امام باقر علیه السلام از پدرانش علیه السلام روایت نموده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت من در کنار ترازوی اعمال هستم . کسی که گناهانش را سنگینتر از کارهای نیکش باشد، صلوات هایی را که بر من فرستاده است می آورم تا کارهای نیکش را سنگین تر نماییم .
احمد حنبل ، در مسند خود، از
عبدالرحمن بن عوف روایت کرده است :
روزی رسول خدا - صلی
الله علیه و آله - از مدینه بیرون رفت ، وارد نخلستان شد، به سجده رفت .
سجده آن جناب ، آن قدر طول کشید که من ترسیدم مبادا آن حضرت ، وفات کرده باشد. آمدم
به آن حضرت نگریستم . سر مبارک را از سجده برداشت ، و فرمود: تو را چه می
شود؟
خداوند به یهودیان وحی فرمود
که :
هر گاه دچار مصیبتی شدند، با صلوات بر پیامبر صلی الله
علیه و آله و اهل بیت آن حضرت خود را نجات دهند.
ده سال قبل از ظهور
پیامبر اسلام ، دو قبیله اسد و غطفان با گروهی از مشرکان ، به یهودیان حمله کردند،
یهودیان خدا را با صلوات بر پیامبر صدا زده و مشرکان را شکست
دادند
اللّهــم صلّ علــی محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
رسول خدا
صلی الله علیه و آله فرمودند:بهترین اعمال در آخرت سه چیز است :
1 -
صلوات بر محمد و آل محمد2 - آبرسانی به تشنه
ها
امام
صادق - علیه السلام - فرمود:
هنگامی که نام پیغمبر -
صلی الله علیه و آله - برده می شود بر آن حضرت بسیار صلوات بفرستید؛ زیرا هر
کس یک بار بر او صلوات فرستد خداوند هزار بار در هزار صف فرشتگان بر وی صلوات
فرستد، و هیچ مخلوقی باقی نمی ماند
وقتی حضرت آدم (ع ) وارد بهشت شد، در بهشت حوران پاکیزه سرشت بسیار بودند؛ اما حضرت آدم با آن ها الفتی نداشت . وقتی حضرت حوا آفریده شد و آدم بر او نگریست از او پرسید: تو چه کسی هستی ؟
در میان بنی اسراییل ، شخصی کشته شد که قاتل او معلوم نبود،: خداوند وحی فرستاد که گاوی را با صفات مخصوصی کشته ، یکی از اعضای او را بر بدن مقتول بزنند تا او خبر از قاتل خود دهد. آن گاو نزد جوانی از بنی اسراییل بود که خداوند به این جوان عنایت کرد و صلوات را تعلیم داده بود.
شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین آمد و گفت : مدتی بود که می خواستم رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را در خواب ببینم ، و عرضی که دارم به آن غمخوار بگویم . قضا را، سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته ، به این دولت رسیدم . جمال با کمال آن عدیم المثال را در خواب دیدم . وقتی چون آن جناب را خوشحال یافتم ، قدم در بساط جراءت گذاشتم و گفتم :
رسول خدا
- صلی الله علیه و آله - فرمود:
وقتی به معراج رفتم دیدم ملکی را که هزار
هزار دست دارد یک میلیون و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار پند
دارد.
شخص یهودی خدمت امیر المو منین علی - علیه السلام - آمد، و از فضل خاتم الانبیاء - صلی الله علیه و آله - بر سایر انبیاء -
علیهم السلام - سو ال نمود، و گفت که حق تعالی ملایکه را به سجده آدم - علیه السلام
- امر کرد.
آن حضرت فرمود: افضل از آن را به محمد - صلی
الله علیه و آله - کرامت نموده ؛ زیرا که خود بر او صلوات فرستاد، و به
ملایکه امر فرمود که بر او صلوات فرستند،
رسول خدا
(صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
من شبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم (علیه السلام ) هستم و حضرت
ابراهیم شبیه ترین افراد به آدم (علیه السلام )
در خلق و خلقت بود، حق تعالى مرا از بالاى عرش پر عظمت و جلال خود به ده نام نامیده
و صفت مرا بیان کرده و به زبان هر پیامبرى بشارت مرا به قوم خود داده و در تورات و
انجیل نام مرا بسیار یاد کرده و نام مرا از نام بزرگوار خود مشتق
نمود
از یونس بن اسحاق مرویست گفت
از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله چون اراده غزوه تبوک کرد
حضرت امیرالمو منین علیه السلام را خلیفه و جانشین خود
نمود ، و رفت .
پس منافقان زبان طعن به آن حضرت گشودند می گفتند که : حضرت رسول صلی الله علیه و آله چون علی
را نمی خواست و مصاحبت علی بر طبع شریفش گران
بود ، از این جهت علی را در مدینه گذاشته است .
در کتاب مفتاح الجنه از عایشه
مرویست که شبی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حجره
من بود ، در اثنای شب بیدار شدم ، دیدم که حضرت در رختخواب نیست ، برخاستم ، و حجره
را ملاحظه کردم
در حجره نبود ، بیرون آمدم ، و سایر حجرات را گشتم ، در هیچ یک
نیافتم ، تشویش و اضطراب بر من غالب شد که مبادا امری واقع شده پس بر پشت بام بر
آمدم ، دیدم در آنجا با پروردگار مناجات میکند من در گوشه ای پنهان شدم تا که ببینم
در مناجات چه می گوید
در کتاب تحفه الذاکرین
کرمانشاهی و کنزالغرایب مسطور است که ام السلمه روایت کرده ، که روزی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله از صحرایی می گذشت ناگاه
از کنار دشت آوازی بلند شد ، و آن حضرت به اطراف ملاحظه کرد! و کسی را ندید .
بار دیگر فریادی شنید و ملتفت نگردید
حضرت صادق آل محمد علیهم السلام حکایت فرماید:روزی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، در جمع اصحاب خود، سر به سمت آسمان بلند نمود و تبسمی کرد.یکی از افرادی که در آن جمع حضور داشت، از آن حضرت سو ال کرد: یا رسول الله! امروز شما را دیدم که سر خود را به سوی آسمان بلند کردی و تبسم نمودی؟!
هچنین مرحوم علامه مجلسی رحمه الله تعالی علیه، به نقل از یکی از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام به نام محمد بن سنان حکایت کند:از حضرت صادق آل محمد صلوات الله علیهم شنیدم، که در جمع اصحاب خود می فرمود:روزی شخصی به محضر مبارک محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وارد شد، در حالی که حضرت روی حصیری دراز کشیده بود
در کتاب مفتاح الجنه روایت است که روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در بالای منبر موعظه می فرمود ، اعرابی دال شد که هر دو چشمش کور بود ، بعد از اسلام عرض کرد ، یا رسول الله گرسنه ام ، مرا سیر نما ، و هفتاد دینار قرض دارم قرضم را نیز ادا کن .
در اکثر کتب معتبره و مفتاح الجنه مرویست که روزی جبرییل به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمده عرض کرد : یا رسول الله امر عجیب و غریبی مشاهده کرده ام و آن این است که در وقت نزول ، گذرم از کوه قاف افتاد ناله سوزناکی شنیدم جلوتر رفتم
در کتاب مفتاح الجنه مرویست که در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله شخصی ماهی مرده ای را از بازار گرفته به خانه اش آورده و با زن آتش افروخته و ماهی را بر روی آتش انداختند ، تا کباب شود .
در کتاب تحفه الذاکرین کرمانشاهی و کنزالغرایب مسطور است که ام السلمه روایت کرده ، که روزی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله از صحرایی می گذشت ناگاه از کنار دشت آوازی بلند شد ، و آن حضرت به اطراف ملاحظه کرد! و کسی را ندید .
در حدیث است که جوانی در حالت احتضار بود و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نزدش تشریف داشت ، فرمود : بگو لااله الالله جوان قادر به سخن گفتن نبود .