهمید؟

    جواب: همانطور که اشاره کردم هرموجودی که استعداد دارد استحقاق هم دارد. مثلا حیوانی که استعداد فهمیدن ندارد  آیا استحقاق تحصیل دارد؟ حتما پاسخ منفی است. اگر حیوانی استعداد پرستش ندارد. استعداد خیرخواهی ندارد، استعداد رشد و تعالی نداردو از هزاران استعداد محروم است در نتیجه هیچ تکلیفی متوجه ی اونیست.

    از تکالیف الهی می توان به همه ی توان و استعدادهای انسان می توان پی برد. هر تکلیفی در اسلام تعریفی است از انسان .انسان با بندگی خداوند به همه ی استعدادهای درونش می رسد.

    هر تکلیفی متوجه استعدادی است. فراوانی تکلیف باندازه بزرگی انسان و فراوانی استعداد های اوست. این است که به تعبرشهید مطهری انسان موجود تکلیف پذیر است .

    امکان ندارد تکلیفی بیاید و استعداد آن تکلیف نباشد یا بالعکس، استعدادی باشد اما برای شکوفاشدن آن،تکلیفی نباشد.

     این است که عرض کردم هدف عبادت خود انسان است و آن هم رسیدن به تقوا.

    یادمان باشد خدایی مارا به بندگی فراخوانده است که هیچ نیازی ندارد حتی به خودش هم نیاز ندارد تا نیاز خودش را برآورده کند.

    ماغرق نیاز یا بهتر بگویم عین نیازیم.(انتم الفقراء الی الله

    جلسه دوم

    الحمدا.. توانستیم در جلسه اول گفتگوی خوبی در مورد تقواو اهمیت این کیمیای سعادت داشته باشیم. و با مطالب مهم آشنا شدیم.

    دانستیم باید موقع ملاقات باهمدیگر سوالات مفید رد و بدل شود.

    دانستیم هدف خلقت رسیدن به عبادت و هدف عبادت رسیدن به تقواست.

    دانستیم که اگر بندگی خدانکنیم بنده ی طاغوت خواهیم شد

    دانستیم مافرزند این آب و خاک نیستیم بلکه مسافر دیارحقیقتیم.

    دانستیم چون انسانیم مکلفیم وتکلیف ، لطف خدابه انسان است و الابه هیچ حیوانی تکلیف نمی شود.

    و در این جلسه نیز مباحث دنبال می شود تا با حقایق دیگری در مورد تقوا آشنا شویم.

    سوال: فرمودید اگر کسی بندگی خدا کند به تقوا می رسداما اگر کسی بندگی هوای نفس کند و در حقیقت خدایش ،نفس سرکش او شود،به ناکجاآباد و به دیار سراب می رسد . لطف کنید مشکلات بندگی نفس را بیشتر توضیح دهید.

    جواب: وقتی نفس انسان خدای انسان شود(افرایت من اتخذ الهه هواه)به تعبیر مولای متقیان علی (ع) انسان همچون سواری است که بر اسب سرکش نشسته و عنان از اختیارش رها شده و او را بسوی سقوط پیش می برد بخلاف آنکه بر مرکب تقوا نشسته و مرکبش در اختیار او  و به فرمان او در حرکت است .

    نفس انسان سیرایی ندارد و اگر امیر انسان شود هر لحظه بر سرعتش به سمت سقوط افزوده می گردد و راه نجاتی برایش نمی ماند. سعی کنیم نفس ما امام و راهنمای ما نگردد.

    سوال: شما هدف خلقت را عبادت و هدف عبادت را رسیدن به تقوی معرفی کردید. گویا ما آفریده شده ایم تا به تقوا برسیم.

    لطف کنید در مورد تقوی, معنی آن و نحوه ی استعمال این واژه در قرآن بیشتر توضیح دهید.

    جواب: استاد مطهری می فرماید: بعضی تقوا را به معنی ترس می دانند. بعضی به معنی پرهیزگاری گفته اند و جمعی هم به معنی صیانت نفس دانسته اند که در حقیقت معنی اصلی تقوا همان صیانت و نگهداری نفس از آلودگی هاست. ولی ترس و پرهیز هم از لوازمات تقواست هرچند از معنی خود تقوا نیست.

    در این رابطه چند مثال برای روشن کردن نقش تقوا با توجه به معنی آن بزنم:

    امروزه عصر کامپیوتر است . اگر در کامپیوتر آنتی ویروس نباشد چه می شود . ویروس همه ی اطلاعات آن را پاک می کند. تقوا یکی از نقش هایش نقش همان ویروس کش است.

    یا در بدن انسان اگر گلبول سفید نباشد میکروب براحتی وارد بدن می شود . یکی از نقش های تقوا نقش گلبوب سفید در مقابل میکروب گناه است.

    یا اگر سربازان در مرزها نباشند دشمن از همانجا وارد می گردد . یکی از نقش های تقوا نقش سرباز در سر حدات است برای جلوگیری از هوا و هوس .

    خوب است بدانی این واژه در قرآن بیش از ۲۵۰ مرتبه تکرار شده است که همین فراوانی این واژه در قرآن دلیل اهمیت آن است.

    سوال: می توانید از قرآن بگویید اولین باری که در قرآن از این واژه صحبت شده کجا و توسط چه کسی مطرح شده است؟

    جواب: این واژه سابقه طولانی به اندازه ی عمر بشریت دارد. یعنی اولین باری که این واژه بکار برده شده در خانه ی حضرت آدم توسط هابیل مطرح شده است. آنجا که خداوند نذر قابیل را نپذیرفت و قربانی هابیل را پذیرفت و به همین منظور قابیل خشمگین شد و تصمیم به قتل برادر گرفت. در این لحظه هابیل علت نپذیرفتن قربانی قابیل را اینچنین توضیح داد که خداوند تنها اعمال متقین را قبول می کند(انما یتقبل الله من المتقین) (مائده – ۲۷)

     پس معلوم می شود بحث تقوی و اهمیت آن از دیر باز مطرح بوده و مربوط به دوران اسلام نیست .

    شما در قرآن ببینید از قول اکثر انبیای الهی خداوند این موضوع را مطرح می کند که ای قوم من تقوای الهی پیشه کنید .

    سوال:  لطف می کنید باذکر آیات قرآن این موضوع را ثابت کنید که سفارش اکثر انبیای الهی به قومشان بحث تقوا بوده است؟

    جواب: چون اصرار دارید به آدرس چند تا از آیات اشاره می شود.

    تنها در سوره شعرا خداوند در مورد تعدادی از انبیا این موضوع را مطرح می کند

    اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون(هنگامی که برادرشان نوح گفت آیاتقواپیشه نمی کنید)

    اذ قال لهم اخوهم هود الا تتقون(هنگامی که برادرشان هود گفت آیاتقواپیشه نمی کنید)

    اذ قال لهم اخوهم صالح الا تتقون(هنگامی که برادرشان صالح گفت آیاتقواپیشه نمی کنید)

    اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون(هنگامی که برادرشان لوط گفت آیاتقواپیشه نمی کنید)

    اذ قال لهم اخوهم شعیب الا تتقون(هنگامی که برادرشان شعیب گفت آیاتقواپیشه نمی کنید)

    وحدود هشت مرتبه در همین سوره می فرماید(فاتقوالله واطیعون)

    در نتیجه تقوا حرف اول و آخر انبیای الهی بوده است و همه ی انسانهای پاک بدنبال بدست آوردن آن بوده است.

    سوال: واقعا نمی دانستم این همه آیه و سفارش در مورد تقوا در قرآن آمده است . پس معلوم می شود همه انبیای الهی با این سفارش قصد داشته اند ما را به غرض خلقت متصل کنند والا بدون رسیدن به تقوی معنی زندگی را نخواهیم فهمید . لطف کنید بفرمایید مگر انسان با بدست آوردن تقوا به چه جایگاهی می رسد که همه ی اولیاو انبیای الهی از آن دم می زنند.

    جواب: در یک جا قرآن کریم هدف تقوا را رسیدن به فلاح  و رستگاری عنوان کرده می فرماید( واتقوالله لعلکم تفلحون) که هم در آیه ۱۸۹ سوره بقره و هم درآیه ۱۳۰ سوره آل عمران این تعبیر آمده است.

    پس تقوا آدم را رستگار می کند . رستگاری یعنی رستن از هرچیز غیر خدا.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبود     زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.

    به همین خاطر است که انسان باید تلاش کند تا خود را با گوهر تقوا آزاد کند تا تعلقات زمینی اورا زمینی و خاکی نکند.

     انسا ن باید خود ش را از زیر آوار هوا وهوس نجات بدهد والا به تعبیرقرآن ،آن هم با ۱۱ سوگند: رستگار شد آن که خود را پاک کردو بدبخت شد کسی که خودش را زیر بار تعلقات دفن کرد( قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها) تقوا انسان را از زیر بار تعصب، تعلق، تملق،تکبر و هزاران زنجیر آتشین نجات می دهد.و

    سوال: واقعا رفته رفته دارد علاقه ام به این موضوع قرآنی بیشتر می شود. حالا می فهمم علت سوز رسولان الهی را که چرا خواستند به اقوامشان بفهمانند که حتما به این سلاح نجاتبخش مسلح شوند.

    اگر سوال کنم  به نظر شما مهمترین اثر این تقوا در فهم و اندیشه انسان و یا در زندگی اجتماعی و یا در خود سازی چیست، کدام موضوع قرآنی را برایم نقل می کنید؟

    جواب: اگر حوصله کنی می توانیم در این پرسش و پاسخ به همه ی زوایای تقوا بپردازیم

    وقتی قرآن را باز می کنی و بعد از سوره حمد چشمت به دومین سوره یعنی سوره بقره می افتد جایگاه این واژه را با چه عظمتی می بینی.

    در اولین قدم بزرگترین سوره قرآن به مقام اهل تقوا اشاره می کند و می فرماید تنها متقین می توانند از قرآن بهره ببرند. یعنی برای فهمیدن همه ی حقایق الهی باید دست بدامن تقوا شدوالا باب معرفه الله بروی انسان بسته می ماند. (ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین)اگر انسان بدون هیچ غرضی وتنها به قصداستفاده از این داروخانه ی شفابخش قرآن وارد آن گردد بی شک به نعمت سلامتی دست می یابدواگر بخواهدنظرات خود رابه قرآن تحمیل کند جز خسارت چیزی عایدش نخواهد شد.(وننزل من القرآن ما هوشفاء ورحمه للمومنین ولایزیدالظالمین الاخسارا)(اسراء- ۸۲)

    انسان باید عادت کند هنگامیکه خدمت بزرگی می رسد سراپاگوش باشد تا به بارگاه حقایق راه یابد.

    بدانیم زمانی که در حضور بزرگی می رسیم هرچه ما بیشترصحبت کنیم از حکمتهای آن استاد محروم می گردیم.

    علی (ع) در وصف ابوذر می فرماید: اکثر اوقات ساکت بود و به گوش کردن حریص تر بود تا به سخن گفتن.

     در محضر قرآن سراپا گوش شویم(واذا قرأالقرآن فاستمعواله وانصتو لعلکم تتقون)(اعراف- ۲۰۴)

    جلسه سوم

    باز بحمدا…در جلسه دوم نیز با مسایل بیشتری در مورد تقوا روبرو شدیم.

    دانستیم بندگی نفس چه بلای خانمانسوزی به سر انسان می آورد

    دانستیم واژه تقوا از واژه هایی است که زیاد در قرآن استعمال شده است.

    دانستیم این واژه قدمت زیادی در قرآن دارد و اولین بار توسط هابیل در برخورد با قابیل مطرح شده است.

    دانستیم همه ی انبیای الهی قوم خود را به سوی این کیمیای سعادت راهنمایی می کرده اند.

    دانستیم تنها راه رستگاری عبور از سرزمین تقواست.

    و دانستیم تنها با جواز تقوا می توان به فهم خقایق قرآن رسید.

    سوال: ببخشید چه ربطی دارد بین اینکه تقوا داشته باشیم و بخواهیم حرف خدا را بفهمیم . تازه اگر تقوا داشته باشیم چه نیازی داریم به اینکه سخن خداوند را بشنویم . ضمنا بدون قرآن چگونه و از کجا باید به این مقام برسیم ؟

    جواب: سوال خوبی کردی. درسته باید با قدم با تقوا که پاکترین قدمهاست به سمت قرآن بیایی والا قادر به فهم آن نخواهی بود. چنانچه فرمود (لا یمسه الاالمطهرون) جز پاکان نمی توانند قرآن را مسح کنند. اما اینکه چه نیازی به این پاکدامنی داریم بخاطر آن است که واقعاهمانطور که عرض شد به قصد فهمیدن و بدون هیچ گونه خدعه و حیله ای باید به سراغ قرآن آمد. چرا که اگر بخواهی فکرت را به قرآن تحمیل کنی و از قرآن دلیلی برای فهم خود پیدا کنی این یعنی با ناپاکی وارد حیطه قرآن شدن. هرچه به نفعت هست خواهی فهمید و به آن علاقه پیدا خواهی کرد و از آن دفاع خواهی کردو به آن استناد خواهی نمود و هرچه را هم نپسندی و دوست نداشته باشی ازآن عبور خواهی کرد و به آن موضوع بی توجهی خواهی نمود و در نتیجه به بعضی از آیاتش که برایت صرف می کند ایمان خواهی آورد و به بعضی از آیاتش کفر خواهی ورزید یعنی گرفتار ایمان گرایشی و اعمال گرایشی خواهی شد. اتفاقا همین گرفتاری که برای قوم یهود پیش آمد و خداوند در همین سوره بقره به آن اشاره می کند و می فرمایدآیا به برخی از آیات الهی ایمان آوردید و به برخی از آنها کفر ورزیدید؟( افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض)(بقره – ۸۵)

    بخاطر این است که بدون شک فقط اهل تقوی از قرآن می توانند بهره ببرند(لاریب فیه هدی للمتقین)

    اما اینکه سوال کردی از کجا بایدتقوا بدست بیاوریم تا بواسطه آن از قرآن بهره ببریم باید عرض کنم خداوند خشت بنای انسان را با همین گوهر تقوا آفریده است و در بدو خلقت تقوا و بی تقوایی را به او الهام کرده است و او به خوبی فرق این دو را می داند ( فالهمهافجورها و تقواها)(شمس)

    ما باید مراقب باشیم این سرمایه ی اولیه را از دست ندهیم والا توفیق فهم کلام خدا را برای همیشه از دست خواهیم داد

    سوال: خوب اگر ما این تقوا را از ابتدا داشته ایم پس چه نیازی به استفاده از قرآن داریم.

    جواب: اولاتقواآخرین قدم سیرو سلوک نیست چه اینکه در مقابل هدفی بالاتر ، خود تقواهم یک وسیله است . بعد از تقوا،رسیدن به فلاح و رستگاری است . باید چگونه رستن را بیاموزیم. بیاموزیم تا چگونه جداشویم. نچسبیم. زمین گیرنشویم.  شکسته بال نشویم. راضی به خاک نشویم. باید بیاموزیم چگونه برای پرواز،سبکبال شویم.پس با تقوا انسان به رستگاری می رسدکه این رستگاری در پرتوراهنمایی های قرآن صورت  می گیرد.

    ثانیاباید باکمک قرآن این تقوارا حفظ کنیم.

     ما برای حفظ این ذات شریف یعنی نفس انسانی که آمیخته  به گوهر تقوا و کرامت الهی است، نیازی به تذکرات و راهنمایی های قرآن داریم . چرا که تقوا چون لباسی است که هم ما باید اورا حفظ کنیم و هم او مارا حفظ کند. (ولباس التقواذالک خیر(اعراف – ۲۶) (همانطور که انسان باید لباسش را ازدستبرد دزد و یااز فرسوده شدن حفظ کند لباس هم انسان را از سرما و گرما حفظ می نماید)برای حفظ تقوا نیاز به مراقبت های ویژه داریم که بدون راهنمایی های الهی این تقوا حفظ نخواهد شد . ضمن اینکه همیشه هر سرمایه ای مورد طمع دزدان فراوان است . ماباید با راهزنان این راه آشنا گردیم و راه مقابله با دزدان تقوا را برای صیانت از نفس که معنی حقیقی تقواست بدانیم . این است که چنانچه عرض کردم از سخن هابیل در مورد قبولی اعمال با مارک تقوا گرفته تا سفارش انبیا را در این خصوص باید بدانیم تا از این خارستان هوا و هوس بدون آنکه خاری به پایمان رود بسلامتی عبور کنیم.

    پس بایدبه همان اندازه که تقوا اهمیت دارد به آموزش حفظ تقوا که در کتاب الهی آمده است باید اهمیت بدهیم.

    سوال:برایم خیلی جالب بود.چون در این پاسخ چند تا چیز مهمی فهمیدم . یکی اینکه بدون تقوا، حرفای خوب این جهان را نخواهم فهمید. یکی اینکه خدا این گوهر گرانبها را از روز نخست  رایگان به ما بخشیده است . یکی اینکه ما باید تقوا را حفط کنیم تا او ما را حفظ کندو دیگر اینکه این جنس با ارزش مورد طمع دزدان راهزن است پس ما باید با راهزنان این راه خودرا آشنا کنیم.

    باز لطف کنید یکی دیگر از ویژگی های این پدیده و هدیه  ی بزرگ الهی را برایم مطرح کنید

    جواب: خوشحالم که دست بردار نیستی و ظاهرا تا آخر خط را می خواهی بروی . منم به حد وسعم هرآنچه را که می دانم برایت شرح خواهم داد.

    یکی از خصوصیات اجتماعی این گوهر تابناک، امتیازی است که بر اساس آن خداوند به انسانها می دهد. یعنی هر که در وجودش این سرمایه باشد نزد خداوند عزیز تر است .( ان اکرمکم عنداله اتقیکم) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست . (حجرات – ۱۳)

    این بهترین ملاک امتیاز بین انسانهاست . در دنیایی که شخصیت آدمها با قدرت و ثروت سنجیده می شود تنها این ملاک است که باعث آرامش جامعه می شود ، قرآن کریم با تقوا به انسانها امتیاز می دهد چرا که هرکسی سعی می کند به این صفت خود را متصف کند تا از  خداوند نمره بگیرد.

    وقتی انسانها برای خوب شدن از هم سبقت بگیرند، جامعه رنگ آزادی و عزت بخودش خواهد گرفت چرا که جامعه ای که مردم،نفس خویش را گرامی بدارند که حقیقت تقوا هم همین است بر خود خواهی ها و برتری طلبی های کاذب غلبه خواهند کرد و جوّی مملو از دیگر خواهی و انصاف در جامعه سایه خواهد افکند . برادر کشی ها جایش را به برابری خواهد داد.

    سوال: یعنی می خواهید بگویید به هر صورت برتری بین انسانها وجود دارد اما ملاک برتری متفاوت است در حالیکه فکر می کردم در دین چیزی بنام برتری نسبت بیکدیگر نیست . می شود در این خصوص از نظر قرآن بیشتر توضیح دهید؟

    جواب: در قرآن حتی ملائکه هایی هستند که در مقام بالاتری نسبت به بقیه قرار دارند چنانچه جبرئیل فرمانروای بسیاری از ملائکه هست که مطیع اوهستند که قرآن می فرماید ( مطاع ثم امین)( تکویر – ۲۱) مطاع یعنی فرمانروا و مطیع یعنی فرمانبر.

    و حتی از نظر قرآن انبیا هم نسبت به یکدیگر برتری دارند چنانچه آیاتی به این موضوع اشاره دارد.(تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض) بقره – ۲۵۳   ( ولقد فضلنا بعض النبیین علی بعض) اسراء – ۵۵

    چیزی که هست ملاک برتری مهم است . نظامی که ملاک برتری در آن قدرت و ثروت باشد حکومت در آن نظام حکومت جنگلی است . در دین هیچ کس به دیگری برتری ندارد جز برمبنای همین تقوا. نه مرد بر زن برتری دارد و نه بزرگ بر کوچک و نه سفید بر سیاه و نه دارا بر ندار و نه قوی بر ضعیف. فقط و فقط آنکه باتقوا تر است از همه نزد خداوند گرامی تراست.

    همانطور که از نظر قرآن رزمندگان بر قاعدین و نشستگان هنگام جنگ برترند. (فضل اله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما)  ( نساء – ۹۵) چون برای حفظ قانون الهی و بر پاکردن عدل الهی با دشمن در جنگ و ستیزند

    سوال: پس معلوم می شود جمعی برای بدست آوردن عزت و بزرگی راه ذلت را می روند و اگر با قرآن آشنا باشند برای کسب عزت باید عزت درون و خدادادی را با تقویت تقوا حفظ کنند. باز هم می توانم از شما بخواهم یکی دیگر از اثرات این کیمیای حیاتی را برایم از قرآن شرح دهید؟

    جواب:یکی از ویژگیهای این هدیه الهی تاثیر شگرفی است که بر ذهن و اندیشه ی انسان دارد. یعنی تقوا از قوه تشخیص انسان پاسداری می کند و نمی گذارد انسان از ناحیه ی اندیشه دچار بیماری شود در نتیجه تقوا ،انسان را به مقام فرقان و قوه تشخیص می رساند و از هزاران  گناه باز می دارد و مشمول مغفرت الهی قرار می دهد.( ان تتقو الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم ویغفر لکم)( انفال – ۲۹) فرقان از فرق به معنا جدا شدن چیزی از چیز دیگر است . تقوا به انسان کمک می کند تا ما جایگاه هر چیزی را همانطور که هست ببینیم. وقتی که درست تشخیص دادیم رفتارمان اصلاح خواهد شد.

    سوال: ببخشید . واقعا انسان از نظر فکر و اندیشه هم دچار بیماری می گردد و این بیماری در اخلاق و رفتارمان انقدر تاثیر گذار خواهد شد ؟ بیماری اندیشه یعنی چه؟

    جواب :فکرو اندیشه اصل انسان است ( ای برادر تو همه اندیشه ای) انسان باقدرت فکر به حقایق می رسد و قرآن هم در آیات فراوانی  انسانها را به فکر کردن دعوت می کند ( واژه ی فکر۱۸ بار در قرآن تکرار شده است) . حال اگر این نیرو بدست شیطان تسخیر شود و خوب را بد و بد را خوب ببیند در حقیقت دچار بیماری شده است .

    همانطور که منافقین گرفتار این مرض گردیده اند( قلوبهم مرض) قلب بیمار یعنی نگاه و اندیشه آلوده . در نتیجه منافق زشت را زیبا و زیبا را زشت می بیند. حق را باطل و باطل را حق می انگارد. فساد را صلاح و صلاح را فساد می دانند چنانجه قرآن می فرماید: واذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مستهزئون)(بقره – ۱۱) وقتی به آنها گفته می شود فساد نکنید می گویند ما مصلحیم. ببینید چیزی را که قرآن فساد می داند اینها اصلاح می بینند این چیزی نیست مگر اینکه این قوه که عامل تشخیص انسان است بیمار شده است در نتیجه معروف را منکر و منکر را معروف می دانند(  المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یامرون بالمنکرو ینهون عن المعروف)(توبه – ۶۷) (قرآن در وصف زنان و مردان منافق می فرماید اینها امر به منکرو نهی از معروف می کنند.

    این است نقش ارزنده ی تقوا در فکرو نگاه و اندیشه ی انسان.

    تقوا پاسدار نگاه انسان است و در مقابل شیطانی که هنرش زیبا جلوه دادن زشتی هاست ایستادگی می کند و انسان را از دام خطرناک این ملعون نجات می دهد.

    به تعبیر قرآن اهل تقوا هنگامی که گرفتاروسوسه های شیطان شوندبه یاد خدا می افتندو ناگهان بینا می گردند.

    (ان الذین اتقو اذا مسهم طائف من الشطان تذکروا فاذاهم مبصرون)(اعراف – ۲۰۱)

    این است اثر این کیمیای سعادت در هوشیاری در مقابل شیطان.

     

    جلسه چهارم

    باز بحمدا… در جلسه سوم با حقایقی بیشتر در مورد تقوا آشناشدیم

    دانستیم بدون تقوا نمی توانیم از حقایق قرآن بهره ببریم

    دانستیم تقواهدیه ای است از طرف خداوند که به ما الهام شده است.

    دانستیم موظفیم از این هدیه الهی باید پاسداری کنیم.

    دانستیم که تقوا بهترین ملاک برتری میان افراد بشراست.

    دانستیم باید مراقب باشیم تا قوه تشخیص انسان دچار بیماری نگردد.

    بالطف خداوند همچنان در مورد تقواو فهم بیشتر به این حقیقت گفتگو را ادامه می دهیم.

    سوال: معلوم می شود این تقوا واقعا بالاترین نعمت الهی است . به نظر شما چرا بازار خرید این کیمیای سعادت که این قدر معجزه می کند کساد است؟

    جواب: درست است . مردم بخاطر نداشتن همین نعمت مجبور می شوندبه سمت مشابه و بدل تقوا کشیده شوند . ماضربه های فراوانی به خاطر نداشتن این سرباز جان برکف در درون خویش ، خورده ایم .

    ما نباید نقش شیطان را در کساد کردن این جنس گرانبهانادیده بگیریم. شیطان دشمن پاکی انسان است. او به بهانه های مختلف سعی می کند بازار گناه ونافرمانی رارونق بخشد زیرا خودش مشتری این بازار بوده وهست. او زیرپوشش تقوا،انسانهارا گرفتار بی تقوایی می کند چرا که تا تقواباشدبازار شیطان نیز کساداست. چون تقواعامل پرهیز از گناه و معصیت است.

    سوال: در بعضی از جاهای قرآن خداوند برای آسان کردن فهم حقایق، موضوعی را به چیزی تشبیه کرده است . مثلا تاریکی درون منافق را به کسی که در بیابان تاریک سرگردان شده و رعد و برق همه جا را فراگرفته تاآنجاکه او از ترس مرگ ،دست در گوشهایش قرار داده است .و یا قرآن ،فرار بعضی از مردم را از حقیقت ،به فرار گور خری که از شیر می ترسد تشبیه کرده است.

     آیا وضعیت انسانهای بی تقوای در قرآن به چیزی  تشبیه شده است؟

    جواب: اتفاقا قرآن در این موردمثال جالبی برای انسانهای بی تقوا زده است.

    خداوند می فرماید:

     انسان بی تقوا به کسی می ماند که در لبه پرتگاهی قرار دارد که زیر پایش سست و در حال سقوط به سوی جهنم است . ( افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله ورضوان خیرام من اسس بنیانه  شفا جرف هار فانهاربه فی نار جهنم… (توبه – ۱۰۹)

    شما خود را تصور کنید که بر لبه ی بام ساختمان بیست طبقه ای ایستاده اید و زیر پایتان نیز بسیار سست و در حال فروریزی است و از ناحیه بالا هم تهدید می شوید. بی شک با اندک حرکتی و یا ضربه ای سقوط خواهید کرد.

    انسانهای بی تقوا به این افراد بی پناه تشبیه شده اند که هیچ ثباتی در زندگی ندارند و با کمترین حرکتی نابود می شوند. مع الاسف انسان عامل اصلی سقوطش را نمی داند که قرارگرفتن برلبه ی  پرتگاه است و فکر می کند عامل سقوطش را دیگران فراهم نموده اند.

    عموم افراد آسیب پذیر از ناحیه ی خودشان شکست می خورندو به مرزهایی که نباید نزدیک شوند نزدیک شده اندو خود را شکست پذیر کرده اند. بی شک اگر کسی خود را نشکند هیچ کس نمی تواند او را شکست دهدو اگر کسی حرکتی آغاز کند هیچ کس نمی تواند او را متوقف کند.

    خودانسان عامل توقف خویش است . عامل شکست خویش است. باز یاد آوری کنم که قرآن می فرماید:

    اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنیدکیدو نقشه ی هیچ کس نمی تواند به شما آسیب برساند. (وان تصبروا و تتقوالایضرکم کیدهم شیئا)اگر کسی بجای اینکه لبه ی پشت بام بایستد، در وسط بام قرار گیرد ،اگر ضربه ای هم به او وارد شود می تواند برای حفظ خود چند قدمی بردارد و اگر هم بزمین بخورد سقوط نخواهد کرد و بلافاصله بلند خواهد شد اما اگر لبه ی بام باشیم به زمین خوردن همانا  و سقوط او همان.

    این است فرق انسانهای با تقوا و انسانهای بی تقوا . انسانهای با تقوا به مرزهای الهی برای کسب رضا و خشنودی خداوند نزدیکند و این افراد آلوده به مرزهای حرام و نافرمانی پروردگارشان نزدیکند در حالیکه بارها خداوند حدود الهی را برشمرده و هشدار داده است که ( تلک حدود الله ولا تقربوها) (بقره – ۱۸۷)به مرز گناه نزدیک نشوید که سقوط خواهید کرد.

    دقیقا مثل این است که انسان در پمپ بنزین ،کبریتی روشن کند. بی شک آتش سوزی در این مکان مستعد احتمالش بسیار بیشتر است  تا در محیط معمولی.افراد بی تقوا برای سوختن مستعدند و این زمینه بدست خود آنها فراهم شده است .

    سوال: ولقعا اگر تقوا این همه مهم است  که هست و این گوهر، با عبادت بدست می آید، خیلی مایل شدم تا از شما بخواهم که مرا به یکی از عباداتی راهنمایی کنید که ما را به تقوای الهی برساند.

    جواب:همانطور که گفته شد فلسفه همه ی عبادات حتی ذکر خداوندو اجتناب از گناه برای رسیدن به این نعمت گرانبهاست اما بعنوان نمونه به یکی از آن عبادات باذکر سخن قران اشاره می کنم.

    روزه عبادت بسیار مهمی است که درون خود ،گوهر تابناک تقوا را در بر دارد. چنانچه خداوندمی فرماید : (کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون)(بقره – ۱۸۳) در این آیه هدف روزه را تقوا معرفی می کند.

    سوال: ببخشید . روزه یعنی امساک از خوردن و آشامیدن. بفرمایید چه ربطی است بین نخوردن و نیاشامیدن و رسیدن به تقوا؟ مگر خوردن انسان را از تقوا دور          می کند  که با نخوردن باید به تقوا برسیم؟

    جواب : ابتدا باید بدانیم که انسان یک موجود دوسرشتی است . بخشی از وجود ما خاک و بخشی معنویت است . یک سر در عالم خاک داریم و یک سر در عالم پاک. در بعضی از فعالیتهایمان چون خوردن، خوابیدن، زاد ولد کردن، خانه سازی، جمع آوری آذوقه و .. مانند حیوانات عمل می کنیم و در بعضی از فعالیتها چون نماز خواندن، دعا و ستایش الهی، استغفار برای همدیگر، تسبیح،تکبیر و تحمید خداوندهمچون فرشتگان می شویم.

     بخاطر همین است که عبادت قادر است این بعد خاکی و بطور کلی عالم طبیعت و دنیا را از کمال مطلوب بودن درآورد.خداوند می خواهد تا ما بانخوردن و نیاشامیدن وترک لذتهای مادی، در ردیف فرشتگانش قرار بگیریم و خصلت فرشتگی پیدا نماییم .

    انسان باوجود میل شدید به غذا و آب ، از خوردن و آشامیدن امساک می کند که این نیست مگر با تقویت قدرت تقوا .که حیوانات هرگز قادر نیستند تا در صورت گرسنگی وتشنگی امساک کنند و از خوردن و آشامیدن چشم پوشی نمایند.

    و بر عکس اگر فرشتگان از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذت مادی چشم پوشی می کنند بخاطر این است که هیچ تمایلی به این امور ندارند لذا امساک، انسان را از مقام فرشتگان بالاتر می برد .

     

    جلسه پنجم:

    در جلسه چهارم هم مطالب خوبی مورد بحث قرار گرفت.

    دانستیم چرابازار تقواکساداست و جمعی  توفیق تهیه این جنس مرغوب را از دست میدهند

    دانستیم کسی که بی تقواست به انسانی می ماند که برلبه پرتگاه سقوط قراردارد.

    دانستیم همه ی عبادات بویژه روزه انسان را به تقوا می رساند

    دانستیم خوردن و نخوردن هم در حفظ ایمان انسان تاثیرفراوانی دارد.

    و در این جلسه نیز همین مبحث را دنبال می کنیم. امید است مارا تاپایان بحث همراهی فرمایید.

    سوال:

    باوجود اینکه از قرآن اثرات مهمی را در مورد تقوا ذکر کردید باز هم به نظرشما از تقوا کارایی دیگری غیر از آنچه را که به آن اشاره کردید سراغ دارید.

    جواب: قرآن انسان را همچون مسافری می داند که از دیار غربت پا بر این عالم گذاشته است و قصد دارد دوباره به موطن اصلیش برگردد. در حقیقت او یک مسافری است که مدت سفرش کوتاه و برعکس اقامتش در عالمی که به قصد آنجا می رود طولانی است.

    بی شک هر مسافری باید برای بین راه و مقصد توشه بردارد که اگر بدون آذوقه این سفر را آغاز کند خطر گرسنگی و مرگ و میر وجود دارد.

    از نظر قرآن کریم بهترین توشه این مسافر تقواست و لاغیر.

    بخاطر این است که به این مسافرفرمان می دهد به جمع این توشه همت ورزد(تزودوافان خیرالزادالتقوا) ( بقره – ۱۹۷)

    اتفاقا خداوند در این آیه بهترین توشه را همین تقوا می داند. توشه ای مناسب این سفر. توشه ای سالم و ماندنی. توشه ای از جنس خود انسان و توشه ای هم بین راهی و هم در مقصد.

    انسان هم با این توشه زندگی می کند و هم با این توشه به دیار اصلی می رود چرا که از نظر قرآن وروایات انسان همانطور که زندگی می کندمی میرد. چنانچه در روایتی آمده (کماتعیشون تموتون)

    قرآن کریم و روایات دینی ما دنیا رامزرعه آخرت می دانند(الدنیامزرعه الاخره)

    در نتیجه بر مسافر لازم است که در این دنیا به کشت و کار تقوا بپردازد تا ضمن اینکه زندگی سالمی داشته باشد برای آخرت خودهم توشه ای داشته باشد.

    سوال : در گذشته خیلی مختصر اشاره کرید به این موضوع که بین تقوا در زندگی و محفوظ بودن از کید و حیله های دشمن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید

    جواب:چنانچه در قبل گفته شد اگر کسی اهل تقوا باشد و در مشکلات صبوری کند کید هیچ کس نمی تواند به او آسیبی برساند(وان تصبروا و تتقوالایضرکم کیدهم شیئا) (سوره آل عمران – آیه ۱۲۰)

    تقوا مراقب انسان است. می تواند خشم انسان را کنترل کند همانطور که انسان باتقوا برشهوت خویش غلبه می کند.

    انسان باتقوا نگاه روشنی به مشکلات دارد. او درون مشکلات را زیبا می بیند. او معتقد است که همراه با هر سختی آسانی قرار دارد(ان مع العسر یسری) انسان با تقوا خود را در سختی ها می سازد. از طرفی تقوا به خاطر صفت روشنگریش، جلوی هرگونه فریب و دسیسه های دشمن را می گیرد. به قول مولای متقیان که فرمودند: من هرگز خود را نفریفتم و فریب دیگران را نخوردم. انسانهای بی تقوا ، خود فریبند . و هنگامی که  انسان فریب خود را داد بی شک از بیرون گرفتار فریب دیگران می شود.

    ضمنا آیه در کنار تقوا،صبر را هم مطرح می کند. اگر صبر انسان با تکیه به تقوایش باشد یعنی صبری معنادارو به تعبیر قرآن اگرصبری جمیل داشته باشد      می تواند یعقوب وار در فراق یوسف مقاومت کند تا چشمش به جمال یوسف موفقیت ها روشن گردد. ضمن اینکه همین تعبیر درداستان حضرت یوسف و نتیجه این داستان در آیه ۹۰ این سوره اینچنین بیان شده است(انه من یتق و یصبر) کسیکه صبر کند و تقوا پیشه کند اجرش نزد خداوند محفوظ می ماند.

    سوال :همانطور که از مباحث روشن شداگر انسان مطیع پروردگارش شودو بندگی خداوند رابجاآوردبه این گوهرتابناک دست می یابد. لطفا این موضوع را بیشتر توضیح دهیدکه چرا انسان باید تنها مطیع خدا باشد؟ مگرنمی شود هم از خدا اطاعت کرد و هم از غیر او؟

    جواب: اولا باید بدانی که همه ی انسانها حتی مشرکین قبول دارند که خداوند خالق آنهاست و این اعتراف را خداوند بارها از آنها گرفته است که ( ولئن سالتهم من خلق السماوات والارض لیقولن الله)(زمر- ۳۸) چه کسی خالق آسمانها و زمین است ؟ همه ی انسانها حتی مشکرین پاسخ داده اند خدا.

    بعد از اثبات خالقیت خدا برویم سراغ ربوبیت خدا. همه ی بحث انبیا در خصوص این موضوع بوده است که رب عالم خداست و جمعی گفته اند رب عالم می تواند غیر خدا هم باشد که این ادعای فرعونی است. در حالیکه نمی تواند خالق انسان یکی باشد و رب او یکی دیگر.

    سوال: به چه دلیل باید رب انسان ،خالق انسان است؟

    جواب:چون تدبیر در دل خلقت نهفته است

    سوال: منظور؟

    جواب: وقتی خداوندمی خواهد بعد از خلقت ،امورات و نیازهای مرا برآورده کند باید حین خلقت به این تدبیر بعداز خلقت توجه داشته باشد.

    برای مثال: وقتی ریه مرا خلق می کند، معده ی مرا خلق می کند، اندیشه ی مرا خلق می کند،  باید همه ی خلقتش متناسب باشد با تدبیر بعدی. شما بفرمایید      می شود یکی دیگر مرا با هزاران استعدا بیافریندو کسی دیگر بدون در نظر گرفتن نیازها و استعداد هایم، راهنمایی مرا بعهده بگیرد . یعنی بدون اطلاع از وضعیت جسمی من ، رازق من شود؟

    پس بایدخالق من، رازق من شود، پس باید مالک من هم شود، پس باید آگاه و عالم به وضع من هم باشد، پس باید قادر به برآوردن حوایجم باشد.

    در نتیجه آنکه خلقم کرد باید تدبیرم کند.

    سوال: تا اینجا را قبول کردم که حتما باید مربی انسان خالق انسان باشد والا در کار تدبیر با مشکل روبرو خواهد شد اما نفهمیدم این چه ربطی به عبادت من دارد. یعنی چرا من باید ربی را عبادت کنم که خالق من است؟

    وقتی پذیرفتیم که خالق انسان خداست و در نتیجه مربی انسان نیز باید خداباشد چه اصراری است براینکه انسان معبودی جز او انتخاب کنم. عبادت خداوند یعنی اطاعت از دستورات او. موجودی که مرا آفرید و تدبیرمرا بخوبی بعهده گرفت باید بدون چون و چرا از او پیروی کرد. او که آگاه به من و خلقت من است. او که مالک همه ی عالم است و از تدبیر من عاجز نیست. او که عبادت و اطاعتش بسود من است و او نیازی به پرستش ما ندارد. او که مخلوقاتش را خلق کرده سپس هدایت آنها را بعهده گرفته است (ربناالذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی). در حقیقت او باید اله و معبود عالم باشد و غیر او چنین شانی نخواهد داشت .

    سوال: ضمن تشکر از شما لطف کنید از زبان مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) چند ویژگی از اهل تقوابرای ما بعنوان حسن ختام  بیان کنید.

    شخصی به نام همّام که یکی از اصحاب امیرالمومنین بود خدمت امام رسید و از آن بزرگوار خواست تا وصف متقیان را برایش شرح دهد. اما م (ع) بیش از ۱۰۰ صفت از اوصاف این انسانهای وارسته اشاره نمود که به برخی از اوصاف آنان که در خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه آمده است اشاره می شود.

    امام در این خطبه در مورد اهل تقوا فرمود ند: آنها دارای این خصوصیاتند.

    متقین می بخشند به کسی که آنهارا محروم کرده است

    و در می گذرند از کسی که به آنها بدی کرده است

    و می پیوندند با کسی که از آنهاجدا شده است.

    در سختی ها بردبارندو در خوشی هاشکر گزارند.

    هرگز فحش نمی دهند، خشم خود را فرو می برند،

    چشمان خود را برآنچه خداوند برآنها حرام کرده است فرو می بندند

    گوشهای خود را وقف هرآنچه که برای آنها مفید است می کنند.

    خدا در جان آنها آنقدر عظیم است و غیر خدا در جلوی چشمشان کوچک است .

    نفس های آنها پاک و شهوت در آنها مرده است.

    قلبهای آنهامحزون و مردم از شر آنها در امانند

    معمولا لاغر اندامند و درخواست و حاجاتشان بسیار اندک است.

    سختی های چند روزه دنیا را صبر می کنند و در پایان به یک راحتی همیشگی دست می یابند.

    دنیا به آنها رومی آورد اما اینها به دنیا پشت می کنند.

    هنگامی که کسی از آنها تعریف می کننداز این تعریف می ترسند و می گویند من خود را بهتر از تو می شناسم و خداوند نیز مرا از خود من بهتر می شناسد.(از تعریف کسی خوشحال نمی شوند)

    کارهای خوب انجام می دهند امادر عین حال نگران و ترسناکند.

    در عبادت خاشعند و در طلب حلال بانشاط و از طمع دورند.

    خود را بخاطر کسی که دوست دارند به گناه نمی اندازندو به کسی که دشمن دارند ستم نمی کنند.

    امید است خداوندتوفیق رسیدن به این مقامات را به همه ی مامرحمت بفرماید.

    پیامبر رحمت و هفته وحدت


    آیات و روایات متناسب :
    هفته وحدت
    قرآن کریم:
    وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعاً و لاتَفَرَّقُوا
    همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید
    آل عمران ، آیه ۱۰۳ .
    پیامبرصلی الله علیه وآله :
    أیُّهَا النّاسُ! عَلَیکُم بِالجَماعَةِ و إیّاکُم و الفُرقَةَ
    ای مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهیزید از جدایی
    میزان الحکمه ، ح ۲۴۳۴ .
    پیامبرصلی الله علیه وآله :
    الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ
    وحدت مایه رحمت ، و تفرقه موجب عذاب است
    کنزالعمّال ، ح ۲۰۲۴۲ .
    پیامبرصلی الله علیه وآله :
    یَدُاللَّهِ عَلَی الجَماعَةِ و الشَّیطانُ مَعَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ یَرکُضُ
    دست خدا بر سر جماعت است و شیطان با کسی همراه است که با جماعت ناسازگاری کند
    کنزالعمّال ، ح ۱۰۳۱ .
    پیامبرصلی الله علیه وآله :
    عَلَیکَ بِالجَماعَةِ ؛ فَإنَّما یأکُلُ الذِّئبُ القاصِیَةَ
    با جماعت همراه شو ؛ زیرا گرگ ، گوسفند دورمانده را می‏خورد
    مسند أحمد ، ج ۶ ، ص ۴۴۶ .
    امام علی‏ علیه السلام :
    لَوسَکَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ
    اگر نادان خاموشی می‏گزید ، مردم دچار اختلاف نمی‏شدند
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۸۱ .
    امام علی ‏علیه السلام :
    عَلَیکُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ و إیّاکُم و التَّدابُرَ والتَّقاطُعَ
    بر شما باد به ارتباط و بخشش به یکدیگر و دوری گزیدن از جدایی و پشت کردن به یکدیگر
    نهج البلاغه ، نامه ۴۷ .

    کینه های کهنه

    بدون شک، نیاز مسلمین به اتحاد و اتفاق، از مبرم ترین نیازهاست، و درد اساسی جهان اسلام، همین کینه های کهنه میان مردم مسلمان است. دشمن همواره از همین شکاف ها سود می جوید. البته مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر، میان علما و فضلای مؤمن و روشن فکر اسلامی مطرح است، این نیست که فرقه های اسلامی برای ایجاد اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و یا غیر اعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فِرَق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند؛ زیرا این کار نه منطقی است و نه عملی. از اینرو فرقه های اسلامی، در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند، به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست، می توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام، دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند.


    گل بانگ وحدت

    یکی از زیباترین و والاترین واژه ها، واژه وحدت و برادری است. برادری و وحدتی که پیامبر رحمت در استمرار رسالت دیگر انبیای عظام برای جوامع بشری به ارمغان آورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مهاجرین و انصار را به میثاق اخوت و عقد برادری فرا خواند و بدین سان گل بانگ وحدت برای نخستین بار در فضای مدینه طنین افکند و دل و جان قرون و اعصار را نوازش داد و عطر دل انگیز آن مسلمانان را مدهوش خویش ساخت. سنگ زیرین بنای اتحاد و همبستگی اسلامی نهاده شد و ارزش های متعالی اسلامی و برادری و اتحاد، جانشین ارزش های پوچ و خیالی جاهلی شد. آری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با استناد به آیات قرآن، جوامع اسلامی رابه اعتصام به حبل متین الهی و پرهیز از تفرقه و تشکیل امت واحده در سایه عبودیت اللّه، دعوت کرد. مسلمانان نیز در پرتو عمل به این دعوت و حرکت در طریق وحدت، متحد شدند و بر دشمنان چیره شدند و دیری نپایید که شاهد فتح و پیروزی را در آغوش کشیدند.


    اخوت دینی و وحدت اسلامی

    اسلام به عنوان مکتب جامع و جاوید، همان گونه که عرصه دعوت خویش را به قوم و ملت خاصی محدود نکرده است، اتحاد امت اسلامی را در صدر برنامه های سیاسی و اجتماعی خویش قرار داده و عقد اخوت دینی را میان فرزندان امت اسلام جاری کرده است. وحدت اسلامی که قوی ترین عامل توانمندی و اقتدار امت اسلام محسوب می شود، از دیرباز دست خوش توطئه های دشمنان قرار گرفته است. استعمارگران خارجی و ایادی داخلی آنان که قوّت خود را در ضعف جوامع اسلامی می جویند، برای غارت منابع و ثروت های ملل اسلامی، سعی در فرو ریختن جوّ اعتماد و فضای برادری حاکم میان ملل اسلامی داشته اند. حضرت امام خمینی رحمه الله با تاکید بر اهمیت این عامل حیاتی، نقش استعمار در از بین بردن آن را چنین بازگو نموده اند: «علما و دانشمندان سراسر جهان، بویژه علما و متفکران بزرگ اسلام، یک دل و یک جهت در راه نجات بشریت از سلطه ظالمانه این اقلیت حیله باز و توطئه گر... بپاخیزند... و این کتاب هایی را که اخیرا با دست استعمار منتشر شده و دامن به اختلاف بین طوایف مسلمین می زنند نابود کنند و ریشه اختلاف که سرچشمه همه گرفتاری های مظلومان است را برکنند و یک دل و یک سو بر این رسانه های گروهی که بیشترِ ساعاتِ شب و روز، به فتنه انگیزی و نفاق افکنی... عمر خود را می گذرانند، پرخاش کنند.


    اسلام، محور اتحاد (با تکیه بر نظر امام خمینی رحمه الله )

    در اندیشه تقریب مذاهب و ملت های اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله تمامی محورهایی را که به کلیت و فراگیری امت اسلامی صدمه می زند، رد نموده، اسلام را به عنوان تنها محور اتحاد این امت عظیم مطرح می کند. ایشان خطاب به حجاج بیت اللّه الحرام می فرماید: «از جمله وظایف در این اجتماع عظیم، دعوت مردم و جوامع اسلامی به وحدت کلمه و رفع اختلافات بین طبقات مسلمین است که خطبا، گویندگان و نویسندگان در این امر حیاتی اقدام نمایند و کوشش کنند در به وجود آوردن جبهه مستضعفین که با وحدت جبهه و وحدت کلمه و شعار «لا اله الاّ اللّه»، از تحت اسارت قدرت های شیطانی، و اجانب و استعمارگران و استثمارگران بیرون آیند و با اخوت اسلامی بر مشکلات غلبه پیدا کنند».


    وحدت اسلامی و تشکیل جبهه مستضعفان (با تکیه بر دیدگاه امام)

    تاکید بر ایجاد جبهه واحد مستضعفان در برابر استکبار و قدرت های شیطانی، یکی از محورهای مورد تأکید امام رحمه الله است که جامعه اسلامی را برای نیل به تحقق وحدت اسلامی یاری می رساند. امام، با اعتقاد به پیوند عمیق میان وحدت اسلامی و شکل گیری جبهه مستضعفان، می فرماید: «مستضعفین جهان، چه آنهایی که زیر سلطه آمریکا و چه آنها که زیر سلطه سایر قدرتمندان هستند، اگر بیدار نشوند و دستشان را به هم ندهند و قیام نکنند، سلطه های شیطانی، رفع نخواهد شد و همه باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفین در هر مسلک ومذهبی که باشند، تحقق پیدا کند.... و آنچه مهم است این است که شما در مذهب خود و ما در مذهب خودمان اخلاص را حفظ کنیم».


    اتحاد ممالک اسلامی از منظر امام خمینی رحمه الله

    امام خمینی رحمه الله با بازگو کردن دیدگاه اسلام و یادآوری تأکید قرآن کریم بر اندیشه برادری دینی، اشاعه این تفکر را به عنوان یکی از راه کارهای شکل گیری وحدت اسلامی و تقریب مذاهب مطرح می کنند. در این باره موضع قاطع و روشن ایشان، در بخشی از بیاناتشان دقیقا مشخص است: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیّا هستیم. برنامه ما ـ که برنامه اسلام است ـ وحدت کلمه مسلمین است؛اتحاد ممالک اسلامی است؛ برادری با جمیع فِرَق اسلامی است در تمام نقاط عالم؛ هم پیمانی، با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان».


    امام خمینی و سفارش به برادری بین تشیع و تسنن

    حضرت امام رحمه الله که ایجاد تفرقه مذهبی میان شیعه و سنی را محصول دست های پلید استکبار و اجانب می دانند، توسعه اخوت دینی میان پیروان تمامی مذاهب را دنبال نموده و پیروان مذاهب تشیع و تسنن را از اختلاف بر حذر داشته و به برادری و رفتار نیک با همدیگر سفارش فرموده است. آن گرامی خطاب به ملت ایران چنین می فرمایند: «من امیدوارم که تمام برادرهای ما در اطراف ایران، چه برادرهای اهل سنت و چه برادرهای اهل تشیع، و تمام کسانی که در این ملت هستند، از اقلیت های مذهبی، با هم جمع باشند و همه مثل برادر با هم رفتار کنند، تا این که این مملکت به پیش برود».


    پیامدهای تفرقه از دیدگاه امام

    بیداری امروز امت اسلامی، بازگشت مسلمین به قرآن و سنت، مطرح شدن ولایت امر و خلافت اسلامی، آزادی خواهی، عزت طلبی و حرکت های وحدت طلبانه مسلمین، بدون شک از ثمرات انقلاب مقدس امام خمینی رحمه الله است. حضرت امام در طول حیات طیبه خویش باعث و بانی تحرکات مهمی در جهان اسلام بودند که یکی از اقدامات مهم ایشان، ایجاد وحدت و اخوت دینی، در میان مسلمین بود. آن فرزانه هم چنین برای تحقق این هدف مقدس و ایجاد وحدت و هم گرایی مسلمانان، در بسیاری از سخنان و نوشته های خود، امت اسلام را از تفرقه بر حذر داشته و آنان را به پیامدهای زیان بار و ناگوار تفرقه و اختلاف توجه داده اند. ایشان در این باره می فرمایند: «امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها می خواهند نه این باشد نه آن، راه را این طور می دانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما با توجه به این معنی که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت کنیم».


    حیله های استکبار در اختلاف بین شیعه و سنی

    جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی با توطئه های مختلف استکبار جهانی و ایادی فرومایه آن مواجه شد. حیله ها و توطئه های رنگارنگ دشمنان به منظور تضعیف انقلاب اسلامی و رهبری آن، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآمد. یکی از مهم ترین حیله های استکبار ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی بود که با درایت و دوراندیشی امام راحل رحمه الله خنثی شد. از آن زمان جلوه های راستین وحدت در پرتو رهبری های مصلح کبیر امام خمینی رحمه الله در نظام جمهوری اسلامی آغاز و تحقق یافت و امروز در امتداد رهبری های حکیمانه بزرگ مرد تاریخ مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای، مدظله العالی، پرچم پرافتخار توحید به اهتزاز درآمده است.


    جمهوری اسلامی، پیش گام وحدت اسلامی

    وحدت اسلامی ـ که همواره آرزوی اندیشمندان اسلامی بود ـ با مجاهدت و تلاش خالصانه مسئولان جمهوری اسلامی پایه های اساسی آن تحکیم یافته است. تشکیل و تأسیس «مجمع التقریب بین المذاهب» از سوی رهبر معظم انقلاب زمینه را برای گفت وگوی مستقیم اندیشمندان و صاحب نظران برجسته جهان اسلام هموارتر ساخت و همین امر موجب شد تا گام های بسیار مهمی در خصوص وحدت اسلامی برداشته شود. جمهوری اسلامی، بدون شک از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، همواره با تمام توان، آیه های وحدت و همبستگی را برای مسلمانان قرائت نموده و گام های مهم عملی برای تحقق این هدف والا و ارزشمند برداشته است که بر هیچ فردی پنهان نیست.


    وحدت در قرآن

    قرآن کریم همبستگی را برای مسلمانان ضروری تلقی کرده است و از آنان می خواهد تا در گسترش این فرهنگ کوشا باشند. قرآن کریم کسانی را که خدای واحد را می پرستند، به سوی یک قبله نماز می گذارند، کتاب آسمانی شان قرآن است و پیامبر والایشان حضرت محمد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم می باشد، به اتحاد و یگانگی فرا می خواند و همه امت اسلامی را از منازعه و اختلاف باز می دارد؛ چنان که در سوره انفال آیه 46 می خوانیم: «از خدا و رسول خدا اطاعت کنید و منازعه و اختلاف نکنید که سستی بر شما غلبه کرده، هیبتتان از دست خواهد رفت». در جای دیگر قرآن کریم محور وحدت مسلمانان را توحید می داند و می فرماید: «همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید». بدان امید که مسلمانان، رهنمودهای قرآن را همواره سرلوحه زندگی شان قرار داده، با تکیه بر مشترکات عقیدتی خویش، گام های مهمی را برای تحقق وحدت بردارند.


    عطر وحدت

    چه خوش بود آن روزهایی که اصحاب پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم با همه نظرهای متفاوتی که با یکدیگر داشتند گرداگرد شمع وجود آن نور مقدس حلقه می زدند و از شجره نبوت، نور هدایت را اقتباس می کردند. چه صفابخش بود محفل هایی که در مسجد النبی صلی الله علیه و آله وسلم تحقق بخش اولین مصادیق آیه شریفه «و امرهم شوری بینهم» بود. چه شورانگیز بود پیمان برادری بین مهاجران و انصار که گره زننده آن، رسول رب العالمین و دستاورد آن، ایثارهای صحنه های جنگ و فداکاری های پشت آن صحنه ها شد. چه معطّر بود نسیم وحدت امت در آن عصر که از مُشک وحی بر گلبرگ های پیکر امت می وزید. یاران! اکنون که به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی ایران زمینه گسترش اندیشه تقریب و وحدت سیاسی جهان اسلام بیش از پیش فراهم شده است، بیایید به پیروی از رسول اسلام، دست اخوت به یکدیگر داده، با هم دلی و صمیمیت، بسیاری از مشکلات جهان اسلام را حل کنیم. بیایید همه مان منادیان راستین همبستگی جوامع اسلامی مان باشیم.


    توحید کلمه و کلمه توحید

    از آن هنگام که خورشید فروزان اسلام بر سرزمین سرد و تاریک جاهلیت دمید و سپیده صبح امید، افق زندگی جاهلی را گرمی و روشنایی بخشید، نور امید و رهایی در دل بردگان تابیدن گرفت و دیدگانشان به درخششی جاودانه فروغ گرفت. نغمه توحید، کران تا کران را درنوردید و قوم ها و قبیله های پراکنده را با دعوت به اعتصام به حبل متین الهی، متحد و منسجم ساخت. این همه، به برکت میلاد نور، پیام آور توحید، رسول وحدت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم بود که با بعثت خویش، شعار برادری و پیمان اخوت را برای جوامع بشری به ارمغان آورد. اکنون که بیش از 1400 سال از آن روزهای پرشکوه و به یادماندنی می گذرد، هنوز هم آن نغمه شورانگیز، قلب و اندیشه مؤمنان را به یکدیگر نزدیک ساخته، آنان را به گزینش برترین راه رهایی ـ که توحید کلمه و کلمه توحید است ـ فرا می خواند.


    جمهوری اسلامی، منادی راستین وحدت

    مستکبران و استعمارگران همواره با نقشه ها و توطئه های شوم خویش و به وسیله مزدوران خود در کشورهای اسلامی، مانع شکل گیری وحدت سیاسی جوامع مسلمان شده و با مطرح ساختن فرقه های ساختگی، به ستیز با اندیشه وحدت و تقریب برآمده اند. اما به لطف خداوند متعال، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله ، بار دیگر اندیشه تقریب بین مذاهب و وحدت سیاسی جوامع اسلامی را احیا کرد و با دعوت همه مسلمانان به اتحاد، سربلندی و عزّت مؤمنان را در جهان فراهم آورد. قرار دادن هفته وحدت و تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای بین المللی وحدت اسلامی بهترین شاهد گویا بر این مدعا است که تنها جمهوری اسلامی ایران منادی راستین وحدت در جهان است. کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی یکی از بزرگ ترین تجلیگاههای وحدت مسلمانان و ارزنده ترین همایش جهانی دانشمندان و اندیشمندان مذاهب اسلامی است که همه ساله به همت «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» در تهران برگزار می شود و تاکنون دستاوردهای مهمی را به همراه داشته است.


    اتحاد و الفت، بزرگ ترین دستاورد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

    بزرگ ترین دستاورد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ایجاد الفت و اتحاد در میان مردمی متفرق و پراکنده بود؛ مردمی که به واسطه تعصبات جاهلی به جان هم افتاده، در حال سقوط بودند و پیامبر با تعالیم اسلامی همه را متوجه خدای یگانه کرد و امتیازات موهوم از قبیل مال و ثروت و نژاد و رنگ و حسب و نسب و امثال آنها را از میان برداشت و تنها تقوا، علم و مجاهدت را ملاک برتری و فضیلت دانست. علی علیه السلام نیز همواره به اصحابش گوشزد می کرد که قدر این نعمت بزرگ الهی را بدانند، تا پس از الفت و اتحاد به تفرقه و اختلاف گرایش پیدا نکنند. در خطبه 96 نهج البلاغه، آن حضرت با برشمردن برخی از فضایل رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «دل های نیکوکاران شیفته او گشت. عنان دیده ها به سوی او متوجه شد. به برکت وجودش خداوند کینه های دیرینه را دفن کرد، شعله های عداوت را فرو نشاند و مردم را با یکدیگر الفت داد و برادر ساخت».


    نقش وحدت در تعالی امت

    بدون شک عزت و سربلندی و تعالی هر امت در یگانگی و هم بستگی آنهاست. اتحاد و اتفاق بزرگ ترین عامل قدرت و شوکت هر جامعه و امت، و در مقابل، ذلت و سرافکندگی و سقوط هر امت در تفرقه و پراکندگی آن نهفته است. بر همین اساس حضرت علی علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه با بیان سرگذشت امت های پیشین، مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفکر در علل تعالی و سقوط آنها، فرا خوانده و بعد از تحلیل این امر، مسلمانان را به کارهایی که موجب عزت و شوکت و قدرتشان می شود، تشویق فرموده است. آن حضرت چنین می فرمایند: «آن اموری که موجب عزت و شوکت امت های گذشته شد، دوری گزیدن از پراکندگی و همت گماشتن و توصیه و ترغیب یکدیگر به رعایت هم بستگی بود. آنها از هر امری که ستون فقرات امتشان را می شکست و قدرتشان را سست می کرد، دوری می گزیدند».


    وحدت در اندیشه شهید مطهری

    اکنون که انقلاب بزرگ اسلامی، این فریاد بلند زمان بر تیرگی های شب تاریخ، طلسم ظلمت را شکست، بر عالمان و متفکران مصلح و متعهد شیعه و سنی است که علیه تعصّب های کور و گرایش ها و فشارهای توده های عوام قیام کنند و صبح وحدت و آگاهی و پیروزی را به امّت اسلام تقدیم کنند. بی تردید، شهید مطهری یکی از این چهره ها و از شیفتگان وحدت اسلامی است. این متفکر بزرگ، راه نجات و سعادت جوامع اسلامی را در وحدت دانسته، می گوید: «وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستش ها و نیایش ها، و در آداب و سنن اجتماعی، به خوبی می تواند از مسلمین امت واحد بسازد و قدرتی عظیم به وجود آورد که قدرت های عظیم جهانی ناچار در برابر آن خضوع نمایند». به راستی با وحدت تمامی گروه های مسلمان است که می توان دست های جنایت کارانه دشمن را قطع و مقاصد شوم آن را خنثی کرد. با توحید کلمه است که می توان در مقابل توطئه های شوم استکبار جهانی، که هدفی جز نابودی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم ندارد، با صلابت هرچه بیشتر ایستادگی کرد. به امید روزی که اسلام مجد و عظمت حقیقی خویش را در سایه اتحاد مسلمین باز یابد.


    توحید کلمه، شالوده ادیان آسمانی

    در گستره گیتی، واژه دل انگیز وحدت ستاره وار می درخشد و پرتو هستی آفرین آن، زوایای آفرینش را زیب و زینتی خاص می بخشد و گوهر تکامل و عروج به ملکوت و لقای حق را در اختیار انسان می دهد. با گذر و نظر به ژرفنای تاریخ انسان و مروری عبرت آموز بر احوال امت های پیشین، نقش بالنده و نیروی سازنده کلمه توحید و توحید کلمه ـ که شالوده و اساس محکم و استوار ادیان آسمانی است ـ در مجد و عظمت و عزت جوامع بشری به خوبی نمایان می شود. در نقطه مقابل آن، آهنگ شوم افتراق و اختلاف که خشت آغازین بنای کفر و شرک است ارمغانی جز ویرانی و تباهی و مرگ نداشته و ددان و بدانِ آدمی خوار را بر آن داشته است تا از گسیختگی مردمان، بساط عیش و عشرت خویش را رونق بخشند و مایه فقر و سختی و جهل فریب خوردگان نفاق و جدایی را فراهم آورند.


    همبستگی، ریشه قدرت مسلمانان

    همواره به یُمن وجود سراسر جود و برکت مردان الهی که حلقه ارتباط و پیوند خلق و خالقند، رشته الفت و برادری انسان ها و آرمان وحدت گرایی در طول تاریخ پرفرازونشیب خود، حتی در لابلای تعصبات خشک و کور و فضای مسموم و زهرآگینی که وحدت ستیزانِ خلق، ایجاد کرده بودند، نیز درخشش و پرتوافکنی داشته است. آری پیوندو اتصال مردان الهی با کانون توحید و وحی، وسعتی اقیانوس گونه به آنان می بخشد که جویبارهای ناآشنا و نهرها و رودهای متفرق را هم ساز و هم صدا و هم سو می کنند و در پرتو شعاع وجود توحیدی خویش به سرمنزل اتحاد و کمال و عزت رهنمون می گردند. این چنین است که وجود اینان ـ که پرتوی از انوار خداست ـ خورشید آگاهی و نوید و امید محرومان و مستضعفان و پایان بزم و عیش شب پرستانِ نورستیز می باشد. امام خمینی رحمه الله سرسلسله جنبان این خدامردان بودند که مسلمانان را به بیداری فرا خواندند و هم بستگی آنان را ریشه قدرت و عزت مسلمانان دانستند.


    ابتکاری نو

    چندین سال است که به ابتکار جمهوری اسلامی ایران، که مورد استقبال مسلمانان دیگر نقاط جهان نیز قرار گرفته، دوازدهم تا هفدهم ربیع الاول سال روز میلاد خجسته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، به عنوان هفته وحدت قرار داده شده است تا به یمن این ایام خجسته، شاهد تحقق انسجام امّت، و تاکید بر اصول مشترک و مورد اتفاق امت اسلامی باشیم.


    قرآن و مسئله تفرقه


    ز فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

    در برابر اندیشه وحدت، اندیشه تفرقه افکنی و ایجاد چنددستگی قرار دارد. همگان جمله معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» را شنیده ایم. شاید باور این نکته چندان آسان نباشد که علی رغم تصور بسیاری از افراد، که این روش را منحصرا ابزار استثمار و استعمار برای سلطه گری بر ملت های عقب مانده وغارت آنها می دانند، به کارگیری آن قدمتی چندین هزارساله دارد. در قرآن کریم آمده است که: «فرعون در زمین برتری جویی کرد و اهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم کرد». این شاهد قرآنی، خود مؤید گفته بالاست که استفاده از ابزار تفرقه افکنی پیشینه ای به قدمت طغیان و برتری طلبی انسان و بهره کشی او از هم نوع خود دارد. در نتیجه چرایی دعوت ادیان به وحدت کلمه و اعتصام همگانی به ریسمان الهی و نیز مخالفت طاغوت ها با پیام آوران این دعوت آشکار می شود.


    شیاطین

    حضرت امام خمینی رحمه الله می فرماید: «پیغمبرها که از اول تا ختم شان آمده اند مردم را به برادری، به دوستی، به اخوت دعوت کرده اند... تمام این مسائل تفرقه افکن از قدرت های بزرگ است و شیطان های بزرگ، که بین ملت ها و بین افراد انسان ها می خواهند تفرقه بیاندازند».


    ملاک وحدت

    از نظر قرآن ملاک وحدت فراتر از سلیقه ها، برداشت های شخصی، معیارهای رایج و عامه پسندی هم چون نژاد، رنگ، زبان، طبقه اجتماعی است. این کتاب آسمانی ایمان را ملاک برادری می داند. به گفته امام راحل: «اسلام تکیه کرده است بر اخوت با تعبیرهای مختلف. «اِنَّما المُؤمِنوُن اِخْوَةٌ» از آن استفاده می شود که کانّه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الاّ برادری. همه چیزشان در برادری خلاصه می شود».


    پیوند ایمانی؛ محکم تر از رابطه نژادی

    «هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هرچند آنها پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند». به فرموده امام راحل یکی از راه های ایجاد تفرقه در امت اسلامی، دامن زدن به اختلافات نژادی، زبانی و فرقه ای بوده است: «ما دیدیم آنچه در این قرن های آخر واقع شد، خصوصا در این پنجاه سال، از آن طرف با تبلیغات وسیع بین برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل تشیع کوشش کردند که تفرقه ای ایجاد کنند... یک شکل آن ملّی گرایی. [بود] آن می گوید ملت فارس، آن می گوید ملت عرب، آن می گوید ملت ترک. این ملی گرایی که به این معناست که هر کشوری، هر زبانی، مقابل کشور دیگر و زبان دیگر بایستند، این آن امری است که اساس دعوت پیغمبرها را به هم می زند».


    اندیشه طبقاتی، وحدت شکن است

    «اشراف کافر قوم نوح به او گفتند: ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم، و کسانی را که از تو پیروی کرده اند جز گروهی دون پایه ساده لوح نمی دانیم و برای شما نسبت به خود فضیلتی نمی بینیم».

    «[به نوح] گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم درحالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند؟»

    این خود برتربینی و تفوق طلبی است که منجر به شکاف میان صفوف و عدم تحقق وحدت کلمه می گردد و چه بسا به کفر و انکار و دشمنی با خدا و خلق بیانجامد. شاید بتوان گفت که برتری طلبان و معتقدان به درجه بندی های اجتماعی، بر اساس معیارهای دنیوی، در عمل به راهی رفته اند که دشمنان خواسته اند.


    وحدت با ستمگران، هرگز!

    هر تفکری می تواند دیگران را به وحدت با خود فرا خواند. امروزه، هم فرعونیان داعیه وحدت و نظم نوین جهانی دارند و هم صالحان، ملت ها را به اتحاد بر محور مبارزه با کفر و نفاق دعوت می کنند. امّا قرآن اعتماد به ظالمان را جایز نمی داند، تا چه رسد به وحدت با آنها. اعتماد به ظالمان و تکیه بر آنان موجب خذلان و گرفتاری در آتش است: «و بر ظالمان تکیه ننمایید، که آتش شما را فرا می گیرد و در آن حال هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی شوید».


    وحدت با پیروان ادیان دیگر

    نگرش قرآن در باب وحدت، به نظر، فراتر از وحدت پیروان یک مذهب یا یک دین است. در قرآن به وحدت کلمه با سایر ادیان توصیه شده است: «بگو: ای اهل کتاب بیایید بر سخنی که میان ما و شما یکسان است [گرد آییم؛ یعنی] جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را ـ غیر از خدای یگانه ـ ارباب خویش قرار ندهند».


    چگونگی وحدت

    راه کارهای وحدت چیست؟ اساسی ترینِ آنها از دید قرآن نفی طاغوت و عبودیت خداوند است؛ یعنی کلمه توحید: «و ما در هر امتی رسولی برانگیختیم تا خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید». همین مسئله عبودیت پروردگار و نفی طاغوت است که مستکبران را به معارضه با پیامبران و ملل مستضعف برمی انگیزد: «و اشراف قوم فرعون به او گفتند: آیا موسی و قومش را رها می کنی که در زمین فساد کنند تو و خدایت را وا گذارند؟»


    وحدت بر اساس ایمان و محبت

    از دید قرآن، ایمان و محبت به خدا عامل انسجام و وحدت است: «و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت ایجاد کرد و به نعمت او برادر شدید». آری در سایه ایمان به خدا دل های متفرق انسان ها در کنار هم قرار گرفت.


    شرط تحقق وحدت

    اراده مردم بر تحقق جامعه مؤمن، عدالت خواه و متحد و منسجم شرط اساسی ایجاد چنین مجتمعی است. در واقع این خود اعضای جامعه ایمانی هستند که باید برای وحدت و عدالت قیام کنند به گونه ای که اگر حتی پیامبر خدا و رهبر جامعه در میان ایشان نبود متفرق نشده، به قهقرا دچار نشوند: «محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به عقب باز می گردید؟»


    توصیه های قرآن به جلوگیری از اختلاف

    قرآن به مؤمنان توصیه می کند که از اختلاف پرهیز کنند و نتایج شوم تفرقه را به خاطر داشته باشند: «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید» «و از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از میان برود». و در جایی که نزاع هست قرآن خیرخواهانه راه علاج و رفع خصومت را نشان می دهد: «ای کسانی که ایمان آورده اید خدا و پیامبر خدا و اولی الامر را اطاعت کنید و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر بازگردانید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این برای شما بهتر و پایانش نیکوتر است».


    چند توصیه از امام راحل درباره وحدت

    ما محتاج وحدت هستیم در سالیان دراز. همیشه، قرآن کریم به ما دستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده برای یک سال و ده سال و صد سال نیست؛ برای سرتاسر عالم است. در سرتاسر تاریخ و ما محتاج به این هستیم که عملاً وحدت را محقق کنیم.

    برکات وحدت شما در تمام امور است غافل از این وحدت نباشید، غافل از این خط الهی نباشید.

    این وحدت همان چیزی است که در قرآن کریم درباره آن سفارش شده است.


    در سایه سار وحدت

    مردمان یا هم کیشند یا همنوعند و باید به دنبال راهی برای هم راهی و هم یاری بود. دشمنان این را نمی خواهند و بذرهای تفرقه را می پرورند. سفله آن کس که ناخواسته در این کشتزار به بیگاری گرفته شده است، شیعه نام باشد یا مدعی «سنت». در سایه اخوت و برادری است که مصیبت ها آسان می شود. وحدت است که پویایی می آفریند. باید به قرآن بازگردیم. باید هویت گم گشته خویش را بازشناسیم باید به ریسمان الهی چنگ زنیم و از ناملایمات هراسی به دل راه ندهیم که اگر خدا را باور کنیم و دل به آنچه در کتاب او آمده بسپاریم، نه سست خواهیم شد و نه اندوهناک.

    آغاز امامت و ولایت حضرت مهدی علیه السلام

                                                  

                                                            

    آغاز امامت و ولایت حضرت مهدی علیه السلام


    روز هشتم ربیع الاول مصادف است با روز شهادت امام حسن عسکری(ع) و آغاز امامت حضرت مهدی(عج)

    در تقویم سال 1393 روز هشتم ربیع الاول روز چهارشنبه 10دی است.


    چکیده:

    روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادت شان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.

    عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.

    حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.

    عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص، امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند.

    سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.


    امامت حضرت مهدی (عج) از نگاه اهل بیت علیهم السلام


    1) امامت حضرت مهدی (عج) از نگاه علی علیه السلام :


    علامه مجلسی در کتاب بحار از اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت : وارد شدم بر علی علیه السلام در حالیکه غمناک بود و چوبی در دست داشت و آهسته آهسته بر زمین می کوبید.
    عرضه داشتم یا امیرالمؤمنین به زمین میل پیدا کرده اید ؟ فرمود : هرگز به زمین دنیا رغبت نکرده ام لکن در فکر این هستم که مولودی که یازدهمین نفر از اولاد من می باشد و نامش مهدی است ، زمین را پر از عدل و داد می کند ، همانگونه که از ظلم و جور پر شده باشد. و از برای او غیبتی باشد که بعضی از مردم گمراه شوند ...

    2) امام عصر (عج) به روایت امام حسن مجتبی علیه السلام :

    شیخ صدوق در اکمال الدین خود از ابو عقیصا روایت کرده که می گوید : پس از آنکه امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد بعضی از مردم به خدمت آن حضرت رفته و او را به جهت صلح با معاویه ملامت می کردند.
    حضرت خطاب به ایشان فرمود : وای بر شما آیا نمی دانید آنچه من انجام دادم (یعنی صلح با معاویه ) برای شیعیان من بهتر است از آنچه آفتاب بر آنها طلوع و غروب می کند ؟ آیا نمی دانند من امام واجب الاطاعه هستم و به فرموده رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم یکی از دو سید جوانان اهل بهشتم ؟ عرض کردند : بلی می دانیم ؟ فرمود : آیا نمی دانید که خضر کشتی را شکست ، بچّه را کشت و دیوار را به پا کرد و حضرت موسی علیه السلام چون از حکمت کار با اطلاع نبود خشگمین شد در حالیکه در نزد خداوند حکمت و مصلحتی در کار بود ؟
    آیا نمی دانید که از ما اهل بیت کسی نیست که در گردن او بیعت حکومت زمان او برگردنش نباشد مگر حضرت مهدی (عج) که حضرت عیسی علیه السلام پشت سر او نماز می خواند و خداوند متعال ولادت او را مخفی و وجودش را از انظار مردم و پنهان می دارد تا اینکه احدی را برگردن او بیعتی نباشد ؟ پس چون امام نهم از اولاد برادرم امام حسین (علیه السلام) متولد شود ، خداوند غیبت او را طولانی گرداند ، سپس به قدرت کامله خود او را در سن و سال جوانی کمتر از چهل سال ظاهر سازد ، آنگاه معلوم شود که خدای تعالی بر همه چیز قادر و تواناست .

    3) امام زمان (عج) از نگاه امام حسین علیه السلام :

    مرحوم صدوق به سند خود از همدانی روایت کرده که گفت : از امام حسین علیه السلام شنیدم که فرمود : مهدی این امن امام نهم از اولاد من است و او کسی است که صاحب غیبت است و میراث او را در حال حیات قسمت می کنند.

    4) امام زمان (عج) به روایت امام زین العابدین علیه السلام :

    مرحوم صدوق از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که فرمود: منظور از کلمه باقیه که در آیه «وَ جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فی عَقَبِه» آمده امامت است که خداوند آن را تا روز قیامت در نسل امام حسین علیه السلام قرار داده و مهدی ما را دو غیبت باشد، یکی از دیگری طولانی تر است .
    غیبت اولش شش سال و شش ماه و شش روز باشد و غیبت دوم بقدری طولانی می شود که اکثر مردم از اعتقادی که به آن حضرت دارند بر می گردند و در آن ثابت نمی مانند مگر کسیکه یقینش قوی باشد.

    5) امام زمان (عج) از نگاه امام باقر علیه السلام :

    مرحوم مجلسی در بحار از ابوحمزه ثمالی روایت کرده که می گوید : روزی در خدمت امام باقر علیه السلام بودم فرمود :‌ای ابا حمزه از چیزهای حتمی و مسلم ، قیام مهدی ما است که هرکس در آن شک کند با کفر وارتداد خدا را ملاقات می کند. بعد فرمود : پدر و مادرم به فدای کسی باد که نامش نام من است و کنیه اش کنیه من است و او امام هفتمین است بعد از من، به حق پدرم سوگند که او زمین را پر از عدل و داد می کند هنگامی که پر از ظلم و جور شده باشد .

    6) امام زمان(عج) به روایت امام صادق علیه السلام :

    مرحوم صدوق در کمال الدین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هرکس بمیرد در حالیکه پیوسته در انتظار ظهور مهدی (عج) بوده باشد . در اجر و ثواب مانند کسی است که در رکاب حضرت مهدی (عج) و خیمه او بسر می برد، بلکه بالاتر، مانند کسی است که در رکاب رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم جهاد کرده باشد. و در حدیث دیگری فرمود: هر گاه سه نام از امامان معصوم به این ترتیب محمد و علی و حسن را مشاهده کردید، چهارمین آنها مهدی موعود می باشد .

    7) امام زمان (عج) از نگاه امام کاظم علیه السلام :

    مرحوم صدوق در کتاب اکمال به سند خود از یونس بن عبدالرحمان روایت کرده که می گوید : به موسی بن جعفر علیه السلام عرضه داشتم یابن رسول الله آیا قائم بر حق شمایید؟ فرمود: من قائم بر حق هستم ولیکن قائمی که زمین را پر از عدل و داد کند پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد و عده ای به سبب این غیبت طولانی از دین خارج می شوند و برخی ثابت می مانند.
    بعد فرمود: خوشا به حال شیعیانی که در زمان غیبت او به محبت ما چنگ زده و در دوستی ما و دشمنی دشمنان ما ثابت قدم می مانند . ایشان از ما و ما از ایشان هستیم و نیز آنها به امامت ما راضی و ما به شیعه بودن ایشان مسروریم و به خدا قسم که ایشان در روز قیامت در درجه ما هستند.

    8) امام زمان(عج) از نگاه امام هشتم علیه السلام:

    مرحوم صدوق رحمه الله در کتاب عیون به اسناد خود از ابن محبوب روایت کرده که گفت : امام هشتم علیه السلام به من فرمود: یکی از حتمیات فته شدیدی است که تمام مردم به آن مبتلا می شوند یعنی غیبت قائم ما که چهارمین نفر از اولاد من باشد و پدر و مادرم به فدای او که هم نام و شبیه جدم رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم می باشد که بر مؤمنین رحمت و بر کافران عذاب و نقمت خواهد بود.

    9) امام زمان (عج) به روایت امام جواد علیه السلام :

    مرحوم صدوق به اسناد خود از عبدالعظیم حسنی روایت کرده که می گوید: بر آقای خود امام جواد علیه السلام وارد شدم و خواستم بپرسم که آیا قائم همان مهدی است یا غیر او ؟ ناگاه آن حضرت بر من سبقت گرفت و فرمود : ای ابوالقاسم به درستیکه قائم همان مهدی (عج) است که واجب است در زمان غیبتش انتظار او را کشیدن و در زمان ظهورش اطاعت او را کردن و او امام سوم از اولاد من است. قسم به آن خدایی که محمد صلّی الله و علیه و آله و سلّم را به پیغمبری فرستاد و ما را به امامت منصوب کرد اگر از دنیا نماند مگر یک روز آن روز را طولانی خواهد کرد تا اینکه آن حضرت خروج کند و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد.

    10) امام زمان (عج) از نگاه امام هادی علیه السلام :

    مرحوم صدوق در کتاب عیون و اکمال از ابی هاشم جعفری روایت کرده که می گوید : امام هادی علیه السلام فرمود : خلیفه بعد از من پسرم حسن است ولی چه خواهید کرد با خلف بعد از خلف ؟ عرض کردم فدایت شوم از چه جهت؟ از این جهت که شخص او را نمی بینید و ذکر نامش بر شما حلال نباشد. عرض کردم پس او را به چه نامی بخوانیم؟ فرمود: بگویید حجه آل محمد صلّی الله و علیه و آله و سلّم .

    چرا به امام عصر قائم گفته می شود ؟
    مرحوم مجلسی در جلد 51 بحار ص 28 از ثمالی روایت کرده که می گوید : از امام باقر علیه السلام سؤال کردم یابن رسول الله آیا همه شما قائم به حق نیستید ؟ فرمود : چرا همه ما قائم به حق هستیم.
    پرسید پس چرا به حضرت مهدی (عج) قائم گفته می شود (وهیچ یک از شما به این لقب خوانده نمی شوید؟) فرمود: هنگامی که جدم حسین علیه السلام به شهادت رسید ملائکه در مصیبت جدم گریه و زاری پرداختند و خطاب به پروردگار عالم گفتند: بارالها، پروردگارا آیا از قاتل برگزیده خود و فرزند برگزیده ات حسین علیه السلام صرف نظر می کنی و او را مجازات نمی کنی ؟ از طرف پروردگار عالم خطاب رسید ای ملائکه های من آرام باشید و بی تابی نکنید، به عزت و جلالم قسم از قاتلین او انتقام خواهم گرفت ولو بعد از سالیان دراز باشد. در این هنگام پرده حجاب برداشته شد و فرشتگان امامان بعد از حسین علیه السلام را دیدار کردند و فرشتگان با دیدن ائمه دیدند یکی از آنها ایستاده، خداوند خطاب به فرشتگان فرمود: به وسیله آن کسی که قائم است (یعنی به نماز ایستاده) از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام خواهم گرفت (از این جهت که حضرت مهدی (عج) به نماز ایستاده بود و خداوند او را قائم خطاب کرد، این لقب به او اختصاص یافته است.)
    گفتن نام امام زمان (عج) کفر است : ابن رئاب از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : صاخب الامر را به اسم صدا کردن کفر است و کسی که اسم او را بیان کند کافر است .

    11) امام زمان (عج) از نگاه امام حسن عسگری علیه السلام :

    مرحوم صدوق رحمه الله در کتاب اکمال الدین به سند خود از موسی بن جعفر بغدادی و او از امام عسگری علیه السلام روایت کرده که فرمود : گویا می بینم شما را که اختلاف کنید بعد از من درباره فرزندم حضرت مهدی (عج) آگاه باشید به درستیکه اگر کسی بعد از رسول خدا به همه امامان اقرار کند ولی پسرم مهدی را قبول نداشته باشد مانند کسی است که همه پیامبران را قبول داشته ولی حضرت محمد صلّی الله و علیه و آله و سلّم را منکر باشد و منکر حضرت محمد صلّی الله و علیه و آله و سلّم مانند کسی است که همه پیامبران را انکار نماید، زیرا اطاعت اولین ما مانند اطاعت آخرین ما است و منکر آخرین ما مانند منکر اولین ما است. به درستی که پسر من حضرت مهدی را غیبتی است طولانی که مردم در خصوص او دچار شک و تردید می شوند مگر کسی که خدا او را از این مهلکه نگه دارد.


    آغاز امامت امام زمان(عج)،


    زمانی برای شادی منتظرانبر اساس تعالیم اسلامى یکى از وظایف مهم هر مسلمان، انتظار ظهور حضرت قائم(عج) است؛ انتظار تحقق وعده الهى بر حاکمیت صالحان و تشکیل دولت اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. اما آیا هیچ مى‏دانید که پاداش این انتظار چیست و چه ثمرى براى منتظران دارد؟

    امام صادق(علیه السلام) در روایت زیر به این پرسش پاسخ مى‏دهند: «الا اخبرکم بما لا یقبل‏الله عزوجل من ‏العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى. فقال: شهادة ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده [و رسوله] و الاقرار بما امرالله، و الولایة لنا، و البراءة من اعدائنا - یعنی الائمة خاصة - و التسلیم لهم، و الورع و الاجتهاد و الطمانینة، و الانتظار للقائم - علیه‏السلام - ثم قال: ان لنا دولة یجیى‏ء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر، فان مات و قام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه، فجدوا وانتظروا، هنیئا لکم ایتها العصابة المرحومة.(1)

    سپس [امام] فرمود: براى ما دولتى است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. آنگاه [امام] فرمود: هر کس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکارى و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالى که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم(عج)، بپا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت‏ خداوند! آیا شما را خبر ندهم به آنچه که خداى صاحب عزت و جلال، هیچ عملى را که جز به آن عمل، از بندگان نمى‏پذیرد؟ گفتم: بله. فرمود: گواهى دادن به این که هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و این که محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزارى از دشمنانمان - یعنى خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم(عج) .

    براى منتظران زمان غیبت همین پاداش بس که نام آنها در زمره یاران امام عصر(عج)، و از جمله کسانى ثبت‏ شود که آن حضرت را به هنگام ظهور همراهى مى‏کنند.

    تأملی در باب طول عمر امام زمان(عج)


    امام زمان(عج) منجی عدالت گستری است که به امر حق تعالی سالها از نظرها پنهان و با ظهور وی حق بر جهان حاکم می‌شود، آگاهان برای ظهور وی لحظه‌شماری کرده، با بصیرت دینی و خودسازی زمینه آنرا فراهم می‌آورند.

    ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان در شب جمعه، نیمه شعبان سال 255 یا 256 هجری بوده است.

    در زمان امامت حضرت هادی(ع) اخباری منعکس شد مبنی بر اینکه بزودی فرزندی تولد می یابد که کاخ جباران و ستمکاران را سرنگون و عدل و داد را حاکم می کند .

    این اخبار و نگرانی از ظهور مصلحی که پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می کند، حکامان وقت را بر آن داشت که به هر نحو ممکن از تولد نوزاد در آن سالها جلوگیری کنند ، همانند نمرود و فرعون، غافل از اینکه با خواست و اراده خداوند متعال نمی توان مقابله کرد .

    در چنین شرایطی حضرت مهدی تولد یافت اما از نظرها مخفی ماند مگر چند شیعه خاص که به حضور آن حضرت می رسیدند.

    حضرت مهدی (عج) پنهان می زیست تا امام حسن عسکری (ع) در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری به شهادت رسید . در این روز بنا به سنت اسلامی می بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد تا خلفای ستمگر عباسی نتوانند جریان امامت را تمام شده اعلام و یا بدخواهان آنرا از مسیر اصلی منحرف کنند و وراثت معنوی و رسالتاسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند .

    جعفر، برادر امام یازدهم که به جعفر کذاب معروف بود قصد داشت از موقعیت استفاده کرده و به عنوان جانشین بر پیکر امام نماز بگزارد که در این هنگام حضرت مهدی(عج) بر پیکر پدر حاضر شد.

    خبر وجود امام عصر خیلی زود در همه جا پیچید و ستمکران را به تکاپو واداشت تا امام را یافته و آن حضرت را به منظور راحتی ستمکاریهای خود از میان بردارند .

    به همین دلیل مشیت الهی بر این بود که حضرت از نظرها پنهان شود تا از گزند ستمکاران مصون مانده و شیعیان از وجود پرخیر و برکت آن حضرت محروم نگردند و امام(عج) از ظاهرها نهان اما انوار هدایتش همگان را نویدبخش باشد.

     

    شهادت پیشوای یازدهم مسلمانان حضرت امام حسن عسکری(ع)



    ۸ ربیع الاول
    شهادت پیشوای یازدهم مسلمانان حضرت امام حسن عسکری(ع) (۲۶۰ ق)
    شرح مناسبت:
    حضرت امام حسن عسکری(ع) پس از بیست و هشت سال زندگی و شش سال امامت در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری در شهر سامرا و به دست معتمد عباسی به شهادت رسید و در کنار مرقد مطهر پدر بزرگوار خویش مدفون گردید. آن حضرت، همواره تحت نظر و در زندان‏های طاغوت‏های عصر خود بود و سرانجام با زهر جفا، شهید شد. امام حسن عسکری(ع) با همه‏ی اختناق و محدودیت‏های زمان توانست به بهترین وجه و در حد امکان، فشردگی مبارزه درمقابل ستمگران و حکام جور را حفظ کرده و این نهضت نهفته را هدایت نماید. آن حضرت، قطب دایره‏ی مبارزه بود و دیگران بر اطراف او دور می‏زدند. دوست ودشمن می‏دانستند که امام و پیروانِ او، خلافت ناحقِّ عباسی را قبول ندارند و طرفدار حکومت واقعی و نجات دهنده‏ی اسلامند. امام حسن عسکری، با وجود همه‏ی فشارهای دستگاهِ جور عباسی و کنترل‏ها و مراقبت‏های بی‏وقفه‏ی دولت مرکزی، یک سلسله فعالیت‏های سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلامی انجام داد که بدین‏گونه قابل ذکرند: کوشش‏های علمی در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکال‏ها و شُبهاتِ مخالفان و نیز تبیینِ اندیشه‏ی صحیح اسلامی؛ ایجاد شبکه‏ی ارتباطی با شیعیانِ مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و اعزام پیک‏ها و ارسال پیام‏ها؛ فعالیت‏های سِرّی سیاسی به رغم کنترل‏های حکومت عباسی؛ حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه یارانِ خاصِّ خود؛ تقویت و توجیه سیاسیِ رجال و عناصرِ مهمّ شیعه در برابر مشکلات؛ استفاده‏ی گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دلگرم کردن شیعیان؛ آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام مهدی (عج).
    منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما

    آیات و روایات متناسب :
    شهادت امام حسن عسکری‏ علیه السلام
    ابن أثیر :
    أمّا الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ العَسکَرِیّ‏علیه السلام فَقَد کانَت أخلاقُهُ کَأخلاقِ رَسولِ اللَّهِ‏صلی الله علیه وآله
    خلق و خوی امام حسن عسکری‏علیه السلام همچون خلق و خوی رسول خدا بود
    الخرائج و الجرائح ، ج ۲ ، ص ۹۰۱ .
    امام مهدی‏ علیه السلام :
    کان [الإمامُ العَسکَری‏علیه السلام] نُوراً ساطِعاً و قَمَراً زاهِراً اختارَ اللَّهُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضی عَلی مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ
    او نوری فروزان و ماهی درخشان بود که خداوند آنچه را نزد خود بود برای او برگزید . او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال کرد تا رحلت فرمود
    بحار الأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۹۱ .
    سخنان برگزیده
    امام عسکری ‏علیه السلام :
    خَصلَتانِ لَیسَ فَوقَهُما شَی‏ءٌ : الإیمانُ بِاللَّهِ و نَفعُ الإخوانِ
    دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزی نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به برادران
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۴ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    جُعِلَتِ الخَبائِثُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الکِذبَ
    همه پلیدی‏ها را در خانه‏ای نهادند و کلید آن دروغ است
    میزان الحکمه ، ح ۱۷۴۱۰ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    إتَّقُوا اللَّهَ و کُونوا لَنا زَیناً و لاتَکوُنوا عَلَینا شَیناً
    تقوای الهی پیشه کنید و مایه زینت ما باشید ، نه مایه سرشکستگی ما
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۲ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    خَیرُ إخوانِکَ مَن نَسِی ذَنبَکَ و ذَکَرَ إحسانَکَ إلَیهِ
    بهترین برادر تو کسی است که خطایت را فراموش کند و احسان تو را به خود ، به یاد آورد
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ و مَن وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَد شانَهُ
    هر که برادرش را در خلوت پند دهد ، او را آراسته است ، و هر کس برادرش را در جمع پند دهد ، او را سرشکسته کرده است
    تحف العقول ، ص ۴۸۹ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    لَیسَ مِنَ الأدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ
    شادمانی کردن در نزد غمدیده ، بی ادبی است
    تحف العقول ، ص ۴۸۹ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    بِئسَ العَبدُ عَبداً یَکونُ ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ
    چه بد بنده‏ای است آن که دورو و دو زبان باشد
    تحف العقول ، ص ۴۸۸ .
    امام عسکری‏ علیه السلام :
    مَن کانَ الوَرَعُ سَجِیَّتَهُ و الکَرَمُ طَبیعَتَهُ و الحِلمُ خُلَّتَهُ ، کَثُرَ صَدیقُهُ
    کسی که پارسایی خوی او ، بخشندگی طبیعت او و بردباری خصلت او باشد ، دوستانش زیاد شوند
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ .

    زندگینامه امام عسگری (ع)


    1.حضرت امام حسن عسکری  (ع )
    2.صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع )
    3.دوران امامت
    4.شهادت امام حسن عسکری (ع )
    5.ماجرای جانشین بر حق امام عسکری
     

    حضرت امام حسن عسکری  (ع )
    امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .

    صورت و سیرت امام حسن عسکری  (ع )
    امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی  درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .


    دوران امامت
    به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی  زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند . با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی  برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی  بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت " . " نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی  احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی  در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری  واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی  ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد " . اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی  دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی  خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید . باری ، امام حسن عسکری (ع ) بیش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی  از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی  شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی  را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی  ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید . در قدرت علمی  امام (ع ) - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .


    شهادت امام حسن عسکری  (ع )
    شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری نوشته اند . در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی  حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای  مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای  آن می کردند که آن زهری  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی  خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال تفحص احوال او می کردند ... . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های  مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسی  (ع ) تکرار می شد . حتی قابله هایی  را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی  کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری  داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری  (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .


    ماجرای جانشین بر حق امام عسکری
    ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی  شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی  دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری  را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای  از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی  است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .

    سالروز وفات حضرت سکینه بنت الحسین(ع)



    پنجم ماه ربیع الاول؛
    حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین (ع)و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.
    این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایه‏اش حضرت رباب (س) و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى(س) پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین(ع)، در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره‏هاى وافر یافت.
    وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهره‏مندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.
    امام حسین (ع) به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مى‏داشت.
    آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت 57 سال زندگى کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین (ع) قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.
    نمونه هایی از ویژگى هاى این بانوى بزرگ حضرت سکینه (س):
    1- مدافع ولایت
    حضرت سیکنه پس از حادثه کربلا و در عصر امامت برادرش، امام على بن الحسین(علیهما السلام) نیز از مدافعان امامت و ولایت بود وبارها براى تقویت بنیه مالى امامت، اموالى را تقدیم امام سجاد (علیه السلام) مىکرد. نیز هنگامى که شنید ابن مطیر، خالدبن عبدالملک ، حاکم مدینه در روزهاى جمعه به هنگام خطبه هاى جمعه بر فراز منبر، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) را سبّ مى کند،به همراه کنیزان خود به مسجد مى آمد و مقابل ابن مطیر موضع مى گرفت و هرگاه آن خطیب، حضرت را سب و دشنام مى داد ، حضرت سکینه به همراه کنیزان و همراهان خود ، ابن مطیر را سب و لعن مى کردند و جواب وى را مى دادند. حاکم مدینه در مقابل شجاعت فرزندعلى(علیه السلام) ناتوان گشته بود و به جهت موقعیت و پایگاه اجتماعى او ، قدرت رویارویى با وى را نداشت ، دستور مى داد تا کنیزان آن حضرت را بزنند! .
    2- فنا در بحر عظمت الهى
    از دیگر مشخصه هاى روحى حضرت سکینه ،عبادت و معنویت بود که از وى چهره اى ممتاز ساخت. او جز به خدا نمى اندیشید.
    3 - وداع با پدر
    هنگامی که امام حسین (علیه السلام) برای وداع باسکینه آمد ، به وی فرمود: «ای سکینه ، پس از شهادت من گریه تو طولانی خواهد بود. مرا با اشک خویش مسوزان، مادامی که جان در بدن دارم و هنگامی که کشته شوم، تو اولی هستی که در سوگ من بنشینی.» هنگامی که کاروان اسیران از کنار قتلگاه عبور می کرد،حضرت سکینه خود را بر روی بدن مطهر او انداخت، آن را بوسید و ناله و گریه سر داد،به گونه ای که همه حاضران را به گریه انداخت. کسی توان نداشت که وی را از بدن مطهرپدرش جدا سازد تا انکه سپاه دشمن به زور این کار را انجام داد....
    ایشان میفرماید : بعد از شهادت پدرم به هنگام عبور از جسدهای مطهر آن بدن نازنین را در برگرفتم و بی هوش شدم ، در آن حال شنیدم که پدرم می فرمود :
     شیعتی ما إن شربتم ماء عذب فاذکرونی         أوسمعتم بغریب أوشهیدفاندبونی
    وَ أَنَا السّبط الّذی مِن غیر جُرم قتلونی              وبجُردِالخیلِ بَعْدَالْقَتلِ عَمداًسَحقونی
    لَیتکُم فی یَومِ عاشُورا جَمیعاً تَنظرونی              کَیفَ أَسْتَسْقِی لِطِفلی فَأَبَواأَنْ یَرْحَمُونی
    «شیعیان من هر گاه آب خوش گوارایی می نوشید مرا یاد کنید (که تشنه لب شهید شدم) و هر گاه خبر غربت وشهادت شهیدی را شنیدید بر من سوگواری کنید. من نواده پیامبرم که بى گناه مرا کشتندو پس از کشتن به عمد بدنم را زیر سم اسبان کوبیدند. کاش همه در روز عاشورا بودید ومى دیدید که چگونه براى کودکم طلب آب کردم و دشمن از دادن آب دریغ ورزید. آنها به جاى آب گوارا با تیر ستم او را سیراب کردند، واى بر آنها که دل رسول جن و انس را جریحه دار ساختند، شیعیان! در هر زمان هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید.»
    با کاروان اسیران آل محمد(علیهم السلام)
    سکینه دختر امام حسین(علیه السلام) با دلى خونین ، به همراه کاروان اسیران آل محمد(علیهم السلام)کربلا را به قصد کوفه و شام ترک کرد. وى همچون دیگر خواهران و دختران حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شاهد فاجعه خونین کربلا بود. سکینه تمام وقایع عاشورا را باچشم خویش دید. صداى «هَلْ مِنْ مُعِین» پدر را مى شنید که به آسمان بلند بود. بانوان حرم رسالت و پرده نشینان خاندان امامت را شاهد بود که چون خصم بداندیش آتش به خیمه هاشان افکنده بود. اما با این همه مصیبت و بلا، او ناشکیبایى نورزید و ازجاده تسلیم خارج نشد. در طول دوران اسارت، براى رساندن پیام شهیدان و برملاء ساختن ماهیتِ حکومت ستم پیشه امویان تلاش کرد.
    همچنین او در وضعیت دشوار اسارت ، که از جهات گوناگون در عجز و ناتوانى از انجام تکالیف بوده اند ، درصیانت از حجاب و حفظ حریم آل عصمت مى کوشید.
    روایت شده است که حضرت سکینه از سهل بن سعد ساعدى ، صحابى پیامبر ، مى خواهد که با پرداخت درهم و دینارى از حاملان سرشهیدان درخواست کند که اندکى سرها را از کاروان اسیران آل محمد (صلى الله علیه وآله) فاصله دهند تا نگاه هاى آلوده شامیان به حریم حرم حسینى خیره نگردد.
    وفات بانو سکینه (س)
    درباره محل دفن آن بانوی بزرگوار بعضی ازمورخین نوشته‏اند که حضرت سکینه(س) در مدینه مقیم بوده وسرانجام در روز پنجشنبه، پنجم ربیع الاول (117هـ . ق.) در هما نجا چشم از جهان فانى فروبست.گرچه وفات آن حضرت به هنگام ظهرروى داد.اما خالدبن عبدالملک ، حاکم مدینه دستور داد که جنازه را نگهدارند تا وى خودرا به شهر برساند. جنازه وى تا نماز عشا دفن نشد و مردم دسته دسته بر پیکر او نمازگزاردند.
    درود خداوند و اولیاء الهی و همه پاکان عالم بر روح بلند بانوی بزرگ اسلام حضرت سکینه (س).

    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

    ماجرای لیله المبیت در قرآن کریم



    ماجرای لیله المبیت در قرآن کریم


    هجرت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مکّه به مدینه
    یکی از داستان‎های مهم زندگی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ ماجرای عظیم هجرت او و یارانش از مکّه به مدینه است، چنان که قرآن در سوره انفال آیه 30، و سوره بقره آیه 207 به این مطلب اشاره کرده است، که خلاصه‎اش چنین است:
    هنگامی که مسلمانان در مکّه در فشار و آزار شدید مشرکان قرار گرفتند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، مسلمانان را به هجرت به مدینه دستور داد، مشرکان احساس خطر شدید کردند...

    و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدینه موجب تشکّل آنها در مدینه شده، و در آینده نزدیک، کار را بر ما سخت خواهد کرد. سران آنها در «دار النَّدوَه» مجلس شورای خود اجتماع کردند، و هر کدام در مورد جلوگیری از اسلام و دعوت پیامبر، پیشنهادی نمودند، چنان که در آیه 30 سوره انفال به این توطئه، اشاره شده است.در این زمان بود که ابلیس خود را به شکل یه پیرمرد مسن درآورده و به مجلس وارد شد و پیشنهاد خود را مطرح کرد
    سرانجام پیشنهاد ابوجهل تصویب شد، پیشنهاد او این بود که: «از هر قبیله‎ای، یک جوان شجاع به عنوان نماینده انتخاب شود، و همه آن نمایندگان در یک شب، خانه پیامبر را محاصره کنند، و به سوی او حمله کرده و او را در رختخوابش بکشند.»
    آن شب فرا رسید، جبرئیل ماجرای توطئه کودتاچیان را به پیامبر خبر داد. پیامبر ماجرا را به علی ـ علیه السلام ـ خبر داد، و به او فرمود: «امشب در رختخواب من بخواب، تا کافران گمان کنند که من در رختخواب خود خوابیده‎ام، به انتظار من در بیرون خانه بمانند و من پنهانی از خانه خارج شوم.»
    با این که خوابیدن در رختخواب پیامبر و افکندن روپوش سبز پیامبر بر روی خود، صد در صد خطرناک بود، حضرت علی با جان و دل، این پیشنهاد را پذیرفت، و در رختخواب آن حضرت خوابید. آن شب نمایندگان مشرکان، با شمشیرهای برهنه، خانه پیامبر را محاصره کردند، پیامبر شبانه، بی‎آنکه مشرکان متوجه شوند، در تاریکی شب از خانه بیرون آمد و به سوی غار ثور که در هفت کیلومتری جنوب مکّه قرار گرفته، رفت و در آن جا مخفی شد، در این هنگام ابوبکر نیز همراه پیامبر بود.
    سپس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از غار ثور به سوی مدینه هجرت نمود، آن حضرت در روز پنجشنبه اول ربیع الاول سال 13 بعثت از مکّه خارج شد و در روز 12 همین ماه به مدینه وارد گردید.[1]
    مباهات خدا به فرشتگان در مورد خوابیدن علی ـ علیه السلام ـ
    جبرئیل و میکائیل از سوی خداوند، کنار رختخواب حضرت علی ـ علیه السلام ـ آمدند، جبرئیل به آن حضرت گفت:
    «به به! کیست مثل تو ای فرزند ابوطالب، که فرشتگان به وجود تو (و فداکاری تو) مباهات می‎کنند.» آن گاه این آیه را از طرف خداوند، در شأن علی ـ علیه السلام ـ، به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل کرد:
    «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردم (فداکار و باایمان، هم چون علی ـ علیه السلام ـ به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر) جان خود را در برابر خشنودی خدا می‎فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»[2]

    چله غم (اربعین حسینی، و روز زیارتی حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام)

    چله غم (اربعین حسینی، و روز زیارتی حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام)


    اشاره

    در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین شب شهادت حسین بن علی علیه السلام گفته می شود که هم زمان با بیستم ماه صفر است. از سنت های دیرین مردم، گرامی داشت یاد و خاطره عزیزان از دست رفته در روز چهلم آنهاست. به همین دلیل برای ایشان مجلس یادبود برپا می کنند و خیرات و صدقات می دهند. در روز بیستم ماه صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی به پا می دارند و باران اشک خویش را با مظلومیت حسین و یارانش پیوند می زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچ گاه بی رهرو نخواهد ماند.


    چهل روز گذشت...

    در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست، وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سم های تازه عوض شده پیچید، و آن گاه که خیمه ها در رقص شعله ها گم شدند، جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند. دشمن به جشن و سرور ایستاد و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچه های آراسته، به انتظار کاروانی نشستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شکسته ترین دل و تاول زده ترین پا، به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده می آمد. ولی، چهل روز گذشت. حقیقت، عریان تر و زلال تر از همیشه، از افق خون سر برآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهیدان، خاشاک ستم را به بازی گرفت. خونی که آن روز در غریبانه ترین غروب، در گمنام ترین زمین و در عطشناک ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند. چهل روز است که یزیدیان، جز رسوایی ندیده اند و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده اند.


    اربعین است

    اربعین است. کاروان به مقصد می رسد. تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است. اربعین است. هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل روییدن. هنگام میثاق است و دوباره پیمان بستن. به راستی کدامین سر، سودای همراهی این سر بریده را دارد و کدامین همت، ذوالجناح بی سوار را زین خواهد کرد. اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله گودال ایستاده و دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار، چونان نخل های بارور، سربرآورده است. به راستی، کدامین یاور، به همنوایی و همراهی برمی خیزد؟


    زیارت اربعین

    علامت مؤمنان

    روز بیستم ماه صفر، روز اربعین و به فرموده شیخ مفید و شیخ طوسی، روز بازگشت اهل حرم حسینی از شام به مدینه است. نیز در این روز، جابر بن عبداللّه انصاری، نخستین زائر امام حسین علیه السلام به دیدار ایشان شتافت و به کربلا رفت. زیارت اباعبداللّه الحسین علیه السلام در این روز مستحب است و به فرموده امام حسن عسگری علیه السلام ، یکی از پنج علامت مؤمنان شمرده می شود. مرحوم شیخ طوسی، در کتاب تهیب و مصباح خود، زیارت ویژه روز اربعین را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است که در اینجا به توضیح بندهایی از آن زیارت والا، می پردازیم.


    درسی برای حسین شناسی

    مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای، زیارت اربعین را، «یکی از بهترین زیارات» می داند و یکی از بزرگان نیز در مورد این زیارت سترگ چنین می نویسد: «برای معرفی سیدالشهداء، هیچ متنی بهتر از زیارت نامه ها نیست. جامع ترین متن حسین شناسی، همین زیارت اربعین است. با این زیارت، اهداف سیدالشهداء، دشمنان سیدالشهداء و دوستان سیدالشهداء را می توان شناخت. زیارت و زیارت نامه ها کانون معرفت اهل بیت علیهم السلام هستند».


    نگاهی کلی به زیارت

    زیارت اربعین، همچون زیارت عاشورا و زیارت وارث، از مضامین انسان ساز و پرمحتوایی برخوردار است. در بخش های گوناگون این زیارت والا، ضمن شهادت به بزرگی حضرت، فلسفه نهضت حسینی و اهداف قیام خونین عاشورا بازگو می شود. همچنین خواننده زیارت اربعین، همبستگی خود را با امام علیه السلام و دوستان او، و دشمنی اش را با دشمنان او تا روز قیامت بیان می دارد واز خداوند متعالی می خواهد حیات و مرگش را، در پیروی از محمد صلی الله علیه و آله و آلش قرار دهد. در ادامه زیارت، بر اجرای وظایف بندگی از طرف امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش تأکید می کند و بر قاتلان ایشان لعنت و نفرین می فرستد. نیز در پایان زیارت، پیروی خود را از امام معصوم اعلام می دارد و با صلوات بر آن بزرگواران، زیارت را به پایان می رساند.


    سلام های توصیفی ابتدای زیارت

    حضرت امام صادق علیه السلام در ابتدای زیارت اربعین، با پنج سلام، ارادت خود را به آستان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ابراز می دارد: «سلام بر ولی و دوست خدا؛ سلام بر خلیل و انتخاب شده الهی؛ سلام بر برگزیده و پسر برگزیده؛ سلام بر حسین مظلوم و شهید؛ و سلام بر کسی که گرفتار اندوه ها و کشته اشک ها شد». زائر با عرض این سلام ها، خود را به پیشگاه آن حضرت نزدیک می کندو با تکرار آن، روح و روان خود را از زشتی ها و پلشتی ها پاک می نماید. در واقع زائر با این سلام ها، چهره اجتماعی - سیاسی خود را نمایان می سازد و اعلام می دارد که نه تنها با بت درون مبارزه می کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتیان، ستمگران، مستبدان و خائنان به مردم، مبارزه می نماید و با شعار سلام، خود را در زمره یاران آن حضرت قرار می دهد.


    فلسفه نهضت حسینی

    حضرت امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت اربعین می فرماید: «خدایا! امام حسین علیه السلام جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد». خود امام حسین علیه السلام هم پیش از خروج از مکه، خطاب به برادرش محمد حنفیه وصیت نامه ای نوشت و در آن فرمود: «من برای اصلاح دین جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و امربه معروف و نهی از منکر قیام می کنم». با مطالعه تاریخ امام حسین علیه السلام ، در می یابیم که در دین اسلام، تغییرات بسیاری پدید آمده و بدعت های فراوانی نهاده شده بود. حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام برای آنکه حقیقت دین محمدی حفظ شود و دینی سالم به نسل های بعد برسد، چاره ای جز قیام نداشت. این قیام خونین، فریاد اعتراض ایشان به وضع موجود بود تا همگان دریابند دین کنونی آنها، دینی به یغما برده شده و تحریف گردیده است.


    شباهت قیام حسینی و قیام مهدوی

    یکی از اهداف والای قیام حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان، نجات انسان ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از دست و پای فکر و اندیشه آدمیان است تا آزادانه بیندیشند و حق و باطل را تشخیص دهند. امام باقر علیه السلام دراین مورد می فرماید: «هنگامی که قائم(عج) قیام کند، هر آینه باطل از میان می رود».جالب اینجاست که هدف امام حسین علیه السلام نیز در زیارت اربعین چنین بیان شده است: «خون خود را تقدیم تو کرد تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد». پس قیام مهدوی، در امتداد قیام حسینی است و هدف هر دو بزرگوار، زنده نگهداشتن دین الهی و جلوگیری از انحطاط ارزش هاست.


    قاتلان حضرت امام حسین علیه السلام

    حضرت امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت اربعین، ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام را برمی شمارد. آنها کسانی هستند که: 1. دنیا ایشان را فریب داد؛ 2. هستی خود را به بهای ناچیز فروختند و آخرت را به هیچ رها کردند؛ 3. گردن فرازی نمودند و خود را در پرتگاه هوس انداختند؛ 4. خدای بزرگ و پیامبر والامقام او را به خشم آوردند؛ 5. پیروان کسانی شدند که اختلاف انگیز و نفاق افکن بودند؛ 6. گناه سنگینی بر دوش خود گذاشتند و سزاوار آتش شدند. شهید مطهری در توصیف این انسان های بدکردار می نویسد: «در پستی یاوران یزید همین بس که در کربلا به جهت اعتقادی که به کرامت و حق آن حضرت داشتند، از مقابله رودرو با وی می هراسیدند، ولی پس از شهادت، لباس او و اهل بیتش را [غارت کردند.]... اینان اگر به دین او و رسالت جد هم کافر بودند، این عملشان در مذهب مردانگی، پست ترین کار بود».


    گزیده روایات

    ثواب زیارت امام حسین علیه السلام

    امام صادق علیه السلام : زیارت قبر امام حسین علیه السلام از برترین اعمال است».

    امام باقر علیه السلام : «اگر مردم می دانستند در زیارت مزار امام حسین علیه السلام چه فضیلتی است، از شوق آن جان می دادند».

    امام صادق علیه السلام : «کسی که با شناخت حق امام حسین علیه السلام به زیارت او برود، خداوند متعالی نام او را در بالاترین دفتر فرشتگان مقرب الهی می نویسد».

    امام صادق علیه السلام : «هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند، باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد».

    امام صادق علیه السلام : «همانا زیارت کننده امام حسین علیه السلام ، زیارت کننده رسول اکرم صلی الله علیه و آله است».

    امام صادق علیه السلام : «زیارت امام حسین علیه السلام را فرو نگذار؛ که خدا عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند. نیز زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید».

    پیامبر صلی الله علیه و آله : «ای فاطمه! همه چشم ها در روز قیامت گریان است، جز چشمی که بر مصیبت های حسین علیه السلام بگرید».

    امام حسین علیه السلام : «من کشته اشکم؛ هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش روان می شود».

    امام صادق علیه السلام : «هر گریه و بی تابی مکروه و ناپسند است، جز گریه و بی تابی بر امام حسین علیه السلام ».

    امام مهدی(عج) در زیارت ناحیه مقدسه: «هر صبح و شام بر تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم».


    برکت تربت پاک امام حسین علیه السلام

    پیامبر صلی الله علیه و آله : «بدانید که اجابت دعا در زیر گنبد حرم، و شفا در تربت حسین است».

    امام صادق علیه السلام : «شفای هر دردی در خاک قبر حضرت امام حسین علیه السلام است».

    امام صادق علیه السلام : «خداوند متعالی تربت جدم حسین علیه السلام را شفای هر درد، و امان از هر ترس قرار داده است. هر گاه یکی از شما مقداری از آن را در دست گرفت، باید ببوسدش و بر چشم هایش بنهد و آن را به بدنش بمالد و شفا بجوید».

    امام صادق علیه السلام :«کام کودکانتان را باتربت حسینی بردارید؛زیرا موجب امنیت کودکان می شود».

    امام کاظم علیه السلام : «پیروان ما به چهار چیز نیازمندند که یکی از آنها، تسبیحی از تربت مزار پاک امام حسین علیه السلام است».

    امام رضا علیه السلام : «خوردن هر خاکی حرام است، جز تربت پاک حسینی، که دای هر دردی است».

    ولادت باسعادت امام موسی کاظم ( ع )



    زندگینامه امام کاظم (ع)


    1. حضرت امام موسی بن جعفر ( ع )
    2. صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت
    3. امام ( ع ) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه
    4. زنان و فرزندان حضرت موسی بن جعفر ( ع )
    5. صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر ( ع )


    حضرت امام موسی بن جعفر ( ع ) 


    نام امام هفتم ما ، موسی و لقب آن حضرت کاظم ( ع ) کنیه آن امام " ابوالحسن " و " ابوابراهیم " است . شیعیان و دوستداران لقب " باب الحوائج " به آن حضرت داده اند . تولد امام موسی  کاظم ( ع ) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128هجری در " ابواء " اتفاق افتاد . دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مقارن بود با سالهای  آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سیزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترین دوران عمر آن حضرت به شمار است . امام موسی  کاظم ( ع ) از حدود 21سالگی بر اثر وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید ، و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بیشتر بوده است ، البته غیر از حضرت ولی عصر (عج ).


    صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت 


    حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بود . صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مویش سیاه و انبوه بود . بدن شریفش از زیادی عبادت ضعیف شد ، ولی همچنان روحی قوی و قلبی  تابناک داشت . امام کاظم به تصدیق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده است . موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به " عبد صالح " معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود . بدره های ( کیسه های ) سیصد دیناری و چهارصد دیناری  و دو هزار دیناری می آورد و بر ناتوانان و نیازمندان تقسیم می کرد . از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود : " پدرم ( امام صادق (ع ) ) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش می کرد " . امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن می کرد ، چنانکه نقل کرده اند : " امام بسیار خشن پوش و روستایی لباس بود " و این خود نشان دیگری است از بلندی  روح و صفای باطن و بی اعتنایی آن امام به زرق و برقهای  گول زننده دنیا . امام موسی کاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان بسیار با عاطفه و مهربان بود . همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود ، و پنهان و آشکار به آنها کمک می کرد . برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی - پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد - به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند . امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت . قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت می کرد . آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد می آمدند و از روی  شوق و رقت گریه می کردند . بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را - روی در روی - بد می گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان می راندند ، ولی  آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو می شد ، و حتی  گاهی با احسان آنها را به صلاح می آورد ، و تنبیه می فرمود . تاریخ ، برخی از این صحنه ها را در خود نگهداشته است . لقب " کاظم " از همین جا پیدا شد . کاظم یعنی : نگهدارنده و فروخورنده خشم . این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی  یا به تحریک دشمنان به این کارهای زشت و دور از ادب دست می زدند . رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم ، بر آنان حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت ( ع ) را روشن می ساخت ، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خلیفه ستمگری - پیش می آمد ، امام کاظم ( ع ) می فرمود : " قل الحق و لو کان فیه هلاکک " یعنی : حق را بگو اگرچه آن حقگویی موجب هلاک تو باشد . ارزش والای حق به اندازه ای است که باید افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند . در فروتنی  - مانند صفات شایسته دیگر خود - نمونه بود . با فقرا می نشست و از بینوایان دلجویی می کرد . بنده را با آزاد مساوی می دانست و می فرمود همه ، فرزندان آدم و آفریده های خدائیم . از ابوحنیفه نقل شده است که گفت : " او را در کودکی دیدم و از او پرسشهایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است . براستی  امام موسی بن جعفر ( ع ) فقیهی  دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود " . محمد بن نعمان نیز می گوید : " موسی بن جعفر را دریایی بی پایان دیدم که می جوشید و می خروشید و بذرهای دانش به هر سو می پراکند " .


    امام ( ع ) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه 


    نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق ( ع ) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملی شده بود ، در زمان حضرت امام موسی کاظم ( ع ) نیز به پیروی از سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت ، تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند ، و این مشعل فروزان را از ورای اعصار و قرون به آیندگان برسانند . خلفای عباسی بنا به روش ستمگرانه و زیاده روی در عیش و عشرت ، همیشه درصدد نابودی بنی  هاشم بودند تا اولاد علی ( ع ) را با داشتن علم و سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند ، و دست آنها را از کارهای کشور اسلامی  کوتاه نمایند . اینان برای اجراء این مقصود پلید کارها کردند ، از جمله : چند تن از شاگردان مکتب جعفری را تشویق نمودند تا مکتبی در برابر مکتب جعفری  ایجاد کنند و به حمایتشان پرداختند . بدین طریق مذاهب حنفی ، مالکی ، حنبلی و شافعی هر کدام با راه و روش خاص فقهی پایه ریزی شد . حکومتهای وقت و بعد از آن - برای دست یابی  به قدرت - از این مذهبها پشتیبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند . در سالهای آخر خلافت منصور دوانیقی که مصادف با نخستین سالهای امامت حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بود " بسیاری از سادات شورشی - که نوعا از عالمان و شجاعان و متقیان و حق طلبان اهل بیت پیامبر ( ص ) بودند و با امامان نسبت نزدیک داشتند - شهید شدند . این بزرگان برای دفع ستم و نشر منشور عدالت و امر به معروف و نهی  از منکر ، به پا می خاستند و سرانجام با اهداء جان خویش ، به جوهر اصلی تعالیم اسلام جان می دادند ، و جانهای خفته را بیدار می کردند . طلوعها و غروبها را در آبادیهای اسلامی به رنگ ارغوانی درمی آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش جاوید می نگاشتند و بانگ اذان مؤذنان را بر مأذنه های مساجد اسلام شعله ور می ساختند " . در مدینه از کارگزاران مهدی عباسی فرزند منصور دوانیقی در عمل ، همان رفتار زشت دودمان سیاه بنی امیه را پیش گرفتند ، و نسبت به آل علی ( ع ) آنچه توانستند بدرفتاری  کردند . داستان دردناک " فخ " در زمان هادی عباسی  پیش آمد . علت بروز این واقعه این بود که " حسین بن علی بن عابد " از اولاد حضرت امام حسن ( ع ) که از افتخارات سادات حسنی و از بزرگان علمای مدینه و رئیس قوم بود ، به یاری عده ای از سادات و شیعیان در برابر بیدادگری  " عبدالعزیز عمری " که مسلط بر مدینه شده بود ، قیام کردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمین فخ عده زیادی از مخالفان را کشتند ، سرانجام دشمنان دژخیم این سادات شجاع را در تنگنای محاصره قرار دادند و به قتل رساندند و عده ای را نیز اسیر کردند . مسعودی می نویسد : بدنهایی که در بیابان ماند طعمه درندگان صحرا گردید . سیاهکاریهای بنی  عباس منحصر به این واقعه نبود . این خلفای ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای  و میان ستونها گچ گرفتند ، و صدها تن را نیز در تاریکی  زندانها حبس کردند و به قتل رساندند . عجب آنکه این همه جنایتها را زیر پوشش اسلامی و به منظور فروخواباندن فتنه انجام می دادند . حضرت موسی بن جعفر ( ع ) را هرگز در چنین وضعی و با دیدن و شنیدن آن همه مناظر دردناک و ظلمهای  بسیار ، آرامشی نبود . امام به روشنی می دید که خلفای  ستمگر در پی تباه کردن و از بین بردن اصول اسلامی و انسانی اند . امام کاظم ( ع ) سالها مورد اذیت و آزار و تعقیب و زجر بود ، و در مدتی که از 4 سال تا 14 سال نوشته اند تحت نظر و در تبعید و زندانها و تک سلولها و سیاهچالهای بغداد - در غل و زنجیر - به سر می برد . امام موسی  بن جعفر ( ع ) بی آنکه - در مراقبت از دستگاه جبار هارونی - بیمی بدل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسیدگی می کرد و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به بقایای آنان غفلت نداشت . آن زمان که امام ( ع ) در مدینه بود ، هارون کسانی را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام ( ع ) می گذرد ، وی را آگاه کنند . هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام ( ع ) سخت بیمناک بود . چنانکه نوشته اند که هارون ، درباره امام موسی بن جعفر       ( ع ) می گفت : " می ترسم فتنه ای بر پا کند که خونها ریخته شود " و پیداست که این " قیامهای مقدس " را که سادات علوی و شیعیان خاص رهبری می کردند و گاه خود در متن آن قیامها و اقدامهای شجاعانه بودند از نظر دستگاه حاکم غرق در عیش و تنعم بناحق " فتنه " نامیده می شد . از سوی دیگر این بیان هارون نشانگر آن است که امام ( ع ) لحظه ای از رفع ظلم و واژگون کردن دستگاه جباران غافل نبوده است . وقتی مهدی عباسی به امام ( ع ) می گوید : " آیا مرا از خروج خویش در ایمنی قرار می دهی " نشانگر هراسی است که دستگاه ستمگر عباسی از امام ( ع ) و یاران و شیعیانش داشته است . به راستی نفوذ معنوی امام موسی ( ع ) در دستگاه حاکم به حدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین صدراعظم ( وزیر ) دولت عباسی ، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند . سخن چینان دستگاه از علی بن یقطین در نزد هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند ، ولی امام ( ع ) به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتیک خاص اغفالگرانه ( تقیه ) که در مواردی ، برای رد گمی حیله های دشمن ضروری و شکلی از مبارزه پنهانی است ، در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی ( ع ) و ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق ، همچنان پای فشارد - بی آنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهی حاصل شود - . سرانجام بدگوئی هائی  که اطرافیان از امام کاظم ( ع ) کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفری که در سال 179ه . به حج رفت ، بیش از پیش به عظمت معنوی امام ( ع ) و احترام خاصی که مردم برای امام موسی الکاظم ( ع ) قائل بودند پی برد . هارون سخت از این جهت ، نگران شد . وقتی به مدینه آمد و قبر منور پیامبر اکرم ( ص ) را زیارت کرد ، تصمیم بر جلب و دستگیری  امام ( ع ) یعنی فرزند پیامبر گرفت . هارون صاحب قصرهای افسانه ای در سواحل دجله ، و دارنده امپراطوری پهناور اسلامی که به ابر خطاب می کرد : " ببار که هر کجا بباری  در کشور من باریده ای و به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابی کشور اسلامی و قلمرو من است ! " آن چنان از امام ( ع ) هراس داشت که وقتی قرار شد آن حضرت را از مدینه به بصره آورند ، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام ( ع ) بستند و بعضی را نابهنگام و از راههای دیگر ببرند ، تا مردم ندانند که امام ( ع ) را به کجا و با کدام کسان بردند ، تا یأس بر مردمان چیره شود و به نبودن رهبر حقیقی خویش خو گیرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعیدگاه امام ( ع ) بی خبر بمانند . و این همه بازگو کننده بیم و هراس دستگاه بود ، از امام ( ع ) و از یارانی که - گمان می کرد - همیشه امام ( ع ) آماده خدمت دارد می ترسید ، این یاران با وفا - در چنین هنگامی - شمشیرها برافرازند و امام خود را به مدینه بازگردانند . این بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر ، این امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعید امام ( ع ) را فریبکارانه و با احتیاطانجام داد . باری ، هارون ، امام موسی کاظم ( ع ) را - با چنین احتیاطها و مراقبتهایی  از مدینه تبعید کرد . هارون ، ابتدا دستور داد امام هفتم ( ع ) را با غل و زنجیر به بصره ببرند و به عیسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود ، نوشت ، یک سال حضرت امام کاظم ( ع ) را زندانی  کند ، پس از یک سال والی بصره را به قتل امام ( ع ) مأمور کرد . عیسی  از انجام دادن این قتل عذر خواست . هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربیع سپرد . مدتی حضرت کاظم ( ع ) در زندان فضل بود . در این مدت و در این زندان امام ( ع ) پیوسته به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بود . هارون ، فضل را مأمور قتل امام ( ع ) کرد ولی فضل هم از این کار کناره جست . باری ، چندین سال امام ( ع ) از این زندان به آن زندان انتقال می یافت . در زندانهای تاریک و سیاهچالهای دهشتناک ، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقیقی خود ( الله ) راز و نیاز می کرد و خداوند متعال را بر این توفیق عبادت که نصیب وی شده است سپاسگزاری می نمود . عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183هجری در سن 55سالگی به دست مردی  ستمکار به نام " سندی  بن شاهک " و به دستور هارون مسموم و شهید شد . شگفت آنکه ، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر ( ع ) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت را بپذیرند که حضرت موسی بن جعفر  ( ع ) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است ، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند . بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش - در نزدیکی بغداد - به خاک سپردند . از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد ، و مورد توجه خاص واقع گردید ، و شهر " کاظمین " از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت .


    زنان و فرزندان حضرت موسی بن جعفر ( ع ) 


    تعداد زوجات حضرت موسی بن جعفر ( ع ) روشن نیست . بیشتر آنها از کنیزان بودند که اسیر شده و حضرت موسی کاظم ( ع ) آنها را می خریدند و آزاد کرده یا عقد می بستند . نخستین زوجه آن حضرت " تکتم " یا " حمیده " یا " نجمه " دارای  تقوا و فضیلت بوده و زنی بسیار عفیفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شیعیان حضرت رضا ( ع ) است . فرزندان حضرت موسی  بن جعفر را 37تن نوشته اند : 19پسر و 18دختر که ارشد آنها حضرت علی بن موسی  الرضا ( ع ) وصی و امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است . حضرت احمد بن موسی ( شاهچراغ ) که در شیراز مدفون است . حضرت محمد بن موسی نیز که در شیراز مدفون است . حضرت حمزه بن موسی که در ری مدفون می باشد . از دختران آن حضرت ، حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است ، و قبه و بارگاهی با عظمت دارد . سایر اولاد و سادات موسوی هریک مشعلدار علم و تقوا در زمان خود بوده اند ، که در گوشه و کنار ایران و کشورهای اسلامی پراکنده شده ، و در همانجا مدفون گردیده اند ، روحشان شاد باد .


    صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر ( ع ) 


    موسی بن جعفر ( ع ) به جرم حقگویی و به جرم ایمان و تقوا و علاقه مردم زندانی شد . حضرت موسی  بن جعفر را به جرم فضیلت و اینکه از هارون الرشید در همه صفات و سجایا و فضائل معنوی برتر بود به زندان انداختند . شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید : " او عابدترین و فقیه ترین و بخشنده ترین و بزرگ منش ترین مردم زمان خود بود ، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . این جمله را زیاد تکرار می کرد : " اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب "      ( خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار ) . امام موسی  بن جعفر ( ع ) بسیار به سراغ فقرا می رفت . شبها در ظرفی پول و آرد و خرما می ریخت و به وسایلی به فقرای مدینه می رساند ، در حالی که آنها نمی دانستند از ناحیه چه کسی است . هیچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن می خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل می داد ، شنوندگان از شنیدن قرآنش می گریستند ، مردم مدینه به او لقب " زین المجتهدین " داده بودند . مردم مدینه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغایی عجیب کردند . آن روزها فقرای  مدینه دانستند چه کسی شبها و روزها برای دلجویی به خانه آنها می آمده است .

    پیام تسلیت حضرت آیت الله امامی کاشانی به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت آیت الله مصطفوی


    حضرت آیت الله امامی کاشانی سالگرد ارتحال آیت الله مصطفوی را تسلیت گفت


    امام جمعه موقت تهران با انتشار پیامی سالگرد ارتحال عالم مجاهد آیت الله «سیدمحمدباقر مصطفوی» را تسلیت گفت.



     آیت الله « محمد امامی کاشانی» در این پیام نوشته است: سالگرد ارتحال عالم وارسته و پارسا حضرت آیت الله حاج سیدمحمد باقر مصطفوی را به همشهریان عزیز خاصه جامعه روحانیت و حوزه های علمیه کاشان و بخصوص بیت معظم آن مرحوم تسلیت می گویم.


    عضو مجلس خبرگان رهبری در این پیام، مغفرت و علو درجات را برای آیت الله مصطفوی و سلامت و موفقیت برای بازماندگان این مجاهد را از درگاه خداوند متعال مسالت نموده است.

    آیت الله «سیدمحمد باقر مصطفوی» هجدهم آذر سال گذشته در سن 81 سالگی به دیار معبود شتافت.

    آیین یکمین سالگرد این عالم ربانی شنبه هشتم آذر پس از نماز مغرب و عشا در مسجد درب یلان حسینیه آن مرحوم برگزار می شود.

    ویژگی‌های تفکر بسیجی به مناسبت گرامیداشت هفته بسیج

    ویژگی‌های تفکر بسیجی

    نویسنده: سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
    “بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است.
    شناخت بسیجی در وضعیت کنونی و آینده از ضروریات بزرگی است که در سرنوشت سامان دادن به کشور، ترویج اسلام ناب و تداوم راه مقدس انقلاب و امام راحل (سلام‌الله علیه) نقش تعیین کننده دارد.
    ملاک و مبنا برای معرفت بسیجی، تفکر بسیجی است که ما را می‌تواند به گوشه‌هایی از حیات معنوی او رهنمون و ماهیت و شخصیت واقعی این انسان معنوی و الهی را برای ما روشن سازد.
    در این نوشتار که به قلم سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به رشته تحریر درآمده ویژگی‌های بسیجی مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است که تقدیم حضورتان می‌کنیم؛

    بررسی مفهوم واژه‌های اساسی تحقیق 


    ۱) بسیجی “بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است. او مطیع اوامر “ولی فقیه” زمان است؛ بر دشمن می‌تازد و امان از او می‌برد؛‌”پارسای” شب است و “شیر” روز؛ هدف غایی بسیاروالای بسیجی او را در جایگاهی بس مقدس قرار داده است. یک چریک یا یک پارتیزان برای جنگ خود علیه دشمن هدف عالی دارد. او می‌جنگد تا کشور و مردمش را از تجاوز دشمن و از یوغ استعمارگر نجات دهد. این به نوبه خود هدفی عالی است؛ اما در این راه چیز دیگری نیست. آخرش همین است و بس. اما بسیجی می‌جنگد چون به‌واسطه ولی فقیه زمان خودمطیع اوامر الهی است؛ یعنی می‌جنگد چون دستور خداوند، جهاد است و صلح می‌کند چون اراده خدا بر آن قرار دارد. این است که به بسیجی روح و نشاط می‌دهد و او را تا ردیف اولیای الهی ارتقا می‌بخشد. همین درجه از عبودیت و بندگی است که آن یار سفر کرده را به وجد می‌آورد تا آنجا که بسیجی را فرزند خود می‌خواند و با آن درجه از خلوصی که در وجود مبارکش سراغ داریم، برانگیخته شدن در روز محشر را با فرزندان بسیجی‌اش از خدا می‌خواهد. بدین ترتیب معلوم می‌شود که بسیجی مفهومی کلی‌تر از رزمنده است چرا که مراتب بندگی فقط در جنگ نیست که تبلور می‌یابد بلکه در تمام شئون زندگی بشری عینیت دارد. بسیجی کسی است که در هیچ یک از دسته‌بندی‌های مادی و متعارف قرار نمی‌گیرد. نه متعلق به حزب است و نه متعلق به زمان، مکان،‌طایفه، صنف بخصوصی و نه هر دسته‌بندی دیگر. زیرا بسیجی یار امام است و بسیجی عبد خداست وانسانی از تبار ابراهیم (علیه‌السلام) که اسماعیل‌وار، مصمم وعاشقانه به مسلخ عشق می‌رود؛ راه حق می‌جوید و سالک همیشه کوی دوست است.

    ۲) تفکر بسیجی و ویژگی‌های آن این واژه مقدس که اولین بار از پرتو کلام نورانی امام راحل تجلی یافت به یک معنا همان اندیشه واعتقادی است که شریف‌ترین فرزندان امام آن را آگاهانه برگزیدند و تمام فکر و خلق و خوی و عمل خود را با آن میزان، تنظیم کردند تا آنجا که انسان‌های دیگری شدند با رایحه‌ای ولایی و صبغه‌ای الهی و جلوه‌ای قرآنی و به معنای دیگر تفکر بسیجی به تمام و کمال، همان اندیشه و اعتقاد کامل به اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه و آله) است یعنی بی‌اسلام ناب، بسیجی نتوان شد و بی‌تفکر بسیجی، اسلام، اسلام محمدی نخواهد بود. بنابراین تفکر بسیجی، تعبیری بدیع از مکتب اسلام و آئین الهی تشیع است. این تفکر ویژگی‌هایی دارد که همان شاخصه‌های اسلام ناب محمدی(صلی‌الله علیه و آله) و شاخصه‌های اسلام علوی و اسلام زهرایی و اسلام عاشورایی حسینی و زینبی است.
    امام خمینی(سلام‌الله علیه)احیاگر اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه وآله) و پایه‌گذار و معلم مکتب “تفکر بسیجی”‌در عصر ما بزرگترین تفسیر را از بسیج و تفکر بسیجی، ارائه می‌فرماید:‌”من... از خدا می‌خواهم که با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در دنیا افتخارم این است که خود بسیجی‌ام”.
    با این تعبیر امام راحل هم بسیجی و تفکر بسیجی را تا اعلا درجه ستود زیرا به بسیجی بودن افتخار کرد و هم به رهروان آموخت که تفکر بسیجی چیست و اسوه بسیجی کیست.
    از برکات نهضت عظیم و مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام راحل حضور هرچند کوتاه مدت ولی موثر و همه جانبه تفکر امام راحل در همه صحنه‌های حیات امت اسلامی بویژه در مهمترین حادثه انقلاب اسلامی یعنی دفاع مقدس بود.
    این حضور که از پشتوانه گرانبها از عالی‌ترین درجات ایمان و عمل صالح برخوردار بود در کوتاه‌ترین مدت منشاء چنان تحولات شگرفی در میان رهروان شد که حتی گاهی راه باور را بر همرهان دشوار می‌کرد و رنگ و بوی افسانه به خود می‌گرفت، اما عاقبت دشمنان هم دریافتند که تفکر بسیجی آن‌گونه که امام راحل پایه‌گذاری کرد، کیمیایی است که حتی افسانه‌ها را در وادی واقعیت به مبارزه می‌طلبد.
    تفکر بسیجی آن چنان حقانیت اصحاب کربلا را به نمایش گذاشت که دیگر هیچ منکری نتواند شائبه مبالغه در داستان فداکاران کربلا را به دل راه دهد.
    تفکر بسیجی با اوصاف اعجاب‌آورش چیزی نیست جز برنامه بی‌نظیر توحید وعدالتخواهی وشاخصه‌های آن چنین است:

    ۱) پیوند و بیعت با ولایت: از محمد(صلی‌الله علیه وآله) و علی(علیه‌السلام) تا مهدی(عج) و در زمان غیبت با ولایت فقیه.

    ۲) ایمان و اخلاص: ‌تفکر بسیجی بیش از هر چیز بر ایمان خالص و محض به غیب مبتنی است؛ ایمان به الله با همه اسما و اوصاف جمال و جلالش بدون ذره‌ای تردید یا شرک.

    ۳) حریت در عبودیت: در این مکتب، بندگی نه از روی طمع و نه از روی خوف بلکه از روی آزادگی و عشق به معبود است؛ همان‌گونه که امیرمومنان(ع) در وصف خویش بیان فرمود لذا بسیجی بنده رب است نه بنده زر و زور؛ چه او شرافتمندتر از این است که غیر از این باشد.

    ۴) اطاعت آگاهانه: از آنجا که بسیج در اصل خود تبلور آیه شریفه “اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم” (نساء ۵۹) است، بدون تردید اطاعت و فرمانبرداری آگاهانه در تفکر بسیجی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص می‌دهد زیرا در تفکر بسیجی عنایت نهایی برای انسان، کسب رضایت معبود است و چنین غایتی جز با فرمانبرداری مطلق از اوامر الهی که همانا عمل به تکلیف معین شده از سوی امام و ولی فقیه در زمان غیبت است، حاصل نمی‌شود.
    اطاعت از فرماندهی از بدیهی‌ترین ویژگی‌ها و آشناترین شاخصه‌های رزمندگان است که یک روز ندای هل من ناصر حسین زمانه را با ترک مال و منال و جاه و مقام و درس و مدرسه پاسخ دادند و روز دیگر جام زهر پذیرش قطعنامه را به امر فرمانده عزیزشان بر خویش گوارا کردند و سپس بلافاصله برای خرد کردن دندان تهاجم خائنان منافق و صدام پلید “مرصاد” را آفریدند و ثابت کردند آن کس که بسیجی است چون موم در دست فرمانده بحق خود نرم و انعطاف‌پذیر است و انعطاف‌پذیری در برابر فرمان حق، خصلت خاص همه صاحبان تفکر بسیجی است.

    ۵) عدالتخواهی: از مهمترین ویژگی‌های تفکر بسیجی عدالتخواهی همه جانبه است در همه ابعاد اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی.
    بسیجی تفسیر عدالت علی(علیه السلام) است که به قیمت تمام جهان حاضر نیست به قدر گرفتن پوست جویی از دهان مورچه‌ای به کسی ستم کند اگرچه آن کس دشمن او باشد.
    بسیجیان به حکم “کونوا قوامین لله شهداء بالقسط...”‌(مائده، ۸) قائمان به قسط هستند و بدکاری هیچ قومی آنها را به ستمکاری نمی‌کشاند. خودداری رزمندگان ما از مقابله به مثل با جنایات صدام علیه مردم از همین تعهد ناشی می‌شد.

    ۶) ظلم‌ستیزی: بسیجی مصداق فریاد عادل‌ترین مظلوم و مظلوم‌ترین عادل خلقت یعنی فریاد “کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا” امیرمومنان (علیه‌السلام) است. بسیجی فرمانبردار امامی است که فرمود:‌”ما تا آخر در کنار مظلومان جهان می‌ایستیم و با ظالم می‌جنگیم” یعنی ما تا فنای فتنه در جهان مجاهده می‌کنیم (انفال، ۳۹) و در میدان مبارزه با ظلم، لبه تیز شمشیر خود را متوجه ریشه همه مظاهر فرهنگی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ستمگران می‌کنیم و تا قطع تمامی آن ریشه‌های متعفن از پا نخواهیم نشست.

    ۷) شهادت‌طلبی عاشقانه: اشتیاق غرقه شدن در خون خود همواره بزرگترین آرزوی اولیای الهی بوده است و “فزت و رب الکعبه” زبان حال همه عاشورائیانی است که یک عمر استغاثه برای توفیق شهادت در راه خدا را پیشه خود می‌ساختند و در انتظار آن بیتابانه لحظه‌شماری می‌کرده‌اند.
    داستان پیشی گرفتن اصحاب امام حسین(علیه‌السلام) در میدان کربلا و رزمندگان ما در ایام دفاع مقدس علاوه بر اثبات این حقیقت شگرف، گویای اوج ازخودگذشتگی و کمالی است که از آشکارترین ویژگی‌های تفکر بسیجی است.

    ۸) ایثارگری کریمانه: ‌هرچند ایمان خالص به غیب، این باور را که انسان هرچه را در این دنیای مادی در راه خداوند از دست بدهد در واقع حقیقت آن را در اعلا مرتبه‌اش به دست آورده است، در تفکر بسیجی ایثارگری معنای گسترده‌تری دارد و آن از خودگذشتگی است به تمام معنا. همه چیز برای رضای خداوند در طبق اخلاص گذاشته می‌شود.
    چنین تفکری انسان را تا آن اندازه متعالی می‌کند که حاضر می‌شود در گمنام‌ترین وضعیت دنیوی در اوج بی‌توقعی و وارستگی از همه چیز خود بگذرد و چون حسین(علیه‌السلام) با زمزمه “رضا برضاک”‌پای در میدانی می‌گذارد که در نظر خلایق چیزی جز دام بلا و مصائب نیست.

    ۹) زهد و قناعت: پس از روشن شدن ارتباط عمیق ایثارگری با تفکر بسیجی دیگر نمی‌توان آن را منهای زهد و قناعت تصور کرد زیرا اساس این تفکر بر چیزی است که حتی سایه رفاه‌طلبی، راحت‌طلبی، شکمبارگی، اسراف، تبذیر، تجمل‌پرستی و دنیادوستی در قاموس آن راه ندارد.
    تفکر بسیجی این است که کوله بار زهدی علی‌وار، توشه‌ای از ساده‌ترین طعام‌ها و سرپناهی از بی‌تجمل‌ترین بناها و پوشاکی از مردمی‌ترین پوشش‌ها را به همراه دارد.
    بسیجی هنوز تصویر خانه گلی علی (علیه السلام) و اتاق کوچک امام خمینی(ره) و حسینیه بی‌تجمل جماران را بر لوح دل خویش دارد و می‌داند که تفکر بسیجی یعنی عزم راسخ مبارزه و این عزم همان‌طور که امام بسیجیان فرمودند با رفاه طلبی و راحت‌طلبی هرگز سرسازش ندارد.

    ۱۰) تواضع و صمیمیت: اصولا آنچه بوی تکبر و خودبینی می‌دهد هزاران سال از فرهنگ متعالی بسیج و تفکر بسیجی فاصله دارد زیرا بسیجی پیش از هر چیز همه سدهای منیت و خودبینی را در هم شکسته است او در میان اسمای الهی محو و در میان بندگان خدا ناشناس است. او علو و مرتبت را از آن خدا می‌بیند و اسوه‌ای دارد که هرگاه تازه واردی بر جمع او و یارانش وارد می‌شد، نمی‌توانست بدون راهنمایی یاران دیگر او را از دیگران بازشناسد (سنن النبی علامه طباطبایی) او سردار رشیدی چون مالک‌اشتر داشته است که از شدت تواضع،جاهلان بر او جسارت می‌کردند و او با کرامت آنان را دعا می‌کرد.
    او امامی دارد که وقتی استقبال‌کنندگان لجام اسب او را ‌کشیدند و در رکاب او ‌دویدند به خشم آمد و بر آنان خروشید که این رسم نه شایسته امیرمومنان است که خودمشی اهل ایمان را مشی تواضع می‌داند.
    او امامی دارد که دعوت فقرا را به صرف غذایی از آب استخوان پخته می‌پزد و پیامبری دارد که چون بردگان، متواضعانه مشی می‌کند و همچون آنان طعام صرف می‌کند و همچون آنان جلوس می‌کند در حالی که عزیزترین و شریف‌ترین است نزد خدای (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۹، فراز ۲۲.) خود او آنگاه که در کنار زیردستان خود بر پشت وانت سوار می‌شود و دیگران را بر جای بهتر می‌نشاند می‌خواهد بگوید که من پرچمدار تفکر بسیجی‌ام؛ تفکر آن پیامبری که در زمان رواج رفتارهای اشرافگرانه و استکباری سفیانیان در اوج عزت و اقتدار بر استر یا چارپایی بدون زین و پالان سفر می‌کرد(سنن النبی علامه‌طباطبایی.) بر بوریایی می‌آرمید و پیاده مسافتهای طولانی کوچه‌های مدینه را طی می‌کرد و همه اینها در حالی بود که حتی جبرئیل شایسته همراهی او تا “قاب قوسین اوادنی” (النجم، ۹) نبود. ندای “ولاتمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا” (اسرا، ۳۷) آویزه گوش اوست تا مجمع یاران و اهل ایمان را مقرون صفا و صمیمیت کند و بوستان دین را بارورتر سازد.

    ۱۱) شجاعت و دلاوری: حرکت شجاعانه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در صفوف مقدم نبرد با دشمنان، مبارزه یک تنه حضرت امیر(علیه السلام) با قوی‌ترین پهلوان عصر خویش آنجا که یک ضربت او بر همه عبادات جن و انس برتری یافت و ایستادگی شجاعانه مظلومان کربلا در برابر سپاه بی‌شمار قساوت‌پیشگان یزیدی همه و همه برگ‌های زرینی از پرونده درخشان شجاعت‌های اعجاب‌انگیز تربیت‌شدگان مکتب اسلام ناب یعنی تفکر بسیجی است. نبرد تن با تانک، نبرد نوجوانان دریادل بسیجی با رزمدیده‌ترین فرماندهان دشمن و نبرد پابرهنگان جانباخته با میدان‌های بی‌ترحم مین و انفجار، پیشروی به قلب دشمن زیرباران آتش دشمن و بالاخره نبرد بدن با فولاد و آتش، جملگی آثار انکارناشدنی تحولی هستند که تفکر بسیجی در همه معیارهای محاسباتی انسان مومن پدید آورد.
    سرگذشت فرماندهان شهید که به‌مانند ستارگان درخشانی آسمان مصفای انقلاب اسلامی را منور کرده‌اند، گواهان صادق این حقیقتند که تفکر بسیجی محرک مقدسی است که همواره بهترین‌ها را مشتاقانه به سوی سهمگین‌ترین میدان‌های مبارزه و نبرد سوق می‌دهد. شهیدان گرانقدری نظیرچمران، خرازی، حاج همت، باقری، باکری‌ها، میثمی، چراغی، کریمی، بروجردی، شفیع‌زاده، زین‌الدین و... الواح زرین دفتر عشق و شهادت و مکتب تفکر بسیجی هستند.

    ۱۲) صلابت و کوبندگی: تفکر بسیجی آنگاه که دفاع از کیان اسلام و عزت مسلمین و حقوق مستضعفین در میان باشد، صیقل‌دهنده شمشیر عدالتجو و ظلم‌ستیز رزمندگان و استحکام‌بخش گام‌های استوار همراهان و یاران رسول‌الله خواهد بود. چه اینان در کنار رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) اشداء علی الکفار (فتح، ۲۱) هستند و نامشان چون نام مولایشان لرزه بر اندام منحرفان و مفسدان می‌اندازد.
    اینان احیاگر خاطره رشادت‌های امیرمومنان و فرمانده دلاورش مالک و فرزند شهیدش عباس علمدار هستند و اینان کسانی بودند که یک تکبیر آنان شیرازه سپاه دشمن را از هم می‌گسیخت و گروه گروه از آنان را ذلیلانه به شکست و اسارت وا می‌داشت.
    اینان فرزندان خمینی(رحمه‌الله علیه) بودند که چون ابراهیم با ندای تکبیر بت‌های شرق و غرب را در هم کوبیدند و مستکبران را به عجز و ذلت کشاند.

    ۱۳) ابتکار و خلاقیت: طراحی خندق در نبرداحزاب، آنگاه که جمعیت مومنان در محاصره سهمگین کفار و مشرکین قرار داشتند، نشان داد که عنایت الهی چگونه اذهان اهل ایمان را به نور خود پویا می‌کند و البته این امر بدیهی است. او خود وعده فرمود:‌”ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا”. (انفال، ۲۹) او که به اهل تقوا شناخت عالی از همه رموز خلقت می‌دهد، طبیعی است که کشف رموز جهان مادی در چنین مکتبی برای اهل ایمان و تقوا بسیار پیش پا افتاده خواهد بود.
    تفکر بسیجی ذهن را چنان صیقل می‌دهد که پرده‌های غیب را کنار می‌زند. حال چگونه در وادی روابط و حوادث مادی چیزی بر صاحب این تفکر می‌تواند پوشیده بماند. اقدامات شگفت‌آور امام بسیجیان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و نیز صدها نمونه استثنایی از ابتکارات رزمندگان اسلام در صحنه‌های دفاع مقدس، حقایقی است که نشانگر شکوفایی استعداد ابتکار و خلاقیت در مومنان است.

    ۱۴) شاخصه‌های دیگری نظیر عزت نفس، گمنامی و دوری از شهرت طلبی، مدیریت و تدبیر شایسته، غیرت و جوانمردی، تعهد و وفاداری، صبر و پایداری، ترحم و نوع‌دوستی حتی با دشمنان، عبادت واستغاثه به درگاه خداوند، تکبر در برابر استکبار و ... نیز همگی درفرهنگ و تفکر بسیجی از درخشندگی خاصی برخوردارند که به جهت رعایت اختصار از بیان آنها پرهیز می‌شود.

    شهادت حضرت امام زین العابدین(ع) به روایتی (۹۵ ق)


    شهادت حضرت امام زین العابدین(ع) به روایتی (۹۵ ق)

    شرح مناسبت:
    شهادت امام سجاد(ع) در برخی نقل‏ها سال ۹۲ ق و در نقلی دیگر سال ۹۴ و در منابعی دیگر سال ۹۵ ذکر شده است. همچنین در روز شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد. در برخی منابع، شهادت ایشان را در روز ۲۲ ۱۸ و ۲۵ ماه محرم نیز ذکر کرده‏اند. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقیّه بود و کسی در برابر جاسوسان بنی‏امیه، مجال نفس کشیدن نداشت؛ با این حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احکام اسلام فروگذاری نکرد. ایشان به هر نحوِ ممکن، مسائل اسلامی را بیان می‏نمود و در هدایت مردم می‏کوشید. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحیفه‏ی سجادیه است که مشتمل بر ۵۴ دعا از دعاهای آن حضرت می‏باشد. مدت عمر آن امام، ۵۷ سال و زمان امامت آن بزرگوار ۳۴ سال بود. آن امام همام، سرانجام به دستِ هشام بن عبدالمَلِک در زمان خلافت ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید. پیکر مطهر امام سجاد(ع) در قبرستان بقیع و در کنار مرقد مطهر عموی گرامیش حضرت امام حسن مجتبی(ع) واقع است.
    منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما
    آیات و روایات متناسب :
    شهادت امام سجّادعلیه السلام
    امام باقرعلیه السلام :
    کانَ أثَرُ السُّجُودِ فِی جَمیعِ مَواضِعِ سُجُودِهِ فَسُمِّی السَجّادُ لِذلِکَ
    اثر سجده در تمام مواضع هفت گانه سجده او نمایان بود ؛ از این جهت "سجّاد" نامیده شد
    بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۶ .
    امام باقرعلیه السلام :
    کانَ یُصَلّی صَلاةَ مُوَدِّعٍ یَری أنَّهُ لایُصَلِّی بَعدَها أبَدَاً
    امام سجّادعلیه السلام مانند کسی که آخرین نماز خود را به جای می‏آورد ، نماز می‏گزارد. او چنین می دید که پس از آن هیچ‏گاه نماز نمی‏گزارد
    بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۷۹ .
    امام صادق‏ علیه السلام :
    یُنادِی مُنادٍ یَومَ القیامَةِ أینَ زَینُ العابِدینَ؟ فَکَأنّی أنظُرُ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ‏علیه السلام یَخطُرُ بَینَ الصُّفُوفِ
    روز قیامت منادی ندا می‏دهد : "زیور عبادت کنندگان کجاست؟" گویا علی بن‏حسین‏علیه السلام را می‏بینم که میان صف‏ها با ابّهت گام بر می‏داد
    میزان الحکمه ، ح ۱۱۳۱ .
    سخنان برگزیده
    امام سجّادعلیه السلام :
    ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَی اللَّهِ مَن یَقتَدی بِسُنَّةِ إمامٍ و لا یَقتَدِی بِأعمالِهِ
    هشدار که منفورترین مردم نزد خداوند کسی است که سیره امامی را برگزیند ولی از کارهای او پیروی نکند
    الکافی ، ج ۸ ، ص ۲۳۴ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    کَفُّ الأذی ، مِنْ کَمالِ العَقلِ وفیهِ راحَةٌ لِلبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً
    خودداری از آزار رساندن ، نشانه کمال خرد و مایه آسایش دو گیتی است
    تحف العقول ، ص ۲۸۳ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    إنَّها [الصَّدَقَةَ] تَقَعُ فِی یَدِاللَّهِ قَبلَ أن تَقَعَ فِی یَدِ السّائِلِ
    صدقه ، قبل از این‏که به دست نیازمند برسد ، در دست خداوند قرار می‏گیرد
    عدّة الدّاعی ، ص ۵۹ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    إذا صَلَّیتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ
    هرگاه نماز می‏گزاری ، [چنان باش که گویی]نماز آخرین را به جای می‏آوری
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۶۰ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    المُؤمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ و یَنطِقُ لِیَغنَمَ
    مؤمن سکوت می‏کند تا سالم ماند و سخن می‏گوید تا سود برد
    الکافی ، ج ۲ ، ص ۲۳۱ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    خَفِ اللَّهَ لِقُدرَتِهِ عَلَیکَ واستَحی مِنهُ لِقُربِهِ مِنکَ
    از قدرت خداوند بر خویش بترس و از نزدیکی‏اش به خود شرمگین باش!
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۶۰ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    قَدِّمُوا أمرَ اللَّهِ و طاعَتَهُ و طاعَةَ مَن أوجَبَ اللَّهُ طاعَتَهُ بَینَ یَدَیِ الاُمورِ
    فرمان خدا و طاعت او و طاعت کسی را که طاعتش را واجب کرده است ، بر همه چیز مقدّم بدارید
    تحف العقول ، ص ۲۵۴ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلی ثَلاثٍ : إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن یُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ یُریدُ أن یُصیبَهُ
    مؤمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را می‏گیرد : یا برایش ذخیره می‏شود ، یا در دنیا برآورده می‏شود و یا بلایی که می‏خواست به او برسد از او برگردانده می‏شود
    تحف العقول ، ص ۲۸۰ .

    امام سجّادعلیه السلام :
    إنّی لَاُحِبُّ أن أدومَ عَلَی العَمَلِ و إن قَلَّ
    من دوست دارم که در کار پیوسته باشم ، اگر چه اندک باشد
    وسائل الشیعه ، ج ۴ ، ص ۹۲ .

    20 اخلاق زن نسبت به شوهر

    اخلاق زن نسبت به شوهر

     

    زیور اطاعت از شوهر به گردن آویز

    1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه [1].

    مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسـخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد[2] سرپیچی نکند و پاسـخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد.

    باران عشق و محبت

    2- امام رضا علیه السلام می فرمایند: اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له … [3].

    بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست.

    رضایت و شفاعت

    3- امام باقر علیه السلام می فرمایند: لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها [4].

    برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست.

    عطر مهر و محبت

    ۴- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده [5].

    حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد.

    سرانجام ناسپاسی

    ۵- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها [6].

    هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود.

    لجبازی هرگز

    ۶- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج [7].

    بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»

    خشمگین کردن شوهر هرگز

    ۷- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «طوبی لامراة رضی عنها زوجها [8].

    خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»

    اذیت نکن

    8- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما [9].

    کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند.

    بزرگداشت شوهر، آزار نرساندن و مطیعش بودن

    ۹- امام صادق علیه السلام می فرمایند: . . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله [10].

    خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .

    چشمداشت بجا و منطقی

    1۰- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته [11].

    برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند.

    مهمان، با اجازه شوهر

    11- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم [12].

    مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند.

    هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن

    1۲- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید [13]. برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است.

    در این کارها نیز به او کمک کن

    13- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام [14].

    هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد.

    شهری در بهشت خدا

    1۴- امام صادق علیه السلام می فرمایند: ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة [15].

    هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد.

    تامین امنیت روانی همسر

    1۵- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة [16].

    حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود.

    رحمت خدا از آن کدبانویان است

    1۶- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند: ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه [17].

    هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند.

    خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت

    1۷- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند: علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها [18].

    بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند.

    هنر آشپزی

    1۸- امام صادق علیه السلام می فرمایند: خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم [19].

    بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان.

    آرایش فقط برای شوهر

    19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره [20].

    بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند.

    از تو سپاسگزارم

    2۰- امام صادق علیه السلام می فرمایند: خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت [21].

    بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد.

    20 اخلاق شوهر نسبت به زن


    20 اخلاق شوهر نسبت به زن


    اظهار محبت بیشتر؛ ایمان بیشتر

    ۱- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء[1]

    هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به زن ها نیز زیاد می شود .


    دوستدار اهل بیت علیهم السلام دوستدار همسر است

    ۲- امام صادق علیه السلام می فرمایند: کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا [2].

    هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به زن ها (همسرش) نیز بیشتر دوستی می کند.


    صفای زندگی اینجاست، اینجا

    ۳- حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک [3].

    همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود.


    از تکبر و خشونت بپرهیز

    ۴- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و یحنون علیهم ولا یظلمونهم [4].

    بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند.


    سیلی، هرگز!

    ۵- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم [5].

    هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند.


    من تو را دوست دارم

    ۶- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابداً [6].

    این گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم » ، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.


    تامین سعادت دینی و دنیایی همسر

    ۷- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها، ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق، ولاتخالفه فی ذلک [7].

    حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را – اگر در مال زن حق زکاتی است – به او یاد دهد، و زن نیز در این کارها با او مخالفت نورزد.

    این هم جهاد در راه خداست

    ۸- امام رضا علیه السلام می فرمایند: الکآد علی عیاله من حل کالمجاهد فی سبیل الله [8].

    کسی که از راه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش می کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند.


    آیا هدیه هم می خری؟

    ۹- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج ولیبدا بالاناث قبل الذکور فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل ومن اقر بعین ابن فکانما بکی من خشیة الله ومن بکی من خشیة الله ادخله الله جنات النعیم [9].

    هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه می برد. [و هنگامی که هدیه را به خانه می برد]، باید، قبل از پسران، به دختران بدهد، زیرا کسی که دخترش را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است . و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند.


    بازار و خرید گوشت

    ۱۰- امام سجاد علیه السلام می فرمایند: لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة [10].

    برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنی تر است .»


    سوغاتی را فراموش نکن

    ۱۱- امام صادق علیه السلام می فرمایند: اذا سافر احدکم فقدم من سفره فلیات اهله بما تیسر [11].

    هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای که توانایی دارد سوغاتی بیاورد.


    برای زنتان آرایش کنید.

    ۱۲- امام باقر علیه السلام می فرمایند: النسآء یحببن ان یرین الرجل فی مثل ما یحب الرجل ان یری فیه النسآء من الزینة [12].

    همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت و آرایش را در مردانشان ببینند.


    خانه را گرم نگه دار

    ۱۳- امام رضا علیه السلام می فرمایند: بنبغی للمؤمن ان ینقص من قوت عیاله فی الشتآء ویزید فی وقودهم [13].

    سزاوار است که مؤمن در زمستان از خوراک خانواده اش کم کند، و بر [چوب و زغال و] وسیله گرم کننده آنان بیفزاید.


    شاد ساختن خانواده در مناسبت های فرخنده

    ۱۴- راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق زن بر شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند: . . . ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولایدع ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام وان یسنی لهم فی ذلک شی ء ما لم یسن لهم فی سآئر الایام [14].

    . . . هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و در روزهای عید خوراک آنان را افزایش دهد، و چیزهایی برای آنان فراهم کند که در روزهای دیگر فراهم نمی کرده است.

    تهمت و سوء ظن هرگز

    ۱۵- امام صادق علیه السلام می فرمایند: لا تقذفوا نسآءکم فان فی قذفهن ندامة طویلة وعقوبة شدیدة [15].

    به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]، زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر سختی خواهد بود.

    خدا کند تو بیایی

    ۱۶- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله بالمصر الذی فیه اهله [16].

    از جوانمردی دور است که [مردی] در شهری که خانواده اش هستند باشد، ولی در غیر خانه خود بخوابد.


    آداب ورود به خانه

    ۱۷- امام صادق علیه السلام می فرمایند: یسلم الرجل اذا دخل علی اهله واذا دخل یضرب بنعلیه ویتنحنح یصنع ذلک حتی یؤذنهم انه قد جآء حتی لا یری شیئا یکرهه [17].

    هنگامی که مرد با خانواده اش برخورد می کند، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صدای کفش و با سرفه کردن، خانواده اش را از آمدن خود با خبر کند، تا اینکه چیزی نبیند که او را ناخوش آید.


    در کنار همسر نشستن

    ۱۸- پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا [18].

    نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خدای بزرگ دوست داشتنی تر از اعتکاف [و نشستن] در این مسجد من است.


    تا کنون لقمه در دهانش گذاشته ای؟

    ۱۹- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فی امراته [19].

    مرد در برابر لقمه ای که در دهان زنش می گذارد پاداش می برد.


    کتک نزن، فریاد نکش!

    ۲۰- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله به یکی از زنان درباره حق زن بر شوهرش می فرمایند: حقک علیه ان یطعمک مما یاکل ویکسوک مما یلبس ولا یلطم ولا یصیح فی وجهک [20].

    حق تو بر شوهرت این است که از آنچه خود می خورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود می پوشد تو را نیز بپوشاند، و به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد.

    شهادت حضرت امام زین العابدین(ع)

    شهادت حضرت امام زین العابدین(ع)

    شرح مناسبت:
    شهادت امام سجاد(ع) در برخی نقل‏ها سال ۹۲ ق و در نقلی دیگر سال ۹۴ و در منابعی دیگر سال ۹۵ ذکر شده است. همچنین در روز شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد. در برخی منابع، شهادت ایشان را در روز ۲۲ ۱۸ و ۲۵ ماه محرم نیز ذکر کرده‏اند. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقیّه بود و کسی در برابر جاسوسان بنی‏امیه، مجال نفس کشیدن نداشت؛ با این حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احکام اسلام فروگذاری نکرد. ایشان به هر نحوِ ممکن، مسائل اسلامی را بیان می‏نمود و در هدایت مردم می‏کوشید. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحیفه‏ی سجادیه است که مشتمل بر ۵۴ دعا از دعاهای آن حضرت می‏باشد. مدت عمر آن امام، ۵۷ سال و زمان امامت آن بزرگوار ۳۴ سال بود. آن امام همام، سرانجام به دستِ هشام بن عبدالمَلِک در زمان خلافت ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید. پیکر مطهر امام سجاد(ع) در قبرستان بقیع و در کنار مرقد مطهر عموی گرامیش حضرت امام حسن مجتبی(ع) واقع است.
    منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما
    آیات و روایات متناسب :
    شهادت امام سجّادعلیه السلام
    امام باقرعلیه السلام :
    کانَ أثَرُ السُّجُودِ فِی جَمیعِ مَواضِعِ سُجُودِهِ فَسُمِّی السَجّادُ لِذلِکَ
    اثر سجده در تمام مواضع هفت گانه سجده او نمایان بود ؛ از این جهت "سجّاد" نامیده شد
    بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۶ .
    امام باقرعلیه السلام :
    کانَ یُصَلّی صَلاةَ مُوَدِّعٍ یَری أنَّهُ لایُصَلِّی بَعدَها أبَدَاً
    امام سجّادعلیه السلام مانند کسی که آخرین نماز خود را به جای می‏آورد ، نماز می‏گزارد. او چنین می دید که پس از آن هیچ‏گاه نماز نمی‏گزارد
    بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۷۹ .

    امام صادق‏ علیه السلام :
    یُنادِی مُنادٍ یَومَ القیامَةِ أینَ زَینُ العابِدینَ؟ فَکَأنّی أنظُرُ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ‏علیه السلام یَخطُرُ بَینَ الصُّفُوفِ
    روز قیامت منادی ندا می‏دهد : "زیور عبادت کنندگان کجاست؟" گویا علی بن‏حسین‏علیه السلام را می‏بینم که میان صف‏ها با ابّهت گام بر می‏داد
    میزان الحکمه ، ح ۱۱۳۱ .
    سخنان برگزیده
    امام سجّادعلیه السلام :
    ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَی اللَّهِ مَن یَقتَدی بِسُنَّةِ إمامٍ و لا یَقتَدِی بِأعمالِهِ
    هشدار که منفورترین مردم نزد خداوند کسی است که سیره امامی را برگزیند ولی از کارهای او پیروی نکند
    الکافی ، ج ۸ ، ص ۲۳۴ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    کَفُّ الأذی ، مِنْ کَمالِ العَقلِ وفیهِ راحَةٌ لِلبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً
    خودداری از آزار رساندن ، نشانه کمال خرد و مایه آسایش دو گیتی است
    تحف العقول ، ص ۲۸۳ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    إنَّها [الصَّدَقَةَ] تَقَعُ فِی یَدِاللَّهِ قَبلَ أن تَقَعَ فِی یَدِ السّائِلِ
    صدقه ، قبل از این‏که به دست نیازمند برسد ، در دست خداوند قرار می‏گیرد
    عدّة الدّاعی ، ص ۵۹ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    إذا صَلَّیتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ
    هرگاه نماز می‏گزاری ، [چنان باش که گویی]نماز آخرین را به جای می‏آوری
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۶۰ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    المُؤمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ و یَنطِقُ لِیَغنَمَ
    مؤمن سکوت می‏کند تا سالم ماند و سخن می‏گوید تا سود برد
    الکافی ، ج ۲ ، ص ۲۳۱ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    خَفِ اللَّهَ لِقُدرَتِهِ عَلَیکَ واستَحی مِنهُ لِقُربِهِ مِنکَ
    از قدرت خداوند بر خویش بترس و از نزدیکی‏اش به خود شرمگین باش!
    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۶۰ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    قَدِّمُوا أمرَ اللَّهِ و طاعَتَهُ و طاعَةَ مَن أوجَبَ اللَّهُ طاعَتَهُ بَینَ یَدَیِ الاُمورِ
    فرمان خدا و طاعت او و طاعت کسی را که طاعتش را واجب کرده است ، بر همه چیز مقدّم بدارید
    تحف العقول ، ص ۲۵۴ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلی ثَلاثٍ : إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن یُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ یُریدُ أن یُصیبَهُ
    مؤمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را می‏گیرد : یا برایش ذخیره می‏شود ، یا در دنیا برآورده می‏شود و یا بلایی که می‏خواست به او برسد از او برگردانده می‏شود
    تحف العقول ، ص ۲۸۰ .
    امام سجّادعلیه السلام :
    إنّی لَاُحِبُّ أن أدومَ عَلَی العَمَلِ و إن قَلَّ
    من دوست دارم که در کار پیوسته باشم ، اگر چه اندک باشد
    وسائل الشیعه ، ج ۴ ، ص ۹۲ .

    شهادت اسوه تقوا

    شهادت اسوه تقوی، شجاعت، کرامت، بزرگواری و تهجد، زینت پرستندگان و سیدساجدان و پیشوای عابدان، امام علی بن الحسین علیه السلام را به دوستداران آن حضرت و همه انسان های تسلیت می گوییم. امیدواریم با تلاش در راه آن حضرت پیروان شایسته ای برای آن امام همام باشیم.


    مظهر تقوا و شجاعت

    شهادت چهارمین ستاره درخشان آسمان ولایت و امامت، بزرگ مرد میدان صبر و مقاومت و مظهر تقوا و شجاعت، حضرت امام زین العابدین، سیدالساجدین علیه السلام ، بر شیعیان و همه کسانی که در راه اعتلای ارزش های انسانی و الهی، تحمل مشقت می کنند و رنج ها و دردها را برخود هموار می کنند تسلیت می گوییم و از روح بزرگ آن امام عظیم الشان طلب کمک می کنیم.


    پیشوای عابدان

    شهادت چهارمین برگزیده الهی، سلاله پاک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ذرّیه علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام و فرزند سیدالشهدا علیه السلام حضرت امام زین العابدین علیه السلام امام صابران و پیشوای عابدان را به شیعیان واقعی آن حضرت تسلیت می گوییم. و آرزو می کنیم همه ما در دنیا و آخرت جزو پیروان راستین آن بزرگوار به شمار آییم.


    نمونه مردانگی و شجاعت

    امروز مصادف با سالروز شهادت امام چهارم، بزرگ مرد میدان صبر و استقامت، نمونه مردانگی و شجاعت، اسوه خداجویان و پیشوای عبادت پیشگان، حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. شهادت این امام مظلوم و بزرگوار را به شما و به همه رهپویان حق و حقیقت، تسلیت عرض می کنیم.


    ستاره ای تابناک

    امروزغمی بزرگ و جانکاه در خود نهفته دارد، روزی که در آن آزادگان و حق طلبان به سوگ مردی بزرگ از تبار رسولان و پیامبران و منادیان حق و عدالت نشستند و در رثای امامی مظلوم زانوی غم در بغل گرفتند و اشک ماتم ازدیدگان نشاندند. آری، آنان در عزای از دست دادن ستاره ای تابناک از منظومه ولایت و امامت، یعنی امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام ، اندوهناک و غمناکند. ما نیز در سالروز شهادت آن امام همام به سوک می نشنیم و شهادت آن بزرگوار را به شما پیروان و شیعیان بزرگوار آن حضرت تسلیت می گوییم.


    شهادت، میراث انبیاء

    شهادت و مرگ در راه خدا، فوز عظیمی است که خداوند به صاحبان و برگزیدگان درگاهش عطا می کند. شهادت میراث بزرگ انبیا و الیا و صلحان است که در راه اعتلای حق و حقیقت به راحتی از جان خویش می گذرند و با شهادت خود شیوه پایداری در راه خدا و دفاع از راستی و عدالت را به دیگران می آموزند. در چنین روزی یکی از همان برگزیدگان خدا، یعنی امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام ، سرانجام با مقاومت در برابر ظلم و بی عدالتی وحمایت از حق و عدالت، شهادت را برگزید و به ملکوت اعلی پیوست. شهادت این امام عزیز را به شما و همه پیروان مخلص آن حضرت تسلیت می گوییم.


    سید الساجدین

    در چنین روزی همهمه و اندوهی سترگ بر مدینه پیامبر حکمفرما بود. همه در تب و تاب از دست دادن فرزند عزیز پیامبر علیه السلام خویش، روز غم باری را سپری می کردند. آثار سوگ و ماتم از در و دیوار مدینه هویدا بود و غبار اندوه فضای مدینه را فرا گرفته بود. همه در عزای از دست دادن سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام ، به سوگ نشسته بودند و اشک ماتم از دیدگان فرو می نشاندند. امروز ما نیز غمناک و اندوهگین، سالروز شهادت آن امام بزرگوار را به شما دوستداران و شیعیان غم زده آن حضرت تعزیت می گوییم و امیدواریم همه ما پیروان راستینی برای آن حضرت باشیم.


    الگوی عبادت

    شهادت چهارمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، حضرت امام زین العابدین علیه السلام ، الگوی عبادت و خداپرستی، سجاده نشین نیمه شب ها بر درگاه حضرت دوست و خلوت گزین بارگاه کبریایی، راز و نیاز کننده عاشقِ پیشگاه الهی و دلداده آستان آن یار یگانه، را به شما دوستداران، پیروان و عاشقان و عارفان آن حضرت تسلیت می گوییم. امید که همگی از یاران و شیعیان مخلص آن امام همام باشیم.


    تجسم تقوا

    امروز تقوی و پرهیزگاری، خویشتن داری، غلبه بر تمنیات نفسانی، خشیت الهی، خضوع در پیشگاه خداوندی و دیگر صفات پسندیده عزادار از دست دادنِ دارنده و نمونه عینی این صفات، حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام اند بزرگ مردی که واژگان از توصیف وجود آن بزرگوار ناتوانند. شهادت این تندیس پارسایی و آزادگی را به شما دوستداران و پیروان صِدّیق آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.


    شهادت امام زین العابدین علیه السلام

    امام زین العابدین علیه السلام در شهر مدینه روز دوشنبه، دوازدهم محرم سال 95 ه. ق و در 57 با زهری که به دستور هشام بن عبدالملک به ایشان خوراندند به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار مرقد مطهر عموی بزگوارش، امام حسن مجتبی علیه السلام ، به خاک سپرده شد. امام در شب شهادت، فرزندان خود را گرد خویش فراخواندند و سفارش فرمودند: «از آرزوهای دور و دراز بپرهیزید که چه بسیار آرزومندان که به آرزوی خویش نرسیدند و چه بسیار مال اندوزان که از مال خویش استفاده نکردند».


    امام زین العابدین علیه السلام در هنگام اقامه نماز

    امام زین العابدین علیه السلام به هنگام نماز از خشیت الهی اندامش می لرزید و چهره اش دگرگون می شد. یکی از یاران حضرت علت این تغییر حالت ایشان را در هنگام نماز پرسید. حضرت در پاسخ فرمودند: مگر نمی دانی در برابر چه کسی قرار می گیریم؟ به راستی همان مقدار از نماز بنده پذیرفته است که حضور قلب داشته باشد و فرد خودش را واقعا در برابر خدا ببیند. آن شخص عرض کرد پس نمازهای ما باطل است و ما هلاک شده ایم. حضرت فرمودند: هرگز، خدا نمازهای نافله را برای جبران نمازهای ناقص بندگانش مقرر فرموده است.


    فخر امام زین العابدین علیه السلام

    در تاریخ آمده است چون اسیران کربلا به کوفه وارد شدند و کوفیان سخنان حضرت زینب(س) و جمعی از خاندان امام حسین علیه السلام را شنیدند، گریه و ناله سر دادند و زنان موهای خود را پریشان کردند. امام زین العابدین علیه السلام آن ها را ساکت کردند و در معرفی خود فرمودند: من پسر آنم که حرمتش را درهم شکستند و مال واموال او را غارت کردند و کسانش را اسیر کردند. من پسر آنم که او را کنار فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کار برده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این برای من فخری بزرگ است.


    آزمایش الهی از دیدگاه امام زین العابدین علیه السلام

    پس از پایان دوره اسارت و بازگشت امام زین العابدین علیه السلام و کاروان خاندان پیامبر به مدینه، آن حضرت در آستانه ورود به شهر مدینه، طی خطبه بلندی خطاب به جمعیت استقبال کنندگان فرمودند: ای مردم، خداوند، تبارک و تعالی ـ که سپاس او را سَزد ـ ما را به مصایب بزرگ بیازمود. اباعبداللّه الحسین علیه السلام را کشتند، زنان و فرزندان او را اسیر کردند و سر او را در شهرها بر روی نیزه ها گرداندند و این مصیبتی بی مانند است.


    کمک به نیازمندان

    هنگامی که امام باقر علیه السلام ، امام زین العابدین علیه السلام را غسل می دادند، چشم اطرافیان به پینه ای که بر روی قسمتی از شانه های حضرت بودم افتاد. علت را از امام محمدباقر علیه السلام پرسیدند. آن حضرت در پاسخ فرمود: اینک که پدرم از دنیا رفته، علت آن را به شما می گویم. شبی نبود که پدرم با انبان غذا به درِ خانه های تهیدستان آبرومند نرود و پنهانی بین آنها غذا تقسیم نکند. از این کار حتی خاندان ایشان ـ به جز من ـ با خبر نبودند پدرم پیوسته می فرمود: صدقه پنهانی خشم پروردگار را فرو می نشاند، چنان که آب آتش را. طوری صدقه دهید که اگر با دست راست صدقه دادید، دست چپتان متوجه آن نشود.


    راز و نیاز امام زین العابدین علیه السلام

    شخصی می گوید وارد مسجدالحرام شدم. دیدم آقایی در کنار خانه خدا مشغول دعا و راز و نیاز است و اشک می ریزد. وقتی دقت کردم، دیدم او علی بن الحسین علیه السلام است. پیش رفتم و عرض کردم ای پسر رسول خدا، شما را سخت در سوز و گداز دیدم. در حالی که برای شما سه یز مایه امیدواری است و از بیم و نگرانی ایمن می سازد اول آن که پسر رسول خدا دوم آن که مشمول شفاعت جدت خواهی شد؛ سوم آن که رحمت خدا شامل حالت خواهد شد. حضرت در پاسخ فرمودند: اما پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودن مرا ایمن نمی کند؛ چون خداوند در قرآن می فرماید: در روز قیامت پیوند و خویشی مطرح نیست. و نیز شفاعت جدم؛ زیرا خداوندمی فرماید: جز برای کسی که خدا رضایت دهد شفاعت نمی کنند.

    و اما رحمت پروردگار که خود در قرآن می فرماید: رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. و من نمی دانم جزء نیکوکارانم یا خیر.


    مناجات امام زین العابدین علیه السلام

    پروردگارا، همانا همتم به سوی تو منقطع شد، و رغبتم به طرف تو متوجه گشته است. پس تنها تو مراد منی و نه هیچ کس دیگر. بیداری و خوابم فقط برای توست. دیدارت پرتو دیدگان من است و اشتیاقم به توست، در محبت تو سرگشته، و در عشق تو دلباخته ام. خشنودی تو آرزویم، دیدنت نیازم، محضر تو خواسته من و قرب تو منتهای آروزی من است. آرام و راحتم در راز و نیاز با تو، داروی درمانم نزد تو و فروبخش عطش درونی و رفع گرفتاریم همه در پیشگاه توست. پس در وحشتم انیس من باش. لغزشم را بکاه و بپوش و توبه ام را بپذیر. دعایم را اجابت کن، خود نگهبان عصمتم باش و مرا از تهی دستی برهان. مرا از خود دور مکن ای حافظ و پناه من در دنیا و آخرت و ای مهربان ترین مهربانان.


    رویدادهای زمان امام زین العابدین علیه السلام

    امام زین العابدین علیه السلام زمانی آکنده از رویدادهای سیاسی و رخدادهای تاریخی قدم به جهان گذاشت. در آن هنگام امام علی علیه السلام مبارزه ای تلخ با فریب خوردگان و دشمنان اسلام در جمل، صفین و نهروان آغاز کرده بود، پدر امام زین العابدین علیه السلام حضرت امام حسین علیه السلام در آن روزگار، علاوه بر همکاری با پدر بزرگوارش در اداره امور مسلمانان، فرماندهی سپاه اسلام را نیز به عهده داشت. امام زین العابدین علیه السلام هفت ساله بود که پدر بزرگش امیرالمؤمنین علیه السلام در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت از کوفه به مدینه مراجعت کردند. امام زین العابدین علیه السلام هفده ساله بود که عمویش، امام حسن مجتبی علیه السلام ، را با زهر به شهادت رساندند. چند سالی بیش طول نکشید که واقعه عظیم و غمبار کربلا به وقوع پیوست و امام شاهد شهادت پدر بزرگوار، برادران، عمو، عموزادگان و یاران نزدیک خود بود.


    یاران نزدیک امام زین العابدین علیه السلام

    گروه زیادی از علمای بزرگ اسلام از یاران و شاگردان آن حضرت بوده اند که درس اخلاق، تفسیر و حکمت و فقه را از محضر امام زین العابدین علیه السلام فرا گرفته اند. از جمله بارزترین یاران آن حضرت سعید بن جبیر است که امام صادق او را مردی راست و مورد ستایش امیرمؤمنان علی علیه السلام می داند و مشهور به بصیرالعلماست. وی به دست حجاج دژخیم به شهادت رسید. از دیگر یاران حضرت ابواسحاق همدانی است که محدث و از عابدترین مردمان زمان خویش به شمار می رفت و نیز سعید بن مسیّب که امام زین العابدین علیه السلام او را داناترین مردم به آثار گذشتگان می خواند.


    آزادسازی بردگان

    امام زین العابدین علیه السلام اهتمام زیادی نسبت به آزادسازی بردگان داشت و به بهانه های مختلف موجبات آزادی آنها را فراهم می کرد. آن حضرت هر سال به مناسبت ماه مبارک رمضان حدود بیست برده را در راه خدا آزاد می ساخت و در هنگام عید فطر نیز چنین می کرد. ایشان بردگان سیاه زیادی را می خرید و پس از اندک مدتی همراه با مقداری مال، آنها را از قید بردگی رها می ساخت.


    مواعظ امام زین العابدین

    امام در ابتدای سخنرانی مشهور خود در مسجد شام به موعظه مردم می پردازند و طی آن می فرمایند: ای مردم شما را از دنیا و آنچه در آن است پرهیز می دهم. به راستی دنیا سرای زوال و نابودی است و مردم قرون گذشته را، که دارایی و عمرشان از شما بیشتر بود، از میان برد و اینک پیکرهایشان طعمه خاک و احوالشان دگرگون گشته است. آیا شما پس از ایشان به دنیا طمع می ورزید؟ پس به آنچه از روزگارتان گذشته و در آنچه باقی مانده، بنگرید و پیش از گذشت فرصت و خاموش شدن فروغ آرزو، کردارهای شایسته انجام دهید، که به زودی و به قبرها منتقل می گردید و به کرداتان محاسبه می شوید.


    کمک به دیگران

    در اسلام کمک به هم نوع و دستگیری از نیازمندان و تهیدستان ارزش بسیاری دارد و توصیه های فراوانی بدان شده است. انسان با اختصاص بخشی از درآمد خود به دیگران، علاوه بر کاهش مشکلاتشان موجبات خشنودی خویش را نیز فراهم می آورد و احساس مفید بودن و اعتماد به نفس را در خود تقویت می کند. علاوه بر آن، کمک به دیگران سبب رضایت خداوند و جلب پاداش الهی و فرونشاندن خشم او می شود. چنان که امام زین العابدین می فرمایند: صدقه، غضب پروردگار را فرو می نشاند.


    امام زین العابدین علیه السلام در نگاه دیگران

    در تاریخ آمده است که روزی عده ای در مجلس عمر بن عبدالعزیز حاضر بودند و با وی مذاکره می کردند. در همین اثنا امام زین العابدین علیه السلام ـ که در مجلس حاضر بود ـ از جا بر خواست و خداحافظی کرد و رفت. عمربن عبدالعزیز رو به حضار کرد و پرسید: می دانید شریف ترین مردم کیست؟ همه یک صداگفتند: شمایید.وی بی درنگ به آنهاگفت: خیر، هرگز چنین نیست. آن که در فضیلت و شرافت هیچ کس همپایه او نیست، علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام است. یعنی همان کسی که چند لحظه قبل مجلس را ترک کرد. او کسی است که همه دوست دارند به جای او باشند و همانند او به فضایل اخلاقی آراسته گردند.

    از زُهَری پرسیدند آیا علی بن الحسین را ملاقات کرده ای؟ گفت: بلی، به خدا سوگند که کمتر کسی را می شناسم که بتواند محبت او را مخفی کند، یا اگر از دشمنان اوست، دشمنی خود را آشکار کند. هرگز کسی را ندیده ام که او را دوست داشته باشد و به فضل و بزرگواری آن حضرت واقف نباشد. کسی که با او دشمنی کند، آن بزرگوار چنان با وی به رأفت، و مهربانی رفتار می کند که او از دشمنی با آن حضرت شرمنده می شود.


    علم امام زین العابدین علیه السلام

    شیخ مفید در توصیف دامنه دانش امام زین العابدین علیه السلام می نویسد: آنچه فقها و دانشمندان درعلوم مختلف از آن حضرت نقل کرده اند از شمار بیرون است و آنچه ازمواعظ و پند و دعا و احکام الهی که در بین دانشمندان وجود دارداغلب از کسانی است که در مکتب امام زین العابدین علیه السلام پرورش یافته و از سرچشمه علوم آن حضرت سیراب شده اند.


    بردباری و حلم امام علیه السلام

    امام زین العابدین علیه السلام تجسم بردباری و گذشت بود به گونه ای که از برابر هر اشتباهی به اغماض می گذشت و حتی در برابر بدی و سوء رفتار نیز به احسان و نیکی رفتار می کرد و می فرمود: چیزی بهتر از این نیست که انسان بی آن که در مقام انتقام و تلافی برآید، با حلم و بردباری خشم خود را فرو نشاند.


    نمونه ای از حلم و گذشت امام زین العابدین علیه السلام

    روزی مردی در حضور جمع به امام زین العابدین علیه السلام جسارت کرد و ناسزا گفت: امام علیه السلام به روی خود نیاورد و سخنی نگفت. وقتی آن مرد رفت حضرت رو به حاضران کرد و فرمود بیایید تا شما پاسخ مرا به او ببینید.

    امام به طرف خانه آن مرد حرکت کرد. آن فرد وقتی امام زین العابدین علیه السلام را دید گمان کرد که برای تنبیه و سرزنش او آمده است، ولی به زودی دریافت که اشتباه کرده و تصورش نادرست بوده است؛ زیرا امام علیه السلام پیش آمد و سلام کرد نمود و فرمود برادر، اگر نسبت هایی که به من دادی درست است من به درگاه خدا استغفار می کنم و اگر درست نیست از خدا می خواهم که گناه تو را ببخشاید. آن مرد سخت پشیمان شد و با چشمانی اشکبار پیشانی آن حضرت را بوسید و گفت یابن رسول اللّه ، آنچه به شما گفتم درست نیست و خود به آنها سزاوارترم.


    شجاعت امام زین العابدین علیه السلام

    امام زین العابدین علیه السلام که در کلیه صفات پسندیده و فضایل اخلاقی زبانزد عام و خاص بود، در شجاعت وشهامت نیز به حد کمال بود. سخنان آن حضرت در برابر یزید دلیل روشنی بر این مدعا است. آنگاه که یزید بر مسند قدرت تکیه زده بود، حضرت او را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای پسر معاویه و هند، تو خود می دانی که پرچم رسول اللّه در جنگ بدر و احد و احزاب در دست جدم علی بن ابیطالب علیه السلام بود، در حالی که پدر و جد تو پرچم دار مشرکان بودند. در جای دیگر خطاب به یزید می فرمایند: وای بر تو، اگر به این فاجعه ای که آفریدی کمی می اندیشیدی، باید سر به کوه و بیابان می گذاشتی و خاکسترنشین می شدی. بدان که به زودی از این اعمالت پشیمان، و به خواری بزرگ گرفتار خواهی شد.


    کمک به نیازمندان


    امام زین العابدین علیه السلام شب هنگام در سکوت و سیاهی شهر و با انبانی از غذا به در خانه نیازمندان می رفت و بین آنها غذا تقسیم می کرد. در تاریخ آمده است که ایشان غذایی نمی خوردمگر این که مانند آن را به فقرا نیز می داد. ایشان صدقه دادن پنهانی را موجب فروکش کردن خشم خداوند می دانست.


    صدقه پنهانی

    امام زین العابدین علیه السلام به صدقه دادن پنهانی مشهورند و آن را موجب فروکش کردن خشم خداوند می دانند. زهری می گوید شبی سرد و بارانی علی بن الحسین را دیدم که مقداری آرد با خود حمل می کرد. دراین باره از حضرت پرسیدم. ایشان فرمودند: قصد سفر دارم و این توشه من است. پس از چندی زُهری امام زین العابدین علیه السلام را دید و گفت: فکر می کردم شما در مسافرت باشید. امام علیه السلام فرمود: منظورم از سفر، سفرهای معمولی نبود؛ بلکه سفر آخرت بود. من آن زاد و توشه را برای احسان به دیگران و تهیه ذخیره آخرت می بردم.


    گفتار امام زین العابدین علیه السلام درباره واقعه کربل

    کاروان اهل بیت به سرپرستی امام زین العابدین علیه السلام پس از واقعه کربلا و اسارت، سرانجام به سوی مدینه حرکت کردند. نزدیک مدینه مردم شهر گریه کنان و ناله زنان به استقبال کاروان آمدند. فضا یکباره غرق شیون و ناله شد. امام زین العابدین علیه السلام با اشاره دست مردم را ساکت کردند. آن گاه لب به سخن گشودند و فرمود: «سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است. مهربان، فرمانروای روز جزا و خالق همه موجودات است. خداوندی که از ادراک عقل ها دور و در عین حال نزدکی، و رازهای نهان نزد او آشکار است. ما در برابر گرفتاری روزگار، دردهای جانسوز، مصیبت های دلخراش و حوادث تلخ و دردناک خدا را سپاس می گوییم. ای مردم، خداوند، که سپاس او می گوییم، ما را به مصیبت های بزرگ و سهمگین و ضربه بزرگی که بر پیکر اسلام وارد شد، آزمایش کرد».


    آنان که در قیامت بی درنگ به سوی بهشت رهسپار می شوند

    امام زین العابدین علیه السلام طی روایت بلندی به گروه هایی از مردم که در قیامت بی درنگ راهی بهشت می شوند اشاره می فرمایند و از جمله آنها، کسانی را نام می برد که برای رضای خدا به مساجد می روند و به عبادت می پردازند و در راه خشنودی الهی با مردم نیک و مخلص معاشرت و همنشینی می کنند و در راه خدا به دیگران کمک، و برای رضای او بخشش می کنند.


    غنی ترین مردم

    قانع بودن به حاصل تلاش ها و راضی بودن به نصیب الهی و چشم ندوختن به داشته های دیگران، موجب بهره بردن بهتر از دارایی و داشتن زندگی سالم و به دور از دغدغه خاطر و فشارهای روانی می شود. علاوه بر آن بنا به فرموده امام زین العابدین علیه السلام قانع بودن به روزی الهی موجب استغنای روحی و کمال معنوی و بی نیازی فرد می شود. آن حضرت می فرمایند: هر کس به آنچه خداوند روزی او فرموده قانع و راضی باشد، از داراترین مردم است.


    حقوق متقابل خداوند و بندگانش

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق پروردگار بر بندگانش می فرمایند: «حق بزرگ خدای متعال بر تو این است که در برابر آفریدگار خود سر فروتنی و پرستش فرود آوری و برای او شریک قرار ندهی و چنان که شاید با خلوص نیّت به عمل بپردازی. در آن صورت به ادای حق بزرگ الهی موفق گشته ای و متقابلاً به اخذ پاداش که مشتمل بر رو به راه شدن زندگی دنیا و آخرت است، نائل آمده ای. علاوه بر این، خداوند آنچه را که دوست داشته باشی به تو خواهد داد.


    حق نفس بر انسان

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق نفس بر انسان می فرمایند: حق نفس بر تو این است که با تمام نیرو و قدرت آن را تحت رهبری و اطاعت خداوند درآوری. بدین ترتیب که وظایف اعضای خویش مانند گوش و چشم دست و پا، زبان را مراعات کنی و در این کار از خداوند یاری بخواهی.


    حق صدقه بر انسان

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق صدقه بر انسان می فرماید: سزاوار نیست که با صدقه دادن بر دیگران منت نهی؛ زیرا صدقه عملی است که نتیجه آن منحصرا عاید تو می شود. پس چون بر کسی منت نهی، چنان باشد که کار خود را تقبیح و عمل خود را تباه کرده ای.چنین فردی مانند کسی است که نیک و بد نزد او یکسان باشد. بدین ترتیب چگونه می توان گفت چنین شخصی به اصول اخلاقی پایبند است؟


    حق معلم بر شاگرد

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق معلم می فرمایند: «حق استاد تو این است که در تعظیم و تکریم وی بکوشی و محضر او را بس موقّر و محترم شماری و در فراگیری علم و دانش به کلمات و بیانات او به نیکی گوش فرا دهی و با روی گشاده و خویی آزاده و کامل و در کمال ادب و احترام به محفل و مجلس وی روی آوری و هرگز صدای خویش را بر صدای او بلندتر نسازی». آن حضرت در ادامه می فرمایند: «و نیز هیچ وقت در مجلس او با دیگرن سخن نگویی و خارط او را از این کردار آزرده نسازی. و نیز می باید معایب معلم خویش را پوشیده داری و صفات پسندیده او را آشکار کنی و نسبت به او دشمنی و نکنی. اگر چنین رفتاری داشتی خداوند فرشتگان را گواه می کند که نیّت تو الهی است و در راه خشنودی خدا به کسب علم پرداخته ای».


    حق شاگرد

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق شاگرد می فرمایند: «اما حق آنان که به سبب فزونی دانش تو در محضرت به فراگیری مشغولند، آن است که بدانی خدای، عزوجل، به واسطه دانشی که به تو عنایت فرموده تو را بر ایشان سرپرست گردانیده است و ابواب دانش را به روی تو گشوده است. پس اگر در آموزش و پرورش آنان به نیکی رفتار کنی و از سئوالات ایشان دلتنگ و رنجور نگردی، خداوند بر فضیلت تو بیفزاید و ابواب دانش را بر رویت بگشاید و اگر از آموختن دانش به آنان سر باز زنی یا با خلق و خوی بد با آنان رفتار کنی، آن وقت است که خداوند علم را از تو برگیرد و فروغ دانش را از تو دور کند و مقام و منزلت تو را از دل ها بیرون افکند».


    حق کسی که بر تو احسان کرده است

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد کسی که خوبی و احسان کرده است می فرمایند: «اما حق کسی که با تو به احسان و نیکی رفتار کرده این است که از او تشکر کنی و احسانش را به یاد داشته باشی، از او به خوبی یاد کنی و به درگاه خداوند با اخلاص برایش دعا کنی و این گونه در نهان و آشکار از او قدردانی کنی و بکوشی اگر روزی توانستی، رفتار خوب او را جبران کنی».


    حق همنشین بر انسان

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق همنشین می فرمایند: «حق همنشین این است که او را به خوبی بپذیری و به او خوش آمد بگویی و در گفت وگو با وی منصفانه رفتار کنی. نگاه از او برنگیری و به منظور آگاهی دادن با او سخن بگویی. اگر بر او وارد شدی می توانی هر زمان خواستی او را ترک گویی، ولی اگر او بر تو وارد شد وی را جز با اجازه او ترک نکنی».


    حق شریک بر انسان

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق شریک بر انسان می فرمایند: «حق شریک آن است که اگر غایب باشد در انجام دادن کار او بکوشی و اگر حاضر بود با او برابر کار کنی و بدون مشورت و رأی او تصمیم نگیری. اموالش را حفظ کنی و در آنها خیانت نکنی؛ زیرا به ما گفته اند دو نفر که با یکدیگر شریک می شوند، تا وقتی به یکدیگر خیانت نکنند دست خداوند همراه آنان است».


    حق مال بر انسان

    امام زین العابدین علیه السلام درباره حق مال بر انسان می فرمایند: «حق دارایی این است که جز از راه حلال آن را کسب نکنی و جز در راه حلال و به جا مصرف نکنی؛ زیرا خداوند آن را به تو عطا فرموده که جز در راه رضای او به مصرف نرسانی». آنگاه حضرت در ادامه می فرمایند: «شایسته نیست در راه به دست آوردن مال و به میراث گذاشتن آن خدا را معصیت کنی».


    حق طلبکار بر انسان

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق طلبکار بر انسان می فرمایند: «اما حق طلبکاری که مال خود را از تو طلب می کند، آن است که در صورت امکان تلاش کنی بدهی خود را به او بپردازی و او را به رفت وآمد و دویدن وادار نکنی؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: توانگری که وامش را نپردازد، نوعی ستمکار است؛ و اگر قادر به پرداخت آن نیستی، با زبانی خوش از وی مهلت بخواه؛ زیرا این عملی ناپسند است که تو مال او را در اختیار گرفته باشی و با وی بدرفتاری کنی».


    حق کسی که بر تو ادعایی دارد و شاکی است

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق مدعی و شاکی می فرمایند: «اما حق کسی که بر تو ادعایی دارد و شاکی است، چنانچه ادعای او درست است، حرف او را بپذیر و سخن او را رد نکن. خودت به جای قاضی حکم کن و به جای شهود، گواه او باش؛ زیرا این گونه رفتار، حق خدا بر تو است؛ و اگر او درست نمی گوید و ادعایش باطل است با او مدارا رفتار کن، او را ازنتیجه عملش بترسان و به دینش سوگند بده و با یادآوری خداوند از خشونت بکاه. از پرگویی و بدگویی بپرهیز که به گناه او گرفتار می شوی و موجب دشمنی بیشتر او گردی؛ زیرا سخن ناروا سبب دشمنی است و سخن نیک به خیر و فضیلت می انجامد، و شر و فساد را خاموش می گرداند».


    حق کسی که با تو مشورت می کند

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق کسی که با انسان مشورت می کند، می فرمایند: «حق کسی که با تو به مشورت پرداخته، این است که نظر خود را صریح و روشن بیان کنی. چنان که اگر خودبه جای او بودی، همان می کردی». حضرت در ادامه می فرمایند: «اگر نتوانستی به او مشورتی بدهی، کسی را که آگاه و قابل اعتماد است به وی معرفی کن و از کمک به او دریغ نکن».


    حق خردسالان

    امام زین العابدین علیه السلام درباره حق خردسالان و کودکان می فرمایند: «حق کودک و خردسال آن است که وی را مورد مهر و محبت قرار دهی و در تعلیم و ترتبیتش بکوشی و نسبت به او گذشت و پرده پوشی داشته باشی و با وی با نرم خویی و ملایمت رفتار کنی و لغزش های کودکانه اش را نادیده بگیری». حضرت در ادامه می فرمایند: «به هر حال با وی با مدارا رفتار کن و از ستیز و لجبازی دوری جوی؛ زیرا این امر موجب رشد و کمال وی می شود».

    حق کسی که به تو بدی کرده است

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد برخورد با کسی که به انسان بدی کرده است، می فرمایند: «حق کسی که در گفتار یا کردار با تو بدی کرده، این است که اگر عمدا مرتکب آن عمل شده، بهتر است وی را ببخشایی تا کنیه و کدورت از بین برود» و اگر از روی عمد نبوده است، تو خطای او را به بدی پاسخ نده و با انتقام، به او ستم نکن و تا آنجا که مقدور است با نرمی و ملاطفت با وی رفتار کن».


    حق هم کیشان

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق همکیشان می فرمایند: «حق هم کیشان آن است که نسبت به آنها با حسن نیّت و مهربانی و نرمش رفتار کنی و چنانچه رفتار بدی از آنان مشاهده کردی، با آنان به مدارا رفتار کنی و محبت آنان را جلب کنی و به اصلاح کار آنها بپردازی، و از سپاسگذاری کنی». حضرت در ادامه می فرمایند: «پس درباره همه آنها دعا کن و به یاری آنها بپرداز و حرمتشان را در نظر بگیر؛ بزرگ آنها را به منزله پدر و کوچکشان را به منزله فرزند و میان سال آنها را برادر خود محسوب کن. هر کس از آنان پیش تو آمد با لطف و رحمت از وی دلجویی و چون برادر با وی رفتار کن».


    عزت نفس

    حفظ کرامت نفس و عزت انسان از ویژگی های تربیت اسلامی است و فرد مسلمان همواره باید از رفتاری که موجب خدشه دار شدن منش شود بپرهیزد. روزی امام علی بن الحسین،زین العابدین علیه السلام ، به مرد فقیری برخورد که کمک می خواست و اشک از چشمانش سرازیر بود. حضرت در حالی که با تعجب به وی می نگریست، فرمودند: «اگر تمام دنیا در اختیار او بود و او آن را از دست می داد، باز هم شایسته نبود که این چنین محزون و گریان باشد».


    پرهیز از دشمنی با مردم

    داشتن روابط صمیمی و پسندیده با مردم سبب افزایش نشاط و کارایی می گردد و ضمن جلوگیری از هرز رفتن نیروها توان بهره گیری از نیروی دیگران را نیز میسر می سازد. از این رو امام زین العابدین علیه السلام به فرزندشان توصیه می فرمایند: «فرزندم، از دشمنی با مردم بپرهیز؛ زیرا چنانچه آن کس که با وی به دشمنی پرداخته ای فردی بردبار باشد، از مکر و اندیشه وی در امان نباشی و اگر فردی فرومایه باشد، دچار گرفتاری و مصیبت وی می شوی».


    ارزش مال

    اعمال نیک و پسندیده، هرچقدر اندک باشد، بسیار با ارزش است؛ زیرا اعمالی که مورد رضای الهی باشد کم آن نیز بسیار است و به قول امام زین العابدین علیه السلام «ارزش هر کاری که با پرهیزگاری توأم باشد، کم نیست. چگونه ممکن است ارزش کاری که خداوند پذیرفته کم باشد؟».


    پرهیز از دروغگویی

    دروغ از عواملی است که گسترش آن در جامعه موجب سلب اعتماد افراد نسبت به یکدیگر می شود. در چنین جامعه ای روابط انسانی مختل می شود جدال و کشمکش و اضطراب و تنش حاکم می شود. از این رو امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: «از دروغ گفتن، چه کوچک و چه بزرگ، خواه به جدّ یا شوخی بپرهیزید؛ زیرا گفتن دروغ کوچک باعث می شود فرد برگفتن دروغ بزرگ بی پروا شود».


    مواعظ امام زین العابدین علیه السلام

    امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: «حاجت خواستن از مردم، انسان را به خواری می کشاند، حیا را از میان می برد و وقار را کم می کند. هر کس عملش نیکوتر باشد، نزد خدا محبوب تر است. به راستی که بزرگوارترین شما پیش خدا کسی است که به آنچه نزد خداست راغب تر باشد. آن کس به نجات از عذاب خداوند نزدیک تر است که ترس او از خدا بیشتر است. حضرت در ادامه می فرمایند: «پسندیده ترین شما نزد خدا کسی است که تلاش وی در جهت بهبود زندگی اهل و عیالش بیشتر باشد. به راستی که گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست.»


    با چه کسانی همنشینی نکنیم؟

    امام زین العابدین علیه السلام خطاب به یکی از فرزندانشان می فرمایند: پسر عزیزم، مواظب باش که با پنج کس همنشینی نکنی و در سفر و حَضَر از دوستی با آنان بر حذر باشی. آن حضرت فرمودند: مبادا با دروغگو همنشین شوی که چون سراب است. دور را نزدیک و نزدیک را دور جلوه می دهد. مبادا با فاسق و بدکار همنشین شوی که تو را به لقمه نانی یا کمتر از آن بفروشد. مبادا هم صحبت بخیل شوی که او در نهایت احتیاج، تو را تنها گذارد. مبادا با فرومایه و نادان طرح دوستی بریزی که می خواهد سودت رساند اما زیانت می زند. هرگز با کسی که قطع رحم کرده است همنشینی مکن که من او را در قرآن نفرین شده یافتم».


    معرفت و دین چه کسانی کامل است؟

    امام زین العابدین علیه السلام درباره مسلمانی که دین و معرفتش کامل است می فرمایند: «شخص مسلمان وقتی معرفت و دینش کامل است که سخنی را که برایش مفید نیست، ترک گوید و کمتر به بحث و جدل پردازد و شکیبا و خوشخو باشد».


    چگونه همواره در خیر و نیکبختی به سر ببریم؟

    امام زین العابدین علیه السلام درباره این که چگونه برای خود خیر و نیکبختی را تدارک ببینیم، می فرمایند: ای فرزند آدم، پیوسته خیر و نیکبختی با تو همراه است، به شرط آن که خود را پند دهی و به حساب خود رسیدگی کنی و ترس از خدا را تن پوش خود سازی و به لباس پرهیزگاری آراسته گردی. ای فرزند آدم، بدان که تو از این سرا به آن سرا خواهی رفت و روزی برانگیخته می شوی و در برابر خدای، عزوجل، قرار می گیری. پس بکوش برای پرسش های او پاسخی آماده کنی.»


    عذر تقصیر

    امام زین العابدین علیه السلام در راز و نیاز به درگاه خداوند می فرمایند: خدایا، من از تو پوزش می خواهم که در پیش روی من به کسی ستم شود و من او را یاری نکنم، یا نعمتی به من داده شود و سپاس آن نگویم، یا کسی از من عذرخواهی کند و عذر او را نپذیرم، یا نیازمندی از من چیزی خواهد و او را بر خود مقدم ندارم، یا حق کسی برگردنم آید و آن را بزرگ نشمارم، یا عیب مؤمنی را ببینم و آن را نپوشانم».


    خصلت های زشت

    امام زین العابدین علیه السلام از خصلت های زشت و ناپسند به خدا پناه می برند و می فرمایند: پروردگارا، به تو پناه می برم از برانگیخته شدن حرص و تیزی خشم و چیرگی حسد و ناتوانی بر شکیبایی و کمی قناعت و بدی رفتار، و غلبه شهوت و بندگی غرور و پیروی از هوای نفس و کناره گیری از راه خیر و فرو رفتن به خواب غفلت و پرداختن به آنچه به کار نیاید و مقدم داشتن باطل بر حق، و اصرار بر گناه و کوچک شمردن آن و بزرگ شمردن طاعت.


    کلمات قصار امام زین العابدین علیه السلام

    کسی که ارج خود بداند، دنیا نزد او ناچیز است.

    محبوب ترین شما نزد خدا کسی است که رفتارش بهتر باشد.

    کسی که رغبتش به آنچه نزد خدا است بیشتر است، اعمال او نزد خدا با ارزش تر است.

    کسی که خوش خلق تر است، به خدا نزدیک تر است.

    مؤمن رفتار خود را با بردباری در می آمیزد.

    مؤمن رازی را که به او سپرده اند با دوستان یکرنگ خود نیز در میان نمی گذارد.

    مؤمن هیچ کاری را برای ریا انجام نمی دهدو هیچ کار را از روی شرم رها نمی کند.

    مؤمن از گواهی دادن در حق غیر دوستان نیز دریغ نمی کند.

    مؤمن از این که مورد ستایش و تمجید قرار گیرد، می ترسد.

    کسی که به آنچه خدا نصیب او کرده است، قناعت کند، از بی نیازترین مردم است.

    از امام زین العابدین علیه السلام پرسیده شد، چه کسی قدر و منزلت بیشتری دارد؟ آن حضرت فرمود: کسی که دنیا نزد او قدر و منزلتی نداشته باشد.

    همنشینی با مردمان نیکوکار موجب صلاح و رستگاری می شود.

    رفتار به شیوه دانشمندان سبب افزایش خرد می شودد.

    آزار نرساندن نشانه کمال عقل و موجب آسایش در دنیا و آخرت است.

    کسی که راهنمای دانایی ندارد، تباه می شود.

    در شگفتم از کسی که از خوراکی به سبب زیانش می پرهیزد، ولی از گناه به سبب زشتی اش دوری نمی کند.

    توبه نه به گفتار، که به بازگشت از امور ناشایست و انجام دادن کار نیک است.

    مبادا به گناهی که می کنی شادمان شوی که شادمان شدن به گناه بدتر از انجام دادن گناه است.


    زاهدترین و عابدترین مردم چه کسانی است؟

    امام زین العابدین علیه السلام در مورد زاهدترین، عابدترین و پارساترین مردمان می فرمایند: «خدا می فرماید: ای فرزند آدم، بدانچه تو را داده ام راضی باش تا از همه زاهدتر باشی و به آنچه بر تو واجب کرده ام، عمل کن تا از همه عابدتر باشی، و از آنچه بر تو حرام کرده ام دوری کن تا از همه پارساتر باشی».


    اسباب نجات مؤمن

    امام زین العابدین علیه السلام سه چیز را سبب نجات مؤمن می دانند و می فرمایند: سه چیز مایه نجات مؤمن است: دم فروبستن از مردم و خودداری از بدگویی و غیبت آنها، واداشتن خود به آنچه در آخرت و دنیا سود دهد، و پر گریستن بر گناه.


    دعای امام زین العابدین علیه السلام در طلب اخلاق ستوده

    بار الها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش درود فرست، و مرا در میان مردم به درجه ای ارتقا مده، مگر آن که به همان نسبت مرا پیش نفسم خوار سازی و عزّتی آشکارا برایم به وجود نیاور، مگر آن که به همان نسبت مرا نزد نفسم پست گردانی.

    بار الها، هیچ خویی که عیب من شمرده شود، باقی مگذار، جز آن که آن را اصلاح کنی و هیچ صفت نکوهیده ای مگر آن که آن را نیکو سازی و هیچ خصلت ناقصی، جز آنکه آن را کامل کنی.

    بارالها، مرا به هدایت گویاساز و به تقوا الهام فرما و به آنچه پاکیزه تر است موفق دار و به کاری که پسندیده تر است بگمار. بارالها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش رحمت فرست و مرا میانه روی روزی کن و از اهل صواب و راهنمایان به خیر، و بندگان شایسته گردان و رستگاری در معاد و سلامت از کمین گاه عذاب، روزی فرمای.

    بار الها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش درود فرست و مرا از اسراف باز دار و روزیِ مرا از تلف حفظ کن و دارایی ام را برکت ده و افزون ساز و مرا در انفاق کردن از آن در امور خیر، رهبری کن. بار الها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش رحمت فرست و آبرویم را به توانگری نگاه دار و منزلتم را به تنگدستی پست مکن، که از روزی خوارانت روزی طلبم و از اشرار خلقت چیزی بخواهم تا به ستایش آن که به من عطا کند، و به نکوهش آن که منع کند، مبتلا گردم.

    درباره امام حسین (ع) و واقعه ی کربلا

    درباره امام حسین (ع) و واقعه ی کربلا

     
    پرتال آکاایران سایت دین و اندیشه آکا بخش دین و اندیشه قسمت امامت- درباره امام حسین (ع) و واقعه ی کربلا


    امامت - درباره امام حسین (ع) و واقعه ی کربلا

    درباره امام حسین (ع)

    خلاصه ای از زندگانی امام حسین علیه السلام
    ولادت
    در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا کودک را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)


    به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) (4) که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.


    به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت, و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

     

    حسین (ع ) و پیامبر (ص )
    از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت, به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
    سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى, تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى, تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. (8)

    انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. (10)


    ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که :رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم (12)

     

     حسین (ع ) با پدر
    شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست. پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید, جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت.پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.


    در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت.(13)
    به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)


    امام حسین (ع ) با برادر
    پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ,امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت.

     

     

     حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت . (15)


    امام حسین (ع ) در زمان معاویه
    چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید.

    امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت.


    امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر بر می خاست , پیش از اقدام به دسیسه به شهادت رساندن, از این کشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثرى خواهد نمود.

     

    در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامه اى کوبنده براى او نوشت .(16) معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

     

     

    قیام حسینى
    یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .


    حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17) آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)


    امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است,اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه هم رسید.

     

    کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه به سر می برد دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.


    هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد, و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است .


    یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.


    امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که :

    مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم .

    و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.


    رسول گرامى (ص) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن على (ع) پیشوایان پیشین اسلام, شهادت امام حسین (ع) را بارها بیان فرموده بودند.حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. (19) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او کسى نبود که در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .


    خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته, از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد.

     

    به ویژه که خود در طول راه می فرمود: من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا. (20) هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد کشید.


    بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام  رفت, و شهادت را دریافت. نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند,و خون هایشان شن هاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست.

     

     
    راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.

     

    و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است, هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه اى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست. سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت.


    نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت.از همان اوان شهادتش تا کنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند.

     

    پیشوایان معصوم ما, هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند.


    ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان که صداى گریه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود. (21)


    نیز از آن جناب است که فرمود: گریستن و بی تابى کردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , که ثواب و جزایى گرانمایه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى که به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد. (23)


    امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده اى ارزش و فضیلتش بیشتر است . (24) زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى ملکوت خوبی ها و پاکدامنی ها و فداکاری ها پرواز می دهد.

     

    هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد, بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى, فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید.


    اعمال ماه محرم


    اعمال ماه محرم

     

    چرا محرم؟!

     

    پیش از اسلام عرب، جنگ در این ماه را حرام می‌دانست و ترک مخاصمه می‌کرد؛ لذا از آن زمان این ماه بدین اسم نامگذاری شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمری قرار دادند.(2) در توضیح این که چرا ماه‌های دیگر که جنگ در آنها حرام است، محرم نامیده نمی‌شود می‌توان گفت: چون ترک جنگ از این ماه شروع می‌شد به آن محرم گفتند.

     

    این ماه در مکتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان کربلاست.

     

    این ماه، یادآور دلاورمردی‌های یاران با وفای اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، فداکاری‌های زینب کبری(سلام الله علیها)، حضرت سجاد(علیه السلام)، و همه‌ اسرای کاروان امام حسین(علیه السلام)، است. این ماه، یادآور خطبه‌ها و شعارهای آگاهی‌بخش سالار شهیدان، نطق آتشین حضرت زینب(سلام الله علیها) و خطابه‌ غرّای زین العابدین(علیه السلام)، است.

    این ماه، یادآور استقامت حبیب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.

    آری این ماه، ماه پیروزی حق بر باطل است.


    محرم از منظر ائمه(علیهم السلام)

    شیعیان از امام رضا(علیه السلام)، چنین نقل شده است:

    «وقتی محرم فرا می‌رسید، پدرم خندان دیده نمی‌شد، حزن و اندوه تا پایان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصیبت و گریه ایشان بود.»(3)

    همچنین حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره‌ عاشورا می‌فرماید:

    «کسی که عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند قیامت را روز شادمانی و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

     

    اعمال شب اول ماه محرم

    نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها به شرح ذیل است:

    دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.

     

    در فضیلت این نماز چنین آمده است:

    «خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیّت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»(5)

     

    احیای این شب.(6)

     

    نیایش و دعا.(7)

     

    روز اول محرم

    اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(8)

    دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:

    «اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.

     

    روز دوم محرم

    در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(10)

     

    روز سوم محرم

    از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:

    «هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(11)

    در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.

     

    روز چهارم محرم

    بی‌نتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با عمر بن سعد برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

     

    روز هفتم محرم

    روزه گرفتن مستحب است.

     

    روز نهم محرم

    تاسوعای حسینی، روز محاصره‌ امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(12)

     

    اعمال شب عاشورا

    چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:

    چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(13)

     

    احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(14)

     

    دعا و نیایش. (15)

     

    روز عاشورا


    عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:

     

    هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (16)

     

    زیارت امام حسین(علیه السلام).(17)

     

    روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (18)

     

    آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(19)

     

    خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(20)

     

    خواندن زیارت عاشورا. (21)

     

    گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(22)

     

    روز دوازدهم محرم

    ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

     

    روز بیست و یکم محرم

    1ـ روزه‌ این روز مطلوب است. (23)

    روح آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست

    احتمالاً مراسم تشییع پیکر حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی صبح پنجشنبه از مقابل دانشگاه تهران به سمت حرم شاه‌عبدالعظیم الحسنی (ع) تشییع خواهد شد. بنا به وصیتی که آیت‌‌الله مهدوی‌کنی داشتند، پیکر این مرحوم در کنار مزار آیت‌الله ملاعلی کنی در حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم الحسنی(ع) به خاک سپرده خواهد شد.

    آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.

     لحظاتی پیش، حضرت آیت الله مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری و یار دیرین امام راحل و رهبر انقلاب به ملکوت اعلی پیوست.
    روح آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست
    ابراهیم انصاریان، رئیس دفتر رئیس مجلس خبرگان رهبری با تأیید این خبر گفت: امروز صبح آیت الله مهدوی ایست قلبی داشت و با همه تلاشی که پزشکان کردند، وی حدود ساعت ۹ صبح درگذشت.

    آیت‌الله مهدوی‌کنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان منتقل شده بود و پس از آن به واسطه آسیب‌های وارده مغزی به ایشان، به صورت تمام وقت تحت نظر پزشکان در بیمارستان شهید رجایی بود.

    حجت‌الاسلام میرلوحی داماد آیت‌الله مهدوی‌کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری نیز صبح امروز گفت: احتمالاً مراسم تشییع پیکر حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی صبح پنجشنبه از جلو دانشگاه تهران به سمت حرم شاه‌عبدالعظیم الحسنی (ع) تشییع خواهد شد. طبق وصیتی که آیت‌الله مهدوی‌کنی داشتند، پیکر این مرحوم در کنار مزار آیت‌الله ملاعلی کنی در حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم الحسنی (ع) به خاک سپرده خواهد شد.

    پیکر آیت الله مهدوی کنی به دانشگاه امام صادق برای وداع خیل عظیم شاگردان ایشان، منتقل شد.

    ‌«تابناک» درگذشت ایشان ‌که عمری را در مجاهدت برای نظام و تعلیم نیروهای انقلابی گذراندند را خدمت مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران تسلیت عرض می‌نماید.

    حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری دقایقی پیش در پی رحلت آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، در بیمارستان شهید رجایی حضور یافت و در دیدار با خانواده آیت‌الله مهدوی کنی، از نزدیک با خانواده آن مرحوم تسلیت گفت.

    تسلیت رئیس‌جمهور و اعلام دو روز عزای عمومی

    حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، رئیس جمهوری در پیامی رحلت حضرت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری را به رهبر معظم انقلاب اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، خاندان مکرم آن مرحوم، جامعه روحانیت و خانواده انقلاب و ملت بزرگ ایران تسلیت گفت.

    روحانی همچنین در این پیام تصریح کرد: «دولت جمهوری اسلامی ایران به نشان احترام به خدمات این عالم بزرگ انقلابی، دو روز عزای عمومی در سراسر کشور اعلام می‌کند‌».

    متن پیام تسلیت رئیس‌جمهوری به این شرح است؛
     
    بسم الله الرحمن الرحیم
     «اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسد‌ها شی ء»

    رحلت عالم وارسته و روحانی مبارز حضرت آیت‌الله مهدوی کنی رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری را به رهبر معظم انقلاب اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، خاندان مکرم آن مرحوم، جامعه روحانیت و خانواده انقلاب و ملت بزرگ ایران تسلیت می‌گویم.

    آن مرحوم به راستی بزرگ قوم بود؛ از مجاهدان زجرکشیده نهضت اسلامی و از سابقون انقلاب و پیش‌کسوت نهاد روحانیت بود که همواره بر فراحزبی بودن این قشر و بی‌طرفی در منازعاتِ قدرت، تأکید می‌نمود. مشی اعتدال او به‌خصوص در فضای انقلابی تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران بسیار ارزشمند و الهام‌بخش بود و نمادی از پیوند مفهوم انقلاب و اعتدال بود. او همواره با تدبیر سخن می‌گفت، راه اعتدال و میانه‌روی را برمی‌گزید و چراغ امید را در دل مشتاقان راه هدایت، پرفروغ نگاه می‌داشت.

    نظام اسلامی در حساس‌ترین مقاطع تاریخ خود شاهد حضور خالصانه و مؤثر آن بزرگ بود که بی‌ریا و باشجاعت به میدان آمد و به آرمان‌ها و اصول انقلاب همواره وفادار ماند. تقیّد او به حق و انصاف و ادب و صراحت در گفتار، زبانزد همه بود. او بیش از بیان و کلامش، از طریق اخلاق پسندیده و اعمال صالحه‌اش مردم را به راه حق دعوت می‌نمود. هیچگاه از امام و خط امام فاصله نگرفت و از حمایت رهبری معظم انقلاب دست برنداشت. آن مرحوم در برخورد با همه اقشار و افراد، منصف بود و همزمان به تشخیص و اجتهاد خود پایبند بود و در عین اصولخواهی، از میانه‌روی دست نکشید. نقش آیت‌الله مهدوی کنی در شکل‌گیری نهادهای انقلابی از جمله کمیته‌های انقلاب اسلامی و صیانت از نهاد دولت و قبول مسئولیت در مقاطع مختلف ستودنی است.

    آیت‌الله مهدوی کنی نمادی از روحانیت انقلابی و اعتدالی ما بود که یادش در خاطره‌ها می‌ماند و همه اعضای خانواده انقلاب از هر جریان و جناح که باشند، همواره یادش را گرامی می‌دارند.

    خداوند بزرگ روح بلند ایشان را با شهیدان و امام شهیدان محشور کند و یاد و نام اینچنین بزرگانی را در حافظه تاریخی ملت ما، زنده نگاه دارد.

    دولت جمهوری اسلامی ایران به نشان احترام به خدمات این عالم بزرگ انقلابی، دو روز عزای عمومی در سراسر کشور اعلام می‌کند.
    روحش شاد و یادش گرامی

    حسن روحانی
    رئیس جمهوری اسلامی ایران


    سوابق حضرت آیت‌الله مهدوی کنی

    آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن ـ که در حال حاضر بخشی از شهر تهران است ـ به دنیا آمد. ایشان پس از طی دوره دبستان در کن، وارد مدرسه علمیه لرزاده در تهران شد و از محضر مرحوم آیت‌الله برهان بهره‌های علمی و اخلاقی فراوان برد. آیت‌الله مهدوی کنی در سال ۱۳۲۷ در‌ ۱۷ سالگی برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت نمود و تا سال ۱۳۴۰ در محضر استادان مبرز آن زمان همچون حضرات آیات مشکینی، حاج شیخ عبدالجواد سده‌ای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیت‌الله العظمی بروجردی، امام خمینی، آیت‌الله العظمی گلپایگانی و... رضوان‌الله تعالی علیهم دروس عالی فقه، اصول فقه، تفسیر، حکمت، کلام و دروس خارج فقه و اصول را تلمذ کرد.

    آیت‌الله مهدوی کنی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۴۰، در مدرسه مروی به تدریس علوم حوزوی مشغول شدند و از سال ۱۳۴۲ امامت جماعت مسجد جدید‌التأسیس جلیلی در میدان فردوسی را پذیرفتند. این مسجد پایگاه مناسبی برای فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی ایشان شد. مبارزات ایشان علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیری‌های متعدد، ‌ تبعید، ‌ شکنجه و زندانی‌شدن ایشان گردید. ایشان آخرین روحانی مبارزی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی آزاد شدند.

    حضرت آیت‌الله مهدوی کنی، پس از پیروزی انقلاب، از طرف حضرت امام خمینی (ره) عهده‌دار مسؤولیت‌های متعددی در تاسیس نظام نوپای اسلامی شدند. ایشان دارای یک فرزند پسر و دو فرزند دختر هستند که همگی به تدریس در دانشگاه اشتغال دارند.


    سوابق مبارزاتی یار دیرین امام

    آیت‌الله مهدوی کنی با ورود به حوزه علمیه و آشنایی با دیدگاه‌های حضرت امام خمینی (ره) و مشاهده ظلم و ستمی که در حق اسلام، علما و مردم می‌شود، روش سیاسی حضرت امام خمینی (ره) را به عنوان شیوه‌ای که می‌تواند باعث احیای تشیع شود، برگزیدند. اولین دستگیری ایشان در ‌۱۸ سالگی (۱۳۲۸ شمسی) در اردستان بود که به شکنجه، تبعید و زندانی ‌شدن ایشان و بعضی از طلاب و مبلّغان همراه منجر شد. با رسیدن این خبر به قم، مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی به نخست وزیر وقت (اقبال) اعتراض ‌و عنوان کردند که «چرا فرزندان مرا زده‌اید و دستگیر کرده‌اید؟».

    آیت‌الله مهدوی کنی‌ در ‌حوزه علمیه فعالیت سیاسی خود را شروع کردند. از جمله فعالیت‌های مهم ایشان عضویت در مجمعی سیاسی بود که افرادی چون آیات و حجج اسلام سعادت‌پرور (پهلوانی)، محمدی گیلانی، محفوظی، خادمی اصفهانی، شمس، سمندری، جنیدی، حاج شیخ عباس ورامینی و... در آن حضور داشتند. بخشی از فعالیت‌های این مجمع، صرف تحلیل فضای سیاسی کشور می‌شد. همچنین اعضای این مجمع سعی می‌کردند با خرید کتب کمونیست‌ها و ماتریالیست‌ها، پس از مطالعه و مباحثه، پاسخ‌های مناسبی در برابر آن‌ها تهیه کنند و در جریانات سیاسی وقت حضور داشته باشند.


    از دیگر برنامه‌های ایشان، فعالیت‌ در مجامع علمی و سیاسی با حضور برخی دوستانشان مانند حضرات آیات شهید مطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی و... بوده است. در این جلسات مباحثی مانند اقتصاد اسلامی و حکومت اسلامی مورد بحث و بررسی بوده است که در ‌‌نهایت منجر به تأسیس هسته‌هایی مثل جامعه روحانیت مبارز تهران و تهیه اساس‌نامه مبارزاتی و دینی برای آن شد.

    فعالیت‌های آیت‌الله مهدوی کنی در مسجد جلیلی، جنبه‌های ‌اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته است. اصرار ایشان بر طرح دیدگاه‌های حضرت امام (ره) و فعالیت‌های سیاسی ایشان، منجر شد که پس از چندین بار دستگیری و بازداشت کوتاه مدت، هجوم به منزل و ایجاد محدودیت برای سخنرانی، منبر و تدریس، نهایتاً در رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی بازداشت و به بوکان تبعید شوند.

    در ادامه‌ پس از روشن ‌شدن نقش ایشان در پرونده دیگری که از پرونده عمومی طرفداری از حضرت امام ره سنگین‌تر بود، از بوکان به مهاباد و سپس به تهران اعزام می‌شوند و در کمیته مشترک ضد خرابکاری و ساواک مورد بازجویی و شکنجه‌های جسمی و روحی قرار می‌گیرند. بخشی از اتهاماتی که ساواک به ایشان وارد نمود، ارتباط با مبارزان ضد رژیم شاه و کمک مالی به خانواده زندانیان بود.

    ایشان به چهار سال زندان محکوم می‌شوند که پس از دو سال و همراه با فضای به اصطلاح باز سیاسی سال ۵۵ به همراه برخی دیگر از زندانیان سیاسی آزاد می‌شوند. مبارزات آیت‌الله مهدوی کنی علیه حکومت طاغوت تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی زیر نظر حضرت امام (ره) ادامه می‌یابد.


    آثار علمی رئیس دانشگاه امام صادق

    آیت‌الله مهدوی کنی با وجود فعالیت‌های سیاسی فراوان و حضور فعال در سنگر دفاع از انقلاب و رهبری، هرگز فعالیت‌های علمی خود را کنار ننهادند و همواره به تألیف و تدریس در دانشگاه و حوزه مشغول بود‌ه‌اند. دانشجویان ورودی‌های جدید این افتخار را دارند که یک روز در هفته از درس‌های اخلاق این بزرگوار استفاده می‌برند. بخشی از آثار علمی ایشان به قرار زیر است؛

    ـ کتاب نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی (کتاب سال جمهوری اسلامی ایران که تاکنون بیش از سی بار تجدید چاپ شده است.‌)،

    ـ کتاب اصول و مبانی اقتصاد اسلامی در قرآن،

    ـ کتاب بیست گفتار،

    ـ کتاب شرح دعای افتتاح،

    ـ تقریرات درس‌های خارج فقه آیات عظام بروجردی و خمینی (ره)،

    ـ تدریس خارج فقه در دانشگاه و مدرسه علمیه مروی برای دانشجویان و طلاب دوره‌های عالی،

    ـ تدریس آیات الاحکام در مدرسه مروی و آیات اقتصادی در دانشگاه امام صادق ـ علیه‌السلام،

    ـ تدریس دوره‌های اخلاق اسلامی در دانشگاه امام صادق ـ علیه‌السلام ـ و حوزه علمیه مروی،

    ـ صد‌ها سخنرانی علمی در محیط‌های حوزوی و دانشگاهی و رسانه‌های عمومی،

    ـ راهنمایی و مشاوره پایان‌نامه‌های کار‌شناسی ارشد و دکترا،

    ـ و تقدیر از مجموعه فعالیت‌های اثر‌بخش ایشان در نشر علم در دومین جشنواره بین‌المللی علوم انسانی و اسلامی فارابی.

    سمت‌های اجرایی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری

    آیت‌الله مهدوی کنی نخست‌وزیر وقت در محضر امام خمینی

    آیت‌الله مهدوی کنی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار بوده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛

    الف) مسئولیت‌های سابق‌

    ـ عضویت در حلقه اولیه شورای انقلاب از طرف حضرت امام خمینی ره (اولین سمت ایشان که در زمان حضور حضرت امام ره در پاریس به ایشان سپرده شد. حلقه اولیه شورای انقلاب شامل حضرات آیات شهید مطهری، ‌ شهید بهشتی، شهید باهنر رحمهم‌‌الله و حضرات آیات خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و مهدوی کنی بود. به تدریج اعضای دیگر روحانی و دانشگاهی با تصویب جمع به آنان اضافه شد).

    ـ عضویت در کمیته استقبال از حضرت امام خمینی (ره)

    ـ سرپرستی کمیته‌های انقلاب اسلامی (به عنوان نخستین نهاد انقلابی مسلح برای حفظ انقلاب به پیشنهاد شهید مطهری و حکم حضرت امام خمینی ره)

    ـ عضویت به عنوان فقیه در شورای نگهبان (دو دوره)

    ـ نمایندگی حضرت امام خمینی ره در هیأت حل اختلاف مسئولان نظام و چندین مأموریت مشابه در حوادث مهم دوران انقلاب

    ـ وزارت کشور در کابینه شهیدان رجایی و باهنر (سال‌های۶۰ـ۵۸)

    ـ نخست‌وزیری پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر (سال ۶۰)

    ـ عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی به حکم حضرت امام خمینی ره

    ـ عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی به حکم حضرت امام خمینی ره و مقام معظم رهبری

    ـ مسئولیت ستاد کمک‌رسانی به مردم مناطق بمباران شده

    ـ عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی (سال ۶۸)

    ـ ریاست مرکز رسیدگی به امور مساجد

    ـ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام

    ب) مسئولیت‌های کنونی

    ـ مؤسس و دبیر کل جامعه روحانیت مبارز

    ـ ریاست دانشگاه امام صادق ـ علیه‌السلام

    ـ تولیت حوزه علمیه مروی به همراه موقوفات وابسته، به حکم حضرت امام خمینی (ره)، که بر پایه وقف‌نامه تولیت آن باید با مجتهد اول تهران باشد.

    - ریاست مجلس خبرگان رهبری


    ماجرای روز مباهله چیست ؟

    مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سیاست است.

    آداب و اعمال روز عید غدیر

    آداب و اعمال روز عید غدیر


    عید غدیر خم,اعمال مستحبی عید غدیر خم

    در تاریخ اسلام دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ اتفاق افتاده است که از یکی رسالت و از دیگری امامت به وجود آمده است. نخستین حادثه، نزول وحی بود که رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) را در برداشت و دومین حادثه نیز در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت پیامبر گرامی اسلام از مراسم حجة الوداع اتفاق افتاد.

    در این روز بزرگ، رسول گرامی اسلام(ص) به امر الهی در مسیر بازگشت از مراسم حج، در محلی به نام غدیر خم حضرت علی علیه السلام، را به عنوان وصی و جانشین بعد از خود به همگان معرفی نمودند. در حقیقت انتصاب حضرت علی(ع) به امامت در واقعه غدیر خم، ادامه رسالت مهم پیامبر گرامی اسلام بود. بنابراین روز غدیر و انتصاب امیرالمومنین(ع) به امامت به اندازه روز بعثت و رسالت نبی گرامی اسلام(ص) دارای اهمیت می باشد.

    نقل شده است که امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند. امام علی علیه السلام با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند. و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود. لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.
     
    پس شایسته است که به پاس قدردانی از این نعمت عظیم الهی و عرض ادب به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عید سعید غدیر را در خانواده و اجتماع باشکوه فراوان برگزار نماییم و از برکات معنوی این روز عزیز بهره مند شویم. آنچه در این مختصر تقدیم می گردد آدابی است که بزرگان دین به منظور گرامی داشت این روز عزیز تعلیم فرموده اند:
     
    اعمال و آداب روز عید غدیر
     در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

     * تحکیم بیعت با ولایت
    همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند، در سال روز آن حماسه جاوید، تجدید آن بیعت سفارش شده است.
     
    * تبریک گفتن
    حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید غدیر خم روز تهنیت گویی است. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلام الله علیهم.»
     
    * اظهار سرور و شادمانی
    در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه در این روز فرض است.

    از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است». همچنین از امیر المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید.»
     
    * مصافحه کردن
    مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.»

    ذکر مخصوصی نیز در این روز هنگام مصافحه سفارش شده است که عبارت است از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.»
     
    * آراستن و پوشیدن لباس نو
    از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت نمایند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و زینت است. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته است.»

    حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»

    پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.
     
    * استفاده از بوی خوش
    اسلام درباره به کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. به خصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال کند.»
     
    * پیمان اخوت و برادری
    از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری است. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است.
     
    * احسان و انفاق
    احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کردند.

     * صله رحم
    صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر این مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است.»
     
    * دیدار با مؤمنان
    زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی است؛ لیکن در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش افزونتری دارد.

    حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند: «هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد.»
     
    * رفع حاجت مؤمنان
    رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد.»
     
    * غسل کردن
    امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد.»

     * تشکیل اجتماع در روز عید غدیر
    به جهت یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم.

    ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.

     * دعا، روزه و عبادت
    روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.»

    روزه عید غدیر از مستحباتی است که مکرر به آن سفارش شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی است که خداوند بدان فراخوانده است.»

    حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم است که که در روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»

    شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر است و چه عملی در آن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و...»

    امام صادق علیه السلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»

    و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال است.»

     

       عید غدیر خم,اعمال مستحبی عید غدیر خم

     * افطاری دادن
    از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛ افطاری دادن به روزه داران است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان و صدیقان را افطاری داده است. حال چگونه است پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش او.»
     
    * اطعام
    از سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان است. امام صادق علیه السلام، درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»

       

      * ابراز برائت
    روز غدیر روز بیزاری از کسانی است که با نپذیرفتن امامت حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و ستمکاران است.

    در یکی از دعاهای روز غدیر آمده است: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»
     
    * ذکر صلوات
    حضرت رضا علیه السلام در وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد است.»

     * نماز و نیایش
    روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش است؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «روز غدیر روزی است که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی است که دعا در آن مستجاب می گردد.»

    نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر است و پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود.
     
    * زیارت
    زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی است چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک است.

    امام رضا علیه السلام به پسر ابی نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام، حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می سازد.»
     
    * خواندن دعای ندبه
    طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب است؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری است.
     
    * دلجویی و مهرورزی متقابل
    حضرت رضا علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.
     
    * ایجاد زمینه های شادمانی
    عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله، با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.

    حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان سازید.»
     
    * گشاده دستی نسبت به خانواده
    یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت راحتی و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش بیشتری فراهم کند.»

     * هدیه دادن
    هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای است و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر است.

    حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن است.»

    عید سعید غدیر خم


    عید سعید غدیر خم



    عید سعید غدیر خم

    واقعه غدیر حادثه ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوّت حکایت می کند. غدیر نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
    آری غدیر یک سرزمین نیست، چشمه ای است که تا پایان هستی می جوشد، کوثری است که فنا برنمی دارد، افقی است بی کرانه و خورشیدی است عالمتاب.
    و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزاری، روز پیام رسانی، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادی و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفی راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدواری دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزی که پیروان واقعی مکتب حیات بخش اسلام آن را گرامی می دارند و به همدیگر تبریک می گویند.
    ... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم. سوره مائده آیه ۳.


    ● داستان غدیر خم
    سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت، گروه انبوهی که تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می کردند تا این که به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.
    نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خدا پیام آورده که: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم کردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر می بندم، آنگاه می افزاید چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه یک سخن می گویند خدا و پیامبر داناترند.


    رسول گرامی می فرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم و همگان یک صدا جواب می دهند که چرا چنین است. آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم.

    ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت که: «امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.


    ● سندیت واقعه غدیر خم
    مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر خود نام راویان حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگی ذکر کـرده اسـت:
    در میان اصحاب رسول خدا (ص ) ۱۱۰ نفر، در میان تابعین ۸۴ نفر، در میان علمای قرن دوم هجری ۵۶ نفر، در میان علمای قرن سوم هجری ۹۲ نفر، در میان علمای قرن چهارم هجری ۴۳ نفر، در میان علمای قرن پنجم هجری ۲۴ نفر، در میان علمای قرن ششم هجری ۲۰ نفر، در میان علمای قرن هفتم هجری ۲۱ نفر، در میان علمای قرن هشتم هجری ۱۸ نفر، در میان علمای قرن نهم هجری ۱۶ نفر، در میان علمای قرن دهم هجری ۱۴ نفر، در میان علمای قرن یازدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن دوازدهم هجری ۱۳ نفر، در میان علمای قرن سیزدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن چهاردهم هجری ۱۹ نفر.
    حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذی، «مسند احمد» و در «مستدرک» حافظ ابن عبداللّه حاکم نیشابوری به مضامین مختلف ذکر شده است.


    ● مفهوم عید
    هیجدهم ذی الحجه روز غدیر خم را مسلمین خصوصاً شیعیان عید شمرده اند. لغویون عید را از مشتقات ماده "ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در نوروز بازگشت حیات را به پیکر سرد گرامی می دارند، حیاتی که در هجوم خزان به سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز نیستی پیش می رود تا آنجا که گویی هرگز نبوده است.
    در مقام تطبیق این نکته با موازین مکتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در چنین باوری نوروز انسان روزی است که وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد. مثلاً در ماه مبارک رمضان آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سرکش تمام ناخالصی های وجودش را ذوب می کند تا عبودیت ناب در آن تجلی کند و آنگاه عید فطر است. پس عید اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خویشتن است و هم از طرف شرع مشخص شده است. غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است، علاوه اینکه عید غدیر تشریع هم شده است.


    ● در زیر به نمونه هایی از روایاتی که غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود :
    فرات بن ابراهیم کوفی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان به نقل از پیامبر اکرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم کدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض کردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی که وصی خود را نصب می کردند امر می کردند که آن روز را جشن بگیرند.
    وقتی به سیره ائمه و پیامبر اکرم مراجعه می شود در می یابیم که پیامبر و امیر مؤمنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یک عید برخورد کرده و مسلمانان را به تبریک و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.
    امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.

    میلاد امام هادی(ع) مبارک

    آفتاب:سالروز ولادت پیشوای دهم شیعیان حضرت علی النقی الهادی (ع) بر عموم مسلمین جهان مبارک باد.
    امام ابوالحسن علی النقی هادی (علیه السلام) ملقب به امام «هادی»، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.
     
    امام هادی (علیه السلام) به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.

    پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.

    میلاد نور

    امروز صدای هلهله فرشتگان در آسمان مدینه شوری تازه بر پا کرده است. خانه امام جواد علیه السلام را شوری دیگر در بر گرفته است. غنچه ای از تبار عصمت، در بوستان آل طه شکفته و عطر وجودش شیفتگان را سرمست کرده است. امام جواد علیه السلام فرزند گرامی اش را در آغوش گرفته و نور امامت و ولایت را در پیشانی مبارکش می نگرد. جانشینی دیگر برای نور افشانی پا به عرصه وجود نهاد. تالطف خدا هم چنان بر بندگان صالحش فرو بارد. جوشیدن این چشمه سار رحمت و مهر بر عاشقان ولایت مبارک و فرخنده باد.


    در وصف خورشید


    قامتی به اعتدال، چهره ای سرخ و سفید، گونه هایی اندک بر آمده، چشمه های فراخ و ابروهای گشاده؛ ای آفتاب هدایت! چهره ات در توصیف نمی آید که تو آینه دار جمال خدایی. نشانی از زیبایی خلقتی. عصاره ای ازپاکی ها وخوبی های آفرینشی. در بوستان آل طه و در باغ سرسبز اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گلها همه از یک شاخه اند و همه تصویرگر زیباترین و بهترین خلقت خدا. آنان که تو را دیده اند، این گونه توصیفت کرده اند. امّا من خوب می دانم که نه زیبایی ات، در تنگنای لغت می گنجد و نه صفای چهره ات، در غالب کلمات محصور می شود. درود خدا بر تو وبر همه گل های بوستان عصمت.


    مادری بزرگوار


    سمانه مغربیه، مادر امام دهم علیه السلام ، بانویی بزرگوار و باتقوا بود. او در زهد و تقوا و دینداری، درمیان زنان زمان خود، همتایی نداشت. از پاکی و تقوای آن بانوی بزرگ، راویان تاریخ بسیار گفته اند. درسعادتمندی او همین بس که او شایستگی یافت مادر امام هادی علیه السلام گردد. در بیان بلندای مقامش همین بس که فرزند گرامی اش امام هادی علیه السلام می فرماید: « مادرم حق مرا می شناسد. او از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود و خداوند حافظ و نگهبان اوست.»


    امامت در کودکی


    امام هادی علیه السلام دهمین ستاره آسمان امامت، در سنین کودکی، زمانی که تنها هشت سال از عمر شریفش می گذشت، به امامت رسید. آن امام بزرگوار در هشت سالگی، با شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد علیه السلام ، ردای امامت را به دوش گرفت و چون پدر و اجداد پاک و مطهرش به هدایتگری پرداخت. آن امام همام، هر چند در کودکی به امامت رسید، امّا چشمه ای جوشان از علم و دانایی و حکمت بود، تاآنجاکه همواره، مردم را به حیرت و تعجب وا می داشت.


    دوران اختناق


    دوران امامت امام هادی علیه السلام دورانی سرشار از اختناق و نابسامانی و لبریز ازستمگری های خلفای عباسی بود. هرچند اندک اندک از هیبت، عظمت و قدرت دستگاه عباسیان کاسته می شد، امّاهم چنان فشار بر علویان و مبارزه با تفکرات اسلامی به شدت اِعمال می شد. امام هادی علیه السلام مدت بسیاری از دوران امامت خود را در سامراء تحت مراقبت و نظارت دستگاه خلافت به سر می برد. هرچند به ظاهر امام را محترم داشته و آزاد گذاشته بودند، اما در واقع، امام هادی علیه السلام بیشتر مدت امامت خود را در زندان نظامی عباسیان گذراندند. امّا این مراقبت های شدید راه بر هدایتگری و اعمال نفوذ امام نمی بست و امام به صورت مخفیانه، به فعالیت های پرثمر خود مشغول بودند.


    در بزم مستی


    متوکل خلیفه ستمگر عباسی، بزم شرابی مهیا کرده و به قصد توهین به مقام بلند امام هادی علیه السلام ، ایشان را بدانجا فرا خوانده است. گستاخی و تاریک دلی، او را وا می دارد که به امام هادی علیه السلام ، عصاره همه پاکی های عالم، جام شرابی تعارف کند. امام آن را رد می کند و او از امام می خواهد که شعری بخواند. امام پاسخ رد می دهد و او اصرار می کند. پس امام علیه السلام می خواند: «حاکمان مقتدر بر قله کوه ها روزها را گذراندند و مردان نیرومند از آنان پاسداری کردند. اما آنان از خطر مرگ نرهیدند. پس از آن همه عزّت، آنان را در گورها جا دادند که چه آرامگاه ناپسندی است و درپی آن، منادی فریادشان زد که کجاست آن زیورآلات و تاج ها و لباس های فاخر؟ چه شد آن چهره های به نازپرورده؟ اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره هایند. خانه هاشان ویران شد، اموالشان بر جا ماند و خود به سوی گورهای تاریک شتافتند». با خواندن این اشعار و باتأثیر کلام امام، مستی متوکل به گریه بدل می شود. بزم او برهم می خورد و دستور می دهد امام را با احترام به منزل باز گردانند.


    سدّی دربرابر تحریف ها


    در دوران امامت امام هادی علیه السلام که چون اجداد بزرگوارش، منبع حکمت و معدن علم و دانایی بود، مکاتب عقیدتی بسیاری رواج یافته و نظرات مختلفی پیرامون اصول عقیدتی اسلام مطرح شده بود. نظرات باطلی که مکتب اصیل اسلامی را با خطر تحریف روبرو می کرد. امام هادی علیه السلام با عظمت علمی و نور هدایت و روشنگری خود، راه را بر بسیاری از این تحریف ها بسته و پیاپی نظر اسلام ناب را به جامعه عرضه می داشت. ایشان همواره نظرات ناب اسلام را به شکلی صحیح بیان می کرد و شک و تردیدهایی که مکاتب گوناگونی مغرضانه بر اصول اعتقادی اسلام وارد می کردند را بی اثر می نمود.


    ظرافت و تیز بینی


    در مورد گنجینه علمی و گستره دانایی امام هادی علیه السلام ، زبانْ ناتوان و قلمْ شکسته است. درباره دقت و تیزبینیِ علمیِ آن حضرت نقل کرده اند که متوکل عباسی نذر کرده بود اگر خداوند بیماری اش را شفا بخشد، مال بسیاری صدقه دهد. بیماری او درمان شد و گاه انجام نذر رسید. در اینکه چه اندازه از مال را بسیار می گویند، از علما پرسید. امّا هیچ کس نتوانست پاسخ محکم و روشنی بدهد. پس این مسأله را از امام دهم علیه السلام سؤال کرد. امام فرمودند: «هشتاد درهم صدقه بدهد؛ چرا که خداوند در قرآن می فرماید: خدا در موارد بسیاری شما را یاری کرد و شماره ی جنگ های پیامبر هشتاد جنگ است که پیامبر در آن ها یاری شده است». و بدین گونه یکبار دیگر امام همگان را در حیرت عظمت علمی خود وا نهاد.


    توصیه به گذشت


    امام هادی، چشمه ساری از دریای جوشان رحمت الهی و بارانی از زلال مهربانی خدا، درباره ی گذشت و پذیرفتن عذرِ

    عذر خواهان، چنین توصیه می فرمایند: «اگر خدا خیر بنده ای را بخواهد، او را چنان کند که چون کسی از او عذر بخواهد، او بپذیرد.»


    توصیه به دوری از گناه و اطاعت از خدا


    دهمین چراغ هدایت انسان ها و راهنمای راه سعادت بشری، در توصیه به دوری از گناه و اطاعت از خدا می فرماید: «هر که خدا را اطاعت کند، مردمان از او اطاعت کنند. هر که مطیع خدا باشد، دچار خشم مخلوق نشود. وهرکه خدا را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق گرفتار می شود.»


    تسبیح آسمانیان


    نوری تازه در آسمان ولایت می درخشد. کودکی از تبار پاکان چشم می گشاید. امام هادی علیه السلام پیشوای دهم شیعیان، دنیا را با تولد خود روشنایی می بخشد. فرشتگان، دل به حضور او مسرور می دارند. او تسبیح می گوید و عالم خلقت در این تسبیح گویی با او همراه می شود که: «پاک است خدای جاودانی که در پرده فراموشی فرو نمی رود. پاک است خدای استواری که به بازی در نمی افتد. پاک است آن خدای دارا و بی نیازی که به نیازمندی فرو نمی افتد. پاک و منزّه است خدای من و ستایش از آن اوست.»