صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست
صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

صندوق قرض الحسنه شهیدان حمیدرضا و محمدرضا اله پرست

روح آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست

احتمالاً مراسم تشییع پیکر حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی صبح پنجشنبه از مقابل دانشگاه تهران به سمت حرم شاه‌عبدالعظیم الحسنی (ع) تشییع خواهد شد. بنا به وصیتی که آیت‌‌الله مهدوی‌کنی داشتند، پیکر این مرحوم در کنار مزار آیت‌الله ملاعلی کنی در حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم الحسنی(ع) به خاک سپرده خواهد شد.

آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.

 لحظاتی پیش، حضرت آیت الله مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری و یار دیرین امام راحل و رهبر انقلاب به ملکوت اعلی پیوست.
روح آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست
ابراهیم انصاریان، رئیس دفتر رئیس مجلس خبرگان رهبری با تأیید این خبر گفت: امروز صبح آیت الله مهدوی ایست قلبی داشت و با همه تلاشی که پزشکان کردند، وی حدود ساعت ۹ صبح درگذشت.

آیت‌الله مهدوی‌کنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان منتقل شده بود و پس از آن به واسطه آسیب‌های وارده مغزی به ایشان، به صورت تمام وقت تحت نظر پزشکان در بیمارستان شهید رجایی بود.

حجت‌الاسلام میرلوحی داماد آیت‌الله مهدوی‌کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری نیز صبح امروز گفت: احتمالاً مراسم تشییع پیکر حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی صبح پنجشنبه از جلو دانشگاه تهران به سمت حرم شاه‌عبدالعظیم الحسنی (ع) تشییع خواهد شد. طبق وصیتی که آیت‌الله مهدوی‌کنی داشتند، پیکر این مرحوم در کنار مزار آیت‌الله ملاعلی کنی در حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم الحسنی (ع) به خاک سپرده خواهد شد.

پیکر آیت الله مهدوی کنی به دانشگاه امام صادق برای وداع خیل عظیم شاگردان ایشان، منتقل شد.

‌«تابناک» درگذشت ایشان ‌که عمری را در مجاهدت برای نظام و تعلیم نیروهای انقلابی گذراندند را خدمت مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران تسلیت عرض می‌نماید.

حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری دقایقی پیش در پی رحلت آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، در بیمارستان شهید رجایی حضور یافت و در دیدار با خانواده آیت‌الله مهدوی کنی، از نزدیک با خانواده آن مرحوم تسلیت گفت.

تسلیت رئیس‌جمهور و اعلام دو روز عزای عمومی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، رئیس جمهوری در پیامی رحلت حضرت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری را به رهبر معظم انقلاب اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، خاندان مکرم آن مرحوم، جامعه روحانیت و خانواده انقلاب و ملت بزرگ ایران تسلیت گفت.

روحانی همچنین در این پیام تصریح کرد: «دولت جمهوری اسلامی ایران به نشان احترام به خدمات این عالم بزرگ انقلابی، دو روز عزای عمومی در سراسر کشور اعلام می‌کند‌».

متن پیام تسلیت رئیس‌جمهوری به این شرح است؛
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 «اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسد‌ها شی ء»

رحلت عالم وارسته و روحانی مبارز حضرت آیت‌الله مهدوی کنی رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری را به رهبر معظم انقلاب اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، خاندان مکرم آن مرحوم، جامعه روحانیت و خانواده انقلاب و ملت بزرگ ایران تسلیت می‌گویم.

آن مرحوم به راستی بزرگ قوم بود؛ از مجاهدان زجرکشیده نهضت اسلامی و از سابقون انقلاب و پیش‌کسوت نهاد روحانیت بود که همواره بر فراحزبی بودن این قشر و بی‌طرفی در منازعاتِ قدرت، تأکید می‌نمود. مشی اعتدال او به‌خصوص در فضای انقلابی تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران بسیار ارزشمند و الهام‌بخش بود و نمادی از پیوند مفهوم انقلاب و اعتدال بود. او همواره با تدبیر سخن می‌گفت، راه اعتدال و میانه‌روی را برمی‌گزید و چراغ امید را در دل مشتاقان راه هدایت، پرفروغ نگاه می‌داشت.

نظام اسلامی در حساس‌ترین مقاطع تاریخ خود شاهد حضور خالصانه و مؤثر آن بزرگ بود که بی‌ریا و باشجاعت به میدان آمد و به آرمان‌ها و اصول انقلاب همواره وفادار ماند. تقیّد او به حق و انصاف و ادب و صراحت در گفتار، زبانزد همه بود. او بیش از بیان و کلامش، از طریق اخلاق پسندیده و اعمال صالحه‌اش مردم را به راه حق دعوت می‌نمود. هیچگاه از امام و خط امام فاصله نگرفت و از حمایت رهبری معظم انقلاب دست برنداشت. آن مرحوم در برخورد با همه اقشار و افراد، منصف بود و همزمان به تشخیص و اجتهاد خود پایبند بود و در عین اصولخواهی، از میانه‌روی دست نکشید. نقش آیت‌الله مهدوی کنی در شکل‌گیری نهادهای انقلابی از جمله کمیته‌های انقلاب اسلامی و صیانت از نهاد دولت و قبول مسئولیت در مقاطع مختلف ستودنی است.

آیت‌الله مهدوی کنی نمادی از روحانیت انقلابی و اعتدالی ما بود که یادش در خاطره‌ها می‌ماند و همه اعضای خانواده انقلاب از هر جریان و جناح که باشند، همواره یادش را گرامی می‌دارند.

خداوند بزرگ روح بلند ایشان را با شهیدان و امام شهیدان محشور کند و یاد و نام اینچنین بزرگانی را در حافظه تاریخی ملت ما، زنده نگاه دارد.

دولت جمهوری اسلامی ایران به نشان احترام به خدمات این عالم بزرگ انقلابی، دو روز عزای عمومی در سراسر کشور اعلام می‌کند.
روحش شاد و یادش گرامی

حسن روحانی
رئیس جمهوری اسلامی ایران


سوابق حضرت آیت‌الله مهدوی کنی

آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن ـ که در حال حاضر بخشی از شهر تهران است ـ به دنیا آمد. ایشان پس از طی دوره دبستان در کن، وارد مدرسه علمیه لرزاده در تهران شد و از محضر مرحوم آیت‌الله برهان بهره‌های علمی و اخلاقی فراوان برد. آیت‌الله مهدوی کنی در سال ۱۳۲۷ در‌ ۱۷ سالگی برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت نمود و تا سال ۱۳۴۰ در محضر استادان مبرز آن زمان همچون حضرات آیات مشکینی، حاج شیخ عبدالجواد سده‌ای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیت‌الله العظمی بروجردی، امام خمینی، آیت‌الله العظمی گلپایگانی و... رضوان‌الله تعالی علیهم دروس عالی فقه، اصول فقه، تفسیر، حکمت، کلام و دروس خارج فقه و اصول را تلمذ کرد.

آیت‌الله مهدوی کنی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۴۰، در مدرسه مروی به تدریس علوم حوزوی مشغول شدند و از سال ۱۳۴۲ امامت جماعت مسجد جدید‌التأسیس جلیلی در میدان فردوسی را پذیرفتند. این مسجد پایگاه مناسبی برای فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی ایشان شد. مبارزات ایشان علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیری‌های متعدد، ‌ تبعید، ‌ شکنجه و زندانی‌شدن ایشان گردید. ایشان آخرین روحانی مبارزی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی آزاد شدند.

حضرت آیت‌الله مهدوی کنی، پس از پیروزی انقلاب، از طرف حضرت امام خمینی (ره) عهده‌دار مسؤولیت‌های متعددی در تاسیس نظام نوپای اسلامی شدند. ایشان دارای یک فرزند پسر و دو فرزند دختر هستند که همگی به تدریس در دانشگاه اشتغال دارند.


سوابق مبارزاتی یار دیرین امام

آیت‌الله مهدوی کنی با ورود به حوزه علمیه و آشنایی با دیدگاه‌های حضرت امام خمینی (ره) و مشاهده ظلم و ستمی که در حق اسلام، علما و مردم می‌شود، روش سیاسی حضرت امام خمینی (ره) را به عنوان شیوه‌ای که می‌تواند باعث احیای تشیع شود، برگزیدند. اولین دستگیری ایشان در ‌۱۸ سالگی (۱۳۲۸ شمسی) در اردستان بود که به شکنجه، تبعید و زندانی ‌شدن ایشان و بعضی از طلاب و مبلّغان همراه منجر شد. با رسیدن این خبر به قم، مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی به نخست وزیر وقت (اقبال) اعتراض ‌و عنوان کردند که «چرا فرزندان مرا زده‌اید و دستگیر کرده‌اید؟».

آیت‌الله مهدوی کنی‌ در ‌حوزه علمیه فعالیت سیاسی خود را شروع کردند. از جمله فعالیت‌های مهم ایشان عضویت در مجمعی سیاسی بود که افرادی چون آیات و حجج اسلام سعادت‌پرور (پهلوانی)، محمدی گیلانی، محفوظی، خادمی اصفهانی، شمس، سمندری، جنیدی، حاج شیخ عباس ورامینی و... در آن حضور داشتند. بخشی از فعالیت‌های این مجمع، صرف تحلیل فضای سیاسی کشور می‌شد. همچنین اعضای این مجمع سعی می‌کردند با خرید کتب کمونیست‌ها و ماتریالیست‌ها، پس از مطالعه و مباحثه، پاسخ‌های مناسبی در برابر آن‌ها تهیه کنند و در جریانات سیاسی وقت حضور داشته باشند.


از دیگر برنامه‌های ایشان، فعالیت‌ در مجامع علمی و سیاسی با حضور برخی دوستانشان مانند حضرات آیات شهید مطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی و... بوده است. در این جلسات مباحثی مانند اقتصاد اسلامی و حکومت اسلامی مورد بحث و بررسی بوده است که در ‌‌نهایت منجر به تأسیس هسته‌هایی مثل جامعه روحانیت مبارز تهران و تهیه اساس‌نامه مبارزاتی و دینی برای آن شد.

فعالیت‌های آیت‌الله مهدوی کنی در مسجد جلیلی، جنبه‌های ‌اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته است. اصرار ایشان بر طرح دیدگاه‌های حضرت امام (ره) و فعالیت‌های سیاسی ایشان، منجر شد که پس از چندین بار دستگیری و بازداشت کوتاه مدت، هجوم به منزل و ایجاد محدودیت برای سخنرانی، منبر و تدریس، نهایتاً در رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی بازداشت و به بوکان تبعید شوند.

در ادامه‌ پس از روشن ‌شدن نقش ایشان در پرونده دیگری که از پرونده عمومی طرفداری از حضرت امام ره سنگین‌تر بود، از بوکان به مهاباد و سپس به تهران اعزام می‌شوند و در کمیته مشترک ضد خرابکاری و ساواک مورد بازجویی و شکنجه‌های جسمی و روحی قرار می‌گیرند. بخشی از اتهاماتی که ساواک به ایشان وارد نمود، ارتباط با مبارزان ضد رژیم شاه و کمک مالی به خانواده زندانیان بود.

ایشان به چهار سال زندان محکوم می‌شوند که پس از دو سال و همراه با فضای به اصطلاح باز سیاسی سال ۵۵ به همراه برخی دیگر از زندانیان سیاسی آزاد می‌شوند. مبارزات آیت‌الله مهدوی کنی علیه حکومت طاغوت تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی زیر نظر حضرت امام (ره) ادامه می‌یابد.


آثار علمی رئیس دانشگاه امام صادق

آیت‌الله مهدوی کنی با وجود فعالیت‌های سیاسی فراوان و حضور فعال در سنگر دفاع از انقلاب و رهبری، هرگز فعالیت‌های علمی خود را کنار ننهادند و همواره به تألیف و تدریس در دانشگاه و حوزه مشغول بود‌ه‌اند. دانشجویان ورودی‌های جدید این افتخار را دارند که یک روز در هفته از درس‌های اخلاق این بزرگوار استفاده می‌برند. بخشی از آثار علمی ایشان به قرار زیر است؛

ـ کتاب نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی (کتاب سال جمهوری اسلامی ایران که تاکنون بیش از سی بار تجدید چاپ شده است.‌)،

ـ کتاب اصول و مبانی اقتصاد اسلامی در قرآن،

ـ کتاب بیست گفتار،

ـ کتاب شرح دعای افتتاح،

ـ تقریرات درس‌های خارج فقه آیات عظام بروجردی و خمینی (ره)،

ـ تدریس خارج فقه در دانشگاه و مدرسه علمیه مروی برای دانشجویان و طلاب دوره‌های عالی،

ـ تدریس آیات الاحکام در مدرسه مروی و آیات اقتصادی در دانشگاه امام صادق ـ علیه‌السلام،

ـ تدریس دوره‌های اخلاق اسلامی در دانشگاه امام صادق ـ علیه‌السلام ـ و حوزه علمیه مروی،

ـ صد‌ها سخنرانی علمی در محیط‌های حوزوی و دانشگاهی و رسانه‌های عمومی،

ـ راهنمایی و مشاوره پایان‌نامه‌های کار‌شناسی ارشد و دکترا،

ـ و تقدیر از مجموعه فعالیت‌های اثر‌بخش ایشان در نشر علم در دومین جشنواره بین‌المللی علوم انسانی و اسلامی فارابی.

سمت‌های اجرایی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری

آیت‌الله مهدوی کنی نخست‌وزیر وقت در محضر امام خمینی

آیت‌الله مهدوی کنی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار بوده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛

الف) مسئولیت‌های سابق‌

ـ عضویت در حلقه اولیه شورای انقلاب از طرف حضرت امام خمینی ره (اولین سمت ایشان که در زمان حضور حضرت امام ره در پاریس به ایشان سپرده شد. حلقه اولیه شورای انقلاب شامل حضرات آیات شهید مطهری، ‌ شهید بهشتی، شهید باهنر رحمهم‌‌الله و حضرات آیات خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و مهدوی کنی بود. به تدریج اعضای دیگر روحانی و دانشگاهی با تصویب جمع به آنان اضافه شد).

ـ عضویت در کمیته استقبال از حضرت امام خمینی (ره)

ـ سرپرستی کمیته‌های انقلاب اسلامی (به عنوان نخستین نهاد انقلابی مسلح برای حفظ انقلاب به پیشنهاد شهید مطهری و حکم حضرت امام خمینی ره)

ـ عضویت به عنوان فقیه در شورای نگهبان (دو دوره)

ـ نمایندگی حضرت امام خمینی ره در هیأت حل اختلاف مسئولان نظام و چندین مأموریت مشابه در حوادث مهم دوران انقلاب

ـ وزارت کشور در کابینه شهیدان رجایی و باهنر (سال‌های۶۰ـ۵۸)

ـ نخست‌وزیری پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر (سال ۶۰)

ـ عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی به حکم حضرت امام خمینی ره

ـ عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی به حکم حضرت امام خمینی ره و مقام معظم رهبری

ـ مسئولیت ستاد کمک‌رسانی به مردم مناطق بمباران شده

ـ عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی (سال ۶۸)

ـ ریاست مرکز رسیدگی به امور مساجد

ـ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام

ب) مسئولیت‌های کنونی

ـ مؤسس و دبیر کل جامعه روحانیت مبارز

ـ ریاست دانشگاه امام صادق ـ علیه‌السلام

ـ تولیت حوزه علمیه مروی به همراه موقوفات وابسته، به حکم حضرت امام خمینی (ره)، که بر پایه وقف‌نامه تولیت آن باید با مجتهد اول تهران باشد.

- ریاست مجلس خبرگان رهبری


ماجرای روز مباهله چیست ؟

مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سیاست است.

آداب و اعمال روز عید غدیر

آداب و اعمال روز عید غدیر


عید غدیر خم,اعمال مستحبی عید غدیر خم

در تاریخ اسلام دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ اتفاق افتاده است که از یکی رسالت و از دیگری امامت به وجود آمده است. نخستین حادثه، نزول وحی بود که رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) را در برداشت و دومین حادثه نیز در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت پیامبر گرامی اسلام از مراسم حجة الوداع اتفاق افتاد.

در این روز بزرگ، رسول گرامی اسلام(ص) به امر الهی در مسیر بازگشت از مراسم حج، در محلی به نام غدیر خم حضرت علی علیه السلام، را به عنوان وصی و جانشین بعد از خود به همگان معرفی نمودند. در حقیقت انتصاب حضرت علی(ع) به امامت در واقعه غدیر خم، ادامه رسالت مهم پیامبر گرامی اسلام بود. بنابراین روز غدیر و انتصاب امیرالمومنین(ع) به امامت به اندازه روز بعثت و رسالت نبی گرامی اسلام(ص) دارای اهمیت می باشد.

نقل شده است که امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند. امام علی علیه السلام با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند. و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود. لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.
 
پس شایسته است که به پاس قدردانی از این نعمت عظیم الهی و عرض ادب به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عید سعید غدیر را در خانواده و اجتماع باشکوه فراوان برگزار نماییم و از برکات معنوی این روز عزیز بهره مند شویم. آنچه در این مختصر تقدیم می گردد آدابی است که بزرگان دین به منظور گرامی داشت این روز عزیز تعلیم فرموده اند:
 
اعمال و آداب روز عید غدیر
 در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

 * تحکیم بیعت با ولایت
همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند، در سال روز آن حماسه جاوید، تجدید آن بیعت سفارش شده است.
 
* تبریک گفتن
حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید غدیر خم روز تهنیت گویی است. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلام الله علیهم.»
 
* اظهار سرور و شادمانی
در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه در این روز فرض است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است». همچنین از امیر المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید.»
 
* مصافحه کردن
مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.»

ذکر مخصوصی نیز در این روز هنگام مصافحه سفارش شده است که عبارت است از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.»
 
* آراستن و پوشیدن لباس نو
از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت نمایند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و زینت است. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته است.»

حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»

پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.
 
* استفاده از بوی خوش
اسلام درباره به کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. به خصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال کند.»
 
* پیمان اخوت و برادری
از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری است. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است.
 
* احسان و انفاق
احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کردند.

 * صله رحم
صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر این مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است.»
 
* دیدار با مؤمنان
زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی است؛ لیکن در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش افزونتری دارد.

حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند: «هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد.»
 
* رفع حاجت مؤمنان
رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد.»
 
* غسل کردن
امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد.»

 * تشکیل اجتماع در روز عید غدیر
به جهت یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم.

ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.

 * دعا، روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.»

روزه عید غدیر از مستحباتی است که مکرر به آن سفارش شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی است که خداوند بدان فراخوانده است.»

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم است که که در روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر است و چه عملی در آن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و...»

امام صادق علیه السلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»

و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال است.»

 

   عید غدیر خم,اعمال مستحبی عید غدیر خم

 * افطاری دادن
از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛ افطاری دادن به روزه داران است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان و صدیقان را افطاری داده است. حال چگونه است پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش او.»
 
* اطعام
از سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان است. امام صادق علیه السلام، درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»

   

  * ابراز برائت
روز غدیر روز بیزاری از کسانی است که با نپذیرفتن امامت حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و ستمکاران است.

در یکی از دعاهای روز غدیر آمده است: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»
 
* ذکر صلوات
حضرت رضا علیه السلام در وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد است.»

 * نماز و نیایش
روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش است؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «روز غدیر روزی است که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی است که دعا در آن مستجاب می گردد.»

نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر است و پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود.
 
* زیارت
زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی است چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک است.

امام رضا علیه السلام به پسر ابی نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام، حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می سازد.»
 
* خواندن دعای ندبه
طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب است؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری است.
 
* دلجویی و مهرورزی متقابل
حضرت رضا علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.
 
* ایجاد زمینه های شادمانی
عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله، با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.

حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان سازید.»
 
* گشاده دستی نسبت به خانواده
یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت راحتی و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش بیشتری فراهم کند.»

 * هدیه دادن
هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای است و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر است.

حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن است.»

عید سعید غدیر خم


عید سعید غدیر خم



عید سعید غدیر خم

واقعه غدیر حادثه ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوّت حکایت می کند. غدیر نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
آری غدیر یک سرزمین نیست، چشمه ای است که تا پایان هستی می جوشد، کوثری است که فنا برنمی دارد، افقی است بی کرانه و خورشیدی است عالمتاب.
و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزاری، روز پیام رسانی، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادی و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفی راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدواری دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزی که پیروان واقعی مکتب حیات بخش اسلام آن را گرامی می دارند و به همدیگر تبریک می گویند.
... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم. سوره مائده آیه ۳.


● داستان غدیر خم
سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت، گروه انبوهی که تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می کردند تا این که به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.
نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خدا پیام آورده که: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم کردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر می بندم، آنگاه می افزاید چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه یک سخن می گویند خدا و پیامبر داناترند.


رسول گرامی می فرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم و همگان یک صدا جواب می دهند که چرا چنین است. آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم.

ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت که: «امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.


● سندیت واقعه غدیر خم
مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر خود نام راویان حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگی ذکر کـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) ۱۱۰ نفر، در میان تابعین ۸۴ نفر، در میان علمای قرن دوم هجری ۵۶ نفر، در میان علمای قرن سوم هجری ۹۲ نفر، در میان علمای قرن چهارم هجری ۴۳ نفر، در میان علمای قرن پنجم هجری ۲۴ نفر، در میان علمای قرن ششم هجری ۲۰ نفر، در میان علمای قرن هفتم هجری ۲۱ نفر، در میان علمای قرن هشتم هجری ۱۸ نفر، در میان علمای قرن نهم هجری ۱۶ نفر، در میان علمای قرن دهم هجری ۱۴ نفر، در میان علمای قرن یازدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن دوازدهم هجری ۱۳ نفر، در میان علمای قرن سیزدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن چهاردهم هجری ۱۹ نفر.
حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذی، «مسند احمد» و در «مستدرک» حافظ ابن عبداللّه حاکم نیشابوری به مضامین مختلف ذکر شده است.


● مفهوم عید
هیجدهم ذی الحجه روز غدیر خم را مسلمین خصوصاً شیعیان عید شمرده اند. لغویون عید را از مشتقات ماده "ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در نوروز بازگشت حیات را به پیکر سرد گرامی می دارند، حیاتی که در هجوم خزان به سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز نیستی پیش می رود تا آنجا که گویی هرگز نبوده است.
در مقام تطبیق این نکته با موازین مکتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در چنین باوری نوروز انسان روزی است که وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد. مثلاً در ماه مبارک رمضان آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سرکش تمام ناخالصی های وجودش را ذوب می کند تا عبودیت ناب در آن تجلی کند و آنگاه عید فطر است. پس عید اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خویشتن است و هم از طرف شرع مشخص شده است. غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است، علاوه اینکه عید غدیر تشریع هم شده است.


● در زیر به نمونه هایی از روایاتی که غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود :
فرات بن ابراهیم کوفی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان به نقل از پیامبر اکرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم کدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض کردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی که وصی خود را نصب می کردند امر می کردند که آن روز را جشن بگیرند.
وقتی به سیره ائمه و پیامبر اکرم مراجعه می شود در می یابیم که پیامبر و امیر مؤمنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یک عید برخورد کرده و مسلمانان را به تبریک و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.
امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.

میلاد امام هادی(ع) مبارک

آفتاب:سالروز ولادت پیشوای دهم شیعیان حضرت علی النقی الهادی (ع) بر عموم مسلمین جهان مبارک باد.
امام ابوالحسن علی النقی هادی (علیه السلام) ملقب به امام «هادی»، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.
 
امام هادی (علیه السلام) به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.

پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.

میلاد نور

امروز صدای هلهله فرشتگان در آسمان مدینه شوری تازه بر پا کرده است. خانه امام جواد علیه السلام را شوری دیگر در بر گرفته است. غنچه ای از تبار عصمت، در بوستان آل طه شکفته و عطر وجودش شیفتگان را سرمست کرده است. امام جواد علیه السلام فرزند گرامی اش را در آغوش گرفته و نور امامت و ولایت را در پیشانی مبارکش می نگرد. جانشینی دیگر برای نور افشانی پا به عرصه وجود نهاد. تالطف خدا هم چنان بر بندگان صالحش فرو بارد. جوشیدن این چشمه سار رحمت و مهر بر عاشقان ولایت مبارک و فرخنده باد.


در وصف خورشید


قامتی به اعتدال، چهره ای سرخ و سفید، گونه هایی اندک بر آمده، چشمه های فراخ و ابروهای گشاده؛ ای آفتاب هدایت! چهره ات در توصیف نمی آید که تو آینه دار جمال خدایی. نشانی از زیبایی خلقتی. عصاره ای ازپاکی ها وخوبی های آفرینشی. در بوستان آل طه و در باغ سرسبز اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گلها همه از یک شاخه اند و همه تصویرگر زیباترین و بهترین خلقت خدا. آنان که تو را دیده اند، این گونه توصیفت کرده اند. امّا من خوب می دانم که نه زیبایی ات، در تنگنای لغت می گنجد و نه صفای چهره ات، در غالب کلمات محصور می شود. درود خدا بر تو وبر همه گل های بوستان عصمت.


مادری بزرگوار


سمانه مغربیه، مادر امام دهم علیه السلام ، بانویی بزرگوار و باتقوا بود. او در زهد و تقوا و دینداری، درمیان زنان زمان خود، همتایی نداشت. از پاکی و تقوای آن بانوی بزرگ، راویان تاریخ بسیار گفته اند. درسعادتمندی او همین بس که او شایستگی یافت مادر امام هادی علیه السلام گردد. در بیان بلندای مقامش همین بس که فرزند گرامی اش امام هادی علیه السلام می فرماید: « مادرم حق مرا می شناسد. او از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود و خداوند حافظ و نگهبان اوست.»


امامت در کودکی


امام هادی علیه السلام دهمین ستاره آسمان امامت، در سنین کودکی، زمانی که تنها هشت سال از عمر شریفش می گذشت، به امامت رسید. آن امام بزرگوار در هشت سالگی، با شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد علیه السلام ، ردای امامت را به دوش گرفت و چون پدر و اجداد پاک و مطهرش به هدایتگری پرداخت. آن امام همام، هر چند در کودکی به امامت رسید، امّا چشمه ای جوشان از علم و دانایی و حکمت بود، تاآنجاکه همواره، مردم را به حیرت و تعجب وا می داشت.


دوران اختناق


دوران امامت امام هادی علیه السلام دورانی سرشار از اختناق و نابسامانی و لبریز ازستمگری های خلفای عباسی بود. هرچند اندک اندک از هیبت، عظمت و قدرت دستگاه عباسیان کاسته می شد، امّاهم چنان فشار بر علویان و مبارزه با تفکرات اسلامی به شدت اِعمال می شد. امام هادی علیه السلام مدت بسیاری از دوران امامت خود را در سامراء تحت مراقبت و نظارت دستگاه خلافت به سر می برد. هرچند به ظاهر امام را محترم داشته و آزاد گذاشته بودند، اما در واقع، امام هادی علیه السلام بیشتر مدت امامت خود را در زندان نظامی عباسیان گذراندند. امّا این مراقبت های شدید راه بر هدایتگری و اعمال نفوذ امام نمی بست و امام به صورت مخفیانه، به فعالیت های پرثمر خود مشغول بودند.


در بزم مستی


متوکل خلیفه ستمگر عباسی، بزم شرابی مهیا کرده و به قصد توهین به مقام بلند امام هادی علیه السلام ، ایشان را بدانجا فرا خوانده است. گستاخی و تاریک دلی، او را وا می دارد که به امام هادی علیه السلام ، عصاره همه پاکی های عالم، جام شرابی تعارف کند. امام آن را رد می کند و او از امام می خواهد که شعری بخواند. امام پاسخ رد می دهد و او اصرار می کند. پس امام علیه السلام می خواند: «حاکمان مقتدر بر قله کوه ها روزها را گذراندند و مردان نیرومند از آنان پاسداری کردند. اما آنان از خطر مرگ نرهیدند. پس از آن همه عزّت، آنان را در گورها جا دادند که چه آرامگاه ناپسندی است و درپی آن، منادی فریادشان زد که کجاست آن زیورآلات و تاج ها و لباس های فاخر؟ چه شد آن چهره های به نازپرورده؟ اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره هایند. خانه هاشان ویران شد، اموالشان بر جا ماند و خود به سوی گورهای تاریک شتافتند». با خواندن این اشعار و باتأثیر کلام امام، مستی متوکل به گریه بدل می شود. بزم او برهم می خورد و دستور می دهد امام را با احترام به منزل باز گردانند.


سدّی دربرابر تحریف ها


در دوران امامت امام هادی علیه السلام که چون اجداد بزرگوارش، منبع حکمت و معدن علم و دانایی بود، مکاتب عقیدتی بسیاری رواج یافته و نظرات مختلفی پیرامون اصول عقیدتی اسلام مطرح شده بود. نظرات باطلی که مکتب اصیل اسلامی را با خطر تحریف روبرو می کرد. امام هادی علیه السلام با عظمت علمی و نور هدایت و روشنگری خود، راه را بر بسیاری از این تحریف ها بسته و پیاپی نظر اسلام ناب را به جامعه عرضه می داشت. ایشان همواره نظرات ناب اسلام را به شکلی صحیح بیان می کرد و شک و تردیدهایی که مکاتب گوناگونی مغرضانه بر اصول اعتقادی اسلام وارد می کردند را بی اثر می نمود.


ظرافت و تیز بینی


در مورد گنجینه علمی و گستره دانایی امام هادی علیه السلام ، زبانْ ناتوان و قلمْ شکسته است. درباره دقت و تیزبینیِ علمیِ آن حضرت نقل کرده اند که متوکل عباسی نذر کرده بود اگر خداوند بیماری اش را شفا بخشد، مال بسیاری صدقه دهد. بیماری او درمان شد و گاه انجام نذر رسید. در اینکه چه اندازه از مال را بسیار می گویند، از علما پرسید. امّا هیچ کس نتوانست پاسخ محکم و روشنی بدهد. پس این مسأله را از امام دهم علیه السلام سؤال کرد. امام فرمودند: «هشتاد درهم صدقه بدهد؛ چرا که خداوند در قرآن می فرماید: خدا در موارد بسیاری شما را یاری کرد و شماره ی جنگ های پیامبر هشتاد جنگ است که پیامبر در آن ها یاری شده است». و بدین گونه یکبار دیگر امام همگان را در حیرت عظمت علمی خود وا نهاد.


توصیه به گذشت


امام هادی، چشمه ساری از دریای جوشان رحمت الهی و بارانی از زلال مهربانی خدا، درباره ی گذشت و پذیرفتن عذرِ

عذر خواهان، چنین توصیه می فرمایند: «اگر خدا خیر بنده ای را بخواهد، او را چنان کند که چون کسی از او عذر بخواهد، او بپذیرد.»


توصیه به دوری از گناه و اطاعت از خدا


دهمین چراغ هدایت انسان ها و راهنمای راه سعادت بشری، در توصیه به دوری از گناه و اطاعت از خدا می فرماید: «هر که خدا را اطاعت کند، مردمان از او اطاعت کنند. هر که مطیع خدا باشد، دچار خشم مخلوق نشود. وهرکه خدا را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق گرفتار می شود.»


تسبیح آسمانیان


نوری تازه در آسمان ولایت می درخشد. کودکی از تبار پاکان چشم می گشاید. امام هادی علیه السلام پیشوای دهم شیعیان، دنیا را با تولد خود روشنایی می بخشد. فرشتگان، دل به حضور او مسرور می دارند. او تسبیح می گوید و عالم خلقت در این تسبیح گویی با او همراه می شود که: «پاک است خدای جاودانی که در پرده فراموشی فرو نمی رود. پاک است خدای استواری که به بازی در نمی افتد. پاک است آن خدای دارا و بی نیازی که به نیازمندی فرو نمی افتد. پاک و منزّه است خدای من و ستایش از آن اوست.»

روز عرفه

روز عرفه، روز معرفت، روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا و خدایی شدن است.
*******
روز عرفه، روز رویش گلستان رحمت، روز نگین انگشتری ذی الحجه و روز دعا و استجابت دعا است.
*******
روز عرفه، روز اشک و ناله، روز حسین و حسینی شدن و روز شکستن بت های درون است.
*******
روز عرفه، روز بریدن از خاک و پیوند با افلاک و روز توسل به مقام ربوبیت حضرت حق است.
*******
روز عرفه، روز رسیدن به غایت آمال عارفان و روز همجواری با عرش الهی است.
*******
عرفه روزی است که خدا درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی بندگان خود آنان می گشاید.
*******
روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها گسترانیده است.
*******
روز عرفه، روزی است که در‌های آسمان را برای پذیرش تضرع‌های عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس الهر می‌گشایند .
*******
روز عرفه ، روز نیایش و روز بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان
*******
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است.
*******
می‎خواهم در ابری‎ترین لحظه‎ها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم.
*******
روز عرفه، روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا و روز زمزمه رازمندی های حسین و روز برخورد اشک و لبخند است.
*******
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم، در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است.

خدایا! آن‌گاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرح‌بخش نام و یادت سرشار است، بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شست‌وشو دهیم.
*******
در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان.
*******
روز عرفه، بر عارفان حق، آنان که از خیمه وجود خویش بیرون می آیند و با آتش شوق و اشتیاق وصال، به دعا و نیایش متوسل می شوند، خجسته باد.
*******
در روز عرفه، به عرفان خالص خدایی بازمی گردیم و نگاه عاشقان را برای همیشه به آسمان بندگی پیوند می زنیم.
*******
آیا در رؤیاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟ عرفه، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد.
*******
عرفه، روز بازگشت است؛ بازگشت به آغوش مهربان خدا. عرفه، روزی است که ناامیدی از درگاه خدا رخت برمی بندد.
*******
سلام بر عرفه که جانمان را به رایحه و خنکای نسیم نوازش می دهد.
*******
خدایا از اعماق وجودم تو را صدا می‌زنم و از تو یاری می‌خواهم ای رحمت کننده و ای گشایش‌گر
*******
خدایا! کمکم کن تو را به خاطر خودت دوست داشته باشم، نه به خاطر خودم و نه به خاطر ترس از عذاب آخرت.
*******
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
*******
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
*******
الهى چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
*******
الهى ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره اى.
*******
الهى چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
*******
الهى آن خواهم که هیچ نخواهم.

الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم.
*******
الهى از نماز و روزه ام توبه کردم بحق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
*******
الهى عقل گوید الحذر الحذر، عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش.
*******
الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من کیست که تو دارایى منى.
*******
الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.
*******
الهى اگر ستار العیوب نبودى ما از رسوایى چه مى کردیم.
*******
الهى اثر و صنع توام چگونه بخود نبالم.
*******
الهى کلمات و کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین اند خودت چونى.
*******
الهى خنک آن کس که وقف تو شد.
*******
الهى اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
*******
الهى دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقاى ذوالجمال.
*******
الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
*******
الهى دولت فقرم را مزید گردان.
*******
الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهل ها چله ما هم کارى برنیاید.

الهى خوشا آنانکه همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند.
*******
الهى خوشا آندم که در تو گمم.
*******
الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.
*******
الهى در بسته نیست ما دست و پا بسته ایم.
*******
الهى آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد.
*******
الهى هر چه پیش آمد خوش آمد که مهمان سفره توایم.
*******
الهى از من آهى و از تو نگاهى.
*******
الهى تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.
*******
الهى تا تو لبیک نگویى کجا من الهى گویم.
*******
الهى همین قدر فهمیده ام که خدا است و دارد خدایى مى کند.
*******
الهى چه عزیز است او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آریی. ******
الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان.
******
کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو سزای آنی.
******
الهی! در جلال، رحمانی؛ در کمال، سبحانی؛ نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند و نه به کس مانی؛ پیداست که در میان جانی، بلکه زنده به چیزی است که تو آنی.
******
الهی! دیگران مست شرابند و من مست ساقی. مستی ایشان فانی است و از من باقی.
******
الهی! با بهشت چه سازم و با حور چه بازم؟ مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم.
******
الهی! نَفَسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهرِ حکمت تو نوش کند.
******
الهی! محبت تو گلی است، محنت و بلا خار آن؛ آن کدام دل است که نیست گرفتار آن؟
******
الهی! در دلِ دوستانِ تو، نور عنایت پیداست و جان ها در آرزوی وصال تو حیران و شیداست. چون تو مولا که راست؟ و چون تو دوست کجاست؟
*******
خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان .
*******
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار .
*******
خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده .
*******
خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه می‌برم .
*******
خدایا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوس‎های بد و مرض‎های بد به تو پناه می‌برم .
*******
خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیده‌ای، از من باز مگیر.

شهادت و وصیت امام محمد باقر (ع)


شهادت و وصیت امام محمد باقر (ع)


وصیت امام(ع)
شیخ کلینى در کتاب کافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت کرده است که امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود:

هنگامى که ب‏درود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصدیق کنید.
نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر (ع) شکافتن زمین را از برخى جهات بهتر مى‏ دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.


کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:
پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت ‏سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.

 

پس به من فرمود:
«بنویس این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید. »و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى ‏دهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مى‏ خواند کفن کند و عمامه‏ اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند.

 

سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ‏ام و مى ‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى‏ خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.


کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود:

پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشت ‏بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش.

 

چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مى ‏کردى، انجام مى‏ دادم. چرا درخواستى تا عده ‏اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى‏ خواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى) .


کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:

پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمره‏اى او بود که در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مى‏پوشانند.

شیخ کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که امام باقر (ع) وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این کار را از سنت مى‏ دانست. زیرا پیامبر مى‏ فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند.(کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 45،نویسنده: سید محسن امین،ترجمه: على حجتى کرمانى)

 

شهادت امام محمد باقر (ع),نحوه شهادت امام محمد باقر(ع),وصیت امام محمد باقر (ع)

 

شهادت امام باقر (ع)
امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در میدان بندگى خدا و احیاى دین و ترویج ‏علم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 (1) رحلت کرد.


در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى دیگرى نیز وجود دارد.دسته‏ اى از مورخان سال 117 (2) و بعضى سال 118 (3) و گروه اندکى سالهاى 116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را یاد کرده ‏اند، اما بیشترین منابع تاریخى سال 114 (8) را متذکر شده‏ اند.


منابع روایى و تاریخى علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته‏ اند، مسمومیتى که دسته اى حکومت امویان در آن دخیل بوده است. (9)
از برخى روایات استفاده مى‏ شود که مسمومیت امام باقر (ع) به وسیله زین آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه‏ اى که بدن آن گرامى از شدت تأثیر سم ‏بسرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)


در این که چه فرد یا افرادى در این ماجراى خائنانه دست داشته ‏اند، نقلهاى روایى و تاریخى از اشخاص مختلفى نام برده‏ اند.بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته ‏اند. (11)
بخشى دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفى کرده‏ اند. (12)
برخى از روایات نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینه‏ هاى عمیق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى این توطئه به شمار آورده‏ اند. (13)


به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملک رخ داده است، (14) زیرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرین سالى که مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل کرده‏اند 118 هجرى مى‏ باشد. (15)
با این که نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندکى تأمل در منابع روایى و تاریخ، بعید نمى‏ نماید که همه آنها به گونه ‏اى صحیح باشد زیرا عامل شهادت آن حضرت لازم نیست یک نفر باشد بلکه ممکن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشته‏ اند که هر روایت و نقل، به یکى از آنان اشاره کرده است.


با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آمیز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انکار ناپذیر بنى امیه با خاندان على (ع) شک نیست که او در از میان بردن امام‏باقر (ع) ـ اما بشکلى غیر علنى ـ انگیزه‏اى قوى داشته است.


بدیهى است که هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نیروهاى مورد اطمینان خویش بهره جوید، از این رو ابراهیم بن ولید (16) را که عنصرى اموى و دشمن اهل بیت (ع) است به استخدام مى ‏گیرد و او امکانات لازم را در اختیار فردى که از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مى ‏آید و مى‏ تواند در محیط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه یابد و کسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسیله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.


امام باقر (ع) این چنین به شهادت رسید و به ملاقات الهى شتافت و در بقیع، کنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت. (17)

روز آتش نشانی و ایمنی

۷مهر
روز آتش نشانی و ایمنی
شرح مناسبت:
امید است گرامیداشت روز آتش نشان بهانه ای باشد برای تجلیل از آنان که در میان شعله های آتش، پیام آور ایستادن و سرخ زیستن هستند.ایمنی را مصونیت در برابر آسیب های ناشی از حوادث، اعم از طبیعی و غیرطبیعی معنا کرده اند. از آن جایی که نمی توان به ایمنی به صورت صد در صد دست یافت، کارشناسان معمولاً از اصلاحاتی نظیر «ارتقاء و ایمنی» و «سطح پیشرفت ایمنی» استفاده می کنند. سطح پیشرفت ایمنی رابطه تنگاتنگی با توسعه دارد، لذا در کشورهای پیشرفته، یکی از اهداف دولت ها، حداکثر کردن سطح پوشش ایمنی برای دست یابی به حداکثر توسعه است.هدف از نامگذارى این روز به عنوان روز ملى ایمنى و آتش نشانى، تبدیل ایمنى در کشور به یک فرهنگ میباشد. در کشور ما بیش از ۱۶۰ سال از تأسیس اولین ایستگاه آتش نشانی در شهر تبریز به سال ۱۲۲۱ شمسی و نزدیک به هشتاد سال از تأسیس آتش نشانی پایتخت می گذرد.پس از انقلاب اسلامی، با انحلال سازمان دفاع غیر نظامی، فلسفه وجودی آتش نشانی های کشور توسط بندهای ۱۴ و ۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداری تعریف گشت و از همین رو سازمان های آتش نشانی زیر مجموعه شهرداری ها قلمداد می شوند. بر اساس این قانون شهرداری ها ملزم هستند، برای حفظ شهرها از خطر سیل و حریق و دیگر مخاطرات تدابیر مؤثری اتخاذ نمایند.ن
منبع : http://www۲.irib.ir/occasions/
آیات و روایات متناسب :
روز آتش نشانی و ایمنی
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمینَ عادِیَةَ ماءٍ أونارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ
کسی که دسته‏ای از مسلمانان را از خطر سیل یا آتش سوزی نجات دهد ، بهشت بر او واجب می‏شود
الکافی ، ج ۵ ، ص ۵۵ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
أمِطِ الأذی عَنِ طَریقِ المُسلِمینَ فَهُوَ لَکَ صَدَقَةٌ
آنچه را که موجب آزار می‏شود از سر راه مسلمانان دور کن ، که این کار برای تو صدقه است
مسند أحمد ، ج ۴ ، ص ۴۲۳ .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
دَخَلَ عَبدٌ الجَنَّةَ بِغُصنِ شَوکٍ کانَ عَلی طَریقِ المُسلِمینَ فَأماطَهُ عَنهُ
بنده‏ای به سبب برداشتن شاخه خاری از سرراه مسلمانان به بهشت رفت
میزان الحکمه ، ح ۱۲۶۷۶ .
امام باقرعلیه السلام:
در تفسیر آیه : ( و مَن أحیاها فَکَأنَّما أحیَا النّاسَ جَمیعاً)
یعنی: هر که کسی را زنده کند گویی همه مردم را زنده کرده است. فرمودند : مِن حَرَقٍ أو غَرَقٍ
مائده ، آیه ۳۲ .

حضرت علی بن امام محمد باقر(ع)



حضرت علی بن امام محمد باقر(ع)


حضرت سلطان علی بن امام محمد باقر (ع) یکی از چهار امامزاده معلوم النسب مدفون در ایران می باشد که کنیه آن حضرت ابوالحسن ملقب به طاهر فرزند بلافصل امام پنجم (ع) در مشهد اردهال مدفون می باشد. این امامزاده عظیم الشأن برادر امام جعفر صادق (ع) پدر یکی از زوجات حضرت کاظم (ع) به نام فاطمه می باشد و نماینده دو امام در منطقه کاشان و اردهال بوده است. امامزداده احمد فرزند این حضرت در باغات اصفهان و امامزاده سید نصرالدین نوه ایشان جد سادات طالقانی معروف در خیابان خیام تهران مدفون است. حضرت علی بن باقر (ع) در اوایل قرن دوم هجری به دعوت اهالی فین و کاشان از طرف حضرت امام محمد باقر(ع) به منظور تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام روانه منطقه شده که مدت سه سال در کاشان و مشهد اردهال و نواحی آن به تبلیغ و ارشاد مردم مشغول بوده و در اردهال نماز جمعه نیز اقامه می نموده حکومت ظلم و جور به وسیله ایادی خود در منطقه و اعزام سپاه به محل سکونت آن حضرت در 27 جمادی الثانی داخل اردهال در یک دره موسوم به قتلگاه، آن حضرت را به شهادت رسانیدند. جنازه مبارک او را در فاصله دو کیلومتری قتلگاه دفن کردند و اکنون برمزار وی دارای قبه و بارگاه عالی، صحن های متعدد و موقوفات و نذورات و خدمه بسیار است، از قدیم الایام خلق بسیاری از سایر بلاد ایران برای زیارت آن بزرگوار در این محل مقدس (مخصوصاً در هفدهم مهرماه جلالی موقع قالیشویان) اجتماع می نمایند و کرامات بسیاری از این امامزاده بزرگوار مشهود است.


جایگاه علی بن باقر (ع) در اردهال از نظر شیخ عباس قمی

 

شیخ مفید و طبری و دیگران ذکر کرده اند، اولاد حضرت امام محمد باقر (ع) از ذکور و اناث هفت نفر هستند، ابوعبدالله جعفر بن محمد وعبدالله افطح که از مخدره ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر و ابراهیم عبیداله که از ام حکیم بود و هر دو در ایام حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند، علی، زینب، و ام سلمه که از ام ولد بودند و بعضی گفته اند که ام سلمه از مادر دیگر بوده است.
تاج الدین بن زهره حسینی در غایة الاختصار فی الاخبار البیوتات
العلویه گفته: علی پسر امام محمد باقر (ع) دختری داشت فاطمه نام، تزویج کرد او را حضرت امام موسی کاظم (ع)، مؤلف گویند: آنچه مشهور است در زمان ما قبر علی بن محمد الباقر (ع) در ناحیه کاشان در مشهد اردهال و معروف است به شاهزاده سلطانعلی و تأیید می کند بودنش را در این مشهد، آنچه در بحر الانساب است که فرمود: علی بن محمد باقر (ع) لم یعقب سوی بنت و دفن فی ناحیه کاشان بقریة یقال و لها برکوسب فی مشهد انتهی (به جای نگذاشت بعد از خود جز دختری و دفن شد در ناحیه کاشان در قریه ای که گفته می شود به آن بارکرسب) و از آمیرزا عبدالله صاحب ریاض العلما نقل شده که فرمود: قبر علی بن محمد الباقر (ع) درحوالی بلده کاشان است و بر اوست قبه ی رفیعه ی کرامات ظاهره و در اصفهان نزدیک مسجد شاه، بقعه و مزاری است به نام احمد بن علی بن امام محمد الباقر (ع) و سنگی در آنجاست به خط کوفی بر آن نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم کل نفس بما کسبت رهینه، هذا قبر احمد بن علی بن محمد الباقر(ع) و تجاوز عن سیئاته و الحقه بالصالحین.
این است قبر احمد فرزند علی فرزند محمد الباقر (ع) و در بیرون بقعه سنگی است مستطیل بر آن نقش است: امین رب العالمین، به تاریخ سنه ثلث وسنین و خمساة 563. (1)

دیدگاه میرزا عباس فیض درباره شاهزاده عالیقدر حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر (ع)
 

مدفن سلطانعلی: نخستین مؤلفی که بر دفن وی در مشهد بارکرز حوالی کاشان خبر داده است، صاحب کتاب النقض می باشد. کتب النساب از جمله عمدة الطالب و انساب الطالیبه (مجدی)، و جمهرة انساب العرب و الباب الانساب و نهایة الانساب برای علی یک دختر به نام فاطمه ذکر کرده اند که زوجه امام کاظم (ع) گشت و او را از اصحاب امام صادق (ع) خوانده اند.
شیخ عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب النقض، پس از ستایش از مردم کاشان و مساجد و مدارس معموره آن، چنین آورده است: که عمارت مشهد امامزاده علی بن محمد باقر به باکرز و احداث عمارت این مشهد از ناحیه مجدالدین برای اثبات عقیده و ایمان کاشان است. عنایت به کشف قبر منتسب به او، در اوایل قرن ششم پس از قرن ها استتار و نداشتن سابقه تاریخی، همین قدر بنای مشهدی به نام وی از ناحیه مجدالدین وزیر که نیز مورد تصریح و تأیید سید ابوالرضا راوندی می باشد. قصیده ی وی درباره ی بنای مشهد بارکرسب از ناحیه مجدالدین قابل انکار نیست.
اعقاب علی الطاهر: از یک جانب عقاید کلیه علمای انساب بر آن است که وی را به جز یک دختری به نام فاطمه فرزندی نبوده است، (که او هم در حباله ی نکاح امام کاظم، ابن عم خود درآمد) با تصریح به جمله (لم یعقب سوی بنت) و سید تاج الدین بن زهره حسینی در کتاب غایة الاختصار گفته: علی پسر امام محمد باقر(ع) دختری داشت فاطمه نام، تزویج کرد او را حضرت امام موسی کاظم (ع) در جانب دیگر مستندی حاکی از این که احمد بن علی بن محمد الباقر مدفون به اصفهان پسر اوست و یا این که بعضی متولیان مشهد در عصر صفویه خویشتن را از احقاد وی ذکر کرده اند. چه که با گفته صاحب بحر الانساب بدین صراحت که: «علی بن محمد الباقر لم یعقب سوی بنت»چگونه می توان برای گفته صاحب ریاض العلما بدین عبارات: «اعلم ان السید الجلیل السعید احمد المعروف به امامزاده احمد المقبور فی محله باغات باصبهان قد کان ولد هذا السید الجلیل فلا تغفل»اعتباری قائل گردید، با این که اظهار نظر کرده است که امامزاده احمد، ولد این سید جلیل است، اما بر طبق مدعای خود هیچگونه مستندی ذکر نکرده است، حتی می نویسد که بر روی قبر وی لوحی سنگی است به خط کوفی که عبارات ذیل حجاری شده است. «هذا قبر احمد بن علی بن محمد الباقر»و در خارج بقعه قطعه سنگی بر دیوار نصب گردیده است که از ذیل سنگ فوق شکسته شده و روی آن چنین کنده شده است: «آمین رب العالمین به تاریخ سنه اثنتین و سنین خمسائه»با عنایت به این که تاریخ 562 در آخر لوح مطابق معمول از تاریخ فوت صاحب لوح حکایت می کند نه از تاریخ حجاری یا بنای بقعه، معقول نیست که فرزند سلطانعلی که تولد قرن دوم یا اوائل قرن سوم است، نیمه دوم قرن ششم در قید حیات مانده باشد. و اما سایر ساداتی که بعضی از مؤلفین آن را بدون مستند از اعقاب سلطانعلی خوانده اند، چهار نفرند، یکی سید رکن الدین مسعود، که می گویند در دولت شاه اسماعیل صفوی متولی این مشهد بوده است متوفی 967 اقضی القضات. امیر کمال الدین عبدالرزاق کاشی که در سلطنت شاه خدابنده قاضی القضات خوانده شده است
3.سید کمال الدین حسین نقیب کاشانی متوفی 967 در دولت شاه تهماسب 4- سید عبدالله نور الهدی متوفی مشهد، پس از رکن الدین مسعود متوفی 970.
سایر مدفونین در مشهد سلطانعلی: چنین گویند که در این بقعه در جوار سلطانعلی، مادر وی با جمعی از سادات مدفونند از این جمله: حکیمه دختر اسد فرزند مغیرة التقفی مادر سلطانعلی و اسماعیل بن اسحاق بن امام کاظم و فرزندانش به اسامی عبدالله و عبدالوهاب و قاسم و مادرشان حکیمه خاتون. امام دفن مجدالدین وزیر، بنیانگذار مشهد در این بقعه چون دفن متولیان سابق الذکر (که از احفاد وی خوانده شده بودند) تا حدی مقرون به حقیقت به نظر می رسد.


داستان شهادت سلطانعلی

 

سبب هجرت سلطانعلی از مدینه طیبه به جانب کاشان چنین شهرت دارد که گروهی از مردم حوالی کاشان از فین و اردهال که با کاروان حج به طواف خانه مشرف شده بودند، در بین راه مکه به مدینه به صحبت امام باقر (ع) مفتخر گردیده، از آن امام استدعا می کنند که یکی از فرزندان خود را برای ارشاد به همراه آنان اعزام فرماید و آن حضرت علی الطاهر را با ایشان گسیل می دارد.
سلطانعلی در قراء اطراف کاشان به امامت و ارشاد می پردازد و طولی نمی کشد که جمع کثیری طوق ارادتش را به گردن می کشند، در همین جریان ابومسلم خراسانی علیه خلفای اموی قیام کرده، با سفاح عباسی به خلافت بیعت نمود و چون منصور پس از سفاح عهده دار مهام خلافت گردید، نخست ابومسلم را از پای در آورد و سپس به حکام خود فرمان داد تا ریشه نفوذ سرجنبانان سادات علوی را در منطقه نفوذ خلافت قطع کند. در نتیجه عامل اصفهان به عمال ولایات تابعه خویش دستور لازم درباره سلطانعلی را می دهد، تا صدایش را در گلو خفه سازد. بنابراین کمر زرین عامل دلیجان، مقصود بیک عامل و رکان (محلات) و زرین کفش عامل اردهال و زبیر عامل نراق با ارقم دهخدای کله جار متفق شوند و علیه وی هم همداستان گشتند. سلطانعلی پس از وقوف بر ماجرا از مردم نشلج و فین کمک طلبید، نشلجی ها برای یاری وی حرکت کرده، چون بر قدرت مخالفین پی بردند با خود به مشورت پرداخته، بالاخره چنین گفتند: «ما همه اهل مشته ایم درفش نه که مردان رزم زرین کفش»و به دهکده خویش بازگشتند و مردم فین نیز برای حمایت وی حرکت کردند ولی به واسطه دوری راه روز بعد موقعی به اردهال رسیدند که سلطانعلی به شهادت رسیده بود. سلطانعلی از شنیدن خبر بازگشت نشلجی ها زیاد غمین گشته، صلاح خویش را در هجرت تشخیص داد، به ازناوه شتافت، اما زرین کفش وی را در محاصره گرفته، تنی چند از زنان روسبی را برهنه و عور در حال نماز جلو او روانه داشت، چنانکه سلطانعلی ناچار گردید سر از سجده بر ندارد تا آنان را دیدار نکند و در همین خلال تنی چند از مخالفین به او تاختند و او را با چند ضربه خنجر به قتل رسانیده، همراهان وی را نیز کشتند و اجساد مقتولین را گذاشته خود را به دنبال کار خود رفتند.
مردم خاوه و از ناوه از شنیدن این خبر سراسیمه به صحرا شتافتند و بر بالین کشتگان نوحه سرائی آغاز کرده، در این هنگام مردم فین هم برای حمایت سلطانعلی از راه رسیدند، چون با آن منظره جانگداز مواجه شدند، قبل از هر کار در جستجوی زرین کفش بر آمده، او را دستگیر کرده به قصاص خون کشتگان به قتل رسانیدند و چنین توافق کردند که همگی را در بارکرسف به خاک سپارند.
در نتیجه جسد سلطانعلی که آغشته به خون بود، درون قالی پیچیده در این موضع به خاک سپردند و سایر مقتولین را هم در عقب سر و کنار وی دفن کردند. سپس قالی را سرچشمه برده شستشو کردند و بر روی تربتش بگستردند و سایبانی از بوریا بر روی آن بپا داشتند و برای تجدید این خاطره همه ساله در روز جمعه دوم پائیز به مشهد آمده، یک پارچه قالی از متولی گرفته، همان عمل را تکرار می کنند، چنانکه این مشهد به مشهد قالی یا قالی شویان معروف شد و این امر سنت محلی گردیده است.
در جمعه سوم پائیز مردم نشلج که پس از قتل سلطانعلی متوجه زشتکاری خویش گردیده نادم و پشیمان برای انجام مراسم با پاهای برهنه، سینه زنان از نشلج به مشهد آمده، تا عصر در آنجا تعزیه داری کرده مقارن غروب بازگشتند، همه ساله روز هفت مراسمی را انجام می دهند، قدر متیقن این مراسم از اواسط قرن نهم و عصر ابوالعزیز یوسف بن شاهرخ شاه بنا به سیاست محلی، آثار تا حالا ادامه دارد، منتها نقارخانه های سه گانه مشهد چندی است که تعطیل شده است،
درصورتیکه قرن ها در مراسم قالیشویان نواخته می شدند. مشهد بارکرسف در قرن وسطی (1453- 395 میلادی) 853- 226 قمری بیش از آستان مقدس حضرت معصومه (ع) در قم مورد توجه پادشاهان و مرکز نذورات و قربانی و دارای زینت آلات، مرافق، خدام و اوقاف بود که علت آن را از نذرهایی که پادشاهان و شاهزادگان، پرده نشینیان حرم، وزیران و امیران گاه بروز جنگهای داخلی برای این امامزاده منعقد می ساختند و غالباً هم بر وقف مرادشان انجام می یافت. می توان جستجو کرد، چنانکه حرم حضرت فاطمه معصومه (ع) را جز یک بقعه لیسیده ساختمانی نبود، در صورتیکه این مشهد از همه گونه مرافق و بیوتات و رواق و ایوان برخوردار بود، ولی از عصر شاه طهماسب صفوی پس از دفن شاه بیگم خواهر وی در جوار فاطمه معصومه (ع) تدریجاً آستانه قم از زیب و زینت خاصه ای برخوردار گردید که با مشهد اردهال در یک ردیف قرار گرفته و از عصر فتحعلی شاه از لحاظ تزئینات داخلی و درهای طلا و ضریح های نقره از مشهد مورد سخن پیشه گرفت، چنانکه اینک در شمار مشاهد درجه اول کشور قرار گرفته است.
بالجمله این مشهد دارای بقعه ای منیع و قبه ای رفیع و درهایی بدیع و منبت و صفه ای مجلل و صحنی گشاده قدیمی و صحن هایی جدید ساز، گلدسته هایی متعدد و نقاره های چندی است. (2)


گزارش تحقیق کتاب نور با هر در فضائل و حالات حضرت علی بن باقر (ع)

 

در فضائل و حالات ابی الحسن علی بن محمد الباقر(ع)، کنیه شریفه ی آن حضرت ابوالحسن و لقب میمونش طاهر و اولاد امجادش (احمد) که مدفون است به باغات اصفهان و (فاطمه) که زوجه حضرت کاظم (ع) می باشد.
و اما کلامات علماء و مورخین مورد اعتماد در خصوص آن بزرگوار به شرح ذیل است.
1- گفته است نسابة العلامة ابوعبدالله مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری متوفی سنه 216 درصفحه 64: و تولید کرد علی فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین، فرزند علی، فرزند ابی طالب (فاطمه) را و مادر اوام ولد بود و تزویج کرد فاطمه را موسی فرزند جعفر فرزند محمد، فرزند علی، فرزند حسین، فرزند علی، فرزند ابی طالب.
2- گفته است نسابه محدث فقیه ابو محمد علی بن سعید بن سعید بن جزم ابن غالب الاندلسی در کتاب (جمهرة انساب العرب) صفحه 53 طبع مصر: تولید کرد محمد، فرزند علی، فرزند حسین، فرزند علی، فرزند ابی طالب. عبدالله، ابراهیم و علی را.
3- گفته است بیهقی مشهور بابن فندق از علمای سنه پانصد هجری در کتاب لباب الانساب: تعداد اولاد باقر (ع) و علی از اولاد باقر است، مادر او ام ولد بود.
4- گفته است سید نقیب نسابة موصلی از علمای قرن هشتم در صفحه 70 کتاب (مشجرات): تعداد اولاد حضرت امام باقر (ع)... «و علی» مادر ام ولد بود.
5- گفته است سید غیاث الدین جد سید علیخان: لقب علی فرزند محمد باقر (ع) طاهر است، دیدم در بعضی مشجر اینکه مورد وثوق بود، این که شیخ مفید (ره) ذکر فرمود: «باقی کلمه را موریانه خورده بود... »به درستی که «علی فرزند محمد باقر (ع) در مشهد بارکرس حوالی کاشان است.
6- در«نهایة الانساب»ص 167 در ضمن شماره اولاد امام باقر (ع) گفته: شیخ ابوالفرج عبدالرحمان فرزند علی فرزند محمد حرزی در کتاب «صفة الصفوة»نام اولاد امام باقر (ع) جعفر تا آن که فرمود: ... و علی.
7- در «کتاب رجال الشیخ»بود علی بن محمد بن علی بن الحسین (ع) بود از اصحاب امام صادق (ع)، یعنی سید اجل سید علی فرزند امام محمد باقر و قبر او به حوالی بلده کاشان و مقبره او معروف است تا حالا به مشهد بارکرس و برای او قبه رفیعه عظیمه ایست.
8- در کتاب غایة الاختصار تألیف علامه سید تاج الدین بن زهره حسینی گفته: که علی پسر امام محمد باقر (ع) دختری داشت فاطمه نام، تزویج کرد او را امام موسی کاظم (ع).
9- محدث قمی درجلد 2 ص 79 منتهی الامال گفته: بدان که اولاد آن حضرت بنابر آنچه شیخ مفید و طبرسی و دیگران ذکر کرده اند هفت نفرند: ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) و عبدالله که از مخدره ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر بودند، ابراهیم و عبیدالله ازام حکیم بودند، هر دو در ایام حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند، علی، زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند و بعضی گفته اند: که ام سلمه از مادر دیگر بود.
10- در کتاب مزارات علویین که سید شهاب الدین مرعشی نجفی تألیف فرموده اند چنان نوشته: اردهال و در آن در جوار قبر علی فرزند باقر (ع)، قبرهای جماعتی ازعلویین است که از آن ها است اسماعیل فرزند اسحاق (3) فرزند کاظم(ع) و از آن هاست. حکیمه خاتون که او مادر عبدالله و زوجه اسماعیل مذکور است و از آنهاست عبدالله و از آنهاست عبدالوهاب و از آنهاست قاسم دو فرزند اسماعیل مذکور، همینطور دیدم در ورقه که تاریخ آن 1257 بود و به تحقیق ذکر کرده در آن ورقه کیفیت شهادت علی فرزند باقر علیها السلام و آن ها را گفته: از مدفونین امیر کمال الدین فرزند امیر شمس الدین و منتهی می شود نسب آن به سوی علی مذکور تمام شد والله العالم.
و باز در آن ورقه بود: به درستی که مادر علی فرزند باقر (ع) حکیمه دختر اسد فرزند مغیرة الثقفی است و درموضع دیگر از کتاب مزبور فرموده: نشلک از قراء کاشان است.
و بعد از جمله از کلام فرمود: و آن قریه قریه ایست از مشهد اردهال مزار مولای ما علی فرزند باقر (ع) و در موضع دیگر همین کتاب نوشته: چیزی که معنای آن این است مشهد بارکرس نزدیک کاشان و در اوست قبر مولای ما علی فرزند باقر (ع).
11- در منتخب التواریخ درحالات حضرت باقر نوشته: و اما اولادهای حضرت باقر (ع) که آن بزرگوار پنج پسر و دو دختر تا آنجا که می گوید: از جمله قبور معلومه اولاد ائمه، قبر سید علی بن محمد الباقر (ع) را شمرده که واقع است در خارج بلده کاشان و مشهور است به امامزاده مشهد و قبر پسرش را جناب احمد بن علی الباقر که در بلده اصفهان واقع است در محله که جاده خاجو است و احوالات بقیه اولادهای حضرت باقر (ع) را در جایی ندیدم.
12- درمجالس المؤمنین مذکور است: نقل از شیخ عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض نوشته: که کاشان الحمدلله مشهور شده و هست به زینت اسلام و نور شریعت، مساجد و مدارس معظمه آراسته است، از جمله مدارس بزرگ مدرسه صفویه و مجدیه، تا آنجا که می گوید: عمارت مشهد امامزاده علی بن محمد الباقر(ع) به بارکرس که مجد الدین بناء آن کرده، در آن حدود به زینت و آلت و نور و برکات، قبله ی مرادات سلاطین و وزراء و اهالی آن حوالی است و دیگر آثار در آنجا، همگی دلالت می کند بر صفای ایمان و طاعت مؤمنان کاشان.
مؤلف گوید: آنچه مشهور است در زمان ما قبر علی بن محمد الباقر (ع) در ناحیه کاشان در مشهد اردهال است و معروف است به شاهزاده سلطانعلی و تأکید می کند بودنش را در این مشهد. آنچه در بحرالانساب است که فرمود: علی بن محمد الباقر (ع) عقب نگذاشت، مگر یک دختر و مدفون شد در ناحیه کاشان در قریه ای که گفته می شود بر آن بارکرس در مشهدی.
از فاضل خیبر آمیرزا عبدالله صاحب (ریاض العلما) نیز نقل شده که فرموده: قبر علی بن محمد الباقر (ع) در حوالی کاشان است و بر اوست قبه رفیعه و از برای اوست کرامات ظاهره و در اصفهان نزدیک مسجد شاه بقعه مزاری است به نام احمد بن علی امام محمد باقر (ع) (4).
بسم الله الرحمن الرحیم
تذکره جناب سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع)
زنهار به درد و غصه می باشد قرین
در ماتم سلطانعلی آن سرور دین
امروز دیده اشک حسرت می بار
تا روز جزا دهد تو را ماء معین
در زمان قدیم جمعی از شیعیان چهل حصاران(5) و فین که پرچم دوستی اهل بیت برافراشته سعید بن قوم الدین، برادرش علی چهل حصاری، محمد بن طاهر بن حسین بهروز، یحیی بن ناصر، عامر بن ناصر برادرش و قوام الدین کحال فینی و غیر ایشان جمعی تشکیل داده، عریضه ای خدمت امام (ع) فرستاده تا یک نفر آقازادگان خود را برای راهنمایی و پیشوایی به جانب ما گسیل دارد. پس نامه ای به اتفاق عامر بن ناصر و تحف و هدایای بسیاری ارسال داشتند. عامر شتران را بار کرد و روانه گشت. (6)


خواب دیدن عامر بن ناصر

 

عامر چون به قریه بارکرز (7) رسید، بر سر چشمه ی آنجا آرامید، در خواب حضرت رسول اکرم را دید که فرمود: «ای عامر از طرف دوستان و شیعیان من بطلب یکی از اولاد من می روی و نور دیده من محمد باقر قرة العین خود سلطانعلی که شباهت به من دارد همراه تو خواهند ساخت. اما جمعی از ظالمان بی وفا او را در این محل شهید خواهند کرد. »پس با انگشت مبارک به دامن کوهی که در امتداد نزدیک به سر چشمه بارکرز بود نمود، که معبد و مدفن مبارکش همین محل خواهد بود. عامر گوید: گفتم یا رسول الله اگر مرا به این معامله مؤاخذه باشد چه کنم؟ فرمود: «برای تو حرجی نیست. از روز اول شربت شهادت را از جام غم و درد و الم برای اولاد من آماده کرده اند و روز قیامت تشنگان امت را که از سوز معصیت لبها خشک شده از شربت گوارای شفاعت سیراب توانند نمود و به درجات جناب تجری من تحتها الانهار توانند رسانید.»(8)
عامر از خواب بیدار شد و وحشت عظیم او را دست داد، متوجه دامنه آن کوه شد، چون به آن محل رسید، خود را نالان به خاک مالید و می گفت:
این چه خاک است، این چه کوه، این عنبر است
خاک کوی دوست مشک از فراست
خواست که به فین و چهل حصاران مراجعت کند اما به او فرموده بود باکی بر تو نیست. (9)


ورود عامربن ناصر به مدینه

 

عامر بن ناصر همراهان را امر کرد تا بار شتران بستند و روانه راه شدند. اما کارش گریه و زاری بود، تا به مدینه ی طیبه رسید و به سرای حضرت باقر (ع) نزول نمود. عامر خود را به دست و پای عبدالرحمن غلام حضرت انداخت و عریضه خود را بانضمام تحف و هدایا تقدیم کرد. عبدالرحمن شرایط مهمان نوازی به جای آورد، تا صبح که در مسجد خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدند و به دست و پای آن حضرت افتاده گریه و زاری فراوان نمودند.
آن حضرت فرمود: ای عامر مکتوبی که دوستان ما نوشته ملاحظه کردم. یک نفر را برای پیشوائی و هدایت خواسته اید. به خاطرم می رسید که از خدای تعالی مشورت کنم، پس آن حضرت عامر را نهایت احترام فرمود و به عبدالرحمن سفارش نمود که او را محترم شمارد.
راوی گوید: همان شب جدش پیغمبر (ص) را در خواب دید فرمود: ای فرزند نور دیده ام (سلطانعلی) را همراه او روانه کن که مردم آن سامان را از زیارت و هدایت او فوائد روی دهد و به آرزوهای خود برسند. حضرت از خواب بیدار شده اولاد خود را پیش خواند و فرمود: ای نور دیدگانم، جد بزرگوارم درخواب مرا امر فرمود که نور دیده ام (سلطانعلی) را به فین و چهل حصاران و نواحی آن بفرستم. اما می دانم دیگر او را نخواهم دید، به هر حال درنگ سزاوار نیست تهیه مسافرت برایش ترتیب دهید.
پس امام جعفر صادق (ع) فرمود: تا اسباب سفر برایش مهیا کردند. در آن هنگام سن مبارکش را بعضی مورخین 25 سال، بعضی 30 سال و صحیح تر آن است که 32 سال گذرانیده بود.
اقوی وفات امام محمد باقر (ع) 114 هجری بوده است و در حیات آن حضرت، حضرت سلطانعلی به این محل تشریف آورده، پس مسافرت علی ابن باقر (ع) در 113 هجری می توان تصدیق کرد. (10)

اعزام حضرت سلطانعلی از مدینه به فین و چهل حصاران
 

حضرت سلطانعلی (ع) والد بزرگوارش را وداع کرده، از مدینه بیرون آمده و عامر کمر خدمت بر میان بربسته، در هر محل که فرود می آمدند کرامات و نشانه های عجیب از آن حضرت بروز می کرد، سرانجام چون آن حضرت به سه منزلی کاشان رسید عامر نامه به دوستان و یاران فین و چهل حصاران نوشت، که خدا را سپاس می گوئیم، حضرت سلطانعلی (ع) این حدود را به نور جمال خود منور ساخته، در فلان محل سکونت گزیدند.
اما چون زبیر نراقی شاید در مسیر راه اظهار دشمنی کند، لذا عنان بطرف جاسب که اهالی آن از دوستان اهل بیتند معطوف و از آنجا قریه خابه (11) را خرسند و شادمان فرمود، تا هر که خواهد به دیدارش نائل گردد. (12)


نزول اجلال شاهزاده به جاسب

 

عامر با صداقت آن حضرت را به طرف جاسب عبور داد و اهالی جاسب مطلع گشته به استقبال رفتند، تا اینکه به شرف پای بوسی ایشان مشرف گشته، سپس حضرت در آن محل ساکن شدند و اهالی بسیار خوشحالی نموده می گفتند:
لله الحمد که نو باوه باغ باقر
کرد پر نور کلبه ی درویشان را
چند روزی در جاسب به سر برده، پس از آن توجه به خابه فرمودند و قریب سیصد نفر از جاسب همسفر بودند و مردم فین و کاشان هم دسته دسته سواره و پیاده خدمت امامزاده رسیده زمین ادب بوسیدند. (13)
(تبارک الله احسن الخالقین)(14)


استقبال شایان از امامزاده در خابه

 

مردم کاشان با شنیدن تشریف فرمائی حضرت، خوشحال شده از کوچک به بزرگ، زن و مرد تقریباً شش هزار نفر به عزم استقبال پیاده و سواره به آن سوی شتافتند. شب را در خارج بارکرس آسوده خوابیدند. چون صبح شد. به قصد زیارت آن حضرت به طرف خابه روان شدند. اما برای اهالی آن محل ترس و وحشت روی داده، جمعیت را راه ندادند. چون جلال الدین در خابه چشم بر سعید بن قوام الدین و محمد بهروز افتاد جمیعت را راه دادند، حضرت امامزاده به خاطر آب و هوای آن قریه گویا تا مدت یکماه به تفرج آن محل و هدایت مردمان آنصوب اشتغال داشت. (15)
باغ را باد صبا خوش خبر رنگین داد
مژده آمدن یاسمن و نسرین داد


کاشان و فین به نور جمال حضرت سلطانعلی منور شد

 

پس از یکماه شمس رخسارش از طرف مغرب فین و کاشان به یمن مقدم خود، دوستان از فیض خدمتش سربلند و از حل مسائل مشکله بهره مند بودند. بیشتر در مسجد جامع کاشان مشغول عبادت خدا بوده و شیعیان برای ادای نماز جمعه اقتدا می کردند و کرامات زیاد از آن حضرت بروز می کرد. راوی گوید: پس از مدتی باز به هوای تفرج و تفریح میل به طرف خابه فرموده و از کاشان و فین در هر جمعه به خدمتش شتافته، پس از ادای فریضه جمعه مراجعت می نمودند. (16)


کشته شدن جانور به دست حضرت سلطانعلی

 

یکی از کرامات آن حضرت آنکه جانوری عظیم در کوه خابه ساکن بود، که هر بامداد زهر به آب می ریخت و موجب حدوث بعضی از امراض می شد و همواره چهره مردم زرد بود. آن شاهزاده دلیر با شمشیر به دو نیمه اش ساخت.
به هر حال مردم آن قریه از روی میل آنجا را تملیک آن حضرت نموده، اجاره بر آن بستند که همه ساله به آن حضرت اجاره برسانند. (17)


خبر شهادت حضرت امام محمد باقر (ع)

 

پس از یک سال خبر آمد در 114 هجری هشام ابن عبدالملک ملعون حضرت باقر(ع) را مسموم و آن حضرت رحلت نمود.
حضرت امام جعفر صادق (ع) نامه ای به برادر خود سلطانعلی (ع) نوشت و از شهادت پدر خبر داد و فرمود شنیده ام خابه را از روی میل به شما منتقل نموده اند. باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و بندگان خدا برسانی و خود مداخل نکنی. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی، نامه را به برادر خود سلطان محمود داد، با همراهی فردی روانه کرد که به اندک زمانی شرفیاب خدمت سلطانعلی (ع) شدند.
بعد از ملاحظه آن نامه آن حضرت چند روزی به گریه و زاری و سوگواری مشغول بود. آورده اند که در این مدت، حضرت در کاشان، فین و در تابستان در خابه سکونت داشت. مردمان چهل حصاران، فین و دهات قم هر جمعه برای نماز جمعه در خدمت آن حضرت بودند و قریب شش هزار کس، پس از ادای نماز به منزل خود برمی گشتند که در آن وقت حاکم ولایات ارزق ابرح علیه اللعنة (18) بود.
بعضی می گویند قم مسند حکومت بود. بعضی قزوین را عنوان کرده اند وحارث (19) که ملقب به (زرین نعل) اهل بارکرز بود، از جانب وی حکومت اردهار، قم و بارکرز را داشت. (20)


دستور قتل حضرت سلطانعلی به وسیله ی حاکم قزوین

 

زرین کفش خدمت حضرت آمده عرض کرد، بعضی از مساکین و عاجزین قریه بارکرس، قادر بر طی مسافرت به خابه نیستند. تقاضا دارند نماز جمعه در بارکرس برگزار شود، تا مردم فین و کاشان با ملاحظه نزدیکی راه بیشتر به نماز جمعه حاضر شوند. همین که امامزاده متوجه بارکرز شد فرمود: در دامنه کوهی که نزدیک سرچشمه بارکرس بود سکونت گزیده و خیمه ها به پا کردند. هر چند دوستان خواستند جایگاهی در آن محل بنا کنند که حضرت راضی نشد.
اگر دهد به تو جام جهان نما دنیا
به نیم جو مستان صد هزار جام جمش
زرین کفش با خود اندیشید که مبادا گرویدن مردم به حضرت گوشزد ارزق ابرح شده مرا به قتل برساند. پس نامه نوشت به آن لعین که سلطانعلی بن امام محمد باقر (ع) سه سال است به این حدود آمده و مردم بسیاری به او گرویده، چون نامه به آن ملعون رسید درغضب شد. به وسیله نامه به زرین کفش نوشت، او سه سال است به این حدود آمده، تو حالا مرا خبر می دهی. درنامه با ارقم شامی نوشت باید لشکر خود را برداشته به نراق (21) بروی. نامه ای به زبیر نراقی (22) نوشت، همگی به کمک زرین کفش بروید، نقشه ی قتل او را کشیده و سرش را برای من بفرستید. عذر ابداً پذیرفته نیست. (23)

تدارک قتل حضرت سلطانعلی (ع)
 

مقرر شد آن وقت که نوشته ارقم به زیبر رسید حرکت کند و راه را به راهداران سپردند، تا کسی به یاری حضرت نیاید، روز دیگر ارقم ملعون سوار شده به بارکرس آمده، نزول بخانه زرین کفش نمود. راوی گوید: شب بیست و ششم ماه درآمد و صدای مردم فرو نشست. زرین کفش نامه به زبیر نوشت که باید مردم خود را برداشته از طریق خوابق بیرون آئید و متوجه خیمه گاه سلطانعلی (ع) شوید، پس نامه را به قاصدی داده روانه نمود و جمعی را سر راهها گمارد، تا نگذارند کسی بیرون رود و خبری به آنها رساند، سپس همگی به تهیه اسباب جنگ پرداخته منتظر فرصت بودند. (24)


خبر دادن خادم سراپرده با مشاهده دشمن به اهالی خاوه

 

عبدالکریم بارکرسی خادم آن حضرت از این حال واقف شد، از خانه بیرون آمده، دید جمعی کثیر سلاح ها با خود برداشته و سر و پای برهنه نزد حضرت آمد و مطالب را باز گفت و از آنجا متوجه خوابق شد. چون عبدالکریم با دیده خونبار به خوابق رسید، فریاد برکشید که قرة العین پیغمبر خدا را به دست زرین کفش و ارقم دادید، به فراغت در خانه های خود نشسته اید و از خدا و رسول شرم نمی کنید، اهل خوابق چون شنیدند فریاد واویلا از دل برکشیدند. خواجه جلال الدین و خواجه ملکشاه بفرمودند: تا در کوچه و محله ها ندا کردند، ساعتی بعد دویست نفر از مردان کاری در خدمت آنها حاضر شدند، در حالی که سلاح کامل و اسب همراه داشتند، چون آن حضرت سخنان از عبدالکریم شنید، همان ساعت بفرمود تا مرکب را حاضر نموده و سلاح بر تن بیاراست و جعبه تیر که قاصد مرگ دلیران بود با خود برداشت. (25)


پیروزی اول سپاه اسلام به وسیله ی خواجه نصیر سپهسالار

 

خواجه جلال پسر خود (خواجه نصیر) را که یگانه پسر و بیست و پنج سال از عمرش گذشته بود سپهسالار نمود. به اتفاق لشگر خدمت نور دیده ی رسول خدا رسید. وقتی آمد که زبیر نراقی با لشگر خود از نراق آمده از طرف خوابق را گرفته و زرین کفش و ارقم طرف بارکرس را احاطه نموده و جنگ آغاز شده بود.
خواجه نصیر نوجوان چون شیر ژیان نعره کشیده، بدون محابا با جوانان جانباز حمله به لشگر زبیر نموده، یکصد نفر آنها را به قعر جهنم منزل داد. پس از آن دیگران روی به گریز نهادند و با گروه بارکرزی متصل شدند. اما زرین کفش و ارقم از شجاعت و مردانگی آن شیر بیشه شهامت، بیمناک شدند و دست از کارزار کشیده و بدین طریق راه خوابقیان باز شد. در آن مقدمه هفده نفر از مردم خوابق شهید شده، که یکی از ایشان خواجه عبدالسلام پسر خواجه ملکشاه و دیگری باباظهیر خوابقی بود و از لشگر زبیر نراقی یکصد نفر کشته شده بودند. (26)


ارسال نامه به سوی چهل حصاران و فین و گفتگو با زرین کفش

 

حضرت فرمود: «هم اکنون نامه نوشته به سواری تندرو دهید که امین باشد، از دربند به سوی چهل حصاران و فین رفته شیعیان و دوستان ما مطلع شوند، متوجه اینجانب شده دیداری تازه کنیم.»
فوراً خواجه جلال الدین نامه را به دوستان کاشان و فین نوشت، به معتمدی داده روانه نمود. حضرت به زرین کفش فرمود: «ایها الحارث می دانی من خود به این حدود نیامده ام، بلکه اهالی به اصرار مرا آورده اند. البته شنیده ای آن جماعت در صحرای کربلا جدم امام حسین (ع) و اصحابش را شهید ساخته، عاقبت کارشان به کجا رسید و یقین از شفاعت جدم ناامید و به بدترین عذاب الهی خواهند رسید.
پس از من غریب چه می خواهید؟ راضی نشوید به واسطه ریختن خون من جماعتی در این صحرا کشته شوند. آخر مگر نه که من فرزند پیغمبر شمایم، از روح جدم شرم و از جده ام خجالت بکشید.» زرین کفش که این حرفها را شنید گفت جان به سلامت نخواهی برد. ارقم قسم یاد کرده تا تو را شهید نکند از اسب فرود نیاید.
حضرت فرمود: «ای فرومایه، مرا از کشته شدن اصلاً بیم نیست و شربت شهادت نوشیدن کار آبا و اجاد من است، بلکه می ترسم سبب ریختن خون دوستان خود بشوم. »(27)


شجاعت خواجه جلال الدین در میدان جنگ

 

خواجه جلال الدین را غیرت اسلامی به جوش آمد. پس زبیر ملعون با 30 سوار بر خواجه و یارانش حمله آوردند. خواجه چون
شیر ژیان بر آن منافقان حمله کرده، به هر طرف روی کرد و می تاخت از کشته پشته می ساخت و به یک لحظه چندین مشرک بر خاک هلاک انداخت و زبیر مردم را به جنگ تشویق می نمود، که خواجه نصیر به قدرت خدای توانا و برکت دعای امامزاده خود را به زبیر رسانید، چنان ضربتی بر سرش زد که تا نافش شکافت و روح نحسش به آتش جهنم شتافت، ازشجاعت خواجه نصیر فریاد از هر جوان و پیر از زمین به فلک رسید. ناله و فریاد از سپاه مخالف و مرحبا از مردم موافق و دوست برخواست.
اسلامیان قوی دل و چیره گشته، شکوه و قدرت آنها زیاد شد و جملگی به یک دفعه حمله نمودند. (28)


کرامت آن حضرت آشکار شد 

 

تشنگی به حضرت غلبه کرده و برای وضو نیز آب می خواست، از آن شکاف در بند قدری بالا رفته سنگی را از جای برداشت، به حکم الهی از زیر آن سنگ آب پیدا شد و این کرامت نیز از آن حضرت ظاهر شده، تمام مردمان از آن آب وضو ساخته نماز ظهر را به جماعت ادا کردند، آب چشمه هنوز جاری است. (29)


سرنوشت پیک امامزاده چه شد 

 

نامه ای که خواجه جلال الدین به چهل حصاران و فین نوشته بود، مردم را که پشت دربند بودند مطلع کرد و روانه شد مستحفظین راه، به تفتیش او آمده، نامه را با قاصد گرفته به نزد حاراث (30) فرستادند، آن ملعون نامه را قرائت و قاصد را کشته سرش را نزد خواجه فرستاده، پیغام کرد که راه چاره برای شما بسته است و از شر لشگر جرار نخواهید آرمید. (31)


حیله گری دشمن

 

زرین کفش چون دید ظفر با اسلامیان است، عنان مرکب را به جانب قلة الجبال (32 ) که محاذی دربند است نمود. مردم آنجا را از صغیر و کبیر، برنا و پیر صدا کرده، همه را بیرون کرد. آن فرومایگان وقتی رسیدند که نزدیک بود لشگر مخالف پا به فرار گذارند، که سیصد نفر آنها به دست خواجه نصیر و مردم خابه به جهنم واصل شده بودند. این جماعت نابکار به یکباره بر لشگر اسلام حمله ور شدند و خواجه نصیر مانند شیرنعره از دل بر کشید با لشگر خابه بر آن نامردان حمله بردند. (33)


دست خواجه نصیر از تن جدا شد 

 

ناگاه یکی از منافقین(34) از کمین درآمده شمشیر حواله دست نازنین خواجه نصیر کرده، دست راست او را از روی کین بیانداخت. اما چون خواجه جلال الدین را چشم بر جگر گوشه خود افتاد، فریاد برداشت که ای جان پدر الحمدالله که جان خود را در قدم حضرت سلطانعلی باختی. عرق غیرتش به حرکت آمد، مرکب در میان اهل خوابق راند و گفت این هواداران اهل بیت، مردانه بکوشید تا فردای قیامت جام شفاعت از دست پیغمبر خدا نوشید!(35)
امروز درد محنت و غم از برای ماست.
امروز دشت خابه صحرای کربلاست.
سلطانعلی محمد باقر امام دین
در دست ظالمان جفا کار مبتلاست
آن را که کرد جان به قدوم شهش خدا
در روز حشر جنت فردوس خونبهاست


شهادت عامربن ناصر

 

آورده اند که عامر بن ناصر مرکب پیش راند، تا آن جوان را از میان معرکه برکناری برد، ارقم شامی ملعون تیری بر سینه اش زد که از پشتش بیرون آمده روحش به آشیان قدسی پرواز کرد.
شاهزاده بسیار منفعل گشته با خود گفت این طایفه جز ریختن خون من قصدی ندارند، پس سلاح جنگ برتن خود بست و مهیای جنگ شد که مردم فریاد و فغان برآورند و آن حضرت سوار شد، اما دوستان به زین اسب آن حضرت آویخته، مانع بودند که ایشان به میدان شهادت رود. (36)


هشدار حضرت به ارقم

 

آن حضرت به ارقم فرمود: «ای بدبخت پدران پلیدت که در صحرای کربلا تیغ به روی جدم کشیدند چه دیدند؟ البته شنیده ای عاقبت کار آنها به کجا رسید. خود را به عذاب ابدی گرفتار مکن، توشه آخرت درست کن.»
پس آن مردود بی دین گفت: یابن الباقر باز بر سر حرف رفتی این گفتگو را بگذار و دست از شمشیر باز دار. بدان که تا امروز 30 نفر از اولاد علی را به قتل آورده ام، گمان نبری که دست از تو بردارم و امانت دهم، به زودی تو را به دوستان و یارانت می رسانم.
آن حضرت کمان به دست گرفت، هر که را به سینه زدی از پشتش سر برزدی. روایت است: که آن حضرت را هشتاد چوبه تیر بود و به هر تیری خصمی دلیر را به طرف آتش جهنم گسیل داشت و چون تیردان از تیر تهی شد، برای جنگ با شمشیر، پلنگ افکن، هر که را با کمر زد به دو نیم می نمود. چنان شجاعتی بروز داد که نظاره گان آفرین گفتند. (37)


شهادت خواجه جلال

 

در آن موقع خواجه جلال حمله ور شد. جمعی را به جهنم فرستاد. ناگاه یکی از عقب درآمد (38) و آن یگانه مؤمن را شهید کرد. چون پسر پیغمبر خواجه جلال را مسافر درگاه ذوالجلال دید، غیرت حیدری به جوش آمد، بدون محابا روی به قتال نهاده، اشرار روی به فرار نهادند.
خالد(39) بارکرسی با عده ای داخل دربند شدند و از عقب لشگر اسلام درآمده، آنها را فراری دادند و قریب یکصد نفر آنها را شهید
کردند. آن حضرت به زبان حال می گفت: (40)
به هر که می نگرم رونمی کند با من
میان این همه بیگانه آشنائی نیست
کجا روم چه کنم، ره چگونه گیرم پیش
در این میان بیابان که ره به جائی نیست

از اسب افتادن حضرت سلطانعلی
 

ناگاه زرین کفش تیر به طرف آن حضرت افکند، پس مرکب می راند که شاید از آن طرف دربند بیرون رود و به جایی دیگر رسد، در میان دربند ضعف بر او مستولی شده از اسب در غلتید و خون از پیشانیش جاری بود. چون اسب بی صاحب آن حضرت را با این حال مشاهده کرده، سر و یال و کاکل خود را به خون صاحب خود بیالود و مانند باران اشگ می بارید و از فراز و نشیب روانه گشت.
راوی می گوید: دهی که آن طرف دربند است رئیس آن ده سلطانعلی، پسرش، غلامش و بیست نفر از اهالی آن قریه وقتی رسیدند که آن حضرت از اسب افتاده دیدند و خواجه ملکشاه سر مبارک او را به دامن گرفته بود، بی تأمل خود را بر سپاه مخالف زده، بالاخره آن سعادتمندان نیز شربت شهادت نوشیدند.
در روایتی است که آن حضرت اسب همی راند تا از قریه رهق بگذشت و در بالای رهق از اسب افتاده. اما صحیح تر آن که در همان دربند پای سنگی عظیم افتاد و گاهگاهی با ردای خود خون از چشم پاک می کرد. (41)


وصایای آن حضرت در وقوع جنگ

 

1- زمانی که خبر از شهادت خود داد فرمود: «ای مردم شما بایستی از دین رسول اکرم منحرف نشوید.»
2- از زیارت قبر من منصرف نگردید.
3- خیمه گاه مرا مدفن بسازید و مرا در همین جا دفن کنید.
4- به محمد طاهرین حسین بهروز وصیت کرد که چون مرا دفن کنید گنبدی بر سر مزار من بسازید.
5- برادر و نور دیده ام (سلطان محمود) که از ترس دشمنان در خانه عبدالکریم بارکرسی پنهان شده، کوشش نمائی تا او را به مردم چهل حصاران و فین برسانی که آسیبی به وی نرسد (اما آن حضرت از شهادت عبدالکریم خبر نداشت)
6- تمام وقایع و شرح غربت و مظلومی مرا به وسیله ی نامه به برادرم امام جعفر صادق (ع) عرضه کنی و ذکر کنی که مردم با من چه ها کردند و نگذاشتند یک دفعه دیگر به خدمت برسم.
7- سلام مرا به دوستان فین و چهل حصاران برسانید و بگوئید قبر مرا در همان محلی که نشان داده ام قرار دهند و تخلف نورزند. (59 )

به مناسبت سالروز ازدواج علی(ع) و زهرا(س)

به مناسبت سالروز ازدواج علی(ع) و زهرا(س)


چرا ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) پیوند آسمانی است؟

نخستین روز از ماه مبارک ذی‌الحجه، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد.

به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در تاریخ ازدواج علی (ع) و حضرت زهرا (س) اختلاف است و کسی که قدیمی‌ترین تاریخ را نقل کرده، یعقوبی می‌باشد که نوشته است: رسول‌الله دو ماه پس از ورود به مدینه حضرت زهرا (س) را به تزویج حضرت علی (ع) در آورد؛ این در حالی بود که گروهی از مهاجرین وی را از رسول‌الله (ص) خواستگاری کرده بودند و هنگامی که رسول خدا (ص) وی را به حضرت علی (ع) تزویج کرد، گِله کردند و آن حضرت فرمودند: "من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا او را به علی تزویج کرد".

از ابتدای خلقت علی(ع) و فاطمه(س) برای هم آفریده شدند

در روز اول آخرین ماه قمری حضرت علی بن ابی‌طالب علیه السلام، پیشوای پارسایان با حضرت فاطمه بنت محمد(ص)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ هم چنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد که امروز نیز جهان از پرتو انوار رحمت و عنایت تنها باقیمانده از دامان حضرت زهرا(س) زندگی می‌کنند.

کمالات بی شمار برترین بانو

فاطمه علیهاالسلام به 9 سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد و کمال عقلی بانوی فضیلت‌ها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت از همه برباید و یکه تاز میدان فضیلت‌ها گردد. ایمان والا، پارسایی بی نظیر، آگاهی، ذهن سرشار و هوش فراوان و نیز بهره مندی از زیبایی، وی را از همه دختران دیگر ممتاز ساخته بود. توجه و مهرورزی بی پایان رسول خدا(ص) نیز بر امتیازات ایشان افزوده بود. کمالات بی شمار فاطمه علیهاالسلام، دختر محمد(ص) آخرین فرستاده خدا باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر خواستگاری کنند.

علی(ع) خواستگار دختر رسول خدا(ص) در خانه پیامبر

هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر صلی الله علیه و آله مانع گفتن خواسته‌اش می‌شد. پیامبر صلی الله علیه و آله که خود علی علیه السلام را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود: «می‌بینم برای حاجتی اینجا آمده‌ای. خواسته‌ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته‌ات پیش من پذیرفته است».

جریان خواستگاری چگونه اتفاق افتاد؟

علی علیه السلام که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، با سخنانی شیرین خواسته‌اش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می‌باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده‌ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده‌ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می‌پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می‌کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه علیهاالسلام گذاشت. پیامبر ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش،علی را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب می‌شناسی و به سابقه ایمان و خویشاوندی و فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی درآورم که بهترین مرد روی زمین است. آیا راضی هستی همسر علی باشی؟» فضای اتاق لحظاتی غرق در سکوت بود؛ سکوت از سر حیا. فاطمه ساکت ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه علیهاالسلام در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود، اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم بر نگرداند. آن حضرت نزد علی(ع) که در انتظار پاسخ بود برگشت و رضایت فاطمه(س) را خبر داد.

مراسم ساده اما زیبای خطبه عقد

برای اجرای خطبه عقد،علی علیه السلام به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر(ص) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.

مهریه زهرا(س) الگویی برای پیوندهای امروزی

پیامبر گرامی اسلام (ص) ازدواج دخترش را به ساده‌ترین و راحت‌ترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه 500 درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریه‌های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی می‌خوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریه‌اش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.

درس‌هایی از ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) برای خانواده‌ها

نگاهی به نحوه آشنایی، خواستگاری، ازدواج، مهریه و مراسمات مربوط به پیوند انسان‌های بزرگ و معصوم بسیار مهمتر از خود آن اتفاق است. یکی از این پیوندها، ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به عنوان برترین بانوان و مردان عالم هستند و یادآوری این مناسبت در هرسال در واقع تذکر و یادآوری الگوها و معیارهایی است که در زندگی آنان برای ما به ویژه برای نسل جوان است.

در جریان ازدواج آن دو بزرگوار که به فرموده حضرت رسول(ص) خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد نکات بسیار مهم آموزشی و الگویی وجود دارد که از آن جمله می‌توان به؛ کفو و همتا بودن، خواستگاری بدون واسطه، قناعت، دوری از اشرافی گری و تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی و دینی و اخلاقی، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت و عشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و... اشاره کرد. به این خاطر است که یک پیوند با این ویژگی‌ها پیوند آسمانی لقب می‌گیرد که رضایت خدا و رسول خدا(ص) در آن وجود دارد.

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

در تقویم روزهای سال، ذیقعده یازدهمین ماه قمر ی است، در این ماه شادی و غم به هم آمیخته، آغازی همراه با سرور و پایانی همراه با اندوه دارد.
این ماه را می توان ماه امام هشتم (ع) نامید زیرا در ابتدای آن ولادت خواهر گرامی ایشان حضرت فاطمه معصومه (س) و در یازدهم این ماه ولادت خود آن حضرت و در پایان این ماه شهادت فرزند گرامی امام هشتم (ع)، حضرت امام جواد(ع) واقع شده است...

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه ع تسلیت باد


امامت - شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه ع تسلیت باد

 با این وصف، هشتمین امام معصوم (ع) در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رویت جمال جوادالائمه (ع) بودند، تا اینکه در رجب سال 195 ه. ق شهر مدینه و خانه امام به نور جمال امام جواد روشن شد. نهمین ستاره برج امامت که فرزند پیشوای هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود، "محمد" نام یافت تا تجدیدکننده خاطرات و مجاهداتهای جد بزرگوارش پیامبر عالی قدر اسلام باشد.
بعدها بر اثر زهد و تقوایی که از او مشاهده شد به لقب "تقی" موسوم گردید و به دلیل بخشندگی و سخاوتی که در راه خدا داشت به لقب "جواد" نیز معروف شد.
پس از شهادت امام رضا علیه السلام از آنجایی که اراده الهی بر آن بود که رشته امامت نگسلد امام جواد (ع) در خردسالی و سن هفت یا هشت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت. امام جواد (ع) نخستین امام شیعه است که در خردسالی به امامت رسیده این مسئله طعن و مخالفت دشمنان را برانگیخت تا آنجا که به حیرت و حتی سرگردانی برخی از شیعیان نیز انجامید اما با آشکار شدن جلوه های الهی امامت آن امام همام اندک اندک ابرهای تیره تردید کنار رفت.
با این وجود مامون، خلیفه مکار عباسی با اهدافی سیاسی و نیرنگ کارانه و برای رهایی از تنگناها وضعیت دشواری که در پی شهادت امام رضا (ع) پدید آورده بود دختر خود ام الفضل را به همسری امام جواد (ع) در آورد.
پس از مامون برادرش معتصم عباسی جای او را گرفت در سال 220 هجری قمری معتصم امام جواد (ع) را از شهر مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک مراقب ایشان باشد. دسیسه چینی بعضی از درباریان باعث شد تا معتصم که خود نیز مایه ابراز هر نوع دشمنی با امام را در نهاد خود داشت درصدد قتل امام برآید. معتصم با دستیاری همسر امام، مقصود پلید خویش را با خوراندن سم به آن حضرت عملی ساخت.این واقعه شوم در ماه ذیقعده 220 هجری اتفاق افتاد امام جواد در هنگام شهادت بیش از 25 سال و چند ماه نداشت.
پیکر پاک امام جواد (ع) را در کنار قبر جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) در گورستان قریش بغداد به خاک سپردند.
این محل که مزار پاک شهدای علوی و سادات بود پس از انتقال بدن پاک امام موسی جعفر از زندان بغداد "کاظمیه" خوانده شد و پس از شهادت حضرت جواد (ع) و دفن ایشان در این محل آن را "کاظمین" نامیدند.