صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست
صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

چله غم (اربعین حسینی، و روز زیارتی حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام)

چله غم (اربعین حسینی، و روز زیارتی حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام)


اشاره

در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین شب شهادت حسین بن علی علیه السلام گفته می شود که هم زمان با بیستم ماه صفر است. از سنت های دیرین مردم، گرامی داشت یاد و خاطره عزیزان از دست رفته در روز چهلم آنهاست. به همین دلیل برای ایشان مجلس یادبود برپا می کنند و خیرات و صدقات می دهند. در روز بیستم ماه صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی به پا می دارند و باران اشک خویش را با مظلومیت حسین و یارانش پیوند می زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچ گاه بی رهرو نخواهد ماند.


چهل روز گذشت...

در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست، وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سم های تازه عوض شده پیچید، و آن گاه که خیمه ها در رقص شعله ها گم شدند، جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند. دشمن به جشن و سرور ایستاد و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچه های آراسته، به انتظار کاروانی نشستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شکسته ترین دل و تاول زده ترین پا، به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده می آمد. ولی، چهل روز گذشت. حقیقت، عریان تر و زلال تر از همیشه، از افق خون سر برآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهیدان، خاشاک ستم را به بازی گرفت. خونی که آن روز در غریبانه ترین غروب، در گمنام ترین زمین و در عطشناک ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند. چهل روز است که یزیدیان، جز رسوایی ندیده اند و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده اند.


اربعین است

اربعین است. کاروان به مقصد می رسد. تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است. اربعین است. هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل روییدن. هنگام میثاق است و دوباره پیمان بستن. به راستی کدامین سر، سودای همراهی این سر بریده را دارد و کدامین همت، ذوالجناح بی سوار را زین خواهد کرد. اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله گودال ایستاده و دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار، چونان نخل های بارور، سربرآورده است. به راستی، کدامین یاور، به همنوایی و همراهی برمی خیزد؟


زیارت اربعین

علامت مؤمنان

روز بیستم ماه صفر، روز اربعین و به فرموده شیخ مفید و شیخ طوسی، روز بازگشت اهل حرم حسینی از شام به مدینه است. نیز در این روز، جابر بن عبداللّه انصاری، نخستین زائر امام حسین علیه السلام به دیدار ایشان شتافت و به کربلا رفت. زیارت اباعبداللّه الحسین علیه السلام در این روز مستحب است و به فرموده امام حسن عسگری علیه السلام ، یکی از پنج علامت مؤمنان شمرده می شود. مرحوم شیخ طوسی، در کتاب تهیب و مصباح خود، زیارت ویژه روز اربعین را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است که در اینجا به توضیح بندهایی از آن زیارت والا، می پردازیم.


درسی برای حسین شناسی

مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای، زیارت اربعین را، «یکی از بهترین زیارات» می داند و یکی از بزرگان نیز در مورد این زیارت سترگ چنین می نویسد: «برای معرفی سیدالشهداء، هیچ متنی بهتر از زیارت نامه ها نیست. جامع ترین متن حسین شناسی، همین زیارت اربعین است. با این زیارت، اهداف سیدالشهداء، دشمنان سیدالشهداء و دوستان سیدالشهداء را می توان شناخت. زیارت و زیارت نامه ها کانون معرفت اهل بیت علیهم السلام هستند».


نگاهی کلی به زیارت

زیارت اربعین، همچون زیارت عاشورا و زیارت وارث، از مضامین انسان ساز و پرمحتوایی برخوردار است. در بخش های گوناگون این زیارت والا، ضمن شهادت به بزرگی حضرت، فلسفه نهضت حسینی و اهداف قیام خونین عاشورا بازگو می شود. همچنین خواننده زیارت اربعین، همبستگی خود را با امام علیه السلام و دوستان او، و دشمنی اش را با دشمنان او تا روز قیامت بیان می دارد واز خداوند متعالی می خواهد حیات و مرگش را، در پیروی از محمد صلی الله علیه و آله و آلش قرار دهد. در ادامه زیارت، بر اجرای وظایف بندگی از طرف امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش تأکید می کند و بر قاتلان ایشان لعنت و نفرین می فرستد. نیز در پایان زیارت، پیروی خود را از امام معصوم اعلام می دارد و با صلوات بر آن بزرگواران، زیارت را به پایان می رساند.


سلام های توصیفی ابتدای زیارت

حضرت امام صادق علیه السلام در ابتدای زیارت اربعین، با پنج سلام، ارادت خود را به آستان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ابراز می دارد: «سلام بر ولی و دوست خدا؛ سلام بر خلیل و انتخاب شده الهی؛ سلام بر برگزیده و پسر برگزیده؛ سلام بر حسین مظلوم و شهید؛ و سلام بر کسی که گرفتار اندوه ها و کشته اشک ها شد». زائر با عرض این سلام ها، خود را به پیشگاه آن حضرت نزدیک می کندو با تکرار آن، روح و روان خود را از زشتی ها و پلشتی ها پاک می نماید. در واقع زائر با این سلام ها، چهره اجتماعی - سیاسی خود را نمایان می سازد و اعلام می دارد که نه تنها با بت درون مبارزه می کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتیان، ستمگران، مستبدان و خائنان به مردم، مبارزه می نماید و با شعار سلام، خود را در زمره یاران آن حضرت قرار می دهد.


فلسفه نهضت حسینی

حضرت امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت اربعین می فرماید: «خدایا! امام حسین علیه السلام جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد». خود امام حسین علیه السلام هم پیش از خروج از مکه، خطاب به برادرش محمد حنفیه وصیت نامه ای نوشت و در آن فرمود: «من برای اصلاح دین جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و امربه معروف و نهی از منکر قیام می کنم». با مطالعه تاریخ امام حسین علیه السلام ، در می یابیم که در دین اسلام، تغییرات بسیاری پدید آمده و بدعت های فراوانی نهاده شده بود. حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام برای آنکه حقیقت دین محمدی حفظ شود و دینی سالم به نسل های بعد برسد، چاره ای جز قیام نداشت. این قیام خونین، فریاد اعتراض ایشان به وضع موجود بود تا همگان دریابند دین کنونی آنها، دینی به یغما برده شده و تحریف گردیده است.


شباهت قیام حسینی و قیام مهدوی

یکی از اهداف والای قیام حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان، نجات انسان ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از دست و پای فکر و اندیشه آدمیان است تا آزادانه بیندیشند و حق و باطل را تشخیص دهند. امام باقر علیه السلام دراین مورد می فرماید: «هنگامی که قائم(عج) قیام کند، هر آینه باطل از میان می رود».جالب اینجاست که هدف امام حسین علیه السلام نیز در زیارت اربعین چنین بیان شده است: «خون خود را تقدیم تو کرد تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد». پس قیام مهدوی، در امتداد قیام حسینی است و هدف هر دو بزرگوار، زنده نگهداشتن دین الهی و جلوگیری از انحطاط ارزش هاست.


قاتلان حضرت امام حسین علیه السلام

حضرت امام صادق علیه السلام در بخشی از زیارت اربعین، ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام را برمی شمارد. آنها کسانی هستند که: 1. دنیا ایشان را فریب داد؛ 2. هستی خود را به بهای ناچیز فروختند و آخرت را به هیچ رها کردند؛ 3. گردن فرازی نمودند و خود را در پرتگاه هوس انداختند؛ 4. خدای بزرگ و پیامبر والامقام او را به خشم آوردند؛ 5. پیروان کسانی شدند که اختلاف انگیز و نفاق افکن بودند؛ 6. گناه سنگینی بر دوش خود گذاشتند و سزاوار آتش شدند. شهید مطهری در توصیف این انسان های بدکردار می نویسد: «در پستی یاوران یزید همین بس که در کربلا به جهت اعتقادی که به کرامت و حق آن حضرت داشتند، از مقابله رودرو با وی می هراسیدند، ولی پس از شهادت، لباس او و اهل بیتش را [غارت کردند.]... اینان اگر به دین او و رسالت جد هم کافر بودند، این عملشان در مذهب مردانگی، پست ترین کار بود».


گزیده روایات

ثواب زیارت امام حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام : زیارت قبر امام حسین علیه السلام از برترین اعمال است».

امام باقر علیه السلام : «اگر مردم می دانستند در زیارت مزار امام حسین علیه السلام چه فضیلتی است، از شوق آن جان می دادند».

امام صادق علیه السلام : «کسی که با شناخت حق امام حسین علیه السلام به زیارت او برود، خداوند متعالی نام او را در بالاترین دفتر فرشتگان مقرب الهی می نویسد».

امام صادق علیه السلام : «هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره های نور بنشیند، باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد».

امام صادق علیه السلام : «همانا زیارت کننده امام حسین علیه السلام ، زیارت کننده رسول اکرم صلی الله علیه و آله است».

امام صادق علیه السلام : «زیارت امام حسین علیه السلام را فرو نگذار؛ که خدا عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند. نیز زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید».

پیامبر صلی الله علیه و آله : «ای فاطمه! همه چشم ها در روز قیامت گریان است، جز چشمی که بر مصیبت های حسین علیه السلام بگرید».

امام حسین علیه السلام : «من کشته اشکم؛ هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش روان می شود».

امام صادق علیه السلام : «هر گریه و بی تابی مکروه و ناپسند است، جز گریه و بی تابی بر امام حسین علیه السلام ».

امام مهدی(عج) در زیارت ناحیه مقدسه: «هر صبح و شام بر تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم».


برکت تربت پاک امام حسین علیه السلام

پیامبر صلی الله علیه و آله : «بدانید که اجابت دعا در زیر گنبد حرم، و شفا در تربت حسین است».

امام صادق علیه السلام : «شفای هر دردی در خاک قبر حضرت امام حسین علیه السلام است».

امام صادق علیه السلام : «خداوند متعالی تربت جدم حسین علیه السلام را شفای هر درد، و امان از هر ترس قرار داده است. هر گاه یکی از شما مقداری از آن را در دست گرفت، باید ببوسدش و بر چشم هایش بنهد و آن را به بدنش بمالد و شفا بجوید».

امام صادق علیه السلام :«کام کودکانتان را باتربت حسینی بردارید؛زیرا موجب امنیت کودکان می شود».

امام کاظم علیه السلام : «پیروان ما به چهار چیز نیازمندند که یکی از آنها، تسبیحی از تربت مزار پاک امام حسین علیه السلام است».

امام رضا علیه السلام : «خوردن هر خاکی حرام است، جز تربت پاک حسینی، که دای هر دردی است».

ولادت باسعادت امام موسی کاظم ( ع )



زندگینامه امام کاظم (ع)


1. حضرت امام موسی بن جعفر ( ع )
2. صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت
3. امام ( ع ) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه
4. زنان و فرزندان حضرت موسی بن جعفر ( ع )
5. صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر ( ع )


حضرت امام موسی بن جعفر ( ع ) 


نام امام هفتم ما ، موسی و لقب آن حضرت کاظم ( ع ) کنیه آن امام " ابوالحسن " و " ابوابراهیم " است . شیعیان و دوستداران لقب " باب الحوائج " به آن حضرت داده اند . تولد امام موسی  کاظم ( ع ) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128هجری در " ابواء " اتفاق افتاد . دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مقارن بود با سالهای  آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سیزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترین دوران عمر آن حضرت به شمار است . امام موسی  کاظم ( ع ) از حدود 21سالگی بر اثر وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید ، و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بیشتر بوده است ، البته غیر از حضرت ولی عصر (عج ).


صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت 


حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بود . صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مویش سیاه و انبوه بود . بدن شریفش از زیادی عبادت ضعیف شد ، ولی همچنان روحی قوی و قلبی  تابناک داشت . امام کاظم به تصدیق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده است . موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به " عبد صالح " معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود . بدره های ( کیسه های ) سیصد دیناری و چهارصد دیناری  و دو هزار دیناری می آورد و بر ناتوانان و نیازمندان تقسیم می کرد . از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود : " پدرم ( امام صادق (ع ) ) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش می کرد " . امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن می کرد ، چنانکه نقل کرده اند : " امام بسیار خشن پوش و روستایی لباس بود " و این خود نشان دیگری است از بلندی  روح و صفای باطن و بی اعتنایی آن امام به زرق و برقهای  گول زننده دنیا . امام موسی کاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان بسیار با عاطفه و مهربان بود . همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود ، و پنهان و آشکار به آنها کمک می کرد . برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی - پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد - به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند . امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت . قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت می کرد . آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد می آمدند و از روی  شوق و رقت گریه می کردند . بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را - روی در روی - بد می گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان می راندند ، ولی  آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو می شد ، و حتی  گاهی با احسان آنها را به صلاح می آورد ، و تنبیه می فرمود . تاریخ ، برخی از این صحنه ها را در خود نگهداشته است . لقب " کاظم " از همین جا پیدا شد . کاظم یعنی : نگهدارنده و فروخورنده خشم . این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی  یا به تحریک دشمنان به این کارهای زشت و دور از ادب دست می زدند . رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم ، بر آنان حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت ( ع ) را روشن می ساخت ، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خلیفه ستمگری - پیش می آمد ، امام کاظم ( ع ) می فرمود : " قل الحق و لو کان فیه هلاکک " یعنی : حق را بگو اگرچه آن حقگویی موجب هلاک تو باشد . ارزش والای حق به اندازه ای است که باید افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند . در فروتنی  - مانند صفات شایسته دیگر خود - نمونه بود . با فقرا می نشست و از بینوایان دلجویی می کرد . بنده را با آزاد مساوی می دانست و می فرمود همه ، فرزندان آدم و آفریده های خدائیم . از ابوحنیفه نقل شده است که گفت : " او را در کودکی دیدم و از او پرسشهایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است . براستی  امام موسی بن جعفر ( ع ) فقیهی  دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود " . محمد بن نعمان نیز می گوید : " موسی بن جعفر را دریایی بی پایان دیدم که می جوشید و می خروشید و بذرهای دانش به هر سو می پراکند " .


امام ( ع ) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه 


نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق ( ع ) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملی شده بود ، در زمان حضرت امام موسی کاظم ( ع ) نیز به پیروی از سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت ، تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند ، و این مشعل فروزان را از ورای اعصار و قرون به آیندگان برسانند . خلفای عباسی بنا به روش ستمگرانه و زیاده روی در عیش و عشرت ، همیشه درصدد نابودی بنی  هاشم بودند تا اولاد علی ( ع ) را با داشتن علم و سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند ، و دست آنها را از کارهای کشور اسلامی  کوتاه نمایند . اینان برای اجراء این مقصود پلید کارها کردند ، از جمله : چند تن از شاگردان مکتب جعفری را تشویق نمودند تا مکتبی در برابر مکتب جعفری  ایجاد کنند و به حمایتشان پرداختند . بدین طریق مذاهب حنفی ، مالکی ، حنبلی و شافعی هر کدام با راه و روش خاص فقهی پایه ریزی شد . حکومتهای وقت و بعد از آن - برای دست یابی  به قدرت - از این مذهبها پشتیبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند . در سالهای آخر خلافت منصور دوانیقی که مصادف با نخستین سالهای امامت حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بود " بسیاری از سادات شورشی - که نوعا از عالمان و شجاعان و متقیان و حق طلبان اهل بیت پیامبر ( ص ) بودند و با امامان نسبت نزدیک داشتند - شهید شدند . این بزرگان برای دفع ستم و نشر منشور عدالت و امر به معروف و نهی  از منکر ، به پا می خاستند و سرانجام با اهداء جان خویش ، به جوهر اصلی تعالیم اسلام جان می دادند ، و جانهای خفته را بیدار می کردند . طلوعها و غروبها را در آبادیهای اسلامی به رنگ ارغوانی درمی آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش جاوید می نگاشتند و بانگ اذان مؤذنان را بر مأذنه های مساجد اسلام شعله ور می ساختند " . در مدینه از کارگزاران مهدی عباسی فرزند منصور دوانیقی در عمل ، همان رفتار زشت دودمان سیاه بنی امیه را پیش گرفتند ، و نسبت به آل علی ( ع ) آنچه توانستند بدرفتاری  کردند . داستان دردناک " فخ " در زمان هادی عباسی  پیش آمد . علت بروز این واقعه این بود که " حسین بن علی بن عابد " از اولاد حضرت امام حسن ( ع ) که از افتخارات سادات حسنی و از بزرگان علمای مدینه و رئیس قوم بود ، به یاری عده ای از سادات و شیعیان در برابر بیدادگری  " عبدالعزیز عمری " که مسلط بر مدینه شده بود ، قیام کردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمین فخ عده زیادی از مخالفان را کشتند ، سرانجام دشمنان دژخیم این سادات شجاع را در تنگنای محاصره قرار دادند و به قتل رساندند و عده ای را نیز اسیر کردند . مسعودی می نویسد : بدنهایی که در بیابان ماند طعمه درندگان صحرا گردید . سیاهکاریهای بنی  عباس منحصر به این واقعه نبود . این خلفای ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای  و میان ستونها گچ گرفتند ، و صدها تن را نیز در تاریکی  زندانها حبس کردند و به قتل رساندند . عجب آنکه این همه جنایتها را زیر پوشش اسلامی و به منظور فروخواباندن فتنه انجام می دادند . حضرت موسی بن جعفر ( ع ) را هرگز در چنین وضعی و با دیدن و شنیدن آن همه مناظر دردناک و ظلمهای  بسیار ، آرامشی نبود . امام به روشنی می دید که خلفای  ستمگر در پی تباه کردن و از بین بردن اصول اسلامی و انسانی اند . امام کاظم ( ع ) سالها مورد اذیت و آزار و تعقیب و زجر بود ، و در مدتی که از 4 سال تا 14 سال نوشته اند تحت نظر و در تبعید و زندانها و تک سلولها و سیاهچالهای بغداد - در غل و زنجیر - به سر می برد . امام موسی  بن جعفر ( ع ) بی آنکه - در مراقبت از دستگاه جبار هارونی - بیمی بدل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسیدگی می کرد و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به بقایای آنان غفلت نداشت . آن زمان که امام ( ع ) در مدینه بود ، هارون کسانی را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام ( ع ) می گذرد ، وی را آگاه کنند . هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام ( ع ) سخت بیمناک بود . چنانکه نوشته اند که هارون ، درباره امام موسی بن جعفر       ( ع ) می گفت : " می ترسم فتنه ای بر پا کند که خونها ریخته شود " و پیداست که این " قیامهای مقدس " را که سادات علوی و شیعیان خاص رهبری می کردند و گاه خود در متن آن قیامها و اقدامهای شجاعانه بودند از نظر دستگاه حاکم غرق در عیش و تنعم بناحق " فتنه " نامیده می شد . از سوی دیگر این بیان هارون نشانگر آن است که امام ( ع ) لحظه ای از رفع ظلم و واژگون کردن دستگاه جباران غافل نبوده است . وقتی مهدی عباسی به امام ( ع ) می گوید : " آیا مرا از خروج خویش در ایمنی قرار می دهی " نشانگر هراسی است که دستگاه ستمگر عباسی از امام ( ع ) و یاران و شیعیانش داشته است . به راستی نفوذ معنوی امام موسی ( ع ) در دستگاه حاکم به حدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین صدراعظم ( وزیر ) دولت عباسی ، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند . سخن چینان دستگاه از علی بن یقطین در نزد هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند ، ولی امام ( ع ) به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتیک خاص اغفالگرانه ( تقیه ) که در مواردی ، برای رد گمی حیله های دشمن ضروری و شکلی از مبارزه پنهانی است ، در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی ( ع ) و ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق ، همچنان پای فشارد - بی آنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهی حاصل شود - . سرانجام بدگوئی هائی  که اطرافیان از امام کاظم ( ع ) کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفری که در سال 179ه . به حج رفت ، بیش از پیش به عظمت معنوی امام ( ع ) و احترام خاصی که مردم برای امام موسی الکاظم ( ع ) قائل بودند پی برد . هارون سخت از این جهت ، نگران شد . وقتی به مدینه آمد و قبر منور پیامبر اکرم ( ص ) را زیارت کرد ، تصمیم بر جلب و دستگیری  امام ( ع ) یعنی فرزند پیامبر گرفت . هارون صاحب قصرهای افسانه ای در سواحل دجله ، و دارنده امپراطوری پهناور اسلامی که به ابر خطاب می کرد : " ببار که هر کجا بباری  در کشور من باریده ای و به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابی کشور اسلامی و قلمرو من است ! " آن چنان از امام ( ع ) هراس داشت که وقتی قرار شد آن حضرت را از مدینه به بصره آورند ، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام ( ع ) بستند و بعضی را نابهنگام و از راههای دیگر ببرند ، تا مردم ندانند که امام ( ع ) را به کجا و با کدام کسان بردند ، تا یأس بر مردمان چیره شود و به نبودن رهبر حقیقی خویش خو گیرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعیدگاه امام ( ع ) بی خبر بمانند . و این همه بازگو کننده بیم و هراس دستگاه بود ، از امام ( ع ) و از یارانی که - گمان می کرد - همیشه امام ( ع ) آماده خدمت دارد می ترسید ، این یاران با وفا - در چنین هنگامی - شمشیرها برافرازند و امام خود را به مدینه بازگردانند . این بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر ، این امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعید امام ( ع ) را فریبکارانه و با احتیاطانجام داد . باری ، هارون ، امام موسی کاظم ( ع ) را - با چنین احتیاطها و مراقبتهایی  از مدینه تبعید کرد . هارون ، ابتدا دستور داد امام هفتم ( ع ) را با غل و زنجیر به بصره ببرند و به عیسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود ، نوشت ، یک سال حضرت امام کاظم ( ع ) را زندانی  کند ، پس از یک سال والی بصره را به قتل امام ( ع ) مأمور کرد . عیسی  از انجام دادن این قتل عذر خواست . هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربیع سپرد . مدتی حضرت کاظم ( ع ) در زندان فضل بود . در این مدت و در این زندان امام ( ع ) پیوسته به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بود . هارون ، فضل را مأمور قتل امام ( ع ) کرد ولی فضل هم از این کار کناره جست . باری ، چندین سال امام ( ع ) از این زندان به آن زندان انتقال می یافت . در زندانهای تاریک و سیاهچالهای دهشتناک ، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقیقی خود ( الله ) راز و نیاز می کرد و خداوند متعال را بر این توفیق عبادت که نصیب وی شده است سپاسگزاری می نمود . عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183هجری در سن 55سالگی به دست مردی  ستمکار به نام " سندی  بن شاهک " و به دستور هارون مسموم و شهید شد . شگفت آنکه ، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر ( ع ) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت را بپذیرند که حضرت موسی بن جعفر  ( ع ) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است ، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند . بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش - در نزدیکی بغداد - به خاک سپردند . از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد ، و مورد توجه خاص واقع گردید ، و شهر " کاظمین " از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت .


زنان و فرزندان حضرت موسی بن جعفر ( ع ) 


تعداد زوجات حضرت موسی بن جعفر ( ع ) روشن نیست . بیشتر آنها از کنیزان بودند که اسیر شده و حضرت موسی کاظم ( ع ) آنها را می خریدند و آزاد کرده یا عقد می بستند . نخستین زوجه آن حضرت " تکتم " یا " حمیده " یا " نجمه " دارای  تقوا و فضیلت بوده و زنی بسیار عفیفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شیعیان حضرت رضا ( ع ) است . فرزندان حضرت موسی  بن جعفر را 37تن نوشته اند : 19پسر و 18دختر که ارشد آنها حضرت علی بن موسی  الرضا ( ع ) وصی و امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است . حضرت احمد بن موسی ( شاهچراغ ) که در شیراز مدفون است . حضرت محمد بن موسی نیز که در شیراز مدفون است . حضرت حمزه بن موسی که در ری مدفون می باشد . از دختران آن حضرت ، حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است ، و قبه و بارگاهی با عظمت دارد . سایر اولاد و سادات موسوی هریک مشعلدار علم و تقوا در زمان خود بوده اند ، که در گوشه و کنار ایران و کشورهای اسلامی پراکنده شده ، و در همانجا مدفون گردیده اند ، روحشان شاد باد .


صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر ( ع ) 


موسی بن جعفر ( ع ) به جرم حقگویی و به جرم ایمان و تقوا و علاقه مردم زندانی شد . حضرت موسی  بن جعفر را به جرم فضیلت و اینکه از هارون الرشید در همه صفات و سجایا و فضائل معنوی برتر بود به زندان انداختند . شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید : " او عابدترین و فقیه ترین و بخشنده ترین و بزرگ منش ترین مردم زمان خود بود ، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . این جمله را زیاد تکرار می کرد : " اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب "      ( خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار ) . امام موسی  بن جعفر ( ع ) بسیار به سراغ فقرا می رفت . شبها در ظرفی پول و آرد و خرما می ریخت و به وسایلی به فقرای مدینه می رساند ، در حالی که آنها نمی دانستند از ناحیه چه کسی است . هیچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن می خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل می داد ، شنوندگان از شنیدن قرآنش می گریستند ، مردم مدینه به او لقب " زین المجتهدین " داده بودند . مردم مدینه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغایی عجیب کردند . آن روزها فقرای  مدینه دانستند چه کسی شبها و روزها برای دلجویی به خانه آنها می آمده است .

پیام تسلیت حضرت آیت الله امامی کاشانی به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت آیت الله مصطفوی


حضرت آیت الله امامی کاشانی سالگرد ارتحال آیت الله مصطفوی را تسلیت گفت


امام جمعه موقت تهران با انتشار پیامی سالگرد ارتحال عالم مجاهد آیت الله «سیدمحمدباقر مصطفوی» را تسلیت گفت.



 آیت الله « محمد امامی کاشانی» در این پیام نوشته است: سالگرد ارتحال عالم وارسته و پارسا حضرت آیت الله حاج سیدمحمد باقر مصطفوی را به همشهریان عزیز خاصه جامعه روحانیت و حوزه های علمیه کاشان و بخصوص بیت معظم آن مرحوم تسلیت می گویم.


عضو مجلس خبرگان رهبری در این پیام، مغفرت و علو درجات را برای آیت الله مصطفوی و سلامت و موفقیت برای بازماندگان این مجاهد را از درگاه خداوند متعال مسالت نموده است.

آیت الله «سیدمحمد باقر مصطفوی» هجدهم آذر سال گذشته در سن 81 سالگی به دیار معبود شتافت.

آیین یکمین سالگرد این عالم ربانی شنبه هشتم آذر پس از نماز مغرب و عشا در مسجد درب یلان حسینیه آن مرحوم برگزار می شود.

ویژگی‌های تفکر بسیجی به مناسبت گرامیداشت هفته بسیج

ویژگی‌های تفکر بسیجی

نویسنده: سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
“بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است.
شناخت بسیجی در وضعیت کنونی و آینده از ضروریات بزرگی است که در سرنوشت سامان دادن به کشور، ترویج اسلام ناب و تداوم راه مقدس انقلاب و امام راحل (سلام‌الله علیه) نقش تعیین کننده دارد.
ملاک و مبنا برای معرفت بسیجی، تفکر بسیجی است که ما را می‌تواند به گوشه‌هایی از حیات معنوی او رهنمون و ماهیت و شخصیت واقعی این انسان معنوی و الهی را برای ما روشن سازد.
در این نوشتار که به قلم سرلشکر بسیجی دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به رشته تحریر درآمده ویژگی‌های بسیجی مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است که تقدیم حضورتان می‌کنیم؛

بررسی مفهوم واژه‌های اساسی تحقیق 


۱) بسیجی “بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی کرده است. او مطیع اوامر “ولی فقیه” زمان است؛ بر دشمن می‌تازد و امان از او می‌برد؛‌”پارسای” شب است و “شیر” روز؛ هدف غایی بسیاروالای بسیجی او را در جایگاهی بس مقدس قرار داده است. یک چریک یا یک پارتیزان برای جنگ خود علیه دشمن هدف عالی دارد. او می‌جنگد تا کشور و مردمش را از تجاوز دشمن و از یوغ استعمارگر نجات دهد. این به نوبه خود هدفی عالی است؛ اما در این راه چیز دیگری نیست. آخرش همین است و بس. اما بسیجی می‌جنگد چون به‌واسطه ولی فقیه زمان خودمطیع اوامر الهی است؛ یعنی می‌جنگد چون دستور خداوند، جهاد است و صلح می‌کند چون اراده خدا بر آن قرار دارد. این است که به بسیجی روح و نشاط می‌دهد و او را تا ردیف اولیای الهی ارتقا می‌بخشد. همین درجه از عبودیت و بندگی است که آن یار سفر کرده را به وجد می‌آورد تا آنجا که بسیجی را فرزند خود می‌خواند و با آن درجه از خلوصی که در وجود مبارکش سراغ داریم، برانگیخته شدن در روز محشر را با فرزندان بسیجی‌اش از خدا می‌خواهد. بدین ترتیب معلوم می‌شود که بسیجی مفهومی کلی‌تر از رزمنده است چرا که مراتب بندگی فقط در جنگ نیست که تبلور می‌یابد بلکه در تمام شئون زندگی بشری عینیت دارد. بسیجی کسی است که در هیچ یک از دسته‌بندی‌های مادی و متعارف قرار نمی‌گیرد. نه متعلق به حزب است و نه متعلق به زمان، مکان،‌طایفه، صنف بخصوصی و نه هر دسته‌بندی دیگر. زیرا بسیجی یار امام است و بسیجی عبد خداست وانسانی از تبار ابراهیم (علیه‌السلام) که اسماعیل‌وار، مصمم وعاشقانه به مسلخ عشق می‌رود؛ راه حق می‌جوید و سالک همیشه کوی دوست است.

۲) تفکر بسیجی و ویژگی‌های آن این واژه مقدس که اولین بار از پرتو کلام نورانی امام راحل تجلی یافت به یک معنا همان اندیشه واعتقادی است که شریف‌ترین فرزندان امام آن را آگاهانه برگزیدند و تمام فکر و خلق و خوی و عمل خود را با آن میزان، تنظیم کردند تا آنجا که انسان‌های دیگری شدند با رایحه‌ای ولایی و صبغه‌ای الهی و جلوه‌ای قرآنی و به معنای دیگر تفکر بسیجی به تمام و کمال، همان اندیشه و اعتقاد کامل به اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه و آله) است یعنی بی‌اسلام ناب، بسیجی نتوان شد و بی‌تفکر بسیجی، اسلام، اسلام محمدی نخواهد بود. بنابراین تفکر بسیجی، تعبیری بدیع از مکتب اسلام و آئین الهی تشیع است. این تفکر ویژگی‌هایی دارد که همان شاخصه‌های اسلام ناب محمدی(صلی‌الله علیه و آله) و شاخصه‌های اسلام علوی و اسلام زهرایی و اسلام عاشورایی حسینی و زینبی است.
امام خمینی(سلام‌الله علیه)احیاگر اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه وآله) و پایه‌گذار و معلم مکتب “تفکر بسیجی”‌در عصر ما بزرگترین تفسیر را از بسیج و تفکر بسیجی، ارائه می‌فرماید:‌”من... از خدا می‌خواهم که با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در دنیا افتخارم این است که خود بسیجی‌ام”.
با این تعبیر امام راحل هم بسیجی و تفکر بسیجی را تا اعلا درجه ستود زیرا به بسیجی بودن افتخار کرد و هم به رهروان آموخت که تفکر بسیجی چیست و اسوه بسیجی کیست.
از برکات نهضت عظیم و مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام راحل حضور هرچند کوتاه مدت ولی موثر و همه جانبه تفکر امام راحل در همه صحنه‌های حیات امت اسلامی بویژه در مهمترین حادثه انقلاب اسلامی یعنی دفاع مقدس بود.
این حضور که از پشتوانه گرانبها از عالی‌ترین درجات ایمان و عمل صالح برخوردار بود در کوتاه‌ترین مدت منشاء چنان تحولات شگرفی در میان رهروان شد که حتی گاهی راه باور را بر همرهان دشوار می‌کرد و رنگ و بوی افسانه به خود می‌گرفت، اما عاقبت دشمنان هم دریافتند که تفکر بسیجی آن‌گونه که امام راحل پایه‌گذاری کرد، کیمیایی است که حتی افسانه‌ها را در وادی واقعیت به مبارزه می‌طلبد.
تفکر بسیجی آن چنان حقانیت اصحاب کربلا را به نمایش گذاشت که دیگر هیچ منکری نتواند شائبه مبالغه در داستان فداکاران کربلا را به دل راه دهد.
تفکر بسیجی با اوصاف اعجاب‌آورش چیزی نیست جز برنامه بی‌نظیر توحید وعدالتخواهی وشاخصه‌های آن چنین است:

۱) پیوند و بیعت با ولایت: از محمد(صلی‌الله علیه وآله) و علی(علیه‌السلام) تا مهدی(عج) و در زمان غیبت با ولایت فقیه.

۲) ایمان و اخلاص: ‌تفکر بسیجی بیش از هر چیز بر ایمان خالص و محض به غیب مبتنی است؛ ایمان به الله با همه اسما و اوصاف جمال و جلالش بدون ذره‌ای تردید یا شرک.

۳) حریت در عبودیت: در این مکتب، بندگی نه از روی طمع و نه از روی خوف بلکه از روی آزادگی و عشق به معبود است؛ همان‌گونه که امیرمومنان(ع) در وصف خویش بیان فرمود لذا بسیجی بنده رب است نه بنده زر و زور؛ چه او شرافتمندتر از این است که غیر از این باشد.

۴) اطاعت آگاهانه: از آنجا که بسیج در اصل خود تبلور آیه شریفه “اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم” (نساء ۵۹) است، بدون تردید اطاعت و فرمانبرداری آگاهانه در تفکر بسیجی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص می‌دهد زیرا در تفکر بسیجی عنایت نهایی برای انسان، کسب رضایت معبود است و چنین غایتی جز با فرمانبرداری مطلق از اوامر الهی که همانا عمل به تکلیف معین شده از سوی امام و ولی فقیه در زمان غیبت است، حاصل نمی‌شود.
اطاعت از فرماندهی از بدیهی‌ترین ویژگی‌ها و آشناترین شاخصه‌های رزمندگان است که یک روز ندای هل من ناصر حسین زمانه را با ترک مال و منال و جاه و مقام و درس و مدرسه پاسخ دادند و روز دیگر جام زهر پذیرش قطعنامه را به امر فرمانده عزیزشان بر خویش گوارا کردند و سپس بلافاصله برای خرد کردن دندان تهاجم خائنان منافق و صدام پلید “مرصاد” را آفریدند و ثابت کردند آن کس که بسیجی است چون موم در دست فرمانده بحق خود نرم و انعطاف‌پذیر است و انعطاف‌پذیری در برابر فرمان حق، خصلت خاص همه صاحبان تفکر بسیجی است.

۵) عدالتخواهی: از مهمترین ویژگی‌های تفکر بسیجی عدالتخواهی همه جانبه است در همه ابعاد اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی.
بسیجی تفسیر عدالت علی(علیه السلام) است که به قیمت تمام جهان حاضر نیست به قدر گرفتن پوست جویی از دهان مورچه‌ای به کسی ستم کند اگرچه آن کس دشمن او باشد.
بسیجیان به حکم “کونوا قوامین لله شهداء بالقسط...”‌(مائده، ۸) قائمان به قسط هستند و بدکاری هیچ قومی آنها را به ستمکاری نمی‌کشاند. خودداری رزمندگان ما از مقابله به مثل با جنایات صدام علیه مردم از همین تعهد ناشی می‌شد.

۶) ظلم‌ستیزی: بسیجی مصداق فریاد عادل‌ترین مظلوم و مظلوم‌ترین عادل خلقت یعنی فریاد “کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا” امیرمومنان (علیه‌السلام) است. بسیجی فرمانبردار امامی است که فرمود:‌”ما تا آخر در کنار مظلومان جهان می‌ایستیم و با ظالم می‌جنگیم” یعنی ما تا فنای فتنه در جهان مجاهده می‌کنیم (انفال، ۳۹) و در میدان مبارزه با ظلم، لبه تیز شمشیر خود را متوجه ریشه همه مظاهر فرهنگی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ستمگران می‌کنیم و تا قطع تمامی آن ریشه‌های متعفن از پا نخواهیم نشست.

۷) شهادت‌طلبی عاشقانه: اشتیاق غرقه شدن در خون خود همواره بزرگترین آرزوی اولیای الهی بوده است و “فزت و رب الکعبه” زبان حال همه عاشورائیانی است که یک عمر استغاثه برای توفیق شهادت در راه خدا را پیشه خود می‌ساختند و در انتظار آن بیتابانه لحظه‌شماری می‌کرده‌اند.
داستان پیشی گرفتن اصحاب امام حسین(علیه‌السلام) در میدان کربلا و رزمندگان ما در ایام دفاع مقدس علاوه بر اثبات این حقیقت شگرف، گویای اوج ازخودگذشتگی و کمالی است که از آشکارترین ویژگی‌های تفکر بسیجی است.

۸) ایثارگری کریمانه: ‌هرچند ایمان خالص به غیب، این باور را که انسان هرچه را در این دنیای مادی در راه خداوند از دست بدهد در واقع حقیقت آن را در اعلا مرتبه‌اش به دست آورده است، در تفکر بسیجی ایثارگری معنای گسترده‌تری دارد و آن از خودگذشتگی است به تمام معنا. همه چیز برای رضای خداوند در طبق اخلاص گذاشته می‌شود.
چنین تفکری انسان را تا آن اندازه متعالی می‌کند که حاضر می‌شود در گمنام‌ترین وضعیت دنیوی در اوج بی‌توقعی و وارستگی از همه چیز خود بگذرد و چون حسین(علیه‌السلام) با زمزمه “رضا برضاک”‌پای در میدانی می‌گذارد که در نظر خلایق چیزی جز دام بلا و مصائب نیست.

۹) زهد و قناعت: پس از روشن شدن ارتباط عمیق ایثارگری با تفکر بسیجی دیگر نمی‌توان آن را منهای زهد و قناعت تصور کرد زیرا اساس این تفکر بر چیزی است که حتی سایه رفاه‌طلبی، راحت‌طلبی، شکمبارگی، اسراف، تبذیر، تجمل‌پرستی و دنیادوستی در قاموس آن راه ندارد.
تفکر بسیجی این است که کوله بار زهدی علی‌وار، توشه‌ای از ساده‌ترین طعام‌ها و سرپناهی از بی‌تجمل‌ترین بناها و پوشاکی از مردمی‌ترین پوشش‌ها را به همراه دارد.
بسیجی هنوز تصویر خانه گلی علی (علیه السلام) و اتاق کوچک امام خمینی(ره) و حسینیه بی‌تجمل جماران را بر لوح دل خویش دارد و می‌داند که تفکر بسیجی یعنی عزم راسخ مبارزه و این عزم همان‌طور که امام بسیجیان فرمودند با رفاه طلبی و راحت‌طلبی هرگز سرسازش ندارد.

۱۰) تواضع و صمیمیت: اصولا آنچه بوی تکبر و خودبینی می‌دهد هزاران سال از فرهنگ متعالی بسیج و تفکر بسیجی فاصله دارد زیرا بسیجی پیش از هر چیز همه سدهای منیت و خودبینی را در هم شکسته است او در میان اسمای الهی محو و در میان بندگان خدا ناشناس است. او علو و مرتبت را از آن خدا می‌بیند و اسوه‌ای دارد که هرگاه تازه واردی بر جمع او و یارانش وارد می‌شد، نمی‌توانست بدون راهنمایی یاران دیگر او را از دیگران بازشناسد (سنن النبی علامه طباطبایی) او سردار رشیدی چون مالک‌اشتر داشته است که از شدت تواضع،جاهلان بر او جسارت می‌کردند و او با کرامت آنان را دعا می‌کرد.
او امامی دارد که وقتی استقبال‌کنندگان لجام اسب او را ‌کشیدند و در رکاب او ‌دویدند به خشم آمد و بر آنان خروشید که این رسم نه شایسته امیرمومنان است که خودمشی اهل ایمان را مشی تواضع می‌داند.
او امامی دارد که دعوت فقرا را به صرف غذایی از آب استخوان پخته می‌پزد و پیامبری دارد که چون بردگان، متواضعانه مشی می‌کند و همچون آنان طعام صرف می‌کند و همچون آنان جلوس می‌کند در حالی که عزیزترین و شریف‌ترین است نزد خدای (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۹، فراز ۲۲.) خود او آنگاه که در کنار زیردستان خود بر پشت وانت سوار می‌شود و دیگران را بر جای بهتر می‌نشاند می‌خواهد بگوید که من پرچمدار تفکر بسیجی‌ام؛ تفکر آن پیامبری که در زمان رواج رفتارهای اشرافگرانه و استکباری سفیانیان در اوج عزت و اقتدار بر استر یا چارپایی بدون زین و پالان سفر می‌کرد(سنن النبی علامه‌طباطبایی.) بر بوریایی می‌آرمید و پیاده مسافتهای طولانی کوچه‌های مدینه را طی می‌کرد و همه اینها در حالی بود که حتی جبرئیل شایسته همراهی او تا “قاب قوسین اوادنی” (النجم، ۹) نبود. ندای “ولاتمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا” (اسرا، ۳۷) آویزه گوش اوست تا مجمع یاران و اهل ایمان را مقرون صفا و صمیمیت کند و بوستان دین را بارورتر سازد.

۱۱) شجاعت و دلاوری: حرکت شجاعانه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در صفوف مقدم نبرد با دشمنان، مبارزه یک تنه حضرت امیر(علیه السلام) با قوی‌ترین پهلوان عصر خویش آنجا که یک ضربت او بر همه عبادات جن و انس برتری یافت و ایستادگی شجاعانه مظلومان کربلا در برابر سپاه بی‌شمار قساوت‌پیشگان یزیدی همه و همه برگ‌های زرینی از پرونده درخشان شجاعت‌های اعجاب‌انگیز تربیت‌شدگان مکتب اسلام ناب یعنی تفکر بسیجی است. نبرد تن با تانک، نبرد نوجوانان دریادل بسیجی با رزمدیده‌ترین فرماندهان دشمن و نبرد پابرهنگان جانباخته با میدان‌های بی‌ترحم مین و انفجار، پیشروی به قلب دشمن زیرباران آتش دشمن و بالاخره نبرد بدن با فولاد و آتش، جملگی آثار انکارناشدنی تحولی هستند که تفکر بسیجی در همه معیارهای محاسباتی انسان مومن پدید آورد.
سرگذشت فرماندهان شهید که به‌مانند ستارگان درخشانی آسمان مصفای انقلاب اسلامی را منور کرده‌اند، گواهان صادق این حقیقتند که تفکر بسیجی محرک مقدسی است که همواره بهترین‌ها را مشتاقانه به سوی سهمگین‌ترین میدان‌های مبارزه و نبرد سوق می‌دهد. شهیدان گرانقدری نظیرچمران، خرازی، حاج همت، باقری، باکری‌ها، میثمی، چراغی، کریمی، بروجردی، شفیع‌زاده، زین‌الدین و... الواح زرین دفتر عشق و شهادت و مکتب تفکر بسیجی هستند.

۱۲) صلابت و کوبندگی: تفکر بسیجی آنگاه که دفاع از کیان اسلام و عزت مسلمین و حقوق مستضعفین در میان باشد، صیقل‌دهنده شمشیر عدالتجو و ظلم‌ستیز رزمندگان و استحکام‌بخش گام‌های استوار همراهان و یاران رسول‌الله خواهد بود. چه اینان در کنار رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) اشداء علی الکفار (فتح، ۲۱) هستند و نامشان چون نام مولایشان لرزه بر اندام منحرفان و مفسدان می‌اندازد.
اینان احیاگر خاطره رشادت‌های امیرمومنان و فرمانده دلاورش مالک و فرزند شهیدش عباس علمدار هستند و اینان کسانی بودند که یک تکبیر آنان شیرازه سپاه دشمن را از هم می‌گسیخت و گروه گروه از آنان را ذلیلانه به شکست و اسارت وا می‌داشت.
اینان فرزندان خمینی(رحمه‌الله علیه) بودند که چون ابراهیم با ندای تکبیر بت‌های شرق و غرب را در هم کوبیدند و مستکبران را به عجز و ذلت کشاند.

۱۳) ابتکار و خلاقیت: طراحی خندق در نبرداحزاب، آنگاه که جمعیت مومنان در محاصره سهمگین کفار و مشرکین قرار داشتند، نشان داد که عنایت الهی چگونه اذهان اهل ایمان را به نور خود پویا می‌کند و البته این امر بدیهی است. او خود وعده فرمود:‌”ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا”. (انفال، ۲۹) او که به اهل تقوا شناخت عالی از همه رموز خلقت می‌دهد، طبیعی است که کشف رموز جهان مادی در چنین مکتبی برای اهل ایمان و تقوا بسیار پیش پا افتاده خواهد بود.
تفکر بسیجی ذهن را چنان صیقل می‌دهد که پرده‌های غیب را کنار می‌زند. حال چگونه در وادی روابط و حوادث مادی چیزی بر صاحب این تفکر می‌تواند پوشیده بماند. اقدامات شگفت‌آور امام بسیجیان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و نیز صدها نمونه استثنایی از ابتکارات رزمندگان اسلام در صحنه‌های دفاع مقدس، حقایقی است که نشانگر شکوفایی استعداد ابتکار و خلاقیت در مومنان است.

۱۴) شاخصه‌های دیگری نظیر عزت نفس، گمنامی و دوری از شهرت طلبی، مدیریت و تدبیر شایسته، غیرت و جوانمردی، تعهد و وفاداری، صبر و پایداری، ترحم و نوع‌دوستی حتی با دشمنان، عبادت واستغاثه به درگاه خداوند، تکبر در برابر استکبار و ... نیز همگی درفرهنگ و تفکر بسیجی از درخشندگی خاصی برخوردارند که به جهت رعایت اختصار از بیان آنها پرهیز می‌شود.