صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست
صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

روز عرفه

روز عرفه، روز معرفت، روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا و خدایی شدن است.
*******
روز عرفه، روز رویش گلستان رحمت، روز نگین انگشتری ذی الحجه و روز دعا و استجابت دعا است.
*******
روز عرفه، روز اشک و ناله، روز حسین و حسینی شدن و روز شکستن بت های درون است.
*******
روز عرفه، روز بریدن از خاک و پیوند با افلاک و روز توسل به مقام ربوبیت حضرت حق است.
*******
روز عرفه، روز رسیدن به غایت آمال عارفان و روز همجواری با عرش الهی است.
*******
عرفه روزی است که خدا درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی بندگان خود آنان می گشاید.
*******
روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها گسترانیده است.
*******
روز عرفه، روزی است که در‌های آسمان را برای پذیرش تضرع‌های عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس الهر می‌گشایند .
*******
روز عرفه ، روز نیایش و روز بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان
*******
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است.
*******
می‎خواهم در ابری‎ترین لحظه‎ها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم.
*******
روز عرفه، روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا و روز زمزمه رازمندی های حسین و روز برخورد اشک و لبخند است.
*******
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم، در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است.

خدایا! آن‌گاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرح‌بخش نام و یادت سرشار است، بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شست‌وشو دهیم.
*******
در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان.
*******
روز عرفه، بر عارفان حق، آنان که از خیمه وجود خویش بیرون می آیند و با آتش شوق و اشتیاق وصال، به دعا و نیایش متوسل می شوند، خجسته باد.
*******
در روز عرفه، به عرفان خالص خدایی بازمی گردیم و نگاه عاشقان را برای همیشه به آسمان بندگی پیوند می زنیم.
*******
آیا در رؤیاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟ عرفه، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد.
*******
عرفه، روز بازگشت است؛ بازگشت به آغوش مهربان خدا. عرفه، روزی است که ناامیدی از درگاه خدا رخت برمی بندد.
*******
سلام بر عرفه که جانمان را به رایحه و خنکای نسیم نوازش می دهد.
*******
خدایا از اعماق وجودم تو را صدا می‌زنم و از تو یاری می‌خواهم ای رحمت کننده و ای گشایش‌گر
*******
خدایا! کمکم کن تو را به خاطر خودت دوست داشته باشم، نه به خاطر خودم و نه به خاطر ترس از عذاب آخرت.
*******
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
*******
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
*******
الهى چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
*******
الهى ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره اى.
*******
الهى چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
*******
الهى آن خواهم که هیچ نخواهم.

الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم.
*******
الهى از نماز و روزه ام توبه کردم بحق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
*******
الهى عقل گوید الحذر الحذر، عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش.
*******
الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من کیست که تو دارایى منى.
*******
الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.
*******
الهى اگر ستار العیوب نبودى ما از رسوایى چه مى کردیم.
*******
الهى اثر و صنع توام چگونه بخود نبالم.
*******
الهى کلمات و کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین اند خودت چونى.
*******
الهى خنک آن کس که وقف تو شد.
*******
الهى اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
*******
الهى دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقاى ذوالجمال.
*******
الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
*******
الهى دولت فقرم را مزید گردان.
*******
الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهل ها چله ما هم کارى برنیاید.

الهى خوشا آنانکه همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند.
*******
الهى خوشا آندم که در تو گمم.
*******
الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.
*******
الهى در بسته نیست ما دست و پا بسته ایم.
*******
الهى آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد.
*******
الهى هر چه پیش آمد خوش آمد که مهمان سفره توایم.
*******
الهى از من آهى و از تو نگاهى.
*******
الهى تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.
*******
الهى تا تو لبیک نگویى کجا من الهى گویم.
*******
الهى همین قدر فهمیده ام که خدا است و دارد خدایى مى کند.
*******
الهى چه عزیز است او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آریی. ******
الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان.
******
کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو سزای آنی.
******
الهی! در جلال، رحمانی؛ در کمال، سبحانی؛ نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند و نه به کس مانی؛ پیداست که در میان جانی، بلکه زنده به چیزی است که تو آنی.
******
الهی! دیگران مست شرابند و من مست ساقی. مستی ایشان فانی است و از من باقی.
******
الهی! با بهشت چه سازم و با حور چه بازم؟ مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم.
******
الهی! نَفَسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهرِ حکمت تو نوش کند.
******
الهی! محبت تو گلی است، محنت و بلا خار آن؛ آن کدام دل است که نیست گرفتار آن؟
******
الهی! در دلِ دوستانِ تو، نور عنایت پیداست و جان ها در آرزوی وصال تو حیران و شیداست. چون تو مولا که راست؟ و چون تو دوست کجاست؟
*******
خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان .
*******
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار .
*******
خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده .
*******
خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه می‌برم .
*******
خدایا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوس‎های بد و مرض‎های بد به تو پناه می‌برم .
*******
خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیده‌ای، از من باز مگیر.

شهادت و وصیت امام محمد باقر (ع)


شهادت و وصیت امام محمد باقر (ع)


وصیت امام(ع)
شیخ کلینى در کتاب کافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت کرده است که امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود:

هنگامى که ب‏درود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصدیق کنید.
نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر (ع) شکافتن زمین را از برخى جهات بهتر مى‏ دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.


کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:
پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت ‏سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.

 

پس به من فرمود:
«بنویس این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید. »و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى ‏دهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مى‏ خواند کفن کند و عمامه‏ اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند.

 

سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ‏ام و مى ‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى‏ خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.


کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود:

پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشت ‏بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش.

 

چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مى ‏کردى، انجام مى‏ دادم. چرا درخواستى تا عده ‏اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى‏ خواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى) .


کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:

پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمره‏اى او بود که در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مى‏پوشانند.

شیخ کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که امام باقر (ع) وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این کار را از سنت مى‏ دانست. زیرا پیامبر مى‏ فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند.(کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 45،نویسنده: سید محسن امین،ترجمه: على حجتى کرمانى)

 

شهادت امام محمد باقر (ع),نحوه شهادت امام محمد باقر(ع),وصیت امام محمد باقر (ع)

 

شهادت امام باقر (ع)
امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در میدان بندگى خدا و احیاى دین و ترویج ‏علم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 (1) رحلت کرد.


در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى دیگرى نیز وجود دارد.دسته‏ اى از مورخان سال 117 (2) و بعضى سال 118 (3) و گروه اندکى سالهاى 116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را یاد کرده ‏اند، اما بیشترین منابع تاریخى سال 114 (8) را متذکر شده‏ اند.


منابع روایى و تاریخى علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته‏ اند، مسمومیتى که دسته اى حکومت امویان در آن دخیل بوده است. (9)
از برخى روایات استفاده مى‏ شود که مسمومیت امام باقر (ع) به وسیله زین آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه‏ اى که بدن آن گرامى از شدت تأثیر سم ‏بسرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)


در این که چه فرد یا افرادى در این ماجراى خائنانه دست داشته ‏اند، نقلهاى روایى و تاریخى از اشخاص مختلفى نام برده‏ اند.بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته ‏اند. (11)
بخشى دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفى کرده‏ اند. (12)
برخى از روایات نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینه‏ هاى عمیق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى این توطئه به شمار آورده‏ اند. (13)


به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملک رخ داده است، (14) زیرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرین سالى که مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل کرده‏اند 118 هجرى مى‏ باشد. (15)
با این که نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندکى تأمل در منابع روایى و تاریخ، بعید نمى‏ نماید که همه آنها به گونه ‏اى صحیح باشد زیرا عامل شهادت آن حضرت لازم نیست یک نفر باشد بلکه ممکن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشته‏ اند که هر روایت و نقل، به یکى از آنان اشاره کرده است.


با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آمیز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انکار ناپذیر بنى امیه با خاندان على (ع) شک نیست که او در از میان بردن امام‏باقر (ع) ـ اما بشکلى غیر علنى ـ انگیزه‏اى قوى داشته است.


بدیهى است که هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نیروهاى مورد اطمینان خویش بهره جوید، از این رو ابراهیم بن ولید (16) را که عنصرى اموى و دشمن اهل بیت (ع) است به استخدام مى ‏گیرد و او امکانات لازم را در اختیار فردى که از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مى ‏آید و مى‏ تواند در محیط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه یابد و کسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسیله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.


امام باقر (ع) این چنین به شهادت رسید و به ملاقات الهى شتافت و در بقیع، کنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت. (17)

روز آتش نشانی و ایمنی

۷مهر
روز آتش نشانی و ایمنی
شرح مناسبت:
امید است گرامیداشت روز آتش نشان بهانه ای باشد برای تجلیل از آنان که در میان شعله های آتش، پیام آور ایستادن و سرخ زیستن هستند.ایمنی را مصونیت در برابر آسیب های ناشی از حوادث، اعم از طبیعی و غیرطبیعی معنا کرده اند. از آن جایی که نمی توان به ایمنی به صورت صد در صد دست یافت، کارشناسان معمولاً از اصلاحاتی نظیر «ارتقاء و ایمنی» و «سطح پیشرفت ایمنی» استفاده می کنند. سطح پیشرفت ایمنی رابطه تنگاتنگی با توسعه دارد، لذا در کشورهای پیشرفته، یکی از اهداف دولت ها، حداکثر کردن سطح پوشش ایمنی برای دست یابی به حداکثر توسعه است.هدف از نامگذارى این روز به عنوان روز ملى ایمنى و آتش نشانى، تبدیل ایمنى در کشور به یک فرهنگ میباشد. در کشور ما بیش از ۱۶۰ سال از تأسیس اولین ایستگاه آتش نشانی در شهر تبریز به سال ۱۲۲۱ شمسی و نزدیک به هشتاد سال از تأسیس آتش نشانی پایتخت می گذرد.پس از انقلاب اسلامی، با انحلال سازمان دفاع غیر نظامی، فلسفه وجودی آتش نشانی های کشور توسط بندهای ۱۴ و ۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداری تعریف گشت و از همین رو سازمان های آتش نشانی زیر مجموعه شهرداری ها قلمداد می شوند. بر اساس این قانون شهرداری ها ملزم هستند، برای حفظ شهرها از خطر سیل و حریق و دیگر مخاطرات تدابیر مؤثری اتخاذ نمایند.ن
منبع : http://www۲.irib.ir/occasions/
آیات و روایات متناسب :
روز آتش نشانی و ایمنی
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمینَ عادِیَةَ ماءٍ أونارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ
کسی که دسته‏ای از مسلمانان را از خطر سیل یا آتش سوزی نجات دهد ، بهشت بر او واجب می‏شود
الکافی ، ج ۵ ، ص ۵۵ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
أمِطِ الأذی عَنِ طَریقِ المُسلِمینَ فَهُوَ لَکَ صَدَقَةٌ
آنچه را که موجب آزار می‏شود از سر راه مسلمانان دور کن ، که این کار برای تو صدقه است
مسند أحمد ، ج ۴ ، ص ۴۲۳ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
دَخَلَ عَبدٌ الجَنَّةَ بِغُصنِ شَوکٍ کانَ عَلی طَریقِ المُسلِمینَ فَأماطَهُ عَنهُ
بنده‏ای به سبب برداشتن شاخه خاری از سرراه مسلمانان به بهشت رفت
میزان الحکمه ، ح ۱۲۶۷۶ .
امام باقرعلیه السلام:
در تفسیر آیه : ( و مَن أحیاها فَکَأنَّما أحیَا النّاسَ جَمیعاً)
یعنی: هر که کسی را زنده کند گویی همه مردم را زنده کرده است. فرمودند : مِن حَرَقٍ أو غَرَقٍ
مائده ، آیه ۳۲ .

حضرت علی بن امام محمد باقر(ع)



حضرت علی بن امام محمد باقر(ع)


حضرت سلطان علی بن امام محمد باقر (ع) یکی از چهار امامزاده معلوم النسب مدفون در ایران می باشد که کنیه آن حضرت ابوالحسن ملقب به طاهر فرزند بلافصل امام پنجم (ع) در مشهد اردهال مدفون می باشد. این امامزاده عظیم الشأن برادر امام جعفر صادق (ع) پدر یکی از زوجات حضرت کاظم (ع) به نام فاطمه می باشد و نماینده دو امام در منطقه کاشان و اردهال بوده است. امامزداده احمد فرزند این حضرت در باغات اصفهان و امامزاده سید نصرالدین نوه ایشان جد سادات طالقانی معروف در خیابان خیام تهران مدفون است. حضرت علی بن باقر (ع) در اوایل قرن دوم هجری به دعوت اهالی فین و کاشان از طرف حضرت امام محمد باقر(ع) به منظور تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام روانه منطقه شده که مدت سه سال در کاشان و مشهد اردهال و نواحی آن به تبلیغ و ارشاد مردم مشغول بوده و در اردهال نماز جمعه نیز اقامه می نموده حکومت ظلم و جور به وسیله ایادی خود در منطقه و اعزام سپاه به محل سکونت آن حضرت در 27 جمادی الثانی داخل اردهال در یک دره موسوم به قتلگاه، آن حضرت را به شهادت رسانیدند. جنازه مبارک او را در فاصله دو کیلومتری قتلگاه دفن کردند و اکنون برمزار وی دارای قبه و بارگاه عالی، صحن های متعدد و موقوفات و نذورات و خدمه بسیار است، از قدیم الایام خلق بسیاری از سایر بلاد ایران برای زیارت آن بزرگوار در این محل مقدس (مخصوصاً در هفدهم مهرماه جلالی موقع قالیشویان) اجتماع می نمایند و کرامات بسیاری از این امامزاده بزرگوار مشهود است.


جایگاه علی بن باقر (ع) در اردهال از نظر شیخ عباس قمی

 

شیخ مفید و طبری و دیگران ذکر کرده اند، اولاد حضرت امام محمد باقر (ع) از ذکور و اناث هفت نفر هستند، ابوعبدالله جعفر بن محمد وعبدالله افطح که از مخدره ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر و ابراهیم عبیداله که از ام حکیم بود و هر دو در ایام حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند، علی، زینب، و ام سلمه که از ام ولد بودند و بعضی گفته اند که ام سلمه از مادر دیگر بوده است.
تاج الدین بن زهره حسینی در غایة الاختصار فی الاخبار البیوتات
العلویه گفته: علی پسر امام محمد باقر (ع) دختری داشت فاطمه نام، تزویج کرد او را حضرت امام موسی کاظم (ع)، مؤلف گویند: آنچه مشهور است در زمان ما قبر علی بن محمد الباقر (ع) در ناحیه کاشان در مشهد اردهال و معروف است به شاهزاده سلطانعلی و تأیید می کند بودنش را در این مشهد، آنچه در بحر الانساب است که فرمود: علی بن محمد باقر (ع) لم یعقب سوی بنت و دفن فی ناحیه کاشان بقریة یقال و لها برکوسب فی مشهد انتهی (به جای نگذاشت بعد از خود جز دختری و دفن شد در ناحیه کاشان در قریه ای که گفته می شود به آن بارکرسب) و از آمیرزا عبدالله صاحب ریاض العلما نقل شده که فرمود: قبر علی بن محمد الباقر (ع) درحوالی بلده کاشان است و بر اوست قبه ی رفیعه ی کرامات ظاهره و در اصفهان نزدیک مسجد شاه، بقعه و مزاری است به نام احمد بن علی بن امام محمد الباقر (ع) و سنگی در آنجاست به خط کوفی بر آن نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم کل نفس بما کسبت رهینه، هذا قبر احمد بن علی بن محمد الباقر(ع) و تجاوز عن سیئاته و الحقه بالصالحین.
این است قبر احمد فرزند علی فرزند محمد الباقر (ع) و در بیرون بقعه سنگی است مستطیل بر آن نقش است: امین رب العالمین، به تاریخ سنه ثلث وسنین و خمساة 563. (1)

دیدگاه میرزا عباس فیض درباره شاهزاده عالیقدر حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر (ع)
 

مدفن سلطانعلی: نخستین مؤلفی که بر دفن وی در مشهد بارکرز حوالی کاشان خبر داده است، صاحب کتاب النقض می باشد. کتب النساب از جمله عمدة الطالب و انساب الطالیبه (مجدی)، و جمهرة انساب العرب و الباب الانساب و نهایة الانساب برای علی یک دختر به نام فاطمه ذکر کرده اند که زوجه امام کاظم (ع) گشت و او را از اصحاب امام صادق (ع) خوانده اند.
شیخ عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب النقض، پس از ستایش از مردم کاشان و مساجد و مدارس معموره آن، چنین آورده است: که عمارت مشهد امامزاده علی بن محمد باقر به باکرز و احداث عمارت این مشهد از ناحیه مجدالدین برای اثبات عقیده و ایمان کاشان است. عنایت به کشف قبر منتسب به او، در اوایل قرن ششم پس از قرن ها استتار و نداشتن سابقه تاریخی، همین قدر بنای مشهدی به نام وی از ناحیه مجدالدین وزیر که نیز مورد تصریح و تأیید سید ابوالرضا راوندی می باشد. قصیده ی وی درباره ی بنای مشهد بارکرسب از ناحیه مجدالدین قابل انکار نیست.
اعقاب علی الطاهر: از یک جانب عقاید کلیه علمای انساب بر آن است که وی را به جز یک دختری به نام فاطمه فرزندی نبوده است، (که او هم در حباله ی نکاح امام کاظم، ابن عم خود درآمد) با تصریح به جمله (لم یعقب سوی بنت) و سید تاج الدین بن زهره حسینی در کتاب غایة الاختصار گفته: علی پسر امام محمد باقر(ع) دختری داشت فاطمه نام، تزویج کرد او را حضرت امام موسی کاظم (ع) در جانب دیگر مستندی حاکی از این که احمد بن علی بن محمد الباقر مدفون به اصفهان پسر اوست و یا این که بعضی متولیان مشهد در عصر صفویه خویشتن را از احقاد وی ذکر کرده اند. چه که با گفته صاحب بحر الانساب بدین صراحت که: «علی بن محمد الباقر لم یعقب سوی بنت»چگونه می توان برای گفته صاحب ریاض العلما بدین عبارات: «اعلم ان السید الجلیل السعید احمد المعروف به امامزاده احمد المقبور فی محله باغات باصبهان قد کان ولد هذا السید الجلیل فلا تغفل»اعتباری قائل گردید، با این که اظهار نظر کرده است که امامزاده احمد، ولد این سید جلیل است، اما بر طبق مدعای خود هیچگونه مستندی ذکر نکرده است، حتی می نویسد که بر روی قبر وی لوحی سنگی است به خط کوفی که عبارات ذیل حجاری شده است. «هذا قبر احمد بن علی بن محمد الباقر»و در خارج بقعه قطعه سنگی بر دیوار نصب گردیده است که از ذیل سنگ فوق شکسته شده و روی آن چنین کنده شده است: «آمین رب العالمین به تاریخ سنه اثنتین و سنین خمسائه»با عنایت به این که تاریخ 562 در آخر لوح مطابق معمول از تاریخ فوت صاحب لوح حکایت می کند نه از تاریخ حجاری یا بنای بقعه، معقول نیست که فرزند سلطانعلی که تولد قرن دوم یا اوائل قرن سوم است، نیمه دوم قرن ششم در قید حیات مانده باشد. و اما سایر ساداتی که بعضی از مؤلفین آن را بدون مستند از اعقاب سلطانعلی خوانده اند، چهار نفرند، یکی سید رکن الدین مسعود، که می گویند در دولت شاه اسماعیل صفوی متولی این مشهد بوده است متوفی 967 اقضی القضات. امیر کمال الدین عبدالرزاق کاشی که در سلطنت شاه خدابنده قاضی القضات خوانده شده است
3.سید کمال الدین حسین نقیب کاشانی متوفی 967 در دولت شاه تهماسب 4- سید عبدالله نور الهدی متوفی مشهد، پس از رکن الدین مسعود متوفی 970.
سایر مدفونین در مشهد سلطانعلی: چنین گویند که در این بقعه در جوار سلطانعلی، مادر وی با جمعی از سادات مدفونند از این جمله: حکیمه دختر اسد فرزند مغیرة التقفی مادر سلطانعلی و اسماعیل بن اسحاق بن امام کاظم و فرزندانش به اسامی عبدالله و عبدالوهاب و قاسم و مادرشان حکیمه خاتون. امام دفن مجدالدین وزیر، بنیانگذار مشهد در این بقعه چون دفن متولیان سابق الذکر (که از احفاد وی خوانده شده بودند) تا حدی مقرون به حقیقت به نظر می رسد.


داستان شهادت سلطانعلی

 

سبب هجرت سلطانعلی از مدینه طیبه به جانب کاشان چنین شهرت دارد که گروهی از مردم حوالی کاشان از فین و اردهال که با کاروان حج به طواف خانه مشرف شده بودند، در بین راه مکه به مدینه به صحبت امام باقر (ع) مفتخر گردیده، از آن امام استدعا می کنند که یکی از فرزندان خود را برای ارشاد به همراه آنان اعزام فرماید و آن حضرت علی الطاهر را با ایشان گسیل می دارد.
سلطانعلی در قراء اطراف کاشان به امامت و ارشاد می پردازد و طولی نمی کشد که جمع کثیری طوق ارادتش را به گردن می کشند، در همین جریان ابومسلم خراسانی علیه خلفای اموی قیام کرده، با سفاح عباسی به خلافت بیعت نمود و چون منصور پس از سفاح عهده دار مهام خلافت گردید، نخست ابومسلم را از پای در آورد و سپس به حکام خود فرمان داد تا ریشه نفوذ سرجنبانان سادات علوی را در منطقه نفوذ خلافت قطع کند. در نتیجه عامل اصفهان به عمال ولایات تابعه خویش دستور لازم درباره سلطانعلی را می دهد، تا صدایش را در گلو خفه سازد. بنابراین کمر زرین عامل دلیجان، مقصود بیک عامل و رکان (محلات) و زرین کفش عامل اردهال و زبیر عامل نراق با ارقم دهخدای کله جار متفق شوند و علیه وی هم همداستان گشتند. سلطانعلی پس از وقوف بر ماجرا از مردم نشلج و فین کمک طلبید، نشلجی ها برای یاری وی حرکت کرده، چون بر قدرت مخالفین پی بردند با خود به مشورت پرداخته، بالاخره چنین گفتند: «ما همه اهل مشته ایم درفش نه که مردان رزم زرین کفش»و به دهکده خویش بازگشتند و مردم فین نیز برای حمایت وی حرکت کردند ولی به واسطه دوری راه روز بعد موقعی به اردهال رسیدند که سلطانعلی به شهادت رسیده بود. سلطانعلی از شنیدن خبر بازگشت نشلجی ها زیاد غمین گشته، صلاح خویش را در هجرت تشخیص داد، به ازناوه شتافت، اما زرین کفش وی را در محاصره گرفته، تنی چند از زنان روسبی را برهنه و عور در حال نماز جلو او روانه داشت، چنانکه سلطانعلی ناچار گردید سر از سجده بر ندارد تا آنان را دیدار نکند و در همین خلال تنی چند از مخالفین به او تاختند و او را با چند ضربه خنجر به قتل رسانیده، همراهان وی را نیز کشتند و اجساد مقتولین را گذاشته خود را به دنبال کار خود رفتند.
مردم خاوه و از ناوه از شنیدن این خبر سراسیمه به صحرا شتافتند و بر بالین کشتگان نوحه سرائی آغاز کرده، در این هنگام مردم فین هم برای حمایت سلطانعلی از راه رسیدند، چون با آن منظره جانگداز مواجه شدند، قبل از هر کار در جستجوی زرین کفش بر آمده، او را دستگیر کرده به قصاص خون کشتگان به قتل رسانیدند و چنین توافق کردند که همگی را در بارکرسف به خاک سپارند.
در نتیجه جسد سلطانعلی که آغشته به خون بود، درون قالی پیچیده در این موضع به خاک سپردند و سایر مقتولین را هم در عقب سر و کنار وی دفن کردند. سپس قالی را سرچشمه برده شستشو کردند و بر روی تربتش بگستردند و سایبانی از بوریا بر روی آن بپا داشتند و برای تجدید این خاطره همه ساله در روز جمعه دوم پائیز به مشهد آمده، یک پارچه قالی از متولی گرفته، همان عمل را تکرار می کنند، چنانکه این مشهد به مشهد قالی یا قالی شویان معروف شد و این امر سنت محلی گردیده است.
در جمعه سوم پائیز مردم نشلج که پس از قتل سلطانعلی متوجه زشتکاری خویش گردیده نادم و پشیمان برای انجام مراسم با پاهای برهنه، سینه زنان از نشلج به مشهد آمده، تا عصر در آنجا تعزیه داری کرده مقارن غروب بازگشتند، همه ساله روز هفت مراسمی را انجام می دهند، قدر متیقن این مراسم از اواسط قرن نهم و عصر ابوالعزیز یوسف بن شاهرخ شاه بنا به سیاست محلی، آثار تا حالا ادامه دارد، منتها نقارخانه های سه گانه مشهد چندی است که تعطیل شده است،
درصورتیکه قرن ها در مراسم قالیشویان نواخته می شدند. مشهد بارکرسف در قرن وسطی (1453- 395 میلادی) 853- 226 قمری بیش از آستان مقدس حضرت معصومه (ع) در قم مورد توجه پادشاهان و مرکز نذورات و قربانی و دارای زینت آلات، مرافق، خدام و اوقاف بود که علت آن را از نذرهایی که پادشاهان و شاهزادگان، پرده نشینیان حرم، وزیران و امیران گاه بروز جنگهای داخلی برای این امامزاده منعقد می ساختند و غالباً هم بر وقف مرادشان انجام می یافت. می توان جستجو کرد، چنانکه حرم حضرت فاطمه معصومه (ع) را جز یک بقعه لیسیده ساختمانی نبود، در صورتیکه این مشهد از همه گونه مرافق و بیوتات و رواق و ایوان برخوردار بود، ولی از عصر شاه طهماسب صفوی پس از دفن شاه بیگم خواهر وی در جوار فاطمه معصومه (ع) تدریجاً آستانه قم از زیب و زینت خاصه ای برخوردار گردید که با مشهد اردهال در یک ردیف قرار گرفته و از عصر فتحعلی شاه از لحاظ تزئینات داخلی و درهای طلا و ضریح های نقره از مشهد مورد سخن پیشه گرفت، چنانکه اینک در شمار مشاهد درجه اول کشور قرار گرفته است.
بالجمله این مشهد دارای بقعه ای منیع و قبه ای رفیع و درهایی بدیع و منبت و صفه ای مجلل و صحنی گشاده قدیمی و صحن هایی جدید ساز، گلدسته هایی متعدد و نقاره های چندی است. (2)


گزارش تحقیق کتاب نور با هر در فضائل و حالات حضرت علی بن باقر (ع)

 

در فضائل و حالات ابی الحسن علی بن محمد الباقر(ع)، کنیه شریفه ی آن حضرت ابوالحسن و لقب میمونش طاهر و اولاد امجادش (احمد) که مدفون است به باغات اصفهان و (فاطمه) که زوجه حضرت کاظم (ع) می باشد.
و اما کلامات علماء و مورخین مورد اعتماد در خصوص آن بزرگوار به شرح ذیل است.
1- گفته است نسابة العلامة ابوعبدالله مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری متوفی سنه 216 درصفحه 64: و تولید کرد علی فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین، فرزند علی، فرزند ابی طالب (فاطمه) را و مادر اوام ولد بود و تزویج کرد فاطمه را موسی فرزند جعفر فرزند محمد، فرزند علی، فرزند حسین، فرزند علی، فرزند ابی طالب.
2- گفته است نسابه محدث فقیه ابو محمد علی بن سعید بن سعید بن جزم ابن غالب الاندلسی در کتاب (جمهرة انساب العرب) صفحه 53 طبع مصر: تولید کرد محمد، فرزند علی، فرزند حسین، فرزند علی، فرزند ابی طالب. عبدالله، ابراهیم و علی را.
3- گفته است بیهقی مشهور بابن فندق از علمای سنه پانصد هجری در کتاب لباب الانساب: تعداد اولاد باقر (ع) و علی از اولاد باقر است، مادر او ام ولد بود.
4- گفته است سید نقیب نسابة موصلی از علمای قرن هشتم در صفحه 70 کتاب (مشجرات): تعداد اولاد حضرت امام باقر (ع)... «و علی» مادر ام ولد بود.
5- گفته است سید غیاث الدین جد سید علیخان: لقب علی فرزند محمد باقر (ع) طاهر است، دیدم در بعضی مشجر اینکه مورد وثوق بود، این که شیخ مفید (ره) ذکر فرمود: «باقی کلمه را موریانه خورده بود... »به درستی که «علی فرزند محمد باقر (ع) در مشهد بارکرس حوالی کاشان است.
6- در«نهایة الانساب»ص 167 در ضمن شماره اولاد امام باقر (ع) گفته: شیخ ابوالفرج عبدالرحمان فرزند علی فرزند محمد حرزی در کتاب «صفة الصفوة»نام اولاد امام باقر (ع) جعفر تا آن که فرمود: ... و علی.
7- در «کتاب رجال الشیخ»بود علی بن محمد بن علی بن الحسین (ع) بود از اصحاب امام صادق (ع)، یعنی سید اجل سید علی فرزند امام محمد باقر و قبر او به حوالی بلده کاشان و مقبره او معروف است تا حالا به مشهد بارکرس و برای او قبه رفیعه عظیمه ایست.
8- در کتاب غایة الاختصار تألیف علامه سید تاج الدین بن زهره حسینی گفته: که علی پسر امام محمد باقر (ع) دختری داشت فاطمه نام، تزویج کرد او را امام موسی کاظم (ع).
9- محدث قمی درجلد 2 ص 79 منتهی الامال گفته: بدان که اولاد آن حضرت بنابر آنچه شیخ مفید و طبرسی و دیگران ذکر کرده اند هفت نفرند: ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) و عبدالله که از مخدره ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر بودند، ابراهیم و عبیدالله ازام حکیم بودند، هر دو در ایام حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند، علی، زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند و بعضی گفته اند: که ام سلمه از مادر دیگر بود.
10- در کتاب مزارات علویین که سید شهاب الدین مرعشی نجفی تألیف فرموده اند چنان نوشته: اردهال و در آن در جوار قبر علی فرزند باقر (ع)، قبرهای جماعتی ازعلویین است که از آن ها است اسماعیل فرزند اسحاق (3) فرزند کاظم(ع) و از آن هاست. حکیمه خاتون که او مادر عبدالله و زوجه اسماعیل مذکور است و از آنهاست عبدالله و از آنهاست عبدالوهاب و از آنهاست قاسم دو فرزند اسماعیل مذکور، همینطور دیدم در ورقه که تاریخ آن 1257 بود و به تحقیق ذکر کرده در آن ورقه کیفیت شهادت علی فرزند باقر علیها السلام و آن ها را گفته: از مدفونین امیر کمال الدین فرزند امیر شمس الدین و منتهی می شود نسب آن به سوی علی مذکور تمام شد والله العالم.
و باز در آن ورقه بود: به درستی که مادر علی فرزند باقر (ع) حکیمه دختر اسد فرزند مغیرة الثقفی است و درموضع دیگر از کتاب مزبور فرموده: نشلک از قراء کاشان است.
و بعد از جمله از کلام فرمود: و آن قریه قریه ایست از مشهد اردهال مزار مولای ما علی فرزند باقر (ع) و در موضع دیگر همین کتاب نوشته: چیزی که معنای آن این است مشهد بارکرس نزدیک کاشان و در اوست قبر مولای ما علی فرزند باقر (ع).
11- در منتخب التواریخ درحالات حضرت باقر نوشته: و اما اولادهای حضرت باقر (ع) که آن بزرگوار پنج پسر و دو دختر تا آنجا که می گوید: از جمله قبور معلومه اولاد ائمه، قبر سید علی بن محمد الباقر (ع) را شمرده که واقع است در خارج بلده کاشان و مشهور است به امامزاده مشهد و قبر پسرش را جناب احمد بن علی الباقر که در بلده اصفهان واقع است در محله که جاده خاجو است و احوالات بقیه اولادهای حضرت باقر (ع) را در جایی ندیدم.
12- درمجالس المؤمنین مذکور است: نقل از شیخ عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض نوشته: که کاشان الحمدلله مشهور شده و هست به زینت اسلام و نور شریعت، مساجد و مدارس معظمه آراسته است، از جمله مدارس بزرگ مدرسه صفویه و مجدیه، تا آنجا که می گوید: عمارت مشهد امامزاده علی بن محمد الباقر(ع) به بارکرس که مجد الدین بناء آن کرده، در آن حدود به زینت و آلت و نور و برکات، قبله ی مرادات سلاطین و وزراء و اهالی آن حوالی است و دیگر آثار در آنجا، همگی دلالت می کند بر صفای ایمان و طاعت مؤمنان کاشان.
مؤلف گوید: آنچه مشهور است در زمان ما قبر علی بن محمد الباقر (ع) در ناحیه کاشان در مشهد اردهال است و معروف است به شاهزاده سلطانعلی و تأکید می کند بودنش را در این مشهد. آنچه در بحرالانساب است که فرمود: علی بن محمد الباقر (ع) عقب نگذاشت، مگر یک دختر و مدفون شد در ناحیه کاشان در قریه ای که گفته می شود بر آن بارکرس در مشهدی.
از فاضل خیبر آمیرزا عبدالله صاحب (ریاض العلما) نیز نقل شده که فرموده: قبر علی بن محمد الباقر (ع) در حوالی کاشان است و بر اوست قبه رفیعه و از برای اوست کرامات ظاهره و در اصفهان نزدیک مسجد شاه بقعه مزاری است به نام احمد بن علی امام محمد باقر (ع) (4).
بسم الله الرحمن الرحیم
تذکره جناب سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع)
زنهار به درد و غصه می باشد قرین
در ماتم سلطانعلی آن سرور دین
امروز دیده اشک حسرت می بار
تا روز جزا دهد تو را ماء معین
در زمان قدیم جمعی از شیعیان چهل حصاران(5) و فین که پرچم دوستی اهل بیت برافراشته سعید بن قوم الدین، برادرش علی چهل حصاری، محمد بن طاهر بن حسین بهروز، یحیی بن ناصر، عامر بن ناصر برادرش و قوام الدین کحال فینی و غیر ایشان جمعی تشکیل داده، عریضه ای خدمت امام (ع) فرستاده تا یک نفر آقازادگان خود را برای راهنمایی و پیشوایی به جانب ما گسیل دارد. پس نامه ای به اتفاق عامر بن ناصر و تحف و هدایای بسیاری ارسال داشتند. عامر شتران را بار کرد و روانه گشت. (6)


خواب دیدن عامر بن ناصر

 

عامر چون به قریه بارکرز (7) رسید، بر سر چشمه ی آنجا آرامید، در خواب حضرت رسول اکرم را دید که فرمود: «ای عامر از طرف دوستان و شیعیان من بطلب یکی از اولاد من می روی و نور دیده من محمد باقر قرة العین خود سلطانعلی که شباهت به من دارد همراه تو خواهند ساخت. اما جمعی از ظالمان بی وفا او را در این محل شهید خواهند کرد. »پس با انگشت مبارک به دامن کوهی که در امتداد نزدیک به سر چشمه بارکرز بود نمود، که معبد و مدفن مبارکش همین محل خواهد بود. عامر گوید: گفتم یا رسول الله اگر مرا به این معامله مؤاخذه باشد چه کنم؟ فرمود: «برای تو حرجی نیست. از روز اول شربت شهادت را از جام غم و درد و الم برای اولاد من آماده کرده اند و روز قیامت تشنگان امت را که از سوز معصیت لبها خشک شده از شربت گوارای شفاعت سیراب توانند نمود و به درجات جناب تجری من تحتها الانهار توانند رسانید.»(8)
عامر از خواب بیدار شد و وحشت عظیم او را دست داد، متوجه دامنه آن کوه شد، چون به آن محل رسید، خود را نالان به خاک مالید و می گفت:
این چه خاک است، این چه کوه، این عنبر است
خاک کوی دوست مشک از فراست
خواست که به فین و چهل حصاران مراجعت کند اما به او فرموده بود باکی بر تو نیست. (9)


ورود عامربن ناصر به مدینه

 

عامر بن ناصر همراهان را امر کرد تا بار شتران بستند و روانه راه شدند. اما کارش گریه و زاری بود، تا به مدینه ی طیبه رسید و به سرای حضرت باقر (ع) نزول نمود. عامر خود را به دست و پای عبدالرحمن غلام حضرت انداخت و عریضه خود را بانضمام تحف و هدایا تقدیم کرد. عبدالرحمن شرایط مهمان نوازی به جای آورد، تا صبح که در مسجد خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدند و به دست و پای آن حضرت افتاده گریه و زاری فراوان نمودند.
آن حضرت فرمود: ای عامر مکتوبی که دوستان ما نوشته ملاحظه کردم. یک نفر را برای پیشوائی و هدایت خواسته اید. به خاطرم می رسید که از خدای تعالی مشورت کنم، پس آن حضرت عامر را نهایت احترام فرمود و به عبدالرحمن سفارش نمود که او را محترم شمارد.
راوی گوید: همان شب جدش پیغمبر (ص) را در خواب دید فرمود: ای فرزند نور دیده ام (سلطانعلی) را همراه او روانه کن که مردم آن سامان را از زیارت و هدایت او فوائد روی دهد و به آرزوهای خود برسند. حضرت از خواب بیدار شده اولاد خود را پیش خواند و فرمود: ای نور دیدگانم، جد بزرگوارم درخواب مرا امر فرمود که نور دیده ام (سلطانعلی) را به فین و چهل حصاران و نواحی آن بفرستم. اما می دانم دیگر او را نخواهم دید، به هر حال درنگ سزاوار نیست تهیه مسافرت برایش ترتیب دهید.
پس امام جعفر صادق (ع) فرمود: تا اسباب سفر برایش مهیا کردند. در آن هنگام سن مبارکش را بعضی مورخین 25 سال، بعضی 30 سال و صحیح تر آن است که 32 سال گذرانیده بود.
اقوی وفات امام محمد باقر (ع) 114 هجری بوده است و در حیات آن حضرت، حضرت سلطانعلی به این محل تشریف آورده، پس مسافرت علی ابن باقر (ع) در 113 هجری می توان تصدیق کرد. (10)

اعزام حضرت سلطانعلی از مدینه به فین و چهل حصاران
 

حضرت سلطانعلی (ع) والد بزرگوارش را وداع کرده، از مدینه بیرون آمده و عامر کمر خدمت بر میان بربسته، در هر محل که فرود می آمدند کرامات و نشانه های عجیب از آن حضرت بروز می کرد، سرانجام چون آن حضرت به سه منزلی کاشان رسید عامر نامه به دوستان و یاران فین و چهل حصاران نوشت، که خدا را سپاس می گوئیم، حضرت سلطانعلی (ع) این حدود را به نور جمال خود منور ساخته، در فلان محل سکونت گزیدند.
اما چون زبیر نراقی شاید در مسیر راه اظهار دشمنی کند، لذا عنان بطرف جاسب که اهالی آن از دوستان اهل بیتند معطوف و از آنجا قریه خابه (11) را خرسند و شادمان فرمود، تا هر که خواهد به دیدارش نائل گردد. (12)


نزول اجلال شاهزاده به جاسب

 

عامر با صداقت آن حضرت را به طرف جاسب عبور داد و اهالی جاسب مطلع گشته به استقبال رفتند، تا اینکه به شرف پای بوسی ایشان مشرف گشته، سپس حضرت در آن محل ساکن شدند و اهالی بسیار خوشحالی نموده می گفتند:
لله الحمد که نو باوه باغ باقر
کرد پر نور کلبه ی درویشان را
چند روزی در جاسب به سر برده، پس از آن توجه به خابه فرمودند و قریب سیصد نفر از جاسب همسفر بودند و مردم فین و کاشان هم دسته دسته سواره و پیاده خدمت امامزاده رسیده زمین ادب بوسیدند. (13)
(تبارک الله احسن الخالقین)(14)


استقبال شایان از امامزاده در خابه

 

مردم کاشان با شنیدن تشریف فرمائی حضرت، خوشحال شده از کوچک به بزرگ، زن و مرد تقریباً شش هزار نفر به عزم استقبال پیاده و سواره به آن سوی شتافتند. شب را در خارج بارکرس آسوده خوابیدند. چون صبح شد. به قصد زیارت آن حضرت به طرف خابه روان شدند. اما برای اهالی آن محل ترس و وحشت روی داده، جمعیت را راه ندادند. چون جلال الدین در خابه چشم بر سعید بن قوام الدین و محمد بهروز افتاد جمیعت را راه دادند، حضرت امامزاده به خاطر آب و هوای آن قریه گویا تا مدت یکماه به تفرج آن محل و هدایت مردمان آنصوب اشتغال داشت. (15)
باغ را باد صبا خوش خبر رنگین داد
مژده آمدن یاسمن و نسرین داد


کاشان و فین به نور جمال حضرت سلطانعلی منور شد

 

پس از یکماه شمس رخسارش از طرف مغرب فین و کاشان به یمن مقدم خود، دوستان از فیض خدمتش سربلند و از حل مسائل مشکله بهره مند بودند. بیشتر در مسجد جامع کاشان مشغول عبادت خدا بوده و شیعیان برای ادای نماز جمعه اقتدا می کردند و کرامات زیاد از آن حضرت بروز می کرد. راوی گوید: پس از مدتی باز به هوای تفرج و تفریح میل به طرف خابه فرموده و از کاشان و فین در هر جمعه به خدمتش شتافته، پس از ادای فریضه جمعه مراجعت می نمودند. (16)


کشته شدن جانور به دست حضرت سلطانعلی

 

یکی از کرامات آن حضرت آنکه جانوری عظیم در کوه خابه ساکن بود، که هر بامداد زهر به آب می ریخت و موجب حدوث بعضی از امراض می شد و همواره چهره مردم زرد بود. آن شاهزاده دلیر با شمشیر به دو نیمه اش ساخت.
به هر حال مردم آن قریه از روی میل آنجا را تملیک آن حضرت نموده، اجاره بر آن بستند که همه ساله به آن حضرت اجاره برسانند. (17)


خبر شهادت حضرت امام محمد باقر (ع)

 

پس از یک سال خبر آمد در 114 هجری هشام ابن عبدالملک ملعون حضرت باقر(ع) را مسموم و آن حضرت رحلت نمود.
حضرت امام جعفر صادق (ع) نامه ای به برادر خود سلطانعلی (ع) نوشت و از شهادت پدر خبر داد و فرمود شنیده ام خابه را از روی میل به شما منتقل نموده اند. باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و بندگان خدا برسانی و خود مداخل نکنی. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی، نامه را به برادر خود سلطان محمود داد، با همراهی فردی روانه کرد که به اندک زمانی شرفیاب خدمت سلطانعلی (ع) شدند.
بعد از ملاحظه آن نامه آن حضرت چند روزی به گریه و زاری و سوگواری مشغول بود. آورده اند که در این مدت، حضرت در کاشان، فین و در تابستان در خابه سکونت داشت. مردمان چهل حصاران، فین و دهات قم هر جمعه برای نماز جمعه در خدمت آن حضرت بودند و قریب شش هزار کس، پس از ادای نماز به منزل خود برمی گشتند که در آن وقت حاکم ولایات ارزق ابرح علیه اللعنة (18) بود.
بعضی می گویند قم مسند حکومت بود. بعضی قزوین را عنوان کرده اند وحارث (19) که ملقب به (زرین نعل) اهل بارکرز بود، از جانب وی حکومت اردهار، قم و بارکرز را داشت. (20)


دستور قتل حضرت سلطانعلی به وسیله ی حاکم قزوین

 

زرین کفش خدمت حضرت آمده عرض کرد، بعضی از مساکین و عاجزین قریه بارکرس، قادر بر طی مسافرت به خابه نیستند. تقاضا دارند نماز جمعه در بارکرس برگزار شود، تا مردم فین و کاشان با ملاحظه نزدیکی راه بیشتر به نماز جمعه حاضر شوند. همین که امامزاده متوجه بارکرز شد فرمود: در دامنه کوهی که نزدیک سرچشمه بارکرس بود سکونت گزیده و خیمه ها به پا کردند. هر چند دوستان خواستند جایگاهی در آن محل بنا کنند که حضرت راضی نشد.
اگر دهد به تو جام جهان نما دنیا
به نیم جو مستان صد هزار جام جمش
زرین کفش با خود اندیشید که مبادا گرویدن مردم به حضرت گوشزد ارزق ابرح شده مرا به قتل برساند. پس نامه نوشت به آن لعین که سلطانعلی بن امام محمد باقر (ع) سه سال است به این حدود آمده و مردم بسیاری به او گرویده، چون نامه به آن ملعون رسید درغضب شد. به وسیله نامه به زرین کفش نوشت، او سه سال است به این حدود آمده، تو حالا مرا خبر می دهی. درنامه با ارقم شامی نوشت باید لشکر خود را برداشته به نراق (21) بروی. نامه ای به زبیر نراقی (22) نوشت، همگی به کمک زرین کفش بروید، نقشه ی قتل او را کشیده و سرش را برای من بفرستید. عذر ابداً پذیرفته نیست. (23)

تدارک قتل حضرت سلطانعلی (ع)
 

مقرر شد آن وقت که نوشته ارقم به زیبر رسید حرکت کند و راه را به راهداران سپردند، تا کسی به یاری حضرت نیاید، روز دیگر ارقم ملعون سوار شده به بارکرس آمده، نزول بخانه زرین کفش نمود. راوی گوید: شب بیست و ششم ماه درآمد و صدای مردم فرو نشست. زرین کفش نامه به زبیر نوشت که باید مردم خود را برداشته از طریق خوابق بیرون آئید و متوجه خیمه گاه سلطانعلی (ع) شوید، پس نامه را به قاصدی داده روانه نمود و جمعی را سر راهها گمارد، تا نگذارند کسی بیرون رود و خبری به آنها رساند، سپس همگی به تهیه اسباب جنگ پرداخته منتظر فرصت بودند. (24)


خبر دادن خادم سراپرده با مشاهده دشمن به اهالی خاوه

 

عبدالکریم بارکرسی خادم آن حضرت از این حال واقف شد، از خانه بیرون آمده، دید جمعی کثیر سلاح ها با خود برداشته و سر و پای برهنه نزد حضرت آمد و مطالب را باز گفت و از آنجا متوجه خوابق شد. چون عبدالکریم با دیده خونبار به خوابق رسید، فریاد برکشید که قرة العین پیغمبر خدا را به دست زرین کفش و ارقم دادید، به فراغت در خانه های خود نشسته اید و از خدا و رسول شرم نمی کنید، اهل خوابق چون شنیدند فریاد واویلا از دل برکشیدند. خواجه جلال الدین و خواجه ملکشاه بفرمودند: تا در کوچه و محله ها ندا کردند، ساعتی بعد دویست نفر از مردان کاری در خدمت آنها حاضر شدند، در حالی که سلاح کامل و اسب همراه داشتند، چون آن حضرت سخنان از عبدالکریم شنید، همان ساعت بفرمود تا مرکب را حاضر نموده و سلاح بر تن بیاراست و جعبه تیر که قاصد مرگ دلیران بود با خود برداشت. (25)


پیروزی اول سپاه اسلام به وسیله ی خواجه نصیر سپهسالار

 

خواجه جلال پسر خود (خواجه نصیر) را که یگانه پسر و بیست و پنج سال از عمرش گذشته بود سپهسالار نمود. به اتفاق لشگر خدمت نور دیده ی رسول خدا رسید. وقتی آمد که زبیر نراقی با لشگر خود از نراق آمده از طرف خوابق را گرفته و زرین کفش و ارقم طرف بارکرس را احاطه نموده و جنگ آغاز شده بود.
خواجه نصیر نوجوان چون شیر ژیان نعره کشیده، بدون محابا با جوانان جانباز حمله به لشگر زبیر نموده، یکصد نفر آنها را به قعر جهنم منزل داد. پس از آن دیگران روی به گریز نهادند و با گروه بارکرزی متصل شدند. اما زرین کفش و ارقم از شجاعت و مردانگی آن شیر بیشه شهامت، بیمناک شدند و دست از کارزار کشیده و بدین طریق راه خوابقیان باز شد. در آن مقدمه هفده نفر از مردم خوابق شهید شده، که یکی از ایشان خواجه عبدالسلام پسر خواجه ملکشاه و دیگری باباظهیر خوابقی بود و از لشگر زبیر نراقی یکصد نفر کشته شده بودند. (26)


ارسال نامه به سوی چهل حصاران و فین و گفتگو با زرین کفش

 

حضرت فرمود: «هم اکنون نامه نوشته به سواری تندرو دهید که امین باشد، از دربند به سوی چهل حصاران و فین رفته شیعیان و دوستان ما مطلع شوند، متوجه اینجانب شده دیداری تازه کنیم.»
فوراً خواجه جلال الدین نامه را به دوستان کاشان و فین نوشت، به معتمدی داده روانه نمود. حضرت به زرین کفش فرمود: «ایها الحارث می دانی من خود به این حدود نیامده ام، بلکه اهالی به اصرار مرا آورده اند. البته شنیده ای آن جماعت در صحرای کربلا جدم امام حسین (ع) و اصحابش را شهید ساخته، عاقبت کارشان به کجا رسید و یقین از شفاعت جدم ناامید و به بدترین عذاب الهی خواهند رسید.
پس از من غریب چه می خواهید؟ راضی نشوید به واسطه ریختن خون من جماعتی در این صحرا کشته شوند. آخر مگر نه که من فرزند پیغمبر شمایم، از روح جدم شرم و از جده ام خجالت بکشید.» زرین کفش که این حرفها را شنید گفت جان به سلامت نخواهی برد. ارقم قسم یاد کرده تا تو را شهید نکند از اسب فرود نیاید.
حضرت فرمود: «ای فرومایه، مرا از کشته شدن اصلاً بیم نیست و شربت شهادت نوشیدن کار آبا و اجاد من است، بلکه می ترسم سبب ریختن خون دوستان خود بشوم. »(27)


شجاعت خواجه جلال الدین در میدان جنگ

 

خواجه جلال الدین را غیرت اسلامی به جوش آمد. پس زبیر ملعون با 30 سوار بر خواجه و یارانش حمله آوردند. خواجه چون
شیر ژیان بر آن منافقان حمله کرده، به هر طرف روی کرد و می تاخت از کشته پشته می ساخت و به یک لحظه چندین مشرک بر خاک هلاک انداخت و زبیر مردم را به جنگ تشویق می نمود، که خواجه نصیر به قدرت خدای توانا و برکت دعای امامزاده خود را به زبیر رسانید، چنان ضربتی بر سرش زد که تا نافش شکافت و روح نحسش به آتش جهنم شتافت، ازشجاعت خواجه نصیر فریاد از هر جوان و پیر از زمین به فلک رسید. ناله و فریاد از سپاه مخالف و مرحبا از مردم موافق و دوست برخواست.
اسلامیان قوی دل و چیره گشته، شکوه و قدرت آنها زیاد شد و جملگی به یک دفعه حمله نمودند. (28)


کرامت آن حضرت آشکار شد 

 

تشنگی به حضرت غلبه کرده و برای وضو نیز آب می خواست، از آن شکاف در بند قدری بالا رفته سنگی را از جای برداشت، به حکم الهی از زیر آن سنگ آب پیدا شد و این کرامت نیز از آن حضرت ظاهر شده، تمام مردمان از آن آب وضو ساخته نماز ظهر را به جماعت ادا کردند، آب چشمه هنوز جاری است. (29)


سرنوشت پیک امامزاده چه شد 

 

نامه ای که خواجه جلال الدین به چهل حصاران و فین نوشته بود، مردم را که پشت دربند بودند مطلع کرد و روانه شد مستحفظین راه، به تفتیش او آمده، نامه را با قاصد گرفته به نزد حاراث (30) فرستادند، آن ملعون نامه را قرائت و قاصد را کشته سرش را نزد خواجه فرستاده، پیغام کرد که راه چاره برای شما بسته است و از شر لشگر جرار نخواهید آرمید. (31)


حیله گری دشمن

 

زرین کفش چون دید ظفر با اسلامیان است، عنان مرکب را به جانب قلة الجبال (32 ) که محاذی دربند است نمود. مردم آنجا را از صغیر و کبیر، برنا و پیر صدا کرده، همه را بیرون کرد. آن فرومایگان وقتی رسیدند که نزدیک بود لشگر مخالف پا به فرار گذارند، که سیصد نفر آنها به دست خواجه نصیر و مردم خابه به جهنم واصل شده بودند. این جماعت نابکار به یکباره بر لشگر اسلام حمله ور شدند و خواجه نصیر مانند شیرنعره از دل بر کشید با لشگر خابه بر آن نامردان حمله بردند. (33)


دست خواجه نصیر از تن جدا شد 

 

ناگاه یکی از منافقین(34) از کمین درآمده شمشیر حواله دست نازنین خواجه نصیر کرده، دست راست او را از روی کین بیانداخت. اما چون خواجه جلال الدین را چشم بر جگر گوشه خود افتاد، فریاد برداشت که ای جان پدر الحمدالله که جان خود را در قدم حضرت سلطانعلی باختی. عرق غیرتش به حرکت آمد، مرکب در میان اهل خوابق راند و گفت این هواداران اهل بیت، مردانه بکوشید تا فردای قیامت جام شفاعت از دست پیغمبر خدا نوشید!(35)
امروز درد محنت و غم از برای ماست.
امروز دشت خابه صحرای کربلاست.
سلطانعلی محمد باقر امام دین
در دست ظالمان جفا کار مبتلاست
آن را که کرد جان به قدوم شهش خدا
در روز حشر جنت فردوس خونبهاست


شهادت عامربن ناصر

 

آورده اند که عامر بن ناصر مرکب پیش راند، تا آن جوان را از میان معرکه برکناری برد، ارقم شامی ملعون تیری بر سینه اش زد که از پشتش بیرون آمده روحش به آشیان قدسی پرواز کرد.
شاهزاده بسیار منفعل گشته با خود گفت این طایفه جز ریختن خون من قصدی ندارند، پس سلاح جنگ برتن خود بست و مهیای جنگ شد که مردم فریاد و فغان برآورند و آن حضرت سوار شد، اما دوستان به زین اسب آن حضرت آویخته، مانع بودند که ایشان به میدان شهادت رود. (36)


هشدار حضرت به ارقم

 

آن حضرت به ارقم فرمود: «ای بدبخت پدران پلیدت که در صحرای کربلا تیغ به روی جدم کشیدند چه دیدند؟ البته شنیده ای عاقبت کار آنها به کجا رسید. خود را به عذاب ابدی گرفتار مکن، توشه آخرت درست کن.»
پس آن مردود بی دین گفت: یابن الباقر باز بر سر حرف رفتی این گفتگو را بگذار و دست از شمشیر باز دار. بدان که تا امروز 30 نفر از اولاد علی را به قتل آورده ام، گمان نبری که دست از تو بردارم و امانت دهم، به زودی تو را به دوستان و یارانت می رسانم.
آن حضرت کمان به دست گرفت، هر که را به سینه زدی از پشتش سر برزدی. روایت است: که آن حضرت را هشتاد چوبه تیر بود و به هر تیری خصمی دلیر را به طرف آتش جهنم گسیل داشت و چون تیردان از تیر تهی شد، برای جنگ با شمشیر، پلنگ افکن، هر که را با کمر زد به دو نیم می نمود. چنان شجاعتی بروز داد که نظاره گان آفرین گفتند. (37)


شهادت خواجه جلال

 

در آن موقع خواجه جلال حمله ور شد. جمعی را به جهنم فرستاد. ناگاه یکی از عقب درآمد (38) و آن یگانه مؤمن را شهید کرد. چون پسر پیغمبر خواجه جلال را مسافر درگاه ذوالجلال دید، غیرت حیدری به جوش آمد، بدون محابا روی به قتال نهاده، اشرار روی به فرار نهادند.
خالد(39) بارکرسی با عده ای داخل دربند شدند و از عقب لشگر اسلام درآمده، آنها را فراری دادند و قریب یکصد نفر آنها را شهید
کردند. آن حضرت به زبان حال می گفت: (40)
به هر که می نگرم رونمی کند با من
میان این همه بیگانه آشنائی نیست
کجا روم چه کنم، ره چگونه گیرم پیش
در این میان بیابان که ره به جائی نیست

از اسب افتادن حضرت سلطانعلی
 

ناگاه زرین کفش تیر به طرف آن حضرت افکند، پس مرکب می راند که شاید از آن طرف دربند بیرون رود و به جایی دیگر رسد، در میان دربند ضعف بر او مستولی شده از اسب در غلتید و خون از پیشانیش جاری بود. چون اسب بی صاحب آن حضرت را با این حال مشاهده کرده، سر و یال و کاکل خود را به خون صاحب خود بیالود و مانند باران اشگ می بارید و از فراز و نشیب روانه گشت.
راوی می گوید: دهی که آن طرف دربند است رئیس آن ده سلطانعلی، پسرش، غلامش و بیست نفر از اهالی آن قریه وقتی رسیدند که آن حضرت از اسب افتاده دیدند و خواجه ملکشاه سر مبارک او را به دامن گرفته بود، بی تأمل خود را بر سپاه مخالف زده، بالاخره آن سعادتمندان نیز شربت شهادت نوشیدند.
در روایتی است که آن حضرت اسب همی راند تا از قریه رهق بگذشت و در بالای رهق از اسب افتاده. اما صحیح تر آن که در همان دربند پای سنگی عظیم افتاد و گاهگاهی با ردای خود خون از چشم پاک می کرد. (41)


وصایای آن حضرت در وقوع جنگ

 

1- زمانی که خبر از شهادت خود داد فرمود: «ای مردم شما بایستی از دین رسول اکرم منحرف نشوید.»
2- از زیارت قبر من منصرف نگردید.
3- خیمه گاه مرا مدفن بسازید و مرا در همین جا دفن کنید.
4- به محمد طاهرین حسین بهروز وصیت کرد که چون مرا دفن کنید گنبدی بر سر مزار من بسازید.
5- برادر و نور دیده ام (سلطان محمود) که از ترس دشمنان در خانه عبدالکریم بارکرسی پنهان شده، کوشش نمائی تا او را به مردم چهل حصاران و فین برسانی که آسیبی به وی نرسد (اما آن حضرت از شهادت عبدالکریم خبر نداشت)
6- تمام وقایع و شرح غربت و مظلومی مرا به وسیله ی نامه به برادرم امام جعفر صادق (ع) عرضه کنی و ذکر کنی که مردم با من چه ها کردند و نگذاشتند یک دفعه دیگر به خدمت برسم.
7- سلام مرا به دوستان فین و چهل حصاران برسانید و بگوئید قبر مرا در همان محلی که نشان داده ام قرار دهند و تخلف نورزند. (59 )

به مناسبت سالروز ازدواج علی(ع) و زهرا(س)

به مناسبت سالروز ازدواج علی(ع) و زهرا(س)


چرا ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) پیوند آسمانی است؟

نخستین روز از ماه مبارک ذی‌الحجه، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد.

به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در تاریخ ازدواج علی (ع) و حضرت زهرا (س) اختلاف است و کسی که قدیمی‌ترین تاریخ را نقل کرده، یعقوبی می‌باشد که نوشته است: رسول‌الله دو ماه پس از ورود به مدینه حضرت زهرا (س) را به تزویج حضرت علی (ع) در آورد؛ این در حالی بود که گروهی از مهاجرین وی را از رسول‌الله (ص) خواستگاری کرده بودند و هنگامی که رسول خدا (ص) وی را به حضرت علی (ع) تزویج کرد، گِله کردند و آن حضرت فرمودند: "من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا او را به علی تزویج کرد".

از ابتدای خلقت علی(ع) و فاطمه(س) برای هم آفریده شدند

در روز اول آخرین ماه قمری حضرت علی بن ابی‌طالب علیه السلام، پیشوای پارسایان با حضرت فاطمه بنت محمد(ص)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ هم چنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد که امروز نیز جهان از پرتو انوار رحمت و عنایت تنها باقیمانده از دامان حضرت زهرا(س) زندگی می‌کنند.

کمالات بی شمار برترین بانو

فاطمه علیهاالسلام به 9 سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد و کمال عقلی بانوی فضیلت‌ها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت از همه برباید و یکه تاز میدان فضیلت‌ها گردد. ایمان والا، پارسایی بی نظیر، آگاهی، ذهن سرشار و هوش فراوان و نیز بهره مندی از زیبایی، وی را از همه دختران دیگر ممتاز ساخته بود. توجه و مهرورزی بی پایان رسول خدا(ص) نیز بر امتیازات ایشان افزوده بود. کمالات بی شمار فاطمه علیهاالسلام، دختر محمد(ص) آخرین فرستاده خدا باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر خواستگاری کنند.

علی(ع) خواستگار دختر رسول خدا(ص) در خانه پیامبر

هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر صلی الله علیه و آله مانع گفتن خواسته‌اش می‌شد. پیامبر صلی الله علیه و آله که خود علی علیه السلام را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود: «می‌بینم برای حاجتی اینجا آمده‌ای. خواسته‌ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته‌ات پیش من پذیرفته است».

جریان خواستگاری چگونه اتفاق افتاد؟

علی علیه السلام که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، با سخنانی شیرین خواسته‌اش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می‌باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده‌ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده‌ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می‌پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می‌کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه علیهاالسلام گذاشت. پیامبر ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش،علی را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب می‌شناسی و به سابقه ایمان و خویشاوندی و فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی درآورم که بهترین مرد روی زمین است. آیا راضی هستی همسر علی باشی؟» فضای اتاق لحظاتی غرق در سکوت بود؛ سکوت از سر حیا. فاطمه ساکت ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه علیهاالسلام در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود، اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم بر نگرداند. آن حضرت نزد علی(ع) که در انتظار پاسخ بود برگشت و رضایت فاطمه(س) را خبر داد.

مراسم ساده اما زیبای خطبه عقد

برای اجرای خطبه عقد،علی علیه السلام به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر(ص) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.

مهریه زهرا(س) الگویی برای پیوندهای امروزی

پیامبر گرامی اسلام (ص) ازدواج دخترش را به ساده‌ترین و راحت‌ترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه 500 درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریه‌های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی می‌خوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریه‌اش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.

درس‌هایی از ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) برای خانواده‌ها

نگاهی به نحوه آشنایی، خواستگاری، ازدواج، مهریه و مراسمات مربوط به پیوند انسان‌های بزرگ و معصوم بسیار مهمتر از خود آن اتفاق است. یکی از این پیوندها، ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به عنوان برترین بانوان و مردان عالم هستند و یادآوری این مناسبت در هرسال در واقع تذکر و یادآوری الگوها و معیارهایی است که در زندگی آنان برای ما به ویژه برای نسل جوان است.

در جریان ازدواج آن دو بزرگوار که به فرموده حضرت رسول(ص) خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد نکات بسیار مهم آموزشی و الگویی وجود دارد که از آن جمله می‌توان به؛ کفو و همتا بودن، خواستگاری بدون واسطه، قناعت، دوری از اشرافی گری و تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی و دینی و اخلاقی، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت و عشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و... اشاره کرد. به این خاطر است که یک پیوند با این ویژگی‌ها پیوند آسمانی لقب می‌گیرد که رضایت خدا و رسول خدا(ص) در آن وجود دارد.

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

در تقویم روزهای سال، ذیقعده یازدهمین ماه قمر ی است، در این ماه شادی و غم به هم آمیخته، آغازی همراه با سرور و پایانی همراه با اندوه دارد.
این ماه را می توان ماه امام هشتم (ع) نامید زیرا در ابتدای آن ولادت خواهر گرامی ایشان حضرت فاطمه معصومه (س) و در یازدهم این ماه ولادت خود آن حضرت و در پایان این ماه شهادت فرزند گرامی امام هشتم (ع)، حضرت امام جواد(ع) واقع شده است...

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه ع تسلیت باد


امامت - شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه ع تسلیت باد

 با این وصف، هشتمین امام معصوم (ع) در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رویت جمال جوادالائمه (ع) بودند، تا اینکه در رجب سال 195 ه. ق شهر مدینه و خانه امام به نور جمال امام جواد روشن شد. نهمین ستاره برج امامت که فرزند پیشوای هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود، "محمد" نام یافت تا تجدیدکننده خاطرات و مجاهداتهای جد بزرگوارش پیامبر عالی قدر اسلام باشد.
بعدها بر اثر زهد و تقوایی که از او مشاهده شد به لقب "تقی" موسوم گردید و به دلیل بخشندگی و سخاوتی که در راه خدا داشت به لقب "جواد" نیز معروف شد.
پس از شهادت امام رضا علیه السلام از آنجایی که اراده الهی بر آن بود که رشته امامت نگسلد امام جواد (ع) در خردسالی و سن هفت یا هشت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت. امام جواد (ع) نخستین امام شیعه است که در خردسالی به امامت رسیده این مسئله طعن و مخالفت دشمنان را برانگیخت تا آنجا که به حیرت و حتی سرگردانی برخی از شیعیان نیز انجامید اما با آشکار شدن جلوه های الهی امامت آن امام همام اندک اندک ابرهای تیره تردید کنار رفت.
با این وجود مامون، خلیفه مکار عباسی با اهدافی سیاسی و نیرنگ کارانه و برای رهایی از تنگناها وضعیت دشواری که در پی شهادت امام رضا (ع) پدید آورده بود دختر خود ام الفضل را به همسری امام جواد (ع) در آورد.
پس از مامون برادرش معتصم عباسی جای او را گرفت در سال 220 هجری قمری معتصم امام جواد (ع) را از شهر مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک مراقب ایشان باشد. دسیسه چینی بعضی از درباریان باعث شد تا معتصم که خود نیز مایه ابراز هر نوع دشمنی با امام را در نهاد خود داشت درصدد قتل امام برآید. معتصم با دستیاری همسر امام، مقصود پلید خویش را با خوراندن سم به آن حضرت عملی ساخت.این واقعه شوم در ماه ذیقعده 220 هجری اتفاق افتاد امام جواد در هنگام شهادت بیش از 25 سال و چند ماه نداشت.
پیکر پاک امام جواد (ع) را در کنار قبر جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) در گورستان قریش بغداد به خاک سپردند.
این محل که مزار پاک شهدای علوی و سادات بود پس از انتقال بدن پاک امام موسی جعفر از زندان بغداد "کاظمیه" خوانده شد و پس از شهادت حضرت جواد (ع) و دفن ایشان در این محل آن را "کاظمین" نامیدند.

پیام هایی به مناسبت هفته دفاع مقدس


 

پیام هایی به مناسبت هفته دفاع مقدس


دفاع مقدس

دفاع مقدس، نام‏آشناترین واژه در قاموس حماسه‏های عزت آفرین ایران است که خاطرات دلاوری‏های آن، در تاریخ شکوهمند این دیار به یادگار خواهد ماند.
زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماهس عظیم‏اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدّسی شدند که پاداش آن، جاودانگی و بقا بود.

نماد استقامت

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تنها جنگ دو کشور نبود، بلکه جنگ ابرقدرت‏های دنیا با ایران بود و اگر همان از این جنگ به عنوان حماسه بزرگ و دفاع مقدس یاد می‏شود، از آن جهت است که فرزندان رشید ایران اسلامی با بضاعتی ناچیز به مصاف کسانی رفتند که ماشین‏های جنگی برخوردار بودند. از این رو دفاع مقدس نماد استقامت و سمبل پیروزی از پیچیده‏ترین عرصه رقابت‏های جهانی به شمار می‏رود.

تسلیم ناپذیری

ایران هرگز به منظور فزون‏خواهی و قدرت‏طلبی وارد عرصه جنگ نشد، بلکه روحیه حمیت و غیرت فرزندان این آب خاک بود که به تأسی از مولا و سالارشان حضرت حسین بن علی(ع) در تحقق شعار «هیات منّا الذله» کوشیدند تا هرگز تسلیم ننگ و ذلّت و زبونی نشوند و از کیان و حیثیت اعتقادی خود دفاع کنند.

دستاوردهای دفاع مقدس

دفاع مقدس دستاوردهای بزرگ و فراوانی به دنبال داشت. یکی از مهمترین آن‏ها، دستاوردهای سیاسی است. بسیج همگانی مردم دلاور ایران بیش از هر چیز نشان از وحدت ملی و التزام جمعیِ ایرانیان به حفظ منابع و مرزها و سرمایه‏های ملی بود و به دنبال مدارانی چشم طمع به گنجینه‏های کشور داشتند فهمانید که نمی‏توانند با زر و زور و تزویر ملتی را به استشمار خود در آورند.

حماسه سرنوشت‏ساز

سرنوشت هر ملتی به دست خود اوست. این سرنوشت ـ هر چه باشد ـ بر آینده آن ملت تأثیر خواهد گذاشت. یکی از مقاطع سرنوشت‏سازی که ملت رشید ایران هوشمندانه در آن حضور یافت و سهم مهمّی در رسالت تاریخی خود ایفا نمود، دوران «دفاع مقدس» بود. بی تردید این اراده خلل‏ناپذیر به عنوان یکی از افتخارات ماندگار تاریخ حماسه آفرین‏های ملّت ایران به ثبت خواهد رسید.

آزمون الهی

انسجام نیروهای بسیجی و بی توقّعی و انگیزه الهی فرزندان این مرز و بوم نشان از رشد بینش سیاسی، درایت و آگاهی و نیز شعور الهی آنان بود که علی‏رغم هم سختی‏ها و فشارهای ناجوانمردانه و نابرابر دشمنان دین خدا، ایستادگی و مقاومت را پیش خویش ساختند تا از این آزمون بزرگ الهی نیز سربلند بیرون آیند.

فرهنگ سازی دفاع مقدس

یکی از ثمرات بزرگ دفاع مقدس، فرهنگ سازی است. در دفاع مقدس جوانان و رزمندگان اسلام با از خودگذشتی‏ها و ایثارگری‏های خود، آیین و مرامی را بنیان نهادند که ایثار و شهادت به عنوان فرهنگی ارزشی و ارزشی فرهنگی همه جریان‏ها و مسائل دیگر را تحت الشعاع قرار داده.
دفاع مقدس زمینه ساز فرهنگ مقدسّی شد که طریق اتّصال به ملکوت را هموار کرد.

تبلور دوباره اسلام

دفاع مقدس، اسلام را احیا کرد؛ اسلامی که در گذر زمان هماره مورد بی‏مهرهای ظلمت‏پیشگان واقع شده بود و به جای حق و حقیقت، کفر و ضلال حکمرانی می‏کرد؛ یکباره از مظلومیّت رهایی یافت و با حرکتی انقلابی، اسلام انقلابی و اصیل تبلوّر دوباره یافت.

ثمره جهانی

حماسه دفاع مقدس، با سختی‏ها و نثار خون‏های پاک جوانانش به ثمر نشست و از حرکت باز نایستاد. از مهم‏ترین دستاوردهای بین المللی این حماسه، شناساندن انقلاب اسلامی است؛ انقلابی نوپا که به یکبار ره صد ساله پیمود و با ایستادگی در برابر قدرت‏های بزرگ، خود را به عنوان نظامی مردمی و قدرتمند، شناساند و دفاع جانانه رزمندگان اسلام در مقابل امپریالیسم بر جدیّت و قطعیت آن، افزود.

درس عبرت

اگر چه انهدام سرمایه‏های ملی، آواره شدن صدها انسان بی گناه و به شهادت رسیدن رشیدترین جوانان ایران اسلامی، از نتایج تلخ جنگِ نابرابر ایران و عراق بود، امّا افشای چهره کریه دشمنان اسلام را در پی داشت. آنان با حرکات خباثت‏بار خود، نشان دادند که «حمایت از حقوق بشر» تنها ادعا و شعاری بیش نیست که با مستمسک قرار دادن آن، به دنبال قدرت‏طلبی و فزون خواهی خود می‏باشند.

آزمون پر تجریت

دفاع مقدس، آزمونی بزرگ بود؛ آزمونی همراه با صدها تجربت و هزاران کشف و شهود که هرگز نمی‏توانست در فضای روزمره زندگی به دست آید.
رزمندگان اسلام با توکل به خدا و توسل به اهل بیت، در کارزاری وارد شدند که جز لطف و هدایت الهی نمی‏توانست آنان را به پیروزی نزدیک کند و زمینه ساز این هدایت، تحوّل باطنی بود که آن‏ها را به «انسانیت» و «خویشتن خویش» رهنمون ساخت.

فریاد بیدادگری

وجدان‏های بیدار جامعه، زندگی را از بیمارزدگی و آفت‏های مهلک نجات می‏دهند. بی‏هویتی و بی‏اهمیتی به آنچه در متن جامعه می‏گذرد؛ بستر را برای ورود هر نوع آلودگی فراهم می‏آورد و جامعه‏ای که به بی‏هویّتی دچار شود؛ از مقام انسانیت خارج می‏شود و به جایگاه حیوانیت تنزل می‏کند.
حماسه دفاع مقدس، فریاد بیدادگری بود که وجدان‏های آگاه و بیدار را راسخ‏تر و دل‏های غبار گرفته و زنگار زده را متنبّه و جان‏های پژمرده را بیدار کرد تا به حراست از کیانشان برخیزند.

احیای خودباوری

هر ملتی که به خودباوری نرسد، به شکوفایی نخواهد رسید و هر جامعه‏ای که به فکر شکوفایی نباشد؛ لاجرم به دریوزگی و وابستگی تن خواهد داد.
وابستگی آغاز اسارت انسان‏ها و فرجام حیاتِ ملتی است که از پس از آن می‏تواند بزرگی کند.
دفاع مقدس احیا کننده خودباوری مردمی بودو که سالیان دراز این تحفه الهی را رژیم ستمشاهی از آن‏ها ستاینده بود و آنان بار دیگر با اعتماد به نفس، تار و پود اسارت وابستگی را گسستند تا برای عزّت و عظمت دینشان، جامعه‏ای خود شکوفا داشته باشند.

نقش آفرینی در توسعه سیاسی

یکی از نتایج مهم دفاع مقدس، نقش آن در توسعه سیاسی بود؛ چه آنکه بنا به گفته کار آ گاهان سیاسی، ضرورت اجتناب‏ناپذیر هر توسعه‏ای، عبور را از بحران‏ها است و جنگ، با شرایط دشوارش، یکی از بحران‏هایی بود که نظام ما با عبور از آن، زمینه توسعه همه‏گیر اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی را فراهم آورد.

جلوه‏های دفاع در فرهنگ

تأثیر جلوه‏های دفاع مقدس در فرهنگ ایران اسلامی نمودی آشکار دارد؛ به طوری که می‏توان آن را، «ادبیات دفاع مقدس» نام نهاد. به تصویر کشاندن حماسه آفرینی‏ها و ایثارگری‏های مردان غیور ایران اسلامی، در قالب‏های گوناگون ادبی، از داستان و شعر گرفته تا رمان و فیلم‏نامه، جملگی سبب ایجاد سبکی نو در تاریخ ادبی و نیز باعث تحوّل و تکامل در فرهنگ حماسی این مرز و بوم گردید.

دشمن در خانه

دوم مهرماه 1359 شمسی صدای مخوفی مردم اهواز را به وحشت انداخت. زمین می‏لرزید، گویی از هر طرف هیولای آهنین، ما را دنبال می‏کرد. پس از لحظه‏ای انفجار و سقفی از آتش، صحنه‏ای دلخراش از فریاد زنان و مردان و گریه کودکان پدیدار شد. چهارده روز پس از حمله عراق به اهواز، در شانزدهم مهر، شهر دزفول مورد حمله میگ‏های عراقی قرار گرفت و بسیاری از مردم بی‏دفاع کشته و زخمی شدند. علاوه بر این؛ بسیاری از شهرهای ایران، از جمله قصر شیرین، ارومیه، باختران، خرم آباد، مهران، اندیمشک، بهبهان، خرمشهر، سنندج، تهران و قم مورد حملات هواپیماهای عراقی قرار گرفت.

گل‏های باغ رسالت

«خداوندا! تو خود می‏دانی که استکبار و امریکای جهان‏خوار گل‏های باغ رسالت تو را پرپر نمودند.»
سلاح‏های شیمیایی، جزء سلاح‏های کشتار جمعی است. رژیم عراق در مناطق جنگی بارها از آن‏ها علیه سربازان ایرانی استفاده کرد. در این میان، هولناکترین مورد استفاده از این سلاح، در منطقه کردنشین «حلبچه» بود. عمق این فاجعه به حدی بود که بسیاری از محافل رسمی و غیر رسمی بیگانه، رژیم بعث عراق را محکوم کردند. با استفاده مکرر عراق از گازهای خردل، اعصاب و سیانور، هزاران نفر از مردم مظلوم حلبچه کشته و زخمی شدند و زنان، مردان و کودکان این منطقه به ایران و ترکیه آواره شدند.

ناله‏های گمشده

با گذشت یازده سال از پایان جنگ تحمیلی، هنوز آثار گازهای شیمیایی را در تن رنجور جانبازان سرفراز مشاهده می‏کنیم؛ قهرمانانی که صبح روشن پیروزی را برای مردم خوب ایران به ارمغان آوردند.

روح بزرگ

«حتی آن بچه‏های کوچلو قلک‏هایشان را می‏آورند و می‏دهند.»
هنگامی که کمک‏های مردمی را جمع آوری می‏کردیم، به قلک پلاستیکی کوچکی بر خوردم. با تعجّب آن را تکان دادم. می‏اندیشیدم که چقدر پول در آن جا می‏گیرد؟ 100 تومان، 200 تومان؟ یا...
قلک را شکافتم، در لابه‏لای سکه‏ها برگه‏ای را یافتم. در آن، چنین نوشته بود:
« بسم الله الرحمن الرحیم.
من کودکی هشت ساله هستم. پدر و مادرم به من قول داده‏اند در ازای هر نمره 20، بیست تومان به من جایزه بدهند من هم تصمیم گرفتم بهتر درس بخوانم تا نمره 20 بگیرم و تمام جایزه‏هایم را به شما رزمندگان هدیه کنم.»
با خواندن نامه، اشک در چشمانم حلقه زد. به خاطر روح بزرگ که در کالبد کوچک این کودک هشت ساله یافتم، از خودم خجالت کشیدم.

انتظار شهادت

انقلاب اسلامی ایران، نعمتی الهی است که به بهای ایثار و پایمردیِ شیرزنان و دلیرمردانِ بسیاری به دست آمد و حفظ شد. پزشکی که پس از شش بار اعزام به جبهه و خدمت در درمانگاه، برای هفتمین بار به سوی جبهه نبرد شتافت، اما این بار به عنوان جوشکار؛ زیرا می‏خواست با کارهای سخت و طاقت‏فرسای رزمندگان آشنا شود. پیرمرد هفتاد ساله‏ای که با هدیه دادن چهار فرزندش خود نیز به جبهه می‏رود و طلبه‏ای بی‏سیم‏چی که در زیر آتش شدید دشمن، خود را روی دستگاه بی‏سیم می‏اندازد؛ چون معتقد است اگر او ترکش بخورد، یک نفر دیگر بی‏سیم‏چی خواهد شد، اما اگر بی‏سیم از کار بیفتد، همه بچه‏ها شهید می‏شوند.

فضیلت شب و روز دحوالارض و اعمال آن


فضیلت شب و روز دحوالارض و اعمال آن


بیست‌ و پنجم ذی‌القعده,اعمال بیست‌ و پنجم ذی‌القعده,اعمال روز دحوالارض

اعمال شب و روز بیست‌ و پنجم ذی‌القعده
«دحوالارض» روزی است که بنابر روایات، زمانی که تمام روی زمین را آب فرا گرفته بود، در این روز، نخستین خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد، خشک شد و سپس گسترش یافت، سرزمین «مکه» و به خصوص محل خانه «کعبه» بود، لذا مکه «ام القرا» یعنی مادر همه آبادی‌ها نام گرفت.


 طبق روایتی از امام رضا (ع) بیست‌وپنجم ماه ذی‌القعده، روز «دحوالارض» است که برای این روز و شب ، اعمالی نقل شده که به شرح زیر است:

الف) در روایتی از امیر مومنان (ع) نقل شده است «اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ذی القعده بوده است؛ بنابراین اگر کسی آن روز را روزه بگیرد و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یک صد سال را دارد».

همچنین فرموده‌اند: ‌ در آن روز اگر گروهی به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آنکه متفرق شوند برآورده سازد؛ خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل می‌کند که قسمتی از آن شامل کسانی است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شب آن را عبادت کنند.

ب) مستحب است در آغاز روز، هنگامی که آفتاب کمی بلند شد دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره و الشمس را بخواند و پس از سلام نماز، بگوید:

لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
هیچ جنبش و نیرویى نیست مگر به خداى بر‌تر بزرگ


آنگاه دعا کند و بخواند:


یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .


اى نادیده‏ گیر لغزشها لغزشم را نادیده‏ گیر،اى اجابت کننده دعاها،دعایم را اجابت کن،اى شنواى صداها،صدایم را بشنو،و به‏ من رحم کن،و از بدیهایم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.

ج)» شیخ طوسی «فرموده است: مستحب است در این روز، این دعا را بخواند.

اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ
خدایا اى گستراننده کعبه و شکافنده دانه و برگیرنده سختى و برطرف کننده هر گرفتارى،

أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ


از تو مى‏خواهم‏ در این روز از روز‌هایت، که حقش را بزرگ گرداندى و سبقتش را پیش انداختى و آن را نزد اهل ایمان، امانت و به سوى خود وسیله قرار دادى و به رحمت گسترده‏ات، که بر محمد درود فرستى،

عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ،

آن بنده برگزیده‏ات‏ در پیمان نزدیک، روز دیدار، شکافنده هر امر بسته و دعوت کننده به حق و بر اهل بیت پاکش‏ آن راهنمایان و روشن‏کنندگان راه حق، ستونهاى جبار و متولیان بهشت و دوزخ،

وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ،

و عطا کن به ما از عطاى در خزانه‏ات که نه بریده شود و نه منع گردد، تا به وسیله آن توبه و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمایى

یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ اُلْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ

اى بهترین خوانده شده و کریم‏‌ترین امید شده، اى کفایت کننده، اى وفادار، اى آن‏که لطفش پنهانى است، به لطفت به من لطف کن، و به‏ عفوت خوشبختم نما و به یارى‏ات تأییدم فرما و از ذکر کریمانه‏ات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان‏ رازت

وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی

و از گرفتاریهاى روزگار تا روز قیامت و برانگیخته‏شدن حفظم کن‏ هنگام بیرون آمدن جانم و فرو رفتن در قبرم و تمام شدن کارم و سپرى شدن عمرم، اولیایت را به بالینم حاضر کن،

اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ

خدایا یادم کن، بر طول پوسیدگى، زمانى‏که در میان توده‏هاى خاک فرود آیم و فراموش‏کنندگان از مردم فراموشم کنند و در خانه اقامت فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده،

وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ

و از دوستان اولیایت و برگزیدگان و خالصان درگاهت قرارم‏ ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزى‏ام فرما، درحالى‏که پاک از لغزش‌ها و گفتار بى‏پایه و منطق تباه باشم.

اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ،

خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد کن و از آن به من بنوشان، نوشاندنى سیراب کننده، روان و گوارا، که پس از آن هرگز تشنه نشوم و از ورود به آن طرد نگردم و از آن‏ منع نشوم و آن را قرار ده برایم بهترین توشه و کامل‌ترین وعده‏گاه، روزى که گواهان بپا مى‏خیزند،

اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.

خدایا لعنت کن گردنکشان‏ گذشته و آینده را، هم آنان‏که حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند، خدایا پایه‏‌هایشان را بشکن و پیروان و عمالشان را نابود ساز، زمینه‏هاى هلاکتشان را به زودى فراهم فرما و کشور‌هایشان را از دستشان بگیر و راه‌هایشان را بر آنان تنگ کن و بر آنان‏که با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست،

اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا

خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق، آشکار کن و او را یارى‏رسان دینت بدار و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده،

اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا،

خدایا همواره فرشتگان پیروزى را گرداگرد او بدار و به آن دستورى که در شب قدر به او القا کردى، او را انتقام‏گیرنده خویش‏ قرار ده، تا جایى‏که خشنود شوى و دینت به وسیله او و به دست او به گونه‏اى نو و تازه بازگردد و حق به طور کامل ناب شود و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افکنده شود،

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ،

خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده و در زمان بازگشتش ما را برانگیز، تا در دوران او در شمار یارانش باشیم

اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

خدایا درک قیامش را روزى ما کن و در روزگارش ما را حاضر کن و بر او درود فرست و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.

هفته دفاع مقدس

آیات و روایات متناسب

هفته دفاع مقدس

 

قرآن کریم

و لَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لََهُدِّمَت صَوامِعُ و بِیَعٌ و صَلَواتٌ و مَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللَّهِ کَثیراً

اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی کرد ، صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می‏شود ، سخت ویران می‏شد

حجّ ، آیه ۴۰

پیامبرصلی الله علیه وآله

إنَّ اللَّهَ یُبغِضُ رجُلاً یُدخَلُ عَلَیهِ فی بَیتِهِ و لایُقاتِلُ

خداوند دشمن می‏دارد مردی را که در خانه‏اش بر او حمله کنند و او نجنگد

عیون أخبارالرّضاعلیه السلام ، ج ۲ ، ص ۲۸ .

پیامبرصلی الله علیه وآله

مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ فَهُوَ شَهیدٌ

هر که در راه [حفظ] مالش کشته شود ، شهید است

دعائم الاسلام ، ج ۱ ، ص ۳۹۸

امام علی‏ علیه السلام

إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ

جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را بر روی اولیای خاص خود گشوده است

نهج البلاغه ، خطبه ۲۷

امام علی ‏علیه السلام

در وصیت به حسنین‏علیهما السلام فرمود : وَاللَّهَ اللَّهَ فِی الجِهادِ بِأموالِکُم و أنفُسِکُم و ألسِنَتِکُم فی سَبیلِ اللَّهِ

خدا را خدا را در باره جهاد با مال و جان و زبان‏تان در راه خدا

نهج البلاغه ، نامه ۴۷

معصوم ‏علیه السلام لِیُقاتِل کُلُّ امرِی‏ءٍ عَن نَفسِهِ و مالِهِ و أهلِهِ

هر مردی باید برای [حفظ] خود و مال و خانواده‏اش بجنگد

تفسیر القمی ، ج ۱ ، ص

دفاع مقدس در کلام رهبری


دفاع مقدس در کلام رهبری


هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه ‏ای از برجسته‏ ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشنده‏ ترین و نفیس ‏ترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه‏ی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران‏ها بداند…

 


 


دفاع مقدس و غرور ملی


 


هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایان‏ ناپذیری برای مردم سلحشور ایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندی‏های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت‏های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می‏توان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.


 


دفاع مقدس و ولایت پذیری


 


این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می‏شود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی می‏شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می‏دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسه‏آفرین مفهوم روشن «تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه «ادای تکلیف» در پی «مرجع و رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهه ‏های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی‏بدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.


 


پیام دفاع مقدس


 


هفته دفاع مقدس یادآور خون‏های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندان جبهه و شهادت اطاعت را عبادت می‏بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوض نمی‏کنند. ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وا می‏دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است.


سال‏های عشق و عطش


 


خدایا، آن سال‏ها رفتند؛ سال‏های زلال مهربانی؛ سال‏های سجود و صعود؛ سال‏های اوج شهادت و شجاعت مادران شهید؛ سال‏های سنگرهای سوز و گداز؛ سال‏های خوش «دوکوهه»؛ سال‏های بی‏قراری و انتظار. دریغا که سال‏های عشق و عطش گذشت!


 


دفاع مقدس و انگیزه ما


 


مردم ایران با برخورداری از رهبری توانا و آگاه، هوشمندانه و با انگیزه‏های دینی و ملی در مقابل دشمن متجاوز به پاخاست و صحنه‏های زیبایی از وفاق ملی را به نمایش گذاشت. انگیزه حضور مردم ما دینی، عقیدتی و ملی بود. دفاع ما نبردی صددرصد شرافتمندانه بود و به همین دلیل حاضر نشدیم مقررات انسانی و اسلامی را در این جنگ زیر پا بگذاریم.


 


جبهه، مدرسه‏ ی عشق


 


چهره‏ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می‏کردی می‏توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می‏کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می‏داد. لاغر و باریک اندام بود و در چهره‏اش مظلومیتی غریب موج می‏زد. اصلاً به او نمی‏آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می‏گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی‏شناسد، عشق می‏شناسد».


به او می‏گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می‏کند و جواب می‏دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه‏ای که انسان کامل پرورش می‏دهد». بعد لبخندی می‏زند. لبخندش سراسر معنا بود. سال‏ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد…


 


دلتنگ روزهای خدایی


 


دلم برای جبهه تنگ شده؛ روزهایی که خدا نزدیک بود؛ آن روزها که صدای توپ و تفنگ در هم پیچیده بود و نوای یا زهرا و یا حسین شهر را پر کرده بود. دلم برای غروب‏های شلمچه، موج‏های خروشان اروند، دوکوهه و حسینیه حاج همت تنگ شده. دلم هوای نماز مسجد جامع خرمشهر کرده. کاش دوباره در زمین صبحگاهی می‏نشستیم پای دعای «عهد» بچه‏ها. دلم هوای ایستگاه صلواتی با آن چای همیشه جوش خورده‏اش کرده. دلم برای همه چیز جبهه و جنگ تنگ شده. از شهر و حصارهای بلندش خسته‏ام. خدایا دلم تنگ روزهای خدایی است…


 


پشت هیاهوی شهر


 


پشت هیاهوی شهر، پشت این حجم سیاه بی‏اعتنایی، پشت این تراکم خودبینی و خودخواهی، پشت این تزویرها و تظاهرها، سنگرهایی بود پر از سجاده‏های سبز و فرصت‏های آبی با فرشهایی از آسمان؛ هوایی آکنده از اخلاق و صمیمیت؛ خلوت‏هایی که پوشیده از آفتاب بود و سرشار از خدا و عشق؛ لبریز از آینه بود و آرامش؛ وقت‏هایی که می‏شد زانو به زانوی عشق نشست و با خدا صحبت کرد. ماه‏ها و سال‏هایی که دور از خود می‏توانستی با سر انگشتان دعا حیات را لمس کنی، با تمام دلت در فضای شفاف گل‏ها بنشینی، شیرینی پرواز را بنوشی و حضور خدا را ادراک کنی. آه آن روزها و آن سال‏های خوب کجاست؟! شب‏هایی که همگی شب قدر بود…


 


زنان و دفاع مقدس


 


زنان ایرانی با انقلاب اسلامی و جنگ حیاتی دوباره یافتند. زنان ایرانی همان مادران، همسران و خواهران کسانی بودند که در صف مقدم جبهه از عقیده و ناموس و سرزمین خویش دفاع می‏کردند. زنان شجاع ایران اسلامی حماسه‏آفرینان عرصه‏های پشتیبانی و امداد جبهه‏های جنگ و جهاد بودند که نقش خویش را در نهایت تعهد، ایثار و تلاش ایفا کردند و در این میدان سخت و طاقت‏فرسا نیز موفق و سربلند به در آمدند و افتخاری بر افتخارات خویش افزودند که به جز زنان صدر اسلام نمی‏توان نمونه‏ای برای آن نشان داد. حضور در خط مقدم جبهه و جنگ، پرستاری و مداوای مجروحان جنگی، تهیه وسایل رفاهی برای مردان جنگ، و حضور فرهنگی در شهرها از مهم‏ترین فعالیت‏های زنان در طول دفاع مقدس بوده است. زنان حماسه‏های بزرگ آفریدند و دیدگان تاریخ را در بهتی عجیب فرو بردند.


 


دفاع مقدس و هنر


 


همواره دفاع ملت‏ها از سرزمین‏های خویش الهام‏بخش هنرمندان متعهد و مسئول بوده است. با نگاهی کوتاه به عرصه‏های مختلف هنری ـ ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی و غیره ـ می‏توان دریافت که بهترین و برترین آثار متعلق به جنگ‏های دفاعی و مقدس است. بر این اساس دفاع مقدس ما نیز منبع سرشار و پایان‏ناپذیری برای خلق آثار هنری برتر و متعهد است. اگر بخواهیم صحنه‏های به یاد ماندنی جنگ و دفاع مقدس برای تمام نسل‏ها و عصرها ماندگار بماند باید آن رشادت‏ها، شهادت‏ها و جانبازی‏ها را در قالب‏های مختلف هنری درآوریم. نسل‏های بعد باید بدانند که برای حفظ این سرزمین چه عزیزانی جان و مال خویش را در طبق اخلاص نهاده‏اند و این مهم میسّر نمی‏شود مگر اینکه درباره جنگ فیلم‏های برتر، شعرهای پرمحتوا، داستان‏های پرشور و نقاشی‏های پرجاذبه ساخته و پرداخته شود.


 


دفاع مقدس و استقلال نظامی


 


ایران قبل از انقلاب اسلامی کشوری بود که در تمام مسائل نظامی وابسته به آمریکا و غرب بود. حضور مستشاران نظامی آمریکا در تمام سطوح نیروهای مسلح آشکار بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی و اخراج مستشاران نظامی و شروع جنگ تحمیلی، نیروهای نظامی، خود ارکان ارتش و صنایع نظامی را در اختیار گرفتند. نیازهای مختلف جنگ و تحریم شدید تسلیحاتی باعث شد در صنایع نظامی نوآوری‏های مختلفی بروز کند. این روند بعد از جنگ نیز ادامه یافت. ساخت موشک‏ها و تانک‏های پیشرفته و ناوهای کوچک و بزرگ از دستاوردهای مهم صنایع نظامی در طول دوران دفاع مقدس می‏باشد.


 


خاطره‏ای از آن روزه


 


تازه جنگ شروع شده بود. خبرهای سخت و دردناکی از جبهه‏های جنوب و غرب می‏رسید. بی‏دردان مرفه فرار را بر قرار ترجیح می‏دادند و بار سفر به سوی بهشت خیالی غرب می‏بستند. پابرهنه‏گانِ همیشه استوار با کم‏ترین سلاح و تجهیزاتی در مقابل دشمنِ تا بن دندان مسلح ایستادگی می‏کردند. آن روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم دیدم مادر لباس‏های سبز پدر را آماده می‏کند. خواهر کوچکم سعی می‏کرد پوتین‏های پدر را تمیز کند. بوی عطر پدر فضای خانه را خوشبو کرده بود. پدر در لباس رزم چه استوار و راست قامت می‏نمود. او می‏رفت، مادر آهسته گریه می‏کرد، خواهرم از پدر سوغاتی می‏خواست و من به تماشای قدم‏های استوار او ایستاده بودم. او رفت و از جبهه برایمان سوغات شهادت آورد.


 


جوانان و دفاع مقدس


 


بسیاری از نیروهای حاضر در جبهه‏ ها جوانان بودند. جوانان در قالب نیروهای بسیج حضوری چشم‏گیر در دفاع مقدس داشته‏اند. این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمان و سرزمین خود به جبهه‏ها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادت‏های فراوان نشان دادند که بهترین جوانان جهانند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود. ملتی که چنین جوانانی دارد به جاست که بر خود ببالد و به داشتن چنین جوانانی افتخار کند.


 


در سوگ شهادت شهیدان


 


رفتند عاشقان خدا از دیار ما


از حد خود گذشت غم بی‏شمار ما


دل‏هایمان به همره این کاروان برفت


در ره بماند دیده امیدوار ما


یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش


واحسرتا به سر نرسید انتظار ما


عمری پی وصال دویدیم و عاقبت


اندر فراق سوخت دل داغدار ما


یاران زقید و بند علایق رها شدند


ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما


افسوس روزگار شهادت به سر رسید


سوز و گداز و آه و فغان شد نثار ما


دیگر تمام قافله‏ ها کوچ کرده‏اند


برجای مانده است تن زخمدار ما

عیادت رئیس‌جمهور از رهبر انقلاب برای دومین بار

عیادت رئیس‌جمهور از رهبر انقلاب برای دومین بار


حجت‌الاسلام‌والمسلمین روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از سفر پنج روزه به دو کشور آسیای میانه، صبح امروز (شنبه) برای دومین بار با حضور در بیمارستان محل بستری رهبر انقلاب اسلامی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عیادت کرد.
آقای روحانی با اظهار خرسندی از سلامتی و نشاط جسمی و روحی رهبر انقلاب، طول عمر و بهبود کامل ایشان را در خدمت به ملت ایران، جهان اسلام، انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی از خداوند متعال مسألت و تأکید کرد: وجود رهبر انقلاب حرکت رو به رشد نظام اسلامی را تضمین می‌کند.
همچنین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار برای موفقیت رئیس جمهور و دولت در انجام وظایف خود دعا و خطاب به آقای روحانی خاطرنشان کردند: من همیشه شما را دعا می‌کنم.
رئیس‌جمهور نیز با تشکر از لطف و محبت رهبر انقلاب اسلامی، اظهار داشت که تاکنون دولت در سایه‌ی همین حمایت‌ها توانسته از برخی مشکلات عبور کند و ان‌شاءالله از بقیه مشکلات نیز به همین صورت عبور خواهیم کرد.
آقای روحانی همچنین با اشاره به سفر پنج روزه‌ی خود به دو کشور آسیای میانه و شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای، دیدارها و مذاکرات انجام گرفته را بسیار خوب و سازنده توصیف کرد و افزود: در ملاقات با سران کشورها، تمام رؤسا و بطور ویژه رئیس جمهور روسیه، جویای احوال جنابعالی بودند و سلام‌های خود را ابلاغ کردند.

 [
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/27397/A/13930617_0127397.jpg

آقای روحانی رئیس جمهور دوشنبه هفته گذشته و ساعتی پس از انجام عمل جراحی بر روی رهبر معظم انقلاب نیز برای عیادت از ایشان در بیمارستان حاضر و سپس عازم سفر خارجی شده بود.

شهیدان محراب

شهیدان محراب

محراب معبد عشق است که در برابر یگانه، دوگانه می‌گذاری و او را آرزو می‌کنی اما چه سعادتی می برند این محراب نشینان که سرخ به پیشگاه معبود می‌روند.


خبرگزاری فارس: شهیدان محراب چند نفر هستند و نامشان چیست؟


امروز سالروز شهادت چهارمین شهید محراب است آیت‌الله محمد صدوقی  در روز 11 تیر 1361 آیت‌الله شیخ محمد صدوقی، به شهادت رسید. به مناسبت این روز پرسش مطرح می‌شود که شهدای اول، دوم، سوم و پنجم محراب کیستند. اینان امام علی ابن ابیطالب، سید اسدالله مدنی تبریزی ، سید محمدعلی قاضی طباطبائی، سیدعبدالحسین دستغیب،. محمد صدوقی و اشرفی اصفهانی هستند.


اولین شهید محراب

شهادت در محراب میراث ماندگار اولین شهید محراب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است، که در سال چهلم هجری اتفاق افتاد و آن حضرت توسط یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی ـ لعنة الله علیه ـ در مسجد کوفه در شب نوزدهم ماه رمضان هنگام اقامه نماز صبح ضربت خورده و در شب بیست و یکم ماه رمضان از دنیا رفت و مدت عمر شریفشان شصت و سه سال بود و در شهر نجف اشرف مدفون است.


دومین شهید محراب

دومین شهید محراب آیت الله مدَنی تبریزی، وی به سال 1292 شمسی در شهر آذر شهر به دنیا آمد، نام پدرش میرعلی بود، در دوران بلوغ به قم عزیمت کرد و پس از گذراندن درسهای مقدماتی حدود چهار سال به تحصیل دروس منقول در محضر امام مشغول شد، پنج سال بعد به نجف اشرف عزیمت و تدریس و تحصیل خود را در آنجا شروع کرد. وی اولین کسی بودکه در جریان انقلاب سال 1342 شمسی در نجف از امام تبعیت کرد و در انتشار تلگرام آیت الله حکیم به همین مناسبت نقش بسزایی داشت. در زمان حکومت عبدالناصر تحت نظر ایشان عده ای از علماء نجف برای افشاگری چهره طاغوت در ایران به امر امام جهت تدریس علوم دینی به خرم آباد رفت و حوزه علمیه کمالیه در آنجا با تلاش وی تأسیس شد. وی در این مدت به مبارزات سیاسی خود ادامه داد و در این راه بارها، دستگیر و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب، آیت الله مدنی از سوی مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبائی از سوی امام خمینی به سمت امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد. شهید مدنی بعداز ظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360ش پس از آنکه خطبه‌های نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید.


سومین شهید محراب

سومین شهید محراب آیت الله محمد علی قاضی طباطبائی فرزند حاج سید باقر در سال 1293ش در شهر تبریز متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی را در تبریز خواند و در سال 1359 ق راهی حوزه علمیه قم شد و از دروس آیات عظام؛ سید حجت کوه کمره ای، بروجردی و امام خمینی کسب علم کرد. در سال 1369ق از قم عازم حوزه علمیه نجف شد و در نزد فقهای نامی چون آیت الله «کاشف الغطاء» مشغول کسب علم و دانش شد.با آغاز نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی، آیت الله قاضی رهبری و هدایت نهضت را در آذربایجان بر عهده گرفت، وی در این مدّت چندین نوبت دستگیر، زندانی و تبعید شد.سرانجام شهید سید محمدعلی قاضی طباطبائی در شامگاه عید قربان و پس از اقامه آخرین نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان، در تاریخ 10/8/58 به شهادت رسید.


 چهارمین شهید محراب

چهارمین شهید محراب، آیة الله محمد صدوقی، در سال 1327 هـ. ق دیده به جهان گشود. وی در سال 1349ق به حوزه علمیه قم عزیمت نمود و به تحصیل و تدریس علوم پرداختند، از همان ابتداء، آشنائی وی با امام خمینی آغاز شد. وی در دورانی که فدائیان اسلام مبارزات مسلحانه خود را بر علیه رژیم دیکتاتور شاه آغاز نمودند، حمایت‌های بسیار نمود. شهید صدوقی، کسی بود که وقتی رضاخان قلدر در شهریور 1320 با ماشین مخصوص خود از ایران فرار می‌کند و در سر راه خود در یکی از دهات اطراف قم، به باغی که آیة الله صدوقی در آن اقامت داشته‌اند برای استراحت وارد می‌شود که این شهید، آن خائن را با خفت و خواری از باغ بیرون می‌کند. شهید صدوقی در حدود1370هـ.ق، بنا به خواهش مراجع عظام قم، برای رهبری مردم خطه کویر و جنوب به استان یزد می‌رود و با شروع نهضت عظیم در سالهای 41 و 42 بعد از آن، مبارزات سیاسی خود را ادامه می‌دهند. شهید صدوقی را به جرأت می‌توان سرسخت‌ترین و پر قدرت‌ترین مخالفان خطوط انحراف، ارتجاعی و ملی گرائی و لیبرالیسم و امثال اینها دانست. سرانجام شهید صدوقی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با یازدهم تیرماه 1361 پس از ادای نماز جمعه بدست منافقین به شهادت رسید.


 پنجمین شهید محراب

پنجمین شهید محراب، آیت الله عبدالحسین دستغیب، وی به سال 1288ش در شیراز در خانوادة آیة الله سید محمدتقی عالم بزرگ فارس متولد شد. در 12 سالگی پدرش را از دست داد و از آن تاریخ به بعد سرپرستی خانواده را به عهده گرفت. وی پس از اتمام دروس سطح به منظور ادامه تحصیلات راهی نجف اشرف شد و پس از هفت سال موفق به کسب درجه اجتهاد از مراجعی چون؛ آیت الله آقا ضیاء عراقی، و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی گردید. سپس به شیراز مراجعت کرده و در مدت اقامتش به سرپرستی حوزه علمیه و تربیت طلاب و ارشاد مردم اشتغال داشت و در کنار تعلیم و تربیت از مبارزه سیاسی با رژیم دست نشانده پهلوی غافل نبود و در این راه از سال 42 تا 57 چندین نوبت دستگیر، زندانی و تبعید شد. این مجتهد مجاهد در حرکت دادن به مبارزات مردم مسلمان فارس علیه رژیم شاه نقش بسیار مهم و مؤثری داشت، افشاگریهای بی‌پروا و بموقع او، حرکتهای اسلامی مردم فارس را عمق بیشتری می‌بخشید. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف امام خمینی به سمت نماینده ایشان و امام جمعه شیراز منصوب شد تا اینکه در روز بیستم آذر ماه سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه به شهادت رسید.


ششمین شهید محراب

ششمین شهید محراب، آیت الله عطاء الله اشرفی اصفهانی در سال 1279ش در خمینی شهر، اصفهان متولد شد. وی مقدمات را در اصفهان و بعد رهسپار قم گردید و از محضر آیات عظام؛ خوانساری، حجت و صدر کسب علم نمود. وی در سال 1334ش برای نشر معارف اسلامی به باختران هجرت نمود. و مبارزات سیاسی خود را بر علیه رژیم شاه شروع کرد، و بارها در این راه دستگیر و زندانی شد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی در سال 1358ش به امامت جمعه شهر باختران (کرمانشاه) منصوب شدند. وی در سال 1360 روز 22 ماه مبارک رمضان در حال رفتن به مسجد جهت اقامه نماز ظهر توسط منافقین به شهادت رسیدند.

کرامات امام هشتم (ع)

بخش پنجم از سلسله مقالات گوهر دیدار:

امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه



موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،‌می‌گوید :

« ‌روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریه‌ای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازه‌ای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچه‌ای که به مادرش می‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :

« هر کس جنازه‌ای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک می‌شود »

وقتی جنازه کنار قبر گذاشته شد، حضرت کنار میت نشسته و دست مبارک خود را روی سینه‌ی او گذاشتند و فرمودند :« فلانی ! تو را بشارت می‌دهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید .» (1)

عرض کردم : فدایت شوم، مگر این مرد را می‌شناسید، در حالیکه اینجا سرزمینی است که تا کنون در آن گام ننهاده‌اید امام علیه السلام فرمود: موسی ! مگر نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می‌شود.

این چنین است که امامان علیهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندی که رو به سوی آنان می‌کند، مورد توجه قرار می‌گیرد و حاجتش به نحو شایسته‌ای برآورده می‌گردد.


دستگیری امام هشتم علیهم السلام از زائران در راه مانده :

محدث نوری رضوان الله علیه نقل می‌کند :

یکی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام گفت : در شبی که نوبت خدمت من بود، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است، خوابیده بودم .

ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا علیه السلام از حرم بیرون آمدند و به من فرمودند :« برخیز و بگو مشعلی فروزان بالای گلدسته ببرند، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من می‌آیند و اکنون در اطراف « طرق » ( هشت کیلومتری مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم کرده‌اند برو به میرزا شاه نقی متولی بگو مشعلها را روشن کند و با گروهی از خادمان جهت نجات و راهنمایی آنان حرکت کنند .»

آن خادم می‌گوید : از خواب پریدم و فوری از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بیدار کرده و ماجرا را برایش گفتم او نیز با شگفتی برخاست و با یکدیگر بیرون آمدیم در حالی که برف به شدت می بارید مشعلدار را خبر کردیم و او به سرعت مشعلی روی گلدسته روشن کرد آنگاه با عده‌ای از خدام حرم به خانه‌ی متولی رفتیم و ماجرا را برایش شرح دادیم سپس با گروهی مشعلدار به طرف طرق حرکت کردیم نزدیک طرق به زوار رسیدیم . آنان در هوای سرد و برفی میان بیابان گویی منتظر ما بودند . از چگونگی حالشان جویا شدیم گفتند : ما به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از بحرین بیرون آمدیم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتیم و دیگر نمی‌توانستیم مسیر حرکت را تشخیص دهیم تا اینکه از شدت سرما دست و پای ما از کار افتاد و خود را آماده‌ی مرگ نمودیم . از مرکب‌ها فرود آمدیم و همه یک جا جمع شدیم . فرش‌هایمان را روی خود انداختم و شروع به گریستن کردیم و به حضرت رضا علیه السلام متوسل شدیم . در میان مسافران مردی صالح و اهل علم بود . همین که چشمش به خواب رفت، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت نمود ،که به او فرمود :

« برخیز ! که دستور داده‌ام چراغ‌ها را بالای مناره‌ها روشن کنند. شما به طرف چراغ‌ها حرکت کنید .» همه برخاستیم و به طرف چراغ‌ها حرکت کردیم که ناگاه شما را دیدیم .» (2)

ای نفست چاره‌ی درماندگان
چاره‌ی ما ساز که بیچاره‌ایم
یار شوای مونس غمخوارگان
قافله شد، بی کس ما ببین
پیش تو با ناله وآه آمده‌ایم

جزتوکسی نیست کس بی‌کسان
گر توبرانی، به که روی آوریم
چاره‌ کن ای چاره‌ی بیچارگان
ای کس ما بی‌کسی ما ببین
معتغذر از جرم و گناه آمده‌ایم

شفای عالمی وارسته توسط امام هشتم علیه السلام و اعطای کرامت به وی

آیه الله وحید خراسانی نقل کرد : مدت بیست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستی مرحوم حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی - که سال‌ها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ایشان روزی به من فرمود :

« مدتی در تهران مریض و بستری شدم . روزی به جانب حضرت رضا علیه السلام رو کرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،‌سجده‌ی عبادت پهن کرده ،نماز شب و نوافل می خواندم و بعد خدمت شما شرفیاب می گشتم حال که بستری شده‌ام، به من عنایتی بفرمایید . ناگاه در همان حال بیداری دیدم در باغ و بستانی خدمت حضرت رضا علیه السلام قرار دارم ایشان از داخل باغ گلی چیده به دست من دادند من آن گل را بوییدم و حالم خوب شد جالب‌تر آن که دستی که حضرت رضا علیه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با برکت بود که بر سر هر بیماری می‌کشیدم، بی‌درنگ شفا می‌یافت ! البته در همان روزهای نخست با یک مرتبه دست کشیدن بیماری‌های صعب العلاج بهبود می یافت، ولی بعد از مدتی که با این دست با مردم مصافحه کردم، آن برکت اولیه از دست رفت و اکنون باید دعاهای دیگری را نیز بر آن بیفزایم تا مریضی شفا یابد .»

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟

پاسخ امام هشتم علیه السلام به نامه‌ی یکی از زائران

آقا میرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل کرد در زمانی که حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهیر علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگی می‌کرد، من یک بار عازم زیارت حضرت رضا، علیه السلام شدم . برای خداحافظی و امر وصیت نامه‌ی خود خدمت ایشان رفتم و چون دانست که به زیارت ثامن الائمه علیه السلام می روم، پاکتی به من داد و فرمود :

« در اولین روزی که به حرم مشرف شدی، این نامه را تقدیم امام رضا علیه السلام کن و در مراجعت جوابش را گرفته، برایم بیاور.»

با خود گفتم : یعنی چه ؟ مگر امام رضا علیه السلام زنده است که نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگیرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد که این مطلب را به ایشان بگویم و اعتراض نمایم .

هنگامی که به مشهد مقدس رسیدم، در اولین روز زیارت، برای ادای تکلیف نامه را به داخل ضریح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت برای زیارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجی را که گفته بود جواب نامه‌ام را بگیر و بیاور، فراموش کرده بودم .

بعد از نماز مغرب و عشا درحال زیارت بودم که ناگاه صدای مأموری بلند شد که زائران از حرم بیرون روند تا خدام به تنظیف حرم بپردازند . وقتی نماز زیارت را تمام کردم، متحیر شدم که اول شب چه وقت در بستن است ؟ ولی دیدم کسی جز من در حرم نیست ! برخاستم که بیرون روم، ناگاه دیدم سید بزرگواری در نهایت شکوه و جلال از طرف بالا سر با کمال وقار به سوی من می آید . همین که به من رسید، فرمود : حاجی میرزا حسن ! وقتی به اشرف رسیدی پیغام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو :

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب

در این فکر بودم که این بزرگوار که بود ؟ که مرا به اسم خواند و پیغام داد یک مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخی نشسته و بعضی ایستاده به زیارت و عبادت مشغول هستند فهمیدم که این حالت مکاشفه بوده است . وقتی به وطن مراجعت کردم، یکسره به خانه مرحوم حاجی اشرفی رفتم تا پیغام امام علیه السلام را به وی برسانم همین که در را کوبیدم، صدای حاجی از پشت در بلند شد که :

« حاجی میرزا حسن ! آمدی ؟ قبول باشد . آری :

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس میهمان طلب

سپس افزود:« افسوس ! که عمری گذراندیم و چنان که باید و شاید صفای باطن پیدا نکرده‌ایم !» (3)


صله‌ی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص :

مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه خوانان باسوز اهل بیت علیه السلام بود او سال‌ها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم ،دقایقی چند روضه می‌خواند و آنگاه آیت الله حائری درس خویش را آغاز می‌کرد .

او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است ! خود نقل می کرد که یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم . پولم تمام شد و کسی را هم برای رفع مشکل خویش نمی‌شناختم. از این رو قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه السلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم و صله بگیرم با این نیت حرکت کردم، اما در میان راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا علیه السلام، نروم و آن را برای وی نخوانم ؟! به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده‌ی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم .ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد . بی‌درنگ گفتم :« سرورم ! این کم است » ده تومانی دیگر داد باز هم گفتم : « کم است » تا به هفتاد تومان که رسید، دیگر خجالت کشیدم تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم .

کفش‌های خود را که می پوشیدم، دیدم آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت الله مروارید، با شتاب رسید و فرمود :« شیخ ابراهیم ! » گفتم : « بفرمایید آقا !» گفت:«خوب با آقا حضرت رضا علیه السلام روی هم ریخته‌ای، برایش مدح می‌گویی و صله می‌گیرید. صله را به من بده » بی‌معطلی پول‌ها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان .(4)

ای که بر خاک حریم تو ملائک زده بوس

رشک فردوس برین گشته ز تو خطه توس

هرکه آید به گدایی به در خانه‌ی تو

حاش لله که زدرگاه تو گردد مأیوس

پی نوشتها :

(1) بحارالانوار 49/98.

(2) دارالسلام ، ج 1/267.

(3) کرامات رضویه ، ج 2 ، ص 64.

(4) کرامات الصالحین ، ص 216.

سالروز ولادت امام رضا (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

سالروز ولادت امام رضا (ع)

سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پیامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى که هر لحظه دل هاى ما به شوق دیدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاک و معصومت.
فرارسیدن یازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمین امام معصوم، خورشید فروزان خراسان، مایه برکت و افتخار کشور ایران، محبوب دلهاى شیعیان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شیعیان تبریک مى گوییم. و ذیلا خلاصه اى در شرح زندگانى آن حضرت مى آوریم.

ولادت:

حضرت امام رضا علیه السلام شب جمعه یازدهم ذى القعده در سال 148 هجرى در مدینه طیّبه به دنیا آمد، پدر بزرگوار آن حضرت امام هفتم موسى بن جعفر علیه السلام بود و مادر آن حضرت خانمى بود به نام امّ البنین یا تکتم یا نجمه که هر سه اسم در تاریخ آمده است.
این بانوى بزرگوار زنى با فضیلت بود که خدا او را شایسته همسرى حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام و مادرى امام رضا علیه السلام قرار داده بود.
مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله در جلد 49/7 بحار الانوار نقل مى کند که نجمه مادر حضرت رضا علیه السلام کنیزى بود که حمیده مادر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام او را خرید، حمیده مى گوید: حضرت رسول الله (صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم که به من فرمود: اى حمیده، این نجمه براى فرزند تو موسى است، که به زودى بهترین اهل زمین از او به دنیا خواهد آمد، پس من نجمه را به موسى بن جعفر بخشیدم، وقتى که رضا به دنیا آمد نجمه را طاهره نام نهاد، و این خانم بزرگوار اسامى مختلفى داشت که از آنهاست: نجمه، سکن، سمان و تکتم.
مرحوم مجلسى نقل مى کند که حضرت رضا علیه السلام در دوران شیرخوارگى کودکى درشت بود، و از این جهت زیاد شیر مى خورد، حضرت نجمه گفت: براى شیر دادن به این بچه مرضعه اى بگیرید تا به من کمک کند، از او پرسیدند: آیا شیر تو کم شده؟ گفت: نه لکن من ذکر و نماز و تسبیحى داشتم که از زمان تولّد این کودک کمتر مى توانم به آنها برسم.
مرحوم مجلسى در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل مى کند از خانمى که مى گوید: شنیدم از نجمه که مى فرمود: وقتى به فرزندم على باردار شدم سنگینى حمل را احساس نمى کردم، و وقتى در خواب بودم از داخل شکم خود صداى تسبیح و تهلیل و تمجید خداوند را مى شنیدم، و این باعث خوف و هراس من شده بود، وقتى که بیدار مى شدم صدایى نمى شنیدم، زمانى که رضا به دنیا آمد دست خود را بر زمین گذاشت و سر به اسمان بلند کرد، و لبهاى مبارک خود را حرکت مى داد، گویا حرف مى زد، در این هنگام پدر او موسى بن جعفر (علیه السلام) بر من وارد شد و فرمود: مبارک باد بر تو اى نجمه لطف و کرامت پروردگارت، و سپس فرزندم على را در پارچه اى سفید پوشاند و در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت، پس از آن آب فرات خواست و کام او را با آب فرات باز کرد و بعد او را به من برگرداند و فرمود: او را بگیر که او بقّیة الله در زمین خدا است.

اسامى و القاب

نام آن حضرت «على» بود که این نام در میان دودمان رسول خدا محبوب ترین نام بود، و نشانه آن نامیدن حضرت امام حسین علیه السلام چند تن از فرزندان خویش را به این نام است.
کنیه آن حضرت أبوالحسن، و أبوعلى بود.
بعض القاب آن بزرگوار عبارت است از: سراج الله، نور الهدى، قرّة عین المؤمنین، رضا، رضىّ، فاضل، صابر، وفىّ، صدیق. که معانى این القاب عبارت است از: چراغ پروردگار، نور هدایت و راهنمایى، نور چشم مؤمنان، راضى به رضاى خداوند، بخشنده، بردبار، با وفا، دوست. و همچنین پیامبر خدا(ص) او را عالِم آل محمّد(ص) نامید.

فضائل و مناقب امام رضا(علیه السلام)

الف: محروم مجلسى از کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) نوشته مرحوم صدوق نقل مى کند که: حضرت رضا علیه السلام همیشه تابستان ها بر روى حصیر مى نشست، و زمستان بر روى پلاس «گلیم» و لباس تن آن حضرت لباس درشت و نا مرغوب بود، مگر زمانى که با مردم ملاقات داشت که در آن هنگام با لباس مرغوب نزد آنان مى آمد. (بحار الانوار 49 / 89)
ب: و هم ایشان نقل مى کند از شخصى به نام ابراهیم بن عبّاس که مى گوید: هرگز ندیدم از امام رضا علیه السلام چیزى را بپرسند که آن حضرت نداند، و عالم تر از او نسبت به زمان خودش ندیدم، و مأمون همواره آن حضرت را با سؤال هاى مختلف امتحان مى کرد و آن بزرگوار جواب مى فرمود، در عین اینکه جوابهاى آن حضرت برگرفته از قرآن بود، قرآن را در هر سه روز یک بار ختم مى کرد، و مى فرمود: اگر بخواهم کمتر از سه روز یک ختم قرآن بخوانم مى توانم. لکن به هیچ آیه اى مرور نمى کنم مگر آنکه در آن فکر مى کنم و اینکه چه وقت و درباره چه چیز نازل شده است. لذا قرآن را در سه روز ختم مى کنم. (بحار الانوار 49 / 90)
و در همین کتاب از شخص فوق الذکر نقل فرموده که: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السلام کسى را با سخن خویش بیازارد و ندیدم هرگز سخن کسى را قطع کند، ومى گذاشت تا حرف او تمام شود، هرگز حاجت کسى را در صورتى که قدرت برآوردن آن را داشت رد نمى کرد، هرگز نزد کسى پاى خود را دراز نمى کرد، و تکیه هم نمى زد، و هرگز ندیدم سخن درشتى به خادمان خود بگوید، هرگز ندیدم که آب دهان بر زمین بیاندازد. و همین طور ندیدم که با صداى قهقهه بخندد بلکه تبسم مى کرد.
زمانى که به اندرون خانه مى رفت و سفره مى انداختند تمام خدمتگزاران حتى دربان را بر آن مى نشانید. آن حضرت شبها را بیشتر بیدار بود و کمتر مى خوابید. بیشتر شبها را تا صبح بیدار بود، روزه بسیار مى گرفت، هرگز سه روز روزه در ماه از آن حضرت ترک نمى شد، آن حضرت در پنهانى نیکى و تصدق بر فقرا بسیار داشت، و بیشتر آن در شبهاى تاریک بود، بنابر این هر کس ادّعا کند که مانند او را در فضل دیده است او را راستگو مپندارید.
ج، و مرحوم کلینى در کافى 4 / 23 نقل مى کند که شخصى از اهل بلخ که در سفر حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه به خراسان همراه آن بزرگوار بوده مى گوید: روزى در بین راه سفره غذا گستردند، آن بزرگوار تمام خادمان و غلامان از سفید و سیاه را بر سر سفره جمع کرد، من گفتم: فداى شما شوم، بهتر بود که براى اینان سفره اى جداگانه مى انداختند! آن حضرت فرمود: تند مرو، همانا خداى ما یکى است، مادر و پدر همه یکى است، و پاداش به اعمال است.
د: و نیز مرحوم کلینى در کافى 6 / 283 نقل فرموده است از شخصى که: شبى فردى بر آن حضرت میهمان شد، آن بزرگوار و میهمان نشسته بودند و صحبت مى کردند، در این حال چراغ خراب شد، آن شخص خواست چراغ را اصلاح کند، آن بزرگوار نگذاشتند و خود اقدام به اصلاح چراغ فرمودند و گفتند: ما خانواده اى هستیم که مهمان را به کار نمى گیریم.

ولایت عهدى امام رضا (علیه السلام)

پس از آنکه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به وسیله هارون الرشید لعنة الله علیه به شهادت رسید، حضرت امام رضا علیه السلام به امامت رسیدند، مقدارى از دوران امامت آن بزرگوار در خلافت هارون، و مقدارى در حدود چهارسال در خلافت امین، و مدّت بیست سال در زمان خلافت مأمون بود.
در زمان هارون و بلا فاصله پس از شهادت حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) بعض افراد به هارون توصیه مى کردند که حضرت را به شهادت برساند، مرحوم مجلسى نقل مى کند که شخصى از بنى العباس به نام عیسى بن جعفر به هارون گفت: سوگندى را که درباره آل ابى طالب یادکردى به یادآور که گفتى: اگر کسى بعد از موسى بن جعفر ادعاى امامت کند گردن او را مى زنم، و الآن على بن موسى ادعاى امامت دارد و مردم نیز همان اعتقادى که به پدر او داشتند به او هم دارند، هارون الرشید نگاهى غضب آلود به او کرد و گفت: واى بر تو آیا مى خواهى من همه آل ابى طالب را بکشم؟ راوى خبر که این قضیه را خود دیده بود مى گوید: به آن حضرت داستان را گفتم، آن حضرت فرمود: قسم به خداى که آنها چنین قدرتى ندارند و هیچ کارى نمى توانند بکنند.
دوستتان آن حضرت هم از همان ابتدا بر جان آن بزرگوار مى ترسیدند، لکن آن حضرت مى فرمود: اینان نمى توانند کارى انجام دهند.
تا آنکه در زمان خلافت مأمون قضیه ولایت عهدى پیش آمد، و علّت عمده آن ترس مأمون از نفوذ معنوى حضرت امام رضا علیه السلام در میان مردم بود، و شاید همانطور که از بعض تواریخ نیز مهشود است مأمون نسبت به مقام واقعى امام رضا علیه السلام واقف بود و از این جهت در ابتدا میل آن را نداشت که آسیبى به آن بزرگوار برساند، لکن بعد از آنکه دید حتّى با ولایت عهدى آن حضرت نیز گرایش مردم به آل پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) کم نشد، و همینطور نفرت آنان از خاندان بنى العباس بیشتر مى شد دیگر تحمّل نکرد و آن حضرت را به شهادت رسانید.
بنابر این آن حضرت را از مدینه به خراسان آورد و آن بزرگوار نیز مى دانست که این سفرى است که برگشتى در آن نیست، لذا به اهل بیت خود امر فرمود که بر او نوحه کنند.
راهى که مأمون براى حرکت آن حضرت انتخاب کرده بود راهى بود که امام رضا علیه السلام بر خورد کمترى با شیعیان و شهرهایى که عاشقان اهل بیت پیامبر در آنها سکونت دارند داشته باشد، امّا در عین حال آنچه از این سفر تاریخى باقى ماند جلوه هاى عشق مردم به خاندان پیامبر بود که از طرفى ارادت مردم را به حق و حقیقت آشکار مى کرد، و از طرف دیگر زنگ خطرى براى عباسیان و در رأس نان مأمون بود که براى مردم فریبى و مهار کردن حرکت هاى شیعى مى خواست با ولایتعهدى حضرت رضا (علیه السلام) علویان و در کلّ شیعیان را خلع سلاح کند.
نمونه بارز این ارادت و عشق و علاقه در نیشابور تجلّى کرد که مورّخان نوشته اند عدّه بیشمارى براى نوشتن حدیث از آن حضرت خواستند که حدیثى بفرمایند، و آن بزرگوار حدیث سلسلة الذهب را که مضمون آن توحید یعنى دعوت تمامى انبیاء از آدم تا خاتم است فرمودند، و سپس آن را ختم به ولایت و امامت کردند. با لفظ «وأنا من شروطها» و ترجمه این حدیث شریف چنین است که حضرت رضا علیه از پدرش از پدرانش تا رسول خدا و رسول خدا از ملائکه مقرّب پروردگار و آنها از خداوند نقل مى کنند که خداوند فرمود: کلمه لا اله الله قلعه من است و هر کس وارد قلعه من شود از عذاب من در امان خواهد بود. که مراد از این حدیث اقرار و ایمان و اعتراف به توحید و یگانگى خداوند است. سپس مقدارى که کجاوه آن حضرت حرکت کرد دوباره فرمودند: البته شرط دارد، و من از شروط آن هستم، که مراد امامت است.
به هر حال قصد مأمون هر چه بود ولایتعهدى خلافت را بر امام علیه السلام تحمیل کرد، و آن بزرگوار بدون آنکه مایل باشند از روى اجبار پذیرفتند.
در اینجا براى آنکه از خود چیزى نگوییم و با استدلال به روایات مطلب را روشن نماییم به ترجمه یک حدیث که مرحوم مجلسى(رحمه الله) از کتاب عیون اخبار الرضا نوشته مرحوم صدوق آن را نقل کرده است اکتفا مى کنیم:
مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 49، صفحه 128، حدیث شماره 3، نقل مى کند از ابى الصلت هروى که گفت: مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: اى فرزند پیامبر من فضل و علم و زهد و پرهیزکارى و عبادت تو را مى شناسم، و شما را احقّ به خلافت از خود مى دانم.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: من به بندگى خداوند افتخار مى کنم، و به وسیله زهد در دنیا امیدوارم از شرّ دنیا در امان بمانم و با پرهیز از محرّمات امید رسیدن به غنیمت هاى الهى را دارم، و با تواضع در دنیا امید دارم که نزد خدا بلند مرتبه باشم.
مأمون گفت: من اینطور صلاح دیدم که خود را از خلافت عزل کنم، و با شما به عنوان خلیفه بیعت کنم. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: اگر این خلافت از آن توست و خداوند آن را براى تو قراداده است، جائز نیست که لباسى را که خداوند بر تو پوشانیده از تن بیرون کنى و به دیگرى بدهى، و اگر خلافت از آن تو نیست جایز نیست که چیزى را که مال تو نیست به من بدهى.
مأمون گفت: اى فرزند پیامبر ناچار باید قبول کنى، حضرت فرمود: با اختیار خود هرگز چنین کارى نخواهم کرد، مدّت مدیدى مأمون کوشش کرد تا آنکه به هر حال از قبول آن حضرت مأیوس شد.
مأمون چون چنین دید گفت: حال که خلافت را نمى پذیرى ولایت عهد را قبول کن تا آنکه خلافت بعد از من از آن تو باشد.
در اینجا حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: قسم به خدا پدرم از پدرانش، از امیر مؤمنان (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به من خبرداده است که من قبل از تو از دنیا مى روم در حالى که مرا به وسیله سمّ به شهادت مى رسانند، ملائکه آسمان و زمین بر من مى گریند و در سرزمین غربت کنار قبر هارون دفن مى شوم.
در اینجا مأمون گریه کرد و گفت:
اى فرزند پیامبر چه کسى تو را مى کشد، و یا جرأت بى ادبى به شما را دارد در حالى که من زنده ام، حضرت فرمود: اگر بنا بود بگویم مى گفتم که چه کسى مرا مى کشد.
مأمون گفت: یابن رسول الله شما قصد آن دارى که شانه از زیر بار خالى کنى و این امر را از خود دفع کنى تا مردم تو را فردى زاهد و بریده از دنیا بدانند.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: قسم به خداوند از روزى که خداى مرا آفرید دروغ نگفته ام، و زهد در دنیا را وسیله اى براى دستیابى به دنیا قرار نداده ام، و من مى دانم تو به دنبال چه هستى! مأمون گفت: دنبال چه هستم؟ حضرت فرمود: براى آنکه بگویم امان مى دهى؟ مأمون گفت: تو را امان دادم.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: قصد تو آن است که مردم بگویند: على بن موسى زاهد در دنیا نبود، بلکه این دنیا بود که به او روى آور نشده بود، آیا نمى بینید چگونه ولایتعهدى را به طمع خلافت قبول کرد!
در اینجا مأمون غضبناک شد و گفت: تو همیشه در برخوردهایت مرا مى آزارى، و علّت آن این است که از سطوت و قدرت من احساس امنیت مى کنى، قسم به خدا اگر قبول کنى ولایتعهد را و گرنه تو را مجبور مى کنم، اگر انجام ندادى تو را مى کشم.
در اینجا حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود: خداوند مرا نهى کرده است که با دست خود خویشتن را به هلاکت بیاندازم، اگر چنین است مى پذیرم، لکن به شرط آنکه در امور عزل و نصب و امور دیگر هیچ دخالتى نکنم و فقط طرف مشورت باشم. (بحار الانوار، ج49، ص128)
به این ترتیب در سال 201 در ماه رمضان حضرت به ولایتعهدى مأمون منصوب شد.
از این روایت تمام فلسفه و علّت پیشنهاد مأمون براى ولایتعهدى و همنیطور علّت قبول آن حضرت مشخص مى شود، البته بحث در این باره به قدرى گسترده است که ما فقط به اندازه گنجایش یک مقاله به آوردن مطالب اکتفا کردیم.

شهادت حضرت رضا علیه السلام

علّت شهادت حضرت رضا علیه السلام در یک کلمه ترس مأمون و عباسیان از نفوذ معنوى آن حضرت در بین مردم بود، وقتى که مأمون با ولایتعهدى نتوانست آن امام بزرگوار را آنطور که باید و شاید کنترل کند، از راه هاى مختلف براى شکستن مقام آن بزرگوار در بین مردم وارد شد، و در همه آنها خود شکست خورد و به مقصود خویش نرسید، به عنوان مثال افراد و سران مذاهب را جمع مى کرد که با حضرت بحث کنند، و آن بزرگوار را در بین مردم خفیف کنند که حضرت امام رضا علیه السلام همه آنها را مجاب مى فرمود، و مشروح این مناظرات در کتاب پر ارزش عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آمده است.
از طرف دیگر اقبال مردم به حضرت رضا علیه السلام حسادت مأمون را برمى انگیخت، که نمونه این اقبال و ارادت شرکت جمعیت بسیار در نماز عید آن حضرت است که مأمون در بین راه آن بزرگوار را برگرداند و نگذاشت که آن امام بلند مرتبه نماز را اقامه کند. و از جانب دیگر سعایت شدید عباسیان و اطرافیان مأمون، او را واداشت که حضرت را مسموم نموده و به شهادت برساند.
در روایتى مرحوم مجلسى در جلد 49، صفحه 301 بحار الانوار نقل مى کند که أباصلت هروى خادم امام رضا علیه السلام مى گوید: امام به من فرمود: فردا من بر این شخص فاجر (مأمون) وارد مى شوم، اگر بیرون آمدم و سرم باز بود با من صحبت کن، جواب تو را مى گویم، و اگر سر خود را پوشانده بودم با من صحبت نکن.
أباصلت مى گوید: فرداى آن روز فرستاده مأمون آمد و گفت: مأمون شما را طلبیده، امام علیه السلام حرکت کرد و من نیز با او بودم، وارد بر مأمون شدیم نزد او ظرفى از میوه بود که روى ان انگور بود، و در دست مأمون خوشه انگورى بود که مقدارى از آن را خورده بود، وقتى حضرت را دید از جاى برخاست با آن حضرت دیده بوسى کرد و سپس نشست و گفت: اى پسر پیامبر انگورى بهتر از این ندیده ام.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: چه بسا انگور بهشت بهتر از این انگور باشد. مأمون گفت: از این انگور بخور. حضرت رضا علیه السلام فرمود: مرا از این کار معاف دار، مأمون گفت: چرا نمى خورى، نکند به ما بدگمانى. سپس خود مأمون از انگور خورد و بعد به حضرت رضا علیه السلام داد و آن حضرت سه دانه انگور خورد و خوشه را انداخت و سپس از جاى برخاست، مأمون گفت: کجا مى روى؟ حضرت فرمود به همانجا که مرا فرستادى. و بعد أباصلت داستان آمدن حضرت جوادعلیه السلام و شهادت امام و تدفین آن بزرگوار را مفصّلا نقل مى کند که این مقاله گنجایش کامل آن را ندارد.
خداوند متعال ما را از شیعیان آن بزرگوار قرار دهد.
در پایان به یکى از کراماتى که از قبر مقدّس آن حضرت ظاهر شده اشاره مى کنیم، گرچه هر ماه و هر سال کرامات فراوانى از قبر مقدّس آن بزرگوار نقل مى کنند که قابل احصاء نیست، لکن براى رعایت اختصار به یکى از آنها اکتفا مى کنیم.
مرحوم صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا 2/283 نقل مى کند از شخصى به نام ابوالنصر المؤذن النیشابورى که گفت ناراحتى شدیدى در زبانم پیدا شد به طورى که زبانم سنگین شد و قادر بر حرف زدن نبودم، به قلبم خطور کرد که حضرت رضا علیه السلام را زیارت کنم و نزد او دعا کنم و او را شفیع خود نزد پروردگار قرار دهم تا آنکه مرا عافیت عنایت کند و زبانم باز شود سوار بر مرکبى شدم و به مشهد حضرت رضا علیه السلام رفتم و بالاى سر آن حضرت دو رکعت نماز خواندم و سجده کردم، و در حال سجده تضرّع و دعا مى کردم و حاجت خود را مى خواستم تا آنکه به خواب رفتم.
در خواب دیدم مثل آنکه قبر مطهّر شکافته شد و شخصى گندمگون از قبر بیرون آمد و به من نزدیک شد و فرمود: اى ابانصر بگو: لا اله إلاّ الله، به او اشاره کردم که چگونه بگویم در حالى که زبانم بسته است، پس بر من فریاد زد که آیا منکر قدرت خداوند هستى؟ بگو: لا إله إلاّ الله، او مى گوید در این حال زبانم باز شد و کلمه طیّبیه لا إله إلاّ الله را بر زبان جارى کردم و زبانم باز شد و بعداً هرگز به آن مرض دچار نشدم.

بار دیگر ولادت با سعادت حضرت امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) را به همه شیعیان تبریک عرض نموده و امیدواریم در دنیا و آخرت از برکات وجود امامان معصوم بهره مند باشیم.
والسلام

نگاهی گذرا بر زندگینامه حضرت معصومه (س)

نگاهی گذرا بر زندگینامه حضرت معصومه (س)

 

حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.

 

سرچشمه دانش

 حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره میگوید: ?هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد?. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) ?عالمه غیر معلمه? بوده است. 

 

مظهر فضایل

 حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: ?آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت  می شوند.?

 

مقام علمی حضرت معصومه (س)

 حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.

    

فضیلت زیارت

 دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است. زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نومیدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: ?هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست?.

 

برگزیدن شهر قم

پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت  به قم برود. یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: ?بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش  می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بدین سر زمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است.

 

زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایات

 درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده است. از جمله، هنگامی که یکی از محدثان برجسته قم، به نام ?سعد بن سعد? به محضر مقدس امام رضا (س) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: ?ای سعد! از ما در نزد شما قبری است?. سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) را می فرمایید؟ می فرماید: ?آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق  او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.?

پیشوای جهان تشیع امام جعفر صادق (س) نیز در این باره می فرماید: ?هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب گردد?. و در حدیث دیگری آمده است: ?زیارت او، هم سنگ بهشت است?.

 

زیارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع)

یکی از ویژگیهای حضرت معصومه (س)، ورود زیارتنامه ای از سوی معصومان (س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد. بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع  آن ها نیست. هیچ کدام زیارت مأثور از سوی معصومان (س) ندارند و این نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت (س) به ویژه بانوان، این مقام بزرگ و عالی را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حیا باشند. تنها در این صورت است که روح باعظمت این بانوی بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

 

امام رضا (ع) و لقب معصومه

 حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل «معصومه» نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است. بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی (ع) در اینباره میگوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: «هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است».

 

کریمه اهل بیت

 حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب ?کریمه اهل بیت? یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است. بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.

 

القاب حضرت معصومه (س)

 به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (س) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است. اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه (س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)،  حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

 

شفاعت حضرت معصومه (س) 

 بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم، از آن به ?مقام محمود? تعبیر شده است. همین طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام، شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فرا گیرد. این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن، جمله ?خداوند مهریه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد?، این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده  است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیج بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه (س) نمی رسد. بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: ?با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند?.

 

سرّ قداست قم

در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: ?بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند?. او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س)، مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.  

 

محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم

 مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند. بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: ?من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم?. این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.

  

سرآمد بانوان

 فاطمه معصومه (س) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علی بن موسی الرضا (ع) در والاترین رتبه جای دارد. این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (ع) سخن می گوید، درباره فاطمه معصومه (س) می نویسد: ?بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن ها، سیده جلیله معظمه، فاطمه بنت امام موسی (ع) معروف به حضرت معصومه است.

   

فضیلت بی نظیر 

 شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است. ایشان در این زمینه چنین می نویسند:  ?در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست?.  بی گمان این گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

  

 

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام          به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو          بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار          هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح          بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو           ز پای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین          ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد          به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

 

غروب غمگین

حضرت فاطمه (س) پس از  ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قید حیات بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد. این حادثه در سال 201 هجری رخ داد. سلام بر این بانوی بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اینک آفتاب حرم باصفایش، زمین قم را نورانی کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتی. ای فاطمه! در روز قیامت، شفیع ما باش که تو در نزد خدا، جایگاهی ویژه برای شفاعت داری.

پدر ۴ شهید در کاشان به ملکوت اعلی پیوست

پدر ۴ شهید در کاشان به ملکوت اعلی پیوست/ مراسم تشییع، امروز





علی محمد بارفروش مظفر پدر ۴ شهید محسن، جواد، علی اصغر و محمدرضا بارفروش مظفر در کاشان شب گذشته دار فانی را وداع گفت.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، علی محمد بارفروش مظفر پدر 4 شهید محسن، جواد، علی اصغر و محمدرضا بارفروش مظفر در کاشان شب گذشته دار فانی را وداع گفت.

پیکر پدر چهار شهید بارفروش(مظفر) عصر امروز از مقابل سپاه استان کاشان تشییع شده و در دارالسلام این استان به خاک سپرده می‌شود.

علی محمد بارفروش(مظفر) پدر چهارشهید محسن، جواد، علی اصغر و محمدرضا بارفروش عصر امروز چهارم شهریورماه 93 از مقابل سپاه استان کاشان واقع در خیابان شهید بهشتی تا خیابان 15 خرداد تشییع می‌شود.

پیکر او توسط عموم مردم شهیدپرور کاشان در دارالسلام این شهرستان به خاک سپرده خواهد شد.

مراسم ختم علی محمد بارفروش امشب پس از نماز مغرب و عشا در مسجد جامع حبیب بن موسی برگزار می‌شود.

علی محمد بارفروش پدر چهار شهید محسن، جواد، علی اصغر و محمدرضا برفروش عصر روز گذشته در سن 82 سالگی براثر بیماری سرطان در بیمارستان خاتم الانبیا تهران درگذشت و به فرزندان شهیدش پیوست.

شهیدان محسن و جواد بارفروش در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیدند. شهید علی اصغر سال 67 در تک دشمن و در منطقه فاو به شهادت رسید. شهید محمدرضا بارفروش که در عملیات محرم جانباز 70 درصد شده بود درسال 76 حین مأموریت به شهادت رسید.

عرض تسلیت و تعزیت ؛ بیت شهیدان اله پرست

روز کارمند

روز کارمند

شرح مناسبت:
همه ساله در هفته دولت روز ٤شهریور به عنوان روز کارمند اختصاص می یابد و در این روز به منظور تجلیل از کارگزاران دولت جمهوری اسلامی و ارج نهادن به خدمت، با تبیین ملاک های انتخاب، کارمندان نمونه به عنوان نمایندگان خیل عظیم کارکنان نظام در اقصی نقاط کشور، انتخاب و مورد تشویق و تقدیر قرار می گیرند.باید مغزهای خود را از اینکه تنها مستخدم دولت باشیم و پشت میز بنشینیم خالی کنیم و برگردیم به اینکه، انسانیت انسان در رابطه با کار به وجود می آید. انسان می تواند به وسیله کاری که انتخاب می کند خالق خود باشد.اعتلای مدیریت در نظام اداری و ارتقاء منزلت اجتماعی کارکنان دولت، اصلاح نگرش مردم نسبت به خدمات این قشر شریف و زحمتکش، ترویج فرهنگ رفتاری و خدمات شخصیتهای راستین خدمت به مردم شهیدان ماندگار رجایی و باهنر به عنوان الگوهای مناسب خدمت به جامعه، ایجاد روحیه امید و تلاش و نشاط و تشویق مردم به مشارکت در امور و نمایش توان حکومت اسلامی در اداره مطلوب جامعه از اهدف بزرگداشت این روز محسوب می شود.

آیات و روایات متناسب :

وجدان کاری
پیامبرصلی الله علیه وآله
إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ إذا عَمِلَ أحدُ کُم عَمَلاً أن یُتقِنَهُ
خداوند دوست دارد که هرگاه یکی از شما کاری انجام می‏دهد آن را استوار و درست به سامان رساند
کنزالعمّال ، ح ۹۱۲۸ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
إنَّ اللَّهَ تَعالی یُحِبُّ مِنَ العامِلِ إذا عَمِلَ أن یُحسِنَ
خدای تعالی دوست دارد وقتی کسی کاری می‏کند آن را به خوبی انجام دهد
میزان الحکمه ، ح ۱۴۳۷۱ .

حلّ مشکلات مردم
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن قضی لأخیهِ المُؤمِنِ حاجَةً کانَ کَمَن عَبَدَاللَّهَ دَهرَهُ
کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد ، مانند کسی است که عمر خود را به عبادت گذرانده باشد
الأمالی ، طوسی ، ص ۴۸۱ .
امام علی‏ علیه السلام
أنصِفوا النّاسَ مِن أنفُسِکُم وَاصْبِرُوا لِحَوائجِهِم . . . ولاتُحشِّمُوا أحَداً عَن حاجَتِهِ ولاتَحبِسُوهُ عَن طَلِبَتِهِ
داد مردم را از خود بستانید و در برآوردن نیازهایشان شکیبا باشید . . . کسی را برای نیازش شرمگین نسازید و از خواسته‏اش باز مدارید
نهج البلاغه ، نامه ۵۱ .

خوش‏رویی با مردم
امام علی علیه السلام :
عَلَیکَ بِالبَشاشَةِ فَإنَّها حِبالَةُ المَوَدَّةِ
بر تو باد به گشاده رویی که گشاده رویی دام دوستی است
غررالحکم و دررالکلم ، ح ۶۱۰۱ .

نظم در کارها
امام علی علیه السلام :
أمضِ لِکُلِّ یَومٍ عَمَلَهُ فَإنَّ لِکُلِّ یَومٍ ما فیهِ
کار هر روز را در همان روز انجام ده ؛ زیرا هر روزی را کاری است [ویژه آن روز]
نهج البلاغه ، نامه ۵۳ .

وفای به عهد
پیامبرصلی الله علیه وآله
مَنْ کانَ یُؤمِنُ بِاللَّهِ و الیَومِ الآخِرِ فَلْیَفِ إذا وَعَدَ
هر که به خدا و روز معاد ایمان دارد باید به وعده خود عمل کند
الکافی ، ج ۲ ، ص ۳۶۴ .
امام علی علیه السلام :
ما أیقَنَ بِاللَّهِ مَن لَم یَرعَ عُهُودَهُ و ذِمَّتَهُ
به خدا یقین ندارد کسی که عهد و پیمان خود را فرو گذارد
غررالحکم و دررالکلم ، ح ۹۵۷۷ .

سیاست نیکو

۲شهریور
آغاز هفته دولت
شرح مناسبت:
به مناسبت انفجار دفتر نخست وزیری در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ و شهادت دو یار دیرین امام و انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمدعلی رجایی، رییس جمهور و محمدجواد باهنر، نخست وزیر که نمونه‏ای از دولتمردان مردمی بودند و نیز به منظور آشنایی مردم با فعالیت‏ها و بیان اهداف و برنامه‏های آینده دولت، هفته‏ای به نام هفته دولت نام‏گذاری شده است که از دوم تا هشتم شهریور می‏باشد. علت نامگذاری چنین هفته‏ای این است که دولت شهید رجایی، نخستین دولت مکتبی بود که در آن دوره بحرانی حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب، صادقانه اعمال کرد تا آن جا که جان خویش را بر سر آن نهادند.

آیات و روایات متناسب :
سیاست نیکو
امام علی‏ علیه السلام :
حُسنُ السِّیاسَةِ یَستَدِیمُ الرِّئاسَةَ
نیکویی سیاست موجب پایندگی ریاست است
میزان الحکمه ، ح ۸۹۹۸ .
امام علی‏ علیه السلام :
رَأسُ السِّیاسَةِ استِعمالُ الرِّفقِ
پایه سیاست ، مدارا است
میزان الحکمه ، ح ۹۰۱۹ .

عدالت
امام علی‏ علیه السلام :
مِلاکُ السِّیاسَةِ العَدلُ
بنیان سیاست ، عدالت است
میزان الحکمه ، ح ۹۰۱۶ .
امام علی‏ علیه السلام :
ثَباتُ الدُّوَلِ بِإقامَةِ سُنَنِ العَدلِ
پایداری دولت‏ها به برپاداشتن راه و رسم دادگری است
غررالحکم و دررالکلم ، ح ۴۷۱۵ .

خوش رفتاری با مردم
امام علی‏ علیه السلام :
مَنْ سَما إِلَی الرِّیاسَةِ صَبَرَ عَلی مَضَضِ السِّیاسَةِ
هر کس بر مسند سیاست نشیند ، باید بر رنج سیاست صبر کند
میزان الحکمه ، ح ۹۰۰۲ .
امام علی‏ علیه السلام :
مَن کَثُرَ جَمیلُهُ أجمَعَ النّاسُ عَلی تَفضیلِهِ
آن که رفتار نیکش فراون شود ، مردم بر برتری‏اش اتّفاق کنند
عیون الحکم و المواعظ ، ح ۸۲۱۸ .
امام علی‏ علیه السلام :
حُسنُ السّیرَةِ جَمال القُدرَةِ و حِصنُ الإمرَةِ
رفتار نیکو ، نشان زیبایی قدرت و پناهگاه زمام‏داری است
غررالحکم و دررالکلم ، ح ۴۸۴۷ .

بیداری
امام علی‏ علیه السلام :
مِن أماراتِ الدَّولَةِ الیَقظَةُ لِحِراسَةِ الاُمورِ
از نشانه‏های [پایداری] دولت ، هشیاری در سامان دادن کارها است
غررالحکم و دررالکلم ، ح ۹۳۶۰ .
امام علی‏ علیه السلام :
مِن دَلائِلِ الدَّولَةِ قِلَّةُ الغَفلَةِ
از نشانه‏های [پایداری] دولت ، کمی غفلت از کارها است
غررالحکم و دررالکلم ، ح ۹۴۱۰ .

ساده زیستی
امام علی‏ علیه السلام :
إیّاکَ والاِسِئثارَ بِما النّاسُ فیهِ اُسوةٌ
بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص کنی که مردم همه در آن یکسانند
نهج البلاغه ، نامه ۵۳ .
امام علی‏ علیه السلام :
إنَّ اللَّهَ جَعَلَنی إماماً لِخَلقِهِ فَفَرَضَ عَلَی التَّقدیرَ فی نَفسی و مَطعَمی و مَشرَبی و مَلبَسی کَضُعفاءِ النّاسِ
خداوند مرا پیشوای خلقش کرده ، و مرا واداشته که بر خود تنگ بگیرم ، و در خوردن و آشامیدن و لباس مانند مستمندان باشم
الکافی ، ج ۱ ، ص ۴۱۰ .

دقّت در انتخاب کارگزاران
امام علی‏ علیه السلام :
اِجعَل لِرأسِ کُلِّ أمرٍ مِن أمورِک رأساً مِنهُم ، لایَقهَرُهُ کَبیرُها و لایَتَشتَّتُ عَلَیه کَثیرُها
برای سامان دادن به هر یک از کارهایت ، سرپرستی از میان آنان بگمار که بزرگی کار ، او را مقهور خود نسازد و بسیاری آن ، آشفته‏اش نکند
نهج البلاغه ، نامه ۵۳ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن وَلّی مِن أمرِ المُسلِمینَ شَیئاً فَوَلّی رَجُلاً و هُوَ یَجِدُ مَن هُوَ أصلَحُ لِلمُسلِمینَ مِنهُ فَقَد خانَ اللَّهَ و رَسُولَهُ
کسی که عهده‏دار یکی از امور مسلمانان شود و فردی را سرپرست کاری کند ، با این‏که می‏تواند کسی را که برای مسلمانان بهتر از او باشد بیابد ، به خدا و رسولش خیانت کرده است
سنن بیهقی ، ج ۱۰ ، ص ۱۱ .

ارتباط مستقیم با مردم
امام علی‏ علیه السلام :
لایَکُنْ لَک إلَی النّاسِ سَفیرٌ إلّا لِسانَک و لاحاجِبٌ إلّا وَجهَک
میان تو و مردم رابطی جز زبانت و پرده‏ای جز چهره‏ات نباشد
نهج البلاغه ، نامه ۶۷ .

هفته دولت

آغاز هفته دولت

 

هفته دولت, آغاز هفته دولت, شهید رجایی

آغاز هفته دولت

هفته دولت، هفته اقتدار و پیروزى دولتى است که حمایت و پشتیبانى میلیونها تن از ملت خود را همراه دارد. هفته دولت، هفته سپاس و قدردانى از دولتى است که هدفش اجراى حدود الهى و احکام آسمانى اسلام و ایجاد جامعه اى سرشار از عدالت، نظم و امنیت است. این هفته مبارک بر همه دولت مردانى که وجود خویش را وقف خدمت به اسلام و جامعه کرده اند، خجسته و فرخنده باد.

 

به مناسبت انفجار دفتر نخست وزیری در هشتم شهریور سال 1360 و شهادت دو یار دیرین امام (ره) و انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمد جواد باهنر، نخست وزیر که نمونه ای از دولتمردان مردمی بودند و نیز به منظور آشنایی مردم با فعالیت ها و بیان اهداف و برنامه های آینده دولت، هفته ای به نام هفته دولت نامگذاری شده است که از دوم تا هشتم شهریور می باشد.

 

علت نامگذاری چنین هفته ای این است که دولت شهید رجایی، نخستین دولت مکتبی بود که در آن دوره بحرانی حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب، صادقانه اعمال کرد تا آن جا که جان خویش را بر سر آن نهادند. روحشان شاد

 

همراهى ملت با دولت و پشتیبانى آحاد مردم از آن، از عوامل ثبات دولت و اقتدار آن است و این رابطه، تا هنگامى که دولت یک دولت ارزشى و خدمت گزار باشد، پایدار خواهد بود.

 

امام خمینى (ره)؛ رهبر کبیر انقلاب، دورى مسؤولان ایران اسلامى را از رفاه و تجملات و ثروت ها، لطف الهى دانسته و مى فرماید:

" اگر یک حکومتى، ارزشهایش ارزشهاى انسانى، اخلاقى و اسلامى باشد (و) بخواهد خدمت به نوع خودش بکند و خودش را خدمت گزار بداند، قهراً ملت با اوست و قهراً یک قدرت خارجى نمیتواند او را تحت تاثیر قرار بدهد."


هفته دولت, آغاز هفته دولت, شهید رجایی


مولى الموحدین، امام على (ع) در قالب نامه اى به مالک اشتر، خطاب به همه دولت مردان اسلامى درباره تکبر و غرور ریاست چنین هشدار مى دهد:

"اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر و یا خود بزرگ بینى شدى، به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر که تو را از آن سرکشى نجات مى دهد و تندروى تو را فرو مى نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز مى گرداند."

 

دوم شهریور هر سال آغاز هفته دولت است که روز پایانى آن سالروز شهادت محمد على رجایى؛ رئِس جمهور و محمد جواد باهنر؛ نخست وزیر وقت ایران در سال 1360 است.

 

شهیدان رجایى و باهنر تشکیل دهندگان نخستین دولت ایران پس از یکدست شدن جمهورى اسلامى ایران که پس از خروج دولتمردان عصر حکومت موقت و دولت ابوالحسن بنى صدر استقرار یافت. از این جهت دولت رجایى و باهنر آغاز عصر تازه جمهورى اسلامى بشمار میرود و شهادت آنها ضایعه اى است که دولت و مردم ایران هر سال به یاد آن در سوگ مى نشینند.

 

و اما هفته دولت، فرصتى است تا لختى تامل کنیم و به آن چه در گذر شتابزده زمان پنهان مانده، نظر افکنیم. باید رنج و تلاش مسوولان متعهد کشور را ارج نهیم، خدمت هاى نادیدنى دولت مردان خدمتگزار و صاحب منصبان درد آشنا را سپاس گوییم و به همه تلاش گران و زحمت کشان نظام جمهورى اسلامى خسته نباشید بگوییم.

 

هفته دولت

آغاز هفته دولت

 

هفته دولت, آغاز هفته دولت, شهید رجایی

آغاز هفته دولت

هفته دولت، هفته اقتدار و پیروزى دولتى است که حمایت و پشتیبانى میلیونها تن از ملت خود را همراه دارد. هفته دولت، هفته سپاس و قدردانى از دولتى است که هدفش اجراى حدود الهى و احکام آسمانى اسلام و ایجاد جامعه اى سرشار از عدالت، نظم و امنیت است. این هفته مبارک بر همه دولت مردانى که وجود خویش را وقف خدمت به اسلام و جامعه کرده اند، خجسته و فرخنده باد.

 

به مناسبت انفجار دفتر نخست وزیری در هشتم شهریور سال 1360 و شهادت دو یار دیرین امام (ره) و انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمد جواد باهنر، نخست وزیر که نمونه ای از دولتمردان مردمی بودند و نیز به منظور آشنایی مردم با فعالیت ها و بیان اهداف و برنامه های آینده دولت، هفته ای به نام هفته دولت نامگذاری شده است که از دوم تا هشتم شهریور می باشد.

 

علت نامگذاری چنین هفته ای این است که دولت شهید رجایی، نخستین دولت مکتبی بود که در آن دوره بحرانی حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب، صادقانه اعمال کرد تا آن جا که جان خویش را بر سر آن نهادند. روحشان شاد

 

همراهى ملت با دولت و پشتیبانى آحاد مردم از آن، از عوامل ثبات دولت و اقتدار آن است و این رابطه، تا هنگامى که دولت یک دولت ارزشى و خدمت گزار باشد، پایدار خواهد بود.

 

امام خمینى (ره)؛ رهبر کبیر انقلاب، دورى مسؤولان ایران اسلامى را از رفاه و تجملات و ثروت ها، لطف الهى دانسته و مى فرماید:

" اگر یک حکومتى، ارزشهایش ارزشهاى انسانى، اخلاقى و اسلامى باشد (و) بخواهد خدمت به نوع خودش بکند و خودش را خدمت گزار بداند، قهراً ملت با اوست و قهراً یک قدرت خارجى نمیتواند او را تحت تاثیر قرار بدهد."


هفته دولت, آغاز هفته دولت, شهید رجایی


مولى الموحدین، امام على (ع) در قالب نامه اى به مالک اشتر، خطاب به همه دولت مردان اسلامى درباره تکبر و غرور ریاست چنین هشدار مى دهد:

"اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر و یا خود بزرگ بینى شدى، به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر که تو را از آن سرکشى نجات مى دهد و تندروى تو را فرو مى نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز مى گرداند."

 

دوم شهریور هر سال آغاز هفته دولت است که روز پایانى آن سالروز شهادت محمد على رجایى؛ رئِس جمهور و محمد جواد باهنر؛ نخست وزیر وقت ایران در سال 1360 است.

 

شهیدان رجایى و باهنر تشکیل دهندگان نخستین دولت ایران پس از یکدست شدن جمهورى اسلامى ایران که پس از خروج دولتمردان عصر حکومت موقت و دولت ابوالحسن بنى صدر استقرار یافت. از این جهت دولت رجایى و باهنر آغاز عصر تازه جمهورى اسلامى بشمار میرود و شهادت آنها ضایعه اى است که دولت و مردم ایران هر سال به یاد آن در سوگ مى نشینند.

 

و اما هفته دولت، فرصتى است تا لختى تامل کنیم و به آن چه در گذر شتابزده زمان پنهان مانده، نظر افکنیم. باید رنج و تلاش مسوولان متعهد کشور را ارج نهیم، خدمت هاى نادیدنى دولت مردان خدمتگزار و صاحب منصبان درد آشنا را سپاس گوییم و به همه تلاش گران و زحمت کشان نظام جمهورى اسلامى خسته نباشید بگوییم.

 

شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) پیشوای ششم مسلمانان(148 ق)


در محضر اهلبیت سلام الله علیهم اجمعین

شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) پیشوای ششم مسلمانان(148 ق)


شرح مناسبت:

حضرت امام جعفر صادق(ع) پیشوای ششم مسلمانان، در این روز به دست خلیفه ی عباسی، منصور دوانیقی مسموم و در مدینه به شهادت رسید. امام صادق(ع) به شیخ الائمه نیز معروف است زیرا عمر ایشان از تمامی ائمه اطهار(ع) طولانی تر است. حضرت را در قبرستان بقیع در کنار پدر، جدّ و امام حسن مجتبی(ع) دفن کردند.

آن امام به هنگام شهادت شصت و پنج سال داشته و مدت سی و چهار سال از امامت حضرتش می گذشت.

در میان امامان معصوم(ع)، برای هیچ کدام همانند امام صادق(ع) فرصت و شرایط مساعدی پیش نیامد تا بتوانند در سطح وسیع به انقلاب فرهنگی بپردازند و با تشریح فرهنگ غنی و پُرمایه ی اسلام، بر گسترش این دین آسمانی بیفزایند. ولی برای امام صادق(ع) این فرصت، در گیر و دار کشمکش ها و رودرویى بنی امیه و بنی عباس و جنگ قدرت به دست آمد. آن بزرگمرد علم و عمل از این فرصت استفاده ی کامل کرد و اسلام و فقهِ آن را از دیدگاه ائمه ی اهل بیت(ع) معرفی نمود و با تربیت شاگردان بسیار و برجسته، حیات تازه ای به اسلام و مسلمین بخشید و فرهنگ ناب تشیّع را که از متن اسلام محمدی و علوی نشأت گرفته بود به جهانیان عرصه کرد. امام صادق(ع) به عنوان رییس مذهب جعفری حوزه ی علمیه ی اسلامی در سطح عمیق و وسیع تشکیل داده و علوم اسلامی را تدریس می نمود. در این حوزه، چهار هزار نفر به فراگیری علوم آل محمد(ص) می پرداخته و حضرت در این زمان، اسلام اصیل را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس آشکار ساخت.

منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما

آیات و روایات متناسب :

شهادت امام صادق علیه السلام

امام کاظم علیه السلام :

کانَ یُعرَفُ مَوضِعُ سُجُودِ أبی عَبدِاللَّهِ بِطیبِ رِیحِهِ

سجده گاه امام صادق علیه السلام از بوی خوش آن شناخته می شد

الکافی ، ج 6 ، ص 511 .

مالک بن أنس (فقیه المدینة) :

کانَ الصادقُ علیه السلام رَجُلاً لایَخلُو مِن إحدی ثَلاثِ خِصالٍ : إمّا صائماً و إمّا قائماً و إمّا ذاکِراً و . . . طَیِّبُ المُجالَسَةِ ، کَثیرَ الفَوائدِ

امام صادق علیه السلام همیشه در یکی از سه حالت بود : یا روزه دار بود یا در حال نماز و یا ذکر می گفت . . . مجلسش نیکو و نفعش فراوان بود

بحار الأنوار ، ج 47 ، ص 16 .

سخنان برگزیده

امام صادق علیه السلام :

الغِیبَةُ أن تَقولَ فی أخیکَ ما سَتَرهُ اللَّهُ عَلَیهِ

غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که خداوند آن را پنهان کرده است

میزان الحکمه ، ح 15510 .

امام صادق علیه السلام :

لایَتِمُّ المَعروفُ إلاّ بِثَلاثٍ : تَعجیلِهِ و تَصغیرِهِ و تَستیرِهِ

کار نیک تمام نمی شود مگر به سه چیز : شتاب در انجام دادن ، کوچک شمردن و پنهان داشتن آن

خصائص الائمه ، ص 100 .

امام صادق علیه السلام :

أروَحُ الرُّوحِ الیَأسُ عَنِ النّاسِ

خوش ترین آسایش ، نومیدی از مردم است

مشکاة الأنوار ، ص 324 .

امام صادق علیه السلام :

صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ یَومَ القیامَةِ

صله رحم حساب را در روز قیامت آسان می کند

بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 210 .

امام صادق علیه السلام :

مَن یَثِقَ بِاللَّهِ یَکفِهِ ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنیاهُ و آخِرَتِهِ

هر که به خدا اعتماد کند ، خداوند کارهای دنیا و آخرتش را ، که او را بی قرار کرده اند، کفایت می کند

تحف العقول ، ص 304 .

امام صادق علیه السلام :

إعمَلِ الیَومَ فِی الدُّنیا بِما تَرجُو بِهِ الفَوزَ فِی الآخِرَةِ

امروز در دنیا کاری کن که به وسیله آن امید رستگاری در آخرت داری

تحف العقول ، ص 306 .

امام صادق علیه السلام :

مَن عَیَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّی یَرتَکِبَهُ

هر کس مؤمنی را بر انجام دادن گناهی سرزنش کند ، نمی میرد تا آن که خود آن گناه را مرتکب شود

الکافی ، ج 2 ، ص 356 .

امام صادق علیه السلام :

ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لایَفتَقِرَ

من ضمانت می کنم که هر که میانه روی پیشه کند ، فقیر نشود

الخصال ، ص 9 .

امام صادق علیه السلام :

إعرِفُوا مَنازِلَ النّاسِ عَلی قَدرِ رِوایَتِهِم عَنّا

منزلت مردم را به اندازه نقل حدیث شان از ما بشناسید

الکافی ، ج 1 ، ص 50 .

امام صادق علیه السلام :

بَرُّوا آبائکُم یَبَرَّکُم أبنائُکُم

به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند

تحف العقول ، ص 359 .

جوان در کلام امام صادق(ع)


جوان در کلام امام صادق(ع)

 

اشاره:

در مکتب مترقى اهل بیت توجه ویژه اى به جوانان و نوجوانان شده است و هر کدام از امامان معصوم(ع) به نوعى به این گروه اجتماعى پرداخته اند.

آنچه پیش رو دارید، نگاهى گذرا به جوانان از دیدگاه حضرت صادق(ع) است.

هدایت جوانها

بعد از اینکه پدر محمد بن عبداللّه بن حسن در دوران عباسیان به شهادت رسید و او دست به قیام زد و مردم را به سوى حق دعوت نمود، حضرت امام صادق(ع) به عنوان راهنمایى به او فرمود: «یا ابن اخى علیک بالشّباب ودع عنک الشّیوخ؛(1) اى فرزند برادرم! جوانان را دریاب و پیران را رها کن!»

امام صادق(ع) در روایات دیگر نیز این مسئله را بیان نموده اند که جوانها زودتر حرف حق را مى پذیرند و به سوى خیر و نیکى مى شتابند و آمادگى بیشترى دارند. از جمله، از اسماعیل بن عبدالخالق چنین نقل شده است که من شنیدم حضرت صادق(ع) از ابوجعفر اَحوَل مى پرسید: به بصره رفتى؟ گفت: بلى، فرمود: «اقبال مردم را به امامت و ورود آنان را به این مرام چگونه یافتى؟ گفت: به خدا سوگند که شیعیان اندک اند و تلاشهایى کرده اند، امّا آن هم اندک است.

آن گاه (امام صادق(ع) به او) فرمود: «علیک بالاحداث فانّهم اسرع الى کلّ خیرٍ؛(2) بر تو باد به جوانان(و به دنبال آنها رفتن) که آنان در (پذیرش) هر نیکى و خیرى با شتاب ترند.»

تجربه پیروزى انقلاب اسلامى و حضور جوانان در صحنه هاى مختلف، و جذب شدن آنان به اسلام و انقلاب و روحانیت و رهبرى انقلاب، و همین طور حضور تمام عیار جوانان در صحنه هاى مختلف جنگ تحمیلى، دوران سازندگى و پیشرفتهاى علمى، مهر تأییدى است بر مضامین احادیثى که مطرح گشت.

جوان و کسب دانش

فراگیرى دانش در جوانى همچون نقشى است بر سنگ که تا پایان عمر، انسان را همراهى مى کند، از اینرو هر کس هرچه دارد، از جوانى دارد، به همین سبب است که پیشوایان دینى سخت بر این مسئله سفارش کرده اند که در جوانى دنبال علم و دانش باشید.

در کلام الهى نیز دوره جوانى، دوره منحصر به فردى است. آنجا که در قرآن کریم مى فرماید: «و لمّا بلغ أشدّة و استوى آتیناه حکماً و علماً؛(3) چون به حدّ رشد و کمال خویش رسید، به او علم و حکمت عطا کردیم.»

امام صادق(ع) در تفسیر آن فرموده اند: «اشدّه ثمانى عشرة سنةٌ و استوى التحى؛(4) اشدّ یعنى هجده سالگى و استوى یعنى ریش درآورد.»

امام صادق(ع) مى فرمایند: «لست احبّ ان ارى الشّابّ منکم الّا غادیاً فى حالین امّا عالماً او متعلّماً فان لم یفعل فرّط و ان فرّط ضیّع فان ضیّع اثم و ان اثم سکن النّار والّذى بعث محمّداً بالحقِّ؛(5) دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانشجو. اگر (جوانى) چنین نکند، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آنکه محمد(ع) را به حق برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.»

به همین سبب است که جوانان باید از عمر خویش استفاده کافى ببرند تا بعداً پشیمان نگردند.

جوان و عبادت

بهترین دوران براى رشد معنوى و بالندگى روح انسان، دوران جوانى است. انبیاى بزرگوار که لیاقت دریافت وحى و افتخار رسیدن به نبوت را پیدا کردند، بر اثر عبادتهاى دوران جوانیشان بود.پیامبر اکرم(ع) فرموده اند: «خداوند بزرگ به جوان عبادت پیشه، نزد فرشتگان افتخار مى کند، در حالى که مى فرماید: بنده ام را بنگرید! براى من خواسته هاى نفس خود را کنار نهاده است.»(6)

حضرت صادق(ع) نیز بر این امر تأکید نموده است، آنجا که فرمود: «انّ أحبّ الخلائق الى اللّه تعالى شابٌّ حدث السّنّ فى صورةٍ حسنةٍ جعل شبابه و ماله فى طاعة اللّه تعالى ذاک الّذى یباهى اللّه تعالى به ملائکته فیقول عبدى حقّاً؛(7) به راستى که دوست داشتنى ترین مردم نزد خداوند، جوان کم سال و خوش سیمایى است که جوانى و زیبایى اش را در راه فرمانبرى از خداوند بزرگ قرار داده است. آنکه خداوند بزرگ به وى نزد فرشتگان افتخار مى کند و مى فرماید این بنده حقیقى من است.»

امام صادق(ع) که بیش از دیگران به سخنان خویش عمل مى کرد، در جوانى اهل بیش ترین عبادت بود. ایشان مى فرمایند: «اجتهدت فى العبادة و انا شابٌّ فقال لى أبى یا بنىّ دون ما أراک تصنع فانّ اللّه عزّ وجلّ اذا أحبّ عبداً رضى عنه بالیسیر؛(8) در جوانى بسیار در عبادت مى کوشیدم. پدرم به من فرمود: فرزندم! از آنچه انجام مى دهى، کم کن، زیرا خداوند عزیز و جلیل اگر بنده اى را دوست بدارد، با عبادت کم هم از او خشنود مى گردد.»

آثار عبادت در جوانى

عبادت در هر سنّ و سالى، آثار گرانسنگى دارد، امّا در جوانى آثار و برکات ویژه اى به همراه خواهد داشت.

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: پیامبر خدا، نماز صبح را با مردم خواند. سپس جوانى را در مسجد دید که از شدّت بى خوابى سر مى جنباند. رنگش زرد بود، جسمش لاغر و چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود. پیامبر(ع) به وى فرمود: جوان! چگونه صبح کردى؟

گفت: اى پیامبر! با یقین صبح کردم.پیامبر(ع) از سخنش شگفت زده شد و فرمود: هر یقینى حقیقتى دارد. حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: اى پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شبها بیدار نگاهم داشته و روزها (با روزه دارى) تشنه ام کرده است. خود را از دنیا و آنچه در آن است، رها ساختم. گویا بر عرش پروردگارم مى نگرم که براى رستاخیز برپا شده، و مردم براى حسابرسى از قبرها سر برآورده اند و من در میان آنانم.

پیامبر خدا به یارانش فرمود: او بنده اى است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس فرمود: آنچه دارى نگهدار!

جوان گفت: اى رسول خدا!برایم دعا کن که همراه تو به شهادت نایل آیم!

پیامبر(ع) برایش دعا کرد. چیزى نگذشت که در یکى از جنگهاى پیامبر شرکت جست و پس از به شهادت رسیدن نه نفر، به شهادت رسید و او دهمین نفر بود.»(9)

همراهى با پدر

از امورى که حضرت صادق(ع) در مورد جوانان سفارش نموده اند، این است که آنها نباید همراهى پدر را رها کنند. خصوصاً در این دوران که دوستان ناباب و دزدان فکر و ایمان فراوان اند که بر ضرورت این کار مى افزاید، چرا که پدر دلسوز همیشه مواظب است که خطر انحراف جوانش را تهدید نکند.

حضرت صادق(ع) فرموده اند: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدّب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین؛(10) بگذار فرزندت هفت سال بازى کند (و آزاد باشد) و هفت سال تربیت شود و هفت سال او را با خود همراه بدار.»

جوان و خوش اخلاقى

اخلاق نیک براى همه لازم، مفید و مثمر ثمر است، چنان که امام صادق(ع) مى فرمایند: «حسن الخلق من الدّین و هو یزید فى الرّزق؛(11) خوش خلقى بخشى از دین است و روزى را افزون مى کند.»

اما این امر براى جوان زیباتر، مفیدتر و لازم تر است. ایشان در جاى دیگرى چنین مى فرمایند که هرگاه ورقة بن نوفل بر خدیجه دختر خویلد وارد مى شد، به وى چنین سفارش مى کرد: «اعلمى أنّ الشّاب الحسن الخلق مفتاحٌ للخیر مفلاقٌ للشّر؛(12) بدان که جوان خوش اخلاق، کلید خوبیها و قفل بدیها است...».

جوان و ازدواج

از مهم ترین دغدغه هاى دوران جوانى، مسئله ازدواج است. هر جامعه که امر ازدواج جوانها را به خوبى و سادگى حل نموده، کم تر دچار انحرافات است. و هر جامعه اى که نسبت به این امر بى تفاوت بوده، ضربه هاى سختى از ناحیه انحرافات جنسى جوانان خورده است، به همین سبب، پیامبراکرم(ع) و امام معصوم(ع) طرحها و راهکارهاى مفیدى براى این مسئله اندیشیده اند.

پیامبراکرم(ع) فرموده اند: «هر جوانى که در سنّ کم ازدواج کند، شیطان فریاد بر مى آورد که «واى بر من! واى بر من! دو سوّم دینش را از دستبرد من مصون نگه داشت.» پس بنده در یک سوّم باقى مانده، تقواى الهى پیشه سازد.»(13)

حضرت صادق(ع) نیز بر این امر به عنوان یک راهکار مهم تأکید دارند، آنجا که مى فرمایند: «جوانى از انصار به نزد پیامبر(ع) آمد و از نیازمندى اش نزد ایشان شکوه کرد. پیامبر(ع) به وى فرمود:«ازدواج کن!»

جوان گفت: خجالت مى کشم بار دیگر نزد پیامبر(ع) باز گردم (و بگویم که با دست خالى چگونه ازدواج کنم؟!) آن گاه مردى از انصار به وى رسید و گفت: دخترى زیبا دارم. پس آن را به ازدواج آن جوان درآورد. از آن به بعد، خداوند در زندگى او گشایشى ایجاد کرد. جوان نزد پیامبر آمد و داستان را باز گفت. آنگاه پیامبر خدا(ع) فرمود: اى جوانان! بر شما باد به ازدواج.»(14)

این دسته از احادیث، این حقیقت را ثابت مى کند که در ازدواج، داشتن تمکّن مالى شرط نیست، بلکه حتى ممکن است ازدواج سبب تمکّن مالى نیز شود.

زمینه گناه در جوانى

راز اینکه امامان ما این همه بر امر ازدواج تأکید داشته اند، این است که با توجه به اینکه شهوت جنسى در دوران جونى در اوج خود قرار دارد، زمینه گناهان ناشى از آن بیشتر است و با عدم ازدواج، احتمال آلودگى به گناهان بیشتر است.

امام صادق(ع) فرموده اند: «وقتى یوسف با همسر سابق عزیز(مصر) ازدواج کرد، او را باکره یافت. به وى گفت: چه چیزى تو را بر آن کار (زشت که قبلاً نسبت به من کردى) واداشت؟

گفت: سه خصلت: جوانى، ثروت و اینکه همسر نداشتم.(یعنى پادشاه ناتوانى جنسى داشت)(15) این حدیث نشان مى دهد که یکى از عوامل انحرافات جنسى، عدم ارضاء صحیح میل جنسى در دوران جوانى است.

حضرت صادق(ع) در جاى دیگر فرموده اند: «روز قیامت، زنى زیبا آورده مى شود که به خاطر زیبایى اش فریب خورده است. زن مى گوید: خدایا! مرا زیبا آفریدى و گرفتار شدم. مریم آورده مى شود و گفته مى شود تو زیباترى یا این؟او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد. و نیز مرد(جوان و) زیبایى آورده شود که به خاطر زیبایى اش (در دوران جوانى) فریفته شده است و مى گوید:پروردگارا! مرا زیبا آفریدى و چنین گرفتار زنان شدم. در این هنگام یوسف(ع) آورده مى شود و به وى گفته مى شود: تو زیباترى یا این؟ او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد.»

سفارش به جوانان

حضرت صادق(ع) براى اصلاح جوانان توصیه هاى مهم و کارسازى دارند که به نمونه هایى اشاره مى شود:

الف. ایشان در حدیثى مى فرمایند:«یا معشر الاحداث اتّقوا اللّه و لاتأتوا الرّؤساء دعوهم حتّى یصیروا أذناباً لاتتّخذوا و الرّجال و لائج من دون اللّه انا و اللّه خیرٌ لکم منهم ثمّ ضرب بیده الى صدره؛(16) اى گروه جوانان! تقوا پیشه کنید و نزد رئیسان نروید. رهایشان کنید تا زمانى که از ریاست بیفتند. مردان (شخصیّتهاى برجسته) را به جاى خداوند دوست همراز مگیرید. به خدا سوگند! من برایتان بهتر از آنان هستم. آن گاه با دست بر سینه اش زد(یعنى به جاى ما به دنبال رهبران ستمکار نروید).»

در این حدیث گرانسنگ حضرت به چند نکته اشاره نموده اند:

1ـ تقوا و پاکى را پیشه سازید.

2ـ به دنبال رؤسا و مقام داران نباشید.

3ـ شخصیت زده نشوید.

4ـ ما را در زندگى رها نکنید که از هر نظر مصالح شما را تأمین مى کنیم.

ب. آن حضرت در جاى دیگر، سخنان لقمان به فرزند جوانش را به عنوان سفارش به جوانان نقل نموده است. آنجا که مى فرماید: «یا بنىّ ایّاک و الضّجر و سوء الخلق و قلّة الصّبر فلایستقیم على هذه الخصال صاحب و الزم نفسک التّؤدة فى امورک و صبّر على مؤونات الاخوان نفسک و حسّن مع جمیع النّاس خلقک؛(17) فرزندم! بپرهیز از گرفتگى و بد خُلقى و ناشکیبایى، چرا که با این خصلتها، دوستى استوار نمى ماند. آرامش و وقار را در کارهایت حفظ کن و خود را بر هزینه کردن براى برادران وادار و با تمام مردم اخلاقت را نیکو ساز.»

سالروز شهادت حضرتش تسلیت باد

فرازی از وصیت نامه شهدا

فرازی از وصیت نامه شهید والامقام حمیدرضا اله پرست ؛

نماز اول وقت را به پا دارید

برای سلامتی رهبر عزیزمان دعا کنید 

...


فرازی از وصیت نامه شهید والامقام محمدرضا اله پرست ؛

پشتیبان ولایت فقیه باشید

مسجدها را پر کنید

خواهرانم در حفظ حجاب و عفاف کوشا باشند

....

زندگینامه آیت الله صبوری

زندگینامه آیت الله صبوری

تولد

شیخ جعفر صبوری ( باغبان صبور ) ( 1330-1424 ق . )

جعفر فرزند سوم حسین صبوری در سال 1290 شمسی برابر با سال 1330 قمری در منزلی واقع در کوچه ی لک ها که در محله چهار مردان قم دیده به جهان گشود . در نوجوانی به مکتب خانه رفت و کتاب های نصاب الصبّیان ، گلستان سعدی و قرآن را فراگرفت و تا زمانی طلبگی به پدرش در کشاورزی کمک می کرد .

 

تحصیلات و استادان:

جعفر آغاز تحصیلات حوزوی خود را از مدرسه آقا سید صادق قم شروع کرد .

حجج اسلام آقا شیخ قاسم نحوی، آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی، شیخ فاضل لنکرانی، سید حسین کوچه حرمی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، حاج میرزاسید محمود روحانی، میرزا محمد ثابتی همدانی، آیت الله حاج آقا حسین بروجردی، آیت الله میرزا احمد آشتیانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقا سید صدرالدّین صدر، آقا سید محمد تقی خوانساری، امام خمینی

 

تدریس و شاگردان:

آیت الله شهید مرتضی مطهری،امام موسی صدر ،آیت الله سید کاظم اخوان مرعشی،آیت الله سید مهدی اخوان مرعشی،آیت الله سید مهدی روحانی،آیت الله سید صادق روحانی،آیت الله سید محمد علی روحانی،آیت الله شیخ احمد آذری،حجه الاسلام آقای میرزا علی محدث زاده،شیخ حسین راستی،شیخ محمد امامی کاشان،شیخ علی اصغر مسلمی،سید اسداله خراسانی،شیخ حسن صرّاف زاده،شیخ محمد علی حلیمی : از فضلای حوزۀ علمیۀ قم و یاران امام خمینی،شیخ غلامرضا گلسرخی،شیخ عباس موذّن شیخ احمد اسلامی،سید رضا علم الهدی،شیخ جعفر صحافی آرانی،سید مهدی مصباحی بیدگلی،سید حسین مناقب،سید محمد تسلّطی،شیخ محمود صلاحیان،شیخ عبدالله موحدی بیدگلی

 

اجازات:

آیت الله صبوری پس از سال ها تحصیل ، تدریس و تحقیق از برخی مراجع تقلید و بزرگان و اعلام دو حوزۀ بزرگ عظیم نجف و قم که نامشان در ذیل آمده موفق به دریافت اجازۀ اجتهاد ، نقل روایت و امور حسبیه  گردید .

آیت الله سید حسین بروجردی،آیت الله سید عبدالهادی شیرازی،آیت الله سید محسن حکیم،آیت الله سید محمود شاهرودی،آیت الله سید محمد هادی میلانی،آیت الله امام خمینی،آیت الله سید علی فانی اصفهانی،آیت الله سید شهاب الدّین نجفی مرعشی،آیت الله سید ابوالقاسم خویی،آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی،آیت الله شیخ محمد علی اراکی،آیت الله سید علی سیستانی ،آیت الله شیخ محمد تقی بهجت

 

مهاجرت به کاشان :

آیت الله حاج شیخ محمد خالصی زاده ( 1383 ق . ) از عالمان مجاهد بود که سال ها در ایران با رضا خان مبارزه کرد و در عراق با عوامل انگلیس جنگید ... وی در تاریخ 30/2/1321 ش . برابر با 5 جمادی الاول 1361 ق . از سوی رژیم پهلوی به کاشان تبعید شد و مدت سه سال در این شهر بود .از آیت الله صدرالدّین صدر که آن زمان از مراجع و زعمای حوزۀ علمیۀ قم و عالمی انقلابی و مبارز بود برای ادارۀ حوزۀ یاد شده درخواست کرد . آیت الله صدر از میان شاگردانش آیت الله صبوری قمی ، که از مرتبطین [1] به وی بود را به کاشان اعزام نموده از برکات وجودی و حضور آیت الله صبوری حوزۀ کهن کاشان رونقی تازه یافت و صدها نفر طلبه تربیت شدند که هریک از آن ها منشأ آثار و برکات فراوانی گردیدند .

آیت الله صبوری در سال 1363 قمری برابر با 1322 شمسی از قم به کاشان مهاجرت کرد .

در محلۀ طاهر و منصور سکونت گزید و در مسجد و مدرسه بابا ولی واقع در محلۀ بابا ولی از محلّات قدیمی شهر به اقامۀ نماز جماعت ، وعظ و ارشاد پرداخت و برای عدّه ای از جوانان داوطلب متون دروس حوزوی را درس گفت . سال ها فعالیت های یاد شده را ادامه داد . در فرصتی که برای او پیش آمد ، با یاری و کمک برخی از طلّاب و فضلای دست پروردۀ خود مدرسه سلطانی واقع در انتهای بازارچۀ سلطانی را با تحمّل مشکلات و پافشاری ها از چنگال مأموران دولتی و برخی از کاسبان بازار و روضه خوان های محلّی درآورد . حجرات ، مدرس ، کتابخانه  آن مدرسه را از محل موقوفاتش بازسازی و  تعمیرات اساسی نمود و در اختیار طلّاب و محصلین علوم دینی قرار داد . روز به روز به رونق و آبادانی آن افزود تا جایی که هم اکنون این مدرسه از حوزه های رسمی و مورد توجه می باشد .

 

خلاصه ای از فعالیت های دینی سیاسی و اجتماعی:

حمایت از حرکت فدائیان اسلام و دعوت از شهید سید مجتبی نواب صفوی برای سخنرانی به کاشان

حمایت از اعتراض امام خمینی علیه لایحه کاپیتالاسیون و روشنگری حرکت امام و افشای جنایات رژیم و آمریکا

حمایت از مرجعیت امام و شناساندن شخصیت و حرکت ایشان به مردم

تاسیس کتابخانه جعفری در جنب مسجد باباولی در سال ۱۳۴۴ و قرار دادن پایگاهی برای مبارزه با رژیم

اقدام به تشکیل کلاس های عقیدتی ، آموزش قرآن و تفسیر و نهج البلاغه در مدرسه سلطانی که با استقبال عمده روبرو شد.

برگزاری مراسم چهلم شهدای قم و شهرستانهای دیگر در مسجد باباولی و دعوت سخنرانان جهت سخنرانی علیه رژیم پهلوی

شروع اولین راهپیمایی علیه رژیم پهلوی از مسجد باباولی و از این جهت مسجد باباولی به عنوان پایگاه انقلاب اسلامی لقب گرفت.

خرید اسلحه برای مسلحانه علیه رژیم در صورت ضرورت

اعزام فرزند خود به پاریس و ملاقات با امام خمینی و اهداء مبلغ قابل توجهی وجه نقد برای معظم له.

 

نگاهی به اسناد انقلاب اسلامی:

*- اجازه امام خمینی به آیت الله صبوری در امور حسبیه و شرعیه در تاریخ 26/2/1343 برابر با 4 محرم الحرام 1384 قمری[2]

*- پاسخ امام خمینی به آیت الله صبوری پیرامون وضع ناگوار زندانیان در جنوب ، مورّخه 29/3/1343 برابر با 8 صفر 1384 قمری[3]

*- اطلاعیه آیت الله صبوری به مناسبت پانزدهمین سالگرد 15 خرداد 1342 و پیروی مردم از رهبری امام خمینی در تاریخ 15/3/1357 شمسی [4]

* تلگرام آیت الله صبوری در تاریخ 17/7/57 به ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه به مناسبت عزیمت امام خمینی به آن کشور [5]

* صدور اطلاعیه از سوی آیت الله صبوری مبنی بر محکومیت سفّاکی ها و خونریزی های عوامل رژیم شاه در تاریخ 18/7/57[6]

* تلگرام مشترک و جداگانه آیت الله صبوری و علمای کاشان در تاریخ 25/7/57 به امام خمینی در پاریس [7]

* پیام تشکر امام خمینی از آیت الله صبوری و اجازه امام به وی در امر مساعدت به افراد آسیب دیده از تظاهرات و اعتصاب در تاریخ 23/9/1357 برابر با 13 محرم 1399 قمری [8]

* اطلاعیه آیت الله صبوری در تاریخ 27/10/1357 در تحریم محصولات اجنبی به خصوص اجناس آمریکا مگر در حدّ ضرورت [9]

* صدور اطلاعیه از سوی آیت الله صبوری در مورخه 1/11/1357 علیه بختیار و افشای توطئه های او علیه ملّت ایران [10]

*حکم انتصاب آیت الله صبوری به عنوان قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی کاشان از سوی امام خمینی در تاریخ 17/1/1358 برابر
با 8/ ج 1 / 1399 قمری [11]

ساده زیستی و تواضع :

آیت الله صبوری سرگذشتی همانند سرگذشت اکثر عالمان دینی داشت . او از اوان طلبگی با فقر و تنگدستی زندگی گذراند و پس از آن تا آخر با سادگی ، بدون تشریفات و تجملات زندگیش را ادامه داد . هرگز مشکلات و سختی های ناشی از ناداری و تهیدستی نتوانست بر سر راه علمی و معنویش مانعی ایجاد کند . به حق می توان گفت که او نمونه ای از عفاف و کفاف بود .برخوردهای متواضعانه او با اقشار مختلف به ویژه جوانان موجب تحت تأثیر قرار گرفتن آنان و مجذوب شدن و احساس خودمانی شدن با وی می گردید او با فرزندانش نیز همچون یک دوست صمیمی رفتار می کرد و بسیار خوش برخورد بود و برای خوشحال کردن آنان با یکدیگر مطایبه و لطیفه می گفتند . [12]

 

اخلاص و صداقت:

از شرایط موفقیت برای اقشار مختلف به ویژه برای عالمان و رهبران دینی دو صفت اخلاص و صداقت است . خدای متعال دارندگان این دو صفت را صاحب نفوذ و نفوس مؤثر می کند و راههای متعددی را برای خدمت رسانی به دین و بندگان خود بر روی آنان می گشاید .

آیت الله صبوری از دارندگان این صفات بود . خود را وقف تبلیغ ، ارشاد ، تدریس و راهنمایی های دینی مردم کرد و خالصانه و صادقانه آنچه را به مصلحت فرد یا جامعه می دانست ابراز نمود .

مطالب و دیدگاههایش را با شهامت بیان می کرد و در اظهار حقایق و واقعیات هراسی به خود راه نمی داد . آرا و اندیشه های خود را بی پروا
می گفت . اگر چیزی ، مطلبی را نمی دانست و یا برای پاسخگویی به سؤالی حضور ذهن نداشت بدون وقفه اظهار می کرد نمی دانم و از گفتن کلمه نمیدانم و بلد نیستم هیچ ابا نمی کرد [13].

 

مؤدّب به آداب:

آیت الله صبوری در معاشرت با افراد عادی چه خودی و چه غیر و اهل علم در هر سطح و مرتبه ای که بود نکات اخلاقی و ارزشی را کاملاً رعایت می کرد و به جایگاه روحانیت توجهی خاص داشت .

یکی از فرزندان ایشان می گوید :

پدرم در خانه ضمن کمک به مادر خیلی آرام با ماها و مادرم برخورد می کرد . هیچگاه از او حرف زشت و ناپسند نشنیدم . در خانه هیچوقت او را با لباسهای زیر ندیدم . سر سفره هم که حاضر می شد عبایش را به دوش می انداخت و می نشست . ما را مجبور به انجام کاری نمی نمود و اگر کار خطایی می کردیم تنبیه نمی کرد بلکه با نصیحت ما را متوجه اشتباهمان می ساخت .وقتی به تکلیف رسیدیم بین تحصیل علوم دینی و کسب و کار ما را آزاد گذاشت تا خود

تصمیم بگیریم .برای وقت مردم ارزش و اهمیت قائل بود . مجالس و محافل او ملال آور و خسته کننده نبود بلکه بسیار شیرین و با نشاط و خالی از هر گونه تکلّف بود .[14]

دوست مستمندان:

از جمله صفات برجستۀ آیت الله صبوری این بود که فقرا و مستمندان را دوست داشت و در حدّ وسعش به آنان کمک می کرد . نسبت به طلاب و شاگردان و اهل علم که از امکانات خوبی برخوردار نبودند مساعدت هایی می نمودند . تأسیس صندوق تعاون نیز در راستای خدمت رسانی به اقشار یاد شده بود . [15]

 

 

استادی پرتلاش:

آیت الله صبوری حدود نود سال عمر کرد . از این مدت هفتاد سال آن را با کتاب سر و کار داشت .او یا مطالعه می کرد یا درس می داد و برای این کار از همۀ روزهای سال استفاده می کرد . اگر به مسافرت می رفت سعی داشت که زود برگردد تا تدریس و نماز جماعت او تعطیل نشود .ایشان برای تدریس تمام متون و کتب درسی آمادگی داشت . از حافظه ای قوی و ذهنی فعّال بهره مند بود . بر متون ادبی فارسی و عربی تسلّط شگفت آنگیزی داشت و از هر طلبه و روحانی در هر سطح و سنی که بود سؤال می کرد و به ادبیات و نکات ادبی ایراد می گرفت [16] .

در عرصۀ هنر:

یکی دیگر از مواهبی که حکیم سخن آفرین نصیب آیت الله صبوری کرده بود برخورداری از ذوق شعری و توانایی در سرودن اشعار فارسی و عربی و خطی پخته بود . ایشان موفق شد با خطی زیبا قرآنی بنگارد و مجموعه ای از روایات و احادیث اخلاقی اهل بیت (ع) را به رشته ی نظم بکشد . نیز هر گاه یکی از فرزندانش صاحب اولاد می شدند ایشان به آن مناسبت و به خاطر عشق و علاقه ای که به نوه هایش داشت قطعه شعری می سرود . و برایشان می فرستاد . [17]

 

آثار:

 الف: علمی

1- اخلاق جعفری ( شیعه اثنا عشری )

2- سلک الدّرر فی نظم الأثر

3- خبرهای غیبی در قرآن

4- گوهرهای گران بها ( الدّرر البهّیه فی ترجمه الوصیه لعلی امیرالمؤمنین (ع) الی ابنه الحسن (ع) )

5- قبسی از ولایت

6- الطّرائف الجعفریه

7- دروس فی امثال القرآن من القصص و البرهان

9- عقدۀ گشوده

10- ترجمۀ دعای صباح 11

12- رساله ای پیرامون دعای ندبه

13- رساله فقهی پیرامون معاملات

14- حواش و تعلیقات بر کتب و متون درسی

ب: اجتماعی

* تعمیرات اساسی و کلی مسجد و مدرسه بابا ولی

* تأسیس و بنای ساختمان کتابخانه به نام آیت الله صبوری در مقابل مسجد و مدرسه در سال 1375 شمسی که در سال 1382 به پایان رسید و مورد بهره برداری قرار گرفت . هم اکنون روزانه افراد زیادی به آن مراجعه کرده و از کتابها و نشریات استفاده می کنند .

* بنای مسجد رضوی درکوی پرورشگاه در سال های قبل از پیروزی انقلاب (1351-52 )

* بنای مسجد حضرت زینب (ع) درکوی دروازه جوشقان ( خیابان مدرّس ) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی .

* تعمیرات کلی و جزئی مدرسه سلطانی ( امام خمینی )

* تعمیر و بازسازی مسجد و حسینیۀ روستای نشلج کاشان

* بازسازی و تعمیر و قابل بهره برداری و استفاده قرار دادن آب انبارهای قدیمی واقع در محله های قدیمی طاهر و منصور ، ترک آباد ، کوی سرو میدان کهنه و ...

* تأسیس صندوق پس انداز و قرض الحسنه تعاون اسلامی در بازار کاشان در سال 1356 شمسی با سرمایه مؤمنین و نیکوکاران

 

توصیه های اخلاقی :

* ادبیات عرب پایه است و تا طلبه این پایه را استوار نسازد در درسهای دیگر پیشرفتی نخواهد داشت .

* طلاب علوم دینی پیش مطالعه و مباحثه را باید جدّی بگیرند و به آن اهمیت بدهند تا مطالب را درست بفهمند .

* به مسائل اخلاقی باید اهمیت داده شود و درس اخلاق در سازندگی شخص نقش فوق العاده ای دارد .

* اگر اهل علم و روحانیان خود را تهذیب نکنند نمی توانند وظیفه پاسداری از اسلام و نظام دینی را انجام دهند .

* حفظ و نگهداری انقلاب از ایجاد آن دشوارتر ، مهم تر ، و باارزش تر است . حوزه ها و روحانیان بزرگوار باید تلاش کنند تا این هدیۀ الهی را به بهترین وجه نگهدارند و نگذارند به آن گزندی برسد .

* طلّاب علوم دینی باید با نهج البلاغه مأنوس باشند و از راهکارها و دستورالعمل هایی که برای رفع مشکلات فردی و اجتماعی در این کتاب آمده است خود و دیگران را بهره مند سازند .

 

وفات و مدفن:

آیت الله صبوری سالها به خدمات ارزشمند دینی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی مفید پرداخت و از خود یادگارهایی سودمند به جا گذاشت . او سرانجام بر اثر کهولت سن در روز عرفه ( 9 ذی الحجّه ) سال 1424 قمری برابر با 12 بهمن ماه سال 1382 شمسی دیده از جهان فرو بست . با انتشار خبر ارتحال این عالم مجاهد موجی از غم و ماتم اهالی کاشان را فرا گرفت . از سوی مسئولان شهر سه روز عزای عمومی اعلام شد طبقات مختلف مردم دسته دسته برای عرض تسلیت به بیت او رفته و بازماندگان را تسلّی دادند پیکر پاک آیت الله صبوری پس از غسل و کفن و ادای نماز توسط حضرت آیت الله العظمی صانعی در روز سه شنبه 14 بهمن 1382 با حضور هزاران تن از مردم قدرشناس کاشان ، آران و بیدگل شاگردان و تنی چند از نمایندگان مجلس و مسئولان سطح عالی کشور تشییع و بنابر وصیتش در قسمت شمالی قبرستان فیض و مقبره خانوادگی که خود زمین ان را برای مدفن تهیه کرده بود به خاک سپرده شد . از سوی برخی مراجع تقلید قم از جمله آیات عظام صافی گلپایگانی و منتظری و ... رؤسای محترم جمهوری و مجلس شورای اسلامی با امام جمعه کاشان ، استاندار اصفهان و نمایندگان منطقه در مجلس شورا با ارسال پیام های جداگانه رحلت وی را تسلیت گفتند . مراسم یادبود متعددی از سوی بیت ایشان و طبقات مردم برگزار گردید و از مقام شامخ این عالم ربّانی و خدمات وی تجلیل به عمل آمد شاعر و ادیب معاصر آقای شهاب تشکری آرانی به مناسبت ارتحال آیت الله صبوری ابیات ذیل را سرود و ضمن بر شمردن برخی از ویژگیها برای مادّه تاریخ وفات ایشان چنین گفت :

عالم عامل صبوری آنکه بود                             اسوۀ ارشا را شیخ اجل

آن سمّی صادق آل رسول                               هادی مذهب به گفتار و عمل

در هزارو سیصد و هشتاد دو                            فی جنان الحقّ یوم قد دخل

گرچه کامش روح بخش خلق بود                                  عاقبت نوشید از جام اجل

چون طلب کردند یاران ادب                            سال فوتش را به میزان جمل

زد رقم تاریخ را کلک شهاب »                         « آیت الله صبوری ارتحل ( 1424 ق . ) . »

بازگشت پرستوهای عاشق به میهن

26 مرداد سال 69، مردم ایران با امیدی در دل منتظر بودند تا پس از سال ها اسرای جنگی به وطن بازگردند، از این جهت شمار زیادی از اقشار مختلف مردم بخصوص خانواده های آزادگان برای استقبال از عزیزان خود به خسروی آمده بودند تا غبار غربت از چهره مبارزان عرصه ایثار و استقامت بزدایند.
  صراط: اولین گروه آزادگان ایرانی روز 26 مرداد سال 69 در حالی وارد خاک ایران اسلامی شدند که دیگر مراد و مقتدای بزرگ و معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در میان ما نبود و این ضایعه دردناک غم فراغ را برای اسرای عزیز دو چندان کرده بود.

مرز خسروی پذیرای نخستین گروه یک هزار نفری خسروی

نخستین گروه اسرای ایرانی یک هزار نفر بودند در حالی عصر چنین روزی (26 مرداد) از طریق مرز خسروی و با استقبال گرم همرزمان و اقشار مختلف مردم وارد کشورمان شدند تا اولین گام مبادله اسرا میان دو کشور ایران و عراق که هشت سال با هم جنگیده بودند، برداشته شود.

در این روز اشک ها و لبخندها با هم عجین شده بود تا انتظار یعقوبیان را به وصال یوسف ها پیوند دهند و در این میان چه دیدنی بود سجده شکری که آزدگان با ورود به کشور بر خاک میهن در مرز خسروی به جای آوردند و چه زیبا بود تجسم حضور فرزندان وطن در آغوش سرزمینی که غیرتش آوازه جهان و جهانیان شده بود.

آزادگان، نمونه بارز و بی بدیل ایثار و مقاومت هستند

 استاندار سمنان در گفتگو با خبرنگار مهر آزادگان را نمونه بارز و بی بدیل ایثار و مقاومت دانست و افزود: 26 مرداد سالروز بازگشت آزادگان شجاع به میهن اسلامی یاد آور روزی تاریخی و حماسه ساز در تقویم انقلاب اسلامی است که هرگز از اذهان پاک نخواهد شد.

عباس رهی، عزت و اقتدار امروز ایران اسلامی را مدیون ایثارگران، جانبازان و آزادگانی دانست که همه هستی خود را وقف اعتلای اسلام و ایران کردند.

وی، با اشاره به اینکه بازگشت آزادگان قدرت ملت را ظاهر کرد، خاطر نشان ساخت: امروز، دشمن از دست اندازی به انقلاب مأیوس است، اما از دشمنی پشیمان نیست، ملت ما باید به هوش باشد، اولین وظیفه ما این است که کشورمان را از همه جهت قدرتمند کنیم.

 آزادگان اسارت را مهار و آزاد به خدا نزدیک‌تر شدند

این مقام مسئول اظهار داشت: آزادگان در شرایط بین مرگ و زندگی در اسارت بودند. آنها با شرایطی مانند شرایط امامان معصوم(ع) ما که در زندان‌ها رو به ‏رو بودند و این شباهت سبب شد آنها از امامان خود الگوبرداری کنند و اسارت را به اسارت بگیرند.

وی گفت: آزادگان اسارت را مهار کردند و آزاد به خدا نزدیک‌تر شدند و قبل از اینکه جسمشان قوی باشد، فکرشان خلاق است.

رهی با بیان اینکه امروز که غرش گلوله‌ها در غرب و جنوب آرام گرفته و صدام به زباله‌دان تاریخ سپرده شده است افزود: ایران اسلامی به مدد ایستادگی و مقاومت ملت ولایتمدار کشورمان در اوج قله سرافرازی و بلندای عزت و مردانگی و شرف روزگار می‌گذراند و به عنوان کشوری اثرگذار در منطقه همچنان تحت لوای ولایت فقیه و رهبری‌های آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، بشارت دهنده حریت و ترویج اسلام ناب محمدی (ص) است.

آزادگان،  متعلق به یک مقطع از تاریخ نیستند

استاندار سمنان با بیان اینکه آزادگان، متعلق به یک مقطع از تاریخ نیستند، بلکه همواره مانند روحی تازه و حیات بخش در همه ارکان این کشور و ملت جاری هستند افزود: چرا که پیام و سیره آنها، فریاد سربلندی و شکوهمندی ملت ایران اسلامی است که برای همیشه ماندگار است و در هر زمان و میدانی می‌توان از آن بهره جست.

رهی با اشاره به اینکه امروزه همه برنامه های دولت جمهوری اسلامی، در خط قدرت بخشیدن به ایران اسلامی است، بیان کرد: آزادگان به عنوان عناصر ورزیده، امتحان داده، زجر کشیده و آبدیده که از میدان های خطر عبور کرده اند، جزو درخشنده ترین نگین های این مجموعه هستند.

وی ابراز داشت: آزادگان سرافراز اگر چه سالها به ظاهر اسیر رژیم بعث عراق بودند اما با استقامت و حفظ وحدت و توکل به خداوند و ایمان قوی توانستند سربازان این رژیم منفور را در برابر خود به زانو در آوردند.

استاندار سمنان تکریم و تعظیم ایثارگران راه خدا و آزادگان سرفراز را یک وظیفه بزرگ دینی و ملی دانست و تصریح کرد: این امر تنها نباید به یک روز محدود شود بلکه باید همواره مورد تجلیل قرار گیرند.

آزادگان با ایمان راسخ خود در برابر تمامی سختی ها ایستادند

امام جمعه موقت سمنان ضمن گرامیداشت یاد و خاطره تمامی آزادگان ایران و جهان اسلام بویژه مرحوم حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی سالروز ورود آزادگان سرافراز را به میهن اسلامی گرامی داشت و گفت: 26 مرداد ماه سال1369، ایران اسلامی شاهد ورود آزادگان سرافراز و سربلندی بود که پس از مدت ها اسارت در چنگال مخوف رژیم بعثی عراق، قدم به خاک میهن خود گذاشتند.

حجت السلام محمدباقر عبدوس گفت: آزادگان که با ایمان راسخ خود در برابر تمامی سختی ها، مشکلات و فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و با تاسی از حضرت سیدالشهدا(ع) تبدیل به الگوهای مقاومت، ایثار و استقامت شدند که این مقاومت ها دفاع از حیثیت انقلاب، اسلام و نشان از غیرت ایرانی بوده است.

وی تصریح کرد: امروز سالروز بازگشت غرورآفرین مردان و زنان مجاهد و آزاده ای است که به انتظار هموطنان خود پایان دادند و درخت شکیبایی خانواده های این عزیزان در چنین روزی به بار نشست و وعده الهی محقق شد.

آزادگان پیام آوران انقلاب بودند

امام جمعه موقت سمنان با بیان اینکه آزادگان در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پیام آوران انقلاب بودند و غریبانه و مظلومانه در میان کینه توزی دشمنان و تلخ کامی دوران اسارت، صدای آزادی و استقلال وطن را سر دادند و در راه استقرار و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران تا پای جان ایستادند، افزود: این غیور مردان همان طور که در عرصه میدان جنگ دلیرانه از کیان خود دفاع کردند، در هنگامه اسارت نیز صبورانه مقاومت ورزیدند.

عبدوس گفت: آنچه در اردوگاه های رژیم بعث عراق بر اسیران سرفراز ایران گذشت و صبر و استقامت مظلومانه که مبتنی بر آموزه های اسلامی بود، جلوه عظیمی از دستاوردهای انقلاب اسلامی در تثبیت ارزش های متعالی دینی و ملی در میان جوانان است و نمادی از درک و شعور ملتی بپا خاسته در برابر تجاوز واستکبار است.

وی ادامه داد:  فراموش نکنیم با اخلاص‏ ترین و ارزشمندترین فرزندان یک ملت، کسانى هستند که در مواقع سختى، ایثار کرده و از آبروى کشور، استقلال و هویت ملى خویش دفاع مى‏کنند و اینها در ایران اسلامى، همان جوانان فداکارى هستند که با ایستادگى در مقابل دشمن، براى ملت خود افتخار و سربلندى به ارمغان آوردند.

۲۶ مردادماه بهار آزادی رادمردانی که حریت و سربلندی را به نمایش گذاشتند

مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان نیز گفت: روز ۲۶ مرداد ماه بهار آزادی فرزندان سلحشور ملت قهرمان ایران و رادمردان شجاعی است که حریت و سربلندی را به نمایش گذاشتند.

حجت الاسلام علی شکری گفت: آزادگان کشور، این سروقامتان سرافراز و نستوه که با تکیه بر ایمان و ارزش‌های معنوی، قله‌های بلند آزادی و آزادگی را فتح کردند و با مقاومت و پایمردی در برابر شعله‌های صبر و ایمان طعم تلخ شکست و ناکامی را بر دشمنان و حقارت و سرافکندگی را بر متجاوزان این مرز و بوم چشاندند.

وی تصریح کرد:  درسی که نباید هیچگاه از یاد مستکبران جهانی و حامیان رژیم بعثی عراق به ویژه آمریکای جنایتکار برود درس آزادگان کشور به آنها است.

آزادگان باصبر واستقامت خود گرفتار خواسته‏ های دشمن نشدند

عضو شورای فرهنگ عمومی استان سمنان با بیان اینکه این روز بهار آزادی فرزندان سلحشور ملت قهرمان ایران و رادمردان شجاعی است که پس از سال‌ها مقاومت، پای به میهن اسلامی نهاده و با بوسه بر خاک وطن عزیز، تربت شهیدان، مرقد منور امام راحل (ره) و بیعت باشکوه و تاریخی با وصی شایسته و صالح‌اش حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای عزیز، بار دیگر حریت و سربلندی آزادگان مقاوم را به نمایش گذاشتند.

شکری افزود: آزادگان دلیر، پس از گذشت ۱۵ سال از آن روز حماسی، تمامی توان و همت خویش را در راه خدمت به انقلاب اسلامی، سازندگی و توسعه کشور به کارگرفته و سمبل پایداری ایران اسلامی هستند.

وی اظهار داشت: آزادگان با صبر و مقاومت بر تمام گرفتاری‏ها در مدت اسارت خود غلبه کردند و هرگز تسلیم خواسته‏ های دشمن نشدند.

وجود ارزشمند آزادگان سرمایه بی بدیل استقامت است

دبیر ستاد ساماندهی شئون مذهبی استان سمنان وجود ارزشمند آزادگان را سرمایه بی بدیل استقامت دانست و سالروز بازگشت غرور آفرینانه آزادگان سر افراز را فرصتی مغتنم برای ارج نهادن به فداکاری و جانفشانی های مخلصانه ایشان ذکرکرد.

وی تصریح کرد: امروز نیز عرصه‌های حضور آزادگان عزیز در سطوح مختلف بیانگر ظرفیت، استعداد و توانمندیهای بارز و برجسته ایست که فرزندان انقلاب اسلامی در سایه سار الطاف الهی و رهبری های حکیمانه ی مقام معظم رهبری "مد ظله العالی" و درک صحیح از الزامات مقاطع گوناگون انقلاب اسلامی از خود بروز می دهند، به گونه‌ای که این دانایی و توانایی در صحنه‌های سترگ و خطیر، نقش راهبردی و سرنوشت‌ساز خود را بویژه در صحنه شکوفایی علمی و سنگرهای مدیریتی و اجرایی کشور ایفا می کند.

روز بازگشت آزادگان، نقطه عطف غلبه حق بر باطل و لشگریان خدا بر جنود شیطان

رئیس بنیاد شهید شهرستان سمنان نیز با اشاره به اینکه در 26 مرداد سال 1369، نخستین گروه آزادگان به میهن اسلامی بازگشتند و ایران را از عطر حضور خود آکنده کردند، اظهار داشت: آن روز، یادآور خاطره شیرین بازگشت آزادگان به میهن اسلامی است.

علی اکبر رستگار تصریح کرد: روز بازگشت آزادگان، نقطه عطف غلبه حق بر باطل و لشگریان خدا بر جنود شیطان و در واقع نقطه پایانی بر ادعای پوچ آمریکا و ایادی اجیرشده او همچون صدام شد.

وی با بیان اینکه همزمان با سالروز ورود آزداگان سرافراز از 65 آزاده سمنان تجلیل می شود، اظهار کرد: در همین راستا در این آیین تجلیل، شماری از آزدگان شهرستان سمنان به بیان خاطرات روزهای اسارت خواهند پرداخت.

رئیس بنیاد شهید شهرستان سمنان همچنین از برگزاری یادواره ی شهدای کارمند دولت در هفته دولت خبر داد و گفت: طرح برگزاری این یادواره شهدا جهت برگزاری در هفته دولت به ستاد بزرگداشت این هفته ارائه شده و احتمالأ در این هفته برگزار خواهد شد.

رستگار همچنین اظهار کرد: برای برگزاری این یادواره به همراهی دستگاه های اجرایی شهرستان نیاز داریم که انتظار می رود مدیران دستگاه های اجرایی شهرستان از همراهی در برگزاری این یادواره دریغ نکنند.

سختی‌ها نتوانست خللی در روحیه آزادگان ایجاد کند

رئیس بنیاد شهید شهرستان سمنان با بیان اینکه آزادگان درس آزادگی را از امام حسین(ع) آموختند و همه سختی‌ها نتوانست خللی در روحیه آنها ایجاد کند، تصریح کرد: آزادگان از روحیه بالای ایمانی برخوردار بودند و عشق به اسلام و انقلاب و عشق به امام و معنویت عاملی بود تا مقابل شکنجه‌های جسمی و روحی دشمن استقامت کنند و تمام سختی‌ها نتوانست هیچ خللی در روحیه آنان ایجاد کند.

رستگار افزود: زمان ورود آزادگان به وطن آن‏قدر شورآفرین بود که هیچ تقویمی نمی‌تواند شکوه آن روز را در خود ثبت کند.

وی گفت: آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجه های مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند، آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند، اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.

باید از آزادگان درس مقاومت گرفت

مدیرکل روابط عمومی و امور بین الملل استانداری سمنان نیز با بیان اینکه در 26 مرداد 1369، میهن اسلامى، شاهد حضور کبوتران سبک‌بالی بود که پس از سال‌ها حضور در اسارتگاه‌ها، قدم به خاک پاک میهن اسلامى می‌گذاشت افزود: قاصدک آزادی در چنین روزى، پیام‌آور رهایی بود.

ایرج کارخایی با اشاره به اینکه این کبوتران از بند رسته به آغوش گرم ملت خود برگشتند اظهار داشت: میهن اسلامى، چراغانی بود و شعف و سروری وصف‌ناپذیر از حضور این رسولان انقلاب و جنگ، سراسر ایران را فرا گرفته بود. آزادگان به محض ورود، بر خاک وطن بوسه زدن؛ سرزمینی که قدم به قدم آن با خون بهترین فرزندان این ملت تطهیر شده بود.

وی افزود: آنها توانستند در سال‌های زجر و شکنجه و درد و بیماری جسمى، روح و روان خود را حفظ کنند تا در بازگشت به میهن، در صحنه‌های مختلف اجتماعى، سرمشق و نمونه‌ای برای همگان باشند، تا در دوران سازندگى، ملت ما پرصلابت‌تر و مقاوم‌تر با دشمنان خود روبه‌رو شوند و مشکلات‌ را با بردباری به منظور پیشرفت، ترقی و عظمت ایران اسلامی تحمل کنند.

 مدیر کل روابط عمومی و امور بین الملل استانداری سمنان افزود: باید از آزادگان درس استقامت و پایداری گرفته تا مقابل مشکلات بتوانیم ایستادگی کنیم.

افضل الاعمال انتظار الفرج

می ترسم نکنه این ندای(اللهم عجل لولیک الفرج)...

می ترسم نکنه این ندای(اللهم عجل لولیک الفرج)را که سر می دهم دروغ باشد!

میگویند نوشته ها از گفته ها معتبر ترند ...

سیری در احوال و آثار ملافتح اله کاشانی

ملا فتح‌الله کاشانی

ملافتح الله کاشانی، مفسر بزرگ عهد صفوی در یکی از دهه‌های آغازین قرن دهم هجری قمری در کاشان به‌دنیا آمد. پدرش شکرالله نام داشت. ملا فتح الله پس از رشد و ازدواج با فقر و نداری زندگی را می‌گذراند. در کتب تراجم از این شخصیت بزرگ با عناوین گوناگونی یاد شده که برخی از آنها چنین است:

"المولی المفسر، فقیه، متکلم، عالم کامل جلیل، متبحر در تمام علوم دینی، عالم به لغات و ادبیات و اصول و جامع معقول و منقول"

دوران حیات ملافتح الله کاشانی، یعنی سال‌های حدود 900 تا 988 هجری قمری دوران مهمی از نظر دگرگونی تاریخ مذهبی ایران است. وی با سه پادشاه صفوی؛ شاه اسماعیل (سال 908 هجری قمری)، شاه طهماسب (سال 930 تا 984 هجری قمری) و شاه اسماعیل دوم سال 985 هجری قمری معاصر است.

شاه اسماعیل در سال 907 هجری قمری در تبریز تاجگذاری کرد و اولین شاه صفوی شد. نخستین اقدام او، رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع بود. این اقدام شیعیان ایران که صدها سال تحت فشار بودند را خوشحال کرد. نخستین کسی که در این دوره، به‌عنوان شیخ الاسلام مطرح شد، علی ابن عبدالعال محقق کرکی (متوفای سال 940 هجری قمری) است که استاد علی بن حسن زواره‌ای و او استاد ملافتح الله کاشانی است. خود محقق در پی احساس نیاز شدید جامعه‌ی شیعه، کتاب‌های پر حجم و متنوعی نوشت و حرکت علمی مؤثری را پایه‌گذاری کرد که توسط شاگردانش دنبال شد.

ملافتح الله از تبار مفسران نور:

کتاب‌های تاریخ و تراجم از چگونگی زندگی، خانواده و فرزندان ملافتح الله سخن نگفته‌اند. برخی این ناشناختگی را به دلیل روحیه‌ی زهدگرایی، انزواطلبی و فقر او دانسته‌اند. در کتاب "لباب الالقاب الاطیاب" آمده است:

"و من کسی را ندیدم که به احوال او در میان بزرگان علما اشاره کند. آنچه شایسته شگفتی است این است که چنین فاضل کاملی چگونه ممکن است حالش از علما مخفی بماند و در شمار فضلا از او یاد نشود. انگیزه‌ی ناشناخته ماندن وی (و احوالاتش) فقر و نداری است."

البته در بین عالمان قرن یازده ایشان از مردی به نام علیرضا بن فتح الله کاشانی نام برده شده است که به دلیل نداشتن اطلاعاتی کافی، انتساب وی به فتح‌الله جای تحقیق بیشتر دارد. آنچه ما را به فرزندان و نوادگان با واسطه وی راهنمایی می‌کند، اظهارات آیت‌الله ابوالحسن شعرانی در مقدمه بر تفسیر منهج الصادقین، ملافتح الله است. بر طبق این سخنان در نسل‌های بعدی می‌توان فرزندان ملافتح الله را جست و جو کرد.

"در آخر کتابی مختصر در قرائت از کتب قدیم خانواده ما، جد هفتم این حقیر ملا نعمت الله، اجازه‌ی روایت این کتاب را به میرزا حسن نام، از اولاد ملا صالح مازندرانی داده است و اسناد خود را مسلسلاً بالاباء به ملا فتح‌الله صاحب تفسیر می‌رساند و این نسخه را تبرکاً نگاه می‌داشتند."

این سخنان بیانگر این است که:

1. جد هفتم آیت‌الله شعرانی، ملاصالح مازندرانی است.

2. ملا صالح از فرزندان (چند نسل بعد) ملا فتح‌الله است.

در تبارنامه‌ی آیت‌الله شعرانی نیز که در مجله‌ی نور علم به چاپ رسیده و از مصاحبه‌ی وی برای نگارش آن استفاده شده، چنین آمده است:

"میرزا ابوالحسن تهرانی، فرزند محمد، فرزند ملا غلام حسین، فرزند مولی ابوالحسن مجتهد، فرزند ملا ابوالقاسم فرزند عبدالعزیز، فرزند محمد باقر، فرزند نعمت الله تهرانی و از نودگان ملا فتح‌الله کاشانی."

به این ترتیب می‌توان فرزندان و نوادگان با واسطه وی را چنین برشمرد:

1. ملا نعمت‌الله

2. محمد باقر

3. عبدالعزیز

4. ملا ابوالقاسم

5. ابوالحسن مجتهد تهرانی؛ وی در سال 1200 هجری قمری به دنیا آمد و از عالمان پرهیزکار تهران بود. در شهرهای تهران و اصفهان تحصیل کرد و آنگاه برای تکمیل علوم به عراق رفت و نزد سید علی طباطبایی (صاحب ریاض) به تحصیل ادامه داد و پس از اخذ درجه‌ی اجتهاد به تهران برگشت. میرزا ابوالحسن در سال 1272 هجری قمری دیده از جهان فروبست.

6. آخوند غلام حسین؛ وی فرزند ابوالحسن و از علمای تهران بود. او در سال 1313 هجری قمری درگذشت و پیکرش در نجف اشرف به خاک سپرده شد.

7. شیخ محمد تهرانی؛ وی پدر میرزا غلامحسین است و در سال 1346 هجری قمری از دنیا رفت.

8. میرزا ابوالحسن تهرانی؛ او در سال 1320 هجری قمری در تهران متولد شد و نزد پدر و استادان معروفی همچون میرزا مهدی آشتیانی، میرزا محمود قمی و حبیب‌الله ذوالفنون درس خواند. ادامه‌ی تحصیلاتش را در قم پی گرفت و از محضر شیخ عبدالکریم حائری و عبدالنبی نوری بهره برد. در 26 سالگی پدر را از دست داد. در نجف نیز تحصیل کرد و در اوج استبداد رضاخان به ایران بازگشت و به تألیف و تدریس پرداخت. از نکات جالب توجه در آثار وی، رویکرد به تفسیر است؛ موضوعی که گویا در این نسل وظیفه‌ای ویژه تلقی می‌شده و هر فردی از این تبار به آن نظر داشته است. علاوه‌بر علوم حدیث، فقه، اصول، فلسفه، کلام، نجوم و تاریخ وی در علوم قرآن نیز این تألیفات و تحقیقات را از خود به یادگار گذاشت:



• حاشیه بر مجمع البیان

• تصحیح تفسیر صافی (نوشته‌ی ملا محسن فیض کاشانی)

• حواشی و تعلیق‌ها بر تفسیر "منهج الصادقین"؛ ده جلد

وی در هفتم شوال سال 1393 هجری قمری وفات یافت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام) به خاک سپرده شد.

معاصران

در عصری که ملافتح الله زندگی می‌کرد، به دلیل همزمانی با دگرگونی عظیم تاریخی و رویکرد صفویان به گسترش مذهب تشیع، عالمان زیادی فرصت رویش یافتند. برخی از این عالمان که معاصر ملافتح الله و اهل کاشان بودند، عبارتند از:

ابراهیم کاشانی، سلطان کاشانی، میرتقی الدین کاشانی، جعفر بن محمد باقر کاشانی، جلال الدین مسعود بیدگلی، ملاحافظ کاشانی، قاضی حبیب‌الله کاشانی، حسن بن شمس الدین کاشانی، حسن بن بهاء الدین (تاج الدین) قاسانی، حسین ملا مسعود کاشانی، شمس الدین بن بهاء الدین کاشانی، صدر الدین علوان کاشانی، علی (غیاث‌الدین) بن کمال الدین حسینی کاشانی، علی (قاضی ضیاء الدین) کاشانی، سید علی بن سید فخر الدین حسینی کاشانی، محمد بن محمد حسین شقایی کاشانی و یحیی عماد الدین کاشانی.

به دلیل فاصله‌ی زیاد تاریخی و نیز شفاف نبودن تاریخ زندگی این مفسر بزرگ، اسامی استادان وی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. با این حال روشن است که وی مراحل تحصیل و بالندگی علمی را در همان کاشان گذرانده و اخباری دال بر این که او برای تحصیل به شهرهای قزوین و اصفهان که شهرهای علمی آن روزگار بودند، رفته باشند؛ در دست نیست. تنها استاد وی که نامش در تاریخ جاودانه مانده، فخرالدین علی بن حسن زواره‌ای است که در سایه‌ی آثار ترجمه‌ای قرآنی و غیر قرآنی فراوانش در عصر ترجمه، نامش در کتاب‌های تراجم ثبت و احوالاتش بیان شده است. علی بن حسن زواره از دانشمندان بزرگ زمان شاه طهماسب اول است، وی مفسر و از نخستین کسانی بود که در تأیید مذهب تشیع کتاب‌هایی به زبان فارسی ترجمه کرد. او در اصفهان نزد محقق کرکی، شیخ علی بن عبدالعالی، سید غیاث الدین جمشید زواره‌ای و امیر عبدالوهاب بن علی بن حسین استرآبادی تحصیل کرد. آثاری از وی بر جای مانده که عبارتند از:

• تفسیر فارسی؛ "ترجمه الخواص" تفسیر زواری

• شرح نهج البلاغه

• ترجمه‌ی کشف الغمه در سال 938 هجری قمری

• تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام)

• مجمع الهدی فی قصص الانبیاء

• تحفه الدعوات فی اعمال السنه

• لوامع الانوار الی معرفه الائمه الاطهار

• مرآه الصفا

وی پرچمدار ترجمه در عصر صفوی بود و برخی از کتاب‌هایش را نیز به آنان تقدیم کرده است. علی بن حسن علاوه‌بر تفسیر، در ردیف مترجمان حرفه‌ای این عصر جای دارد. او در کنار توجه به ترجمه، به تدریس نیز می پرداخت و ملا فتح الله از جمله ثمرات مکتب اوست که همچون استاد خود شیوه‌ی فارسی‌نویسی و ترجمه‌ی متون حدیثی و تاریخی را برای جامعه‌ی شیعی ایران ادامه داد. علاوه‌بر این ملافتح الله از طریق وی اجازه‌ی روایت از محقق کرکی را نیز به دست آورد. این موضوع به گونه‌ای جدی گرفته شد که شاهان خود، پیگیر امر ترجمه و تألیف بودند و تقاضاهای متعددی از آنان جهت ترجمه در تاریخ ثبت شده است. همین طور نهضت تألیف زندگانی، افکار و اندیشه‌های امامان شیعه در این دوره به شدت گرسترش یافت. مشهورترین عالم، فقیه و مفسر در این دوره علی بن حسن زواره‌ای، استاد ملافتح‌الله کاشانی است. وی به واقع مترجم رسمی این دوره است و در کنار تدریس به ترجمه‌ی آثار عالمان شیعه و نیز فارسی‌نویسی تفسیر و ... پرداخته است.

ملا فتح الله در چنین شرایطی که به دلیل گسترش اندیشه‌ی شیعه، نیازهای جدیدی احساس می‌شد؛ در جامعه‌ی علمی حضور یافت و به ایفای نقش پرداخت. بنابراین شخصیت علمی او را در این دوره باید محصول نیازهای شیعیان در عرصه‌های مختلف علمی دانست. به گونه‌ای که چند نسل پی در پی برای رفع این نیاز، نهضت ترجمه و فارسی‌نویسی را ادامه دادند.

علاوه‌بر این ملا فتح الله از طریق علی بن حسن، از ضیاءالدین محمد بن محمد از مقدس اردبیلی اجازه‌ی روایت دارد و نقل حدیث می‌کند. در "ریاض العلما" نیز عنوان می‌شود که وی از شیخ علی کرکی (محقق کرکی) توسط علی بن حسن زواره‌ای روایت نقل می‌کند.

آثار علمی

ملا فتح الله سراسر زندگی‌اش را وقف برآوردن نیازهای علمی جامعه‌ی خود کرد و به پیروی از استادش علی بن حسن، علاوه‌بر تدریس و ارشاد، به فعالیت‌های علمی در بخش ترجمه و تألیفات فارسی روی آورد. ویژگی فعالیت‌های علمی وی، رویکرد ویژه به قرآن در دو بخش ترجمه و تفسیر اعم از فارسی و عربی است. البته وی ترجمه‌ی حدیث، دعا و ... را نیز از نظر دور نداشت.

آثار به جای مانده از وی دارای تاریخی روشن و مربوط به دهه‌های آخر عمر اوست و به عبارت دیگر محصول علمی قابل اعتنا از این شخصیت است؛ زیرا آنچه را که نوشته،‌ حاصل تحصیلات طولانی او و نتیجه‌ی علمی تمام عمرش است. آقابزرگ در الذریعه، تاریخ اتمام زبده التفاسیر را (که به تصریح خود ملا فتح الله بعد از دو تفسیر فارسی نوشته شده) سال 977 هجری قمری بیان می‌کند.

بنابر این می‌توان آغاز تألیف تفاسیر را به‌طور معمول مربوط به دهه‌ی قبل از آن یعنی سال‌های 960 تا 977 هجری قمری دانست. همچنین آثار غیر قرآنی وی نیز عموماً بدون تاریخ بوده و ممکن است برخی از آنها قبل از آثار قرآنی نگاشته شده باشد. با این مقدمه به معرفی آثار علمی وی می‌پردازیم:

آثار قرآنی:

1. تفسیر بزرگ "منهج الصادقین فی الزام المخالفین"؛ این تفسیر که به تصریح مؤلف در سال 984 هجری قمری بخشی از آن (تا سوره‌ی مبارکه‌ی انفال) به پایان رسیده، حجیم‌ترین و ارزنده‌ترین اثر مؤلف است. از لحاظ تاریخی، تفسیر "منهج" اولین اثر تفسیری ملافتح الله است که به تدوین و جمع‌آوری آن دست زده است، هر چند به‌رغم اولین اثر بودن، به نظر می‌رسد اتمام آن بعد از اثر دیگرش "زبده التفاسیر"باشد. این تفسیر در پنج جلد بزرگ و اخیراً در ده جلد معمولی به چاپ رسیده است. نخستین چاپ آن مربوط به سال 1284 در تهران و بعد 1296 در سه جلد و یکبار در سال 1314 در تبریز منتشر گردید و سرانجام با تعلیقه و تحشیه‌ی استاد شعرانی بارها چاپ شده است. در "الذریعه" پیرامون این اثر می‌خوانیم:

"فارسی و بزرگ است، در سه مجلد بزرگ. از آن مفسر فتح الله فرزند شکر الله کاشانی است که چاپ شده است. وی برخی از بخش‌ها یعنی سوره انفال را در سال 984 به پایان برده و این نسخه با این تاریخ در کتابخانه استاد ما آیت‌الله شیرازی در سامرا وجود دارد."

شاید با توجه به همین تاریخ که در پایان سوره‌ی مبارکه‌ی انفال ذکر شده، برخی معتقدند این تفسیر ناقص بوده و بعدها توسط داماد وی به پایان رسیده است.

"گفته می‌شود تفسیر فارسی معروفش هنگام وفات او ناتمام بوده که دامادش بعد از وفات او، آنرا تکمیل کرد."

ضرورت تألیف از زبان ملا فتح الله:

ملافتح الله، علم قرآن را علم اصلی شریعت می‌دانست و معتقد بود، دانستن آن برای مسلمانان در هر دوره‌ای ضروری است. از این روست که در هر دوره‌ای به این نیاز علمی، به گونه‌ای پاسخ داده‌اند؛ اما عموم مردم توان استفاده از بسیاری کتب موجود را نداشتند. وی کتاب‌هایی را که پیرامون تفسیر نگاشته می‌شد، به دلایل زیر فاقد کارآیی لازم می‌دانست:

• متن عربی داشتند.

• تفاسیر فارسی پیچیده بودند و این امر به دلیل پرداختن بیش از حد به لغات، مأخذ مشتقات، ذکر تمام وجوه ترکیبات، بیان قرائت‌های دوگانه و نادر، شرح دلایل هر یک از قاریان و سخنان غیر مطمئن بود.

• برخی کتاب‌های فارسی موجود نیز در استفاده از زبان فارسی قدیم، چنان دچار افراط شده و واژه‌های نامأنوس و شیوه‌ها و عبارت‌های سنگین به کار برده بودند که برای مخاطب فارسی زبان آن دوره فهمیدنی نبود.

• برخی چنان مختصر بودند که فایده‌ای برای خواننده نداشت.

• آن دسته از تفاسیر هم که از عیوب مذکور خالی بودند، از حیث اعتقادی دچار انحراف بودند؛ هر چند عباراتشان رسا و زیبا بود. ملا فتح الله در اینباره می‌نویسد: "تفسیر کاشفی اگرچه به جواهر عبارات بلیغه و لآلی الفاظ فصیحه محلی بود، اما چون که موافق روش مخالفین و مخالف مذهب ائمه صادقین صلوات‌الله علیهم اجمعین بود، از نظر اعتبار به مثابه مار زرنگار می‌نمود، چه ظاهر آن مزین بود به نقوش جمیله و باطنش مملؤ از سموم عقاید قاتله و با وجود این در غایت ایجاز و اختصار."

هدف و شیوه‌ی تفسیری:

آسیب شناسی تفاسیر موجود، ملا فتح الله را که عالمی مفسر و مسلط به تاریخ، حدیث، کلام و فقه بود، بر آن داشت که دست به تألیف اثر جدید در تفسیر بزند. البته روحیه‌ی مبارزه با عقاید انحرافی از جمله عقاید اهل سنت را که در دوران گذشته به کتب تفسیر نفوذ کرده بود، نباید از نظر دور داشت. وی هدف و شیوه‌ی خود را چنین بیان می‌کند:

"در تفسیری که مبنی باشد بر حل معانی قرآن بر طرق قرائت سبعه و متعرض قرائت دیگر نشود و به جهت تطرق اختلاف در آنها و محتوی باشد بر:

• ذکر اسرار و نکات و اسباب نزول آیات

• احادیث سید البریات

• اخبار و قصص و حکایات ائمه هدی

• فضل سور و آیات

• وجه ارتباط و اتصال آن به یکدیگر

• بیان مسائل فقهیه در ضمن تبیین آیات احکام

• مناقب اهل بیت (علیهم‌السلام)

• حاوی بر رفع شبهات مخالفان و ابطال مذهب ایشان

• اعتدال در بیان اعراف و لغت

• نگارش سخنان ارباب تحقیق

نامگذاری کتاب:

از یکسو نیاز شیعیان و انحرافات اعتقادی حاصل از صدها سال تحمیل عقاید غیر شیعی از سوی دیگر، انگیزه اصلی برای گردآوری و تدوین کتابی با این حجم بزرگ بود. از اینرو مفسر کاشانی، به صراحت این انگیزه را "مقصد اقصی و مطلب اعلا" بیان می‌کند و می‌نویسد:

"چون مقصد اقصی و مطلب اعلا از این منتخب، ایضا طریق ائمه صادقین است، به حجج واضحه و الزام مخالفین بر براهین باهره، از این جهت مسمی شد به "منهج الصادقین فی الزام المخالفین"

2. خلاصه المنهج؛ این کتاب که مختصر و شامل مباحث ضروری است، بعد از تألیف "منهج الصادقین" نگاشته شد و مانند خود منهج الصادقین بین اهل تراجم معروف است.

3. ترجمه قرآن کریم؛ ملا فتح الله علاوه‌بر تفسیر به ترجمه‌ی قرآن هم پرداخت. البته طبیعی بود که در ضمن تفسیر ناچار به ارائه‌ی ترجمه‌ای طبق تفسیر خود باشد. از اینرو احتمال دارد این ترجمه همزمان با تفسیر و یا بعدها نگاشته شده باشد. نکته‌ی مسلم اینکه ترجمه‌ی مذکور به صورت مستقل چاپ نشده بلکه در حاشیه‌ی برخی کتاب‌ها دیده شده است.

صاحب ریاض العلماء نوشته است: "او ترجمه قرآن به فارسی دارد که مشهور است و بر حاشیه برخی قرآن‌ها به طور اختصار نوشته شده است."

صاحب "ریحانه الأدب" نیز با توجه به این ذهنیت که ممکن است این ترجمه مربوط به همان تفسیر باشد نه کتابی مستقل، می‌نویسد: "ترجمه قرآن به فارسی و آن غیر از سه فقره تفسیر قرآن مذکور در ذیل است."

4. زبده التفاسیر؛ ملا فتح الله علاوه‌بر فارسی نویسی، تفسیری را نیز به زبان عربی نگاشت که "زبده التفاسیر" نام دارد. این تفسیر نیز دارای حجمی بزرگ است و مؤلف در نیمه‌ی ماه ذی القعده سال 977 هجری قمری آنرا به پایان برده است.

در ریاض العلما آمده است: "این تفسیر نیز بزرگ است و نزدیک به هشتاد هزار سطر دارد و در دو مجلد قطور است. آنرا بعد از دو تفسیر نوشت؛ بنابر آنچه در اول تفسیر تصریح می‌کند، من نسخه‌ای از آن را با خط شریف خودش در شهر اشرف از شهرهای مازندران نزد مولی محمد المدرسی دیدم. در آن اخبار اهل بیت (علیهم‌‌السلام) را آورده و در اکثر موارد از کشاف، تفسیر قاضی، مجمع البیان، الجوامع طبرسی نقل کرده است. "

آقا بزرگ نیز این کتاب را عربی و خطی می‌داند که در تهران با فهرست مناسب چاپ شده است. وی می‌گوید: "هر سه تفسیر وی در خزانه‌ی رضویه و غیر آنجا موجود است."

آثار غیر قرآنی

1. شرح نهج‌البلاغه (تنبیه الغافلین و تذکره العارفین)

نویسنده‌ی ریاض می‌گوید: شرح نهج البلاغه که تنبیه الغافلین و تذکره العارفین نامیده شده، فارسی و کتاب معروفی است و من در اصفهان، شیراز، هرات و جاهای دیگر دیده‌ام.

پیرامون این اثر باید گفت: ملا فتح الله با توجه به همان نیاز سابق الذکر جامعه‌ی شیعی ایران و برای آشنایی بیشتر مردم با اندیشه‌های حضرت علی (علیه السلام) به طرح و توضیح آن در قالب شرح پرداخت و کوشید به سؤالات و شبهات موجود با تکیه بر آن پاسخ دهد.

2. کشف الاحتجاج؛ این کتاب ترجمه‌ی احتجاج شیخ طبرسی است که صاحب ریاض العلما (میرزا عبدالله افندی) آنرا در اردبیل و خزانه‌ی شیخ صفی دیده است.

ملا فتح الله در مقدمه‌ای که بر ترجمه‌ی خود نگاشته است، می‌نویسد: "فرمان لازم الاذعان برین شرف نفاذ یافته که این داعی بی بضاعت مطالب و مقاصد این کتاب شریف را به زبان فارسی به عبارتی که از تکلفات ارباب ریا مبرا و از تصنیفات منشیانه که از آرایش سخنوری است معرا باشد، از برای تعمیم فواید و تکثیر مواید خواص و عوام تقریر و تحریر نماید."

وی کتاب را به نام شاه طهماسب نگاشته است و نسخه‌ی کتاب با شماره 387 در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی موجود است.

3. استنساخ کتاب الاستبصار

آقا بزرگ تهرانی در "طبقات اعلام الشیعه" از این کتاب نام برده و می‌نویسد: "از آثار ماندگارش بازنویسی مجلد کتاب استبصار است که به طور کامل با مشایخش به خط اوست و از نوشتن آن در هشتم شعبان سال 973 هجری قمری فراغت یافته و امضایش ابن شکر الله فتح الله شریف است. این نسخه نزد عبدالحسین نخعی سبط شیخ ما (علی خیگانی) در نجف است.

عصرحضور (شاگردان):

حضور مفسری بزرگ، پرهیزکار و پرتلاش، فرصتی مغتنم بود برای عالمان جویای دانش و معرفت. از اینرو شاگردان زیادی گرد وجود ملا فتح الله کاشانی جمع شدند و از خرمن دانش و زهد وی مستقیم یا با واسطه خوشه چیدند. هر چند گذر ایام (بیش از یک قرن) نام بسیاری از آنها را از کتاب تراجم و تاریخ زدوده است، با این حال می‌توان از شخصیت‌های زیر نام برد:

1. رضی الدین شاه مرتضی؛ وی فقیه متکلم، مفسر و ادیب بود. در کاشان حوزه‌ی تدریس داشت. در سال 950 متولد و در سال 1009 هجری قمری در سن 59 سالگی وفات یافت. رضی الدین پدر ملامحسن فیض کاشانی بود.

2. ملا محسن کاشانی؛ محمد بن شاه مرتضی بن شاه محمود، ملقب به محسن و معروف به فیض کاشانی از عالمان بزرگ قرن یازده هجری است. وی فقیه، محدث، مفسر، محقق، حکیم، متکلم، ادیب و هم چنین شاعری توانا بود. ایشان در طول عمر خود بیش از 150 کتاب تألیف کرد. همچنین از محضر سید ماجد بحرانی، ملاخلیل قزوین، محمد تقی مجلسی، میرفندرسکی، بهاء الدین محمد عاملی، میرداماد، ملا صالح مازندرانی، ملا صدرا و ملا فتح الله کاشانی بهره‌ها برد. وی با الهام از استادان خود از جمله ملا فتح الله به نوشتن "صافی"، "اصفی" و "مصفی" روی آورد و راه استاد را اینگونه ادامه داد. فیض در سال 1007 متولد و در 1091 هجری قمری یعنی در سن 84 سالگی در کاشان وفات یافت. از جمله اموری که نشان می‌دهد او در تفسیر از ملا فتح الله الهام گرفته، این است که گرایش فلسفی استاد دیگرش ملاصدرا را در تفسیرش راه نداده و تفاسیرش معمولاً جنبه‌ی اجتماعی و روایی دارد.

3. ملا مرتضی؛ وی دانشوری ادیب و برادر فیض کاشانی است. ملا مرتضی از شاگردان ملافتح‌الله و صاحب کتاب "خلاصه الاقوال" است.

4. محمد علم الهدی؛ وی محمد، فرزند ملا محسن، ملقب به "علم الهدی" است و در کاشان متولد شد. علاوه‌بر مکتب ملا فتح الله، نزد پدر و عموهایش نیز تحصیل کرد و از ملاصدرا پدر بزرگش و شیخ بهایی اجازه‌ی اجتهاد گرفت. وی بر وافی، کافی، صافی و شافی تعلیقاتی دارد و کتاب‌های متنوعی نیز از خود بر جای گذاشت. علم الهدی در سن 76 سالگی در گذشت و در کنار پدرش در کاشان به خاک سپرده شد.

وفات:

سرانجام ملا فتح‌الله شریف کاشانی پس از سال‌ها تلاش در عرصه‌ی تألیف، ترجمه و تربیت شاگردانی که جریان قرآنی مبارکی را در ایران به راه انداختند و مبارزه علمی با منحرفان در عرصه‌ی مذهب و اعتقاد پی ریختند، خود فقیرانه و زاهدانه در سال 988 هجری قمری وفات یافت. البته درباره‌ی سال وفات و نیز محل دفن وی اظهار نظرهای مختلفی شده است که می‌توان در دو دسته به آن اشاره کرد:

• در سال 988 هجری قمری وفات یافت. (آقا بزرگ تهرانی در الذریعه این نظریه را صحیح‌تر می‌داند.)

• وفات وی در سال 997 هجری قمری (این نظریه توسط نویسنده‌ی "کشف الحجب و الاستار" بیان شده است.)

داستان رد شمس

داستان رد شمس

و از حوادث سال هفتم و به دنبال جنگ خیبر (1) داستان رد شمس است که فضیلت بزرگ دیگرى را براى على (ع) در بردارد و ما آن را از روى کتابهاى اهل سنت براى شما نقل مى‏کنیم.

شبلنجى در کتاب نور الابصار (ص 28) در معجزات رسول خدا (ص) آورده است‏که رسول خدا در«صهباء»از اراضى خیبر نماز خواند،آن گاه على را به دنبال کارى فرستاد و خود آن حضرت نماز عصر را خواند (و على نماز نخوانده بود،همین که على برگشت) رسول خدا سرش را در دامان على گذارد و حرکت نداد تا خورشید غروب کرد،سپس رسول خدا فرمود:

«اللهم ان عبدک علیا احتبس نفسه على نبیه فرد شرقها»

[خدایا بنده تو على،خود را براى پیغمبرش نگه داشته تابش خورشید را بر او باز گردان‏]

در این وقت خورشید بازگشت تا جایى که بر کوهها بالا آمده،پس على برخواسته وضو گرفت و نماز عصر را خواند و خورشید دوباره غروب کرد. (2)

در حدیث دیگرى که از علامه طحاوى در کتاب مشکل الآثار (ج 2،ص 8،ج 4،ص 388) نقل شده،این گونه است که اسماء گوید:به رسول خدا وحى شد و سرش در دامان على بود و على (ع) نماز نخواند تا آنکه خورشید غروب کرد (3) رسول خدا به على فرمود:اى على نماز خوانده‏اى؟عرض کرد:نه،رسول خدا دعا کرده گفت:

«اللهم انه کان فى طاعتک و طاعة رسولک فاردد علیه الشمس»

[خدایا براستى که او در راه اطاعت تو و فرمانبردارى پیغمبر تو بوده است،پس خورشید را براى او باز گردان.]

اسماء گوید:خورشید را دیده بودم که غروب کرد،ولى مشاهده کردم که دوباره طلوع نمود. (4) و بدین مضمون بیش از سى نفر از علماى اهل سنت این داستان را با مختصر اختلافى از اسماء بنت عمیس روایت کرده‏اند،مانند اخطب خوارزم،گنجى شافعى،ابن جوزى،محب الدین طبرى،ذهبى و دیگران. (5)

در برخى از روایات داستان«رد شمس»براى على (ع) از حسین بن على (ع) روایت‏شده که در سرزمین بابل و پس از جنگ نهروان خورشید براى آن حضرت برگشت و نماز عصر را خواند (6) و از روى هم رفته روایات استفاده مى‏شود که داستان مزبور چند بار اتفاق افتاده.

مرحوم سید اسماعیل طبرسى داستان«رد شمس»را در کتاب کفایة الموحدین (ج 2،صص 414ـ410) به تفصیل نقل کرده و فرموده است:این مطلب از معجزات باهره و قضایاى مشهوره آن افضل اتقیا و سرور اولیاست که مؤالف و مخالف آن را بکرات نقل نموده‏اند و علماى عامه قریب به سى روایت در این باب ذکر کرده‏اند.

سپس گوید:و چهار مرتبه رد شمس از براى حضرت امیر المؤمنین (ع) شده است و علماى عامه تعدد رد شمس را قبول نموده‏اند و بعضى از اکابر،شانزده مرتبه رد شمس را براى آن حضرت نقل نموده‏اند...

جالب اینجاست که ابن حجر عسقلانى با شدت تعصبى که در مذهب خود دارد و هر که با کتابهاى او آشنایى داشته این مطلب را بخوبى مى‏داند،داستان«رد شمس»را در کتاب الصواعق المحرقة (7) در زمره کرامات باهره امیر المؤمنین (ع) نقل کرده و آن را تصحیح نموده و به دنبال آن بحث فقهى این مسئله را عنوان کرده که آیا نماز در چنین صورتى اداء است یا قضا...

سپس به دنبال آن داستانى از ابن جوزى نقل کرده که گفته است:

در اینجا حکایت عجیبى است که جمعى از مشایخ و بزرگان ما در عراق نقل کرده‏اند که هنگام عصرى بود که ابو منصور مظفر بن اردشیر عبادى واعظ،در محله ناجیه بر فراز منبر نشسته بود و مشغول ذکر فضایل اهل بیت و نقل داستان«رد شمس»بود و با بیان شیوا و سحر آمیز خود دلها را به خود جذب کرده بود که ناگاه ابر سیاه و غلیظى قسمت مغرب را پوشانده و خورشید را از نظرها پنهان نمود و چندان طول کشید و هوا تاریک شد که مردم گمان کردند خورشید غروب کرده،در این وقت ابو منصور واعظ روى منبر ایستاد و با دست خود به سوى خورشید اشاره کرد و گفت:

لا تغربى یا شمس حتى ینتهى‏ 
مدحى لآل المصطفى و لنجله‏ 
و اثنى عنانک إن أردت ثنائهم‏ 
أنسیت أن کان الوقوف لاجله‏ 
إن کان للمولى وقوفک فلیکن‏ 
هذا الوقوف لخیله و لرجله

[اى خورشید غروب نکن تا مدح من درباره اهل بیت پیغمبر و فرزندان او پایان یابد،و عنان خود باز گردان اگر بیان ثناى آنها را خواهى،آیا فراموش کرده‏اى توقف خود را براى پیغمبر؟اگر براى مولى توقف کردى و ایستادى براى بستگان و نزدیکان او نیز باید بایستى!]

راویان مزبور گفته‏اند:در این وقت ناگهان دیدند ابرها به یک سو رفت و خورشید بیرون آمد .

جالبتر اینکه این آقایان که در بازگشت خورشید به دعاى بزرگترین پیامبر الهى و خاتم انبیا و سید اوصیا با این همه روایات تردید کرده‏اند،توقف خورشید و بازگشت آن را براى افراد عادى و اقطاب خود چون اسماعیل بن محمد حضرمى جایز دانسته و در اثبات آن به داستان سرایى پرداخته‏اند و آن را از کرامات وى به حساب آورده‏اند و هیچ گونه تردیدى در آن به خود راه نداده‏اند.

علامه امینى در کتاب شریف الغدیر (ج 5،ص 23) از سبکى و یافعى،ابن حجر،صاحب شذرات الذهب و دیگران این کرامت را نقل کرده و متن آن را که از سبکى در کتاب طبقات الشافعین (ج 5،ص 51) نقل کرده،چنین است که گوید:روزى حضرمى در سفر بود و به خادم گفت:به خورشید بگو توقف کند تا ما به منزل برسیم و وى در آن وقت در جاى دوى بود و خورشید نزدیک بود غروب کند .

خادم رو به خورشید کرده گفت:فقیه اسماعیل به تو گفته است:بایست.خورشید ایستاد تا حضرمى به منزل خود رسید،آن گاه رو به خادم خود کرده گفت:

آیا این محبوس (یعنى خورشید) را آزاد نمى‏کنى؟پس خادم به خورشید دستور داد تا غروب کند و ناگهان تاریکى شب همه جا را فرا گرفت.

و به دنبال آن اشعارى نیز از یافعى و دیگران در این باره نقل مى‏کند و در پایان مى‏فرماید :نتیجه‏اى که از این داستان به دست مى‏آید این است که در نزد این آقایان،اسماعیل حضرمى در پیشگاه خداى تعالى از پیامبر اعظم و وصى آن حضرت یعنى امیر مؤمنان برتر است،زیرا بازگشت خورشید در آنجا به دعاى پیامبر خدا و على بود،ولى در اینجا اسماعیل حضرمى به خادم خود امر مى‏کند خورشید را نگاه دارد و سپس دستور آزادى خورشید زندانى را به او مى‏دهد!

و بالجمله داستان«رد شمس»به همان گونه که ذکر شد در زیاده از سى کتاب از کتابهاى اهل سنت نقل شده و بلکه جمعى از ایشان مانند سیوطى و ابو الفتح موصلى و ابو القاسم حسکانى در این باره کتابهاى جداگانه‏اى نوشته و آن را به اثبات رسانده‏اند و براى اطلاع بیشتر مى‏توانید به کتاب شریف الغدیر (ج 3،صص 141ـ126) مراجعه نمایید.

سیری در احوال و آثار ملامحسن فیض کاشانی

سیری در احوال و آثار ملامحسن فیض کاشانی

ولادت و نسب خانوادگی:
نسب محمد مشهور به ملا محسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق در یکى از معروف ترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن مى رسد در کاشان به دنیا آمد.پدرش رضى الدین شاه مرتضى (950 - 1009 ق ) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانى (متوفى 988 ق ) و ضیاء الدین محمد رازى (متوفى 1091 ق ) بوده است.مادر او زهرا خاتون (متوفى 1071 ق ) بانویى عالم و شاعر، دختر ضیاء الدین العرفا رازى (از عالمان بزرگ شهررى ) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملا على کاشانى، عالم و عارفى شاعر از ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آنجا مدفون است.

دوران کودکى و تحصیلات:
ملا محسن چهارمین فرزند شاه مرتضى در دو سالگى پدر خود را از دست داد. از آن پس دایى و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوش تر بود مقدمات علوم دینى و بخشهایى از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و دایى اش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا (متوفى 1048 ق ) فرا گرفت. بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور براى ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علماى بزرگ و اساتید ماهر در رشته هاى مختلف علوم اسلامى بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهاى ایران و دیگر ممالک اسلامى یافت نمى شد بیشترین بهره ها و استفاده هاى علمى را برد. مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمد تقى مجلسى (متوفى 1070 ق )، شیخ بهایى (متوفى 1031 ق )، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد (متوفى 1040 ق ) میرفندرسکى (متوفى 1050 ق ) و ملاصدرا (متوفى 1050 ق ) در فلسفه، عرفان و کلام بوده اند. پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانى (متوفى 1028 ق ) به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایى حاضر شد و استفاده هاى شایان برد.در این سالها که فیض از تقلید مستغنى و براى حج مستطیع شده بود عازم بیت الله الحرام گردید و در آنجا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملى (متوفى 1030 ق ) رفت و از آن بزرگوار پس از استفاده هاى علمى، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.

در موقعیتی که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنى را شروع کرده بود ملا محسن و ملا عبدالرزاق لاهیجى به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایى او بودند و در مصاحبتهاى شبانه روزى با استاد استفاده کامل معنوى مى بردند.در این دوران (1040 - 1029 ق ) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملا محسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به ((فیض )) و ((فیاض )) لقب داد. در همین زمان از سوى حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضاى مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعى از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.

شاگردان معروف فیض: ملا محسن شاگردان فراوانى داشت. آنان علاوه بر استفاده هاى علمى و معنوى از او به کسب اجازه هاى اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از: محمد مشهور به علم الهدى (1029 - 1115 ق ): فرزند فیض که از دوران کودکى تا پایان عمر نزد پدر حضور داشته و تالیف و تصنیف کتاب و رساله ها با او همکارى مى کرده است. علم الهدى از پدر چندین اجازه مختصر و طولانى دریافت نموده و خود او داراى آثار علمى فراوان مى باشد.

احمد مشهور به معین الدین (1056 - 1107 ق ): فرزند دیگر فیض که او نیز در فقه و حدیث متبحر و داراى تالیفاتى بوده است. محمد مومن فرزند عبدالغفور (برادر فیض ): از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکى از شهرهاى مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینى اشتغال داشته است.

شاه مرتضى دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهاى محمد هادى و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و داراى کتاب و رساله هاى متعدد بوده اند.
ضیاء الدین محمد: او فرزند حکیم نورالدین دایى فیض (متوفى 1047 ق ) است که عالمى حکیم و عارفى دانشمند و شاعر بوده است.

ملا شاه فضل الله و ملا علامى: خواهر زادگان فیض و فرزندان ملا محمد شریف. این دو در علوم عقلى و نقلى صاحبنظر بودند و شاه فضل الله حدود چهل تالیف در موضوعات فقه، تفسیر و کلام داشته است.

ملا محمد باقر مجلسى (1037 - 1111 ق ) مولف بحارالانوار. سید نعمت الله جزایرى (متوفى 1112 ق ). قاضى سعید قمى (متوفاى 1103 ق ).ملا محمد صادق خضرى - شمس الدین محمد قمى - شیخ محمد محسن عرفان شیرازى و...

تالیفات و تصنیفات:
فیض کاشانى عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تالیف کرد. او پس از کسب معارف و استفاده علمى و معنوى از استادان بزرگ خود نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگى آغاز نمود و در طى 65 سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تالیف کرد.خدمت پر ارج ایشان در این آثار نسبت به ترویج مذهب شیعه با خدمات و زحمات مردان زیادى از عالمان دینى برابرى مى کند. فیض در فهرست هاى متعددى که خود نگاشته تعداد تالیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذکر کرده و فرزندش علم الهدى تعداد آثار او را یکصد و سى جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوى ادیب و شاعر معاصر آقاى مصطفى فیضى تعداد کتابها و رساله هاى فیض قریب به یکصد و چهل مجلد بالغ مى گردد که اکثر آنها به زیور طبع آراسته شده است در اینجا به چند تالیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره مى کنیم:

الف - در تفسیر قرآن:
1- تفسیر صافى: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنى و شیعه ) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.
2- تفسیر اصفى: این تفسیر تلخیص صافى است که در سال 1077 ق نوشته شده است.3تفسیر مصفى: برگزیده مطالب تفسیرى ((تفسیر اصفى )) مى باشد.

ب - درحدیث و روایت:
.1. الوافى: محدث کاشانى براى نوشتن کتاب وافى چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافى، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه ) را در سال (1068 ق ) تنقیح و با حذف احادیث مکرر، آن را یکجا در اجزاى متعدد جمع کرده و پس از آن فرزندش علم الهدى با نوشتن و افرودن یک جزء که شامل معرفى رجال حدیث، کشف رموز و... بوده آن را تکمیل کرده است. هم اکنون کتاب ((الوافى )) در مجلدات متعدد چاپ گردیده است.
2. الشافى: منتخبى از احادیث ((الوافى )) است که در سال (1082 ق ) نگاشته شده است.
3.النوادر: مجموعه احادیث نقل نشده در کتب معتبر را گردآورده است.
4.المحجه البیضاء: فیض در سال 1046 ق کتاب احیاء العلوم غزالى را تنقیح و تصحیح کرد و با استفاده از احادیث و روایات معتبر شیعه آن را شرح و تکمیل و به نام ((الحقایق )) ارائه کرد.
5. مفاتیح الشرایع: از کتب روایى فقهى و استدلالى فیض است که در سال 1042 ق نگاشته شده این کتاب در بردارنده همه ابواب فقه است. فیض با عنایت شدید به کتاب و سنت معصومین علیه السلام و گریز از به کارگیرى دلایل عقلى و اجتهاد به راى، راه نوى فرا روى پژوهشگران در علم فقه قرار داده است.این کتاب از آغاز تالیف مورد توجه مجتهدان و محدثان بوده و تاکنون چهارده شرح و چندین حاشیه بر آن کتاب نگاشته شده که از جمله آنها شرح آقا محمد باقر بهبهانى (بزرگ مجتهد قرن دوازدهم ) شایان ذکر است.

ج – در کلام و عرفان:
از کتب کلامى و عرفانى حکیم و عارف کاشانى کتاب ((اصول المعارف )) در چند جلد (تالیف سال 1046 ق )، ((اصول العقائد)) (1036 ق )، رساله هاى ((علم الیقین )) و، ((الحق الیقین ))، ((عین الیقین ))، ((الحق المبین )) و ((الجبر و الاختیار)) و... مى باشند.

د – در اخلاق و ادب:
در موضوع اخلاق و ادب کتاب و رساله هاى متعددى به زبان فارسى و عربى نگاشته است. از آنها ((ضیاء القلب )) (تالیف در سال 1057 ق )، ((الفت نامه )) و ((زاد السالک )) (بین سالهاى 1040 - 1030 ق )، ((شرح الصدر)) (1065 ق )، ((راه صواب ))، ((گلزار قدس ))، ((آب زلال ))، ((دهر آشوب ))، ((شوق الجمال ))، ((شوق المهدى ))، ((شوق العشق )) و دیوان قصائد و غزلیات و مثنویات مى باشند.

روحیات فیض: از مطالعه و سیر در کتابهاى و رساله هاى اخلاقى، عرفانى و شرح حالهاى که به قلم خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشته اند این گونه دریافت مى شود که فیض به دلیل کثرت تالیفات و تصنیفات و تنوع آنها عالم و دانشمندى پر کار و جامع در علوم و فنون بوده و سالهاى متمادى به امر تعلیم و تعلم و افاضه اشتغال داشته است. او داراى منشى عالى و نظراتى بلند وازعناوین و القاب گریزان بوده و از به دست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خوددارى مى کرده است. وى گوشه گیرى و انزوا را براى کسب علم باطنى و دانش و تفکر مفید، بر همه چیز ترجیح داده است. از رفتن به مهمانى و مجالست با اصحاب و انصار دیوان (حکومت ) فاصله مى گرفته و در جستجوى اهل کمال و کاوشهاى علمى مسافرتهاى زیاد کرده است.فیض در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق پرهیز مى کرده و نارضایتى خود را از هر گونه بى بند بارى، تظاهرات صوفیانه، تقدس خشک، عالم نماهاى دنیاپرست ابراز مى نموده است.در راه اعتلاى کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ تراسى و هراسى به خود راه نداده و آرزوى او این بوده است که مسلمانان همه سرزمینها بدور از تفرقه و پراکندگى همزیستى داشته باشند. این حکیم فرزانه خود را مقلد حدیث و قرآن و تابع اهل بیت علیه السلام معرفى کرده و مى گوید:

من هر چه خوانده ام از یاد من برفت *** الا حدیث دوست که تکرار مى کنم

در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسى و عربى توانا و این فن را فرع بر علوم و دانستنى هاى دیگر خود شمرده و به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایى که نیکو شعر مى سرودند رباعیات، غزلیات، قصاید و مثنوى هایى دارد که در چند کتاب و رساله گردآورى شده است. در اینجا به یکى از اشعار معروف فیض و به نمونه اى از نثر او اشاره مى کنیم:

• الفت و یگانگى:
بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم *** انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم *** شود چون روز دست و پاى هم در کار هم باشیم
دواى هم، شفاى هم، براى هم، فداى هم *** دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم
به هم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه *** سرى در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدایى را نباشد زهره اى تا در میان آید *** به هم آریم سر، برگردهم، پر کار هم باشیم
حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدگر مى ریم *** گهى خندان زهم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیارى عقل کل گردیم به هم *** چو وقت مستى آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازى عندلیبى غم سراى هم *** به رنگ و بوى یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانى *** اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم

آراء و اندیشه هاى فیض:
در لابه لاى نوشته ها و گفته هاى فیض نظرات و آراء ویژه اى در مسائل فقهى، فلسفى و کلامى به چشم مى خورد که گویاى شخصیت واقعى اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشه هاى او و زمانش پى مى بریم.ایشان در تمامى ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهى روایى او مفاتیح الشرایع استفاده مى شود نظراتى خاص دارد. یکى از فتاوا و نظریات مهم فیض ‍ که در موضوع غنا و شهرت دارد بدین شرح است.فیض به استناد روایاتى معتبر غنا و (آواز خوانى ) را در مجالس عروسى جایز و همچنین در رساله ((مشواق )) خود غنا و خواندن اشعار دینى و اخلاقى را به صورت خوش براى ترویج روح مومنان جایز دانسته است. اما در همه آثار او با بیانى روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو و لعب بر حذر داشته و گفته است: در عصر حکومت اسلامى اموى و عباسیان که با ائمه طاهرین علیه السلام هم عصر بوده اند غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طورى که زنان مغنیده در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمى توانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد.

• فرزندان و وفات:
فیض کاشانى از همسر و دختر فاضل و عالم خود (متوفى 1097 ق ) داراى شش فرزند بوده است.
1. علیه بانو (1031 - 1079 ق ) فاضل و شاعر
2. علامه محمد علم الهدى (1039 - 1115 ق ) متولد قم و ساکن و مدفون در کاشان است. عالمى فقیه و محدث و متکلى است که از نسل او تا کنون عالمانى ادیب و فقیه در شهرهاى کاشان، قم، تهران، کرمانشاه و شیراز برخاسته اند.
3. سکینه بانو که کنیه اش ام البر بوده و سال تولدش 1042 ق. ذکر شده است.
4. ابو حامد محمد ملقب به نورالهدى متولد 1047 ق، عالم و شاعر و مدفون در کاشان است.
5. ام سلمه (متولد 1053 ق.) زاهد و حافظ قرآن بوده است.
6. ابو على معین الدین احمد (1056 - 1107 ق ) فقیه و محدث که مدفون در کاشان است. ملا محسن فیض در 84 سالگى در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانى که در زمان حیاتش زمین آن را خریدارى و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد. بر طبق وصیت ایشان، بر روى قبر وى سقف و سایبان ساخته نشده است ولى اهالى مسلمان آن دیار، هر صبح جمعه به ((قبرستان فیض )) رفته، با قرائت فاتحه و توسل به او، روح ملکوتى اش استمداد مى کنند.

اساسنامه و گزارش عملکرد صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست

به وبلاگ صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست خوش آمدید.   

 www.shahidanallahparastkashan.blogsky.com



پرداخت وام بدون کارمزد

پرداخت وام به میزان 2 برابر موجودی
سقف وام در حال حاضر 10 میلیون ریال
________________________________________
صندوق قرض الحسنه خانوادگی شهیدان اله پرست
از همه اقوام، دوستان و آشنایان جهت عضویت در صندوق و بهره مندی از تسهیلات ویژه و شرکت در امر خداپسندانه قرض الحسنه، دعوت به همکاری می نماید.
________________________________________
صندوق قرض الحسنه خانوادگی شهیدان اله پرست  

                                                 

با الهام از تعالیم عالیه اسلام و با هدف غیر انتفاعی، جهت ارائه تسهیلات قرض الحسنه و توسعه فرهنگ اسلامی سنت قرض الحسنه برای رفع نیازهای ضروری اعضاء در سال ۱۳۸۷ با مشارکت تعدادی از خانواده ها تاسیس گردید.
________________________________________
صندوق در حال حاضر120 عضو دارد .
________________________________________
پس انداز کنندگان نه تنها در این جهان برای خود ذخیره تهیه می کنند بلکه اندوخته ای جاوید در جهان ابدی خواهند داشت .
بامید اینکه بتوانیم قدمی برای رفع مشکلات زندگی اعضاء صندوق برداریم امید است با پرداخت بدون تاخیر اقساط وام دریافتی صندوق را یاری نموده تا به دیگر اعضاء هم خدمت کرده و از خوش حسابی خود سهمی داشته باشید .
________________________________________
سپرده گذاری :  

هر عضو پس از افتتاح حساب و با رعایت نوبت می تواند بعد از ۱ ماه تا سقف 10 میلیون ریال وام عادی دریافت نماید.
________________________________________
نحوه بازپرداخت وام : 

 باز پرداخت برای اولین نوبت 10 ماهه، برای نوبت دوم 12ماهه، برای نوبت سوم 15ماهه، و برای دفعات بعد 20ماهه منوط به تایید هیئت مدیره است.
________________________________________
وام اعطائی بدون کارمزد است. فقط 0.5٪ درصد از مبلغ وام بعنوان کارمزد خدمات صندوق کسر و هزینه می شود.
________________________________________
شرایط عضویت :
1. تکمیل و امضاء فرم درخواست عضویت
2. واریز مبلغ پنج هزار تومان بعنوان حق عضویت اولیه به حساب سپهر صادرات بنام صندوق قرض الحسنه خانوادگی شهیدان اله پرست
3. واریز مبلغ 50.000 ریال بعنوان پس انداز ثابت بصورت ماهیانه به حساب یاد شده نزد بانک صادرات
متقاضیان جدید می توانند باپرداخت کلیه حق عضویت ها به صورت یکجا به عضویت درآیند یا میتوانند روند سال ابتدایی صندوق را پیش گیرند یعنی با همان حق عضویت سال اول (600.000 ریال) آغاز نمایند.
________________________________________
نشانی: کاشان - خیابان امیر کبیر - خ سلمان فارسی - کوی مسجد سلمان
ایمیل علی اصغر اله پرست:
allahparastaliasghar@yahoo.com
شماره همراه: 09133613554
________________________________________
                                                 

                                        اساسنامه صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست 

فصل اول : مقدمه
این صندوق با عنایت حضرت بقیه الله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به منظور انجام خدمات عام المنفعه و نشر و تعلیم و ترویج فرهنگ اسلامی به هرنوع و هر کیفیت و کمک به تامین نیازها و بهبود زندگی اعضاء صندوق و اعطای وامهای بدون بهره ( قرض الحسنه) از طریق منابع فراهم شده بصورت قرض الحسنه در اختیار صندوق قرار خواهند داد با حفظ و رعایت موازین شرعی و مقررات جمهوری اسلامی ایران تشکیل می گردد. 


فصل دوم : کلیات  

ماده 1 : نام صندوق بنام صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست می باشد که در این اساسنامه به اختصار صندوق نامیده می شود.
ماده 2 : اساسنامه صندوق عبارت است از مجموعه ی قوانین و مقرراتی که به تأیید هیئت مدیره و اعضاء صندوق رسیده باشد
تبصره 1 : هر گونه اصلاح در مفاد اساسنامه با توجه به موافقت هیئت مدیره صندوق می باشد .
ماده 3 : صندوق دارای تابعیت ایرانی بوده ، به ثبت نرسیده و اعضا بر اساس اطمینان عرفی و شناخت اعضاء هیئت مدیره به عضویت آن می آیند .
ماده 4 : صندوق در تاریخ 14/04/1387 هجری شمسی مصادف با ۱۷ ربیع المولود میلاد حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام ( ص ) و امام صادق ( ع ) برای مدت نامحدود تشکیل شده است.
ماده 5 : مرکز اصلی فعالیتهای صندوق تا اطلاع ثانوی کاشان - خیابان امیر کبیر - خ سلمان فارسی می باشد و چنانچه مکانی برای استقرار فعالیتهای صندوق تهیه شد در آن مکان به فعالیت خود ادامه خواهد داد .
ماده 6 : عضو صندوق به کسی اطلاق می شود که با آگاهی کامل از شرایط و ضوابط صندوق و همچنین پذیرفتن کامل مفاد این اساسنامه پس از طی مراحل عضویت به عضویت صندوق در آمده باشد.  

ماده 7 : عضویت در صندوق برای اشخاص حقیقی مجاز می باشد.  

ماده 8 : موضوع فعالیت صندوق انجام کارهای عام المنفعه بطور غیر انتفاعی و بشرح زیر می باشد.
الف - دریافت وام و اعتبار بدون بهره از منابع داخلی و خارجی و قبول هدایا
ب - اقدام در جهت اشاعه و نشر و ترویج فرهنگ اسلامی بهر نحو و کیفیت و انجام امور خیریه و خدمات عام المنفعه در جهت پیشبرد اهداف اسلامی مثلا ایجاد سایت و یا وبلاگ جهت جهت اشاعه و نشر و ترویج فرهنگ اسلامی و ...  

ج - افتتاح حسابهای پس انداز و یا هر نوع حساب بدون بهره دیگر جهت دیگر اعضاء خانواده
د - از آنجا که کلیه اهداف و فعالیتهای صندوق منحصرا در جهت جلب رضای خداوند و خدمت به جامعه مسلمین است لذا انجام عقود شرعی در حدود تامین هزینه متعارف صندوق مجاز بوده و کیفیت آن مطابق با قوانین فقهی شرعی و مقررات جاری کشور و بر اساس آیین نامه های داخلی خواهد بود.
ه - انجام خدمات عام المنفعه در جهت پیشبرد اهداف اسلامی برابر مقررات مصوب هیئت مدیره صندوق است .
و - اعطای وام های بدون بهره (قرض الحسنه ) به اشخاص حقیقی و حقوقی عضو صندوق که از طریق دریافت وجوه از اعضا صندوق ، خیّرین و سایر اشخاص حقیقی که بصورت قرض الحسنه یا بلاعوض در اختیار صندوق قرار خواهند گرفت.
ز - سرمایه گذاری در فعالیت های اقتصادی با حفظ موازین شرعی، طبق جدول ذیل، در جهت اجرای بند 1 از فصل دوم به نحوی که سود و زیان آن متوجه صندوق باشد و اعضا دچار هیچ گونه خسارتی نخواهند شد. ( مثلا خریدن خانهُ زمین و غیره ...
ح - ایجاد پشتوانه مالی و معنوی برای اعضا در قالب پرداخت وام و حساب پس انداز
ط- ایجاد صمیمیت و همکاری بین اعضا صندوق
ی- اتحاد برادری و برابری در زندگی اعضا
ک- کمک و دستیاری اعضا در مواقع ضروری از همدیگر
ل- پایداری مستمر تشکیلات صندوق و حفظ و نگهداری آن برای نسل های آینده 


فصل سوم : وظایف صندوق
ماده 9 : وظایف صندوق انجام فعالیت های ذیل می باشد. 

 الف - وصول وجوه ماهیانه از اعضا صندوق، خیّرین و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی خارج از صندوق
تبصره 1 : وجوه اعضا متعلق به خودشان و سایر وجوه در صورت هدیه دادن به صندوق به عنوان سرمایه صندوق می باشد.
ب - پرداخت وام های بدون بهره (قرض الحسنه ) به اعضا صندوق با رعایت موازین شرعی 


فصل چهارم : ارکان صندوق
ارکان صندوق عبارتند از :  

الف – رئیس هیئت مدیره  

ب - مدیر عامل  

ج – عضو هیئت مدیره و مدیر امور مالی
د – عضو هیئت مدیره و مدیر امور اداری
ه – عضو هیئت مدیره و مدیر امور برنامه ریزی
ز – بازرس
ماده 10 : مجمع عمومی : عبارت است از گردهمایی اعضای صندوق جهت بررسی و تصمیم گیری درباره وضعیت صندوق که به دو شکل عادی و فوق العاده برگزار می شود.
ماده 11 : وظایف و اختیارات هیئت مدیره به شرح ذیل می باشد :
الف - تهیه ترازنامه و بیلان صندوق
ب - تعیین میزان سقف وام و مدت بازپرداخت آن در هر سال
ج - بررسی شرایط اعطای وام به در خواست کنندگان وام و انجام قرعه کشی در صورت کثرت متقاضیان  

د - تغییر مبلغ پایه ماهیانه با رای اکثریت اعضا صندوق
ه - نگهداشتن مبلغی به عنوان پس انداز در صندوق
و - سرمایه گذاری موجودی صندوق در زمان های لازم در صورت صلاحدید .
ز - تعیین زمان و مکان جلسات عمومی و اعلام به کلیه اعضا
ح - تعیین یک نفر از بین خود یا اعضا صندوق به عنوان خادم جهت رسیدگی به امور جاری صندوق با تعین حدود اختیارات وی .
ح - کنترل باز پرداخت اقساط توسط اعضا
ط - تذکر شفاهی و کتبی به اعضاء در صورت تاخیر در پرداخت اقساط
ی - اعلام نوبت وام اعضا ک – نظارت بر اجرای دقیق مفاد اساسنامه
ل - قبول اعضای جدید و تجدید نظر در عضویت اعضای با سابقه  

م - پاسخگویی به کلیه انتقادات و شکایات و دریافت و اجرای پیشنهادات جهت پویا نمودن صندوق
ن – تعیین بازرس صندوق
ماده 12 : اعضای صندوق یک بازرس اصلی و یک بازرس علی البدل از میان خود برای مدت دو سال انتخاب می کنند. که پس از تأیید مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره صندوق انجام وظیفه خواهند نمود.
ماده 13 : بازرس باید درباره صحت صورت دارایی و عملکرد صندوق و درباره صحت مطالب و اطلاعاتی که خادمین در اختیار اعضا گذاشته اند کتباً اظهار نظر نماید.
ماده 14 : در صورت فوت، استعفا، یا سلب شرایط از بازرس اصلی، بازرس علی البدل تا پایان دوره انجام وظیفه خواهد نمود.
ماده 15 : بازرس می تواند در هر زمان و شرایطی، رسیدگی و بازرسی را در مورد عملیات صندوق انجام داده و اسناد و مدارک و اطلاعات مربوطه را مطالعه و بررسی و در صورت لزوم تقاضای تشکیل جلسه مجمع عمومی فوق العاده را بنماید.
 

فصل پنجم : سال مالی- انحلال و تصفیه  

ماده 16 : سال مالی صندوق از اول فروردین ماه هر سال آغاز و در پایان اسفند ماه خاتمه می یابد.
ماده 17 : انحلال و تصفیه : 

 الف :چنانچه بعللی تصمیم به انحلال صندوق گرفته شود هیئت مدیره نسبت به تسویه حسابها اقدام نموده و پاسخگو خواهد بود .  

ب : مانده وجوه مربوط به سرمایه صندوق ژس از تسویه اقساط وامها و حق عضویت اعضاء به آستان قدس رضوی اهدا می گردد . 

 
فصل ششم : شرایط عضویت در صندوقماده 18 : افرادی که طبق مقررات مصوب هیئت مدیره شرایط عضویت در صندوق را دارا هستند با افتتاح حساب می توانند به عضویت صندوق درآیند .  

ماده 19 : در افتتاح حساب باید مبلغ 100.000 ریال و ماهیانه 50.000 ریال به عنوان مبلغ پایه برای هر یک از اعضا در صندوق واریز شود .
ماده 20 : اعضا در صورت دریافت وام باید بجز مبلغ اقساط وام، مبلغ پایه خود را نیز پرداخت نمایند.
ماده 21 : اعضا باید مبلغ پایه خود را به موقع پرداخت نمایند و در صورت تأخیر و دریافت اخطاریه کتبی، عضویت آنها در صندوق لغو خواهد شد.
ماده 22 : اعضا می توانند با پرداخت به موقع مبلغ پایه یا پرداخت هدیه، امتیاز کسب نمایند.
ماده 23 : صندوق در پایان هر سال عضوی را که دارای بیشترین امتیاز است به عنوان عضو نمونه سال انتخاب کرده و ایشان را مورد تقدیر و تشویق قرار خواهد داد.
ماده 24 : مسدود نمودن حساب فقط در صورت انصراف از عضویت صندوق دو ماه تسویه اقساط وام دریافتی ممکن می باشد. 


فصل هفتم : سپرده گذاری  

ماده 25 : سپرده وجهی است که توسط هر یک از اعضا به حساب صندوق واریز می گردد و به دو بخش تقسیم می شود.
الف - سپرده ثابت (حق عضویت ) : هر یک از اعضای صندوق ملزم هستند مبلغی که توسط هیئت مدیره تعیین می شود، بپردازد.
ب - سپرده متغیر (مبلغ پایه) : مبلغی است که توسط هیئت مدیره صندوق تعیین می شود و هر یک از اعضا موظف به پرداخت ماهیانه آن می باشند.
تبصره 1 : هر یک از اعضا مجاز می باشند در صورت تمایل، پس انداز بیشتری از حداقل تعیین شده توسط پرداخت نمایند که این موضوع بر میزان وام دریافتی آنان تأثیری مثبت نخواهد داشت ولی باعث بالا رفتن امتیاز عضو خواهد شد. 


فصل هشتم : انواع وام
ماده 26 : صندوق دارای دو نوع وام عادی و ضروری می باشد که شرح و نحوه باز پرداخت آن به شرح ذیل می باشد.
الف - وام ضروری به وامی اطلاق می شود که عضو بطور اضطراری نیازمند آن می باشد و باز پرداخت این نوع وام بر اساس تعیین هیئت مدیره خواهد بود.
ب - وام عادی به وامی اطلاق می شود که براساس نوبت و اولویت به هر یک از اعضای متقاضی پرداخت می شود و نحوه باز پرداخت آن طبق تصویب هیئت مدیره در اقساط مساوی تقسیم می گردد.
تبصره 1 :حداکثر مبلغ وام اعم از عادی و ضروری با نظر هیئت مدیره تعیین می گردد.
تبصره 2 : پرداخت وام منوط به نداشتن اقساط وام قبلی است. 


فصل نهم : بررسی در خواست ها
ماده 27 : متقاضی وام نباید هیچگونه بدهی به صندوق اعم از وام قبلی یا مبلغ ماهیانه داشته باشد.
ماده 28 : اگر تعداد درخواستها بیشتراز تعداد وام های قابل پرداخت باشد هیئت مدیره با توجه به سابقه عضویت ُ وامهای دریافتی و سایر عوامل و براساس نوبت و اولویت به درخواست کنندگان وام پرداخت خواهد نمود . ماده 29 : ضمنا متقاضیان ماه های آتی نیز به روش پیش بینی شده در ماده ۸ به لیست افراد متقاضی وام، اضافه خواهند شد. 

فصل دهم : اعطای وام
ماده 30 : پرداخت وام براساس موجودی صندوق ، امتیازات و اولویت بندی اعضای متقاضی وام صورت می پذیرد.
ماده 31 : حداقل موجودی عضو در صندوق جهت اخذ وام نباید در سال اول عضویت ، کمتر از 50000 تومان ، غیر از حق عضویت باشد . و این میزان در سالهای بعد توسط هیئت مدیره تعیین می گردد .  

ماده 32 : پرداخت وام به اعضا صندوق حداقل 1 ماه پس از زمان عضویت در صندوق صورت خواهد گرفت. (مگر در موارد ضروری و با نظارت و بررسی هیئت مدیره و در نظر گرفتن موجودی کل صندوق، که از نوع وام ضروری خواهد بود .
ماده 33 : فرد می تواند امتیاز وام خود را به دیگر اعضا واگذار نماید. در این صورت تا تسویه وام پرداختی امکان دریافت وام نخواهد داشت .
ماده 34 : اگر نیاز فرد به وام بعد از گرفتن وام به طریقی دیگر رفع گردید در صورت امکان وام به صندوق عودت داده شود. 


فصل یازدهم : باز پرداخت وام
ماده 35 : میزان اقساط ماهیانه وام با نظر هیئت مدیره و شرایط وام گیرنده تعیین می گردد.
تبصره 1 : حسب شرایط خاص افراد متقاضی وام، طول مدت باز پرداخت وام و تعداد اقساط با نظر هیئت مدیره می تواند تغییر یابد.
فصل دوازدهم – درآمد ، هزینه و سرمایه صندوق
ماده 36 : درآمد های صندوق شامل موارد زیر می باشد.
الف - در صورت صلاحدید هیئت مدیره سرمایه گذاری شود .
ب – سایر درآمد ها ، هدایا و کمک های بلاعوض به صندوق
ماده 37 : هزینه های صندوق عبارت است از :
الف - هزینه های اداری مانند تهیه دفترچه عضویت، لوازم التحریر ، نرم افزار حسابداری و...
ب - سایر موارد با تعیین هیئت مدیره صندوق
تبصره 1 : هزینه های صندوق از محل کارمزد وام تامین می شود و در صورت عدم کفایت از موجودی خود صندوق بصورت قرض برداشت می گردد.
ماده 38 : سرمایه صندوق شامل سپرده های ثابت و متغیر اعضا و سرمایه خود صندوق می باشد و هیئت مدیره جهت بالا بردن توان صندوق راهکار های لازم را ارائه و اجرا خواهد نمود . 


فصل سیزدهم : انصراف از صندوق
ماده 39 : انصراف از ادامه عضویت صندوق آزاد ممکن می باشد مشروط بر اینکه عضو:
الف - بصورت کتبی اعلام انصراف نماید.
ب - هیچگونه بدهی به صندوق نداشته باشد.
ماده 40 : عضوی که وام گرفته و تسویه نموده در صورت انصراف تا 2 ماه نمی تواند موجودی خود را دریافت نماید.
ماده 41 : عضو منصرف از عضویت صندوق از زمان موافقت هیئت مدیره تا زمان دریافت موجودیش از صندوق حق عضویت به صندوق واریز نخواهد کرد.
ماده 42 : در صورتیکه توان صندوق اجازه دهد مبلغ سپرده عضو منصرف یک ماه بعد از انصراف پرداخت خواهد شد. در غیر اینصورت سپرده وی حداکثر تا شش ماه طی یک یا چند قسط مسترد می گردد.
ماده 43 : عضو در صورت پشیمانی از انصراف صندوق مجدداً می تواند به شرائطی که هیئت مدیره تعیین می کند به عضویت صندوق درآید که در این صورت مانند یک عضو جدید می باشد ولی در صورت انصراف مجدد، دیگر نمی تواند عضو صندوق گردد.
ماده 44 : در صورت فوت اعضا ، مانده مبلغ سرمایه متوفی به وارث قانونی وی پرداخت می شود.
ماده 46 : چنانچه به حساب صندوق در بانک جایزه ای و یا بهره ای تعلق گیرد در آخر هر سال مالی با نظر هیئت مدیره برنامه ریزی می‌شود.
ماده 47 : کلیه مواردی که در اساسنامه به صراحت ذکر نشده عند اللزوم توسط هیئت مدیره صندوق بررسی ، تصویب و اجرا خواهد گردید.
ماده 48 :یک فقره حساب جاری در یکی از صندوقهای قرض الحسنه یا یکی از بانک ها افتتاح و وجوه دریافتی به حساب مزبور واریز و هنگام پرداخت با امضای دو نفر از اعضای هیات مدیره که نسبت به افتتاح حساب اقدام نموده اند معتبر خواهد بود. 


                                               و هم اکنون از فضل الهی توانسته ایم : 


1. ارائه وامهای 1.000.000 و 1.200.000 و 2.000.000و 3.000.000و 4.000.000 و 5.000.000 و 10.000.000ریالی در اقساط ۱۰ماهه بدون چک ، ضامن به فامیل
2. افتتاح حساب جاری بانک مهراقتصاد و بانک صادرات جهت انجام امور بانکی بین صندوق و اعضاء
3. راه اندازی سایت اینترنتی www.shahidanallahparastkashan.blogsky.com  

بازگشائی ایمیل shahidanallahparast@yahoo.com
5. تهیه سیستم رایانه و نرم افزار مالی ( حسابداری ) جهت ثبت و بررسی دقیق حسابها
6. تهیه دستگاه اسکن ، پرینت ، فتوکپی و فاکس جهت انجام کار صندوق و خدمت رسانی بهتر
7. انتخاب حساب برتر مقارن با ولادت عدالت گستر گیتی وجود نازنین امام زمان ( عج )
8. برقراری تلفن ثابت جهت ارتباط با اعضاء 55332361
9. خریداری پنل و ارسال پیامک به مناسبت ها برای اعضاء صندوق به شماره 30004682000000
10. راه اندازی سیستم تلفن بانک و اطلاع از موجودی حساب ویژه اعضاء
11. خریداری و راه اندازی اینترنت 2030
12. جذب اعتبارات مردمی به مبلغ 40.000.000 ریال درسال 1391
13. برگزاری جلسات هیئت مدیره بصورت ماهانه در جهت بررسی عملکرد
14. ارائه وامهای فوری در مواقع اضطراری
15. برگزاری مسابقات نظر سنجی به منظور پیشبرد اهداف صندوق
16. اعطاء جوائژ خوش حسابی به حسابهای برتر
17. جذب اعتبارات مردمی به مبلغ 10.750.000 ریال درسال1392
18. جذب اعتبارات مردمی به مبلغ 9.600.000 ریال درسال1393

19.جذب اعتبارات مردمی به مبلغ 140.000.000 ریال درسال1396

20. و ...

مدیریت آب از دیدگاه قرآن

  مدیریت آب از دیدگاه قرآن

 
ضرورت اصلاح الگوی مصرف آب
آب یکی از مهم‌ترین عوامل در ایجاد موجودات زمینی است. و لذا آب را مایه زندگی و حیات دانسته‌اند. با اینکه بیش از دو سوم سطح زمین را آب اشغال کرده و قاره‌ها را آبهای اقیانوس‌های بزرگی چون آرام و اطلس احاطه کرده است، با این همه مشکل بخش عظیمی از موجوداتی که در خشکی زندگی می‌کنند، کمبود آب به ویژه آب شیرین است.
ایران در منطقه‌ای از جغرافیای زمین قرار گرفته که کمبود آب شیرین در آن به طور کاملا محسوس است. در حال حاضر منازعاتی در جهان شکل گرفته که از آن به جنگ آب یاد می‌شود. در جهان امروز، تسلط و مدیریت آب به معنای تسلط بر ثروت و قدرت است.
البته ایران از نعمت آبهای بارانی به مقدار زیاد بهره‌مند است، ولی مشکل آن جاست که بیش از هشتاد درصد از آب برای کشاورزی به شکل غیراصولی استفاده می‌شود و بخش اعظم آن هدر می‌رود. این جاست که مساله مدیریت آب برای جهاد اقتصادی و توسعه و شکوفایی اقتصادی معنایی خاص می‌یابد که از سوی مقام معظم رهبری بر آن تاکید شده است.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه مسئولان باید اهمیت ارتقای سهم بهره‌وری در رشد اقتصادی کشور را برای مردم تبیین کنند، خاطر نشان کردند: از جمله اقدامات دیگری که باید در عرصه اقتصادی کشور انجام شود عبارتند از: کاهش نرخ بیکاری و افزایش اشتغال، افزایش سرمایه گذاری بخش خصوصی و توانمندسازی بخش خصوصی با ایجاد تعاونی‌ها، آماده سازی زیر ساخت‌های حقوقی و قانونی، حمایت از شکوفایی کار، مشارکت مستقیم مردم در اقتصاد و ایجاد زمینه‌های لازم برای صرفه جویی در مواد اساسی بویژه آب مصرفی در بخش کشاورزی.
حضرت آیت الله خامنه‌ای بر لزوم اصلاح شیوه‌های آبیاری و اصلاح الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی تاکید کردند و افزودند: امروز در کشور ما 90 درصد آبی که ما مصرف می‌کنیم در بخش کشاورزی مصرف می‌شود. اگر شیوه‌های آبیاری کشاورزی را دولت بتواند به توفیق الهی اصلاح بکند و اگر از این 90 درصد ده درصد کم بشود شما ببینید چه اتفاقی می‌افتد. ما در بخش‌های دیگر- بخش خانگی، بخش صنعتی و سایر بخشهایی که به آب نیاز دارد- فقط با 10 درصد آب کشور کار می‌کنیم و از 10 درصد آب کشور استفاده می‌کنیم. اگر بتوانیم در بخش کشاورزی 10 درصد صرفه جویی کنیم ببینید چه اتفاقی می‌افتد. در واقع دو برابر امکانات بهره برداری در بخش غیرکشاورزی به وجود می‌آید که این امر بسیار با ارزشی است.
 
آب، مایه زندگی و حیات
آب، یکی از عناصر تشکیل دهنده، زمین است. سطح عظیمی از زمین را آب پوشانده است. همه آن چه از آن به نام موجود زنده، یاد می‌کنیم، وابسته به آب هستند و حیات و زندگی خود را از آن دارند. خداوند درباره نقش بنیادین آب در حیات و زندگی موجودات می‌فرماید:
و جعلنا من الماء کل شیء حی
هر زنده‌ای را ما از آب قرار داده‌ایم. (انبیاء، آیه 30 و نیز نگاه کنید: نور، آیه 45)
 
در این میان، نقش آب شیرین و گوارا در بقا و تداوم زندگی بشر و بسیاری از گیاهان و جانوران محسوس‌تر است؛ چرا که آب شور و تلخ، نمی‌تواند تاثیر چندانی در بقای انسان و گیاهان و جانوران خشکی داشته باشد. به این معنا که بخش بزرگی از موجودات زنده ای که در خشکی زندگی می‌کنند، برخلاف جانوران دریایی، نیازمند آب شیرین و گوارا برای ادامه حیات خود هستند. از این رو از آب شیرین و گوارا به نام رزق الهی یاد شده است. (بقره، آیه60)
خداوند در آیات 68 تا 70 سوره واقعه از ارزشمندی آب شیرین و گوارایی که از ابرها فراهم می‌آید به عنوان یک نشانه خداشناسی و معادشناسی یاد می‌کند و انسان ها را به تدبر در این امر فرامی خواند. در حقیقت آب شیرین و گوارایی که از ابرها می‌بارد، منت الهی بر انسان است که می‌بایست شکرگزار آن باشد. (همان آیات) هر کسی با نگاهی به کیفیت و چگونگی دست یابی آدمی به آب شیرین و گوارا که از ابرها و چشمه سارها و چاه ها به دست می‌آید می‌تواند توجه خداوند به رزق بشر و ادامه حیات وی را دریابد و نسبت به این نعمت ها سپاسگزار خداوند باشد و بر مشیت خداوندی شکر نماید. (حجر، آیه22، نحل، آیه10، فرقان، آیات 48 و 49 و فاطر، آیه12)
آب شیرین و گوارا و پاکیزه به ویژه اگر سرد و خنک باشد، مطلوب بشر است و انسان این نوع آب را دوست دارد و برای او ارزشمند است. (فاطر، آیه12، ص، آیه42؛ و نیز مرسلات، آیه27) در این میان آب باران به سبب داشتن این ویژگی ها، آب مناسبی برای بشر است و لازم است تا انسان سپاسگزار بارانی باشد که این علاقه انسان را برآورده می‌سازد. (حجر، آیه22؛ نحل، آیه10؛ فرقان، آیات48 و 49) از این رو خداوند از آب باران به عنوان آب مبارک و پربرکت یاد می‌کند که نیازهای بشر و دیگر موجودات را در بهترین و آسان ترین شکل تامین می‌کند. (اعراف، آیه96؛ ق، آیه90)
از آن جایی که درصد آب شیرین و گوارا نسبت به آب شور و تلخ بسیار اندک است، مسئله چگونگی مصرف یا مصرف بهینه آن در آموزه‌های دستوری قرآن مطرح شده است و خداوند از انسان ها خواسته تا در مصرف بهینه و به دور از هر گونه اسراف و تبذیر آب بکوشند، به طوری که هر گونه مصرف نابجا و نادرست آب گوارا و شیرین، به معنای عمل فاسد (بقره، آیه60) یا اسراف و زیاده روی (اعراف، آیه31) شناخته شده و کسانی که از مصرف بهینه تجاوز می‌کنند به عنوان مفسدان در زمین و انسان هایی که خداوند آنان را دوست نمی دارد، معرفی می‌شوند. (همان آیات)
گزارش‌های قرآنی بر این معنا تاکید دارد که مصرف بهینه آب به ویژه در جاهایی که کمبود آب وجود دارد، امری لازم و ضروری است. مصرف بهینه آب باید به گونه ای صورت گیرد که کمبود آب آسیبی به محیط زیست گیاهی و جانوری وارد نسازد.
از آیه155 سوره شعراء و 27 و 28 سوره قمر به دست می‌آید که انسان لازم است به گونه‌ای آب را مصرف و سهمیه بندی کند تا جانوران و گیاهان نیز از آن بهره مند شوند. این که خداوند برای ناقه صالح سهمیه‌ای از آب قرار داده، به معنای حق ثابتی برای جانوران و گیاهان از آب شیرین مصرفی است.
انسان‌ها می‌بایست به آب‌های سطحی چون آب باران، آب رودها و آب چشمه ها که در دسترس آسان بشر و شیرین و گوارا و پاک است، توجه ویژه داشته باشند و اجازه ندهند تا به هر شکلی آلوده یا اسراف شود و به درستی مصرف نشود.
اصولا آب‌های سطحی و روان، آب‌های چشم نواز و دلپذیری هستند که جلوه‌های زیبای آن بشر را به وجد و سرور می‌آورد و افسردگی و غم را از دل‌ها می‌زداید. از این رو، می‌بایست به جنبه‌های زیباشناختی و تاثیرات روانی آب‌های جاری توجه داشت و آن ها را به شکل نادرستی تغییر نداد. (حجر، آیه 45؛ اسراء، آیات 90 و 91؛ رحمن، آیات 46، 62 و 66 و آیات دیگر)
به هر حال، آب مایه حیات و تداوم زندگی بشر و دیگر جانوران است و در این میان آب شیرین به ویژه برای انسان و گیاهان و موجودات خشکی بسیار مهم و حیاتی است؛ چرا که بقای اینان به آب شیرین به دور از تلخی و شوری است و برای بسیاری از آنان، آب شیرین مطلوب می‌باشد. (فاطر، آیه12) بنابراین لازم است تا جهت بقای گیاهان و جانوران، در مصرف و مدیریت آب تلاش کنیم و به عنوان خلیفه الهی در زمین، نقش آبادسازی و ربوبیت خود را به درستی انجام دهیم.
 
نقش آب در زندگی
با نگاهی به مطالب پیشین می‌توان به درستی از نقش آب در زندگی آگاه شد. با این همه برای تبیین ارزش آب به ویژه آب‌های شیرین در زندگی موجودات زمینی، لازم است تا نگاهی دوباره به این موضوع داشته باشیم تا زمانی که از مدیریت آب و مصرف بهینه آن سخن گفته شد، ارزش مصرف بهینه و مدیریت آب به خوبی معلوم شود.
بی‌گمان آب، مهم‌ترین نقش را در آبادانی زمین ایفا می‌کند؛ زیرا در عمران و آبادانی زمین همین بس که اگر هر جا آب یافت شد، زندگی و حیات معنا می‌یابد. از این رو آبادی و اجتماعات بشری را به آب مرتبط دانسته اند و با نگاهی به جوامع بشری بلکه جانوری و گیاهی می‌توان دریافت هر جایی که آب یافت شد، زندگی و حیات معنا یافت و اجتماعات انسانی، جانوری و گیاهی شکل گرفت.
خداوند نیز در آیات بسیاری از جمله آیات 22 و 164 سوره بقره و 99 سوره انعام و 57 سوره اعراف از نقش آب در آبادانی زمین سخن به میان آورده و در آیه 6 سوره انعام به صراحت اعلام می‌کند که آب به ویژه آب‌های باران که گوارا و شیرین است با ایجاد رودها و نهرها و برکه‌ها، عامل اساسی در شکل گیری شهرها و تمدن‌های بشری بوده است.
آب افزون بر این که بهداشت و نظافت ظاهری و جسمی بشر را سبب می‌شود (بقره، آیه 222؛ فرقان، آیه 48)، همچنین آرامش روحی و روانی بشر را تامین می‌کند. (انفال، آیه 11)
آب، مهم‌ترین، عامل قدرت و فزونی آن است. (انعام، آیه 6؛ هود، آیه 52) آب این نقش را از طرق مختلف ایفا می‌کند. از جمله این که موجب افزایش محصولات و فرآورده‌های غذایی، افزایش جمعیت و ثروت جوامع بشری می‌شود و این گونه به جوامع قدرت می‌بخشد.
بی گمان به همان اندازه که انسان با آب ارتباط دارد، گیاه و جانور نیز به آب وابسته است؛ زیرا مایه حیات و بقای آنان است. در این میان افزایش بارندگی، به معنای افزایش گیاه و تنوع آن در سطح زمین است و آب نقش بی بدیلی را در این زمینه ایفا می‌کند. از این رو بارها خداوند در آیاتی از جمله 265 سوره بقره و 99 سوره انعام و 4سوره رعد، از نقش آب در پیدایش سبزه و گیاه و باغ و بوستان سخن به میان می‌آورد.
از نظر قرآن، انسان و جانوران وابسته به گیاهان هستند و از حبوبات (انعام، آیه99؛ نباء، آیات 14و 15)، دانه‌های روغنی (مومنون، آیات 18و19)، میوه ها (نحل، آیات10 و 11) و برگ و چیزهای دیگر آن استفاده می‌کنند. افزون بر این که جانوران از علوفه و دانه ها و میوه‌های گیاهان استفاده کرده و انسان نیز از گوشت و شیر و پوست و دیگر فرآورده‌های جانوری سود می‌برد و تغذیه می‌کند. این گونه است که ارتباط تنگاتنگی میان انسان با گیاهان و نیز جانوران ایجاد می‌شود.
خداوند در آیاتی از جمله آیه24 سوره یونس و 10 سوره نحل، از نقش اساسی آب در دامداری و تامین علوفه دام سخن به میان می‌آورد و یادآور می‌شود که چگونه این افزایش دام و دامداری در رشد تغذیه و سلامت آن برای انسان نقش ایفا می‌کند و موجبات ثروت و قدرت بشر می‌گردد.
به سخن دیگر، آب افزون بر این که موجبات زیبایی طبیعت با افزایش گیاهان و رونق کشاورزی می‌شود، موجب افزایش دام و در نتیجه ثروت و قدرت جوامع بشری نیز می‌شود. (یونس، آیه24؛ انعام، آیه99؛ حج، آیه5 و آیات دیگر)
بنابراین، نمیتوان از نقش آب‌های شیرین و گوارایی که از طریق باران، چشمه سارها، چاه‌ها و رودها به دست می‌آید، در زندگی بشر غافل شد. هرگونه غفلت از این مهم به معنای کاهش ثروت و قدرت بشر و بازماندن از قافله رشد و شکوفایی تمدنی است. از این رو، لازم است تا آب هرچند که فراوان باشد، مدیریت شود، چه رسد که با کمبود جدی آبهای شیرین در سطح جهان مواجه هستیم و هرگونه اخلال و اختلال و فساد در آبهای شیرین و گوارا به معنای افساد در زمین و محیط زیست تلقی می‌شود و می‌بایست از آن پرهیز کرد.
 
مدیریت آب و مصرف بهینه
باتوجه به ارزشمندی و جایگاه ویژه و اختصاصی آب بویژه شیرین آن، لازم است تا همگان بسیج شوند و در مصرف درست و بهینه آب بکوشند و مصرف آن را مدیریت نمایند تا همه بخشهای گیاهی، جانوری و انسانی به درستی و متناسب به نیاز، از آب مطلوب و گوارا بهره مند شوند.
آیات قرآنی، بر مدیریت صحیح آن تاکید دارند و از انسان‌ها خواسته شده تا ضمن حفاظت بر منابع آبی و پرهیز از آلودگی آن، در مصرف درست و بهینه آب کوشا باشند و لذا از هرگونه اسراف و تبذیر آب پرهیز داده شده است و کسانی که به آلوده سازی آب اقدام می‌کنند و یا مصرف نادرست و اسراف گونه‌ای را در پیش می‌گیرند به عنوان انسان‌های فاسد شناسایی شده و از جرگه انسانهای محبوب خداوند خارج شده و جزو انسان‌های مبغوض قرار می‌گیرند.
این که شخص به عنوان فاسد بلکه مفسد در زمین شناخته شود و مورد خشم و غضب خداوند قرار گیرد، به معنای آن است که گامی بر خلاف فلسفه و اهداف آفرینش برداشته و فرصتهای بسیاری از دیگران سلب کرده و می‌بایست به سبب این ظلم و ستم بزرگ به خود و دیگران، مجازات شود. (بقره، آیه 60؛ اعراف، آیه 31)
برای این که همگان از گیاهان و جانوران و انسانها از آب به مقدار مورد نیاز بهره‌مند شوند، لازم است تا انسان به حکم وظیفه آبادانی و عمران زمین (هود، آیه 6) و نیز به حکم خلافت الهی بر موجودات جهان (بقره، آیه 30) در شرایط عادی در مصرف به جا و درست آن بکوشد و در آبها افساد و فساد نکرده و آن را آلوده نسازد. همچنین در شرایط غیرطبیعی و دوره کمبودها و خشکسالی‌ها با سهمیه بندی، همه موجودات را از دسترسی به آب سالم و گوارا بهره‌مند سازد. از این رو هرگونه تجاوز به سهمیه‌بندی از سوی انسان به عنوان ظلم شناخته و تفسیر شده و به طور طبیعی مجازاتی در دنیا و آخرت بر این گونه رفتارهای ستمگرانه تعیین شده است. (بقره، آیه 60)
از روش‌های مدیریت آب به ویژه آب‌های سطحی و باران‌ها و سیلاب‌ها، ایجاد سد است. خداوند در آیاتی به نقش سدسازی در مدیریت آب و رشد و شکوفایی اقتصادی و دست یابی به تمدن‌های قدرت مند و ثروت مند اشاره می‌کند. به عنوان نمونه به سد مارب در یمن و دوره حکومت سبائیان اشاره کرده و می‌فرماید که این سد موجب افزایش ثروت و قدرت جامعه شد ولی به سبب کفر آنان، خداوند این سد را خراب کرد که به تبع ویرانی این سد، جامعه از رشد و شکوفایی باز ماند و از تمدن ساقط شد.
هرچند که سدسازی از سوی ذوالقرنین برای جلوگیری از اقوام یاجوج و ماموج بود، ولی از این اشارات قرآنی می‌توان این معنا را به دست آورد که سدهایی که ساخته می‌شود، باید سدهای با استحکام باشد تا در برابر امواج خروشان سیلاب ها یا اقوام مقاومت کند. سدی که ذوالقرنین ساخت، از آهن و مس گداخته بود که استحکام زیادی داشت. بنابراین، توجه به استحکام و مقاومت بالای سد در سدسازی برای مهار سیلاب ها و آب‌های باران و رودها ضروری است. (کهف، آیه 94 تا 97)
درباره سد مارب نیز گفته شده که از استحکام خوبی برخوردار بود. سد مارب به وسیله «سبابن یشجب بن یعرب»، بنیان نهاده شد، گرچه اجل به او مهلت نداد تا اتمام آن را ببیند. سپس پادشاهان حمیر، کار آن را به پایان رساندند. گویند: این سد بین کوه‌های آن ناحیه [ دربین سه کوه] برپا شده بود و تمامی سیلاب‌های منطقه را مهار و ذخیره سازی می‌نمود. (تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 346) مفسران، آیه 16 سبا را- که باغهای سبا به وسیله سیل عرم نابود شد- درباره آب همین سد دانسته‌اند که پس از شکسته شدن و جریان آب، موجب نابودی باغها و انقراض قوم سبا و تمدن عظیم آنان در یمن شد. (تفسیرالتحریر و التنویر، ج 22، جزء 26، ص 169-170)
مدیریت آب به معنای تغییر در محیط زیست و افزایش اکسیژن و خنک کردن محیط و بوم زیست، افزایش گیاهان و جانوران و تغییرات آب و هوا به سمت اعتدال، (بقره آیات 164 و نور آیه 45 و انبیاء آیه 30) است، زیرا هر جنبنده‌ای از آب پدید می‌آید (نور آیه 45) و زنده شدن موجودات، از آب (انبیاء آیه 30) است و اگر آب در جایی فراهم آید به ویژه آب شیرین باران که دارای خواص بسیاری خصوصا در پرورش دام و گیاه است، هم، افزایش گیاهان را سبب می‌شود و هم تعدیل آب و هوا را موجب می‌شود.
قوم سبا با مدیریت آب توانسته بودند کویری را به گلستان تبدیل کنند، ولی همین که سد از میان رفت و سیل‌های خروشان سد، گیاهان و جانداران و انسانهای پیرامونش را به هلاکت کشاند، پس از آن هرگز آن سرزمین رنگ آبادی و آبادانی و تمدن پیشین را ندید و تجربه دوباره‌ای نکرد.
نکته‌ای که خداوند در مدیریت آب به آن توجه می‌دهد، مسئله سهمیه بندی آب به ویژه در خشکسالی و مناطقی است که همواره با کمبود آب مواجه هستند. در سهمیه بندی آب می‌بایست به گونه ای عمل شود تا همه موجودات از گیاهان و جانوران و انسان به مقدار مناسب و مورد نیاز از آب بهره مند شوند. بنابراین، در مدیریت آب تنها اموری چون گردآوری، نگه داری و حفظ آن مطرح نیست، بلکه سهمیه بندی به مقدار مورد نیاز نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. بر این اساس، هر گونه روش‌های علمی که بتواند مصرف را مدیریت نماید و به مقدار مورد نیاز براساس سهمیه مناسب در اختیار هر بخش از کشاورزی، دامداری، بهداشت و آشامیدن قرارگیرد، چنین مدیریتی مطلوب خواهد بود. (شعراء، 155؛ قمر27 و 28)
مشکل عمده ای که اکنون کشور ایران با آن مواجه است، مشکل مصرف نادرست آب در بخشهای گوناگون است. چنان که گفته شد، آب در بخش‌های گوناگون صنعتی، کشاورزی، دامداری، بهداشت و تغذیه، به درستی سهمیه بندی نشده است. با آن که ایران در منطقه کم باران جغرافیایی قرار دارد، ولی حجم عظیم آب‌های شیرین که در این مناطق جغرافیایی جریان دارد، به گونه ای است که در طول تاریخ، بزرگترین تمدن‌های بشری را پدید آورده است.
از آن جایی که بخش کشاورزی به طور نادرست از آب استفاده می‌کند، بخش اعظم آب‌های شیرین و گوارای ایران هدر می‌رود بی آن که مقدار افزوده کشاورزی چشم گیر باشد. این در حالی است که با بهینه سازی مصرف و سهمیه بندی آن از طریق آبیاری قطره ای و مانند آن می‌توان نه تنها سطح زیر کشت را افزایش داد، بلکه ثروت و قدرت ایران را با همین مقدار آب چنان بالابرد که تمدن اقتصادی شکوفایی را در جهان دوباره شاهد باشیم. باشد این گونه عمل کنیم و اجازه ندهیم تا این ثروت خدادادی اسراف شود و یا به افساد کشیده شود.

گرامیداشت یاد و خاطره شهدای گرانقدر فامیل


 

بعد از شهدا چه کرده ایم ؛

عکس شهدا را می بینیم و عکس شهدا عمل می کنیم ...


یاد وخاطره شهدای گرانقدر فامیل را گرامی میداریم ؛


شهیدان والامقام :

- شهیدان حمیدرضا و محمدرضااله پرست

- شهید اللهیارگلستانی

- شهید اصغر گلستانی

- شهیدان سهائی

- شهید محمد الماسی

- شهید محمود واعظی

- شهید سید مصطفی واجدی

- شهید عباسی مقدم

- شهید شمشیری

- شهید سید مهدی بهشتی

- شهید ترک آبادی

حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمدباقر مصطفوی(ره) کاشانی

 

«آیت الله سید محمد باقر مصطفوی حسینی کاشانی» در تاریخ  18 آذر 1392 در 82 سالگی درگذشت.
متن زیر آشنایی کوتاهی با حیات پربار این عالم ربانی است:

 

 سید محمدباقر مصطفوی حسینی از علمای برجسته کاشان اول اسفند سال 1310 در خانواده ای مومن و سرشناس در محله سر پله کاشان متولد شد.

پدر ایشان «آیت الله سید احمد مصطفوی» از علمای بزرگ شهر و داماد «سید مصطفی کاشانی» پدر «آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی« بود.

سید محمدباقر از کودکی هوشی سرشار داشت و پس از تحصیل در بهترین مدرسه شهر درصدد کسب علوم دینی برآمد.

او هفت ساله بود که از نعمت حضور پدر محروم شد و در دامان پاک مادر و دایی خود تحصیلات ابتدایی و علوم مقدماتی حوزه های علمیه را در کاشان و زیر نظر آیت الله العظمی میرسید علی یثربی گذراند.

پس از سه سال مطالعه علوم حوزوی در کاشان، عطش بی انتهای این جوان باهوش و مستعد او را به سمت افق های والاتری سوق می داد، بطوری که با شوقی تمام راهی حوزه علمیه قم شد.

شهر مقدس قم نیز با همه وسعت و علمش او را راضی نمی کرد و دستی او را با تقدیر نجف گره می زد لذا پس از گذشت حدود دو سال رهسپار نجف شد تا 23 سال از سالهای جوانی خود را وقف کسب علوم دینی در آن دیار کند.

سید باقر جوان، خود را در نجف میان دریای مواج فقاهت و اصول، شناور یافت و 23 سال از محضر آیات عظام سیدابوالقاسم موسوی خویی، مجتبی لنکرانی، جمال بلاغی، سید عبدالاعلی سبزواری، میرحسین یزدی، عباس قوچانی، علامه عبدالحسین امینی و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف در فقه، اصول، تفسیر و اخلاق بهره ها برد.

در عظمت استادان این عالم وارسته همین بس که علم کلام را نزد صاحب کتاب الغدیر، علامه امینی و فلسفه را نزد جانشین آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی، شیخ عباس قوچانی فرا گرفت.

سید باقر در ابتدای ورودش به نجف وارد مدرسه سید کاظم یزدی و در حجره نوه ایشان ساکن شد اما پس از مدت کوتاهی با کمبود جا برای نوه سید کاظم یزدی راضی به مشقت او نشد و آنجا را به قصد مدرسه بخارایی ترک کرد.

وی در شرایط سخت و مشقت بار دوری از شهر و دیارش به کسب علم پرداخت اما اوضاع نامساعد اقتصادی هیچگاه مانعی بر سر راه عاشقان علم اهل بیت نبود و عالمان نجف نیز از این مساله مستثنا نبودند.

آیت الله مصطفوی در خاطرات خود از سیدرضا تبتی طلبه هندی الاصل ساکن نجف یاد می کند که سالها به دور از هیچگونه کمک مالی خانواده در مجاورت امیرالمومنین(ع) و با عنایات ویژه آن حضرت به تحصیل علوم دینی مشغول بود.

وی در این باره می گوید: در آن روزگار وضع اقتصادی طلاب نجف بسیار نامناسب بود و افزون بر این، خانواده سیدرضا هم که درگیر جنگ چین و تبت و محاصره بودند، امکان ارسال هزینه های تحصیلی به نجف را نداشتند.

آیت الله مصطفوی در حجره ای محقر اما گرم و صمیمی در کنار مراجع عظام همچون آیت الله سید علی سیستانی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی، جعفر سبحانی و دیگر نوادر علمی روزگار پله های فقاهت و بینش را طی کرد.

وی در این سالها با تدریس و تحصیل علم، اخلاق و درک محضر استادان بزرگ عالم تشیع همراه بود که این امر ذوق و شوق این عالم عاشق حقیقت را دوچندان می کرد.

روح والا و جان جویای حقیقت آیت الله مصطفوی سبب شد که پس از برطرف کردن حکم تحریم از خواندن فلسفه،به آموختن این علم روی آورد، چرا که سالها به فتوای نخستین مرجع شیعه یعنی آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی مطالعه فلسفه در حوزه های علوم دینی تحریم شده بود.

علت تحریم فلسفه، نبود ظرفیت و درک لازم در همه افراد و امکان گمراه شدن آنها اعلام و با گذشت زمان و شرایط روزگار، این حکم ملغی شد و آیت الله سید باقر مصطفوی نزد حاج شیخ عباس قوچانی فلسفه آموخت.

آنچنان درس، بحث و مطالعه، سید باقر 40 ساله را در دریای عمیق علم فرو برده بود که وضعیت نامناسب جسمانی را مانعی بر سر راه تحصیل و تعلیم نمی دید و همواره بدنبال شناخت حقیقت، پله های کمال را می پیمود.

وضعیت نامناسب جسمانی او را به جایی رساند که استاد بزرگوارش آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خویی بر او خرده گرفت، بازگشت او را تکلیفی دینی دانست و این عالم حقیقت جو را راهی شهر و دیار زادگاهش کرد، بازگشتی که برای او نه، اما برای مردم کاشان، شادی و برکت به همراه داشت و هر روز سیل مردم مشتاق، در آرزوی آموختن کلمه ای و دیدار با عالمی فرزانه به سوی او می شتافتند.

بازگشت ناخواسته آیت الله سید باقر مصطفوی به ایران و حضورش در کاشان، منشا خیرات و برکات زیادی برای شهر بود.

آیت الله مصطفوی از سال 1351 با حضور در کاشان، به اقامه جماعت، تفسیر و خطابه پرداخت که حاصل فعالیت های علمی ایشان در این سالها مجموعه های دست نویسی در زمینه تفسیر، طهارات ثلاث و کتاب صلوه است.

این عالم وارسته هجدهم آذر 1392 به دلیل کهولت سن به رحمت ایزدی پیوست. 

حضرت آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی

آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی

آیت‏اللَّه ملاحبیب اللَّه شریف کاشانی

 

 

ولادت

حبیب الله شریف کاشانی در سال 1262 ق . دیده به جهان گشود.پدرش آیت الله ملا علی مدد ساوجی در ساوه متولد شد و بخش عظمی از تحصیلات خود را در قزوین و سپس کاشان گذراند. در ایام جوانی به درجه اجتهاد رسید و سپس در سال 1266 ق . از کاشان به ساوه مراجعت کرد و تا پایان عمر روشنی بخش مردمان آن دیار گردید.مادر ملا حبیب الله ، دختر میرزا حبیب الله (معروف به میرزا بابای حسینی نطنزی ) بود.

تحصیلات

حبیب الله پس از رحلت پدرش (1270 ق .) در زادگاهش کاشان تحت سرپرستی آیت الله سید حسین کاشانی (متوفای 1296 ق .) به تحصیل علوم حوزوی همت گماشت .آن نوجوان یتیم ، در پرتو تلاش و استعداد خدادادی اش و دقت و مراقبت استادش ، در مدت ده سال مدارج عالی تحصیل را پشت سر نهاد و در شانزده سالگی گواهی نقل روایت و سپس در هیجده سالگی از استادش ، گواهی اجتهاد دریافت کرد.

آیت الله سید حسین کاشانی که از شاگردان پدر بزرگوار ملا حبیب الله بود، نقشی بسزا در تربیت علمی و نیز امور زندگی ملا حبیب الله داشت وی در گواهی اجتهادی که برای ملا حبیب الله نوشته چنین آورده است :

(... فرزند روحانی من ، عالم ربانی و عامل صمدانی ، استاد زبر دست ، دانشمند و فقیه کامل ، رستگار و رهرو راه سعادت موید به تایید خداوند بی نیاز، حبیب الله فرزند مرحوم مغفور علامه زمان علی مدد که پروردگارش رحمت کناد، در بسیاری از اوقات بحث و تحقیق در علوم با من بوده و بسیاری از مباحث اصول و فقه را نزد من خوانده و بسیاری از مطالب علم کلام و علوم وابسته را از من فرا گرفته و حمد خدا را که عالم فاضل و فقیه کامل و جامع کلیه شرایط فتوا گردیده و به درجه اجتهاد نایل شده و مراتب علم و عمل ، عدالت و سداد را حایز گردیده است ...)

ملا حبیب الله درباره استادش آورده است :

(... تمامی این زحماتی که او (سید حسین کاشانی ) برایم متحمل شد به این سبب بود که می خواست حق شاگردی پدرم را ادا کرده باشد...)

اساتید

ملا حبیب الله در دوران حیات پر بار خویش ، برای خوشه چینی از محضر بزرگان و کسب علم و ادب از هیچ کوششی دریغ نکرد. او با مسافرت به اصفهان از محضر آیه الله میرزا محمد مهدی کلباسی(1464)استفاده فراوان برد.وی در سالهای اولیه تحصیل به تهران مسافرت و در خدمت استادان زیر کسب دانش کرد:

1. آیه الله حاج سید حسین کاشانی

مهمترین و بزرگترین استاد ملا حبیب الله بود که از زمان طفولیت در کاشان سرپرستی وی را به عهده داشت و پس از مهاجرت به تهران نیز، همچنان به تربیت علمی و دینی او پرداخت .

2. آیه الله میر محمد علی کاشانی (متوفای 1294 ق .): او علاوه بر استادی ، پدر همسر ملا حبیب الله بود.

3. شیخ محمد اصفهانی

4. حاج ملا هادی مدرس تهرانی

5. ملا عبدالهادی تهرانی

6. میرزا محمد اندر مانی

7. حاج میرزا ابوالقاسم تهرانی

در جستجوی خورشید

این مجتهد شریف و ستاره پر فروغ کاشان ، دو سال پس از دریافت اجازه اجتهاد، در سال 1281 ق . برای آستان بوسی امامات معصوم علیهم السلام و نیز استفاده از محضر دانشمند پرآوازه شیعه - شیخ مرتضی انصاری - به سوی عراق حرکت کرد. او پس از رسیدن به کربلا، خبر جانگداز رحلت شیخ انصاری را شنید و در ماتم فرو رفت .

ستاره شریف کاشان با اقامت در کربلا، به محضر فقیه معروف آن دیار آیت الله مولی محمد حسین معروف به فاضل اردکانی شتافته ، از خرمن فضایل او بهره می جوید.

پس از چندی به نجف اشرف رفته ، سر بر آستان کوی دوست امیرمومنان سایید و از آنجا به ایران بازگشت . ملا حبیب الله پس از رسیدن به کاشان ، مجذوب آوازه علمی یکی از دانشوران گلپایگان گردید و به سوی او شتافت وی در این باره می گوید:

(پس از مدتی درنگ تصمیم گرفتم به خدمت سرور بزرگوار، فاضل صمدانی ، مرحوم ملا زین العابدین گلپایگانی برسم . چون به حضور وی رسیدم او را (در اثر بیماری ) بسیار گوشه گیر یافتم به حدی که از خانه بیرون نمی آمد و درس و بحث و قیل و قال مدرسه را رها کرده و دچار ناراحتی و ضعف چشم گردیده بود. به همین علت نتوانستم از محضر وی استفاده درسی ببرم . لیکن فواید گرانقدری از تشرف به حضورش نصیب من شد. او مرا سفارش کرد که با دنیاطلبان ترک مراوده کنم . دل را به یاد خدا مشغول دارم و خود را از عوامل مشغول کننده این جهان دور سازم و من تمامی وصایای او را پذیرفتم و آویزه گوش خود ساختم و تا امروز بر آن هستم ...)

 عرصه سیاست 

نهضت مشروطه و قیام عمومی مسلمانان ایران زمین به رهبری روحانیون ظلم ستیز و دلسوز، مهمترین مساله سیاسی دوران حیات ملا حبیب الله شریف بود.

ملا عبدالرسول مدنی کاشانی - شاگرد و داماد آیه الله شریف - به دستور آیت الله شریف کاشانی ، کتابی را درباره مشروطیت به نام (رساله انصافیه ) به نگارش در آورد.

از دیگر اسنادی که بیانگر بعد سیاسی آیه الله شریف است نگارش کتاب (انتخاب المسائل ) است . این کتاب در برگیرنده پرسشهای مردم درباره مسائل مختلف مشروطیت و جوابهای حکیمانه ملا حبیب الله است .

البته پس از انحراف مشروطه از مسیر اصلی و شرعی خویش ، آیت الله شریف نیز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت . او در این باره اشعاری نیز سروده است .

گفته ها و نکته ها

در این قسمت از زندگی حبیب شریف حق گفته ها گوییم و نکته ها برداریم .

1. ... شبی قبل از اذان صبح وارد مسجد شدم دیدم آقا مشغول مناجات است و با خدا راز نیاز می کند خوب دقت کردم ، شنیدم که می گفت : خدایا عاقبت با حبیب چه خواهی کرد.

2. شریف کاشانی نصیبی شایسته از فرزند داشته است . وی نام یازده فرزند زنده خویش را در وصیت نامه اش نوشته بود. بدیهی است که سامان دادن به اوضاع زندگی چنین خانواده عائله مندی ، آنهم برای فقیهی پژوهشگر، مستلزم تلاش و فعالیت ویژه ای است . با این حال ، وی از مصرف وجوهات شرعی در امور خویش پرهیز داشته و دارای مناعت طبق بوده است .

آیه الله شریف در مقدمه کتاب ((جمل النواهی )) آورده است :

((ترجمه این کتاب را با کمی سرمایه علمی و تنگدستی خود موقعی می نویسم که حوادث روزگار مرا به درد جدایی مبتلا کرده و به مصیبت مرگ دو فرزندم که در دو شب پی در پی از دنیا رفتند دچار نموده است و همچنین مشکلات دیگر به من هجوم آورده ولی خدای دوست و دوست دارنده را در هر حال حمد و سپاس و...

3. فقیه شریف کاشان معلم علم و حلم و الگوی بردباری بود. او در برخوردهای خویش و پاسخگویی به افراد و عقاید انحرافی ، هیچ گاه از قله ادب پایین نمی آمد. ملا حبیب الله شریف در موضوع عقاید فرقه شیخیه و رد ادعاهای آنان کتابی به نام (النجم الثاقب )) نوشت . گرچه او در به کارگیری عبارات کوبنده و کلمات تند هیچ کوتاه نیامده امام پا را از حریم ادب بیرون ننهاده است .

4. ملا حبیب الله راد مرد عرصه آزاداندیشی بود. وی همان اندازه که در برابر نیک اندیشان تسلیم بود در مقابل هر گونه کج روی به مقابله و دفاع حکیمانه ایستاده ، آزادانه اظهار نظر می کرد. او درباره کتاب ((مفاتیح )) فیض کاشانی ، مطالبی نقل کرده است و سپس می فرماید: ... خوش گمانی نسبت به بزرگان باعث می شود که انسان در سخنان آنان کمتر تامل کند ولی باید دانست که فساد تامل نکردن به قدری زیاد است که از قلمرو بیان خارج است .

پروانه های شمع شریف 

درخشندگی و گرما بخشی علمی آیه الله شریف موجب گردید تا شماری از دانش پژوهان و اندیشوران در محضر آن منبع شریف شریعت حاضر شده ، از شمع وجودش بهره گیرند.ذکر نام و نشانی چند از شاگردان زبده وی ، ما را بر مطلب فوق رهنمون می سازد:

1. سید محمد علوی بروجردی کاشانی

2. میر سید علی یثربی کاشانی

3. سید محمد حسین رضوی

4. میرزا احمد عاملی آرانی

5. ملا عبدالرسول مدنی کاشانی

6. میر سید خلیل الله فقیه

7. میرزا حسین محلاتی

8. محمد غروی کاشانی

9. سید فخر الدین امامت

10. شیخ محمد سلیمانی

11. آقا رضا مدنی کاشانی

آثار سبز

از ویژگیهای برجسته آیه الله شریف ، تنوع تالیفات و فزونی آنهاست وی سیصد جلد کتاب و رساله نوشته اما تنها حدود دویست جلد آنها شناخته شده است.

بر اساس نگاشته کتاب لباب الالقاب آیه الله شریف 21 سال قبل از رحلتش ‍ تعداد 135 کتاب خویش را نام برده است.شگفت اینکه تعداد زیادی از این آثار قبل از رسیدن به سن بلوغ نوشته شده است .

منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع

نصیحت نامه ((شعر))

شکایت نامه ((شعر))

القواعد البانیه

صراط الرشاد

البارقات الملکوتیه 

النخبه الرفیعه

تعلیقات علی مقدمه الفصول

رساله فی الاستصحاب

رساله فی حجه الظن

شرح مفتاح الاصول

شرح منظومه اصول الفقه

لباب الالقاب

منتخب المقالات من کتاب المقامات

بدر البلاغه ((فی الخطب ))

شرح قصیده حمیری

شرح لامیه العجم

منتخب دره الفواص

دره الدرر ((تفسیر سوره کوثر))

الانوار السانحه ((تفسیر سوره فاتحه ))

بوارق القهر ((تفسیر سوره فاتحه ))

تذکره الشهداء

رجوم الشیاطین

رساله در رجعت

شرح بر قصاص و دیات مفاتحی فیض

منظومه فی الفقه

رساله در افعال حج

مکاسب

منتخب القواعد

ذریعه الاستغنا در مسئله غنا

اسرار العارفین

ساقی نامه ((شعر))

تبصره السائر

مفتاح السعادت

ساقی نامه ((مدح امیرالمومنین ))

القصائد

گلزار اسرار

فضائل اهل بیت علیهم السلام

و....

دنیای جاویدان

آیه الله شریف کاشانی پس از حدود هشتاد سال عمر با برکت و بیش از هفتاد سال تحقیق ، تالیف ، تدریس و ارشاد، در جمادی الثانی 1340 در شهر کاشان به سوی دنیای جاویدان پر کشید.

پیکر مطهرش در مزار ((دشت افروز)) کاشان به خاک سپرده شد و مقبره اش ‍ زیارتگاه دلباختگان شرافت و حقیقت گردید.

آیه الله شریف کاشانی به مسائل علمی توجه و عنایت افزون داشت و از جنجال آفرینی پرهیز داشت اما با اتکاء به اصول اساسی اسلام ، از حضور در صحنه های سرنوشت ساز سیاسی غافل نبود و به مقتضای زمان و به اندازه توان در امور سیاسی دخالت می کرد.

آشنایی با شهر کاشان و دیدنی هایش (+عکس)

آشنایی با شهر کاشان و دیدنی هایش (+عکس) 
شهر کاشان واقع در استان اصفهان است. از نظر تاریخی وباستانی شهر کاشان بسیار غنی و کهن است. در شهر کاشان آثار باستانی و تاریخی مثل: آبشار نیاسر، شهر زیرمینی نوش آباد، روستای ابیانه، غار نیاسر، دریاچه نمک آران و بیدگل و تپه های سیلک وجود دارد که می تواند هر گردشگر یا توریست را به آنجا جذب کند.

 

غار نیاسر

غار رئیس یا غار نیاسر است. این غار ظاهرا مربوط به دوره اشکانیان بوده و در واقع یک معبد میترایی ( مهرپرستی ) است. میترا یکی از خدایان مردم ایران باستان بوده ، چنانکه در یکی از کتیبه های مربوط به اردشیر دوم هخامنشی (359-404 پ .م .) که در هگمتانه کشف شده است، علاوه بر اهورامزدا از میترا ( مهر - خورشید ) و همچنین از آناهیتا ( ناهید ) که رب النوع ( خدایگان ) عشق و زیبایی است نیز نام برده شده و از آنان سپاسگذاری شده است. این پادشاه در کتیبه دیگری نیز تنها از ایزد مهر ( میترا ) درخواست یاری و حمایت کرده و از اهورامزدا نامی نبرده است.
 
این غار از عجایب و نوادر آثار باستانی است . در حدود 1800 تا 2000 سال قبل در دل کوه کرکس و بر فراز تپه های آهکی مشرف بر نیاسر کاشان و احتمالاً با مقاصد آیینی و مذهبی به صورت تونل سنگی پرپیچ و خم با ابزار های ابتدایی کنده شده است . غار نیاسر کاشان شامل مجموعه زیرزمینی و پیچیده ای است که از راهرو های تنگ و طولانی و اتاق ها و چاه های متعددی تشکیل شده و دسترسی به اعماق آنها بدون بهره گیری از وسایل پیشرفته امروزی ممکن نیست.

 

 

آشنایی با شهر کاشان و دیدنی هایش (+عکس)

 

 

شهر زیرمینی نوش آباد

 

 

شهر زیرزمینی نوش آباد تونلی دست کن با فضا های معماری است که در عمق 3 متری زمین قرار گرفته است. این شهر زیرزمینی حدود دو سال پیش هنگامی که یکی از اهالی نوش آباد در حال کندن زمین بود؛ کشف شد و در نخستین فصل از کاوش های باستان شناسی مشخص شد که شهر زیرزمینی نوش آباد در دوره های اسلامی مورد استفاده قرار می گرفته است و احتمالا پناهگاه مردم نوش آباد بوده است اما هم اکنون بخش هایی از این معماری دست کن در فاضلاب نوش آباد غرق شده است.
شهر زیر زمینی نوش آباد، شهری سه طبقه است که طبقه اول آن در عمق 3 متری و طبقه سوم آن در عمق 16 متری از سطح زمین ساخته شده است. ارتفاع هر طبقه حدود 180 سانتی متر است. باستان شناسان با توجه به محدود بودن کاوش های خود در این شهر زیرزمینی هنوز وسعت دقیق این شهر را نمی دانند اما با توجه به دالان های تو در توی این شهر و فضا های مختلف تصور می شود این شهر دارای چندین هزار متر وسعت باشد. 
شهر نوش ‌آباد در۸ کیلومتری شهر کاشان جای گرفته است این شهر از جمله شهر های مهم تاریخی است که آثار بسیار زیادی را از جمله قلعه ‌ها و مساجد در خود جای داده اما تاکنون مورد توجه چندانی قرار نگرفته ‌اند.

 

 



آشنایی با شهر کاشان و دیدنی هایش (+عکس)

 

 

روستای ابیانه

 

 

در ۴۰ کیلومتری شمال غربی نطنز از استان کاشان در دامنه کوه کرکس روستایی بس کهن واقع است به نام ابیانه، این روستا را به اعتبار آثار و بنا های تاریخی پرتنوعش باید از زمره استثنایی ‏ترین روستاهای ایران به شمار آورد. شکوه معماری بومی و سرشار از زیبایی این روستا، آن را در شمار نمونه‏ های کم نظیر دیدنی ‏های جهان درآورده است. ابیانه نقطه ‏ای خوش منظره و خوش آب و هوا و دارای موقعیت طبیعی مساعدی است.

 

 

در دوره صفویه هنگامی که شاهان صفوی برای ییلاق به نطنز می‏ رفتند بسیاری از نزدیکان آنها و درباریان ترجیح می ‏دادند در ابیانه اقامت کنند. شمار خانه ‏های ابیانه در سرشماری سال ۱۳۶۱ برابر با ۵۰۰ واحد برآورد شده ؛ این خانه‏ ها تماماً بر روی دامنه پرشیبی در شمال رودخانه برزرود بنا شده است به صورتی که پشت بام مسطح خانه‏ های پایین دست ، حیاط خانه‏ های بالا دست را به وجود آورده است و هیچ دیواری هم آنها را محصور نمی ‏سازد. در نتیجه، ابیانه در وهله اول روستایی چند طبقه به نظر می ‏آید که در بعضی موارد تا چهار طبقه آن را می‏ توان مشاهده کرد.

زن های ابیانه معمولاً چارقد های سفید رنگی بر سر دارند. قدیم ‏ترین اثر تاریخی ابیانه آتشکده ‏ای است که مانند دیگر بناهای ده در سراشیبی قرار گرفته است. آتشکده ابیانه را نمونه ‏ای ازمعابد زردشتی دانسته ‏اند که در جوامع کوهستانی ساخته می ‏شد. مهم ‏ترین بنا و اثر تاریخی این روستا یک باب مسجد جامع و قدیم ‏ترین اثر تاریخی این مسجد منبر چوبی منبت ‏کاری آن است که در سال ۴۶۶ هجری قمری ساخته شده است. مسجد قدیمی دیگر ابیانه مسجد برزله است که دارای فضای دلبازی است و روی لنگه در شرقی آن سال ۷۰۱ هـ . ق . نوشته شده است که مربوط به دوره ایلخانان است. مسجد تاریخی دیگر ابیانه مسجد حاجتگاه است که کنار صخره‏ ای در کوهستان بنا شده و بر در ورودی شبستان آن تاریخ ۹۵۲هـ . ق . مشاهده می ‏شود.

 

 

روستای ابیانه دارای دو زیارتگاه است : یکی مرقد شاهزاده عیسی و شاهزاده یحیی در جنوب روستا که به گفته اهالی فرزندان امام موسی کاظم (ع) بوده‏اند ؛ و زیارتگاه دیگر ابیانه قدمگاه نامیده می ‏شود.

 

 

 

آشنایی با شهر کاشان و دیدنی هایش (+عکس)

 

 

 

دریاچه نمک آران و بیدگل

 

 

دریاچه نمک آران در فاصله 35 کیلومتری شمال شرقی شهرستان آران و بیدگل واقع است. این دریاچه از غرب به کوه های سفیدآب و سیاه کوه و منطقه پارک ملی کویر ، از شمال و غرب بخ کویر مسیله و از جنوب به کویر مرنجاب و بند ریگ محدود است.
وسعت این دریاچه در حدود 647 کیلومتر مربع می باشد. این دریاچه شکلی شبیه به یک مثلث دارد که راس آن به سمت شمال است . طول قاعده این مثلث 35 کیلومتر و ارتفاع آن 38 کیلومتر می باشد.
زمین این دریاچه پوشیده از رسوبات نمک است که بر اثر انباشته شدن سیلاب ها و آب های سطحی در طول قرن ها پدید آمده است . عمق نمک این دریاچه بین 5 تا 54 متر متغیر است که توسط لایه های خاک رس از یکدیگر جدا شده اند.
با هر بار بارش و تبخیر آب در این دریاچه، نمک های موجود کرت بندی های زیبایی به شکل پلی گن تشکیل می دهند که دیدن مناظر آن خالی از لطف نیست.

 

 

../upload/39/0.704799001301079656_taknaz_ir.jpg

 

 

تپه های سیلک

 

 

محوطه پیش ار تاریخی سیلک در حدود 4 کیلومتری جنوب غربی کاشان واقع گردیده که از دو تپه و دو گورستان تشکیل شده است. امروز بر روی بقایای گورستان الف، با قدمتی 3500 ساله که در حدود دویست متری تپه جنوبی است، بلوار بیست و چهار متری امیر کبیر کشیده شده و گورستان ب نیز با آثاری با قدمت 3000 ساله تبدیل به باغ انار شده است.

 

 


 در بیست و چهارم شهریور سال 1310 تپه های سیلک کاشان در فهرست آثار ملی ایران با شماره 38 به ثبت رسید. ناحیه سیلک ( فتح یا و سکون لام در رایج ترین تلفظ ) به عنوان یکی از قدیمی ترین مراکز سکنای بشر ما قبل تاریخ در ایران شناخته شده است. تا پیش از آغاز کاوش های علمی، کسی به ارزش باستانی و اهمیت تاریخی آن پی نبرده بود.

 

 


 
../upload/39/0.077344001301079657_taknaz_ir.jpg

 

 

 

آبشار نیاسر

 

 

آبشار نیاسر از چشمه تالار ( اسکندریه ) واقع در کنار چارتاقی سرچشمه می گیرد به گونه ای که دو سوم آب چشمه به سمت آبشار و از آنجا به دشت های نیاسر و یک سوم آن به محله نو میرود. آب جاری شده از آبشار به بعضی از مزرعه های اطراف از جمله مزرعه خاتون، دولت آباد، سیف آباد و یرقون نیز می رسد. البته پیشتر که آب بیشتر بوده به سمت مزرعه سورآباد هم می رفته است. ولی به علت کم شدن آب چشمه دسترسی آب به این مزرعه منتفی می باشد.

 

 

در محیط اطراف آبشار درختانی از جمله بید شیرین، بید تلخ، نارون یا پشه، عرعر، ون یازبان گنجشک، توت بی دونه، توت شمرونی، انجیر و مو رشد کرده اند. چند درخت کهن و قطور ( توت و بید ) هم در پای آبشار وجود داشته که به علت خطر وارد کردن آسیاب های احتمالی به حمام و آسیاب حدود 7 الی 8 سال پیش آنها را قطع کرده اند.
از گیاهان دارویی این محل نیز می توان موارد زیر را نام برد:
پر سیاوش: برای سینه درد و سردرد
علف شوره: برای کمر درد و سردرد
خیار بوته مار ( هندونه مار ): برای پا درد

 

../upload/39/0.511289001301079657_taknaz_ir.jpg

آداب انتظار، اخلاق منتظر

نویسنده:حجت الاسلام مهدی نیلی‌پور


در دوران غیبت امام عصر(ع) و در دورة انتظار ظهور حضرتش، آداب و اخلاقی برای پیروان اهل بیت(ع)‌ در قرآن و روایات ترسیم شده است که آشنایی و انجام آنها، راه نجات و رمز عبور سالم از این بحران می‌باشد. در روایات اهل بیت(ع) دوره‌ای بحرانی و سخت برای ایام غیبت ترسیم شده است و ضرورت ایجاب می‌نماید نسبت به آداب و اخلاق این دوره آموزش‌های کافی را دیده باشیم، خداوند در این خصوص می‌فرماید: «ای اهل ایمان، در کار دین صبور باشید، یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مراقب کار دشمن و خداترس باشید، شاید رستگار شوید».1 حضرت باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: «یعنی صبور باشید بر انجام واجبات و یکدیگر را به صبر و مقاومت در برابر دشمنان سفارش کنید و عهدتان را با امام منتظرتان محکم کنید».2
یا در روایت دیگری از حضرت صادق(ع) در تفسیر همین آیه آمده است: «یعنی صبور باشید بر انجام واجبات و در مقابل مشکلات و مصائب یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و عهدتان را با ائمه و پیشوایان دین محکم کنید. (و با امامتان پا برجا بمانید)».3
در اینجا به معرّفی 14 صفت از صفات اخلاقی که لازمة یک شخص منتظر است می‌پردازیم:

1. ورع و رعایت محاسن اخلاقی:
 

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «هر که دوست دارد از یاران قائم باشد، پس باید انتظار کشد و در حالی که منتظر است، پارسایی و اخلاق نیک را در پیش گیرد. اگر (با چنین حالتی) از دنیا برود و بعد از مرگ او، قائم(ع) قیام کند، همانند اجر کسی را دارد که قائم را درک نموده است. پس (در کار و عمل) بکوشید و منتظر باشید، گوارایتان باد ای جماعت مشمول رحمت».
آن حضرت می‌فرمایند: «صاحب این امر (امامت) غیبتی دارد که در آن روزگار، دیندار همانند کسی است که خار مغیلان را با دست خویش خُرد کند. امام سپس، اندکی خاموش ماند و آنگاه فرمود: صاحب این امر را غیبتی است، پس باید که بنده از خدا بترسد و به دین خویش چنگ آویزد».4

2. پرهیز از شکّاکیّت و پیروی از راه ائمة پیشین:
 

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «پس هرگز در حقّ او شک و تردید به خود راه ندهید، از صفحة دل هرگونه شک و تردید را بزدایید. من شما را برحذر کردم، سخت از آن بپرهیزید، از خدا توفیق و راهنمایی‌تان را مسئلت می‌نمایم».5
همچنین فرمودند: «اگر در زمانی قرار گرفتی که به امامی از آل محمّد(ص) دست نیافتی، هر که را قبلاً دوست داشتی (از ائمة گذشته) دوست بدار و هر که را از دشمنانشان، دشمن داشتی، دشمن بدار و از هر که پیروی نمودی، پیروی کن و هر صبح و شام در انتظار فرج باش».6

3. سفارش یکدیگر به صبر:
 

سیّد ابن طاووس، در کتاب «اقبال» از وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) در خطبة روز غدیر این‌گونه آورده است: «سورة والعصر دربارة حضرت علی(ع) نازل شد و تفسیرش اینکه: «و» سوگند به پروردگار «عصر» قیامت که «همانا انسان در زیان است»: یعنی دشمنان آل محمّد(ص) «مگر کسانی که ایمان آوردند» به ولایت ایشان «وکارهای خوب انجام دادند» به همدردی کردن با برادرانشان «و یکدیگر را به صبر سفارش دادند» در زمان غیبت غایبشان...».7
«منظور از سفارش کردن یکدیگر به صبر آن است که مؤمن به فرزندان، نوادگان، خاندان و عیال، عشیره و برادران دینی، دوستان خویش و دیگر مؤمنان سفارش و امر به یقین داشتن به حضرت قائم(ع) و صبر کردن در زمان غیبت آن حضرت بر طولانی شدن زمان غیبت و بر آنچه از آزار دشمنان و جفای دوستان و غیر اینها... می‌بینند به اینکه خوبی‌های صبر را برایشان باز گوید و...»8

4. دوری از صفات ناپسند مردم آخرالزّمان:
 

امام ششم(ع) فرمودند: «... پس در این موقع بترسید و از خداوند متعال نجات را خواهان شوید و بدانید که مردم مورد خشم الهی قرار گرفته‌اند و تنها خداوند آنها را مهلت می‌دهد به خاطر امری که اراده کرده برایشان و لذا در این هنگام آرزومند ظهور و فرج باش و تلاش کن برای اینکه خداوند عزّوجل تو را در خلاف آن چیزی (آن اعمالی) که مردم بر آن هستند، ببیند».

5. اختیار گمنامی و پرهیز از شهرت کاذب و حفظ زبان:
 

امام صادق(ع) فرمودند: «(در دوران غیبت) زبان‌های خود را حفظ کنید، در خانه‌های خود بمانید (مگر به ضرورت) تا آنکه حادثه‌ای (که برای دیگران پیش می‌آید به واسطة گناه کردنشان در جامعه) برای شما پیش نیاید.
«برای مردم زمانی می‌رسد که انسان میان ناتوانی و تبه‌کاری مخیّر می‌شود، هر کس چنین زمانی را درک کند، باید ناتوانی را بر فساد و تباهی برگزیند».9

6. زمینه‌سازی ظهور:
 

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «از مشرق زمین، مردمی قیام می‌کنند و زمینه را برای (ظهور) مهدی(ع) آماده می‌سازند».10

7. ذکر کثیر و عبادت:
 

امام علی(ع) فرمودند: «خانه‌های محقّر خود را، مسکن خود قرار دهید، همانند کسی که در آتش گداخته می‌سوزد، دندان روی جگر بگذارید و خدا را بسیار زیاد یاد کنید که یاد خدا بزرگ‌ترین پناه‌گاه است؛ اگر بدانید».11

8. گرفتن معارف دین از دین‌شناسان امین و رجوع به علما:
 

امام مهدی(ع) می‌فرمایند: «و امّا دربارة اتّفاقات مهم، به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجّت من بر شما هستند و من نیز حجّت خدا بر آنها هستم».12 امام هادی(ع) نیز می‌فرمایند: «در زمان غیبت قائم ما، اگر نبودند دانشمندانی که مردم را به سوی خدا دعوت، به طرف او راهنمایی کنند و با دلایل و براهین الهی از آیین او دفاع کنند؛ دست بندگان مستضعف را بگیرند و آنها را از دام‌های شیطان و شبکه‌های ناصبیان (دشمنان سرسخت اهل بیت(ع)) نجات دهند، هیچ کس باقی نمی‌ماند مگر اینکه از دین خدا مرتد می‌شد، امّا آن دانشمندان رشتة دل‌های ضعفای شیعه را می‌گیرند، همچنان‌که ناخدای کشتی، سکّان کشتی را می‌گیرد. آنها در نزد خدای عزّوجلّ از هر طبقه‌ای برترند».13

9. آمادگی نظامی:
 

امام صادق(ع) فرمودند: «[باید]هر یک از شما برای خروج حضرت قائم(ع) [سلاحی] مهیّا کند هر چند که یک تیر باشد، که خدای تعالی هرگاه چنین نیّتی در او ببیند، امیدوارم عمرش را طولانی کند».14

10. تقیّه:
 

امام رضا(ع) فرمودند: «همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا، با تقواترین و پای‌بندترین شما به تقیّه است. عرض شد: ای پسر پیامبر خدا! تا کی؟ فرمود: تا روزگار آن زمان معین و آن روزگار قیام قائم ماست. پس هر که پیش از قیام قائم ما تقیه را ترک کند از ما نیست».15 امام علی(ع) فرمود: «و آن زمانی است که در آن نجات نمی‌یابد، مگر هر مؤمن بی‌نام و نشان که اگر [در مجالس] حضور یابد شناخته نشود و هر گاه غایب باشد در جستجویش بر نیایند. اینان چراغ‌های هدایت و روشنگران راه شب‌روانند، که به تنفه و فساد و سخن‌چینی در میان مردم آمد و شد نکنند و دهان به غیبت‌ مردم و یاوه‌گویی نگشایند، برای آنان خداوند درهای رحمتش را باز و سختی عذابش را از ایشان برطرف می‌نماید. ای مردم؛ زمانی بر شما خواهد رسید که اسلام در آن واژگون می‌شود همچنان‌که ظرف واژگون گردد و آنچه در آن است بریزد...».16

11. دعا:
 

حضرت صادق(ع) خطاب به ابن سنان فرمودند: «به زودی در شبهه‌ای خواهید افتاد و بدون نشانه‌ای نمایان و امامی رهنما خواهید ماند. از این شبهه رهایی نیابد مگر آن کس که دعای غریق را بخواند. عرض کردم دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می‌گویی: « یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک؛ خدایا! بخشایشگرا! مهربانا! ای دگرگون‌ساز دل‌ها! دل مرا بر دینت استوار گردان. عرض کردم ای دگرگون‌ساز دل‌ها و اندیشه‌ها! دل مرا بر دینت استوار گردان. فرمود: البتّه خدای دگرگون‌ساز دل‌ها و اندیشه‌هاست، امّا تو همان بگو که من می‌گویم: ای دگرگون‌ساز دل‌ها! دل مرا بر دینت استوار ساز».17
همچنین از سیّد بن طاووس دعایی در ضمن حدیث غیبت حضرت مهدی(ع) نقل شده که به ذکر آن می‌پردازیم.
راوی می‌گوید عرض کردم: شیعیانت چه کار کنند؟ فرمود: بر شما باد بر دعا کردن و انتظار فرج کشیدن تا آنجا که می‌گوید: عرضه داشتم: به چه چیزی دعا کنیم؟ فرمود: می‌گویی: «بار خدایا! تو خودت و فرستاده‌ات و فرشتگانت و پیغمبرت و والیان امرت را به من شناسانیدی، بار خدایا من نگیرم جز آنچه تو عطا کنی و هیچ نگهدارنده‌ای جز تو برایم نیست، بارخدایا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آنکه هدایت کرده‌ای منحرف منما، بار خدایا! مرا به ولایت کسی که اطاعتش را بر من واجب ساخته‌ای، هدایت فرمای».18

12. مراجعه به کتب دانشمندان امین و اصیل:
 

امام صادق(ع) به مفضّل بن عمر فرمود: «بنویس و دانش خود را در میان برادرانت منتشر کن و چون (خواستی) بمیری، آن را به پسرانت میراث بده، زیرا بر مردم زمانه‌ای، پرآشوب می‌رسد که در آن زمان جز با کتاب‌هایشان همدم نشوند».19

13. همکاری بین شیعیان و حدیث‌شناسی:
 

امام باقر(ع) فرمودند: «باید که توانمندان شما ضعیفانتان را تقویت کنند و ثروتمندان شما فقیرانتان را یاری رسانند و سرّ ما (اهل بیت) ر افشا نکنید و امر ما را برملا ننمایید و هرگاه حدیثی از جانب ما به شما رسید که بر آن یک یا دو شاهد از قرآن یافتید پس آن را قبول کنید وگرنه (از عمل به آن) توقّف نمایید و آن را به ما برگردانید (و در قبول یا ردّ آن سخنی نگویید) تا اینکه حقیقت آن برایتان آشکار شود و بدانید که برای منتظر این امر (فرج امام عصر(ع)) ثواب روزه‌دار شب زنده‌دار ثبت می‌گردد و هر کس قائم ما را درک کند و به همراه او خارج شود (برای نبرد) و دشمن ما را بکشد، برایش مانند پاداش بیست شهید منظور می‌گردد و هر کس همراه قائم ما بجنگد برایش همچون اجر بیست و پنج شهید منظور خواهد شد».20

14. مسئولیت‌پذیری نسبت به شیعیان:
 

همانا کسی که متکفّل ایتام آل محمّد(ص) شود، آنان که از امامشان جدا شده و در جهل خود سرگردان مانده و در دست شیاطین و ناصبیان از دشمنانمان اسیر گشته‌اند، پس آنان را از چنگال شیاطین و دشمنان ما نجات داده، از حیرتشان بیرون برد و شیاطین را با ردّ وسوسه‌هایشان سرکوب نموده، ناصبیان را با دلایل پروردگارشان و دلیل امامتشان مقهور سازد. چنین کسانی نزد خداوند به بلندترین جایگاه از بندگان برتری یابند، بیش از فضیلت آسمان بر زمین و بیش از فضیلت عرش و کرسی و حُجُب بر آسمان و برتری آنها بر این عابد همچون امتیاز ماه شب چهارده بر مخفی‌ترین ستاره در آسمان می‌باشد».21
در اینجا به فهرستی از تکالیف بندگان نسبت به آن حضرت حجّت(ع) در دوران غیبت که در کتاب شریف «مکیال المکارم» گردآوری شده، اشاره می‌کنیم:
1.تحصیل صفات و آداب ویژة آن حضرت،
2.رعایت ادب نسبت به یاد او،
3.محبّت او به طور خاص،
4.محبوب نمودن او در میان مردم،
5.انتظار فرج و ظهور آن حضرت،
6.اظهار اشتیاق به دیدار آن بزرگوار،
7.ذکر مناقب و فضایل آن حضرت،
8.اندوهگین بودن مؤمن از فراق آن حضرت،
9.حضور در مجالس فضایل و مناقب آن حضرت و تشکیل آن مجالس،
10.سرودن و خواندن شعر در فضایل و مناقب آن حضرت،
11.قیام، هنگام یاد شدن نام یا القاب آن حضرت،
12.گریستن، گریاندن و خود را به گریه کنندگان شبیه نمودن بر فراق آن حضرت،
13.درخواست معرفت امام عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ از خداوند متعال،
14.تداوم درخواست معرفت آن حضرت،
15.دعا در زمان غیبت آن حضرت،
16.شناختن نشانه‌های ظهور،
17.تسلیم بودن و عجله نکردن،
18.صدقه دادن به قصد سلامتی آن حضرت و انجام اعمال واجب و مستحب به نیابت از ایشان،
19.سعی در خدمت کردن به آن حضرت،
20.تجدید بیعت با ایشان در هر روز و هر لحظه.

نقش خبرنگار در توسعه فرهنگی

گام به گام با فرصت ها/
نقش خبرنگار در توسعه فرهنگی/ اصحاب رسانه مورد غضب مسئولان عافیت طلب
بدون شک یکی از عومل پیشرفت و توسعه یافتگی هر منطقه ای به حضور موثر و فعالیتهای خبرنگاران آن بستگی دارد، جامعه بدون خبرنگار اجتماع بدون روح و کالبدی است که نشاط و پویایی ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، توسعه فرهنگی منجربه خود باوری جامعه و این مسئله خود در شکل گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی را ایفا می کند.

خبرنگاران سربازان عرصه اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی هستند که جامعه را با حقایق و واقعیت های موجود آشنا می کنند، انعکاس و بازتاب حقایق و واقعیتها در جامعه مرهون تلاشهای بی وقفه اصحاب رسانه است.

حمایت و پشتیبانی از خبرنگاران در راستای ارتقای جایگاه آنان و تعامل همه قشرهای مختلف از قبیل ارگانها، دستگاهها و نهادها برای بازتاب حقایق به مردم و مخاطبان، وظیفه ایست که باید همواره مدنظرقرار گیرد. 

 

واقع نگاری مهمترین وظیفه خبرنگار در دنیای امروز

در ایران اسلامی خبرنگاری دارای شان و مقام است از اینرو پاسداشت و تکریم جامعه خبری متعهد به آرمانهای امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بر همگان فرض و لازم است.

در این ارتباط استاندار گیلان ضمن تبریک روز خبرنگار گفت: همه مسئولان بیش از پیش باید به خبرنگاران اهمیت ویژه قائل و آنها را مورد تکریم قرار دهند.

مهدی سعادتی با اشاره به اینکه رشد و توسعه فرهنگی جامعه مستلزم ایثار و فداکاری خبرنگاران در آگاهی رسانی به مردم است، افزود: روز خبرنگار فرصت مغتنمی برای بازخوانی کارنامه سراسر شور و شعور خبرنگاران متعهد رسانه هاست.

وی اظهار داشت: در جهان معاصر که عصر ارتباطات، فناوریهای ارتباطی و رقابتهای شدید و آنی رسانه ای نام گرفته باید خبرنگاران متعهد ضمن توجه به ارزشها و هنجارهای جامعه اسلامی مبادرت به تهیه هنرمندانه خبر کرده و همراه با ذوق و جذابیت توام با سرعت به مخاطبان ارائه کنند.

استاندار گیلان ادامه داد: خبرنگاران مشاوران امین و ناصحان مشفقی هستند که با ارائه مطالب و انعکاس حقایق در تحقق اهداف عالی نظام مقدس جمهوری اسلامی یاریگر مسئولان خواهند بود.

به هر حال طی تاریخ هزاران ساله زندگی بشر تلاش برای بیشتر دانستن به عنوان یک اصل محوری حیات مطرح بوده است، عبارتهای " چه خبر " و " دیگه چه خبر " جمله های هستند که با مفهومی ثابت و مشترک لیکن با اشکال گوناگون در زمانها و مکانهای مختلف بین انسانها رد و بدل شده، می شود و خواهد شد و حتی امروزه کاربرد و اهمیت بیشتری یافته است چرا که انسان پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم بیش از انسانهای هر عصر دیگری به دانستن نیاز دارد از اینروست که می گویند؛ شناخت و آگاهی نیاز عصر دانایی است.

بدون شک این نیاز با جذب یا تولید و ارائه اطلاعات دقیق به افراد تشنه دانستن پاسخ داده خواهد شد و در این میان بخش اعظمی از اخبار و اطلاعات جاری در زندگی انسانها از طریق مطبوعات و خبرگزاریها به اطلاع مخاطبان می رسد. 

ذات خبرنگاری مبتنی بر بی طرفی است

فرماندار شهرستان تالش ضمن اشاره به اهمیت و نقش خبرنگار در جامعه گفت: سالروز شهادت محمود صارمی فرصتی است تا شرایط و زمینه های رشد و گسترش حرفه خبرنگاری و روزنامه نگاری مورد توجه و بحث و بررسی قرار گیرد.

میرزا حسینعلی زاده افزود: خبرنگار همچون سربازی فداکار از جوهر وجودش و با سلاح قلمش همواره در میدان مین قدم می نهد تا جامعه را از خطرات آگاه سازد.

وی همچنین با اشاره به اینکه یک خبرنگار باید به واقعیت یک رویداد دست یابد و همواره گام به گام حوادث در حوزه کاری خود حرکت کند تا تحلیل هایش را به صورت کامل و رسا ارائه دهد، اظهارداشت: خبرنگار موفق همیشه در انعکاس رخدادها بی طرفانه عمل می کند چون ذات خبرنگاری مبتنی بر بی طرفی است.

فرماندار تالش گفت: علاوه بر این یک خبرنگار باید همواره درکسب اعتماد و اعتمادسازی بین خبرنگار، منابع خبری و مردم خود تلاش کند.

وی افزود: خبرنگار و رسانه از آنجا که امانتدار جامعه در کسب، حفظ و انعکاس اطلاعات و اخبار هستند باید در راه این امانتداری از هیچ چیز دریغ نورزند.

حسینعلی زاده یادآورشد: در کنار تمامی اصول اخلاقی حرفه ای رسانه ای، اسلام رسالت اصلی خبرنگار و رسانه یعنی انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماع و تلاش برای بهبود اوضاع جامعه و کمک به توسعه اجتماعی با در نظر گرفتن مصالح و منافع جامعه را نیز همواره مورد تاکید قرار می دهد.

با وجود این رسانه به عنوان یک ابزار اطلاع رسانی در برهه ها و مقاطع مختلف از گذشته تا حال همواره توانسته ایفاگر نقش واقعی خود باشد به گونه ای که با تورق کتاب تاریخ و مطالعه رویدادهای مهم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره که منجر به شکل گیری یک نهضت، انقلاب یا حرکت ملی شده می توان ردپای رسانه ها را در این عرصه ها به خوبی مشاهده کرد.

همچنین حرکتهای شکل گرفته در برهه های مختلف با پشتوانه ابزار اطلاع رسانی آغاز و در ادامه مسیر نیز تداوم یافته است یعنی می توان نقش برجسته ابزارهای اطلاع رسانی را در این حرکتها و رویدادها لمس کرد و متوجه اهمیت این نقش شد.

وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیز از طریق ابزار اطلاع رسانی که در آن زمان اعلامیه ها، شب نامه ها و سخنرانی های مخفی و پنهانی این مهم را بر عهده داشتند شکل گرفته و باعث شد مردم با آگاهی به اهداف انقلاب وارد کارزار شده و جامعه خود را از چنگ استثمار و استبداد رها سازند. 

 

خبرنگاران باید شجاع، آگاه و متعهد باشند

همچنین با نگاهی به روزهای شکوهمند هشت سال دفاع مقدس می توان بیش از پیش به نقش چشمگیر رسانه ها و ابزارهای اطلاع رسانی واقف شد.

در این بین آنچه نقش مطبوعات و رسانه های جمعی را برجسته ساخته و می سازد وجود خبرنگاران شجاع، آگاه و متعهدیست که در مسیر آرمانهای اصیل خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و همواره سختی ها را به جان خریدارند.

نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی در این زمینه گفت: حرفه خبرنگاری بسیار با اهمیت و تاثیرگذار است و خبرنگار خدمتگزار، خادم و امانتدار می تواند منشا خیر برای جامعه باشد.

حسن تامینی نقش خبرنگاران را در آگاهی بخشی، رشد و توسعه جامعه ستود و افزود: خبرنگاران و صاحبان اندیشه و قلم در حقیقت منادیان آگاهی و دانایی و مروج حقیقت جویی و حقیقت گویی هستند و صداقت، دقت، شفافیت و هوشیاری از ویژگی های فعالان این عرصه است.

وی همچنین حرفه خبرنگاری را از مشاغل سخت و زیان آور دانست و اظهارداشت: فشارهای روحی، روانی و استرسهای شغلی در حرفه خبرنگاری یکی از مخاطرات مهم این حرفه است.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی ادامه داد: خبرنگاران با اطلاع ‌رسانی به‌ موقع و شفاف در تنویر و مهندسی افکار عمومی نقش بسزایی دارند و در این مسیر با‌ آگاه کردن مردم باعث نا امیدی و خنثی ‌شدن توطئه ‌های تبلیغاتی دشمنان می ‌شوند. 

 

رسانه موفق مدیون زحمات و تلاشهای بی وقفه خبرنگاران است 

به این ترتیب یک رسانه موفق در عرصه های مختلف خبری همواره خود را مدیون زحمات و تلاشهای بی وقفه خبرنگارانی می داند که در گرما و سرما و مواجهه با انواع ناملایمات و مشقت ها و بدون هیچ چشمداشتی در مسیر رسالتی که بر عهده دارد، گام بر می دارند.

در حالیکه این طیف از جامعه اطلاع رسانی باید به جهت نقشی که از آن برخوردار است بیش از پیش مورد حمایت مدیران رسانه ها قرار گیرد.

خبرنگاری، ابزار و اهرمی موثر برای پیشبرد منافع دست اندرکاران رسانه هاست از اینرو تربیت و آموزش خبرنگاران و گزارشگران چیره دست، اهمیت بالایی دارد.

خبرنگاران رسالت خطیری بر عهده دارند زیرا ارتباط دائم آنها با همه اقشار و طبقات جامع و نیز زیر نظر داشتن فعالیتهای مختلف با هدف انعکاس درست و دقیق رویدادها اقتضا می کند دقت، صراحت و صداقت به عنوان مشخصه های یک خبرنگار موفق را به همراه داشته باشد و از سوء استفاده و یا بی توجهی نسبت به این حرفه پر اهمیت اجتناب ورزد.

اخبار و رویدادها، عامل تعیین کننده ای در نگرشها، بینشها و موضع گیری های کلان است بنابراین ناقلان اخبار سهم مهمی در چگونگی اتخاذ تدابیر و موضع گیری های کلان می توانند داشته باشند زیرا این گروه قادرند با نوع و فرم تنظیم اخبار، میزان توجه و اعتنا یا بی اعتنایی گروه ها و مسئولان را نوسان بخشند. 

 

اطلاع رسانی دقیق و به موقع یکی از وظایف خبرنگاران است

اطلاع رسانی دقیق و به موقع یکی از وظایف خبرنگاران است تا ضمن ارتباط با مسئولان و دستگاههای اجرایی، مسائل مطرح در سیاست گزاری ها و طرحهای مختلف را به آگاهی جامعه رسانده تا از حقوق تک تک افراد جامعه دفاع کرده و تلاش و فعالیتهای نهادها در معرض قضاوت عموم قرار گیرد.

به هر حال ارتباطات امروزه به قدری حائز اهمیت است که گاهی عدم اعتنا به این مقوله مهم و یا بهره برداری نادرست و ناقص از آن می تواند بر سرنوشت ملت تاثیر گذارده و آن را به بیراهه کشاند بنابراین خبرنگاران و روزنامه نگاران به عنوان عضوی از نظام ارتباطاتی می توانند سهم مهمی در این زمینه ایفا کنند.

روز خبرنگار ؛ اخلاق رسانه از نگاه امام و رهبری

روز خبرنگار ؛ اخلاق رسانه از نگاه امام و رهبری
 

17 مرداد در تقویم ملی ایران بعنوان "روز خبرنگار" نامگذاری شده است. واژه "خبرنگار" یادآور زحمات خالصانه افرادی است که در راه اعتلای بشریت از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند و از هیچ خطری نمی هراسند. پیشینه ی تاریخی این روز به شهادت یک خبرنگار شجاع و "شیرمرد لر" یعنی محمود صارمی برمی گردد؛ در 17 مرداد 1377 خبرنگار شهید محمود صارمی (خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی "ایرنا" در مزار شریف افغانستان) به دست عوامل امریکا و نیروهای طالبان به شهادت رسید و به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی کشور، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد.

آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، در روز ۱۷ مرداد، ضمن تجدید عهد با مردم برای بیان صادقانه حقایق منطقه زاگرس میانی، این روز مقدس را به همه خبرنگارانی که برای اعتلای زندگی مردم لر بختیاری تلاش می کنند، تبریک می گوید؛ 

همکاران ارجمند! اعضای محترم باشگاه خبرنگاران بختیاری! روز حق بینی و حق نویسی؛ روز گام نهادن در وادی آگاهی و نیک اندیشی، روز اطلاع رسانی با سلاح قلم ... و روز خبرنگار را به شما و تمامی همکاران خود در صحنه اطلاع رسانی تبریک می گوییم.

به همین مناسبت، بخشی از رهنمودهای حضرت امام خمینی و  مقام معظم رهبری درباره رسالت رسانه ها و اخلاق رسانه ای را به همه خبرنگاران و کاربران ارجمند تقدیم می کنیم. 
 
رسالت مطبوعات و رسانه‏ ها در کلام امام خمینی (ره)
حرکت در مسیر خواست ملت، اساس کار مطبوعات و رسانه‏ها
به طور کلی در هر کشوری مطبوعات آن کشور و تلویزیون و رادیو آن کشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات باید ببیند که ملت چه می‏خواهد، مسیر ملت چیست، روشن‏گری از این طریق داشته باشد و مردم را هدایت کند.(۱)

شغل نویسندگی برای افراد شایسته یک واجب کفایی است
گویندگانی که هر جا ما داریم، در سرتاسر کشور، چه گویندگانی که از طبقه روحانی هستند و اهل منبر و چه گویندگانی که از سایر طبقات هستند و نویسندگان در هر جا که هستند، چه در حوزه‏های علمیه و چه در دانشگاه‏ها و چه در سایر جاها هستند، باید با گفتار خودشان و نوشتار خودشان به این کشور خدمت کنند. عذر نیست برای آن‏ها که چون من وارد به یک شغلی نیستم پس نویسندگی هم نکنم. شغل، امروز یک امری است که برای آن اشخاصی که شایسته هستند و ایران احتیاج به آن شغل‏ها دارد، واجب کفایی است.(۲)

نقش مطبوعات در تربیت جامعه و انعکاس آرمان ملت
نقش مطبوعات در کشورها منعکس کردن آرمان‏های ملت است. مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت می‏کنند و آرمان ملت را منعکس می‏کنند. در مملکتی که آن همه خونریزی شد و آن همه ملت ما خون دادند تا این که یک جمهوری اسلامی موافق آراء اکثریت قریب به اتفاق محقق شد و دست خائنین کوتاه گردید و دست چپاولگران قطع شد، اگر ـ مطبوعات ـ در مطبوعات بخواهند باز به پشتیبانی از جنایتکاران و خیانتکاران چیزی بنویسند، این مطبوعات ما نیست، این خیانت است. باید مطبوعات آن چه که ملت می‏خواهند بنویسند، نه آن چه که برخلاف مسیر ملت است مع الاسف در بعضی از مطبوعات چیزهایی که برخلاف مسیر ملت است و برخلاف آمال جامعه ملت است منعکس می‏شود و ما تاکنون به مسامحه رفتار کرده‏ایم و من امیدوارم که مطبوعات را خود صاحبان مطبوعات اصلاح کنند.(۳)

مطبوعات باید یک مدرسه سیّار و یک بنگاه هدایت باشند وضع کشور را در گذشته دیدید که چگونه بود، تمام چیزها در جهت اسلام‏زدایی بود خصوصا مطبوعات که وضعی داشتند که اگر مهلت پیدا می‏کردند طولی نمی‏کشید که همه چیز را از بین می‏بردند. امیدوارم با همت آقایان همه آن انحرافات از بین برود. مطبوعات باید یک مدرسه سیّار باشند تا مردم را از همه مسایل به خصوص مسایل روز آگاه نمایند و به صورتی شایسته از انحرافات جلوگیری کنند و اگر کسی انحرافی دید با آرامش در رفع آن بکوشد. به طور کلی مطبوعات باید یک بنگاه هدایت باشند، یعنی به صورتی که اگر دست مردم بیفتد مردم هدایت شوند، به خصوص روزنامه‏هایی مثل اطلاعات و کیهان و جمهوری اسلامی و آزادگان. باز تکرار می‏کنم دنبال این نباشند که من از شما تشکر کنم، تقدیر و تشکر من فانی است و از بین می‏رود. آن چه که باید همگی در نظر بگیریم رضای حق تعالی است و آن چه وظیفه من است دعاست. امیدوارم موفق و مؤید باشید.(۴)

نقش رسانه‏ها و مطبوعات در معرفی اسلام واقعی و پذیرش فطرت‏های سالم ما که می‏گوییم اسلام را ما می‏خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما می‏توانیم. اما آن که ما می‏توانیم این است که می‏توانیم به وسیله دستگاه‏هایی که داریم، به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروه‏هایی که در خارج می‏روند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک چیزی را القا بکنند، روی فطرت سالم خودش قبول می‏کند و قدرتمندها از همین معنا می‏ترسند. بنابراین ما یک وظیفه بسیار بزرگ بر عهده داریم. نه ما تنها، همه مسلمان‏ها و نه شما تنها، همه قشرهایی که در ایران و در خارج ایران هستند و متعهد به اسلام هستند، وظیفه بزرگی داریم و آن این که اسلام را آن طوری که هست، آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، آن طوری که در روایات و در قرآن ما هست، آن طور به مردم ارائه بدهیم و به دنیا ارائه بدهیم و همین خودش از هزارها توپ و تانک بیشتر می‏تواند مؤثر باشد. آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را بر می‏گرداند و این کار، این هنر از اسلام می‏آید و این هنر از احکام اسلام می‏آید، نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند، او نمی‏تواند کاری بکند و شما می‏بینید که با این که قدرت‏های بزرگ دارای آن قدرت‏ها هستند هر روز در دنیا دارند شکست می‏خورند.(۵)

تربیت انسان‏های متفکر و شجاع برای دفاع از آزادی و استقلال کشور
این نویسنده‏های ما، این گوینده‏های ما، این متفکرین ما، اگر بیدار شدند، حالا باید همه چیز فرمش تغییر بکند. مجله باید در خدمت کشور باشد، خدمت به کشور این است که تربیت کند، جوان تربیت کند، انسان درست کند، انسان برومند درست کند، انسان متفکر درست کند تا برای مملکت مفید باشد. مجله باید وقتی کسی بخواند، ببیند، اگر عکس دارد، عکسی باشد که تهییج کند برای این که مقابله با دیگران بکند. اگر مطلبی دارد، مطلبی باشد که بسیج کند این را برای حفظ استقلال خودش، برای حفظ آزادی خودش، برای حفظ مملکت خودش. اگر مجله، این مجله است، مجله اسلامی است و مجله جمهوری اسلامی. اگر مجله همان مسایل سابق است منتها حالا یک خرده تخفیفش داده‏اند لکن باز هست، اگر آن باشد نباید اسمش را مجله جمهوری اسلامی گذاشت، باید اسمش را مجله طاغوتی گذاشت.(۶)

مطبوعات و رسانه‏ها مربی جامعه اگر مطبوعات متحول بشود ـ و ان شاءاللّه‏ می‏شود و شده است ـ متحول بشود به یک مراکزی که بخواهند تقوا را در جامعه منتشر کنند، وقتی جوان‏ها و بچه‏های تازه‏رس ما وارد می‏شوند در میدان فعالیت اجتماعی، بروند دنبال روزنامه، روزنامه مربی باشد، گوش کنند به رادیو، رادیو مربی باشد، نگاه کنند به تلویزیون، تلویزیون مربی باشد، نگاه کنند به مجلات، مجلات، مجلاتی باشد که تربیت بکند، این جوان وقتی که به هر جا توجه کرد، دید که گوش و چشمش پر شده از تربیت، این‏طور بار می‏آید. اگر رها بشود، هرزه، بار می‏آید؛ اگر بکشندش در طرف فساد، می‏رود. آن طرف و اگر بکشندش در طرف صلاح، می‏آید این طرف.(۷)

مطبوعات و تربیت نیروی انسانی مفید آن که از همه خدمت‏ها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است، مجله‏هاست، رادیو تلویزیون است، سینماهاست تئاترهاست. این‏ها می‏توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد و می‏توانند مثل رژیم سابق باشند که همه چیز به هم ریخته بود و همه چیز در خدمت استعمار بود، آن‏ها خودشان هم نمی‏دانستند، خیلی‏ها خودشان نمی‏دانستند، نمی‏دانست که این عکسی که از این زن لخت می‏اندازد چند تا جوان را آشفته می‏کند، از بین می‏برد. در هر هفته‏ای که یک مثلاً مجله‏ای در می‏آید که در آن ده تا عکس کذاست، این چند نفر از جوان‏های ما را از دست ما می‏گیرد. یا خودشان هم متوجه نبودند یا خودشان هم از آن‏ها بودند ما چه می‏دانیم. اگر خودتان را متحول کردید، کشورتان را هم می‏توانید نجات دهید، اگر به همان حال باشید و اسمتان را عوض کردید، با اسم نمی‏تواند یک کشوری اداره بشود، با لفظ، با لفظ جمهوری اسلام، با رأی به جمهوری اسلام نمی‏تواند یک مملکتی اسلامی بشود. مملکت اسلامی محتوایش باید اسلامی باشد. شما هم که مجله می‏نویسید می‏توانید خدمت کنید، جوان‏ها را برومند کنید با مقالاتتان، مقالات صحیحتان، دنبال این باشید که از نویسنده‏های متعهد اسلامی و انسانی نیرو بگیرید، مقالات صحیح بنویسید، درد و دوایش را بنویسید، همه چیز را انتقاد کنید.(۸)

مسؤولیت مطبوعات در هدایت جوانان باید جوان‏های ما، نسل فعلی، نسل آینده را تربیت کنند... باید مجله راه بیندازید که وقتی جوان‏ها باز می‏کنند شکل و صورت و عکس‏های مجله و تیترهای مجله طوری باشد مقابل آن که پنجاه سال ما را به نابودی کشید. شما باید جبران آن خرابی پنجاه سال را بکنید. پنجاه سال جامعه ما هر مجله‏ای را باز کردند و یا گوش به رادیو و تلویزیون دادند همه انحرافی بود، همه برای این بود که از جوان‏ها مبادا جوان صحیحی ساخته شود، که خداوند به داد شما رسید و مسایل جهش پیدا کرد. این‏ها دنبال این هستند که انقلاب را برگردانند به جای اولش. هر کس مجله می‏خواهد بنویسد باید مجهز باشد که این نسل آینده را تربیت کند. برای نسل آینده فکری بکنید. اسلام همه نسل‏ها را مکلف می‏داند. پیغمبر اسلام مکلف بودند برای همه نسل‏ها. همچنین ما مکلفیم که برای نسل‏های آینده کار کنیم. باید تربیت ما از اولاد، در خانه و دبستان و دبیرستان‏ها باشد.(۹)

تشویق اشخاص فعّال و مبتکر، اساس کار مطبوعات رادیو تلویزیون و مطبوعات مال عموم است ـ چنانچه شما هم همین اعتقاد را دارید که عموم بر آن‏ها حق دارند ـ از این جهت من به سهم خود خیال دارم که راجع به من کم باشد، مگر در مواقع حساسی که لازم است که آن هم باید از ما سؤال شود که آیا مطلبی را باید نقل بکنند یا خیر؟ والاّ آن چه خوب است در رادیو تلویزیون و مطبوعات باشد، آن است که برای کشور اثری داشته باشد. مثلاً اگر زارعی خوب زراعت کرد و زراعتش خوب بود، شما این شخص را به جای مقامات کشور در صفحه اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است، این منتشر بشود، و یا کارمندی خوب کار کرد، و یا اگر طبیبی عمل خوبی انجام داد، عکس او را در صفحه اول چاپ کنید و بنویسید که این عملش چطور بوده است. این باعث تشویق اطبا می‏شود و بیشتر دنبال کار می‏روند. یا مثلاً اگر کسی کشفی کرد، باید مفصل با عکس و مطلب باشد ـ یا اگر کسی سارقی را دستگیر نمود، و یا یک کشاورز و یا هنرمند و یا جراح ـ که متأسفانه نه اسمشان است و نه عکسشان! در حالی که این‏ها لایقند تا در روزنامه‏ها مطرح شوند. خلاصه، باید اساس تشویق، اشخاصی باشد در این کشور فعالیت می‏کنند؛ این‏ها به کشور حق دارند، به این روزنامه‏ها حق دارند، به رادیو تلویزیون حق دارند. ولی ماها نسبت به آن‏ها حقمان کم است. البته، آن چه من می‏گویم راجع به خودم است، به دیگران هیچ کاری ندارم، آن‏ها اختیارش با شما و با خود آن‏هاست. من میل ندارم رادیو هر وقت باز می‏شود اسم من باشد، مدت‏هاست که از این جهت متنفرم، این کار غلطی است، به اندازه متعارف نسبت به همه خوب است زیادی‏اش مضر است، این به ضرر مطبوعات است و مطبوعات را سبک می‏کند. اشخاص، شخصیت‏هایشان با خودشان است، این طور نیست که اگر اسمشان زیاد و کم مطرح گردد، شخصیتشان زیاد یا کم شود. در ایران هر کس با هم باشد کس معلوم است چه جوری است. بنابراین، آن چه راجع به خودم می‏گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است.(۱۰)

روزنامه‏ها مال طبقه سوم است باید با اخبار مردم را تعلیم کرد و باید اخبار به صورتی باشد که مفید باشد، باید کاری شده باشد تا اخبار باشد. آن اشخاصی که در اطراف ایران زحمت می‏کشند، وقتی خبرشان را دادید تشویق می‏شوند. این طور نیست که همه للّه‏ کار کنند و چه بنویسید و چه ننویسید، فرقی نکند. ما مکلفیم تا افراد را در هر رشته تشویق کنیم تا امثالشان زیاد شود. اگر مطلبی از این طبقه‏ها در روزنامه‏ها آمد، روزنامه آبروی خوبی پیدا می‏کنند. روزنامه‏ها مال طبقه سوم است، مال طبقه اول نیست و این هم نیست که همه‏اش مال حکومت باشد و از چیزهای حکومتی بنویسید، این صحیح نیست. به نظر من روزنامه‏ها برای همه مردم است و همه مردم در آن حق دارند و می‏شود گفت که گاهی جای دیگران غصب می‏شود، ـ البته بدان معنای غصب نه! ولی نظیر آن ـ این عرض من است.(۱۱)

خدمت به مستضعفین ای قشرهای روشن‏فکر و ای قشرهای نویسنده! قلم‏ها و گفتار خودتان را در راه این مستضعفین صرف کنید. ای دانشمندان ما! ای دانشجویان ما! ای فرهنگیان ما! ای دانشگاهیان ما! اجتماعات خودتان را برای راه این مستضعفین تقویت کنید، شما بودید که این همه خدمت کردید و این همه خون دادید و این همه حبس رفتید و این همه زجر کشیدید برای خلاصی از یوغ دشمنان، خلاصی از چپاولگری چپاولگران، نگذارید زحمات خودتان هدر برود، قلم‏ها را در راه خدمت به این خلق به کار بیندازید، گفتار را در راه خدمت به مستضعفین و اعمال را در خدمت به مستضعفین.(۱۲)

توجه به خواست ملت باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه می‏خواهد، خودمان بخواهیم حکم بکنیم باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه می‏خواهد خودمان بخواهیم که حکم بکنیم که این ملت ما فلان چیز را می‏خواهد، این حرف غلطی است، حرف صحیح این است که ما مطالعه کنیم، در حال ملت، گوش بدهیم به صدای ملت ببینیم چه می‏خواهد؟ یک ملتی که همه فریاد می‏زنند که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کرده‏اند، برای این قیام کرده‏اند که دموکراسی باشد، در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش، اما ما می‏بینیم که همه مردم دارند می‏گویند که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم، ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هر چه دلمان می‏خواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرف‏ها را دارند می‏زنند، یک چیز دیگر را ما، گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است.(۱۳)

نقش مطبوعات در برچیدن مراکز فحشا اگر مطبوعات جوان‏ها را نکشاند به طرف فحشا و ببرد طرف صراط مستقیم، مراکز فحشا هم برچیده می‏شود.(۱۴)

بیان خدمات جمهوری اسلامی در مطبوعات
از مسایلی که در مطبوعات لازم است این است که مقداری از اوراق خودشان را صرف این کنند که جمهوری اسلامی چه کرده است.
شما می‏بینید که الان آن اشخاصی که می‏خواهند به جمهوری اسلامی صدمه بزنند، راه افتاده‏اند که این رژیم هیچ کاری نکرده است و این همان رژیم شاهنشاهی است و فرقی با رژیم شاهنشاهی ندارد حتی بعضی از نویسنده‏های متعهد مسلمان که آدم‏های صحیح و باسوادی هستند شرح مفصلی نوشته‏اند راجع به این که جمهوری اسلامی حالا هم، همان کارهای سابق را می‏کند، این‏ها نگاه نمی‏کنند ببینند حالا چه شده است.(۱۵)

لزوم قدردانی از مردم و مأمورین مبارزه با خرابکاری
اگر در رژیم سابق یک خانه تیمی کشف می‏شد، می‏دانید که چه هیاهویی راه می‏انداختند؟ امروز چه؟ من این را یک ظلم می‏دانم که فرزندان عزیز ما این گونه شبانه روز کار کنند و در رادیو و تلویزیون و روزنامه‏ها فقط چند کلمه بگویند و رد بشوند. همین، فقط گفته شود که چه شد، بدون تشکر از مردم ما که با مأمورین همکاری داشتند و بدون تشکر از تمام دست اندرکاران. امروز پاسداران عزیز ما برای کشف خانه‏های تیمی آن همه کشته می‏دهند تا خانه‏ای کشف شود و محل فسادی از بین برود، من از آن‏ها تشکر می‏کنم.(۱۶)

آموزش راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزاد منشانه رسانه‏های گروهی به ویژه صدا و سیما، این مراکز آموزش و پرورش عمومی می‏توانند خدمت‏های گرانمایه‏ای را به فرهنگ اسلام و ایران نمایند. بنگاه‏هایی که شب و روز ملت در سراسر کشور با آن‏ها تماس سمعی و بصری دارند، چه مطبوعات در مقالات و نوشتارهای خود و چه صدا و سیما در برنامه‏ها و نمایشنامه‏ها و انعکاس هنرها و انتخاب فیلم‏ها و هنرهای آموزنده باید همت گمارند و بیشتر کار کنند و از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند تا در راه تربیت صحیح و تهذیب جامعه، وضعیت تمام قشرها را در نظر گرفته و راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامه‏ها به ملت بیاموزند و از هنرهای بدآموز و مبتذل جلوگیری کنند.(۱۷)

بسیج ملت‏ها برای اخراج ستمگران از صحنه در این دنیای مسموم که نفس کشیدن در آن مرگ تدریجی است، تکلیف ملت‏های در بند این ابرقدرت‏ها و انگل‏های آنان چیست؟ باید بنشینند و این صحنه‏های جنایتکار را تماشا کنند و با سکوت مجال دهند که دنیا در آتش بسوزد؟ آیا روحانیون، نویسندگان، گویندگان، روشن فکران ، متفکران از هر ملت و مذهب که هستند، در این زمان تکلیفی انسانی، مذهبی، ملی و اخلاقی ندارند و باید نقش تماشاگر را در کشورهای خود ایفا کنند؟ و یا آن که باید این سران و سردمداران با گفتار و نوشتار خود، ملت‏های مظلوم در بند را بسیج کنند تا ستمگران را از صحنه خارج نمایند و حکومت را به دست مستضعفان بسپارند، چونان که در ایران با همّت ملت بزرگوار شد.(۱۸)

مقابله با گسترش سلاح‏های هسته‏ای باید برای آتیه دنیا، امروز توده‏های مردم، نویسندگان، گویندگان، فکر بکنند و مردم را آگاه بکنند به این خطری که تمام بشریت را تهدید می‏کند، آگاه کنند همه توده‏های دنیا را که این خطر بزرگ پیش است و اگر این ابرقدرت‏ها در این حالی که هستند و مشغول تهیه سلاح‏های بزرگ اتمی و غیر آن هستند، به همین حال باقی باشند، دنیا ممکن است که به خرابی بکشد و عمده ضررش به ملت‏ها برسد.
باید هر کس در هر جا هست، نویسنده‏هایی که هستند، روشن‏فکرانی که هستند و علمایی که در همه قشرهای دنیا هستند و دانشمندان، مردم را به این خطر آگاه کنند تا بلکه خود مردم و توده‏های مردم در مقابل این دو قدرت بایستند و این سلاح‏ها را جلوگیری کنند. و این که زمزمه این هر وقت شده است و می‏شود، مدت‏ها در این حرف هست که می‏خواهیم تحدید این سلاح‏های اتمی را بکنیم و می‏خواهیم تفاهم کنیم به این که این سلاح‏های اتمی با موشک‏های عظیمی را که تازه درست شده است، جلوی این را بگیریم؛ هر دوی این‏ها شر است و آمریکا هم همین نظر را دارد که شوروی را اغفال کند و آن سلاح‏ها را در غرب و در هر جایی که دست دارد، این سلاح‏ها را مهیا کند برای یک روزی که با فشار یک دگمه، دنیا به آتش کشیده بشود. امروز باید مردم دنیا توجه به این مشکل بزرگ دنیا بکنند و هر قشری، نویسنده‏ای، مطبوعات، در سر تا سر دنیا دنبال این مطلب باشند و مردم را بیدار کنند که در مقابل این کارهایی که این‏ها می‏کنند، درست قیام کنند. البته کم و زیاد الان هستند قشرهایی که تظاهر می‏کنند بر ضد این سلاح‏ها، لکن باید همه مردم قیام کنند تا بتوانند کاری انجام بدهند.(۱۹)

صرفه‏جویی در وقت و بیت‏المال مطبوعات باید این توجه را داشته باشند که چیزهایی که برای ملت مفید نیست در روزنامه‏ها ننویسند، کاغذ صرف این نکنند، وقت صرف این نکنند. باید رادیو تلویزیون توجه به این معنا داشته باشد که این از بیت‏المال مسلمین است، باید وقتش صرف چیزهایی که مربوط به مصالح مسلمین است، نشود؛ مسؤولیت دارد این‏ها.(۲۰)

نشریات مفید و اصلاح اخلاق جامعه نشریه، بسیار خوب است در صورتی که محتوای آن محتوای آموزنده باشد و دست اندرکاران آن متعهد باشند، این نشریه رأس همه امور می‏شود. انسان اگر انصاف داشته باشد، باید به خاطر مردمی که قلم‏ها را برای این‏ها آزاد گذاشته‏اند، از قلم و قدمش استفاده کند و دیانت هم اقتضای همین را می‏کند. ما باید نشریاتمان مفید باشد و اخلاق جامعه را اصلاح کنیم.(۲۱)

همه نویسندگان مکلفند به حفظ نظام من به همه اشخاصی که قلم در دستشان است، زبان گویا دارند می‏خواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آن‏ها، زبان آن‏ها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت، سر دولت و ریاست جمهور و این‏ها نیست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است؛ آقای خامنه‏ای سلمه‏اللّه‏ باشند رییس جمهور یا یک کس دیگر، آقای موسوی نخست وزیر باشند یا یک کس دیگری، این مطرح نیست، مطرح نظام جمهوری اسلامی است، ما مکلفیم به حفظ او، همه نویسنده‏ها مکلفند به حفظ نظام.(۲۲)

رسالت خطیر رسانه‏های گروهی در حفظ آرامش کشور ما الان در ایران احتیاج به آرامش داریم، اگر ما بخواهیم که این نهضت پیروز بشود، باید ما آرامش این مملکت را حفظ بکنیم، باید همه قشرها متوجه باشند که آرامش را حفظ کنند، نباید به جان هم بریزند و هم را چیز بکنند، ارشاد باید بکنند، تلویزیون باید ارشاد بکند، رادیو باید ارشاد بکند، روزنامه‏ها باید ارشاد بکنند، روزنامه‏ها نباید یک چیزهایی را که موجب تهییج مردم است و موجب انحراف مردم است در آن جا بنویسند، رادیو نباید این کار را بکند، باید ارشاد بکنند و در عین حال مردم را متوجه به این بکنند که ما دشمن داریم و دشمن دنبال این است که تشنج پیدا بشود، باید از تشنج‏ها جلوگیری کرد و باید آن اشخاص منحرف را ارشاد کرد و اگر ارشاد نشدند، آن‏ها را منزوی کرد، بی‏اعتنایی کرد به آن‏ها. هر دفعه‏ای که شما یک طوری بکنید که با شدت رفتار کنید، آن‏ها مظلومیت به خودشان می‏دهند و برای ما ضرر دارد. باید هم مسایل را گفت و هم آرامش را حفظ کرد، هم مطالب را مردم بدانند (گویندگان باید بگویند) و هم آرامش را باید حفظ بکنند.(۲۳)

رسالت تاریخی نویسندگان و شعرا امروز تکلیف همه شما آقایانی که از خارج تشریف آوردید، شعرای شما، نویسندگان شما، گویندگان شما، این است که شعرا در اشعارشان قضایای این انقلاب را منعکس کنند، اگر توانستند در مجامع عمومی و اگر نتوانستند حتی در مجامع خصوصی هم محفوظ بماند برای نسل‏های آتیه‏ای که فرزندانشان الان بعضی‏شان از کوچولوهایی که در ۲۲ بهمن متولد شده‏اند و آن‏هایی که در طول تاریخ می‏آیند.
باید مردم جهان را، مستضعفان جهان را آگاه کنید، آگاه کنیم به این که چه مصایبی بر این‏ها وارد شده است و در تحت چه شرایطی زندگی می‏کنند و آنان که به آن‏ها حکومت می‏کنند تحت چه شرایطی هستند و وضع زندگی مالی‏شان چطور است. و آن‏هایی که از دولت‏های اسلامی هستند، ذخایر خودشان را به کجا خرج می‏کنند و در جیب کی می‏ریزند در عین حالی که ملت‏های آن‏ها گرسنه هستند، ملت‏های آن‏ها فقیر هستند و بسیاری از آن‏ها از گرسنگی تلف شدند و این‏ها ذخایر خودشان را، ذخایری که مال خود این ملت است و آن‏ها غاصب هستند، به جای این که برای ملت خودشان ولو عشری از اعشار آن را خرج می‏کردند و این‏ها به رشد می‏رسیدند، تمامش را تسلیم می‏کنند به آن‏هایی که دشمن اسلامند.
شعرا در طول تاریخ باید بنویسند این امور را و به شعر، مردم را بیدار کنند و نویسندگان اگر می‏توانند در نطق‏ها و نوشته‏های خودشان، در مجامعی که می‏روند در شهرهای خودشان، در کشورهای خودشان مسایل ایران را ابلاغ کنند و اگر نمی‏توانند در کتب و رساله‏های خودشان ثبت کنند که بعدها وقتی که مردم در نسل‏های بعد می‏آیند، ببینند که دشمن‏های آن‏ها کی هست و دوستان آن‏ها کی و تکلیف آن‏ها با دوستانشان و دشمنانشان چیست.
اگر ما در تبلیغ قصور کنیم، اگر ما در گفتن و نوشتن شعر و نثر و همه نحو نوشتن و گفتن قصور کنیم، ما مدیون نسل‏های آینده هستیم که ممکن بود با نوشته‏های شما، با نوشته‏های نویسندگان عزیز و با اشعار آن‏ها، بیدار بشوند و مطلع بشوند بر این که بر این ملت‏ها در این زمان چه گذشته است و ماها چه تحمل رنج‏ها کردیم، بلکه آن‏ها درصدد علاج برآیند، و امروز نیز ما باید درصدد علاج برآئیم.
همه شما و همه ملت‏های ضعیف دردها را می‏شناسند، می‏دانند که از کجا صدمه می‏بینند و کی به آن‏ها صدمه می‏زند و چه رژیمی آن‏ها را تحت فشار قرار می‏دهد و درمان را باید بدانند که تا جهان، مبتلا به این جنایتکاران است و وابستگان به این جنایتکاران، روی خوش نخواهد دید.(۲۴)

هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه مظلوم بقیع ( ع )

الـسلام علـیکم یا اهل بیت نـبوة(علیـهم السـلام)

هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه مظلوم بقیع به دست وهابیت است.
به شرحی در این زمینه میپردازیم:

در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر ، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق(علیه السلام) و بسیاری قبور دیگرپرداختند . ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق)علیهم السلام)قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند.


طبق نقل تاریخی آن ها در این حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و ... به یغما بردند . و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود . صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب "تاریخ امملکه العربیه السعودیه کما عرفت" بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد : در سال 1216 امیرسعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بیشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلی به نام ابیض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از دیگر مورخان وهابی درباره حمله به کربلا چنین می نویسد: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند." 

جالب این جاست که مورخ مزبور نام کتاب خود را "عنوان المجد فی تاریخ نجد" گذاشته و از این وقایع به عنوان نشانه‌های مجد و شکوه و عظکت وهابیت یاد کرده است!

اما این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آن‌ها نبودند که وهابیان آثار مجد و شکوه خود را در آن به نمایش گذاشته‌اند، مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امام نماند. "جمیل صدقی زهاوی" در خصوص فتح طائف می نویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرس سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانه‌ها کسی باقی نماند، به دکان‌ها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتاب‌ها را که در میان آن‌ها تعدادی مصحف شریف و نسخه‌هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پیمال کردند."

سرزدن این قبیل امور از پیروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نیست! تابعان کسی که همه مسلمانان را کافر و مشرک می دانست و مکه و مدینه را قبل از آنکه به دست وهابیان بیافتد، دارالحرب و دارالکفر!می دانست. در کتاب "الدررالسنیه" می خوانیم:

"وی - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله نهی می‌کرد و از شنیدن آن ناراحت می‌شد. صلوات فرستنده را اذیت می‌کرد و به مردم را موعظه می‌کرد و می‌گفت: خداوند به آسمان دنیا می‌آید، همان گونه که من اکنون فرود می‌آیم! سپس یک پله از منبر پائین می‌آمد!"

عقاید او آنچنان سخیف و بی‌مقدار بود که خود اهل سنت وی را به زندان افکندند و در رد او کتب متعددی را به رشته تحریر درآوردند.

این قطره‌ای کوچک از مرداب اعتقادات و عملکرد وهابیان در طول این سالیان است. در طول این دوران دانشمندان زیادی چه شیعه و چه سنی به نقد عقاید وهابیت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. یکی از شبهات آنان مسأله‌ی بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد یا غیر آن را بر قبر حرام  می‌دانند. در این نوشتار سعی می کنیم پاسخی مناسب به شبهه‌ی مذکور بدهیم. نخست آنکه: این شبهه‌ی آنان را صریح آیه‌ی 21 سوره کهف دفع می‌نماید، که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مومنانی که می‌خواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند می فرماید: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا (بی تردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا می کنیم) دوم آنکه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیاء گذشته وجود داشت. از جمله می‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسی در بیت المقدس اشاره نمود. جالب اینجاست که خلیفه دوم که طبق نظر این آقایان از صحابه است و معصوم، خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد


اما به راستی قومی که در تاریخ نه چندان طولانی خود، چنان که از زبان مورخین خودشان شنیدیم قرآن‌ها را در خیابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پیروان علی علیه السلام و سایر خلفا فرقی نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو می کردند، شایستگی این را دارند که مخاطب یک استدلال قرآنی و یا حتی تاریخی قرار گیرند؟!

حتی او دستور داد مرد نابینای متدینی را که مؤذن بود و صوت خوشی داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پیامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسیاری از کتب مربوط به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله را به آتش کشید و به هریک از پیروانش اجازه می داد قرآن را مطابق فهم خود تفسیر کند."

ثواب قرض دادن پول به دیگران

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
وام دادن به مومن غنیمت است و باعث می‌شود انسان به سمت خیر حرکت کند. انسان مومن هرگز دست برادرش را در رابطه با مسائل مالی تا جایی که در توانش است، رد نمی‌کند.

به گزارش ایسنا، تعاون و همکاری کردن یکی از اصول پسندیده دین اسلام است که توجه به آن می‌تواند مشکلات مردم را رفع کند. در آیه 5 سوره مائده وارد شده که برای دست یافتن به نیکوکاری و پرهیزگاری به یاری یکدیگر برخیزید این یاری و کمک می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد که یکی از آنها وام دادن به دیگران است.

خداوند در آیه 57 سوره حدید خطاب به بندگان می‌فرماید: کیست آن کس که به صورتی نیکو به خداوند وام(قرض الحسنه) بدهد تا آن را برای او دو چندان کند، و مزدی کریمانه بهره او شود.

خداوند در آیه 2 سوره بقره فرمود:‌ اگر ( وام‌گیرنده) گرفتار سختی و تنگ‌دستی باشد، باید به او مهلت دهند تا فراخ دست شود.

پیامبر (ص) نیز در حدیثی می‌فرمایند: پاداش صدقه 10 برابر، وام دادن 18، کمک به دوستان 20 و کمک به ارحام 24 برابر است.

پیامبر (ص) همچنین در در حدیث دیگری فرمودند: هر کس که برادر مسلمانش نیازی به وام‌گرفتن از او پیدا کند و به او وام ندهد، خدا بهشت را بر او حرام خواهد کرد.

حضرت مسلم بن عقیل ( علیه السلام ) سفیر سید الشهداء (علیه السلام ).

اولین شهید :

 

حضرت مسلم بن عقیل ( علیه السلام ) سفیر سید الشهداء (علیه السلام ).

 

کتب تارخى زمان مشخصى براى ولادت ایشان ذکر نمى نمایند، اما قراین موجود ، ولادت ایشان را در سال ( ٢٥ هجری) اثبات مى کند ، ولذا در اکثر کتب تالیف شده در مورد حادثه کربلا آمده است که ایشان درهنگام شهادت در کوفه (٣٥ سال) داشتند.

بیهقى ودیکر مؤرخان این امر را در بحثشان از انساب تایید مى کنند ودیگر مؤرخین عمر ایشان را  ٣٨ سال مى دانند . اما قول مور تایید سیره نگاران همان ٣٩ سال است.

مادر ایشان به نام ( علیّه ) خوانده مى شدند که از خواندان شاهان نبط بوده اند وپدر ایشان عقیل بن ابی طالب است. عقیل فرزندان دیگری از زنان دیگر نیز داشته است ولى هیچ  کدام در فضل وکمال به جاى حضرت مسلم بن عقیل (ع) نمى رسند.

 

masjed-alkufa-1430-1-5.jpg

 

شهر مدینة در روز ولادت ایشان غرق نور وسرور بود وخواندان ابو طالب تولد ایشان را بسیار خوشایند داشتند.

حضرت مسلم  (ع) دردامان پر مهر حضرت امیر المؤمنین علی (ع ) روزگار کودکى را سپری نمودند واز ایشان کتب فیض وکمالات نمودند به گونه ای که امیر المؤمنین (ع) در بسیاری امور بر این شماگرد به حقشان اعتماد می نمودند وبا شجاعت وقهرمان وکمالات که در او مشاهده نمودند , حضرت مسلم را یکی از کارگزاران خود در حکومت علوی قراردارند.

اکثر کتب تاریخ اسلام نقش حضرت مسلم (ع) را در جنگ جمل در کنار دیگر پسر عمویان خود مانند امام حسن (ع) وامام حسین (ع) ومحمد بن الحنفیه وعبد الله بن جعفر وعبد الله بن عباس غیر قابل انکار دانستنه اند.وایشان را از صلابه داران لشگر امیر المؤمنین (ع) ذکر نموده اند وایشان را در علم وعمل وشجاعت وکم نظیر دانسته اند.

ایشان در جنگ صفین نیز دست از همراهی با علی (ع) برنداشتند وبا تجربه جنگهایی پیشین , یکی از رهبران جنگ صفین بوداند.

بعد از شهادت امیر المؤمنین (ع) جناب مسلم (ع) از یاران نزدیک امام حسن (ع) وامام حسین (ع) بودند.

وشایسترین فرد برای نمایندگی وسفارت از طرف امام (ع), کسی نبود جز حضرت مسلم (ع).

امام حسین (ع) در نامه خود به اهل کوفه فرمودند : (( به درستی که به سوی شما فردی را فرستادم که برادر وپسر عموی من است واو مورد وثوق من است , از او اطاعت نموده وبه کلام او گوش سپارید ....)).

 alkufa_1_197.jpg

 

چه مقامی بالاتر از اینکه شخص مورد وثوق واطمئنان امام معصوم (ع) باشد؟ این مقامی است که حضرت مسلم (ع) بافداکاریهای بسیار واز خود گذشتگیهای   فراوان  به آن دست یافتند .

حضرت مسلم (ع) به بهترین شکل وظیفه خود را در نمایندگی از امام  حسین (ع) انجام دادند , ایشان پیام امام (ع) را به تمام کوفه رساندند , کوفای که در ان زمان مرکز سرزمین های اسلامی با انواع اقوام وقبایل گوناگون بود.

حضرت مسلم بن عقیل (ع) در اثر تبانی های سیاسی بین عبید الله بن زیاد  ( لعنه الله ) ودیگر مزدوران وابسته به دستگاه ظالم بنی امیه به شهادت رسیدند وجناب هانی بن عروه (ع) که از اولین پیوستگان به نهضت امام حسین (ع) بودند, راه مسلم (ع) را ادامه دادند ودر دفاع از جناب مسلم (ع) در مقابل حکومت ظالم بنی امیه , و مزدوران مانند عبید الله بن زیاد ( لعنه الله ) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .

بعد از شهادت مسلم (ع) وهانی بن عروه (ع), ابن زیاد ( لعنه الله ) دستور داد که جسدشان را در نزدیکی دار الإماره دفن کنند تا ماموران به راحتی بتوانند مانع زیارت قبور آنان گردند واز به پاداشت مجالس عزادارای ممانعت به عمل أورند چون می دانستند که کوفه محل ومرکز شیعیان ومحبین علی (ع) واهل بیت (ع) است واگر با زور و زر وتزویر بر مردم شیعه این دیار تسلط پیدا نکنند هر آینه  امکان پدید آمدن نهضتی دیگر ادامه دارد .

درست است که شهر کوفه در آن زمان تحت تاثیر بعض فریبیها کشت ولی باگذشته زمان حق وحقیقت آشکار خواهد گشت وزمینه تحولات عظیم بدید خواهد آمده , درست مانند قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی وهمجنین قیام مختار ثقفی که در اثر حوادث کربلا اتفاق افتاد .

همجنین قیام زید بن علی (ع) را نباید از یاد برد وباید به یادداشت که کوفه محل جزر ومدهای تاریخی وتحولات مرکزی تاریخ اسلام است ولی بااین احوال بهیج گاه ولایت مداری ومحبت ورزی شیعیان این دیار کمرمگ نگشت وکمرنگ نخواهد شد.

ابن زیاد کوفه واهالی آن را به خوبی می شناخت واز ترس شورش آنان , محل دفن حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) را در نزدیکی دار الاماره  قرارداد تا آن محل جایگاه تجمع شیعیان نگردد .

حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) در درب ورودی مسجد روبروی یکدیگر دفن گشتند.

درود وسلام خداوند بر آنان باد .

 

 

 masjed-alkufa-1430-1-4.jpg

 

 

ساختمان های  متعدد مرقد مطهر مسلم بن عقیل (ع) :

 

ابن جبیر که از جهانگردان وسفرنامه نویسان معروف است , می گوید : در سال ٥٨ هـ به شهر کوفه رفتم ودر آن جا ساختمان های زیبائی یافتم که از آن جمله می توان به مسجد بزرگ اشاره کرد . من مسجدی را سراغ ندارم که ستون هایش به این طول وسقفش به این بلندی باشد.

در سمت شرقی مسجد اتاق کوچکی قرار دارد که با چند بله به آن وارد می شوند ودر آن اتاق مرقد مسلم بن عقیل (ع) وجود دارد وقبرهای دیگری در بیرون از مسجد موجود است که متعلق به بعضی از زنان خواندان هاشمی است .

باسازی مرقد مطهر حضرت مسلم (ع) بدون وقفه در طول تاریخ ادامه داشته است وبه تدریج ضریحی برروی قبر گذاشته شد . شیخ محمد حرز الدین در کتابش : ( مراقد المعارف ) می گوید : ( اطلاع بیدا کردم از ضریحی که از جنس مس ساخته شده بوده وبرروی آن ابیات از شعر عبد الله بن الزبیر حک شده بود ) . ضریح دیگری نیز از زمان قدیم به جا مانده است که در سال ١٠٥٥ هـ ساخته شده وبانی بزرگوار آن زنی به نام : ( ام افافان العثمانی ) بوده است .

برروی این ضریح اشعاری به زبان فارسی در مدح حضرت مسلم بن عقیل (ع) نقش بسته است.

از دیگر آثار کشف شده از این مرقد مطهر می توان به سنگ بزرگ وسفیدی اشاره کرد که قبر حضرت مسلم (ع) را احاطه می نمود , وبعد از گذاشتن این سنگ , ضریحی از جنس نقره نیز برگرداگرد قبر مطهر نصب گردید. گنبد حرم مطهر حضرت مسلم (ع) نیز در طول تاریخ شاهد بازسازی های مکرر بود وگنبد فعلی در زمان نزدیک به زمان مرحعیت سید محسن حکیم ( ره) ساخته شد .

 

 masjed-alkufa-1430-1-9.jpg
 

تدبیر الهی :

 

خداوند در قرآن کریم می فرماید : (یریدون ان یطفؤوا نور الله بافواههم ویابى الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون) ( توبه : أیه 32).

( می خواهند نور خداوند را با دهان هایشان خاموش کنند ولی خداوند نور خود را خواهد رساند).

اراده الهی برتر وبالاتر از اراده افسان ها است. عبید الله بن زیاد با دفن حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) در درب ورودی مسجد , می خواست که قبور این دو عبد صالح را از دید مردم دورساز ولی اراده خداوند این قبر دو مطهر را منبع ظهور نور خود قرار داد واین مرقد جایگاه افاضه الطاف الهی واز حرمهای شریف گشتند.

دو گوهر که در کنار مسجد کوفه می درخشند : مسجد کوفه وقبور این دو شهید گلستان از گلستان های بهشت است.

شهر کوفه با وجود این دو منبع نور الهی در آن جایگاه نشر معارف اسلام گشت به گونه ای که محل تجمع بزرکترین گروه از شاگردان امام صادق (ع) گشت واز آن روزها تا زمان ها این حلقه درس وبحث وعلوم ومعارف اهل بیت (ع) ادامه داشته ودر حوزه علمیه نجف اشرف متمثل است.

 

masjed_alkufa_9.jpg

 

 

طلا کاری گنبد مطهر :

در سال ١٣٨٤ هـ گروهی از مؤمنین ومحبین اهل بیت (ع) , به همراهی حاج شیخ طعمه یاسین الکوفی به در خواست مرجع وقت حضرت آیۃ الله سید محسن حکیم ( ره ) , اقدام به طلا کاری گنبد مطهر حضرت مسلم (ع) نمودند .

این گروه عده ای از طلاسازان ومعماران را برای ارزیابی کار قراردادند ونظر این گروه به بزرگ نمودن قبه وتعمیر اساس آن , قبل از طلاکاری تعلق گرفت.

حاج محمد رشاد میرزا هم به محض شنیدن این خبر واطلاع از رضایت آیۃ الله حکیم (ره) به نزد ایشان رفت وتمام مخارج بنای گنبد ودیگر را تبنی نمود وبه این ترتیب بنای گنبد بر عهده ایشان وطلا کاری آن بر عهده آیۃ الله حکیم (ره) افتاد.

در سال ۱٣۸٥ هـ کار ساخت گنبد جدید وتعمیر اساسی حرم مطهر تکمیل شد وارتفاع گنبد به ١٨ متر بالاتر از سطح حرم و٢٨ متر بالاتر از سطح زمین رسید .همچنین در این زمان رواقی ساخته شد که از ٣ طرف حرم مطهر را احاطه می کند واز جهت دیگر به مرقد مختار ثقفی (ره) متصل می گردد.

باقی مخارج تزئین داخل وخارج گنبد مطهر اعم از آینه کاری نیز بر عهده محمد رفیع حسین معرفی  وآیۃ الله سید محسن حکیم بود .

در هنگام اتمام کار ساخت گنبد , جناب سید محسن حکیم (ره) از جناب سید موسی بحر العلوم خواستند که شعری بگویند تا برروی کمربند گنبد با آب و طلا نوشته گردد وایشان نیز این قصیده را فرمودند ودر آخر شعر نیز با این دو بیت به تاریخ ساخت گنبد مطهر اشاره فرمودند:

من شمس انوار الولایه ارخوا       لبدر اشرق نور قبه مسلم .

همچنین در آن وقت به دستور آیۃ الله سید محسن حکیم (ره) ضریح نقرای متناسب با جلال وعظمت مرقد برای مرقد حضرت مسلم (ع) ساخته شد وضریحی هایی نیز برای مرقد حضرت قاسم فرزند امام موسی کاظم (ع) ومرقد مطهر سید محمد فرزند امام هادی (ع) نیز ساخته شدند .

این دو ضریح برروی قبور مطهر نصب گشته ولی ضریح متعلق به قبر مطهر حضرت مسلم (ع) هنوز بر اون مرقد مطهر نصب نشده است چون ابعاد آن (٥.٢٭٥.٣م) است ومتناسب آن با ابعاد قبر مطهر نیست .

 

masjed_alkufa_7_10.jpg

کرامت انسانی از دیدگاه قرآن

کرامت انسانی از دیدگاه قرآن

 چکیده

بدون تردید یکی از مهم ترین موضوعات قرآنی، حول محور انسان و ویژگی های او سیر می کند. در واقع آن گونه که قرآن انسان را ترسیم نموده، در هیچ جایی به چنین نحوی، جنبه های متفاوت و کرامت انسانی در نظر گرفته نشده است. در حقیقت در بین مخلوقات، انسان از ویژگی های بسیار متمایزی برخوردار است که به احسن الخالقین خطاب شده است.

در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سیر طبیعی آفرینش او اشاره می شود که چگونه انسان به دنیا آمد بعد از آن که به آفرینش زمین و آسمان اشاره می شود، به این مطلب اشاره می نماید که:

و لقد خلقنا الانسانَ من صَلصالٍ من حمأ مسنون؛ و همانا ما انسانی را از گل و لای سالخوردة تغییر یافته آفریدیم . آن گاه بعد از آن که در آیات مختلفی به خلقت او می پردازد به نتیجه این آفرینش اشاره می کند که: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم؛ که ما انسان را در (مقام) احسن تقویم (نیکوترین مراتب صورت وجود) بیافریدیم. در حقیقت از میان مخلوقات گوناگون الهی، این انسان است که دارای ویژگی های ممتازی است که مقام خلیفه الهی را در میان موجودات از آن خود کرده است. اگرچه در این جا خلافت الهی برای نخستین انسان، یعنی حضرت آدم(ع) ثابت شده، اما منحصر در ایشان نبوده است و عمومیت داشته و شامل انسان های بعد از او نیز می شود.

برای عمومیت این منظور الهی می توان به آیه دیگری در این باره اشاره کرد که خداوند می فرماید:

هو الذی جعلکم خلائف فی الارض.

البته در این مورد که چه کسانی از فرزندان آدم می توانند به این مقام برسند، آنهایی که علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ هم چون پیامبران الهی و ائمه معصومین.

علاوه بر مقام خلافت الهی، خداوند به انسان عظمت و شرافت دیگری بخشیده و آن دمیدن روح خود در او بوده است بعد از آن که او را (انسان را) در نیکوترین وجه و زیباتر ترکیب آفرید: و نفخت فیه من روحی.

این که خداوند از روح خود در انسان می دمد، نشان گر شرافت و قداست این مخلوق الهی است و به عبارت دیگر همین روح دمیده شده در آدم او را سزاوار و شایستة تقدیس و تکریم فرشتگان ساخته است.

چنان که از قرآن برداشت می گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تکمیل آفرینش انسان و دمیده شدن روح در او صادر شده است و این گویای شرافت انسان است؛ چرا که فرشتگانی که مقربان درگاه الهی بودند، موظف به سجده در برابر او شدند و یکی از آنها (ابلیس) با تمام سوابق بندگی و منزلتی که در نزد حق تعالی داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهی و سرپیچی از فرمان او و سجده نکردن بر انسان برای همیشه از درگاه الهی رانده شد و از مقام خود سقوط کرد.

کرامت در لغت یعنی گرامی داشتن و بزرگداشت دیگران(افرام) کرامت و عزت و بزرگواری جزئی از سرشت انسان است . این است که اگر انسان خود را آنچنانکه هست بیابد کرامت و عزت می یابد.

قرآن در ارتباط با کرامت انسانی دو گونه تعبیر دارد: در بخشی از آیات قرآن، از کرامت و ارجمندی انسان و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده و در برخی، انسان، نکوهش و حتی بحث فروتر بودن او از حیوانات مطرح شده است. در سورة اسراء، تکریم خداوند نسبت به بنی آدم و برتری آنها بر بسیاری از مخلوقات مطرح می شود: و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلنا هم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلا ؛ فرزندان آدم را حقیقتاً گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر نشاندیم و از چیزهای پاک به ایشان روزی دادیم و بر بسیاری از آفریده های خود، آنان را به گونه ای برجسته برتری دادیم .

هم چنین در آیات دیگری بر این مسئله تأکید شده که آن چه در آسمان و زمین است، برای انسان مسخر گشته و یا این که برای او خلق شده است: الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض و اسبغَ علیکم نعَمَهُ ظاهرهً و باطنه؛ آیا مشاهده نکرده و نیاندیشیدند که به راستی خداوند آن چه را در آسمان ها و زمین است برای شما مسخر ساخته و نعمت های آشکار و پنهان خود را به طور کامل بر شما فرو ریخت .

اینها همه نشان گر کرامت، شرافت و برتری انسان بر سایر موجودات و مخلوقات هستی است.

پس کرامت انسان در اطاعت خداست. باید به انسان آموخت که جز در برابر حق تعالی سر خم نکند و جز او را بندگی ننماید تا گوهر کرامتش آسیب نبیند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خدای کریم به اعتلای روحی می رسد و از پستی و فرومایگی پاک می شود. کرامت حقیقی در اطاعت و بندگی حق تعالی است و آن مزیتی که مزیت حقیقی است و آدمی را بالا می برد و به سعادت حقیقی اش که همان زندگی پاک و ابدی در جوار رحمت پروردگار می رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت های الهی و تقوا پیشه کردن است.

 خدای سبحان تقوا را راه تحصیل کرامت معرفی کرده و باکرامت ترین مردمان را با تقواترین آنها می داند و می فرماید: "ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛ به درستی که گرامی ترین شما نزد حق تعالی پرهیزگارترین شماست"

کرامت انسانی

بدون تردید یکی از مهم ترین موضوعات قرآنی، حول محور انسان و ویژگی های او سیر می کند. در واقع آن گونه که قرآن انسان را ترسیم نموده، در هیچ جایی به چنین نحوی، جنبه های متفاوت و کرامت انسانی در نظر گرفته نشده است. در حقیقت در بین مخلوقات، انسان از ویژگی های بسیار متمایزی برخوردار است که به احسن الخالقین خطاب شده است. حق کرامت یا حرمت داشتن اشخاص در جامعه همانند حق حیات از موارد بسیار مهم در زندگی اجتماعی است.انسان یک موجود اجتماعی است و هنگامی می تواند به رشد و تکامل مورد نظر خویش برسد که بتواند از مواهب و نعمات الهی اعم از مادی و معنوی فردی و اجتماعی استفاده کند لذا برای ایجاد بستر مناسب جهت تکامل انسان در درجه نخست بایستی حرمت و احترام اجتماعی انسان که نیاز طبیعتی و فطری اوست صیانت گردد و مورد تحقیر واقع نشود. انسانی که هتک حرمت شود و مورد انواع و اقسام توهینها قرار گیرد فاقد شخصیت خواهد شد و دچار تزلزل و ناامیدی می گردد. در مرحله بعد بایستی این امکان برای همه انسانها فراهم شود که بتوانند از امکانات و نعمات موجود در راستای نیل به تعالی و کمال مطلوب بهره گیرند.

انسان در قرآن

در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سیر طبیعی آفرینش او اشاره می شود که چگونه انسان به دنیا آمد بعد از آن که به آفرینش زمین و آسمان اشاره می شود، به این مطلب اشاره می نماید که:

و لقد خلقنا الانسانَ من صَلصالٍ من حمأ مسنون؛ و همانا ما انسانی را از گل و لای سالخوردة تغییر یافته آفریدیم .

آن گاه بعد از آن که در آیات مختلفی به خلقت او می پردازد به نتیجه این آفرینش اشاره می کند که: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم؛ که ما انسان را در (مقام) احسن تقویم (نیکوترین مراتب صورت وجود) بیافریدیم .

در حقیقت از میان مخلوقات گوناگون الهی، این انسان است که دارای ویژگی های ممتازی است که مقام خلیفه الهی را در میان موجودات از آن خود کرده است.

انسان موجودی است که تمام هستی در او ادغام شده، به گونه ای که مرحوم صدرالمتألهین در اسفار می فرمایند که انسان، نمونه ای از مجموعه اسفل السافلین تا اعلی علیّین است؛ در حالی که موجودات دیگر، هر یک تنها در محدوده خاصی قرار دارند(صدر المتألهین).

 در واقع، انسان، کمالات تمامی مراتب و عوالم، از ماده و گیاه و حیوان تا عالم عقول و ملائکه و ماورای تجرّد را داراست و این همان تعبیری است که انسان را احسن تقویم می دانست که بهترین نوع معماری در ساختمان او به کار رفته است. و انسان آیینة تمام نمای هستی است. فرشتگان در برابر او تعظیم می کنند و ملائک در خدمت او در می آیند: خلق لکم ما فی الارض جمیعا؛ همة موجودات زمین را برای شما خلق کرد.

قرآن در عالی ترین تعبیر خود راجع به انسان او را خلیفه خدا در زمین معرفی می کند: انی جاعلٌ فی الارض خلیفه؛ من در زمین خلیفه خواهم گماشت .

گرچه در این جا خلافت الهی برای نخستین انسان، یعنی حضرت آدم(ع) ثابت شده، اما منحصر در ایشان نبوده است و عمومیت داشته و شامل انسان های بعد از او نیز می شود.

برای عمومیت این منظور الهی می توان به آیه دیگری در این باره اشاره کرد که خداوند می فرماید:

هو الذی جعلکم خلائف فی الارض.

البته در این مورد که چه کسانی از فرزندان آدم می توانند به این مقام برسند، آنهایی که علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ هم چون پیامبران الهی و ائمه معصومین.

علاوه بر مقام خلافت الهی، خداوند به انسان عظمت و شرافت دیگری بخشیده و ان دمیدن روح خود در او بوده است بعد از آن که او را (انسان را) در نیکوترین وجه و زیباتر ترکیب آفرید: و نفخت فیه من روحی.

این که خداوند از روح خود در انسان می دمد، نشان گر شرافت و قداست این مخلوق الهی است و به عبارت دیگر همین روح دمیده شده در آدم او را سزاوار و شایستة تقدیس و تکریم فرشتگان ساخته است.

چنان که از قرآن برداشت می گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تکمیل آفرینش انسان و دمیده شدن روح در او صادر شده است و این گویای شرافت انسان است؛ چرا که فرشتگانی که مقربان درگاه الهی بودند، موظف به سجده در برابر او شدند[15] و یکی از آنها (ابلیس) با تمام سوابق بندگی و منزلتی که در نزد حق تعالی داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهی و سرپیچی از فرمان او و سجده نکردن بر انسان برای همیشه از درگاه الهی رانده شد و از مقام خود سقوط کرد.

البته باید به این مطلب اشاره نمود که رشد واقعی انسان ها در پناه ایمان به دست می آید. به عبارت دیگر، انسانی که از روح خداوند در او دمیده شده و شایسته مقام خلیفه الهی و سجود فرشتگان است، تنها در سایه ایمان است که می تواند به رشد واقعی برسد: فلیستجیبوالی و لیومنوا بی لعلهم یرشدون؛ اجابت از من بخواهند و به من ایمان بیاورند، شاید که به رشد برسند  و در آیات دیگری با همین مضمون به این مطلب اساسی اشاره می کند: فمن اَسْلَم فاولئک تحروّا رشدا؛ آنان که اسلام آوردند، نهایت کوشش را کرده و به رشد خویشتن رسیده اند.

معنای لغوی کرامت

کرامت در لغت یعنی گرامی داشتن و بزرگداشت دیگران(افرام) کرامت و عزت و بزرگواری جزئی از سرشت انسان است . این است که اگر انسان خود را آنچنانکه هست بیابد کرامت و عزت می یابد.

معنای اصطلاحی کرامت

منظور از کرامت این است که انسان دارای حرمت است و حق دارد در جامعه به طور محترمانه زیست کند و کسی حق ندارد با گفتار و رفتار خویش حیثیت او را با خطر مواجه سازد. هم چنین قوه مقننه در تدوین قانون و قوه مجریه در اجرای قانون باید به گونه ای عمل کنند که موجب بی حرمتی به شخص مجرم نگردد. احترام به انسان در جامعه بعنوان یک اصل مورد پذیرش اسلام بوده و در این خصوص تاکیدات فراوانی صورت پذیرفته است . در روایات بسیاری آمده که هر کس مومنی را تحقیر نماید به ذات کبریائی خداوند اهانت نموده و با او اعلام جنگ نموده است.

کرامت انسان در قرآن

قرآن در ارتباط با کرامت انسانی دو گونه تعبیر دارد: در بخشی از آیات قرآن، از کرامت و ارجمندی انسان و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده و در برخی، انسان، نکوهش و حتّی بحث فروتر بودن او از حیوانات مطرح شده است.

در سورة اسراء، تکریم خداوند نسبت به بنی آدم و برتری آنها بر بسیاری از مخلوقات مطرح می شود: و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلنا هم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلا؛ فرزندان آدم را حقیقتاً گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر نشاندیم و از چیزهای پاک به ایشان روزی دادیم و بر بسیاری از آفریده های خود، آنان را به گونه ای برجسته برتری دادیم .

در سورة تین و مؤمنون نیز از این که انسان در بهترین نوع خلق شده، سخن گفته شده است: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم؛ حقیقتاً ما انسان را در بهترین بنیان آفریدیم، و

فتبارک الله احسن الخالقین؛ خجسته و پر برکت باد بر خداوند که بهترین آفریننده است.

همچنین در آیات دیگری بر این مسئله تأکید شده که آن چه در آسمان و زمین است، برای انسان مسخر گشته و یا این که برای او خلق شده است: الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض و اسبغَ علیکم نعَمَهُ ظاهرهً و باطنه؛ آیا مشاهده نکرده و نیاندیشیدند که به راستی خداوند آن چه را در آسمان ها و زمین است برای شما مسخر ساخته و نعمت های آشکار و پنهان خود را به طور کامل بر شما فرو ریخت .

اینها همه نشان گر کرامت، شرافت و برتری انسان بر سایر موجودات و مخلوقات هستی است.

انواع کرامت انسانی از دیدگاه قرآن

1.کرامت تکوینی        2. کرامت اکتسابی

کرامت تکوینی

با توجه به مطالب گذشته، به این نتیجه رسیدیم که قرآن برای حضرت آدم به منزله نمونه یک انسان کامل، منزلت ها و برتری هایی را قرار داده است. و هم چنین بیان شد که این امتیازات اختصاص به آدم نخستین ندارد، بلکه هر یک از انسان ها و فرزندان آدم که بتوانند به مقام انسان کامل برسند، شایسته این امتیاز و مقام برتر در نزد پروردگار می شوند.

در حقیقت، مراد از کرامت تکوینی یا ذاتی این است که خداوند انسان را به گونه ای خلق کرده که در مقایسه با سایر موجودات دارای مزایای بیشتری است. در واقع این نوع کرامت ناشی از توجه ویژه خداوند به انسان است و تمام انسان ها از این مقام برخوردارند، یعنی انسان چه بخواهد و چه نخواهد از این کرامت تکوینی برخوردار است.

البته در موارد متعددی، قرآن، انسان را شایسته کرامت و فضیلت برتر از این مقدار نیز می داند و آن را در سایة مبارزة پیوسته با نفس اماره و شیطان وسوسه گر می داند. چنان که در مطالب پیشین نیز گذشت بعضی از آیات قرآن بر کرامت تکوینی انسان دلالت دارند از جمله آیات 4 از سورة تین، آیة 14 سورة مومنون و آیه 70 سورة اسراء.

نتیجه این که کرامت تکوینی به آن دسته از شایستگی های ذاتی و استعدادهای انسانی اطلاق می گردد که می تواند در معرض هدایت و تربیت تعالیم آسمانی پیامبران قرار گیرد و باعث رشد و صعود انسان به مراتب کمال و مقامات والای انسانی شود و انسان را تا سر حدّ فرشته شدن و بالاتر از آن تعالی بخشد، بنابراین می توان گفت که کرامت تکوینی عبارت است از: برخورداری از شرافت وجودی نشأت گرفته از روح مقدس خدایی.

البته در مورد تفاوت کرامت با فضیلت، علامه طباطبایی، می فرمایند:

هر یک از دو کلمه تفضیل و تکریم، ناظر به یک دسته از موهبت های الهی است که به انسان داده شده است؛ تکریمش به دادن عقل است که به هیچ موجود دیگری داده نشد، و انسان به وسیلة آن خیر را از شر و نافع را از مضر و نیک را از بد تمیز می دهد... تفضیل انسان بر سایر موجودات به این است که از آن چه که به آنها داده، سهم بیشتری به انسان داده است.

اما در مورد این که کرامت انسانی ناشی از چیست و مظاهر کرامت تکوینی چه مواردی هستند، گفته اند که مظاهر کرامت انسان در قوه، عقل، آزادی اراده و سایر ویژگی های متمایز او از موجودات دیگر است.

در واقع بزرگ ترین ویژگی انسان در دو مورد است: عقل و اختیار. و انسان با کمک قوه عقل و ارادة خود می تواند به درجات بالاتر نایل آید.

کرامت اکتسابی

در قرآن بعد از ذکر آیاتی که دلالت بر کرامت تکوینی انسان می کردند، به آیاتی نیز دربارة  کرامت اکتسابی یا اختیاری انسان نیز اشاره می شود.

منظور از کرامت اختیاری، دست یابی انسان به کمالات و ویژگی هایی است که با اختیار و ارادة انسان حاصل می شود. بر خلاف کرامت تکوینی که در وجود انسان ها نهفته بود، در این جا تلاش و سعی انسان به منزله پلی برای رسیدن به درجات بالاتر ایفای نقش می کند. در حقیقت انسان ها استعداد رسیدن به کمالات را دارند، ولی برخی با اختیار و ارادة خود به آن دست می یابند و برخی دیگر راه مقابل را طی می کنند که به اسفل السافلین چارپایان منجر می گردد.

در این دو تعبیر، به سبب آن که آنها (برخی انسان ها) عقل و اندیشه خود را به کار نبسته اند به این راه ختم شده اند. اما آیاتی که دالّ بر کرامت اکتسابی است، عبارتند از: ان اکرمکم عند الله اتقیکم؛ به راستی که گرامی ترین شما در پیشگاه خداوند،  با تقواترین شماست

و یا آیاتی که بعد از نفی کرامت اکتسابی، برخی از انسان ها را از آن استثنا می نماید ؛

ان الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا

ان الانسان خلق هلوعا... الا المصلین.

از آن جا که تنها معیار کرامت در نزد خداوند، تقواست و راه رسیدن به او همان تقوا پیشه کردن است؛ در نتیجه باید گفت که کرامت انسان دارای حد و حدودی نیست؛ چرا که تقوا که پایه و اساس کرامت است، محدود نیست.

و هم چنین با توجه به این که خداوند تقوا را به خودش نسبت داده است، و بر اساس آیات قرآن، هر چه در نزد خداست، زوال ناپذیر است؛ بنابراین با توجه به ثبات خدا، کرامت انسان نیز پایدار و ثابت است، ولی برای رسیدن به کرامت اکتسابی باید تلاش کند و تقوا پیشه نماید.

البته در خاتمه بحث باید به برخی از تفاوت های کرامت تکوینی و کرامت اکتسابی اشاره گردد:

الف) کرامت تکوینی، کمال انسان به حساب می آید، ولی ارزش اخلاقی ندارد، اما کرامت اکتسابی جزء کمالات انسان بوده و ارزش اخلاقی محسوب می شود؛

ب) کرامت تکوینی، مقدمه ای برای رسیدن به کرامت اکتسابی به شمار می رود؛ بنابراین ارزش کرامت اکتسابی بیشتر است و ... که می توان با مقایسه آیات کرامت تکوینی و اکتسابی بدان دست یافت.

درجات کرامت

همه انسانها در برخورداری از کرامت یکسان نیستند وبا همدیگر متفاوتند . به همان دلیلی که کرامت را متغیرو زوال پذیر دانستیم میتوانیم بگوییم که هر دو نوع کرامت دارای درجات و مراتب می باشد ، زیرا به نسبت تلاش و کوشش انسان می تواند کمرنگ یا پررنگ شود . استاد علامه محمد تقی جعفری کرامات را دارای 6 درجه و مرتبه می داند که به طور اختصار عبارتند از:

1 – انسان طبیعی اولی که رشد شخصیتش به مرحله ای نرسیده که ضرورت و شایستگی های زندگی مستند به اصل و قانون را درک نماید و بپذیرد و بر مبنای آن زندگی کند ، او از انسانیت فقط کالبد جسمانی را دارد و مغز ناشکفته و شخصیت در حال بذری که در مزرعه وجودش کاشته شده است .

2 – انسان در مرحله دوم با رشد نسبی شخصیت می تواند دیگر انسانها را نیز مانند خود درک کند و زندگی خود را بر مبنای اصول و قوانینی قرار دهد و هماهنگی با زندگی دیگر انسانها را می پذیرد و برای مراعات حال دیگران در درون خود احساس تعهد می کند .

3- انسان در مرحله سوم می تواند موجودیت خود را با استناد به آغاز و انجام معنی دار هستی تفسیر معقول نماید و معتقد است وجود او از مبدائی بی نیاز و توانا سرچشمه گرفته است و باید در این دنیا از اراده آن مبدأ که به وسیله عقل و وجدان درک می شود و به نفع مردم است ، پیروی کنند .

4 - انسان در مرحله چهارم از نمایندگان خدا در روی زمین که پیامبران نامیده می شوند نیز تبعیت می کند . پیامبرانی که اراده خدا را در باره خلقت و انسان برای انسانها تبلیغ می کنند این گروه از انسانها منحصر در چهار گروهند که عبارتند از یهود –   مسیحی – مجوس و مسلمان .

5 – انسان در مرحله پنجم علاوه بر اینکه سایر ادیان ابراهیمی را قبول دارد ، اسلام را پذیرفته و به آن معتقد می شود و معتقد است که اسلام همان دین الهی است که پیامبران از حضرت نوح به اینطرف آن را تبلیغ کرده اند .

6- انسان در مرحله ششم ، اسلام را پذیرفته و بدان عمل کرده و کمال او به درجه تقوا رسیده است . مطابق ترجمه آیه کریمه : ان اکرمکم عندا... اتقیکم : عالیترین درجه کرامت مخصوص انسانهای با تقوا است .  انسانهای با تقوا کسانی هستند که ذات خود را از آلودگی ها و عوامل تباه کننده حفظ می کنند .تقوا در این تعریف همان صیانت ذات در جاذبه کمال الهی است و تقوا به این معنا در پنج گروه از گروههای شش گانه – به جز گروه اول – قابل وصول است.

حق کرامت قابل اسقاط نیست

حق کرامت همانند حق آزادی و حق حیات به معنای معمول در علم حقوق از نوع حکم است نه حق.زیرا حق قابل نقل و انتقال و اسقاط است اما این حق انسانی از نوع حکم است و بنا بر این هیچ انسانی حق ندارد این موهبت الهی را نقل ؛اسقاط یا سلب کند مثلا کسی حق ندارد از حق حیات در برابر مقداری پول بگذرد و نیز حق ندارد در مقابل مبلغی پول حق کرامت و احترام خود را اسقاط کند.

هیچ کس حق اهانت به کرامت انسانی ندارد

از آنجا که همه انسانها دارای کرامت و شرافت ذاتی هستند بنابر این اگر کسی بخواهد به کرامت و شرافت دیگران اهانت کند نخست کرامت و شرافت ذاتی خود را از دست می دهد و در نتیجه پست تر از حیوانات نیز می گردد. هیچ نظام حقوقی حق ندارد به بهانه دفاع از آزادی بیان و قلم به کرامت و شرافت انسانها و مقدسات مقبول و معقول آنها اهانت نماید. بنابر این آزادی بیان و قلم مشروط به عدم اهانت و اخلال به کرامت و شرافت انسانها است . پس کرامت انسانی بر حق آزادی اولویت دارد. . هر چند که حق آزادی از مهم ترین موهبت های خداوندی است که در حرکت به سوی کمالات انسان را کمک می کند. و لذا حضرت علی (ع) می فرماید : «لا تکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرّا.»

از دست رفتن کرامت در صورت نافرمانی الهی

در داستان خلقت آدم و زوجش، به فرمان الهی از نزدیک شدن و خوردن از درختی منع می شوند اما به وسوسه شیطان از این امر الهی سرپیچی کرده و این نافرمانی سبب می شود که برهنه شوند و زشتی هایشان آشکار شود. چنانچه حق تعالی خطاب به آدم می فرماید: "و یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه فکلا من حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین؛ ای آدم تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از هر چه می خواهید بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد."

جایگاه کرامت زن و مرد در این خلقت آن قدر بالاست که خداوند آنها را در بهشت در نزدیک قرب خود جای می دهد اما به سبب نافرمانی، ظالم شمرده می شوند و به سبب خوردن از درخت منهی، برهنگی آنها (زشتی هایشان) آشکار می شود و آنها برای پوشاندن خود به چسباندن برگ درختان بهشت می پردازند.

بنابراین نافرمانی امر الهی سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است و معلوم می شود که ارزش و کرامت انسان به اطاعت از حق تعالی است، چنانکه می فرماید: "فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کان فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الارض مستقر و متاع الی حین... قلنا اهبطوا منها جمیعا"؛ پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به در آورد، گفتیم: فرود آیید، شما دشمن همدیگرید و برای شما در زمین قرارگاه و تا چندی برخورداری خواهد بود. هبوط به معنی انحدار و پایین آمدن قهری است مثل هبوط و افتادن سنگ و چون در مورد انسان بکار رود بر سبیل استخفاف و سبک شمردن می باشد بر خلاف انزال که درمورد چیزهای شریف استعمال شده، مثل انزال ملائکه و قرآن.

پس کرامت انسان در اطاعت خداست. باید به انسان آموخت که جز در برابر حق تعالی سر خم نکند و جز او را بندگی ننماید تا گوهر کرامتش آسیب نبیند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خدای کریم به اعتلای روحی می رسد و از پستی و فرومایگی پاک می شود. کرامت حقیقی در اطاعت و بندگی حق تعالی است و آن مزیتی که مزیت حقیقی است و آدمی را بالا می برد و به سعادت حقیقی اش که همان زندگی پاک و ابدی در جوار رحمت پروردگار می رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت های الهی و تقوا پیشه کردن است.

خدای سبحان تقوا را راه تحصیل کرامت معرفی کرده و باکرامت ترین مردمان را با تقواترین آنها می داند و می فرماید: "ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛ به درستی که گرامی ترین شما نزد حق تعالی پرهیزگارترین شماست"

انسان کریم خدایی را که کریم ترین است و کرامت و موهبت اوست، نافرمانی نمی کند و گوهر کرامت را به معصیت نمی آلاید، چنانکه امیرالمومنین(ع) فرمود: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته، هر که کرامت نفس داشته باشد، شهوات و تمایلات نفسانی نزد او خوار و حقیر است.

نتیجه گیری

با توجه به اهمیت موضوع انسان و بحث انسان شناسی در دنیای معاصر، و نیز جامع الجوانب بودن انسان، کمتر کسی توانسته به تمام ابعاد وجودی انسان دست یابد. اما قرآن که کامل ترین کتاب آسمانی به شمار می رود، از انسان به گونه ای ویژه یاد کرده است.

در این نوشتار بعد از بحث دربارة انسان در قرآن به دو بعد کرامت انسانی در قرآن اشاره گشت.

آیات قرآن از دو نوع کرامت دربارة انسان سخن رانده است: الف) کرامت تکوینی و ب)کرامت اکتسابی . هم چنین با مرور آیات متعددی که دربارة انواع کرامت انسانی ذکر شد، به این نتیجه رسیدیم که تمام انسان ها در قیاس با سایر موجودات از تکریم بیشتری برخوردار گشته اند که همان کرامت تکوینی است و برخی با تقوا و اختیار و تلاش خود به کرامت اکتسابی دست یافته اند که از ارزش بالاتری نسبت به کرامت نوع اول برخوردار است.

اعمال شب و روز عید فطر

اعمال شب و روز عید فطر

ویژه نامه عید سعید فطر

از جمله لیالى شریفه شب عید فطر می باشد و در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث ‏بسیار وارد شده و روایت‏ شده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست. برای درک این شب عزیز انجام اعمالی از ائمه علیهم السلام به ما سفارش شده است :

 

1- در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود .

2- آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست از حق تعالى و بیتوته در مسجد احیا گردد.

3- بعد از نماز مغرب و عشاء ، نماز صبح و نمازعید فطر ذکر؛" الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الحمد لله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا " گفته شود.

4- بعد از نماز مغرب و نافله آن، دست ها را به سوى آسمان بلند کرده و بگوید:" یا ذاالمن و الطول یا ذاالجود یا مصطفی محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفرلی کل ذنب احصیته وهو عندک فی کتاب مبین." پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگوید: " اتوب الى الله " پس هر حاجت که دارد از حق تعالى بخواهد که ان شاء الله تعالى بر آورده خواهد شد. در روایتی از ‏شیخ آمده که: بعد از نماز مغرب به سجده رود و بگوید" یا ذاالحول یا ذاالطول یا مصطفیا محمدا و ناصره صل على محمد و آل محمد واغفرلی کل ذنب اذنبته و نسیته انا و هو عندک فی کتاب مبین." سپس صد مرتبه " اتوب الى الله " بگو.

5- زیارت امام حسین علیه السلام که فضیلت ‏بسیار دارد.

6- ده مرتبه ذکر" یا دائم الفضل علی البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل علی محمد و آله خیرالوری سجیة واغفرلنا یا ذاالعلی فی هذه العشیة." که از اعمال شب جمعه است، گفته شود.

7- ده رکعت نماز که در شب آخر ماه رمضان اقامه می شود که به صورت پنج  نماز دو رکعتی ، در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید ده بار خوانده شود. و در رکوع و سجود ده مرتبه ذکر" سبحان الله والحمدلله و لا اله الاالله والله اکبر" گفته شود. پس از نماز هزار مرتبه استغفار کند و بعد از آن سر به سجده گذارد و بگوید:" یا حی یا قیوم یا ذاالجلال و الاکرام یا رحمان الدنیا والاخرة و رحیمهما یا ارحم الراحمین یا اله الاولین والآخرین اغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتنا و صیامنا و قیامنا."

8- بعد از نماز مغرب و نافله آن دو رکعت نماز بجا آورد، در رکعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، یک مرتبه توحید بخواند. بعد از سلام سر به سجده بگذارد و صد مرتبه ذکر" اتوب الى الله " گفته شود. پس از آن بگوید: " یا ذاالمن والجود یا ذاالمن والطول یا مصطفی محمد صلى الله علیه وآله صل على محمد وآله و افعل بی کذا و کذا و به جاى کذا حاجات خود را بطلبد و روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این دو رکعت را به این کیفیت ‏بجا مى‏آورد پس سراز سجده برمى‏داشت و مى‏فرمود به حق آن خداوندى که جانم به دست قدرت او است هر که این نماز را بخواند، هر حاجتی از خدا بطلبد البته عطا کند و اگر به عدد ریگ هاى بیابان گناه داشته باشد خدا بیامرزد. و در روایت دیگر به جاى هزار مرتبه توحید صد مرتبه وارد شده است. شیخ و سید بعد از نماز این دعا را نقل کرده‏اند:

"یاالله یاالله یاالله یا رحمان یاالله یا رحیم یاالله یا ملک یاالله یا قدوس یاالله یا سلام یاالله یا مؤمن یاالله یا مهیمن یاالله یا عزیز یاالله یا جبار یا الله یا متکبر یاالله یا خالق یاالله یا بارئ یاالله یا مصور یاالله یا عالم یاالله یا عظیم یاالله یا علیم یاالله یا کریم یاالله یا حلیم یاالله یا حکیم یاالله یا سمیع یاالله یا بصیر یاالله یا قریب یاالله یا مجیب یاالله یا جواد یاالله یا ماجد یاالله یا ملی یاالله یا وفی یاالله یا مولى یاالله یا قاضی یاالله یا سریع یاالله یا شدید یاالله یا رئوف یاالله یا رقیب یاالله یا مجید یاالله یا حفیظ یاالله یا محیط یاالله یا سیدالسادات یاالله یا اول یاالله یا آخر یاالله یا ظاهر یاالله یا باطن یاالله یا فاخر یاالله یا قاهر یا الله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا ودود یاالله یا نور یاالله یا رافع یاالله یا مانع یاالله یا دافع یاالله یا فاتح یاالله یا نفاح [نفاع] یاالله یا جلیل یاالله یا جمیل یاالله یا شهید یاالله یا شاهد یاالله یا مغیث ‏یاالله یا حبیب یاالله یا فاطر یاالله یا مطهر یاالله یا ملک یاالله یا مقتدر یاالله یا قابض یاالله یا باسط یاالله یا محیی یاالله یا ممیت ‏یاالله یا باعث‏ یاالله یا وارث یاالله یا معطی یاالله یا مفضل یاالله یا منعم یاالله یا حق یاالله یا مبین یاالله یا طیب یاالله یا محسن یاالله یا مجمل یاالله یا مبدئ یاالله یا معید یاالله یا بارئ یاالله یا بدیع یاالله یا هادی یاالله یا کافی یاالله یا شافی یاالله یا علی یاالله یاعظیم یاالله یا حنان یاالله یا منان یاالله یا ذاالطول یاالله یا متعالی یاالله یا عدل یاالله یا ذاالمعارج یاالله یا صادق یاالله یا صدوق یاالله یا دیان یاالله یا باقی یاالله یا واقی یاالله یا ذاالجلال یاالله یا ذاالاکرام یاالله یا محمود یاالله یا معبود یاالله یا صانع یاالله یا معین یاالله یا مکون یاالله یا فعال یاالله یا لطیف یاالله یا غفور یاالله یا شکور یاالله یا نور یاالله یا قدیر یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله اسالک ان تصلی على محمد و آل محمد و تمن علی برضاک و تعفو عنی بحلمک و توسع علی من رزقک الحلال الطیب من حیث احتسب و من حیث لا احتسب فانی عبدک لیس لی احد سواک ولا احد اساله غیرک یا ارحم الراحمین ما شاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم.

پس به سجده مى‏روى و مى‏گویى: یاالله یاالله یاالله یا رب یا رب یا رب یا منزل البرکات بک تنزل کل حاجة اسالک بکل اسم فی مخزون الغیب عندک والاسماء المشهورات عندک المکتوبة على سرادق عرشک ان تصلی على محمد وآل محمد وان تقبل منی شهررمضان و تکتبنی من الوافدین الى بیتک الحرام و تصفح لی عن الذنوب العظام و تستخرج لی یا رب کنوزک یا رحمان."

9- چهارده رکعت نماز اقامه کند. بعد از هر دو رکعت سلام دهد و در هر رکعت بعد از حمد، یک بار آیةالکرسی و سه مرتبه توحید خوانده شود. براى هر رکعت، ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر که در آن ماه روزه گرفته و نماز خوانده اعطاء می شود.


اعمال روز عید

1- بعد از نماز صبح و نماز عید آن تکبیراتى را که در شب عید ذکر شد، گفته شود.

2- پرداخت زکات فطره پیش از نماز عید.

4- انجام غسل روز عید. که زمان آن بعد از طلوع فجر تا زمان به جا آوردن نماز عید است. در هنگام غسل بگو: " اللهم ایمانا بک و تصدیقا بکتابک واتباع سنة نبیک محمد صلى الله علیه و آله." و پس از غسل بگو:" اللهم اجعله کفارة لذنوبی و طهر دینی اللهم اذهب عنی الدنس."

5- برای اقامه نماز عید لباس نیکو پوشیده و از عطر استفاده نمایید.

6- پیش از نماز عید، در اول روز افطار کنى. و بهتر آن است که به خرما یا به شیرینى باشد. و شیخ مفید فرموده مستحب است خوردن مقدار کمى از تربت‏ سیدالشهداء علیه السلام که براى هر دردى شفا است.

7- قبل از خروج از منزل برای نماز عید، دعایی را که از امام باقر علیه السلام روایت شده را بخوانی: " اللهم من تهیا فی هذاالیوم او تعبا او اعد واستعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و فواضله و عطایاه فان الیک یا سیدی تهیئتی و تعبئتی و اعدادی و استعدادی رجاء رفدک و جوائزک و نوافلک و فواضلک و فضائلک و عطایاک و قد غدوت الى عید من اعیاد امة نبیک محمد صلوات الله علیه و على آله و لم افد الیک الیوم بعمل صالح اثق به قدمته ولا توجهت ‏بمخلوق املته ولکن اتیتک خاضعا مقرا بذنوبی و اسائتی الى نفسی فیا عظیم یا عظیم یا عظیم اغفرلی العظیم من ذنوبی فانه لا یغفرالذنوب العظام الا انت ‏یا لا اله الا انت ‏یا ارحم الراحمین."

8- اقامه نماز عید.

9- زیارت امام حسین علیه السلام.

10- دعاى ندبه خوانده شود. سید بن طاوس فرموده که چون از دعا فارغ شود به سجده رود و بگوید:" اعوذ بک من نار حرها لا یطفى و جدیدها لا یبلى وعطشانها لا یروى" پس گونه راست را بر خاک بگذارد و بگوید:" الهی لا تقلب وجهی فی النار بعد سجودی وتعفیری لک بغیرمن منی علیک بل لک المن علی" سپس گونه چپ را بر خاک بگذارد و بگوید: " ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف" پس به حال سجده شود و بگوید:" ان کنت‏ بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم " پس از آن صد بار بگوید: العفو العفو.

10- شیخ در مصباح فرموده که در آخر شب غسل کن و بر سجاده خود تا طلوع فجر بنشین و عبادت کن.

عید سعید فطر؛ روزپاداش

عید سعید فطر؛ روزپاداش



عید فطر یکى از دوعید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن، احادیث و روایات بی شمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.

امیرالمؤمنین علىعلیه السلام در یکى از اعیاد فطر خطبه‏اى خوانده‏اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده‏اند.

" خطب امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام یوم الفطر فقال: ایها الناس! ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون وهو اشبه بیوم قیامکم، فاذکروا بخروجکم من منازلکم الى مصلاکم خروجکم من الاجداث الى ربکم واذکروا بوقوفکم فى مصلاکم و وقوفکم بین یدى ربکم، واذکروا برجوعکم الى منازلکم، رجوعکم الى منازلکم فى الجنه.

عبادالله! ان ادنى ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملک فى آخر یوم من شهر رمضان، ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون." (1)

اى مردم! این روز، روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مى‏گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و نا امید مى‏گردند و این شباهتى زیاد به روزقیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نمازعید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز، به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را. و با بازگشت ‏به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت ‏برین. اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه ‏دار داده مى‏شود این است که فرشته‏اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد و مى‏گوید:

«هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته ‏تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»

عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها برگزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند وادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، برآورد و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و ازمهربانى و بنده ‏نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمى‏برند.» (2)

روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده‏اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روزافطارکنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیز گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مى‏نامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مى‏شود انسان افطار مى‏کند یعنى اجازه خوردن پس ازامساک از خوردن به او داده مى‏شود.

عید فطر داراى اعمال وعباداتى است که در روایات معصومین علیهم السلام به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیزآمده است.

از سخنان معصومین علیهم السلام چنین مستفاد مى‏شود که روزعید فطر، روزگرفتن مزد است. و لذا دراین روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.

و در قنوت نماز عید مى‏خوانیم:

«... اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه وآله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد وآل محمد وان تدخلنى فى کل خیرادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتک علیه وعلیهم اللهم انى اسالک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون.‏»

بارالها! به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد (ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مى‏خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و ازهر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، ازتو مى‏طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات از تو خواستند و به تو پناه مى‏برم از آنچه بندگان خالصت ‏به تو پناه بردند.

در صحیفه سجادیه نیز دعایى از امام سجاد(ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عید سعید فطر وارد شده است:

«اللهم صل على محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مرّ علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب واغفرلنا ما خفى من ذنوبنا وما علن ... اللهم انا نتوب الیک فى یوم فطرنا الذى جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شرّ اضمرناه توبة من لا ینطوى على رجوع الى.»

پروردگارا! بر محمد وآل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته است که در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهى و گناهانمان را بشوئى و خداوندا بر ما ببخشایى آنچه در پنهان و آشکارا گناه کرده ایم ... خداوندا! دراین روزعید فطرمان که براى مؤمنان روزعید و خوشحالى و براى مسلمانان روز اجتماع و گردهمائى قراردادى؛ ازهر گناهى که مرتکب شده‏ایم و هر کار بدى که کرده‏ایم وهر نیت ناشایسته‏اى که در ضمیرمان نقش بسته است ‏به سوى تو باز مى‏گردیم و توبه مى‏کنیم، توبه‏اى که در آن بازگشت ‏به گناه هرگز نباشد و بازگشتى که در آن هرگز روى آوردن به معصیت نباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، ما را توفیق بازگشت ‏به سویت و توبه ازگناهان عطا فرما.» (3)

وبلاگ صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست

به وبلاگ صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست خوش آمدید. 

 www.shahidanallahparastkashan.blogsky.com

 



پرداخت وام بدون کارمزد
پرداخت وام به میزان 2 برابر موجودی
سقف وام در حال حاضر 5 میلیون ریال
________________________________________
صندوق قرض الحسنه خانوادگی شهیدان اله پرست
از همه اقوام، دوستان و آشنایان جهت عضویت در صندوق و بهره مندی از تسهیلات ویژه و شرکت در امر خداپسندانه قرض الحسنه، دعوت به همکاری می نماید.

________________________________________
صندوق قرض الحسنه خانوادگی شهیدان اله پرست  

                                                 

با الهام از تعالیم عالیه اسلام و با هدف غیر انتفاعی، جهت ارائه تسهیلات قرض الحسنه و توسعه فرهنگ اسلامی سنت قرض الحسنه برای رفع نیازهای ضروری اعضاء در سال ۱۳۸۷ با مشارکت تعدادی از خانواده ها تاسیس گردید.
________________________________________
صندوق در حال حاضر ۱۰۰عضو دارد .
________________________________________
پس انداز کنندگان نه تنها در این جهان برای خود ذخیره تهیه می کنند بلکه اندوخته ای جاوید در جهان ابدی خواهند داشت .
بامید اینکه بتوانیم قدمی برای رفع مشکلات زندگی اعضاء صندوق برداریم امید است با پرداخت بدون تاخیر اقساط وام دریافتی صندوق را یاری نموده تا به دیگر اعضاء هم خدمت کرده و از خوش حسابی خود سهمی داشته باشید .
________________________________________
سپرده گذاری :  

هر عضو پس از افتتاح حساب و با رعایت نوبت می تواند بعد از ۱ ماه تا سقف ۵ میلیون ریال وام عادی دریافت نماید.
________________________________________
نحوه بازپرداخت وام : 

 باز پرداخت برای اولین نوبت 10 ماهه، برای نوبت دوم 12ماهه، برای نوبت سوم 15ماهه، و برای دفعات بعد 20ماهه منوط به تایید هیئت مدیره است.
________________________________________
وام اعطائی بدون کارمزد است. فقط 0.5٪ درصد از مبلغ وام بعنوان کارمزد خدمات صندوق کسر و هزینه می شود.
________________________________________
شرایط عضویت :
1. تکمیل و امضاء فرم درخواست عضویت
2. واریز مبلغ پنج هزار تومان بعنوان حق عضویت اولیه به حساب سپهر صادرات بنام صندوق قرض الحسنه خانوادگی شهیدان اله پرست
3. واریز مبلغ هزار تومان بعنوان پس انداز ثابت بصورت ماهیانه به حساب یاد شده نزد بانک صادرات
متقاضیان جدید می توانند باپرداخت کلیه حق عضویت ها به صورت یکجا به عضویت درآیند یا میتوانند روند سال ابتدایی صندوق را پیش گیرند یعنی با همان حق عضویت سال اول (۱۲۰.۰۰۰ ریال) آغاز نمایند.
________________________________________
نشانی: کاشان - خیابان امیر کبیر - خ سلمان فارسی
ایمیل علی اصغر اله پرست:
allahparastaliasghar@yahoo.com
شماره همراه: 09133613554
________________________________________
                                 

               

                                        اساسنامه صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست 

فصل اول : مقدمه
این صندوق با عنایت حضرت بقیه الله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به منظور انجام خدمات عام المنفعه و نشر و تعلیم و ترویج فرهنگ اسلامی به هرنوع و هر کیفیت و کمک به تامین نیازها و بهبود زندگی اعضاء صندوق و اعطای وامهای بدون بهره ( قرض الحسنه) از طریق منابع فراهم شده بصورت قرض الحسنه در اختیار صندوق قرار خواهند داد با حفظ و رعایت موازین شرعی و مقررات جمهوری اسلامی ایران تشکیل می گردد. 


فصل دوم : کلیات  

ماده 1 : نام صندوق بنام صندوق قرض الحسنه شهیدان اله پرست می باشد که در این اساسنامه به اختصار صندوق نامیده می شود.
ماده 2 : اساسنامه صندوق عبارت است از مجموعه ی قوانین و مقرراتی که به تأیید هیئت مدیره و اعضاء صندوق رسیده باشد
تبصره 1 : هر گونه اصلاح در مفاد اساسنامه با توجه به موافقت هیئت مدیره صندوق می باشد .
ماده 3 : صندوق دارای تابعیت ایرانی بوده ، به ثبت نرسیده و اعضا بر اساس اطمینان عرفی و شناخت اعضاء هیئت مدیره به عضویت آن می آیند .
ماده 4 : صندوق در تاریخ 14/04/1387 هجری شمسی مصادف با ۱۷ ربیع المولود میلاد حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام ( ص ) و امام صادق ( ع ) برای مدت نامحدود تشکیل شده است.
ماده 5 : مرکز اصلی فعالیتهای صندوق تا اطلاع ثانوی کاشان - خیابان امیر کبیر - خ سلمان فارسی می باشد و چنانچه مکانی برای استقرار فعالیتهای صندوق تهیه شد در آن مکان به فعالیت خود ادامه خواهد داد .
ماده 6 : عضو صندوق به کسی اطلاق می شود که با آگاهی کامل از شرایط و ضوابط صندوق و همچنین پذیرفتن کامل مفاد این اساسنامه پس از طی مراحل عضویت به عضویت صندوق در آمده باشد.  

ماده 7 : عضویت در صندوق برای اشخاص حقیقی مجاز می باشد.  

ماده 8 : موضوع فعالیت صندوق انجام کارهای عام المنفعه بطور غیر انتفاعی و بشرح زیر می باشد.
الف - دریافت وام و اعتبار بدون بهره از منابع داخلی و خارجی و قبول هدایا
ب - اقدام در جهت اشاعه و نشر و ترویج فرهنگ اسلامی بهر نحو و کیفیت و انجام امور خیریه و خدمات عام المنفعه در جهت پیشبرد اهداف اسلامی مثلا ایجاد سایت و یا وبلاگ جهت جهت اشاعه و نشر و ترویج فرهنگ اسلامی و ...  

ج - افتتاح حسابهای پس انداز و یا هر نوع حساب بدون بهره دیگر جهت دیگر اعضاء خانواده
د - از آنجا که کلیه اهداف و فعالیتهای صندوق منحصرا در جهت جلب رضای خداوند و خدمت به جامعه مسلمین است لذا انجام عقود شرعی در حدود تامین هزینه متعارف صندوق مجاز بوده و کیفیت آن مطابق با قوانین فقهی شرعی و مقررات جاری کشور و بر اساس آیین نامه های داخلی خواهد بود.
ه - انجام خدمات عام المنفعه در جهت پیشبرد اهداف اسلامی برابر مقررات مصوب هیئت مدیره صندوق است .
و - اعطای وام های بدون بهره (قرض الحسنه ) به اشخاص حقیقی و حقوقی عضو صندوق که از طریق دریافت وجوه از اعضا صندوق ، خیّرین و سایر اشخاص حقیقی که بصورت قرض الحسنه یا بلاعوض در اختیار صندوق قرار خواهند گرفت.
ز - سرمایه گذاری در فعالیت های اقتصادی با حفظ موازین شرعی، طبق جدول ذیل، در جهت اجرای بند 1 از فصل دوم به نحوی که سود و زیان آن متوجه صندوق باشد و اعضا دچار هیچ گونه خسارتی نخواهند شد. ( مثلا خریدن خانهُ زمین و غیره ...
ح - ایجاد پشتوانه مالی و معنوی برای اعضا در قالب پرداخت وام و حساب پس انداز
ط- ایجاد صمیمیت و همکاری بین اعضا صندوق
ی- اتحاد برادری و برابری در زندگی اعضا
ک- کمک و دستیاری اعضا در مواقع ضروری از همدیگر
ل- پایداری مستمر تشکیلات صندوق و حفظ و نگهداری آن برای نسل های آینده 


فصل سوم : وظایف صندوق
ماده 9 : وظایف صندوق انجام فعالیت های ذیل می باشد. 

 الف - وصول وجوه ماهیانه از اعضا صندوق، خیّرین و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی خارج از صندوق
تبصره 1 : وجوه اعضا متعلق به خودشان و سایر وجوه در صورت هدیه دادن به صندوق به عنوان سرمایه صندوق می باشد.
ب - پرداخت وام های بدون بهره (قرض الحسنه ) به اعضا صندوق با رعایت موازین شرعی 


فصل چهارم : ارکان صندوق
ارکان صندوق عبارتند از :  

الف – رئیس هیئت مدیره  

ب - مدیر عامل  

ج – عضو هیئت مدیره و مدیر امور مالی
د – عضو هیئت مدیره و مدیر امور اداری
ه – عضو هیئت مدیره و مدیر امور برنامه ریزی
ز – بازرس
ماده 10 : مجمع عمومی : عبارت است از گردهمایی اعضای صندوق جهت بررسی و تصمیم گیری درباره وضعیت صندوق که به دو شکل عادی و فوق العاده برگزار می شود.
ماده 11 : وظایف و اختیارات هیئت مدیره به شرح ذیل می باشد :
الف - تهیه ترازنامه و بیلان صندوق
ب - تعیین میزان سقف وام و مدت بازپرداخت آن در هر سال
ج - بررسی شرایط اعطای وام به در خواست کنندگان وام و انجام قرعه کشی در صورت کثرت متقاضیان  

د - تغییر مبلغ پایه ماهیانه با رای اکثریت اعضا صندوق
ه - نگهداشتن مبلغی به عنوان پس انداز در صندوق
و - سرمایه گذاری موجودی صندوق در زمان های لازم در صورت صلاحدید .
ز - تعیین زمان و مکان جلسات عمومی و اعلام به کلیه اعضا
ح - تعیین یک نفر از بین خود یا اعضا صندوق به عنوان خادم جهت رسیدگی به امور جاری صندوق با تعین حدود اختیارات وی .
ح - کنترل باز پرداخت اقساط توسط اعضا
ط - تذکر شفاهی و کتبی به اعضاء در صورت تاخیر در پرداخت اقساط
ی - اعلام نوبت وام اعضا ک – نظارت بر اجرای دقیق مفاد اساسنامه
ل - قبول اعضای جدید و تجدید نظر در عضویت اعضای با سابقه  

م - پاسخگویی به کلیه انتقادات و شکایات و دریافت و اجرای پیشنهادات جهت پویا نمودن صندوق
ن – تعیین بازرس صندوق
ماده 12 : اعضای صندوق یک بازرس اصلی و یک بازرس علی البدل از میان خود برای مدت دو سال انتخاب می کنند. که پس از تأیید مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره صندوق انجام وظیفه خواهند نمود.
ماده 13 : بازرس باید درباره صحت صورت دارایی و عملکرد صندوق و درباره صحت مطالب و اطلاعاتی که خادمین در اختیار اعضا گذاشته اند کتباً اظهار نظر نماید.
ماده 14 : در صورت فوت، استعفا، یا سلب شرایط از بازرس اصلی، بازرس علی البدل تا پایان دوره انجام وظیفه خواهد نمود.
ماده 15 : بازرس می تواند در هر زمان و شرایطی، رسیدگی و بازرسی را در مورد عملیات صندوق انجام داده و اسناد و مدارک و اطلاعات مربوطه را مطالعه و بررسی و در صورت لزوم تقاضای تشکیل جلسه مجمع عمومی فوق العاده را بنماید.
 

فصل پنجم : سال مالی- انحلال و تصفیه  

ماده 16 : سال مالی صندوق از اول فروردین ماه هر سال آغاز و در پایان اسفند ماه خاتمه می یابد.
ماده 17 : انحلال و تصفیه : 

 الف :چنانچه بعللی تصمیم به انحلال صندوق گرفته شود هیئت مدیره نسبت به تسویه حسابها اقدام نموده و پاسخگو خواهد بود .  

ب : مانده وجوه مربوط به سرمایه صندوق ژس از تسویه اقساط وامها و حق عضویت اعضاء به آستان قدس رضوی اهدا می گردد . 

 
فصل ششم : شرایط عضویت در صندوقماده 18 : افرادی که طبق مقررات مصوب هیئت مدیره شرایط عضویت در صندوق را دارا هستند با افتتاح حساب می توانند به عضویت صندوق درآیند .  

ماده 19 : در افتتاح حساب باید مبلغ 5000 تومان و ماهیانه 1000 تومان به عنوان مبلغ پایه برای هر یک از اعضا در صندوق واریز شود .
ماده 20 : اعضا در صورت دریافت وام باید بجز مبلغ اقساط وام، مبلغ پایه خود را نیز پرداخت نمایند.
ماده 21 : اعضا باید مبلغ پایه خود را به موقع پرداخت نمایند و در صورت تأخیر و دریافت اخطاریه کتبی، عضویت آنها در صندوق لغو خواهد شد.
ماده 22 : اعضا می توانند با پرداخت به موقع مبلغ پایه یا پرداخت هدیه، امتیاز کسب نمایند.
ماده 23 : صندوق در پایان هر سال عضوی را که دارای بیشترین امتیاز است به عنوان عضو نمونه سال انتخاب کرده و ایشان را مورد تقدیر و تشویق قرار خواهد داد.
ماده 24 : مسدود نمودن حساب فقط در صورت انصراف از عضویت صندوق دو ماه تسویه اقساط وام دریافتی ممکن می باشد. 


فصل هفتم : سپرده گذاری  

ماده 25 : سپرده وجهی است که توسط هر یک از اعضا به حساب صندوق واریز می گردد و به دو بخش تقسیم می شود.
الف - سپرده ثابت (حق عضویت ) : هر یک از اعضای صندوق ملزم هستند مبلغی که توسط هیئت مدیره تعیین می شود، بپردازد.
ب - سپرده متغیر (مبلغ پایه) : مبلغی است که توسط هیئت مدیره صندوق تعیین می شود و هر یک از اعضا موظف به پرداخت ماهیانه آن می باشند.
تبصره 1 : هر یک از اعضا مجاز می باشند در صورت تمایل، پس انداز بیشتری از حداقل تعیین شده توسط پرداخت نمایند که این موضوع بر میزان وام دریافتی آنان تأثیری مثبت نخواهد داشت ولی باعث بالا رفتن امتیاز عضو خواهد شد. 


فصل هشتم : انواع وام
ماده 26 : صندوق دارای دو نوع وام عادی و ضروری می باشد که شرح و نحوه باز پرداخت آن به شرح ذیل می باشد.
الف - وام ضروری به وامی اطلاق می شود که عضو بطور اضطراری نیازمند آن می باشد و باز پرداخت این نوع وام بر اساس تعیین هیئت مدیره خواهد بود.
ب - وام عادی به وامی اطلاق می شود که براساس نوبت و اولویت به هر یک از اعضای متقاضی پرداخت می شود و نحوه باز پرداخت آن طبق تصویب هیئت مدیره در اقساط مساوی تقسیم می گردد.
تبصره 1 :حداکثر مبلغ وام اعم از عادی و ضروری با نظر هیئت مدیره تعیین می گردد.
تبصره 2 : پرداخت وام منوط به نداشتن اقساط وام قبلی است. 


فصل نهم : بررسی در خواست ها
ماده 27 : متقاضی وام نباید هیچگونه بدهی به صندوق اعم از وام قبلی یا مبلغ ماهیانه داشته باشد.
ماده 28 : اگر تعداد درخواستها بیشتراز تعداد وام های قابل پرداخت باشد هیئت مدیره با توجه به سابقه عضویت ُ وامهای دریافتی و سایر عوامل و براساس نوبت و اولویت به درخواست کنندگان وام پرداخت خواهد نمود . ماده 29 : ضمنا متقاضیان ماه های آتی نیز به روش پیش بینی شده در ماده ۸ به لیست افراد متقاضی وام، اضافه خواهند شد. 

فصل دهم : اعطای وام
ماده 30 : پرداخت وام براساس موجودی صندوق ، امتیازات و اولویت بندی اعضای متقاضی وام صورت می پذیرد.
ماده 31 : حداقل موجودی عضو در صندوق جهت اخذ وام نباید در سال اول عضویت ، کمتر از 50000 تومان ، غیر از حق عضویت باشد . و این میزان در سالهای بعد توسط هیئت مدیره تعیین می گردد .  

ماده 32 : پرداخت وام به اعضا صندوق حداقل 1 ماه پس از زمان عضویت در صندوق صورت خواهد گرفت. (مگر در موارد ضروری و با نظارت و بررسی هیئت مدیره و در نظر گرفتن موجودی کل صندوق، که از نوع وام ضروری خواهد بود .
ماده 33 : فرد می تواند امتیاز وام خود را به دیگر اعضا واگذار نماید. در این صورت تا تسویه وام پرداختی امکان دریافت وام نخواهد داشت .
ماده 34 : اگر نیاز فرد به وام بعد از گرفتن وام به طریقی دیگر رفع گردید در صورت امکان وام به صندوق عودت داده شود. 


فصل یازدهم : باز پرداخت وام
ماده 35 : میزان اقساط ماهیانه وام با نظر هیئت مدیره و شرایط وام گیرنده تعیین می گردد.
تبصره 1 : حسب شرایط خاص افراد متقاضی وام، طول مدت باز پرداخت وام و تعداد اقساط با نظر هیئت مدیره می تواند تغییر یابد.
فصل دوازدهم – درآمد ، هزینه و سرمایه صندوق
ماده 36 : درآمد های صندوق شامل موارد زیر می باشد.
الف - در صورت صلاحدید هیئت مدیره سرمایه گذاری شود .
ب – سایر درآمد ها ، هدایا و کمک های بلاعوض به صندوق
ماده 37 : هزینه های صندوق عبارت است از :
الف - هزینه های اداری مانند تهیه دفترچه عضویت، لوازم التحریر ، نرم افزار حسابداری و...
ب - سایر موارد با تعیین هیئت مدیره صندوق
تبصره 1 : هزینه های صندوق از محل کارمزد وام تامین می شود و در صورت عدم کفایت از موجودی خود صندوق بصورت قرض برداشت می گردد.
ماده 38 : سرمایه صندوق شامل سپرده های ثابت و متغیر اعضا و سرمایه خود صندوق می باشد و هیئت مدیره جهت بالا بردن توان صندوق راهکار های لازم را ارائه و اجرا خواهد نمود . 


فصل سیزدهم : انصراف از صندوق
ماده 39 : انصراف از ادامه عضویت صندوق آزاد ممکن می باشد مشروط بر اینکه عضو:
الف - بصورت کتبی اعلام انصراف نماید.
ب - هیچگونه بدهی به صندوق نداشته باشد.
ماده 40 : عضوی که وام گرفته و تسویه نموده در صورت انصراف تا 2 ماه نمی تواند موجودی خود را دریافت نماید.
ماده 41 : عضو منصرف از عضویت صندوق از زمان موافقت هیئت مدیره تا زمان دریافت موجودیش از صندوق حق عضویت به صندوق واریز نخواهد کرد.
ماده 42 : در صورتیکه توان صندوق اجازه دهد مبلغ سپرده عضو منصرف یک ماه بعد از انصراف پرداخت خواهد شد. در غیر اینصورت سپرده وی حداکثر تا شش ماه طی یک یا چند قسط مسترد می گردد.
ماده 43 : عضو در صورت پشیمانی از انصراف صندوق مجدداً می تواند به شرائطی که هیئت مدیره تعیین می کند به عضویت صندوق درآید که در این صورت مانند یک عضو جدید می باشد ولی در صورت انصراف مجدد، دیگر نمی تواند عضو صندوق گردد.
ماده 44 : در صورت فوت اعضا ، مانده مبلغ سرمایه متوفی به وارث قانونی وی پرداخت می شود.
ماده 46 : چنانچه به حساب صندوق در بانک جایزه ای و یا بهره ای تعلق گیرد در آخر هر سال مالی با نظر هیئت مدیره برنامه ریزی می‌شود.
ماده 47 : کلیه مواردی که در اساسنامه به صراحت ذکر نشده عند اللزوم توسط هیئت مدیره صندوق بررسی ، تصویب و اجرا خواهد گردید.
ماده 48 :یک فقره حساب جاری در یکی از صندوقهای قرض الحسنه یا یکی از بانک ها افتتاح و وجوه دریافتی به حساب مزبور واریز و هنگام پرداخت با امضای دو نفر از اعضای هیات مدیره که نسبت به افتتاح حساب اقدام نموده اند معتبر خواهد بود. 


                                               و هم اکنون از فضل الهی توانسته ایم : 


1. ارائه وامهای 1.000.000 ، 1.200.000 ، 2.000.000 ، 3.000.000 ، 4.000.000 ، 5.000.000 و 10.000.000 ریالی در اقساط 10ماهه بدون چک ، ضامن به فامیل
2. افتتاح حساب جاری بانک مهراقتصاد و بانک صادرات جهت انجام امور بانکی بین صندوق و اعضاء
3. راه اندازی سایت اینترنتی www.shahidanallahparastkashan.blogsky.com  

4. بازگشائی ایمیل shahidanallahparastkashan@iran.ir
5. تهیه سیستم رایانه و نرم افزار مالی ( حسابداری ) جهت ثبت و بررسی دقیق حسابها
6. تهیه دستگاه اسکن ، پرینت ، فتوکپی و فاکس جهت انجام کار صندوق و خدمت رسانی بهتر
7. انتشار نصایح لقمان در گرامیداشت اولین سال تاسیس صندوق و چاپ کتاب ارتباط با خدا ( مجموعه اعمال و دعاها ) در گرامیداشت دومین سال تاسیس صندوق
8. ارسال نامه تبریک از طرف صندوق به قبول شدگان در کنکور و دانش آموزان ممتاز عضو
9. انتخاب حساب برتر مقارن با ولادت عدالت گستر گیتی وجود نازنین امام زمان ( عج )
10. برقراری تلفن ثابت جهت ارتباط با اعضاء 55332361- 031
11. کانال تلگرام  صندوق ؛ https://telegram.me/shahidanallahparast

12.خریداری پنل و ارسال پیامک به مناسبتها برای اعضاء صندوق به شماره 30004682000000

13. راه اندازی سیستم تلفن بانک و اطلاع از موجودی حساب ویژه اعضاء

14. خریداری و راه اندازی اینترنت 2030
15. جذب اعتبارات مردمی به مبلغ  40.000.000 ریال درسال 1391
16. برگزاری جلسات هیئت مدیره بصورت ماهانه در جهت بررسی عملکرد
17. ارائه وامهای فوری در مواقع اضطراری
18. برگزاری مسابقات نظر سنجی به منظور پیشبرد اهداف صندوق
19. اعطاء جوائز خوش حسابی به حسابهای برتر
20. جذب اعتبارات مردمی به مبلغ 10.750.000ریال درسال 1392
21. جذب اعتبارات مردمی به مبلغ 9.500.000 ریال درسال 1393

22. و ...